cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

اندیشه وصدای ایرانیان :نقد و بررسی تفکر نوین ،ادبیات ، فلسفه ، سیاست و فرهنگ

این کانال به بررسی ونقد فلسفه ، ادبیات ، فرهنگ و سیاست در ایران و جهان میپردازد

نمایش بیشتر
Advertising posts
887مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
+17 روز
+1930 روز
توزیع زمان ارسال

در حال بارگیری داده...

Find out who reads your channel

This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.
Views Sources
تجزیه و تحلیل انتشار
پست هابازدید هابه اشتراک گذاشته شدهديناميک بازديد ها
01
☝️ 👇👇 تفاوت سریال عربی و ترکی در چیست؟ امشب توانستم فیلم«مست عشق» محصول مشترک ایران و ترکیه درباره‌ی مولانا و شمس را ببینم. همین امسال مسئول روابط عمومی ریاست جمهوری ترکیه اعلام کرد:تقریبا یک‌میلیاردنفر در ۱۴۶کشور سریال‌های ترکیه را دنبال می‌کنند و ترکیه پس از آمریکا دومین منبع تولید سریال است که در سه سال گذشته با افزایش ۱۸۳درصدی تقاضا روبرو بوده؛ کیست که نداند از مهم‌ترین بازارهای هدف این تولیدات سینمایی در درجه اول کشورهای عربی خلیج به ویژه خود شبکه‌های ماهواره‌ای عربستان سعودی است. پرسش اینجاست که چرا عربستان سعودی با وجود قدرت اقتصادی نتوانسته این هجمه‌ی سینمایی را را در همان نوع و سطح دفع کند یا دست‌کم توازن بخشد؟ تردیدی نیست که دولت سعودی، امکانات لازم و توان اقتصادی چنین مقابله‌ای را دارد اما به سریال‌های رمضانی همین امسال سعودی وقتی نگاه کنید( چنانکه در تحلیل خیوط معازیب نوشتم) می‌بینید که سیاست‌های فرهنگی سعودی دغدغه‌هایش چیزی غیر از صنعت دراماتیک در عرصه‌ی فیلم‌سازی است،هنوز در تولیدات سینمایی و تلویزیونی عربستان تصویری که از مرد سعودی رسوب کرده و نمایش داده می‌شود هماره و همچنان مردی سخت‌گیر و با تفکر مردسالار و نامنعطف است که نسبت به زن و فرزندان خود سخت می‌گیرد و خشونت می‌ورزد و به طور خلاصه کاراکتری است که از کمترین سطح مدنیت و تمدنی بهره برده و همچنین تصویری که از زنان عرب در این تولیدات می‌بینیم زنانی به شدت سطحی و ناآگاه به زمانه است که عمده‌ی دغدغه‌شان حرص و زیاده‌روی در لوازم آرایشی و زرق و برق و مد است. این رویکرد تهیه‌کنندگان فیلم در جامعه‌ی عرب بی‌چیزی نیست؛ سیاست تحول فرهنگی در این کشور از سویی نمایش و بازنمایی سنت‌های متصلب و قشری جامعه سلفی است که از موانع مدرنیزاسیون‌اند و از سویی وارادات بی‌حد و حصر درام‌های ترکیه‌ای که اغلب در کارِ جعل واقعیت و تاریخ‌اند و تسخیر بازار و بیزینس فرهنگی. آری ترکیه موفق شده از معبر تولیدات هنری خود، مثلا با سریال سلطان محمد فاتح، منبعی عظیم برای تشویق گردشگری و جذب میلیون‌ها طرفداری که شیفته‌ی شیوه‌ی تمدن عثمانی هستند فراهم و تدارک کند. اما جامعه‌ی عرب هنوز درگیر واقعیت رئالیستیک صلبی است که تا آن را در هاضمه‌ی فرهنگی شهروندان خود به تحلیل نبَرد، نمی‌تواند بر تولیدات دراماتیک خود غلبه کند، به طور مثال ترکیه در سریال رشادت‌های سلطان فاتح، متهم به جعل و دستبرد تاریخی نمی‌شود، در حالی که هر نوع نگاه تاریخی به میراث عرب با مرجعیتی نامنعطف و تکفیری مواجه است که التزامات عرصه‌ی روایت و هنر نمایشی را نمی‌شناسند، برای همین بود که سال گذشته تولید سریال معاویه چنان جنجال‌برانگیز شد که دامنه‌اش از شیوخ سلفی قطر و سعودی شروع شد و تا شیوخ الازهر امتداد یافت؛ به همین دلایل است که دولت‌های عرب هنوز اعتماد به نفس لازم را برای عرضه‌ی صفحات شگفت‌انگیز تاریخ‌شان به بازار جهانی پیدا نکرده‌اند چون مهم‌ترین پروژه‌ی عربی-اسلامی آنها دچار خود- متناقض‌ترین تأویل‌های درونی است. از همین روست که ترکیه به راحتی شخصیت مولانا و شمس را زیر بمبارانی از کلیشه و تحریف تاریخ و جلوه‌های ویژه و اغراق نور و نُت و آکوستیک می‌گیرد اما روایت عنتره بن شداد از جهان سعودی هنوز با استانداردهای جهانی‌اش فرسنگ‌ها فاصله دارد. پارادوکسی که با پمپاژ پول و سرمایه حل‌ نمی‌شود.
360Loading...
02
تفاوت سریال‌های عربی و ترکی 👇👇👇
10Loading...
03
📰 پیشخوان: چهارصدونودودومین شماره #روزنامه_هم_میهن شنبه هفتم اردیبهشت‌ماه منتشر می‌شود. @javadrooh
300Loading...
04
📺 سطحِ دانش و روزآمدی و نقدپذیری فقها 🎙آیت‌الله #کمال_حیدری آخوندها در واقع نائب امامان شیعه نیستد؛ چون سوادی جز در سطح احکام فردی ندارند. آخوندها، فقط فقه می‌دانند، برخی دروس دیگر، تنها در حوزۀ قم، بصورت جنبی و حاشیه‌ای تدریس می‌شود. فقهی که آخوندها آموخته‌اند، فقط در سطح فردی‌ست؛ آقای خوئی از ۴۰ جلد کتابش در فقه، ۲۵ جلدش در «طهارت و صلات» (آدابِ غسل‌‌‌ و توالت رفتن و رابطۀ زناشویی و نماز) است. فقه تدریس‌شده در حوزه‌ها ربطی به نیازهای جامعۀ امروز ندارد. مکاسب شیخ انصاری، مربوط به احکام تجارت فردی‌ست و نظر فقها دربارۀ ربا و نظام اقتصادی، اساسا از موضوع جامعۀ امروز و علم اقتصاد خارج است. فقها و اساتید حوزه، نگاهشان این است که وظیفۀ ما صرفا فهمیدن حرف بزرگان قدیم است. استاد من در مقابل کوچک‌ترین اشکالم به نظریات منقضی‌شدۀ مورد تدریسش، من را برای همیشه از کلاس اخراج کرد. این‌ها اهل دیالوگ آزاد با متخصصان علوم نیستند. 📍آیت‌الله کمال حیدری، مرجع تقلید، حدود ۳.۵ سال است که به‌خاطر بیان دیدگاه‌های نوآورانه و نقادانه‌اش، در حصر خانگی قرار دارد و امکان برگزاری کلاس‌ها از او سلب شده‌است. #آخوندیسم ➖➖➖ 🌾 @Naqdagin
341Loading...
05
معرفت‌شناسی: 💠 آیا واقعیت برساخته مغز ماست؟ (بخش اول) آیا آنچه ما از واقعیت ادراک می‌کنیم، برساخته و غیرواقعی است؟ در این بخش نشان می دهیم که حس ما از خود و همچنین آنچه به عنوان واقعیت ادراک می‌کنیم توهمی برساخته مغز است. مغز ما به چیز‌هایی که ادراک می‌کنیم، الگو نسبت می‌دهد و سپس به آن الگو‌ها معنا می‌بخشد. 🧠 عملکرد مغز 1️⃣ شاید پایدارترین توهم برساخته مغز این تصور باشد که ما یک آگاهی منسجم واحد هستیم. محققان عصب‌شناسی مدرن دریافته‌اند در برخی موارد بین یافته‌های آنان و آنچه چندین دهه است در علم روانشناسی مطرح می‌شود، همبستگی وجود دارد: نواحی متفاوت مغز با یکدیگر تفاوت دارند. به بیان دیگر تصمیم‌های ما با اینکه به نظر آگاهانه می‌رسند، ولی اغلب به صورتی ناخودآگاه و بر اثر یک محاسبه‌ی عصب زیست شناختی تکاملی اتخاذ می‌شوند که ما به آن آگاه نیستیم. 2️⃣ علاوه بر تصمیم‌گیری، شهود هم نوعی پردازش ناخودآگاه است. برای مثال: پردازش هیجانی، نشانه‌های اجتماعی (مانند زبان بدن یا حالات چهره دیگران) و کنترل و تنظیم حالت درونی ما، عمدتاً فرایند‌هایی ناخودآگاه هستند. گاهی فقط می‌دانیم که احساس خاصی نسبت به یک موقعیت یا یک نفر داریم بدون اینکه بتوانیم علت این احساس را توضیح دهیم. هیجان‌ها، غیر ارادی و ناخودآگاه هستند. ما انتخاب نمی‌کنیم که احساس عصبانیت کنیم بلکه فقط حس می‌کنیم عصبی هستیم و بعد برای توضیح چرایی این عصبانیت دلیل پیدا می‌کنیم. علاوه بر این، توضیحاتی که ما برای احساسات و رفتار خود پیدا می‌کنیم معمولاً بسیار خودباورانه است. 3️⃣ این پردازش ناخودآگاه شامل عوامل دیگری از پردازش‌ها هم می‌شود. مثل جستجو برای خاطره‌ای خاص یا حتی حل یک مسأله. مثلاً گاهی پیش می‌آید که سوییچ اتومبیل خود را گم کرده باشید و مغز -علی رغم اینکه شما به این فرایند آگاهی ندارید- در حال تلاش و جستجوی خاطرات برای پیدا کردن سوییچ است. بعد از اینکه خاطره پیدا شد اطلاعات وارد سطح خودآگاه می‌شوند و ناگهان به یاد می‌آورید سویچ را کجا گذاشته‌اید. 4️⃣ یکی از نظریه‌هایی که اخیراً برای توضیح نحوه‌ی عملکرد مغز ارائه شده مدل فضای کار فراگیر آگاهی (global work space) است. بر اساس این مدل، نواحی مختلف مغز گرچه به نحوی عمل می‌کنند که انگار هر کدام آگاهی خاص خود را دارند، ولی همگی آن‌ها به یک شبکه مرکزی درون مغز گزارش می‌دهند که فضای کار فراگیر نامیده می‌شود. با اینهمه، شواهد اخیر، وجود یک فضای کاری فراگیر را رد می‌کند. به نظر می‌رسد چیزی در جایگاه یک واحد مرکزی برای گزارش دهی نواحی مختلف وجود ندارد و آگاهی، رفتار مجموع همه این بخش‌هاست که با همدیگر عمل می‌کنند. 📒ذهن فریبکار شما || استیون نوولا، عصب‌پژوه دانشگاه ییل ➖➖➖ 🌐@EpistemeHub | کانال معرفت‌شناسی 💠 آیا واقعیت برساخته مغز ماست؟ (بخش دوم) 🧠 تحقیق روی مغز 1️⃣ تحقیقات نشان می‌دهد بر خلاف آنچه مدل فضای کار فراگیر فرض می‌کنند ما بدون اینکه کورتکس بصری مجبور به گزارش اطلاعات مربوطه به هیچ بخش دیگری از مغز باشد، می‌توانیم از ادراک بصری آگاه باشیم. 2️⃣ علاوه بر این می‌توان از طریق تغییر عملکرد نواحی متفاوت مغز، تصمیمات را هم تغییر داد. مثلاً محققان موفق شده‌اند با استفاده از TMS به صورت موقت مانع از عملکرد بخش لوب آهیانه‌ی مغز شوند که در نظریه‌ی ذهنی دخالت دارد. نظریه‌ی ذهنی ( theory of mind) به توانایی تفکر درباره‌ی انگیزه‌های دیگران گفته می‌شود.  وقتی فعالیت این بخش مغز مهار شود توانایی سوژه‌ها برای قضاوت اخلاقی که نیازمند یک نظریه‌ی ذهنی برای انجام محاسبات است، فلج می‌شود. 3️⃣ آزمایش مغز دوپاره بیمارانی را بررسی می‌کند که نیمکره راست و‌ چپ مغز آن‌ها، معمولاً برای جلوگیری از گسترش حملات صرع از یک بخش مغز به بخش دیگر و کاهش تعداد و شدت حملات با عمل جراحی از یکدیگر جدا شده است. در این بیماران حدود ۹۰ درصد از ارتباط بین دو نیمه مغز قطع می‌شود. بنابراین نیمه مناسبی محسوب می‌شود برای بررسی آگاهی کلی یک نیمکره مجزا از آگاهی کلی نیمکره دیگر. نیمکره‌ی راست در بیشتر افراد، نیمکره غیر غالب است و دخالتی در زبان ندارد و نیمکره چپ است که توانایی صحبت کردن و فهمیدن زبان را دارد. با توجه به اینکه دو نیمکره مغز در این بیماران از هم جدا شده، محققان می‌توانند یک شی را تنها به نیمکره‌ی راست نشان بدهند و چگونگی واکنش افراد به اطلاعات را بررسی کنند. محققان در یک آزمایش کلاسیک یک بطری لیموناد را به نیمکره‌ی راست افراد نشان دادند و بعد بلافاصله مجموعه‌ای از‌اشیا را که لیموناد یکی از آن‌ها بود، در مقابل آن‌ها قرار دادند. وقتی از سوژه‌ها خواستند تا یکی از‌اشیا را انتخاب کنند همگی آن‌ها بدون اینکه بدانند بطری لیموناد را انتخاب کردند.
310Loading...
06
4️⃣ هر چیزی که ما درباره مفهوم هستی خود بدیهی می‌گیریم برساخته مغز است. مثلاً اینکه طوری رفتار می‌کنیم که انگار موجودی خودکفا و جدا از سایر جهان هستیم، درحالی‌که اگر مانع فعالیت نواحی از مغز شویم که در این حس جدابودگی دخالت دارند، می‌توانیم این حس جدابودگی را از بین ببریم. و حس یگانه بودن با افراد در جهان را ایجاد کنیم. حسی که از آن اصولاً تحت عنوان تجربه عمیق معنوی یاد می‌شود. 5️⃣ ما اغلب نه تنها احساس می‌کنیم که بدن خود را اشغال کرده‌ایم بلکه حس می‌کنیم موجودیت ما جایی پشت چشم‌ها قرار دارد. این حس نیز به طور مشخص تجربه‌ای برساخته مغز است. با استفاده از TMS و ممانعت از فعالیت بخش‌هایی از مغز، سوژه‌ها نوعی خروج از بدن را تجربه می‌کنند و حس می‌کنند بالای بدن خود شناور هستند. 📒ذهن فریبکار شما || استیون نوولا، عصب‌پژوه دانشگاه ییل ➖➖➖ 🌐@EpistemeHub | کانال معرفت‌شناسی 💠 آیا واقعیت برساخته مغز ماست؟ (بخش پایانی) 🧠 آگاهی، اراده و کنترل عضلات 1️⃣ پدیده‌ی دیگری وجود دارد که عصب‌شناسان آن را مدول مالکیت (Ownership module) مینامند. مدول مالکیت این حس را ایجاد می‌کند که ما مالک و کنترل‌کننده‌ی بخش‌های مختلف بدن خود هستیم برای ایجاد این مدول شبکه‌های مغزی داده‌های حسی را که هم بصری و هم عمقی هستند همراه با بازخورد عضلات، با تصمیم‌های ما مقایسه می‌کند. با این حال اگر به دلیلی مثلاً سکته قلبی، اختلالی در این مدار به وجود بیاید دیگر حس نمی‌کنیم که مالک یا کنترل‌کننده‌ی دست و پای خود هستیم بلکه حس می‌کنیم که مثلاً دست ما به اراده‌ی خود حرکت می‌کند. پدیده‌ای که آن را سندروم دست بیگانه مینامند. 2️⃣ این پدیده بسیار شبیه به پدیده‌ی عضو فانتوم است که در آن مدول مالکیت همچنان مالک یک عضو است در حالی که عضو مورد نظر فلج شده یا دیگر وجود ندارد افرادی که دست یا پای آن‌ها قطع شده اغلب این پدیده را تجربه می‌کنند آن‌ها عضوی را ادراک می‌کنند که وجود ندارد. این موضوع می‌تواند به پدیده‌ی بسیار نادر و غریب عضو فانتوم زائد منجر شود در عضو فانتوم زائد، مدول مالکیت همچنان مشغول فعالیت است ولی دیگر عضوی برای کنترل. ندارد بنابراین یک عضو مجازی می‌سازد که می‌تواند آن را کنترل کند؛ مثلاً توهم یک بازوی اضافی را می‌سازد که ممکن است از وسط بدن بیرون آمده باشد. 3️⃣ امیال، انگیره‌ها تصمیم‌های ما، نتیجه‌ی پردازش‌های پیچیده نواحی مختلف مغز است. بخش قدامی مغز هم مسئول تصمیم‌گیری است و هم مسئول توجیه تصمیم‌ها به منظور از بین بردن ناهماهنگی شناختی و تعارض بین بخش‌های مختلف مغز هر چند ما تا حدی می‌توانیم بر اساس اراده خود به بیان دیگر بر اساس عملکرد مدیریتی بخش قدامی - عمل کنیم یا برعکس حتی تفکر نقاد خود را خاموش کنیم. 4️⃣ تحقیقات نشان می‌دهد افراد به هنگام مواجهه با فردی که شخصیتی کاریزماتیک دارد به ویژه اگر این فرد به اصطلاح «خودی» و جزء گروهی باشد که ما به آن تعلق داریم - تفکر نقاد خود را خاموش می‌کنند و در واقع اراده‌ی خود را به فرد کاریزماتیک واگذار می‌کنند. به همین ترتیب ممکن است یک فرد کاریزماتیک با خاموش کردن تفکر نقاد یک جمعیت آن‌ها را هیپنوتیزم و مستعد تلقین‌پذیری کند. 5️⃣ همه‌ی این مسائل ما را به پرسش فلسفی و چالش برانگیز اراده‌ی آزاد می‌رساند. برخی افراد از همه‌ی این داده‌ها برای تشکیک در مفهومی استفاده می‌کنند که آن را اراده‌ی آزادِ غیر علی می‌نامند. این افراد معتقدند اعمال ما به تمامی جبری است. آن‌ها معتقدند که مغز ما پدیده‌ای مادی و فیزیکی است و مانند هر چیز دیگری در این جهان تحت تأثیر قوانین فیزیک قرار دارد و مغز ما به رغم همه‌ی پیچیدگی‌هایش فقط یک ماشین است. در نتیجه هر آنچه فکر می‌کنیم باور داریم و انجام می‌دهیم نتیجه‌ی این فرایند‌های مکانیکی در مغز است - نه یک اراده‌ی آزاد غیر علی. 📒 ذهن فریبکار شما || استیون نوولا، عصب‌پژوه دانشگاه ییل ➖➖➖ EpistemeHub | معرفت‌شناسی
340Loading...
07
📄 مقاله: چشم‌انداز رشد اقتصادی ایران/ از مشاهدات سال‌های اخیر چه می‌آموزیم؟ 👈 مسعود نیلی و یاسر ملایی ✍ در این مقاله تحولات رشد اقتصادی ۴درصدی سال‌های ۱۳۹۹ تا ۱۴۰۱ از این منظر مورد واکاوی قرار می‌گیرد که آیا دستیابی به این ارقام رشد در نتیجۀ سازوکارهای بلندمدت اقتصاد حاصل شده یا این عملکرد حاصل نوسانات کوتاه‌مدت بوده و ضرورتاً قابل تداوم نخواهد بود. ✍ در ادامه به این سوال پرداخته می‌شود که در چارچوب ویژگی‌های موجود اقتصاد ایران، هریک از سناریوهای مختلف رشد اقتصادی مستلزم چه میزان رشد سرمایه‌گذاری است. نتایج نشان می‌دهد که رسیدن به رشدهای اقتصادی پایدار ۲ تا ۳ درصد، خوش‌بینانه به‌نظر می‌رسد. 🔅متن کامل مقاله را در لینک زیر بخوانید: https://shorturl.at/cjD18 @javadrooh
331Loading...
08
🔹 بوطیقای شعری رضا براهنی نوشتنِ شعر و نوشتن درباره‌ی شعر، بخشِ ناگسستنی از کارنامه‌ی رضا براهنی است. یکی از درون‌مایه‌های بوطیقای شعری براهنی، «پیش‌شعر» است. براهنی با پیش کشیدن این درون‌مایه، دریافت خود از پایه‌ای‌ترین رهیافت‌های شعری سده‌ی بیستم را به گستره‌ی شعر فارسی آورده است. پیوستگی اندام‌وار بخش‌های درونی شعر (ساختار)، شکل‌یابی معنا در روند خواندن شعر، و چندصدایی بودن شعر در شمار پایه‌ای‌ترین رهیافت‌های شعری سده‌ی بیستم است. این رهیافت‌ها، ابزارها و ترفندهای نوشتنِ شعر را برجسته می‌کند. ✔️ در نگاه براهنی، پیش‌شعر از گونه‌ی «نه ـ شعر» است. او شعر و پیش‌شعر را دو فرآورده‌ی جداگانه می‌دانست. در کتاب طلا در مس (ویرایش ۱۳۷۱) می‌خوانیم: «ساختار آن چیزی است که به عناصر به‌ظاهر مانعه‌الجمع، یک معماری، یک یکپارچکی می‌دهد. در اصل بین این یکپارچگی و جهان‌بینی فاصله بسیار کم است. جهان‌بینی شاعر چکیده‌ی توانایی‌های ساختاری اوست. این ساختار به چیزهای متشتت و به‌ظاهر بی‌معنا، مدام معنا می‌بخشد. ... شعر بعضی از شعرا، مثل موج سومی‌ها، مثل شعر سپهری و شعر سپهری‌وارها، به عنوان بخشی از کل شعر در آینده در مذبح ساختار شعرهای دیگران قربانی خواهد شد. اینها پیش‌ ـ شعرند، نه شعر» (۱۶۸۶-۱۶۸۷، با کوتاه‌نویسی). تعریف براهنی از پیش‌شعر همان ناسازه‌ای را بازمی‌تاباند که او در «توضیحی که نیما و شاملو از شعر خود و اجرای عمل شاعری خود داده‌اند» (چرا من، ۱۲۵-۱۲۶)، می‌دید. براهنی در «چرا من دیگر شاعر نیمایی نیستم» به این ناسازه‌‌ها، پُروپیمان پرداخته است. در پی‌جویی این ناسازگاری ـ که بازگویی آن در این یادداشت نمی‌گنجد ـ درمی‌یابیم، پیش‌شعر همواره از گونه‌ی نه ـ شعر نیست، هر شعر خوبی می‌تواند سرآغاز نوشتنِ شعری دیگر، یا شاعر دیگری باشد. پیش‌شعر به زبان ساده بر حرکت شعر از متنی به متن دیگر، از شاعری به شاعر دیگر، از دوره‌ای به دوره‌ی دیگر و سرانجام از زبانی به زبان دیگر دلالت می‌کند. آنچه در این حرکت روان می‌شود و با سایش‌ها و درخشش‌ها پیش می‌رود و به بار می‌نشیند ابزارها و ترفندهای شاعری است. ✅ چند صدایی که در خود چند زبانگی، چشم‌اندازهای دگرگونه، چند آهنگی، چندگونگی ابزارها و ترفندهای شاعری و ... را پیش می‌برد، پیش‌درآمد رهیافت پسامدرن به نوشتنِ شعر است. براهنی در بازگویی ویژگی‌های شعر الیوت، به این ویژگی اشاره کرده است: «در شعر سرزمین ویران یک شخصیت حرف نمی‌زند، چند شخصیت حرف می‌زنند، و در واقع چندین صدا با هم ترکیب می‌شوند. ... این ترکیب، مثل تئاتر و یا قصه و یا شعر حماسی نیست. بلکه ترکیبی پولی‌فونیک و یا چند صوتی است. ... الیوت مجموعه‌ی مرکب و هماهنگی از شخصیت‌ها و صداها خلق کرده است» (بحران رهبری ادبیات، ۱۱۶-۱۱۷) (۱۸ فروردین ۱۴۰۱) #شعر_روزگار_ما #رضا_براهنی https://t.me/OnPersianLanguage/
241Loading...
09
▫️ 🔹 چهره‌ی نیما (۱) ✍🏻 ورا بوریسوونا کلیاشتورینا (شرق‌شناس اتحاد شوروی) 🔻 در آغاز سال‌های ۱۳۲۰ در هیأت تحریریه‌ی مجله‌های ادبی ـ اجتماعی «موسیقی»، «یغما» و «مردم» اغلب می‌شد مرد کوچک‌اندامی را با گیسوان بلند خاکستری و پیشانی بلند ملاقات کرد. در چهره‌ی نحیف و استخوانی‌اش دو چشم سیاه و جذاب با نگاهی شکوهمند و خیال‌پرستانه مشخص بود. او با تیزهوشی و تحرک همیشگی‌اش، گاه، بسیار سخن برای گفتن داشت و اغلب «مثنوی» جلال‌الدین رومی با او بود. کتاب را می‌گشود و با صدایی رسا و با لحنی آوازگونه و دلنشین نغمه‌ای را به شیوه‌ی دعایی مقدس می‌خواند. کسی نامی از مازندران [اگر] می‌آورد، او صحبت آغاز می‌کرد و با سخاوت سخن‌اش همه را به محل زادگاه‌اش می‌برد و با استادی تمام رونوشتی از ملای ده و شبانان را، که همراه با نقل شنیده‌های‌اش از آنان و آمیزه‌ای از افسانه‌های غم بود، به شنونده منتقل می‌کرد. اما دوباره، بحث و جدلی با حرارت درباره‌ی شعر توجه او را به این رشته از گفتگو جلب می‌نمود و ضمن آنکه آثار و سروده‌های‌اش را می‌خواند، با جدیت بسیار از شعر شاعران جوان دفاع می‌کرد؛ و به نمونه‌هایی از هنر اروپایی و تاریخ ادبیات روس و آثار پوشکین، گوگول، تولستوی، توجه بسیار داشت و گاه از هگل و کانت نقل قول می‌آورد. این مرد، این انسان ـــ نیما یوشیج، شاعر و منتقد، با راهی تازه که در شعر فارسی گشود، بنیانگذار مکتبی جدید در ادبیات ــــ «شعر نو» است. 🔺 برگرفته از: شعر نو در ایران، برگردان همایونتایج طباطبائی، ۱۳۸۰، ص ۱۱. #شعر_روزگار_ما #نیما_یوشیج https://t.me/OnPersianLanguage/
231Loading...
10
▫️ 👈 دنباله‌ی گفتار درآمدی به بازخوانی ستایش، سروده‌ی رضا براهنی ۳. بازاندیشی: دگرگونی، ویژگی بنیادی زندگی انسانی است. انسان‌ها در رویارویی با دگرگونی‌ها، پیوسته در کار سازمان‌دهی زمان ـ مکان اند، تا به هم‌سازی با آن برسند. از این دیدگاهْ بازاندیشی، فرآیند هم‌سازی با دگرگونی زمان ـ مکان است. یکی از رشته‌های پیونددهنده‌ی زمان و مکان از گذشته تا آینده، سنت است. گیدنز می‌نویسد: «سنت وسیله برخورد با زمان و مکان است و هر فعالیت یا تجربه خاص را در رشته‌ی تداوم گذشته، حال و آینده جای می‌دهد و این رشته تداوم نیز به نوبه خود با عملکردهای اجتماعی تکرارشونده ساختار می‌گیرد»؛ گیدنز یادآوری می‌کند که سنت در برابر دگرگونی، چندان بازنمی‌ایستد، به‌ویژه آن‌جا که «نشانگرهای زمانی و مکانی جداگانه‌ی اندکی در آن‌ها باشد و دگرگونی نتواند صورت معنی‌داری پیدا کند» (پیامدها، ۴۵ــ۴۶). یکی از راه‌های کنار آمدن با دگرگونی‌ در تمدن‌های پیش از مدرن، بازاندیشی از راه بازخوانی (تفسیر) و توضیح برای بهره‌برداری از دستاورد دانش‌های پیشین (سنتی) بوده است (همان). ✔️ مدرن بودن اما از بُن با سنت، ناسازگار است. از این‌رو، با پیدایش اندیشه‌ی مدرن، بازاندیشی سویه‌ی دیگری یافت. انقطاع یا گسست، پیوستگی حال و آینده با گذشته را از میان برداشت. بنابر این، دانش گذشته پاسخ‌گوی نیازهای امروز نبود. در گذار از آرایشِ گذشته به امروز، نخست سنت یک‌پارچگی خود را از دست داد و به مجموعه‌ای از سنت‌ها درآمد. سپس، به نشانگان و درون‌مایه‌های سازنده فروکاسته شد. برای بازشناسی سنت، به دانشی نیاز بود که بر زمین سنت نایستاده باشد. گیدنز به روشنی می‌نویسد: «تنها در پرتو دانشی که اعتبارش را از سنت نگرفته باشد، می‌توان سنت را توجیه کرد» (همان، ۴۶)، ولی این رویکرد نه تداوم سنت بود، نه تلفیق آن با ارزش‌های مدرن است. بر هم زدن چرخ (چرخ بر هم زنم ار ...)، و درانداختن نظمی تازه است. 👈 بازاندیشی، سنجش پیوسته‌ی نشانگان و درون‌مایه‌هاست تا نشانگان، ویژگی‌هایی هم‌خوان با آرایش درونی تازه بیابد. مدرن بودن در سایه‌ی بازاندیشی به معنای دگرگونی و نوسازی چیزها و عناصر سازنده نیست، بلکه سازمان‌دهی آرایش درونی تازه و نظم در رویارویی با روندهای دگرگونی است. چیزها و عناصر، درون آرایش تازه، نو می‌شوند. در فرآیند بازاندیشی، شاعر و خواننده در شکل‌گیری آرایش درونی شعر به تکاپو می‌افتند. شاعر ابزارها و ترفندهای شعری را چنان به‌کار می‌برد که واژگان و گروه‌های واژگانی از تنها همین بودگیِ معنا (همین است و جز این نیست)، دوری کند؛ و خواننده به میانجی ابزارها و ترفندهای شعری با نشانگان، واژگان و درون‌مایه‌ها پیوند می‌یابد. آفرینندگی در زبان، گستره‌یِ بازِ رویارویی‌‌ها، پیوندها و دلالت‌ها است. (بخش اول و دوم را اینجا ببینید) #شعر_روزگار_ما #رضا_براهنی https://t.me/OnPersianLanguage/
342Loading...
11
▫️ درآمدی به بازخوانی ستایش 👉، سروده‌ی رضا براهنی ✍🏻 هادی راشد آنتونی گیدنز، جامعه‌شناس تأثیرگذار روزگار ما، در کتاب پیامدهای مدرنیت به چند ویژگی سرشت‌نمایِ دوران پسامدرن اشاره می‌کند. شناخت این ویژگی‌ها برای آشنایی هرچه بهتر با شعر امروز در شاخه‌ی پیش‌ْرُو آن، ضروری است. انقطاع‌ها یا گسست‌ها، از جاکندگی و بازاندیشی از دید گیدنز سه درون‌مایه‌ی بنیادین پسامدرن است («پیامدهای مدرنیت»، نام برگزیده‌ی گیدنز برای اشاره به مدرنیته‌ی متأخر یا روزگار پسامدرن است). در این یادداشت، با نگاهی به تعریف گیدنز از این درون‌مایه‌ها به روشنگری برخی ویژگی‌ها یا ابزارها و ترفندهای شعرِ پیش‌ْرُوی امروز می‌پردازم. ۱. گسست‌ها: گیدنز انقطاع یا گسست را برای «از اعتبار انداختن» روایت‌های تکاملی (روایت‌های بزرگ)، «یا ساخت‌شکنی طرح داستانی آن» به کار می‌برد. اگر «تاریخ صورت تمامیت‌یافته‌ای را که مفاهیم تکاملی به آن نسبت می‌دهند»، نداشته باشد (پیامدهای مدرنیت، ص ۸)؛ شعر هم، که چکیده‌ی آزمون‌های زندگی در گذر تاریخ است، از چنین نسبتی تهی است. از این‌رو، یکی از ترفندهای شعر امروز، گسست است. شاعر به یاری این ترفند، از شکل‌گیری رشته‌های داستانی یکپارچه و بزرگ پرهیز می‌کند. یکی از روش‌های پرکاربرد گسست در شعر امروز، دستکاری در آرایش هنجاری گروه‌های دستوری و جابه‌جا کردن آن است. در شعر امروز، فرونهادن پیروی از قواعد زبان با نیما آغاز شد، در نامه به شهریار درباره‌ی شیوه‌ی نوشتنِ شعر خود می‌گوید: «زبانِ این منظومه، زبانِ من است و با طرز کار من، ... در ضمن آن چندان اطاعتی، مانند اطاعت غلامی زرخرید، نسبت به قواعد زبان در کار نیست. در واقع با این کار که در شعرهای من انجام گرفته، قواعد زبان کامل شده» است. (نامه‌ها، طاهباز، ص۶۳۸). ۲. از جاکندگی: نشانگان، واژگان و درون‌مایه‌ها برآمد پیوندها یا سامانه‌‌های هم‌کنشی در فضای اجتماعی است. از جاکندگی، به کنده شدن این نشانگان از فضاهای محلی هم‌کنش، و بازساخت‌یابی آن در پهنه‌های زمانی ـ مکانی دیگر و گسترده‌تر اشاره می‌کند (پیامدها، ص ۲۶). در هم‌خوانی با این فرآیند، سازوکار از جاکندگی در شعر، ترفندی برای کندن نشانگان و درون‌مایه‌ها از آرایش پیشین، و به‌کار گرفتن آن در آرایش تازه است. با این ویژگی، حرکت نشانگان و درون‌مایه‌ها از یک متن به متن دیگر، از یک شعر به شعر دیگر، آسان و روان می‌شود. نشانه‌ها و درون‌مایه‌ها چگونه از آرایش پیشین کنده می‌شوند؟ شاعر با دستکاری در قواعد زبان، و جابجا کردن گروه‌های دستوری، خواننده را فرامی‌خواند تا آرایش پیشین زبان را به یک‌سو نهد. گام پسین شاعر، سامان دادن فضاهای پر و خالی در ساخت هنجاری زبان است، به گونه‌ای که خواننده را به تکاپو دراندازد. [دنباله‌ی نوشته را اینجا 👉 بخوانید] #شعر_روزگار_ما #رضا_براهنی @OnPersianLanguage
272Loading...
12
▫️ ▪️ ستایش (منی که دست ندارم چگونه کف بزنم؟) 🖋 رضا براهنی صدای کف زدنت کبک‌های کیهانی را برای من که زمینی هستم بیدار می‌کنند منی که دست ندارم چگونه کف بزنم؟ ولی شکفته بادا لبان من که نیمه ماهِ نیم‌رخانِ تو را شبانه می‌بوسند فدای تو دو چشم من که چشم‌های تو را خواب دیده‌اند ببینمت تو کجایی که چهره‌ات باغی است که از هزار پنجره‌ی نور می‌وزد هر صبح و شانه‌های تو آنجا چه ابرهای سپیدی که بر بلندی آنها چه تاج چهره چه خورشیدی! منی که دست ندارم چگونه کف بزنم؟ منی که دست ندارم چگونه کف بزنم؟ به من بگو که کجا می‌روی پس از آن وقت‌ها که رؤیاها تعطیل می‌شوند و ما به گریه روی می‌آریم و گریه به رو، کجا؟ و سایه پشت سرت چیست در شب این که شعر من است که از پشت پای تو می‌آید چه دست‌هایی داری شبیه بوسه! و خاک از تو که لبریز می‌شود ببین چه جلگه‌ای آنجا که شانه می‌خورد از بوسه‌ها و نسیم کدام دست نیی چون تو را زده قطّ منظری چنین و خوش خطّ و خالی شبیه بوسه چه انگشت‌های سبزی داری! نرو به من بگو که کجا می‌روی پس از آن وقت‌ها که رؤیاها تعطیل می‌شوند و ما به گریه روی می‌آریم و گریه به رو، کجا؟ بمان! منی که دست ندارم چگونه کف بزنم؟ ‎ دوم آبان ۱۳۷۰ ــ تهران ‎(برگرفته از: خطاب به پروانه‌ها) https://t.me/OnPersianLanguage/1120
240Loading...
13
🔸 به تکان درآوردن در ستایشِ واکنش‌ها پس از درگذشتِ رضا براهنی ✍🏻 هادی راشد با مرگ رضا براهنی، شاعر، نویسنده، منتقد ادبی و کنش‌گر اجتماعی، به یکباره بزرگ‌ترین توفانِ نوشتن در ستایشِ و «بر» یک نویسنده، درباره‌ی او اوج گرفت. سیاه‌ و سفیدبینی به نگاه‌ها و دست‌ها چیره آمد تا دل‌خواهانه هر کدام از بخش‌ها‌ی کارنامه‌ی ادبی ـ فرهنگی و اجتماعی او را برجسته کنند. ستایش‌گران بیشتر از نوشتارها، شعرها و نقدهای او یاد کردند، ولی در آن‌سو، شماری به شعرها یا ـــ به زبان خود براهنی،ـــ نویسش شعری او پیله کردند، شمار بیشتری با نگاه به زخم‌های به‌جامانده از بازخوانی‌ها و سنجش‌های او درباره‌ی شعرها و رمان‌هایِ این و آن، برآشفته نوشتند؛ و گروه بزرگ‌تری کارنامه‌ی ناهماهنگِ کنش‌گری براهنی را آماج سرزنش‌های خود برگزیدند. ✔️ براهنی اگر در میان ما بود، بی‌گمان از دیدنِ جنب‌وجوشِ این همه ستایش‌گران و برآشفته‌شدگان رویِ پا بند نمی‌شد. زیرا او سرانجام توانسته بود فراتر از خوانندگان و شنوندگان همیشگیِ نوشتارها و شعرهای خود، انبوهی از خوانندگان و شنوندگانِ دیگر را نیز «به تکان» درآورد. ✅ براهنی در آغاز یکی از سخنرانی‌هایش گفته بود: «از همان ابتدا می‌خواهم شنونده را به تکان در آورم و او را به اعتراض وادارم، چیزی را که از دیدگاه او بسیار بدیهی و آسان است، چنان پیچیده و دشوار کنم، و در مبهمات و تاریکی فرو برم که به هنگام دست و پا زدن در آن تاریکی، به تازگیِ اصل مطلب آشنایی جدیدی پیدا کند ...» (گزارش به نسل بی‌سن فردا، 81). 👈 آنچه براهنی به زبان آورده است، یک آموزه‌ی هزار ساله در نگارش یونانی ـ اسلامی است. همه‌ی آموزه‌نویسان در نویسندگی و شاعری، مانند نظامی عروضی سمرقندی، شمس قیس رازی و دیگران به این شگردها و ترفندها پرداخته‌اند، آنچه در کار براهنی تازگی دارد، شیوه‌ی به‌کارگیری آن در فضایی دگرگون‌شده از دوسویگی نقش و جایگاه نویسنده/ خواننده ـ شنونده است. #رضا_براهنی @OnPersianLanguage
211Loading...
14
«کارشناس تاریخ همه‌فن‌حریف نیست که از هر دری سخن براند. پس به ناگزیر باید یک برهه‌ی معینی از تاریخِ گذشته را برگزیند و پیش روی نهد. تاریخ‌نگار نمی‌تواند هم درباره‌ ساسانیان قلم بزند، هم در دودمان صفوی، هم در دوره‌ی قاجار و هم خاندان پهلوی! اگر جز این باشد یا کلی‌بافی است یا خودنمایی. به مَثَل، نگارنده‌ی این سطور که درست ۴۶ سال درباره‌ی دوران قاجار پژوهیده‌ام، هنوز به دوره‌ی احمد‌شاه نرسیده‌ام. پس اگر امروز کسی از من بپرسد: فلانی، این احمدشاه آدم خوبی بود یا بد؟ باید بگویم نمی‌دانم.کار نکرده‌ام.» دکتر هما ناطق
90Loading...
15
«کارشناس تاریخ همه‌فن‌حریف نیست که از هر دری سخن براند. پس به ناگزیر باید یک برهه‌ی معینی از تاریخِ گذشته را برگزیند و پیش روی نهد. تاریخ‌نگار نمی‌تواند هم درباره‌ ساسانیان قلم بزند، هم در دودمان صفوی، هم در دوره‌ی قاجار و هم خاندان پهلوی! اگر جز این باشد یا کلی‌بافی است یا خودنمایی. به مَثَل، نگارنده‌ی این سطور که درست ۴۶ سال درباره‌ی دوران قاجار پژوهیده‌ام، هنوز به دوره‌ی احمد‌شاه نرسیده‌ام. پس اگر امروز کسی از من بپرسد: فلانی، این احمدشاه آدم خوبی بود یا بد؟ باید بگویم نمی‌دانم.کار نکرده‌ام.» دکتر هما ناطق
320Loading...
16
🛢🗒در مدت کوتاهی بعد از افزایش درآمدهای نفتی، طبقه کارگر نیز از این ثروت منتفع شد. تقاضاهای مربوط به افزایش دستمزدها بعد از وقوع چند اعتصاب در ۱۹۷۲-۱۹۷۱ با واکنش مثبت دولت مواجه شد. در ابتدا، دستمزدها ۲۵ درصد افزایش یافت. در صنایع بزرگ، دولت حتی با تقاضاهای افزایش ۴۰ درصدی دستمزدها نیز موافقت کرد. در مه ۱۹۷۴ شورای عالی کار حداقل دستمزدهای جدید را اعلام کرد و دستمزدهای صنعتی روزانه از ۱۰۰ ریال به ۲۰۴ ریال افزایش یافت. از آن پس دستمزدها عملاً به سرعت رشد کردند: در صنایع نساجی این افزایش در ۱۹۷۳ به ۱۰۰ درصد و در ۱۹۷۵ به ۲۰۰ درصد رسید. در صنعت اتومبیل‌سازی و در حد فاصل سال‌های میان ۱۹۷۵-۱۹۷۱ دستمزدها تا ۴۰۰ درصد افزایش یافتند. بیکاری عملاً از میان رفت و [کشور] با کمبود نیروی کار مواجه شد و برای مشاغل جدید به اجبار از نیروی کار خارجی استفاده شد. افزایش دستمزدها بالاتر از افزایش شاخص کالاهای مصرفی بود. در ۱۹۷۵-۱۹۷۴ دستمزد کارگران ساختمانی تا ۷۷ درصد افزایش یافت. به طورکلی، دو سال بعد از افزایش درآمدهای نفتی، عموم مردم از این ثروت غیرمنتظره منتفع شدند. انتظارات مردم به آرامی بالا رفت و یکی از این انتظارات تحقق مستمر تقاضاهای روزافزون بود. 📗زمینه‌های اجتماعی انقلاب ایران، حسین بشیریه، ترجمه علی اردستانی، تهران، نشر نگاه معاصر، ۱۳۹۳، صص ۱۳۴ و ۱۳۵ تاریخ تمون ایران و جهان @cafe_andishe95
310Loading...
17
 منو  بچه‌های ایرانی افلاطون  Facebook   Twitter   LinkedIn   Skype   WhatsApp   Telegram   Print یکشنبه ۲ اردیبهشت ۱۴۰۳ بدون نظر  محمدرضا تاجیک یک در این اندیشه بودم که به تأثیر از کتاب «بچه‌های ژیواگو» (ولادیسلاو زوبوک) و با رویکردی متأثر (به‌طور نسبی) از تاریخ اندیشیدۀ هگلی، تصویری از صورتِ زیرین «میل و ارادۀ به حکومت اسلامی» در میان برخی از اصحاب قدرت و سیاست امروز ایران ارائه کنم، و در ضمن پاسخی برای این پرسش‌ها بیابم: آیا در پرتو این رویکرد می‌توان به ایضاح روند فزایندۀ نازایی و سترونی و تصلب گفتمان انقلابی- دینی در دوران پساانقلاب، به‌طور اعم، و دوران کنونی، به‌طور اخص، پرداخت؟ به بیان دیگر، آیا با تأملی انتقادی در مبانی اندیشگی حاملان و عاملان این گفتمان، می‌توان پرده از چهرۀ «اراده به قدرت/سیاستِ متافیزیکی» که در اکنونیت خود تجربه می‌کنیم، برکشید؟ آیا عبور از جمهوری اسلامی به حکومت اسلامی، همان لغزشگاهی نیست که سیاست دینی- انقلابی را به سیاست متافیزیکی بدل نموده است؟ و آیا خشونتی که از این رویکرد برمی‌خیزد، حکم طبیعت آن نیست؟ از همان آغاز چنین التفاتی، تردیدی نداشتم که سیاستِ متافیزیکی، ضرورتاً همان سیاستِ دینی نیست. از طباطبایی آموخته بودم، اگرچه برخی سیاست‌های دینی می‌توانند متافیزیکی باشند، اما، در عین حال، یکی از عوامل این متافیزیکی‌شدنِ سیاستِ دینی، می‌تواند فقدان التفات به مبانی نظری ناشی از الهیات باشد، و آموخته بودم که فیلسوفانی مانند لایبنیتس، فیشته، شلینگ، کانت، هگل و هایدگر، به‌رغم التزام دینی، تمایل متافیزیکی نداشتند. برای تدقیق و تعمیق بحث، لاجرم از آن شدم که در شناسه‌ها و خصیصه‌های «امر متافیزیکی» تأمل بیشتری داشته باشم تا خود بگوید اقتضای طبیعت‌اش کدام است. در یک نگاه کلی و گذرا، دریافتم رویکرد استعلایی/متافیزیکی، آن‌گونه که در بیان هایدگر مترادف افلاطون‌گرایی تعریف شده، مدعی حقیقت- انطباق با آرخه یا بنیانی استعلایی است که فراتاریخی و در ثبات، و هماره «غیر» را با تکینگی‌اش حذف و طرد کرده و صیرورت و کثرت را به کمک تأکید خود بر ثبات و وحدت، سرکوب می‌کند. این رویکرد، خشونتی نهفته در بطن و متن خود دارد، که به بیان دریدا، نوعی اضطرار و الزام متافیزیکی است. در ساحت آن، امکان نقادی و طرح پرسش وجود ندارد، لذا با نوعی «تکرارِ تکرار» یا تکرار بی‌تذکر و بی‌تفکر و بی‌تردید، مواجه‌ایم. از منظر این رویکرد، واقعیت را نه در خودِ واقعیت، بلکه در نیل آن به یک اصل استعلایی- متافیزیکی، جست‌وجو باید کرد. به دیگر سخن، واقعیت، امری تبعی، ثانوی و عارضی است که به‌خودی‌خود واجد هیچ ارزشی نیست و ارزش خویش را از همان اصل استعلایی که فقط و فقط به حاملان و عاملان این رویکرد (یا سوبژکتیویتۀ اهل حکمت و بصیرت) ارزانی شده، می‌گیرد. در این ساحت متافیزیکی، همواره با نوعی گره‌زدن مسئلۀ خلق و حفظ و بسط نظام حقیقت به مسئلۀ قدرت در حادترین صورت آن، یعنی سلطه، و قراردادن اهل بصیرت(!) در موضع اعمال سلطه بر شهروندان، و نیز، تبدیل مسئلۀ حقیقت، از مسئله‌ای صرفا متافیزیکی- منطقی به مسئله‌ای کاملاً سیاسی، و مستتردیدنِ عالم اقنوم روح و اقنوم عقل و اقنوم حقیقت و اقنوم انسان نیک و اقنوم بصیرت، در عالم مُثلی (امور کلی و عام، واحد، این‌همان، مجرد و نامادی، جاودانه و در سکون و دگرگونی‌ناپذیر) خویش، و برون از این عالم را، عالم اقنوم‌های گمراهی و سیاهی و تباهی و درگیر کون و فساد دانستن، مواجه‌ایم. افزون بر این، این رویکرد بر این فرض استوار است که اعتبار استعلایی‌اش امری فی‌نفسه و لنفسه است، لذا «دینداری»، «عدالت»، «علم»، «زیبایی»، «حقیقت»، «شجاعت» را از صفات گوهری و ذاتی خود می‌پندارد، و بر این باور اصرار می‌ورزد که وجود «پاک و نابِ هر واقعیت و حقیقت را در خویش، به‌عنوان رویکردی مبتنی بر «تفکر خردمندانه» و «چشم روح» و «چشم عقل» (در بیان افلاطون)– که متعلق شناخت‌اش نه اشیای متغیر جهان محسوس، که در مرز هستی و نیستی‌اند، بلکه «هست»های ثابت و در سکون لایزالی هستند که به معنای دقیق کلمه «هستند» و هماره همان که هستند می‌مانند– نهان دارد. دینداری را واجد «صورتی واحد» می‌داند، و هرچه دارای این صورت واحد باشد را، موافق دینداری تعریف‌ می‌کند. به حقیقت، وجهه‌ای عینی و ابژکتیو ‌می‌بخشد و آن را بدل به عنصری مطلق، فراتاریخی و تغییرناپذیر می‌کند که نه خلق، بلکه کشف می‌شود، و در فاصله‌ای بس دور از تاثیر هرگونه سوبژکتیویته انسانی است. (در این نوشتار از پایان‌نامۀ دکترای کامیار صفایی، تحت عنوان «پسا-حقیقت، هم-برون‌ایستی و رهایی از خشونت متافیزیک، در اندیشۀ جانی واتیمو و ژان‌لوک نانسی، و کتاب متافیزیک بوئتیوس، دکتر محمد ایلخانی، بهره فراوان برده‌ام).
271Loading...
18
خویش می‌دانند. افلاطون در تمثیل غار، زیرزمینی را تصور می‌کند که در آن مردمانی را به بند کشیده‌اند و آنان را پشت به دهانۀ غار که منبع نور است، نشانده‌اند. اینان، محکوم به آن‌اند که تنها به روبه‌روی خود بنگرند و جز سایه‌های روی دیوار هیچ نبینند و جز دربارۀ سایه‌ها سخن نگویند. در این حالت، تنها راه رهایی، پاره‌کردن زنجیر و برون‌شد از غار ذهنی- نظری و دیدن جهان برون از جهان سایه‌هاست. اما چه باید کرد زمانی که از یک‌سو، بچه‌های افلاطون داستان ما بدان خرد که افلاطون بدانان توصیه می‌کند، صورتی دینی بخشیده‌اند و عقل را در مقابل جهل ناپرهیزکار و بی‌دین، و در معنای نوعی آگاهی یا درک الاهی که همزمان شامل بازتاب مراقبۀ فوری، به‌یادداشتن (ذکر)، کشف و علم عمیق که بر تصدیق و تسلیم به قدرت الاهی دلالت دارد، و بدون آن، انسان از رابطه‌اش با نقشۀ الاهی جدا می‌ماند، به‌کار می‌برند، و از خرد جدلی و دیالکتیکی و منطقی و برهانی بهره‌ای نبرده‌اند و کماکان، در قعر تاریکی غار ذهنی خویش پنهان شده‌اند و از هر نوری سخت گریزانند، و از سوی دیگر، بسیاری از اهالی سیاست و حکومت امروز ما نیز، نسبت به خطر شالوده‌شکن و بن‌افکن این عده، حتی یک رگ‌شان هم هشیار نیست، یا اگر اندک هوشیاری هست، چون به قول سعدی بر مرکب تازنده (یا به تعبیر مولانا، مرکب استیزه) سوارند، هش ندارند که در آینده‌ای نه چندان دور توسط این گروه به ورطه‌ای خواهند افتاد که دیگر سود ندارد شناوری. https://t.me/andishevasedayiranian
341Loading...
19
  دو بچه‌های ایرانی افلاطون در ایرانِ امروز که قطعاً از فیلسوفی بهره‌ای نبرده‌اند و فلسفه و فلسفیدن نمی‌دانند که چه باشد، اما دفعتاً بازِ شاهی را بر دوش خویش نشسته دیده‌اند، از این منظر نظری، جمهوری اسلامی را تنها یک اقنوم در قوس صعودی یا یک میانجی محوشونده فرض می‌کنند که باید از آن عبور کرد و توقف در آن جایز نیست. جمهوری اسلامی، همان آستانۀ غار است، و برای پرواز به عالم والا و بالای حکومت اسلامی، باید از جمهوری گذر کرد. اینان، همچنین به حکم این مبانی متافیزیکیِ اندیشۀ خویش، بر این نظرند که: مردمان را اهلیت انتخاب نیست و هرچه آنان (به‌عنوان اهل طریقت و بصیرت) می‌گویند بگو و بکن، باید بگویند و بکنند. به پیروی از افلاطون، عدالت را آن می‌دانند که فرمانروایی از آنِ آنان (که خود را به گزاف و دروغ صاحبان خرد می‌دانند و به لحاظ وجودی در مرتبت رفیع‌تر) باشد و خشم و خشونت از آنِ دستیاران، و مردمان را که معادل عنصر میل هستند، تنها فرمانبری و اطاعت نصیب است. به بیان خودِ افلاطون، عقل و خشم باید جزء میل‌کننده را که بزرگ‌ترین و سیری‌ناپذیرترین جزء روح است، به‌دست گیرند و نگذارند از لذایذ شهوانی آن مایه برخوردار شود که روز به روز بر نیروی خود بیفزاید و وظیفۀ خاص خود را از یاد ببرد و در صدد برآید که آن دو جزء دیگر را زیر سلطه خود درآورد و بر آنان فرمان براند… زیرا فرمان‌دادن در خور او نیست و اگر عنان به‌دست او افتد تمام روح یکسره نابود می‌گردد. لذا مردمان هیچ‌گاه نباید بتوانند در معارضه با حکمران قرار گیرند و عملاً باید امکان هرگونه شورش از آنان سلب گردد، زیرا شورش و انقلاب فرودستان با ایجاد وضعیت آشفتگی و کثرت، هم وحدت کثیر و هم سکون شهر را از میان برمی‌دارد. از این منظر، تصویر آرمانی شهر بدل به کل واحدی می‌شود که در آن، آنان به‌واسطۀ انحصار در حوزۀ تعریف، وضع و مدیریت حقیقت، انحصار در حق حکمرانی را نیز به‌دست می‌آورند و به یاری پاسداران و البته به نام «سعادت تمام جامعه» حکم می‌رانند. در قاب و قالب نظری این عده از مردمان، دین و دینداری و حقیقت و واقعیت تنها آن صورت می‌یابد که از ازل تا ابد تنها نزد آنان به ودیعت نهاده شده‌ است. لذا سیاست در باور آنان، باید به حکم طبیعت خود قادر باشد جهان محسوسات که زندگی مدنی و اجتماعی در آن جریان دارد را مطابق جهان معقولی که آنان می‌فهمند، تغییر و سامان دهد، زیرا آنان در مقام کسانی که به دیدار ایدۀ نیک نائل آمده‌اند و از موهبت بصیرت و درایت برخوردار شده‌اند، تنها کسانی هستند که بر انجام این مهم ذی‌صلاح هستند، و نیز، تنها کسانی هستند که حق انحصاری تدبیر منزل و ادارۀ شهر و تربیت شهروندان را دارند. آن بصیرت و دانش که در نزد آنان است، به تصریح افلاطون، آنان را مجاز می‌دارد تا همۀ افراد جامعه را مطابق قانونی که خود وضع کرده «گاه، از راه آموزش، و گاه، با زور و اجبار با هم یگانه سازند»… و این قانون، نمی‌گذارد هر یک از شهروندان به روشی که میل دارد زندگی کند، بلکه از شهروندان برای پدیدآوردن یگانگی در جامعه سود می‌جوید. آنان، با رویکردی اشراف‌سالارانه، حق هدایت مردمان به منزل سعادت و رستگاری را تنها و تنها از آنِ خویش می‌پندارند. در تلازم معرفت و حقیقت و قدرت (حق حکمرانی)، همواره بهره‌بردن از قهر و تغلیب و خشم و خشونت را امری مباح و واجب می‌دانند، و از این‌رو، حقیقت و صدق در معنای منطقی کلمه، دیگر نه بحثی صرفا فلسفی و دینی، بلکه بحثی سیاسی می‌شود، زیرا تسلط بر حوزۀ تعریف، وضع و مدیریت حقیقت، مستقیماً به تسلط بر حوزۀ قدرت سیاسی می‌انجامد. در گسترۀ سیاستی که اینان می‌فهمند، هیچ منطقه‌الفراغی برای کنشگری «غیر» (غیرخودی) وجود ندارد. در این گسترۀ محدود و صلب و منجمد، همچنین تغییر نشانۀ عدم است و وجود حقیقی، با کثرت و غیریت بیگانه است. از این‌رو، اینان همواره عین خودشان هستند و چون عین خودشان هستند، عین حقیقت هستند. کارگزاران چنین رویکردی– با بهره‌ای آزادانه از بیان رورتی دربارۀ فلاسفه– نه فقط تلاش دارند الگوهای دیالکتیکی رویت‌ناپذیر را برای عوام ببینند، بلکه می‌خواهند مشغله‌ها و خیالبافی‌های خصوصی و شخصی‌شان دربارۀ هر چیز را به چیزی فراتر از خودشان ارتقاء دهند. به بیان دیگر، اینان از آن‌جا که مدعی دیدن و فهمیدن چیزهایی هستند که توده‌ها از دیدن و فهمیدن آن‌ها عاجز و ناتوان‌اند، نوعی نابرابری معرفتی و برتری‌نهادن برخی چشم‌ها و عقل‌ها بر برخی دیگر، و به‌تبع، حادترین شکل تبعیض و ستم را به جامعه تحمیل می‌کنند.   سه بسیاری از اصحاب خرد استدلالی و دیالکتیکی و اهل تشخیص و تمییز امروز، نسبت به سربرآوردن چنین جریانی (ترکیبی از ناکثین و مارقین و قاسطین با مشرب اشعری‌گری) هشدار می‌دهند و به زبان‌ها و بیان‌های گوناگون اعلام می‌دارند و تنها راه برون‌شد از این رویکرد را، برون‌شدن از غار دوکسایی خودساخته، و دوری‌گزیدن از خویشتن
291Loading...
20
گریه‌ی دعایی در همه‌ی سال‌های اخیر دو شایعه و اولی اغلب از قول مرحوم دکتر ابراهیم یزدی نقل شده که متاسفانه در ذهن زودباورِ برخی جا خوش کرده است. مورد نخست، ماجرای گریستن آقای دعایی (سفیر وقت تهران در بغداد) در اعتراض به مداخلات ایران در عراق است. دروغی که می‌خواهد بخشی از مسئولیت آغاز جنگ را متوجه ایران کند. شایعه‌ی دوم که افسانه‌ی آمادگی پرداخت غرامت جنگ از سوی دولت عربی به ایران است که علیرغم ادعای آقایان بنی‌صدر و یزدی هیچ سند و مبنایی ندارد و حتی خود یادشان نمی‌آید آن را از کجا شنیده‌اند! این کلیپ به روشنی و برای چندمین بار، شایعه‌ی نخست را از قول راوی منتسب به آن رد می‌کند. درباره‌ی شایعه‌ی پیشنهاد پرداخت غرامت از سوی اعراب به ایران جهت پایان جنگ نیز در هیچ‌یک از منابع رسمی یا غیررسمی و حتی خبری، حتی نیم‌خط، نامه یا گزارشِ و امثالهم وجود ندارد. Channel | @iranoralhistory Channel | @tarikhonline
300Loading...
21
چهره‌های منفور تاریخ قاجار https://www.sharghdaily.com/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%B1%D9%88%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-100/865063-%DA%86%D9%87%D8%B1%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D9%86%D9%81%D9%88%D8%B1-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE-%D9%82%D8%A7%D8%AC%D8%A7%D8%B1
380Loading...
22
http://erfan.ir/farsi/amp2771.html
330Loading...
23
🔸تفاوت بین نیهیلیسم، اگزیستانسیالیسم و ابزوردیسم چست؟ ╔═.🍃.══════╗    🆔 @Discourseees ╚══════.🍃.═
411Loading...
24
🔸تفاوت بین نیهیلیسم، اگزیستانسیالیسم و ابزوردیسم چست؟ ╔═.🍃.══════╗    🆔 @Discourseees ╚══════.🍃.═
452Loading...
25
هشدارهای آیت الله طالقانی ▫️هدف اسلام را بشناسیم ▫️اهمیت شورا آنقدر است که به پیامبرش‌با آن عظمت می فرماید با این مردم مشورت کن... ▫️خودرایی و خودخواهی را کنار بگذارید @massoumehebtekar
420Loading...
26
تصور «زبان کامل» شبیه به تصور یک «جعبه ابزار کامل» است. همانطور که هیچ جعبه ابزار کاملی را نمی توان یافت هیچ زبان کاملی را نیز نمی توان یافت. اما چرا ما مدام به دنبال این کاملیت می رویم؟ نکته اینجا است که زبان یا بهتر بگوییم پارادایم های زبانی حاکم بر نوع تفکر ما، مار فریب می دهند تا به دنبال این کاملیت برویم. روزانه دستگاه های جدیدی ساخته می شوند که جعبه ابزار مخصوص به خودشان را دارند، این موضوع را شما می توانید با بررسی این دستگاه ها ببینید. از طرف دیگر زبان به مانند یک شهر است، خیابان ها و خانه های جدیدی به وجود می آیند و خیابان ها و خانه های دیگری از بین می روند. هیچ کاملیت و یا ناقصیتی در کار نیست، فقط میل ما به این واژگان است که جلوی دیده شدن را می گیرند. زبان پیش از به وجود امدن نمادهای جدول تناوبی مشکلی نداشت و بعد از، از بین رفتن نمادهای جادگری هم مشکلی ندارد. #امید_نادری PhilosophyCafe منبع
480Loading...
27
روزی که حجاج بن یوسف از دنیا رفت، مردی به قصر او آمد و خواستار ملاقات با او شد. نگهبان به او گفت: حجاج درگذشت. مرد ساعتی بعد برگشت و درخواست را تکرار کرد. نگهبان به او گفت: گفتم حجاج مُرد. مَرد برای بار سوم برگشت و درخواست را تکرار کرد ... نگهبان به او گفت: نفهمیدی بهت گفتم حجاج مُرد؟ مرد گفت: *می فهمم ... اما از شنیدن این خبر، لذت می برم .*
443Loading...
28
خاطرات سال ۱۳۸۰ هاشمی‌رفسنجانی| هفتم اردیبهشت مناقشات بر سر سخنرانی رهبری و خاتمی در کنفرانس حمایت از انتفاضه هاشمی رفسنجانی روز هفتم اردیبهشت سال ۱۳۸۰ در مورد دیدار با سید حسن خمینی و برخی انتقادات از به سخنرانی رهبری و خاتمی در مورد انتفاضه نوشته‌است. در بخشی از این روزنوشت آمده: «عصر حاج‌حسن‌آقا خمینى آمد. خبر داد که وزارت امورخارجه و آقاى خاتمى، [رئیس‌جمهور]، موافق برگزارى کنفرانس حمایت از انتفاضه نبودند، ولى مجلسیان اصرار کردند. در مورد جلسه‌اى که در تاریخ 68/6/1 با آقایان خامنه‌اى، [علی] مشکینى، [ابراهیم] امینى و احمدآقا، خدمت امام بودیم و در مورد نامه تند امام به آیت‌الله منتظرى بحث شد، توضیح خواست.» متن کامل را در لینک زیر بخوانید. https://www.sharghdaily.com/fa/tiny/news-926594 @sharghdaily sharghdaily.com
450Loading...
29
هر کشوری برای خودش (به درست یا غلط) منافع ملی تعریف کرده و بر اساس آن عمل می‌کند. برای دولت ایالات متحده و اروپا، امنیت و بقای اسرائیل (ده هزار کیلومتر آنسوتر از مرزهای آمریکا)در راستای منافع ملی و جز خطوط قرمز بوده و در این زمینه میان دولت‌های مختلف تفاوتی وجود ندارد. حال اگر همین آمریکا که ابرقدرت بلامنازع نظامی و اقتصادی جهان است، وقتی در حوزه منافع ملی خود احساس خطر می‌کند، اینگونه وارد دانشگاه شده و استاد دانشگاه را دستبند می‌زند. حال با ایران مقایسه کنیم. عده‌ای در ورزشگاه فوتبال علیه تمامیت ارضی ایران شعار داده و پرچم دشمن را بالا می‌برند. عده.ای در شورای شهر و دانشگاه و مدرسه و... از پول مردم ایران حقوق گرفته و سخنگوی تجزیه‌طلبان و تروریست‌ها هستند. عده‌ای منتقد حمایت از حزب‌الله لبنان و انصار الله یمنی هستند که همگی آماده فدای کردن جان خود به خاطر ایران هستند. عده‌ای سلبریتی بالاشهرنشین بدون هیچ فهمی از امنیت، طرفدار وحوش تروریست در مرزهای شرقی و غربی هستند. عده‌ای استاد دانشگاه به صورت رسمی و غیررسمی سخنگوی اسرائیل و تک‌تک دشمنان منطقه‌ای ایران هستند. @kharmagaas
421Loading...
30
گریه نکن خواهرم .در خانه ات درختی خواهد رویید و درختهایی در شهرت و بسیار درختان در سرزمینت و باد پیغام هر درختی را به درخت دیگر خواهد رسانید و درختها از باد خواهند پرسید در راه که می آمدی سحر را ندیدی؟! سیمین دانشور . سووشون . انتشارات خوارزمی. ص ۳۰۴ هفتم اردیبهشت زاد روز این بانوی نویسنده گرانقدر گرامی باد .
591Loading...
31
امر به معروف و نهی از منکر در جامعه جدید با دوستم قرار گذاشته بودم که ساعت ۱۲ در میدان نقش جهان اصفهان، روبروی مسجد شیخ لطف‌الله او را ببینم. گفته بودم چون ماه رمضان است و کافه ها و رستوران ها بسته اند ، همانجا در میدان یک جایی می نشینیم و با هم صحبت میکنیم. من سر ساعت رسیدم ولی دوستم ده پانزده دقیقه ای دیر آمد. وقتی آمد دیدم همسرش هم با اوست. بعد از سلام و احوالپرسی شروع کرد به عذر خواهی از بابت تاخیری که کرده بود. گفت: راستش دم دهنه بازار که رسیدیم پیر مردی جلوی همسرم ایستاد و شروع کرد به صحبت کردن با او. من چون سمعکم را نزده بودم نشنیدم که چه میگوید. سرم را بردم جلو و پرسیدم: «چه شده؟» گفت : «این خانم خیلی خانم خوب و ارزشمندی است ولی...» من و همسرم با تعجب نگاهی به هم کردیم و من منتظر شدم ببینم که این مرد چه میخواهد بگوید. پیر مرد مرا در انتظار نگذاشت و گفت: « ولی اگر رو سری خودشان را قدری جلوتر می‌آوردند خیلی خانم بهتری می شدند. »من که از این کار پیر مرد پاک حیرت زده شده بودم ندانستم به او بخندم یا اخم کنم. گفتم :« باشه » و دست زنم را گرفتم و آمدیم توی بازار. از شنیدن اتفاقی که برای دوستم افتاده بود به یاد دو خاطره افتادم، از اتفاقاتی که در سالهای اولیه انقلاب رخ داده بود. یکی از آنها به موضوع حجاب اجباری مربوط می شد و یکی دیگر به مسئله امر به معروف و نهی از منکر. خاطره اول در واقع چیزی بود که من در سال ۵۸ از دوستی که با انقلابیون سطح بالا رفت و آمد داشت شنیدم. وقتی در اسفند ۵۷ یا فروردین ۵۸ ، حکومت انقلابی حجاب زنان را اجباری اعلان کرد ، مرحوم آیت الله مطهّری که از این بابت ناراحت شده بود رفته بود قم به حضور امام خمینی و گفته بود : «آقا این لچّکی که شما به زور دارید سر خانم ها میکنید از کشف حجاب رضا خان بد تر است.» خاطره دوم در باره گفت و گویی بود که من با یکی از آخوندهای تند انقلابی داشتم. در مجلسی که عده ای از اهل فرهنگ هم حضور داشتند این جناب آخوند در باره خوبیهای اسلام و بدیهای جامعه غربی صحبت میکرد و می‌گفت: «جامعه اسلامی طوری است که اصلا قابل مقایسه با جوامع اروپایی و آمریکایی نیست. » وقتی یکی از حاضران به او گفت : «ممکن است یک مثالی بزنید که بفهمیم چطور اینها با هم قابل مقایسه نیستند، »جناب آخوند گفت : «مثلاً همین امر به معروف و نهی از منکر که برای ما از واجبات است ولی غربیها اصلا چنین چیزی ندارند.» آخوند توضیحات دیگری هم داد که من زیاد به خاطر ندارم، اما چیزی که خوب به یادم مانده پاسخی بود که من در آن مجلس به این آقا دادم و گفتم که :«شما متاسفانه جامعه جدید را نمی شناسید ، و الا این حرف را نمی گفتید. ما در جامعه جدید تمام آن چیزهایی را که شما به آنها فخر میکنید داریم ، منتها به صورتی مدرن و عاقلانه تر. مثلاً همین امر به معروف و نهی از منکر در جامعه جدید هم دقیقا اجرا می شود ، به طوری که اگر مؤثر تر از این کار در جامعه قدیم و سنتی نباشد کم اثرتر نیست. منتهی روشی که این حکم امروزه در جامعه جدید اجرا میشود با روش جوامع قدیم فرق میکند. در جامعه جدید غربی درست است که کسی در خیابان جلوی زن و بچه مردم را نمیگیرد تا مثلاً در باره نوع لباس یا حجاب زنها تذکر دهد، ولی اگر بخواهند مردم را از منکرات، مثلاً دزدی و خیانت در اموال دیگران و فساد و اختلاس، نهی کنند و به کارهای خیر تشویق نمایند این کار را از طریق مطبوعات و رسانه‌های همگانی به طور کلی انجام میدهند.» آن روز که من با آن شیخ صحبت میکردم هنوز اینترنت و شبکه‌های اجتماعی اختراع نشده بود و لذا من فقط مطبوعات و رسانه ها را مثال زدم. در این میان یکی از طرفداران آن شیخ وسط حرف من پرید و گفت «ولی مطبوعات آنها هم در باره حجاب چیزی نمی‌گویند.» گفتم : «به خاطر این که غربیها به آزادی و اختیار مردم احترام میگذارند و نوع لباس یا نداشتن حجاب را جزو منکرات نمی‌دانند. آنها به مسایل مهم اجتماعی مثل اختلاس و دروغگویی و فساد و سلب امنیت از مردم و امثال اینها توجه میکنند نه به مسایل شخصی ای که هیچ ضرری به دیگران نمی رساند.» همسر دوستم که تا آن لحظه فقط گوش میداد پرسید که : « خب چی شد؟ آیا آن شیخ بالآخره قانع شد که غربیها هم امر به معروف و نهی از منکر دارند یا نه؟» گفتم: «شما چی فکر میکنید؟» دکترنصرالله پور جوادی
672Loading...
32
Ⓜ️ شلغم اجتماعی ➕ شلغم اجتماعی انسانی است که هرگز در برابر هیچ شکلی از تعدی، تجاوز، ظلم، ستم، توهین، تحقیر یا کم‌کاری و بی‌مسئولیتی در جهان اجتماعی برنمی‌‌آشوبد و اقدامی انجام نمی‌دهد و تنها زمانی دست به اعتراض می‌زند که حریم شخصی و حقوق و منافع شخصی او به‌طور مستقیم و بی‌واسطه به‌خطر بیافتد و دچار زیان شود یا مورد تجاوز و تعرض قرار گیرد. ➕ بی‌شک یکی از مهم‌ترین مشکلات ما ‌هم‌زیستی با تعداد زیادی از شلغم‌های اجتماعی است. شلغم اجتماعی ستم‌پذیر است و راه را برای تعدی و تجاوز و زورگویی و استبداد و دیکتاتوری می‌گشاید. جامعه‌ی متشکل از تعداد فراوان شلغم اجتماعی چندان مستعد دموکراسی نیست بلکه بیشتر استبدادپرور است؛ زیرا شلغم اجتماعی مسئولیت‌گریز است و نمی‌خواهد برای شکل‌گیری جهان اجتماعی مطلوب‌تر هیچ هزینه‌ای بپردازد. او ممکن است حرف‌های خوبی هم بزند و ادعاهای جالبی هم بکند، اما در صحنه‌ی عمل همیشه غایب است. ➕ خانواده و نظام تعلیم و تربیتی که شلغم اجتماعی می‌پرورد، مهم‌ترین مسئول این وضع اجتماعی-سیاسی‌ای است که ما در آن گرفتاریم. انسان مستبد در جایی می‌تواند جولان بدهد که آن‌جا به‌وفور شلغم اجتماعی وجود داشته باشد و الا اگر جامعه متشکل از افراد کنش‌گر و واجد مسئولیت فرافردی باشد، استبداد دیری نمی‌پاید و بساط اش زود جمع می‌شود. ما نیازمند تعلیم و تربیتی هستیم که شلغم تولید نکند. ➕ در حقیقت، هر فرد به‌عنوان عضو اجتماع دو نوع مسئولیت دارد: شخصی وفراشخصی. مثلاً من اگر با ماشین خود بزنم به یک تابلوی شهری و آن را تخریب کنم، وظیفه دارم هزینه‌ی این کارم را بپردازم. این جزو مسئولیت شخصی من است. ➕ مسئولیت شخصی مرتبط است با دایره‌ی اختیارات و حقوق و وظایف من به عنوان یک شخص و به‌طور مستقیم هیچ ربطی به عضویت من در اجتماع ندارد. اما از آن‌جایی که من عضو یک اجتماع هم هستم و از هر آن چیزی که در اجتماع موجود است، به‌طور مشاع و همراه با دیگران بهره می‌برم، یک مسئولیت فراشخصی هم در قبال اجتماع پیدا می‌کنم. مثلاً من و خانواده‌ام و هم محله‌ای‌هایم از فضای سبز موجود در شهر بهره می‌بریم. حالا یکی آمده و در جلوی چشمان من در حال تخریب این فضای سبز و تخریب منابع و امکانات عمومی و منافع من و خانواده‌ام و هم‌محله‌ای‌هایم است. من این‌جا مسئولیت مداخله خواهم داشت و باید شکلی از مداخله را برگزینم. اما شلغم اجتماعی کسی است که از این مسئولیت فراشخصی خود می‌گریزد و تعهدی بدان ندارد. برخی از این شلغم‌های اجتماعی حتا مسئولیت شخصی‌ خود را نیز نمی‌پذیرند. حالا شما خودتان حساب کنید که جامعه‌ی متشکل از این‌گونه افراد چه‌گونه چیزی خواهد بود! ▪️خریت عاطفی، خریت منتشر، قسمت ۱۳؛ حسن محدثی گیلوایی 🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
341Loading...
33
Ⓜ️ مخاطرات تاریخ خواندن 🏷 • مثال اول: قحطی! دو جمله‌ی زیر را در نظر بگیرید: ✓ ۱-«دراوج قحطی، احمدشاه به امید این که گندمِ سیلوهای شاهی را گران‌تر بفروشد، حاضر نشد آن گندم را به مردم قحطی‌زده‌ی پایتخت عرضه کند». ✓ ۲- «در اوج قحطی، احمدشاه که می‌ترسید حتی روزهای بسیار بدتری برای مردم پایتخت در پیش رو باشد، گندمِ سیلوهای شاهی را به مردم عرضه نکرد.» ➕ هر دو جمله‌ی فوق در مورد قحطی بزرگ دوران جنگ جهانی اول است. حالا، از این نکته بگذریم که احمدشاه قاجار شاهی کاملاً صوری و بی‌قدرت و بی‌اختیارات بود که احتمالاً حتی در مورد سیلوهای شاهی هم قدرتی نداشت! به هر حال، توجه کنید که هر دو گزاره‌ی فوق حاوی خبری در مورد نیت احمدشاه است(یا نیت هر که تصمیم‌گیرنده بوده). ولی واقعاً از کجا می‌دانیم که نیت احمدشاه چه بوده؟ آیا شاهدی در کار است؟ متاسفانه تاریخ‌نگاری پر است از این گونه نیت‌خوانی‌ها، و خیلی وقت‌ها، وقتی یک نیت‌خوانی گفته شد و چندبار تکرار شد، تبدیل به امری بدیهی و غیر قابل انکار می شود. ➕ در دو گزاره‌ی فوق به نکته‌ای دیگر هم توجه کنید: «اوج قحطی»! دقت کنید که در نگاه به عقب است که ما می‌دانیم اوج قحطی کی بوده است! آن که آن زمان زندگی می کرده، شاه یا گدا، نمی‌دانسته که آیا در اوجش است، یا اوضاع بناست بدتر شود. توجه کنید که اگر حتی نیت منفعت‌طلبی هم در کار بوده باشد، بهترینِ موقع فروش همان اوج قحطی است! مشکلی که ما اکثراً در خواندن تاریخ داریم این است که وقایع را رو به عقب می‌خوانیم! وقتی وقایع دارد اتفاق می‌افتد، کسی نمی‌داند فردایش چه خواهد شد، ولی معمولاً ما طوری تاریخ را می‌نویسیم و می‌خوانیم، انگار که سیر حوادث قابل پیش‌بینی بوده است. 🏷• مثال دوم: عامل انگلیس! «وقتی خبر مرگ ناصرالدین‌شاه به تبریز رسید، ولیعهد، مظفرالدین‌شاه بعدی، باید خود را سریع به تهران می‌رساند، ولی برای این کار پول کافی در اختیارش نبود. بنابراین مجیرالسلطنه که نزدیک‌ترین شخص به ولیعهد بود و با کنسول انگلیس در تبریز روابط صمیمی داشت، از کنسول پول قرض کرد و ولیعهد را با گروهی از همراهان به تهران رساند. مجیرالسلطنه بعداً در ازای این خدمت به مقامات بالایی در دربار مظفرالدین‌شاه رسید. او وقتی چند سال بعد مغضوب  مظفرالدین‌شاه شد، نامه ای به کنسول انگلیس در تهران نوشت و خواستار حمایت و حفاظت کنسول در مقابل خشم شاه شد». ➕ در مورد مجیرالسلطنه چه فکر می کنید؟ آیا این رابطه‌ی نزدیک با عوامل انگلیس او را مظنون نمی‌کند که خود عامل انگلیس بوده باشد؟ چرا چنین کسی باید در بالاترین مقامات مملکتی قرار گیرد؟ ➕ مطمئنم اکثر کسانی که این را می‌خوانند الان حس خوبی در مورد مجیرالسلطنه ندارند. ولی می‌دانید چه؟! مجیرالسلطنه و داستان فوق را من ساختم! چنین شخصی وجود خارجی نداشته، و چنین داستانی در مورد مظفرالدین‌شاه واقعیت نداشته است. ولی عین موارد ذکر شده در داستان فوق برای کسان دیگری واقعاً اتفاق افتاد: ناصرالدین‌شاه و میرزاتقی‌خان امیرکبیر، در زمان مرگ محمدشاه! آیا الان همان حس بد را نسبت به امیرکبیر دارید؟ به احتمال زیاد نه! ➕ مسلماً امیرکبیر شخصی بوده که در جامعیت شخصیتی او شکی نیست و مسلماً او عامل انگلیس نبود. ولی قصدم دو چیز است: اول آنکه، می خواهم توجه شما را به این نکته جلب کنم که چه قدر قضاوت‌های تاریخی ما حاصل پیشداوری‌های ماست. و دوم آنکه، ما حتی وقتی سعی می‌کنیم، به راحتی نمی‌توانیم شرایط و پس‌زمینه‌ی وقایع تاریخی را در قضاوت‌هایمان لحاظ کنیم. ➕ اینها که گفتم مخاطرات تاریخ خواندن در بهترین حالت است، یعنی وقتی که تاریخ سرراست و درست و بدون جهت‌گیری‌های ایدئولوژیک روایت شده باشد. اما غالباً چنین چیزی برقرار نیست! متاسفانه تاریخ‌گویی، به خصوص در مورد تاریخ معاصر، پر است از جهت‌گیری‌های ایدئولوژیک توسط ایدئولوژی‌های مختلف، و در آنها دروغگویی و سانسور و انواع  اعوجاجات دیگر الی ماشاءالله وارد شده است. از طرف دیگر، بیماری مهلک رمان‌های تاریخی را داریم که خواننده حتی وقتی بداند که دارد رمان می‌خواند، خواه ناخواه تصویری از واقعیت تاریخی در ذهنش شکل می‌گیرد که بسیاری از اوقات بیشتر فانتزی نویسنده است. چه برسد به وقتی که خواننده مثلاً کتابهای سرتاپا دروغ ذبیح‌الله منصوری را بخواند و فکر کند که تاریخ واقعی می‌خواند. ■ جنابــــــ گاو 🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
330Loading...
34
Ⓜ️ آدمِ سالم كيست؟ 💎 روان شناسی آنتروپولوژی ( مردم شناسی) ؛در جواب اين سوال میگوید: 🔹آدم سالم، آدمی است كه با خودش و با آدمهاى اطرافش در حال جنگ و ستيز نيست، نتيجتاً حضورش به آدم انرژى ميده! ●بيشتر از اينكه انتقادگر باشه، مشوقه! ●بيشتر از اينكه منفى باشه، مثبته! ●بيشتر از اينكه متكبر باشه، متواضعه! ●بيشتر از اينكه بخواد خودنمايى كنه، دوست داره در يك فضاى اشتراكى، ديگرانو ببينه و همينطور خودش ديده بشه! ●با آدم سالم، شما بهترين بخش وجودتون بيرون مياد، ●آدم سالم زيباييهارو ميبينه و به زبون مياره! ●آدم سالم خوش خلق هستش، مزاح و طنز خوبى داره! ●آدم سالم همونى هست كه ميبينى، فى البداهه است! ➖خلاقيت داره، ➖برخوردش محترمانه است، ➖حرمت شما حفظ ميشه، ➖ميتونيد به او اعتماد كنيد، ➖احساس امنيت كنيد! ➖آدم سالم كنترل نياز نداره، ➖تحقير نياز نداره، ➖تسلط نياز نداره! ➖آدم سالم با مجموعه رفتارهاش به شما احساسى رو ميده كه در حقيقت شما خودت رو مثبت تر و بهتر از انچه که هستی ببینی. ◇● این آدمها را در گوشه ای از زندگیتان حفظ کنید ... Roshanfkranمنبع https://t.me/andishevasedayiranian
43517Loading...
35
🔸 ملی‌گرایی چیست و ملی‌گرا کیست؟ ▪️ Persian Mirror ╔═.🍃.══════╗    🆔 @Discourseees ╚══════.🍃.═
410Loading...
36
🔸ملی‌گرایی چیست و ملی‌گرا کیست؟ ▪️ Persian Mirror ╔═.🍃.══════╗    🆔 @Discourseees ╚══════.🍃.═
380Loading...
37
ویدئویی از لندن پربازدید شده که تعداد زیادی مهاجر پاکستانی در تصویر دیده می‌شود! 🔹کاربران تیتر زدند: لندن شبیه اسلام آباد پاکستان شده #چند_ثانیه @chandsanieh
383Loading...
38
🔻بازداشت دانشجویان و گاه استادان طرفدار فلسطین، آن هم درون محوطه‌های دانشگاهی ایالات متحده‌ی امریکا، پاسخ دیگری به این باور خوش‌بینانه است که «در جایی از کرهٔ زمین مردم‌سالاری کامل وجود دارد.» نه حقیقتا؛ ما تنها با حکومت‌های کم‌استبداد و پراستبداد طرف‌ایم. متأسفانه گزارش‌های متعددی دیده‌ام که نشان می‌دهد استبداد مجددا در حال افزایش و مردم‌سالاری در سراسر جهان در حال عقب‌نشینی است. حتا در ایالات متحده و اروپای غربی نیز نشانه‌های این عقب‌نشینی را می‌بینیم. برخی تحلیلگران نیز، پیشرفت فناوری _ به‌ویژه هومص (هوش مصنوعی) _ را به‌سود استبداد می‌دانند؛ چرا که جدا می‌تواند توازن کنونی قدرت میان حکومت و جامعه‌ی مدنی را حتا در کشورهایی بر هم بزند که جامعه‌ای قوی دارند و دولت‌شان را مهار کرده‌اند. وقتی سرنوشت کشورهای «مردم‌سالارتر» چنین ارزیابی دیده می‌شود، کشوری مانند ایران کجا خواهد بود؟! 🔻هرچند نمی‌خواهم به ناامیدی دامن بزنم، یک ایران مردم‌سالار (دمکراتیک) را از فهرست آرزوهای نزدیک خود خط زده‌ام و خودم را آماده می‌کنم استبداد را به‌عنوان واقعیتی بشناسم که فعلا افق روشنی از محو آن نمی‌بینم. حتا بر فرض که براندازان بتوانند حکومت کنونی را براندازند، استبداد را از میان نخواهند برد.‌ همان‌طور که براندازان پنجاه‌وهفتی تنها بر حجم استبداد افزودند. آنچه می‌تواند مسئله‌ی واقعی‌تری برای مردم کشورهای مختلف باشد این است که زیر یوغ استبداد چه طیفی قرار دارند؟ آیا اشراف مستبدشان، درحال ترمیم دوقطبی کشورند یا به آن دامن می‌زنند؟ آیا به محیط زیست اعتنا می‌کنند یا نابودش می‌سازند؟ آیا کشور خود را در جهان محترم ساخته‌اند یا هر سال به انزوای بیشتر آن دامن می‌زنند؟ آیا سیاست‌های استبدادی موجود، به سعادت‌مندی مادی و معنوی جامعه منجر می‌شود یا بیشتر به بهره‌کشی توده‌ها می‌انجامد و...؟ فعلا رهایی از استبداد چشم‌انداز دیر و دورتری به نظر می‌رسد تا اینکه با کدامین الگوی استبدادی می‌توان ساخت. ✍🏼معین مشکات @fanusname
510Loading...
39
الحق این بی‌بی‌سی در پدرسوختگی دومی ندارد! در گزارش میگه قراره «برای بررسی تقاضای پناهندگی‌شون به رواندا فرستاده بشن» ولی مهم‌ترین نکته لایحه که این رفتن دیگه برگشتنی نداره رو اشاره نمیکنه! ‏یعنی درخواست‌شون قبول بشه هم باید در همون بهشت رواندا باقی بمونند.
10Loading...
☝️ 👇👇 تفاوت سریال عربی و ترکی در چیست؟ امشب توانستم فیلم«مست عشق» محصول مشترک ایران و ترکیه درباره‌ی مولانا و شمس را ببینم. همین امسال مسئول روابط عمومی ریاست جمهوری ترکیه اعلام کرد:تقریبا یک‌میلیاردنفر در ۱۴۶کشور سریال‌های ترکیه را دنبال می‌کنند و ترکیه پس از آمریکا دومین منبع تولید سریال است که در سه سال گذشته با افزایش ۱۸۳درصدی تقاضا روبرو بوده؛ کیست که نداند از مهم‌ترین بازارهای هدف این تولیدات سینمایی در درجه اول کشورهای عربی خلیج به ویژه خود شبکه‌های ماهواره‌ای عربستان سعودی است. پرسش اینجاست که چرا عربستان سعودی با وجود قدرت اقتصادی نتوانسته این هجمه‌ی سینمایی را را در همان نوع و سطح دفع کند یا دست‌کم توازن بخشد؟ تردیدی نیست که دولت سعودی، امکانات لازم و توان اقتصادی چنین مقابله‌ای را دارد اما به سریال‌های رمضانی همین امسال سعودی وقتی نگاه کنید( چنانکه در تحلیل خیوط معازیب نوشتم) می‌بینید که سیاست‌های فرهنگی سعودی دغدغه‌هایش چیزی غیر از صنعت دراماتیک در عرصه‌ی فیلم‌سازی است،هنوز در تولیدات سینمایی و تلویزیونی عربستان تصویری که از مرد سعودی رسوب کرده و نمایش داده می‌شود هماره و همچنان مردی سخت‌گیر و با تفکر مردسالار و نامنعطف است که نسبت به زن و فرزندان خود سخت می‌گیرد و خشونت می‌ورزد و به طور خلاصه کاراکتری است که از کمترین سطح مدنیت و تمدنی بهره برده و همچنین تصویری که از زنان عرب در این تولیدات می‌بینیم زنانی به شدت سطحی و ناآگاه به زمانه است که عمده‌ی دغدغه‌شان حرص و زیاده‌روی در لوازم آرایشی و زرق و برق و مد است. این رویکرد تهیه‌کنندگان فیلم در جامعه‌ی عرب بی‌چیزی نیست؛ سیاست تحول فرهنگی در این کشور از سویی نمایش و بازنمایی سنت‌های متصلب و قشری جامعه سلفی است که از موانع مدرنیزاسیون‌اند و از سویی وارادات بی‌حد و حصر درام‌های ترکیه‌ای که اغلب در کارِ جعل واقعیت و تاریخ‌اند و تسخیر بازار و بیزینس فرهنگی. آری ترکیه موفق شده از معبر تولیدات هنری خود، مثلا با سریال سلطان محمد فاتح، منبعی عظیم برای تشویق گردشگری و جذب میلیون‌ها طرفداری که شیفته‌ی شیوه‌ی تمدن عثمانی هستند فراهم و تدارک کند. اما جامعه‌ی عرب هنوز درگیر واقعیت رئالیستیک صلبی است که تا آن را در هاضمه‌ی فرهنگی شهروندان خود به تحلیل نبَرد، نمی‌تواند بر تولیدات دراماتیک خود غلبه کند، به طور مثال ترکیه در سریال رشادت‌های سلطان فاتح، متهم به جعل و دستبرد تاریخی نمی‌شود، در حالی که هر نوع نگاه تاریخی به میراث عرب با مرجعیتی نامنعطف و تکفیری مواجه است که التزامات عرصه‌ی روایت و هنر نمایشی را نمی‌شناسند، برای همین بود که سال گذشته تولید سریال معاویه چنان جنجال‌برانگیز شد که دامنه‌اش از شیوخ سلفی قطر و سعودی شروع شد و تا شیوخ الازهر امتداد یافت؛ به همین دلایل است که دولت‌های عرب هنوز اعتماد به نفس لازم را برای عرضه‌ی صفحات شگفت‌انگیز تاریخ‌شان به بازار جهانی پیدا نکرده‌اند چون مهم‌ترین پروژه‌ی عربی-اسلامی آنها دچار خود- متناقض‌ترین تأویل‌های درونی است. از همین روست که ترکیه به راحتی شخصیت مولانا و شمس را زیر بمبارانی از کلیشه و تحریف تاریخ و جلوه‌های ویژه و اغراق نور و نُت و آکوستیک می‌گیرد اما روایت عنتره بن شداد از جهان سعودی هنوز با استانداردهای جهانی‌اش فرسنگ‌ها فاصله دارد. پارادوکسی که با پمپاژ پول و سرمایه حل‌ نمی‌شود.
نمایش همه...
👏 2
Repost from راهبرد
📰 پیشخوان: چهارصدونودودومین شماره #روزنامه_هم_میهن شنبه هفتم اردیبهشت‌ماه منتشر می‌شود. @javadrooh
نمایش همه...
Repost from نقدآگین
📺 سطحِ دانش و روزآمدی و نقدپذیری فقها 🎙آیت‌الله #کمال_حیدری
آخوندها در واقع نائب امامان شیعه نیستد؛ چون سوادی جز در سطح احکام فردی ندارند.
آخوندها، فقط فقه می‌دانند، برخی دروس دیگر، تنها در حوزۀ قم، بصورت جنبی و حاشیه‌ای تدریس می‌شود.
فقهی که آخوندها آموخته‌اند، فقط در سطح فردی‌ست؛ آقای خوئی از ۴۰ جلد کتابش در فقه، ۲۵ جلدش در «طهارت و صلات» (آدابِ غسل‌‌‌ و توالت رفتن و رابطۀ زناشویی و نماز) است.
فقه تدریس‌شده در حوزه‌ها ربطی به نیازهای جامعۀ امروز ندارد.
مکاسب شیخ انصاری، مربوط به احکام تجارت فردی‌ست و نظر فقها دربارۀ ربا و نظام اقتصادی، اساسا از موضوع جامعۀ امروز و علم اقتصاد خارج است.
فقها و اساتید حوزه، نگاهشان این است که وظیفۀ ما صرفا فهمیدن حرف بزرگان قدیم است. استاد من در مقابل کوچک‌ترین اشکالم به نظریات منقضی‌شدۀ مورد تدریسش، من را برای همیشه از کلاس اخراج کرد. این‌ها اهل دیالوگ آزاد با متخصصان علوم نیستند.
📍آیت‌الله کمال حیدری، مرجع تقلید، حدود ۳.۵ سال است که به‌خاطر بیان دیدگاه‌های نوآورانه و نقادانه‌اش، در حصر خانگی قرار دارد و امکان برگزاری کلاس‌ها از او سلب شده‌است. #آخوندیسم ➖➖➖ 🌾 @Naqdagin
نمایش همه...
معرفت‌شناسی: 💠 آیا واقعیت برساخته مغز ماست؟ (بخش اول) آیا آنچه ما از واقعیت ادراک می‌کنیم، برساخته و غیرواقعی است؟ در این بخش نشان می دهیم که حس ما از خود و همچنین آنچه به عنوان واقعیت ادراک می‌کنیم توهمی برساخته مغز است. مغز ما به چیز‌هایی که ادراک می‌کنیم، الگو نسبت می‌دهد و سپس به آن الگو‌ها معنا می‌بخشد. 🧠 عملکرد مغز 1️⃣ شاید پایدارترین توهم برساخته مغز این تصور باشد که ما یک آگاهی منسجم واحد هستیم. محققان عصب‌شناسی مدرن دریافته‌اند در برخی موارد بین یافته‌های آنان و آنچه چندین دهه است در علم روانشناسی مطرح می‌شود، همبستگی وجود دارد: نواحی متفاوت مغز با یکدیگر تفاوت دارند. به بیان دیگر تصمیم‌های ما با اینکه به نظر آگاهانه می‌رسند، ولی اغلب به صورتی ناخودآگاه و بر اثر یک محاسبه‌ی عصب زیست شناختی تکاملی اتخاذ می‌شوند که ما به آن آگاه نیستیم. 2️⃣ علاوه بر تصمیم‌گیری، شهود هم نوعی پردازش ناخودآگاه است. برای مثال: پردازش هیجانی، نشانه‌های اجتماعی (مانند زبان بدن یا حالات چهره دیگران) و کنترل و تنظیم حالت درونی ما، عمدتاً فرایند‌هایی ناخودآگاه هستند. گاهی فقط می‌دانیم که احساس خاصی نسبت به یک موقعیت یا یک نفر داریم بدون اینکه بتوانیم علت این احساس را توضیح دهیم. هیجان‌ها، غیر ارادی و ناخودآگاه هستند. ما انتخاب نمی‌کنیم که احساس عصبانیت کنیم بلکه فقط حس می‌کنیم عصبی هستیم و بعد برای توضیح چرایی این عصبانیت دلیل پیدا می‌کنیم. علاوه بر این، توضیحاتی که ما برای احساسات و رفتار خود پیدا می‌کنیم معمولاً بسیار خودباورانه است. 3️⃣ این پردازش ناخودآگاه شامل عوامل دیگری از پردازش‌ها هم می‌شود. مثل جستجو برای خاطره‌ای خاص یا حتی حل یک مسأله. مثلاً گاهی پیش می‌آید که سوییچ اتومبیل خود را گم کرده باشید و مغز -علی رغم اینکه شما به این فرایند آگاهی ندارید- در حال تلاش و جستجوی خاطرات برای پیدا کردن سوییچ است. بعد از اینکه خاطره پیدا شد اطلاعات وارد سطح خودآگاه می‌شوند و ناگهان به یاد می‌آورید سویچ را کجا گذاشته‌اید. 4️⃣ یکی از نظریه‌هایی که اخیراً برای توضیح نحوه‌ی عملکرد مغز ارائه شده مدل فضای کار فراگیر آگاهی (global work space) است. بر اساس این مدل، نواحی مختلف مغز گرچه به نحوی عمل می‌کنند که انگار هر کدام آگاهی خاص خود را دارند، ولی همگی آن‌ها به یک شبکه مرکزی درون مغز گزارش می‌دهند که فضای کار فراگیر نامیده می‌شود. با اینهمه، شواهد اخیر، وجود یک فضای کاری فراگیر را رد می‌کند. به نظر می‌رسد چیزی در جایگاه یک واحد مرکزی برای گزارش دهی نواحی مختلف وجود ندارد و آگاهی، رفتار مجموع همه این بخش‌هاست که با همدیگر عمل می‌کنند. 📒ذهن فریبکار شما || استیون نوولا، عصب‌پژوه دانشگاه ییل ➖➖➖ 🌐@EpistemeHub | کانال معرفت‌شناسی 💠 آیا واقعیت برساخته مغز ماست؟ (بخش دوم) 🧠 تحقیق روی مغز 1️⃣ تحقیقات نشان می‌دهد بر خلاف آنچه مدل فضای کار فراگیر فرض می‌کنند ما بدون اینکه کورتکس بصری مجبور به گزارش اطلاعات مربوطه به هیچ بخش دیگری از مغز باشد، می‌توانیم از ادراک بصری آگاه باشیم. 2️⃣ علاوه بر این می‌توان از طریق تغییر عملکرد نواحی متفاوت مغز، تصمیمات را هم تغییر داد. مثلاً محققان موفق شده‌اند با استفاده از TMS به صورت موقت مانع از عملکرد بخش لوب آهیانه‌ی مغز شوند که در نظریه‌ی ذهنی دخالت دارد. نظریه‌ی ذهنی ( theory of mind) به توانایی تفکر درباره‌ی انگیزه‌های دیگران گفته می‌شود.  وقتی فعالیت این بخش مغز مهار شود توانایی سوژه‌ها برای قضاوت اخلاقی که نیازمند یک نظریه‌ی ذهنی برای انجام محاسبات است، فلج می‌شود. 3️⃣ آزمایش مغز دوپاره بیمارانی را بررسی می‌کند که نیمکره راست و‌ چپ مغز آن‌ها، معمولاً برای جلوگیری از گسترش حملات صرع از یک بخش مغز به بخش دیگر و کاهش تعداد و شدت حملات با عمل جراحی از یکدیگر جدا شده است. در این بیماران حدود ۹۰ درصد از ارتباط بین دو نیمه مغز قطع می‌شود. بنابراین نیمه مناسبی محسوب می‌شود برای بررسی آگاهی کلی یک نیمکره مجزا از آگاهی کلی نیمکره دیگر. نیمکره‌ی راست در بیشتر افراد، نیمکره غیر غالب است و دخالتی در زبان ندارد و نیمکره چپ است که توانایی صحبت کردن و فهمیدن زبان را دارد. با توجه به اینکه دو نیمکره مغز در این بیماران از هم جدا شده، محققان می‌توانند یک شی را تنها به نیمکره‌ی راست نشان بدهند و چگونگی واکنش افراد به اطلاعات را بررسی کنند. محققان در یک آزمایش کلاسیک یک بطری لیموناد را به نیمکره‌ی راست افراد نشان دادند و بعد بلافاصله مجموعه‌ای از‌اشیا را که لیموناد یکی از آن‌ها بود، در مقابل آن‌ها قرار دادند. وقتی از سوژه‌ها خواستند تا یکی از‌اشیا را انتخاب کنند همگی آن‌ها بدون اینکه بدانند بطری لیموناد را انتخاب کردند.
نمایش همه...
4️⃣ هر چیزی که ما درباره مفهوم هستی خود بدیهی می‌گیریم برساخته مغز است. مثلاً اینکه طوری رفتار می‌کنیم که انگار موجودی خودکفا و جدا از سایر جهان هستیم، درحالی‌که اگر مانع فعالیت نواحی از مغز شویم که در این حس جدابودگی دخالت دارند، می‌توانیم این حس جدابودگی را از بین ببریم. و حس یگانه بودن با افراد در جهان را ایجاد کنیم. حسی که از آن اصولاً تحت عنوان تجربه عمیق معنوی یاد می‌شود. 5️⃣ ما اغلب نه تنها احساس می‌کنیم که بدن خود را اشغال کرده‌ایم بلکه حس می‌کنیم موجودیت ما جایی پشت چشم‌ها قرار دارد. این حس نیز به طور مشخص تجربه‌ای برساخته مغز است. با استفاده از TMS و ممانعت از فعالیت بخش‌هایی از مغز، سوژه‌ها نوعی خروج از بدن را تجربه می‌کنند و حس می‌کنند بالای بدن خود شناور هستند. 📒ذهن فریبکار شما || استیون نوولا، عصب‌پژوه دانشگاه ییل ➖➖➖ 🌐@EpistemeHub | کانال معرفت‌شناسی 💠 آیا واقعیت برساخته مغز ماست؟ (بخش پایانی) 🧠 آگاهی، اراده و کنترل عضلات 1️⃣ پدیده‌ی دیگری وجود دارد که عصب‌شناسان آن را مدول مالکیت (Ownership module) مینامند. مدول مالکیت این حس را ایجاد می‌کند که ما مالک و کنترل‌کننده‌ی بخش‌های مختلف بدن خود هستیم برای ایجاد این مدول شبکه‌های مغزی داده‌های حسی را که هم بصری و هم عمقی هستند همراه با بازخورد عضلات، با تصمیم‌های ما مقایسه می‌کند. با این حال اگر به دلیلی مثلاً سکته قلبی، اختلالی در این مدار به وجود بیاید دیگر حس نمی‌کنیم که مالک یا کنترل‌کننده‌ی دست و پای خود هستیم بلکه حس می‌کنیم که مثلاً دست ما به اراده‌ی خود حرکت می‌کند. پدیده‌ای که آن را سندروم دست بیگانه مینامند. 2️⃣ این پدیده بسیار شبیه به پدیده‌ی عضو فانتوم است که در آن مدول مالکیت همچنان مالک یک عضو است در حالی که عضو مورد نظر فلج شده یا دیگر وجود ندارد افرادی که دست یا پای آن‌ها قطع شده اغلب این پدیده را تجربه می‌کنند آن‌ها عضوی را ادراک می‌کنند که وجود ندارد. این موضوع می‌تواند به پدیده‌ی بسیار نادر و غریب عضو فانتوم زائد منجر شود در عضو فانتوم زائد، مدول مالکیت همچنان مشغول فعالیت است ولی دیگر عضوی برای کنترل. ندارد بنابراین یک عضو مجازی می‌سازد که می‌تواند آن را کنترل کند؛ مثلاً توهم یک بازوی اضافی را می‌سازد که ممکن است از وسط بدن بیرون آمده باشد. 3️⃣ امیال، انگیره‌ها تصمیم‌های ما، نتیجه‌ی پردازش‌های پیچیده نواحی مختلف مغز است. بخش قدامی مغز هم مسئول تصمیم‌گیری است و هم مسئول توجیه تصمیم‌ها به منظور از بین بردن ناهماهنگی شناختی و تعارض بین بخش‌های مختلف مغز هر چند ما تا حدی می‌توانیم بر اساس اراده خود به بیان دیگر بر اساس عملکرد مدیریتی بخش قدامی - عمل کنیم یا برعکس حتی تفکر نقاد خود را خاموش کنیم. 4️⃣ تحقیقات نشان می‌دهد افراد به هنگام مواجهه با فردی که شخصیتی کاریزماتیک دارد به ویژه اگر این فرد به اصطلاح «خودی» و جزء گروهی باشد که ما به آن تعلق داریم - تفکر نقاد خود را خاموش می‌کنند و در واقع اراده‌ی خود را به فرد کاریزماتیک واگذار می‌کنند. به همین ترتیب ممکن است یک فرد کاریزماتیک با خاموش کردن تفکر نقاد یک جمعیت آن‌ها را هیپنوتیزم و مستعد تلقین‌پذیری کند. 5️⃣ همه‌ی این مسائل ما را به پرسش فلسفی و چالش برانگیز اراده‌ی آزاد می‌رساند. برخی افراد از همه‌ی این داده‌ها برای تشکیک در مفهومی استفاده می‌کنند که آن را اراده‌ی آزادِ غیر علی می‌نامند. این افراد معتقدند اعمال ما به تمامی جبری است. آن‌ها معتقدند که مغز ما پدیده‌ای مادی و فیزیکی است و مانند هر چیز دیگری در این جهان تحت تأثیر قوانین فیزیک قرار دارد و مغز ما به رغم همه‌ی پیچیدگی‌هایش فقط یک ماشین است. در نتیجه هر آنچه فکر می‌کنیم باور داریم و انجام می‌دهیم نتیجه‌ی این فرایند‌های مکانیکی در مغز است - نه یک اراده‌ی آزاد غیر علی. 📒 ذهن فریبکار شما || استیون نوولا، عصب‌پژوه دانشگاه ییل ➖➖➖ EpistemeHub | معرفت‌شناسی
نمایش همه...
Repost from راهبرد
📄 مقاله: چشم‌انداز رشد اقتصادی ایران/ از مشاهدات سال‌های اخیر چه می‌آموزیم؟ 👈 مسعود نیلی و یاسر ملایی ✍ در این مقاله تحولات رشد اقتصادی ۴درصدی سال‌های ۱۳۹۹ تا ۱۴۰۱ از این منظر مورد واکاوی قرار می‌گیرد که آیا دستیابی به این ارقام رشد در نتیجۀ سازوکارهای بلندمدت اقتصاد حاصل شده یا این عملکرد حاصل نوسانات کوتاه‌مدت بوده و ضرورتاً قابل تداوم نخواهد بود. ✍ در ادامه به این سوال پرداخته می‌شود که در چارچوب ویژگی‌های موجود اقتصاد ایران، هریک از سناریوهای مختلف رشد اقتصادی مستلزم چه میزان رشد سرمایه‌گذاری است. نتایج نشان می‌دهد که رسیدن به رشدهای اقتصادی پایدار ۲ تا ۳ درصد، خوش‌بینانه به‌نظر می‌رسد. 🔅متن کامل مقاله را در لینک زیر بخوانید: https://shorturl.at/cjD18 @javadrooh
نمایش همه...
چشم‌انداز رشد اقتصادی ایران: از مشاهدات سال‌های اخیر چه می‌آموزیم؟

در شکل ۱ رشد اقتصادی و تورم در دهه‌های گذشته نمایش داده شده است. با یک بررسی اجمالی می‌بینیم که پرنوسان‌ترین بازۀ زمانی، دهۀ ۶۰ بوده است و بعد از آن، بازه‌ای که الان در آن قرار داریم. از لحاظ تورم، پرنوسان‌ترین بازه‌ای که تابه‌حال تجربه کرده‌ایم همین ده سال گذشته بوده است. به‌لحاظ رکورد تورم هم بالاترین تورمی که تجربه کرده‌ایم در همین سال‌های اخیر، به طور مشخص از سال ۱۳۹۷ به بعد، بوده است.

Repost from N/a
🔹 بوطیقای شعری رضا براهنی نوشتنِ شعر و نوشتن درباره‌ی شعر، بخشِ ناگسستنی از کارنامه‌ی رضا براهنی است. یکی از درون‌مایه‌های بوطیقای شعری براهنی، «پیش‌شعر» است. براهنی با پیش کشیدن این درون‌مایه، دریافت خود از پایه‌ای‌ترین رهیافت‌های شعری سده‌ی بیستم را به گستره‌ی شعر فارسی آورده است. پیوستگی اندام‌وار بخش‌های درونی شعر (ساختار)، شکل‌یابی معنا در روند خواندن شعر، و چندصدایی بودن شعر در شمار پایه‌ای‌ترین رهیافت‌های شعری سده‌ی بیستم است. این رهیافت‌ها، ابزارها و ترفندهای نوشتنِ شعر را برجسته می‌کند. ✔️ در نگاه براهنی، پیش‌شعر از گونه‌ی «نه ـ شعر» است. او شعر و پیش‌شعر را دو فرآورده‌ی جداگانه می‌دانست. در کتاب طلا در مس (ویرایش ۱۳۷۱) می‌خوانیم: «ساختار آن چیزی است که به عناصر به‌ظاهر مانعه‌الجمع، یک معماری، یک یکپارچکی می‌دهد. در اصل بین این یکپارچگی و جهان‌بینی فاصله بسیار کم است. جهان‌بینی شاعر چکیده‌ی توانایی‌های ساختاری اوست. این ساختار به چیزهای متشتت و به‌ظاهر بی‌معنا، مدام معنا می‌بخشد. ... شعر بعضی از شعرا، مثل موج سومی‌ها، مثل شعر سپهری و شعر سپهری‌وارها، به عنوان بخشی از کل شعر در آینده در مذبح ساختار شعرهای دیگران قربانی خواهد شد. اینها پیش‌ ـ شعرند، نه شعر» (۱۶۸۶-۱۶۸۷، با کوتاه‌نویسی). تعریف براهنی از پیش‌شعر همان ناسازه‌ای را بازمی‌تاباند که او در «توضیحی که نیما و شاملو از شعر خود و اجرای عمل شاعری خود داده‌اند» (چرا من، ۱۲۵-۱۲۶)، می‌دید. براهنی در «چرا من دیگر شاعر نیمایی نیستم» به این ناسازه‌‌ها، پُروپیمان پرداخته است. در پی‌جویی این ناسازگاری ـ که بازگویی آن در این یادداشت نمی‌گنجد ـ درمی‌یابیم، پیش‌شعر همواره از گونه‌ی نه ـ شعر نیست، هر شعر خوبی می‌تواند سرآغاز نوشتنِ شعری دیگر، یا شاعر دیگری باشد. پیش‌شعر به زبان ساده بر حرکت شعر از متنی به متن دیگر، از شاعری به شاعر دیگر، از دوره‌ای به دوره‌ی دیگر و سرانجام از زبانی به زبان دیگر دلالت می‌کند. آنچه در این حرکت روان می‌شود و با سایش‌ها و درخشش‌ها پیش می‌رود و به بار می‌نشیند ابزارها و ترفندهای شاعری است. ✅ چند صدایی که در خود چند زبانگی، چشم‌اندازهای دگرگونه، چند آهنگی، چندگونگی ابزارها و ترفندهای شاعری و ... را پیش می‌برد، پیش‌درآمد رهیافت پسامدرن به نوشتنِ شعر است. براهنی در بازگویی ویژگی‌های شعر الیوت، به این ویژگی اشاره کرده است: «در شعر سرزمین ویران یک شخصیت حرف نمی‌زند، چند شخصیت حرف می‌زنند، و در واقع چندین صدا با هم ترکیب می‌شوند. ... این ترکیب، مثل تئاتر و یا قصه و یا شعر حماسی نیست. بلکه ترکیبی پولی‌فونیک و یا چند صوتی است. ... الیوت مجموعه‌ی مرکب و هماهنگی از شخصیت‌ها و صداها خلق کرده است» (بحران رهبری ادبیات، ۱۱۶-۱۱۷) (۱۸ فروردین ۱۴۰۱) #شعر_روزگار_ما #رضا_براهنی https://t.me/OnPersianLanguage/
نمایش همه...
در پویه‌ی زبان فارسی ● هادی راشد

گزیده‌ی یادداشت‌ها درباره‌ی فرهنگ، زبان و ادب فارسی ‎⁦‌@OnPersianLanguage

Repost from N/a
▫️ 🔹 چهره‌ی نیما (۱) ✍🏻 ورا بوریسوونا کلیاشتورینا (شرق‌شناس اتحاد شوروی) 🔻 در آغاز سال‌های ۱۳۲۰ در هیأت تحریریه‌ی مجله‌های ادبی ـ اجتماعی «موسیقی»، «یغما» و «مردم» اغلب می‌شد مرد کوچک‌اندامی را با گیسوان بلند خاکستری و پیشانی بلند ملاقات کرد. در چهره‌ی نحیف و استخوانی‌اش دو چشم سیاه و جذاب با نگاهی شکوهمند و خیال‌پرستانه مشخص بود. او با تیزهوشی و تحرک همیشگی‌اش، گاه، بسیار سخن برای گفتن داشت و اغلب «مثنوی» جلال‌الدین رومی با او بود. کتاب را می‌گشود و با صدایی رسا و با لحنی آوازگونه و دلنشین نغمه‌ای را به شیوه‌ی دعایی مقدس می‌خواند. کسی نامی از مازندران [اگر] می‌آورد، او صحبت آغاز می‌کرد و با سخاوت سخن‌اش همه را به محل زادگاه‌اش می‌برد و با استادی تمام رونوشتی از ملای ده و شبانان را، که همراه با نقل شنیده‌های‌اش از آنان و آمیزه‌ای از افسانه‌های غم بود، به شنونده منتقل می‌کرد. اما دوباره، بحث و جدلی با حرارت درباره‌ی شعر توجه او را به این رشته از گفتگو جلب می‌نمود و ضمن آنکه آثار و سروده‌های‌اش را می‌خواند، با جدیت بسیار از شعر شاعران جوان دفاع می‌کرد؛ و به نمونه‌هایی از هنر اروپایی و تاریخ ادبیات روس و آثار پوشکین، گوگول، تولستوی، توجه بسیار داشت و گاه از هگل و کانت نقل قول می‌آورد. این مرد، این انسان ـــ نیما یوشیج، شاعر و منتقد، با راهی تازه که در شعر فارسی گشود، بنیانگذار مکتبی جدید در ادبیات ــــ «شعر نو» است. 🔺 برگرفته از: شعر نو در ایران، برگردان همایونتایج طباطبائی، ۱۳۸۰، ص ۱۱. #شعر_روزگار_ما #نیما_یوشیج https://t.me/OnPersianLanguage/
نمایش همه...
در پویه‌ی زبان فارسی ● هادی راشد

گزیده‌ی یادداشت‌ها درباره‌ی فرهنگ، زبان و ادب فارسی ‎⁦‌@OnPersianLanguage

Repost from N/a
▫️ 👈 دنباله‌ی گفتار درآمدی به بازخوانی ستایش، سروده‌ی رضا براهنی ۳. بازاندیشی: دگرگونی، ویژگی بنیادی زندگی انسانی است. انسان‌ها در رویارویی با دگرگونی‌ها، پیوسته در کار سازمان‌دهی زمان ـ مکان اند، تا به هم‌سازی با آن برسند. از این دیدگاهْ بازاندیشی، فرآیند هم‌سازی با دگرگونی زمان ـ مکان است. یکی از رشته‌های پیونددهنده‌ی زمان و مکان از گذشته تا آینده، سنت است. گیدنز می‌نویسد: «سنت وسیله برخورد با زمان و مکان است و هر فعالیت یا تجربه خاص را در رشته‌ی تداوم گذشته، حال و آینده جای می‌دهد و این رشته تداوم نیز به نوبه خود با عملکردهای اجتماعی تکرارشونده ساختار می‌گیرد»؛ گیدنز یادآوری می‌کند که سنت در برابر دگرگونی، چندان بازنمی‌ایستد، به‌ویژه آن‌جا که «نشانگرهای زمانی و مکانی جداگانه‌ی اندکی در آن‌ها باشد و دگرگونی نتواند صورت معنی‌داری پیدا کند» (پیامدها، ۴۵ــ۴۶). یکی از راه‌های کنار آمدن با دگرگونی‌ در تمدن‌های پیش از مدرن، بازاندیشی از راه بازخوانی (تفسیر) و توضیح برای بهره‌برداری از دستاورد دانش‌های پیشین (سنتی) بوده است (همان). ✔️ مدرن بودن اما از بُن با سنت، ناسازگار است. از این‌رو، با پیدایش اندیشه‌ی مدرن، بازاندیشی سویه‌ی دیگری یافت. انقطاع یا گسست، پیوستگی حال و آینده با گذشته را از میان برداشت. بنابر این، دانش گذشته پاسخ‌گوی نیازهای امروز نبود. در گذار از آرایشِ گذشته به امروز، نخست سنت یک‌پارچگی خود را از دست داد و به مجموعه‌ای از سنت‌ها درآمد. سپس، به نشانگان و درون‌مایه‌های سازنده فروکاسته شد. برای بازشناسی سنت، به دانشی نیاز بود که بر زمین سنت نایستاده باشد. گیدنز به روشنی می‌نویسد: «تنها در پرتو دانشی که اعتبارش را از سنت نگرفته باشد، می‌توان سنت را توجیه کرد» (همان، ۴۶)، ولی این رویکرد نه تداوم سنت بود، نه تلفیق آن با ارزش‌های مدرن است. بر هم زدن چرخ (چرخ بر هم زنم ار ...)، و درانداختن نظمی تازه است. 👈 بازاندیشی، سنجش پیوسته‌ی نشانگان و درون‌مایه‌هاست تا نشانگان، ویژگی‌هایی هم‌خوان با آرایش درونی تازه بیابد. مدرن بودن در سایه‌ی بازاندیشی به معنای دگرگونی و نوسازی چیزها و عناصر سازنده نیست، بلکه سازمان‌دهی آرایش درونی تازه و نظم در رویارویی با روندهای دگرگونی است. چیزها و عناصر، درون آرایش تازه، نو می‌شوند. در فرآیند بازاندیشی، شاعر و خواننده در شکل‌گیری آرایش درونی شعر به تکاپو می‌افتند. شاعر ابزارها و ترفندهای شعری را چنان به‌کار می‌برد که واژگان و گروه‌های واژگانی از تنها همین بودگیِ معنا (همین است و جز این نیست)، دوری کند؛ و خواننده به میانجی ابزارها و ترفندهای شعری با نشانگان، واژگان و درون‌مایه‌ها پیوند می‌یابد. آفرینندگی در زبان، گستره‌یِ بازِ رویارویی‌‌ها، پیوندها و دلالت‌ها است. (بخش اول و دوم را اینجا ببینید) #شعر_روزگار_ما #رضا_براهنی https://t.me/OnPersianLanguage/
نمایش همه...
در پویه‌ی زبان فارسی

▫️ درآمدی به بازخوانی ستایش 👉، سروده‌ی رضا براهنی ✍🏻 هادی راشد آنتونی گیدنز، جامعه‌شناس تأثیرگذار روزگار ما، در کتاب پیامدهای مدرنیت به چند ویژگی سرشت‌نمایِ دوران پسامدرن اشاره می‌کند. شناخت این ویژگی‌ها برای آشنایی هرچه بهتر با شعر امروز در شاخه‌ی پیش‌ْرُو آن، ضروری است. انقطاع‌ها یا گسست‌ها، از جاکندگی و بازاندیشی از دید گیدنز سه درون‌مایه‌ی بنیادین پسامدرن است («پیامدهای مدرنیت»، نام برگزیده‌ی گیدنز برای اشاره به مدرنیته‌ی متأخر یا روزگار پسامدرن است). در این یادداشت، با نگاهی به تعریف گیدنز از این درون‌مایه‌ها به روشنگری برخی ویژگی‌ها یا ابزارها و ترفندهای شعرِ پیش‌ْرُوی امروز می‌پردازم. ۱. گسست‌ها: گیدنز انقطاع یا گسست را برای «از اعتبار انداختن» روایت‌های تکاملی (روایت‌های بزرگ)، «یا ساخت‌شکنی طرح داستانی آن» به کار می‌برد. اگر «تاریخ صورت تمامیت‌یافته‌ای را که مفاهیم تکاملی به آن نسبت می‌دهند»، نداشته باشد (پیامدهای مدرنیت، ص ۸)؛ شعر هم، که چکیده‌ی آزمون‌های زندگی در گذر تاریخ است، از چنین نسبتی تهی است. از این‌رو، یکی از ترفندهای شعر امروز، گسست است. شاعر به یاری این ترفند، از شکل‌گیری رشته‌های…