cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

خوانش انتقادی شهر

این کانال با هدف تبلور و تقویت خوانشی انتقادی از فرآیند تولید فضای شهری است تا، شاید و فقط شاید، بتوان زمینه‌های گفتمانی را برای کاهش نابرابری در فرآیند توسعه فراهم آورد. ارتباط با ادمین: @majidurba

نمایش بیشتر
إيران136 705فارسی128 926دسته بندی مشخص نشده است
پست‌های تبلیغاتی
832
مشترکین
-324 ساعت
+17 روز
-130 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

Repost from دانشکده
بی‌رحمی همچون شریرانه‌ترینِ شرارت‌ها فیلسوف‌ها به ندرت درباره‌ی «قساوت» یا «بی‌رحمی» بحث می‌کنند. در میان‌شان جودیت اشکلار، فیلسوف سیاسی و استاد فقید دانشگاه هاروارد، استثناست. او در مقاله‌ی مهمی که به سال ۱۹۸۲ در ژورنال دایدالوس منتشر کرد به موضوع بی‌رحمی در مقام مسأله‌ای هم سیاسی و هم اخلاقی پرداخته است. در این مقاله، که دانشکده به فارسی ترجمه کرده، اشکلار استدلال می‌کند که چرا باید بی‌رحمی را بدترین رذایل و بالاترین شرارت‌ها به‌شمار آوریم. بریده‌هایی از متن را در زیر می‌خوانید: ● وقتی بی‌رحمی را بالاترین شر بشماریم، آن را بر اساس آنچه که هست قضاوت کرده‌ایم و نه به دلیل اینکه نفی خداوند یا نقض هر معیار والاتری شمرده می‌شود. چنین قضاوتی از درون جهانی صورت می‌گیرد که در آن بی‌رحمی هم در زندگی‌های خصوصی ما رخ می‌دهد و هم در زندگی‌های ما در ساحت عمومی. با اولویت‌دادن بی‌چون‌وچرا به بی‌رحمی – و هیچ شری را بالاتر از آن ندانستن و هیچ عذری یا بخششی را هم برای آن نپذیرفتن – توسل به هر نظمی را جز آنکه در واقعیت مستقر است نفی می‌کنیم. ● شدیدترین وجه تنفر از بی‌رحمی می‌تواند کاملاً با دیانت مسیحی سازگار باشد، اما کسی که بی‌رحمی را بدترینِ شرارت‌ها می‌داند از ساحت ادیان وحیانی بیرون رفته است. زیرا چنین بالاتر شمردنی به‌معنای صدور حکمی مطلقاً انسانی در خصوص رفتارهای آدمیان است و کسی که این‌گونه حکم دهد به این وسیله از دین فاصله‌ای بعید می‌گیرد. گرچه چنین تنشی در ذات تصمیمی است که بی‌رحمی را شریرانه‌ترین شرارت‌ها می‌انگارد، اما این گزینش اخلاقی صرفاً برآمده از شکاکیت دینی نیست. این گزینش نتیجه‌ی بازشناسی این امر است که دین‌داران در بی‌رحمی تفاوتی با بی‌دینان ندارند [...] اولویت‌دادن به بی‌رحمی توأمان هم با دین سر ستیز دارد و هم با سیاست. ● چرا باید از بی‌رحمی به شدیدترین وجه نفرت داشته باشیم؟ مونتنی فکر می‌کرد این مسأله‌ای کاملاً روان‌شناختی است. او پیش از هر چیز به خود نگریست و دید که مشاهده‌ی صحنه‌ی بروز بی‌رحمی او را از نفرت می‌آکند. نفرت از بی‌رحمی عاطفه‌ای تماماً سلبی است چون به‌قول مونتنی «وحشت از بی‌رحمی حس ترحمی را در من برمی‌انگیزد که هیچ شکلی از ترحم نمی‌تواند مرا چنان برانگیخته کند.» در این نظر هیچ حکم ایجابی‌ای وجود ندارد، هیچ تأیید خاصی برای خیرخواهی و همدلی نیز در کار نیست. حقیقت آن است که مونتنی به آدم‌های نازک‌دل اعتماد ندارد: چنین آدم‌هایی بی‌ثباتند و به راحتی ممکن است بی‌رحم شوند. بی‌رحمی همانند دروغ فوراً ایجاد انزجار می‌کند، زیرا «زشت» است. بی‌رحمی رذیلتی است که شخصیت آدمی را از ریخت می‌اندازد. ● ماکیاوللی در کتاب شهریار می‌پرسید که چه چیز بیشتر به کار حاکمِ خودساخته می‌آید: بی‌رحمی یا گذشت، و به این نتیجه می‌رسید که در کل بی‌رحمی کارآمدتر است. مونتنی در مقابل این مسأله را پیش می‌کشد که قربانیان شهریار ممکن است بپرسند: در برابر بی‌رحمی تقاضای ترحم بهتر است یا مبارزه‌جویی؟ و به این نتیجه می‌رسد که هیچ پاسخ قطعی‌ای به این پرسش وجود ندارد. قربانیان نمی‌توانند از چیزی مطمئن باشند. و باید بدون هیچ راهنمایی از پس مشکلشان برآیند. ● از نظر مونتنی، و مونتسکیو که پس از او آمد، شکست مسیحیت از نقطه‌نظر اخلاقی به کامل‌ترین وجه در رفتار اسپانیایی‌ها در دنیای جدید [آمریکا] نمایان می‌شد. […] مسیحیت در قیاس با همه‌ی ادیان ناب‌ترین نظرات را موعظه می‌کرد اما کمترین تأثیر را بر رفتار آدمیان داشت […] وقتی اسپانیایی‌ها دنیای جدید را کشف کردند […] کشتاری بی‌مثال در پی دست‌یافتن به طلا، و با ادعای مزورانه‌ی تغییر دین بومیان به مسیحیت روی داد. [...] اسپانیایی‌ها که آن‌گونه بومیان آمریکا را سلاخی کردند بی‌شک «مسیحیان اعلایی» بودند، اما به واقع فرقی با باقی فاتحان گذشته و حال هم نداشتند. اما حس ما به این نوع خاص از بی‌رحمی باید چیزی بیش از انزجار باشد. ● از آنجا که بی‌رحمی‌کردن به واسطه‌ی تزویر و خودفریبی آسان‌تر می‌شود، این دو رذیلت پس از بی‌رحمی در کنار هم در صدر فهرست رذایل قرار می‌گیرند. اُزبکِ مستبدِ هوشمند و بی‌رحمِ کتاب نامه‌های ایرانی مونتسکیو، نمونه‌ی خودفریبی است. او معتقد است زنانی که در حرم‌سرایش زجر می‌کشند همگی عاشق او هستند، زیرا او با همه خیلی فرق دارد. در اینجا بی‌صداقتی بیشتر از اینکه نقض حقیقت باشد، ابزاری برای بی‌رحمی‌کردن است. ● مشکل بشر اصلاً شرارت هوشمندانه‌اش نیست بلکه تهی‌مغزیش است. [به قول مونتنی] «ما بیش از آنکه بیچاره باشیم، خبیثیم» ترجمه‌ی کامل مقاله اشکلار را در زیر بخوانید: https://daneshkadeh.org/global/13106/ @Daneshkadeh_org
نمایش همه...
بی‌رحمی همچون شریرانه‌ترینِ شرارت‌ها | دانشکده

جودیت اشکلار در این مقاله به موضوع قساوت یا «بی‌رحمی» در مقام مسأله‌ای هم سیاسی و هم اخلاقی پرداخته است و کوشیده با اتکا به آرای میشل دو مونتنی و مونتسکیو، و آنچه در همین ارتباط در نقد نیکولو ماکیاوللی نوشته‌اند، ابعاد و پیامدهای اولویت دادن به بی‌رحمی در میان انواع شرارت‌ها را بررسی کند |

Repost from ایران فردا
🔴 بابام آدم جالبیه واقعا! 🔶صبا مدنی @iranfardamag ‏ 🔸بابام آدم جالبیه واقعا، نه که چون بچه‌ش باشم این رو بگم. خیلی معدود دیدم توی مردهای هم‌نسل خودش کسی اینقدر از نقش‌های نرماتیو زندگی خانوادگی سواستفاده نکنه. ▪️دوستان و همکارهاش زیاد تعریف کرده‌اند از اینکه من رو توی۲-۳ سالگی همه جا دنبال خودش می‌برد و جلسه‌های تحریریۀ مجله‌شون رو ‏به هم می‌ریختم یا یک خراب‌کاری‌های دیگه توی دفترشون. تقریبا تمام دوران بچگی ما آماده شدن صبحگاهی و راهی کردن ما به مهدکودک و مدرسه (از صبحانه دادن تا اتوکاری لباسهامون) کار بابام بود. 🔸مامانم کارمند بود و از صبح زود بیدار شدن همیشه متنفر. دست‌کم و شاید بیشتر از نصف وعده‌های آشپزی ‏خونه رو بابام می‌کرد، به اضافۀ دیکته و نقاشی کشیدن برای مشق‌های ریاضی، و کلاس دوم یک مدتی که خیلی بدخط شده بودم، تمرین اضافۀ خط توی خونه، بعدا کلاس زبان بردنمون، یا کلاس موسیقی بردن خواهرم، کلاس نقاشی بردن من ‏خواهرم خیلی خجالتی بود بچگی. هر روز می‌بردش مهدکودک و باهاش شرط کرد اگریک هفته هر روز به مربی بلند سلام کنه، براش یه سری اثاثیۀ کوچولوی عروسک که دلش می‌خواست رو بخره. ▪️یه مدت با کلاس موسیقیش بدفاز شده بود، هر دفعه بعدش می‌بردش کافی‌شاپ براش بستنی سان‌شاین می‌گرفت که ولش نکنه ‏حتی دبیرستان هندسه رو خیلی می‌شد برم با هم حل کنیم. امتحان نهایی دبیرستان می‌نشست با هم برنامه‌ریزی می‌کردیم ساعت به ساعت و فصل به فصل کتابها رو که برسم تموم کنم. موقعی که دانشجوی معماری بودم می‌نشست باهام ماکت می‌ساخت ‏آخرهای دورۀ ارشدم موقعی بود که تبعید شد بندرعباس. سه-چهار ماه رفتم موندم و غیر از مراقبت‌های همیشگی، بغل دستش پایان‌نامه می‌نوشتم و تا گیر میفتادم می‌نشستم با هم درباره‌ش بحث کنیم تا در بیاد. 🔸کلا مدل محبت کردنش از طریق مراقبته. اینکه غذایی که دوست داریم برامون درست کنه، پیگیری کنه که کارهای شخصیمون رو انجام بدیم (پارسال از پشت تلفن زندان هی پیگیری که وقت سفارت گرفتی، دادی ترجمه، بلیت گرفتی، ماشینتو بردی تعمیرگاه، ...). تا همین قبل دورۀ اخیر زندان جمعه به جمعه ‏کل خونه رو شروع می‌کرد جارو کردن و تی کشیدن، تا بلند می‌شد ما هم بدو بدو دنبالش. یک خرده هم همیشه مایۀ شوخی اطرافیان بود این کارهاش (مثلا هی تأکید به اینکه اینها نقش‌های زنانه‌ست). یک مدتی من هم شروع کردم اون شوخی‌های بی‌مزه رو تکرار کردن، قشنگ دعوام کرد. ‏ 🔸مثل همۀ نوجوون‌ها اختلاف‌های بدی باهاش پیدا کردم، دوره‌هایی حتی واقعا رابطه‌مون بد شد، مثل همۀ والدین اشتباه‌هایی داشت. ولی هم خودش رو تصحیح می‌کرد، هم مشورت‌پذیر بود از مثلا عمه‌م که یک دوره‌ای بهش خیلی نزدیک بودم و هوامو داشت. ولی حتی توی این دوره‌ها هم روش‌هاش جالب بود. ‏برای اینکه ترمیم بشه اختلاف‌هامون بهم مسئولیت‌های واقعی می‌داد، از کارهای خودش. توی دبیرستان یک بار صدها صفحه پرسش‌نامه رو داد که وارد اس‌پی‌اس‌اس کنم براش و در ازاش پول داد. ▪️سال ۸۸ که شروع کرد خوندن دربارۀ جنبش‌های اجتماعی، مقدّمۀ یک کتاب چارلز تیلی رو بهم داد که ترجمه کنم. ‏بعد نشستیم با هم تصحیحش کردیم که یاد بگیرم. دورۀ ارشد من از خفن‌ترین دوره‌های موجود در ایران بود. به رغم رشتۀ بی‌ربطم به کارهای بابا، اینقدر اعتماد نشان می‌داد که هر وقت فرصت کافی داشت، یادداشت‌هاش رو بده براش یه خرده ویرایش کنم، یا همچنان ترجمۀ متن‌هایی که برای کارهاش لازم داشت. ‏ 🔸نه که چون قحطی آدم بود دورش، چون که با تخصص تاریخ معماری کار به‌درد بخوری نداشتم بکنم تا مدتها و در نتیجه درآمد هم نداشتم. ‏▪️یک عکسی از۲۳-۲۴سال پیش داریم، تو باغ یکی از دوستاش که گاهی کلیدش رو می گرفت آخر هفته همه‌مون رو می‌برد. سر میز نشسته و یک دسته کاغذ جلوی دستشه، خواهرم بغل دستش داره مشق می‌نویسه. عکس رو مامانم گرفته و تصویر کامل نقش باباست و به قول خواهرم عصارۀ بچگی ما. #ایران_فردا #صبا_مدنی #سعید_مدنی https://cutt.ly/Nw8n2pQT 📝 از توئیتر نویسنده https://twitter.com/SabaMadani/status/1775560115074007352?s=19 http://t.me/iranfardamag
نمایش همه...
 🔴 بابام آدم جالبیه واقعا!

🔶صبا مدنی @iranfardamag  ‏🔹بابام آدم جالبیه واقعا، نه که چون بچه‌ش باشم این رو بگم. خیلی معدود دیدم توی مردهای هم‌نسل خودش کسی اینقدر از نقش‌های نرماتیو زندگی خانوادگی سواستفاده نکنه. ▪️دوستان و همکارهاش زیاد تعریف کرده‌اند از اینکه من رو توی۲-۳ سالگی همه جا دنبال خودش می‌برد و جلسه‌های تحریریۀ مجله‌شون رو ‏به هم می‌ریختم یا یک خراب‌کاری‌های دیگه توی دفترشون. تقریبا تمام دوران بچگی ما آماده شدن صبحگاهی و راهی کردن ما به مهدکودک و مدرسه (از صبحانه دادن تا اتوکاری لباسهامون) کار بابام بود. 🔹مامانم کارمند بود…

👍 9
نجات عودلاجان مدیون فرامز اصلانی در سال١٣۵۶ شهرداری تهران عزم تخریب بافت تاریخی و ارزشمند عودلاجان را داشت. ایده‌ کیوان خسروانی در برگزاری نمایشگاهی از طرح‌ها و اسکیس‌هایش به همراه عکس‌هایی از بناهای تاریخی خراب‌شده‌ی ایران در کوچه‌های این محله که با اجرای کنسرتی از #فرامرز_اصلانی همراه شد، عودلاجان را نجات داد
نمایش همه...
14👍 2
به امید زاده شدن امر نویی که در آن زندگی کم‌دردتر و و کم‌رنج‌تر باشد سال جدید بر همه همراهان مبارک
نمایش همه...
🔥 7🕊 3👍 2
Repost from N/a
«١٤ مارس، يک ربع به ساعت ٣ بعدازظهر، بزرگترين انديشمند روزگار ما از انديشيدن باز ايستاد. فقط دو دقيقه او را تنها گذاشته بوديم، همينکه به اتاق آمديم، ديديم که آرام روى صندلى خوابيده است - اما اين‌بار براى هميشه». - سخنرﺍﻧﯽ ﻓﺮﯾﺪﺭﯾﺶ ﺍﻧﮕﻠﺲ بر سر قبر کارل ﻣﺎﺭﻛﺲ امروز سالمرگ کارل مارکس است؛ تقلیل‌گرایانه است مارکس را صرفاً متفکری تلقی کنیم که نیروی پیش‌برنده تاریخ را صورت‌بندی کرد؛ یا ماهیت تناقض‌گون و محکوم به نابودی نظام سرمایه‌داری را تبیین کرد. هدیه سخاوتمندانه مارکس به بشریت، شیوه اندیشیدن به زندگی‌ست؛ آن هم با قطب‌نمای مبارزه به‌عنوان جوهره ضروری آزادی. فراروی از دوگانه‌هایی که تفکر در آن به بن‌بست می‌رسد: آزادی و ضرورت، سوژه و ابژه، منطق و احساس، گذشته و آینده و نظر و عمل شاید پیش از مارکس کسانی بودند که این دوگانه‌ها را به لرزه درآوردند اما آنچه مارکس را شاخص می‌کند «درایت سیاسی» اوست که با این دستگاه فکری گره خورد و او را به مبارز سیاسی تاثیرگذار دوران خود بدل کرد که اوج آن را در «مانیفست کمونیسم» می‌توان درک کرد. او یک متفکر انقلابی تمام‌عیار بود؛ برایش اندیشه نه گم‌شدن در توهمات ذهنی که نیرویی بود انقلابی که می‌تواند زمان را بشکافد و امری نو خلق کند. ارجاع صرف به کتاب‌های شاخص او برای درک این وجه انقلابی و متمایز دستگاه فکری‌اش کاری عبث و بیهوده است. برای شناخت نظام پیچیده ذهن مارکس باید به نامه‌ها و دست‌نوشته‌هایش رجوع کرد و برای درک درایت سیاسی‌اش باید به کتاب‌هایی نظیر «هجدهم برومر» بازگشت نه «سرمایه». روش‌شناسی که مارکس بنا کرد نه در مارکسیسم رد پایی داشت و نه در مدل‌های انضمامی سوسیالیسم. اما این روش‌شناسی چنان پیوندی با واقعیت دارد که بعد از بیش از یک قرن و نیم حاضر و تازه همواره جلوی رویمان ایستاده است. شاید تنها کسی که می‌توانست این شخص را به کلمه درآورد ژیل دلوز بود که کتاب «عظمت مارکس» او هرگز نوشته نشد. شاید هم عامدانه نوشته نشد تا پایان باز آن مسیر را برای تکامل اندیشه گشوده نگه دارد. https://t.me/Halazoonbookstore
نمایش همه...
👍 4👎 1🔥 1
اندیشه‌ورزی جزیره‌ای و مسدود شدن زایش امر نو در کشور ما اندیشه نه‌تنها به‌واسطه دیسیپلین‌های دانشگاهی تکه‌پاره شده بلکه در جزایری مجزا از گعده‌های متفکران محصور شده است. دانش‌های مجزا را نیروهایی فرض کنید که در فضای زیست ما در حرکت هستند، این نیروها هیچ مواجهه‌ای با یکدیگر ندارند و در نتیجه هیچ پلتفرمی از دانش خلق نمی‌شود که در آن سوژه‌های اندیشه یکدیگر را به چالش بکشند. حوزه دانش به ترجمه خلاصه شده است؛ معدود تألیف‌ها هم نه پیگیری و نه خوانده می‌شود. میدان ترجمه هم محدود به چند فیلسوف اروپایی و آمریکایی شده است که تنها باریکه‌ای‌ست از دانشی که در جهان تولید می‌شود. در این وضعیت است که سوژه‌های معترض خیابان هیچ ردپایی از زیست روزمره خود را در دانش نمی‌یابند. گویی فضای اندیشه آنطور سوژه‌ها را صورت‌بندی می‌کند که میل دارد و مطابق با نظام ارزش‌گذاری‌اش؛ قهرمان‌هایی که باید دائماً در خیابان مبارزه کنند. اینگونه است که خیابان همواره جلوتر از اندیشه است چرا که حوزه اندیشه دهه‌هاست از زیست روزمره جامعه جدا شده و حیات مجزای خود را ساخته است. گویی حوزه اندیشه علی‌رغم اینکه همواره دم از مردم و حامعه می‌زند تنفر بی‌سابقه‌ای نسبت به آن دارد. در این وضعیت قطع ارتباط میان اندیشه و زیست روزمره، آن نیرویی که باید ضربه آخر را در جنبشی اجتماعی به نظم مسلط وارد کند، متبلور نمی‌شود. چرا که یک بال این نیرو توان اندیشه برای تصویری انضمامی از آینده‌ ممکن بهتر است. اندیشه درخودمانده است و توان زایش ندارد. رادیکال‌ترین و به‌روزترین اندیشه‌ها ترجمه می‌شود اما شیوه کاربست آن‌ها برای فهم وضعیت اکنون و کذشته ما، هنوز به‌شدت کلاسیک است چه در علوم انسانی، چه هنر و چه حتی علوم فنی
نمایش همه...
👍 3 2
این فایل زیپ شده شامل نمونه‌هایی از معماری سبک کانستراکتیویسم شوروی است. پروپاگاندای سرمایه‌داری این سبک از معماری را بروتالیستی، سرد و بی‌روح می‌خواند، اما این ساختمان‌های مدرن و فوتوریستی انگار از دل فیلم‌های علمی-تخیلی بیرون آمده‌اند. متاسفانه امروزه بسیاری از این ساختمان‌ها در گوشه و کنار کشورهای عضو اتحادیه‌ی جماهیر شوروی رها شده‌اند و در حال تخریب هستند. #معماری @Alborzname
نمایش همه...
👍 4
Repost from N/a
موزه پایین‌شهر و تماشاچیانش| آرش حیدری، میلاد محبی، سارا فرهپور| نشر برج| چاپ اول| زمستان ۱۴۰۲| ۱۶۰,۰۰۰ تومان معرفی مفصل کتاب در پست بعد #تازه_های_نشر #مطالعات_انتقادی_فرودستان
نمایش همه...