cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

🚷 MY RED BALLERINA🚷

پارت گذاری : صبح ساعت 9 شکارچی تاریک من 1 پارت 🌌 شب ساعت 9 بالرین سرخ من 1 پارت🍷 به قلم : Rose🥀 تبلیغات : https://t.me/+OyMLs6eDJoFhYzBk

نمایش بیشتر
Advertising posts
19 013مشترکین
+1 13024 ساعت
+9797 روز
+41330 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

_ خدای من این چیه دیگه؟ با شوک به آلارم نمایان شده در بالای صفحه ام خیره شدم چند ثانیه پلک زدم تا واقعی بودنش را هضم کنم .. رییس آن هم این وقت شب .. چه کاری میتوانست با من داشته باشد ؟ روی نوتفیکیشن ضربه زدم و وارد صفحه چت شدم... _ خانم آرمان؟ تنها همین را گفته بود .. من هم هول زده بدون اینکه فکر کنم شاید بد نباشد سلامی بکنم نوشتم : _ بله رییس چند ثانیه طول کشید تا پاسخم را بدهد _ فکر نمی کنید بیدار بودن تا این ساعت برای خانم شاغلی مثل شما مناسب نیست ؟ چشمانم گرد شد و خنده ناباوری کردم .. خدای من او خود به من پیام داده و حالا که پاسخش را دادم مرا بابت بیدار ماندم تا این ساعت بازخواست میکند ؟ با تعجب تایپ کردم : رییس ؟ مثل اینکه شما به من پیام دادید ها ! منتظر پاسخش ماندم امت با دیدن نقطه های چرخان بالای صفحه فهمیدم که در حال ویس گرفتن است.. وای ویس می گیرد ؟ آن هم برای من ؟ خدایا در شرکت به اندازه کافی مرا با آن چشمانش از راه به در میکند حتی در خانه هم راحتم نمی گذارد ؟ صدای کوبش های قلبم بلند تر میشد و وقتی ویسش بر صفحه ظاهر شد به اوج خودش رسید با حالی عجیب روی آن زدم تا پلی شود و لحظاتی بعد صدای فوق جذاب او در گوشم پخش شد . خونسرد و با لحن جذابی می گفت : خانم آرمان درسته من پیام دادم اما دلیل نمی شد که شما این وقت شب بیدار باشید .. حتما فردا هم مثل همیشه میخواید بگید وای ترو خدا ببخشید آقای فروزنده خواب موندم اگر فردا دیر کنید من میدونم و شما...! کارای زیادی باهاتون دارم از طرفی صدای بم و جذابش از خود بی خودم کرده بود و از طرف دیگر از اینکه ادایم را در آورده بود حرصی شده بودم. اخمی کردم و بدون فکر ویس گرفتم : واقعا که رییس... خوبه فقط سه بار دیر کردم هاا و بعد ناخواسته با صدای ظریف تر و تخس تری ادامه دادم : اصلا حالا که اینطور میلتونه دیگه جوابتونه نمی دم و می خوابم. به ثانیه نکشید ویس جدیدی فرستاد. خنده ام گرفت... بدبخت شاید ترسید واقعا قهر کنم و نتواند کار اصلی اش را بگوید. آن یکی را هم پلی کردم و با هیجانی عجیب به صدای کمی خنده الودش گوش کردم : صبر کنید خانم آرمان... و بعد زیر لبی با خنده زمزمه کرد : چه زود هم بهش بر می خوره اما خب من شنیدم و آن لحن خاصش باعث شد که دلم بیشتر هوای تپیدن کند .. با همان پوزخند همیشگی اش ادامه داد : متاسفم اما شما جرئت اینو ندارید که جواب منو ندید...میدونید که ؟ چون بلاخره که هم رو میبینیم و اون موقع است که شما باید جواب پس بدید. لبم هایم را اویزان کردم...دیکتاتور! ویس گرفتم و با لحنی مظلوم گفتم : چشم رییس شیر فهم شدم اما آگه کارتونو نگید من نمیتونم بخوابم که این دفعه پاسخم را دیر تر داد _ خانم آرمان لطفا پوشه های طرح فراز و مارین و تاج رو فردا بیارید شرکت جلسه داریم فردا باهاشون و شما هم طرح های اصلاح شده رو هنوز نیوردید _باشه رییس میارم آمادن ویس بعدی بلافاصله آمد : به هیچ وجه فراموشتون نشه و در ضمن... بهتره همونطور که گفتید حالا بعد دیدن این پیام بخوابید امیدوارم فردا نکنید وگرنه... لب برچیده زمزمه کردم : زورگو شاید من نخوام بخوابم باید اونوقت کیو ببینم؟ آف شده بود. با یاد آوری چیزی وار عکس ها شدم تا اطلاعات طرحی را که قبلا خواسته بود بفرستم که ناگهان گوشی از دستم افتاد به زحمت گوشی را از زمین برداشتم.. به صفحه نگاه کردم و با چیزی که دیدم در جا سکته را زدم _ الان چه کوفتی شد دقیقا ؟ دستم بر عکسی خورده بود و او ارسال شده بود آن هم نه هر عکسی..! عکس من در حالی که لب های سرخم میخندید و موهای فر شب گونم کاملا بر سرشانه برهنه ام باز ریخته شده بودند. خدای من فاجعه بود این عکس را به سارا هم به زور نشان دادم و حالا..! با وحشت هجوم بردم تا عکس را ندیده پاک کنم که با چیزی که دیدم شوکه شدم... نه تنها دو تیک آن زده شده بود بلکه ریپلای هم کرده بود : واو... جدا سورپرایز شدم خانم کوچولو! https://t.me/+y4Z6YcMuhUwwN2E0 https://t.me/+y4Z6YcMuhUwwN2E0 https://t.me/+y4Z6YcMuhUwwN2E0
نمایش همه...
👍 3
کی گفته پسرای بد و بی ادب و دیوث از همه خفن تر و جذاب ترن ؟ 😏💦 به نظر من که یه پسر اروم و باهوش و خونسرد که همیشه زیر نظرات داره و مواظبته از همه سکسی تره 🤤😍 حالا چی میشه که این آقا پسر جذاب به عنوان رییس مقابل یه دختر کوچولو و اروم اما قوی و با اراده قرار بگیره ؟ 😁البته که دختر خانوم ما با وجود تمام جانب داری و هوشش جلوی آقا پسرمون تبدیل به سلطان سوتی و خنگ بازی میشه  😅🤦‍♂اما قضیه وقتی عجیب تر میشه که این دو نفر نسبتی به غیر رییس و کارمند پیدا می کنن 🤫 خواهر دختر قشنگمون داره عروسی میکنه و برادر دوماد..... کیه به نظر شما؟  😂💦 https://t.me/+y4Z6YcMuhUwwN2E0 https://t.me/+y4Z6YcMuhUwwN2E0 https://t.me/+y4Z6YcMuhUwwN2E0
نمایش همه...
🤯 2
از بوی گند بدنم خسته شده بودم، هر عطری میگرفتم یه قیمت بالایی میدادم ولی فیک در میومد و دوانش فقط چند ساعت بود، ولی اینجا بهم یاد داد که با هزینه کم هم میشه یه عطر فوق العاده گرفت😍🫂 https://t.me/+5QLuM7ZsESthMGI0 https://t.me/+5QLuM7ZsESthMGI0 https://t.me/+5QLuM7ZsESthMGI0
نمایش همه...
#MY_DARK_HUNTER #PART_87 🚬🍷 کلافه از فکرای ضدونقیضش پنجره رو بست پیپو رو میز انداخت آروم کنارش دراز کشید دایان عمیق خوابیده بود انقد عمیق که اگه بمبم کنارش بترکه بیدار نمی شه با وجود اون همه سکس بازم خوابش نمیومد به این شب زنده داریا عادت کرده بود بوی سکس و بدن دایان کل اتاقو گرفته بود چرخید و سرشو تو گردن پر از کبودیش فرو کرد چندتا نفس عمیق کشیدو چشماشو بست پلکاش کم کم سنگین شدنو تو همون حالت خوابش برد ••••••••• دایان با احساس سنگینی عجیبی بیدار شد داشت خفه می شد نفس عمیقی کشیدو وول وول خورد _ خوابم میاد انقد تکون نخور شوکه چشماشو باز کرد هارولد تو فاصله کم ازش خوابیده بود زیر چشماش سیاه بودن مشخص بود شبو درست نخوابیده : پاشو داری خفم می کنی پاتو بردار مگه نمی بینی زخمی ام خیلی سبکی خوابیدی روم!!! یکی از چشماشو باز کرد حرکت بعدیش‌ صدای ناله شوکه دایانو بلند کرد نپل شو گرفت و پیچوند : تحریک که می شی سفت می شن ولی تو حالت معمولی خیلی نرم و‌ دوست داشتنی ان کل شب خودتو بهم مالوندی 🚬🍷
نمایش همه...
👍 187 49❤‍🔥 19😁 11🔥 3
معلم هورنی🍑💦 #part3 نمیتونستم صبر کنم تمام بدنم نبض گرفته بود و فقط منتظر بودم داغی زبونش رو داخل ک.صم حس کنم، اما عدنان فقط با انگشتان کلفتش مشغول ور رفتن با من بود‌ طاقتم طاق شد و با حرص و ح.شریت گفتم: _بخورش، زود باش... نیشخندی زد و گفت: _نمیترسی  کسی یهویی بیاد داخل دفتر؟؟ _کسی نمیاد بخور... چیزی نگفت و یه سیلی آرومی به ک.صم زد و  بعد سرش رو لای پاهام برد و رونام رو محکم گرفت... همینکه نفس داغش به پوستم خورد چشام بسته شد زبونش رو از بالا تا پایین ک.صم کشید که پاهام رو بهم فشار دادم... انگار دفعه اولش نبود که داشت میلیسید، خیلی حرفه‌ای با زبونش چندتا ضربه‌ی آرومی به چوچولم زد و محکم یکی از لبه های ک..صم رو مکید. آه کشداری گفتم که صدای جوونش رو شنیدم خیلی دلم میخواست اون زبون داغش رو داخل سوراخ ک.صم ببره و بچرخوه اما میدونستم بی فایدس، چون تا خودش نخواد کاری نمی‌کرد... عدنان بدون اینکه سرش رو بالا بگیره یکی از دستاش رو سمت  سینم برد و نوکش رو کشید همزمان زبونش رو داخل سوراخم برد و کمی عقب و جلو کرد، نمی‌خواستم زیاده روی کنه، چون باکرگی داشتم... https://t.me/+47siLnerwwo0OGM0 https://t.me/+47siLnerwwo0OGM0 https://t.me/+47siLnerwwo0OGM0 https://t.me/+47siLnerwwo0OGM0
نمایش همه...
👍 4
_شوهر داری ولی زیادی تنگی !! دلیلش چیه به شوهرت نمیدی یا اون بهت نگاه نمیکنه !! زیادی خوش قیافه بود منم حشری آب انداخته بودم حسابی امشب باید با این می‌خوابیدم _کثافت لیاقت تپل منو نداره عاشق غار بقیه‌اس !! تو بیا امشب فتحش کن . دست اشاره‌ای به خشتکش انداختم . _بااین کلفت محبوب باید زیادی جر بده . بعد زبونی دور دهنم کشیدم . _بخواب رو تخت لنگاتم بده بالا کاری رو که خواست کردم. پاهام رو دادم بالا _اول بخور برام. اومد پایین پام قرار گرفت : من ک....ص دهنی کسی دیگه نمی‌خورم فقط عادت دارم جر بدم . بعد مردونشو گذاشت دم سوراخم و با وارد ناگهانیش جیغی از درد و لذت کشیدم و.... https://t.me/+wxBRZ4FOnv9mMDc0 https://t.me/+wxBRZ4FOnv9mMDc0 https://t.me/+wxBRZ4FOnv9mMDc0
نمایش همه...
𝗛𝗼𝗿𝗻𝘆 𝗤𝘂𝗲𝗲𝗻🔥

دستآت‌میرفت‌لایِ‌موی‌مَن،تآصُب‌میگِرِفت‌تِنِت‌بویِ‌مَن🥂😈♥💦

4👍 1
خوش اومدید🥀 لیست رمان های #گی کانال 👇 🌓 پارت اول رمان شکارچی تاریک من 🌓 https://t.me/c/1492827777/20254
🖤 خرید VIP رمان شکارچی تاریک من 🖤
https://t.me/c/1492827777/21480 🍷 پارت اول رمان بالرین سرخ من 🍷 https://t.me/c/1492827777/17565
🌌 خرید VIP رمان بالرین سرخ من 🌌
https://t.me/c/1492827777/21482 لیست رمان های نویسنده 🪶 #ROSE🥀 https://t.me/c/1492827777/20411
نمایش همه...
👍 8 4🔥 1😁 1
#MY_RED_BALLERINA #PART_284 🫀🫀🫀🫀🫀🫀 نگاه شو تو خونه چرخوند اونقد بزرگ نبود که چیزیو نبینه مات شد نگاهش مات سیاهی کنار دیوار شد انگار یکی نشسته بود دود غلیظ سیگار آروم از تاریکی بیرون میومد وحشت زده عقب رفت محکم به گاز خورد لعنتی به دنیل فرستاد وقت خوبی واسه مست کردن نبود بوی سیگار آشنا بود خیلیم آشنا بود انقد آشنا که ترس شو به هیجان و ضربا شدید قلب تبدیل کرد ترسو کنار زد و جلو رفت : کی اونجاست؟؟! دقیقا تو نقطه کور و تاریک خونه نشسته بود جایی که اصلا بهش نور نمی رسید نمی شد چیزی دید. چند قدمیش وایساد با احساس گرمی چیزی کف پاش عقب کشید چشماش گرد شدن خون بود.... مهعدش بهم پیچید خون زیادی بود بی تعادل چراغ قوه گوشی شو روشن کرد نور که روش افتاد بلاخره صداشو شنید 🫀🫀🫀🫀🫀🫀
نمایش همه...
👍 452 157🤯 53😢 17🔥 16❤‍🔥 5😱 5🥰 4😁 4😈 1
بپر اینجا دو سوته زبان یاد بگیر❤️‍🔥👑
نمایش همه...
💥 تدریس خصوصی زبان انگلیسی آن لاین و حضوری از سطح basic تا Advance 📚 تدریس زبان تخصصی کنکور منحصرا زبان 📚 تدریس تخصصی گرامر و مکالمه به صورت اختصاصی در ۱۰۰ جلسه یک ساعت و نیم. 💯 تدریس کتابهای سری 1. touchstones 2. Speak out 3. Word skills 4. View Point 🔆 کلاسهای حضوری در قزوین ، جهت  آمادگی برای امتحانات نهایی پایه های هفتم تا دوازدهم. جلسه ی دو ساعته.
زبان آموزانی که حداقل دو ترم کلاس گذرانده باشند فایل آموزشی ۵ فصل اول سریال فرندز رو به همراه پی دی اف آن بصورت رایگان دریافت میکنند. و ۵ فصل بعدی رو با تخفیف ۵۰ درصدی میتوانند تهیه کنند
. جهت اطلاع از شهریه کلاسها لطفا به آی دی پیام دهید. آی دی:   t.me/Kingdom1360 کانال زبان انگلیسی: https://t.me/English_language_Parvin
نمایش همه...
👍 1