Rites
«ملاقاتِ باکلمه مناسک خاصی دارد» نوشتهها، نوشتهها و نوشتهها از اشتقاقات بینهایتِ @nowinthefade و من: @inthefadeunknown_bot ______________________________________
نمایش بیشتر1 744
مشترکین
-324 ساعت
+447 روز
+18330 روز
- مشترکین
- پوشش پست
- ER - نسبت تعامل
در حال بارگیری داده...
معدل نمو المشتركين
در حال بارگیری داده...
Photo unavailableShow in Telegram
فقط یک چیز آنتوانت سیبلی را کمی آزرده خاطر میکند. او اخیرا برای کنفرانسی به مدرسه سلطنتی باله رفته بود، و از آنجایی که اکثر دانشآموزان جوانتر از آن بودند که رقصیدناش را دیده باشند، فکر کرد بهتر است چند فیلم همراه خود ببرد. اما دریافت که به استثنا چند فریم قدیمی، هیچ چیز باقی نبود. بیبیسی فیلم ها را از نوارهایش پاک کرده بود، و مدرسه سلطنتی باله هم نتوانسته بود از رقصیدناش فیلم بگیرد، حتی در باله هایی که خودش نوشته بود. ضربهی بدی بود. "فکر میکردم: خب، دوران کاری خیلی خوبی داشتم، نمیتونم بهش اضافه کنم اما حداقل اونجاست—کاری که کردهم، کردهم. اما اینکه ببینی که هیچ چیز باقی نمونده، وحشتناک بود، حتی بدتر از اینکه نرقصیده باشی. انگار هیچ وقت وجود نداشتم."
Repost from N/a
➖لیستی از بهترین کانال های هنری تلگرام
معرفی فیلم و مرجع ادیت های سینمایی
🖼@Filmsofun
دانلود انیمه ژاپنی و چینی بیحذفی
🖼@animeacademi
نگاهی نو به سینما
🖼@Cinemayanii
و تن تو، وطن من؛
🖼@anamorphyn
فایلهای فلسفه
🖼@Philosophy_files
تَعَمُّق: فلسفه، علم و تاریخ
🖼@Taamoq
آرشیوی از بهترین آثار هنری تاریخ.
🖼@paintingco
آرشیوی از نقاشی، پوستر و شات های سینمایی
🖼@AFrameofArt
ملاقات با کلمه مناسک خاصی دارد
🖼@manaseks
• آشنا، آرام، آبی •
🖼@bluehomeplus
سینما، عشق من؛
🖼@cineartgraph
برایعلاقهمندانبهشعر،موسیقی و هنر
🖼@italbum
کلکسیونی از گزیده آثارِ موسیقیِ ایرانی
🖼@FanoskheMusic
خانهای برای معرفی متنوع ترین مطالب هنری
🖼@AHS_ART
پلیلیست محشر موسیقیایی با همراهی کلمات
🖼@tosurvivemus
سینمای موج نو
🖼@Cinema_New_Wave
آرشیوی از عکس های نایاب برای عاشقان عکاسی
🖼@nowinthefade
پژوهش هنر
🖼@artsearching
کانال هُنرواره
🖼@Honarrvareh
اگه فیلم و سریال زیاد میبینی، بیا اینجا
🖼@Cinema_twittt
آمرزشخوانی در دیمینور
پانصد درصد آهسته تر
https://youtu.be/LtN3GQTu3PY?si=N-ih1Hh8WVxYkP9X
Mozart - Lacrimosa [500% Slower]
Original:
https://youtu.be/1dmSIH2k3AYMozart- Lacrimosa [5000% Slower]
https://youtu.be/ehMwgkLN39sما مدرنها (بخصوص آنهایی که خود را پست مدرن میدانند) به نحوی غیر عادی در معرض سردرگمی در باب ماهیت سیاست هستیم. ما دلایل خلاقانهای ابداع کردهایم که فکر کنیم اندیشه های ما از اندیشه پیشینیانمان برتر هستند. همهی فرهنگها فکر میکنند که اندیشه های خود آنها تنها اندیشه های صحیح هستند، اما امروزه افراد تحصیل کرده اغلب در پیشداوری های زمانه خود اسیرند. به عنوان مثال آموزههای پیشرفت به بسیاری از مردم قبولاند که عقاید ما، از اندیشههای به وضوح ناقص قدیمی کاملتر هستند. البته مد روشنفکری معاصر ایده پیشرفت را رد میکند، و بر این نکته تاکید میکند که ما تا چه حد رد پای زمان و مکانمان را با خود حمل میکنیم، این مد جدید تصدیق میکند که همه جوامع با یکدیگر برابرند. این طرز فکر در ظاهر شبیه نوعی حکایت است که ما از تکبری که گریبانگیر پیشینیانمان بود رها میکند. چون ظاهرا این طرز تفکر دیدگاههای ما را تا سطحی برابر با دیدگاه های دیگران پایین میآورد. اما این ظاهر توهمی بیش نیست. شکاکیت معاصر یک فروتنی دروغین است، که در پس آن این عقیده جزمی پنهان شده است که پذیرندگی ما، باعث میشود که انسانگرایی نسبی ما هم از جزمی گرایی گذشتگان و هم از کمتحملی دیگر فرهنگ ها برتر باشد.
سیاست
_کنت میناگ
فارسیِ بهمن دارالشفایی
Photo unavailableShow in Telegram
امروز بعد مدتها پشت گوش انداختن نشستم و بالاخره این فیلم رو دیدم. اسمش «مردم عادی» هست. اولین تجربه کارگردانی رابرت رِدفورد چهل و چهار ساله که براش یه اسکار هم برده. نکته جالب تر اینکه فیلم هم دقیقا چهل و چهار سال پیش اکران شده. داستان اقتباس از رمانی به همین نام از یه نویسنده کتاب اولیه. وقایع حول و حوش یه خونواده تروما دیده تو یکی از شهر های کوچک شرق انگلستانه که در طول روایت داستان آدمهای یک خانواده تروما دیده مدام شاهد عریان شدن زخم های عمق وجودشون به یکدیگراند، پروسه آهسته و زجرآوری که از خلالش رگه هایی از خودشناسی و رستگاری رو به نمایش میگذاره. جمله تبلیغاتی روی پوستر هم جالبه: "همهچیز درست سرجای خودش... جز گذشته."
ای کاش هرگز به مدرسهٔ شما در نمیآمدم. علم که من به طلب آن تا به بن چاه رفتم و در بلاهت جوانی، تأیید شادی نابم را از آن انتظار داشتم، همه چیز را بر من تباه کرد. من در مکتب شما حسابی منطقی شدهام و آموختهام خود را از بنیاد، از آنچه احاطهام کرده تمیز بدهم و حال رانده از باغ طبیعتی که در دامن آن بالیدم و برومند شدم در جهان زیبا تنها ماندهام و در آفتاب نیمروزی میخشکم.
گوشه نشینان یونان (هیپریون)
_فریدریش هولدرلین
فارسیِ محمود حدادی
Repost from تو مشغول مردنت بودی
گردش آفتاب در اتاقهای ما
پنجره به پنجره
بام تا شام.
چند روز، چند فصل، چند سال...
دخترکان ما زنان فردا.
روزی صبح خروسخوان
تو یکسر دور و خسته میشوی تا ابدالآباد.
ده هنوز اینجاست
حیران به تماشای یازده که میگذرد
پنجره به پنجره همراه آفتاب کهنسال.
دیهگو والری
ترجمه: محمدرضا فرزاد
@tomashghulemordanatboudi