cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

مدرسه

@Alinejatgholami23

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
4 243
مشترکین
-324 ساعت
+237 روز
+10230 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

موضوع دانشگاه اصفهان پیش کشیده شد و دوستانی باز پرسش کردند که ماجرا آخرش چه شد ایا دیگر حاضر به دفاع نشدید؟ تصور می کنم پاسخی لازم است که قاطعانه بدهم که این موضوع در ذهن دوستان تمام شود. من به دلیل کسر شان فلسفه و پایین بودن سطح علمی و فرهنگی دانشگاه اصفهان و شهر اصفهان (چنانکه ملاصدرا نیز در مقدمه اسفار اشاره دارد) خیر حاضر به دفاع نبوده و نیستم و این موضوع را فراموش شده بدانید. شهری است بی‌روح و مردمانی آپولونی و متکبرند که به قول صدرا اهل دانش را فروداشت می کنند و برای تفکر و فرهنگ ارزشی قائل نیستند و پشت دکوری از معماری صفوی ژست هنر گرفته‌اند و از هنر و منش آن بی بهره اند. حکم من همان حکم صدراست بی کم و کاست که برای قرنها بعد این متن بماند به یادگار چنانکه صدرا برای ما به یادگار گذاشت حکم اش که هنوز هم همان است. علی‌نجات غلامی، فیلسوف
نمایش همه...
ایا بایکوت سیاسی-اجتماعی بر فلسفه اثر دارد؟  . در نهایت خیر اگرچه فیلسوف را آزار می دهد اما فلسفه نه اسیبی نمی پذیرد. اگر فیلسوفی نکته مهمی را بگوید یا حتی به ذهنش خطور کند و بعد تمامی ارتش های جهان متحد شده فیلسوف را تکه پاره کرده و بسوزانند و خاکسترش در دریای چین بیاندازند و یا در هفت صندوق تو در توی هفت قفل خود و متنش را دفن کنند،  فردایش عین ایده اش در همه جا به گوش خواهد رسید. احمق دقیقا آن کسی است که با چیزی غیر از فلسفه با فلسفه می جنگد. حقیقت قادر است از خودش دفاع کند. فیلسوف غیرمسلح است اما خود فلسفه نه. حقیقت مسلح است. بنابراین تو درست فکر کن و به این فکر نکن که سرنوشت افکارت در این جامعه تاریک چه خواهد شد.  شیر را شیر بده و بزرگ که شد، رهایش کن نگران این نباش که در آن هوای سرد چه اتفاقی برایش خواهد افتاد. علی نجات غلامی
نمایش همه...
حال که در نکوهش اینان گفتیم، جا دارد در ستایش خودمان فروتنانه داد سخن برآریم. چرا من خوبم؟ از اینجا دیگر متن مهم می‌شود دقت کن! من موفق شدم فلسفه را به زندگی‌ام بدل کنم و در میانه‌ی آپوریاهایش پیش بروم و هر لحظه هرآنچه خواندم را آنقدر درنگ کردم که بدانم که: 1) این نکته الان در کجای کل درخت معرفت قرار خواهد داشت! 2) این نکته در کجای زندگی‌ام قرار داشت! 3) این نکته دلالت بر چه میادینِ مناقشاتی دارد و سلسله مراتب این مناقشات کجاست و کیان اعم از فیلسوف و شارح کجا ایستادند. با هر جمله‌ای که از هر فیلسوفی می‌خوانم کل تاریخ فلسفه در کسری از ثانیه در ذهنم بازآرایی می‌شود که مشخص شود این کجای منظومه‌ی دعواها و مناقشات بود. 4) این نکته قبل از اینکه مبحثی در فلسفه باشد از چه دغدغه‌ی زیسته‌ای در چه افقی از زیست‌جهان لمس و تجربه شده است و بدان چگونه بازترجمان می‌شود و من آن را چگونه لمس می‌کنم و چگونه باید از دل این زیست‌تجربه تا مسائل انتزاعی دوباره با این زبانمندسازی به کمک این مبحث حرکت کنم. نیز: 5) مسائل بنیادین که در مرز زیستن-اندیشیدن رخ می‌نمایند قبل از هر چیزی باید حل شوند: اولین آنها پارادوکس هراکلیتوس است: فیلسوف حق دارد راجع به همه چیز حرف بزند و بداند اما بسیاردانی فهم نمی‌آورد! حل این پارادوکس گام اول ورود راستین به فلسفه است. همه چیز را باید بدانم، اما بی‌ارزش است و فهم نمی‌آورد؟! 6) کل نظامِ نظام‌های فلسفه حول چه پرسش‌های اساسی‌ای هستند و این پرسش‌ها چرا باید چونان مهم‌ترین مسائل زندگی‌ام فهم شوند؟ 7) داشتن نقشه‌ی فکری و افق مسائل و روش درست راهبرد تحقیق و تعقل، از بدیهیات تا مسائل پیچیده به‌طور نظم‌مند و نظام‌مند. 8) خود فلسفه در مقابل نافلسفه در قدرتمندترین لایه‌های هردو چگونه مبارزه می‌کند. مثلا از جدال فلسفه/سفسطه‌ی سقراط/گرگیاس تا نبرد نیچه/بولتسانو بر سر امکان حقیقت. 9) تقرر خود فلسفه در میادین دیگر ابعاد نظر و عمل انسانی مانند هنر، اسطوره، دین، علم و سیاست و فهم نسبت‌های‌شان 10) تفکیک کنش‌های آگاهی بدون خلط و تقلیل: ترجمه ترجمه است، تفسیر تفسیر است، تفکر تفکر است، تألیف تألیف است، تدریس تدریس است و هیچ کدام از اینها جای دیگری را نمی گیرد، برخی ابزارند و برخی غایت. 11) زدن چاه عمیق بدون گم شدن در تخصص. یعنی یافتن یک محل مناسب برای گم نشدن در حجم عظیم متون اما نه برای متخصص حوزه‌ای اخص شدن بلکه برای وصل شدن به سفره‌ی زیرزمینی فلسفه که ازآنجه در ژرفاها به همه جا پل می‌شود زد. 12) هیچ تعصب و ایستایی‌ای در کار من نیست، حرکت مطلق‌ام. 13) شهرت، گزاره‌های اخلاقیِ دست و پاگیر (مثلاً چیزهایی که همین الان به ذهن آن چند نفری آمد که چندششان آمده و لفت دادند) و کلاً انتظارات شعور متعارف و موضوع‌گیری‌های ایدئولوژیک برایم مهم نیست. 14) هیچ ترسی از صفر شدن دانشم و از اول شروع کردن در هر مرحله‌ای ندارم، وقتی حرف تازه و ویرانگر قوی باشد. 15) در نهایت، زیستن/فهمِ "یکی‌بودنِ" معنای "بازی با پسرم" با "اندیشیدن به پیچیده‌ترین مسائل هگل". «شاید مطمئن نباشم خدایی هست، ولی این اصلاً مهم نیست، مهم این است که یقین دارم من خدا یا فرستاده یا برگزیده‌ی او نیستم و این مهم است. هیچ آفتی برای فلسفه مخرب‌تر از آن احساس به عبارتِ صادق هدایت «پیغمبری‌چی‌گری» نیست. تو برگزیده نیستی دوست من، تو آزادی! تو در میان هزاران نفر آجری در دست داری و فرصتی کافی دارد که در جای درست بنای معرفت قرارش دهی. و اگر قرار دادی، برو و به پشت سر نگاه نکن. بگذار شکوه کار نه تو بلکه نسلی که هم‌قطار بودید را نسل بعدی ببینند چنانکه تو قبلی‌ها را دیدی. آزادی زمانی محقق می‌شود که هیچ کس شاهد عظمت کار جمعیِ خویش نباشد. هیچ بردگی‌ای بالاتر از این نیست که متوقف شوی تا نگاه‌ات کنند!
نمایش همه...
تفاوتم با اساتید آکادمیک فلسفه دقیقاً چیست؟ (پیش‌پرداختی به «چگونه فلسفه بخوانیم؟»، متنی که حالا سرفرصت مسبوط‌تر خواهم نوشت) علی‌نجات غلامی ببینید برای آنها فلسفه مشتی گزاره‌ی کپسوله و بی‌تفاوت است که طوطی‌وار فقط مکرر می‌سازند اثر خاصی روی نظام باورشان ندارد. حکم دکانی را دارد که اجناسی را فقط می‌فروشد بی‌آنکه بدانند ماهیت‌شان چیست. آنها درکی از آن کلی ندارند که جایی که تخصص‌شان است را در نسبت با آن کل و ناظر به آپوریاها و «میادین مناقشات» در «نقشه فکری» و «سلسله مراتب درخت‌وار مسائل» با سنخی زیست فلسفی فهم کنند. عمده‌ی آنها تکلیف‌شان را با "سه‌گانه‌ی مسئله‌ایِ خدا، جهان و انسان" چونان تمامیت موضوعیِ هرآنچه هست، از دل نگرش روزمره و مثلاً باوری دینی یا فرهنگی خاص متعین کرده‌اند و درکی به پرسش‌ناکشیده را از پیش مفروض دارند که با درک بقال سرکوچه هیچ فری ندارد و فلسفه دیگر برای‌شان نقشی تکان‌دهنده و درگیرانه ندارد. تعداد کمی دغدغه و ترس و لرزی دارند اما دچار آسیب‌های دیگرند. لذا عموم آنها حالتی تکنسینی دارند و کاملاً اپراتورند. مثلاً فردی بود به نام توکلی رئیس گروه فلسفه اصفهان این فرد را اگر همین الان برداری و پشت یک اتوبوس بنشانی بی آنکه احساس کوچک‌ترین شُکی به جهان و جهان‌بینی‌اش وارد شود به کارش در مقام راننده ادامه می‌دهد و همین‌طوری می‌رود. یا فردی به نام هدایت علوی‌تبار استاد دانشگاه علامه از این فرد می‌توان به عنوان یک مدل اولیه‌ی هوش مصنوعی ویژه مناطق کم‌اثر استفاده کرد، اطلاعاتی با دقت کافی از او صادر می‌شود و همانها را هم می‌خواهد تا خروجی عدد تحویل دهد. این فرد رسماً اگزیستنس ندارد. اکثر آنهایی که می‌خواهند جدی باشند، چون موفق به یک زیست فلسفی نشده‌اند به حواشی علاقه‌مندند. تفاضلی در حواشی مثل بهمن پازوکی و اکثر اساتید تهران و بهشتی، درگیر ترجمه و زبان و تاریخ فلسفه و یک سری مفاهیم دایره‌المعارفی و اینها می‌شوند و نوعی پرستیژ حول اینها می‌سازند که مهم جلوه کنند، این تفاضل اولیه هم نیست بلکه تفاضل ثانویه است. تفاضل اولیه گردآوری کشکولی دانشی حول عقاید فیلسوفانی است که حالا در متن و بطن آثارشان بدون هیچ نسبت وجودی و دغدغه‌ای زیسته یک گزارشی پرغموض و پراغماض مانند کارهای رشیدیان انجام دهند. درواقع، هیچ فهم عمیقی که به مسائل زیسته‌ی خواننده برگردد در این تألیفات وجود ندارد. علت این است که این افراد نتوانسته‌اند مسائل زیسته‌ی‌شان را با «میادین مناقشات» گره بزنند و موضع بگیرند. پرهیز از درگیری با ایدئولوژی، نیز این افراد را روز به روز نسبت به پرسش/دردهای وجودی‌شان بیگانه می‌کند و استراتژیِ شأنیت، ذهن‌شان را از پرسش زیادی کردن مصون می‌دارد. تعداد اندکی مثل میثم سفیدخوش گاهی مسئله هم دارند اما این مسئله در هیچ کجای یک درخت معرفت جایش معلوم نیست. کسانی هم مثل جواد صافیان دغدغه دارند اما اصلا تبدیل به مسئله نشده است. یعنی علامت تعجب به علامت سئوال تبدیل نشده است. فقط تعجب می‌کنند. تعدادی هم مانند همین احمدی افرمجانی نیز نقش یک معلم خوب را ایفاء می‌کنند و آنچه را خوانده‌اند به خوبی گزارش می‌کنند و از میان مطالب این تعدادِ کم گاهی مسائل و مباحث و مناقشاتی جدی قابل شکار هست اما نه زیاد. کسانی هم تفکر را با عبادت مثل بینای مطلق اشتباه گرفته‌اند و فرقه‌ی فلاطونیانِ خوش تشکیل داده‌اند. بقیه که دیگر واقعاً سخیف‌اند و دو طیف دارند: طیف فان که ایشان هوادارند فیلسوفی را مخالصانه مثل سلیمان حشمت و امثالهم و طیفِ رزومه جمع کن مانند محمود خاتمی که حقیقت را در رزومه جسته‌اند به هر طریقی که گیر بیاید. نه! یک دیگر طیف دیگر هم دارند، حوصله ندارم برگردم جمله‌ی قبلی را تصحیح کنم: تحلیلیون! یا نئونحوین که به گرامر دچارند.
نمایش همه...
- آقای غلامی راستش من سرکلاس درس آقای احمدی افرمجامی بوده‌ام. بله به نسبت با دیگر اساتید بهتر است. اما فاصله‌اش با خود شما کهکشانی است. مطالبی که شما در یک جلسه‌ از دوره تاریخ فلسفه به طور کلی و مثلاً مقدماتی درباب فلسفه تحلیلی گفتید در مقابل هزار جلسه ایشان حکم یک بمب هیدروژنی در مقابل نارنجکی را داشت. مغزم هنوز دارد درد می کند. من فکر می کردم فقط پدیدارشناسی می دانید. مرد مومن این مطالب که تو قوطی هیچ عطاری نیست را از کجا می‌آوری؟ چرا یک دوره روی فلسفه تحلیلی نمی گذاری؟ حداقل راهنمایی کن که چه بخوانیم. من اوج تصورم از فلسفه تحلیلی پوپر به روایت سروش بود. اینا چی بود شما گفتی؟ - دوره‌ی فلسفه تحلیلی که من بمیرم هم نمی‌گذارم این یک جلسه هم دیگر برای تکمیل دوره تاریخ فلسفه بود. آن پی آنگاه کیوهای توتولوژیک به درک، حوصله‌ی ادای مکش مرگمای این تحلیلی‌مسلک‌ها را ندارم. اما راهنمایی که یک سرنخ اصلی می‌دهم. بولتسانو و کتاب «نظریه‌ی علم» او. که البته اول باید از یک سو نظریه‌ی متافور نیچه و منطق روانشناسی‌انگارانه میل را در کانتسکت تاریخی خاصه از هیوم به بعد شیرفهم شوی، بعد با آن کتاب سرنخ جریانات علیه این دو را دنبال کنی که همه‌ی فرگه‌ها و راسل‌ها و مورها و هوسرل‌ها از گور بولستانو برمی‌خیزند. دقیقاً آنجاکه بولتسانو خط لایب‌نیتسی‌اش را از کانت جدا می‌کند. باید فرگه و هوسرل خاصه پژوهش‌های منطقی او را بعد از کتاب بولتسانو بخوانی.
نمایش همه...
دو کانال فوق هم دوستان دو کانال به ترتیب باخدا و بی خدا می باشند که می توانید مباحث شان را دنبال کنید و کاش اینها بتوانند با هم صحبت کنند.
نمایش همه...
Repost from نقدآگین
Photo unavailableShow in Telegram
📻علم و دین: پنج پرسش (+) — قسمت ۵) مصاحبه با #ویلیام_دمبسکی 🖌#ترجمه: #تقی_کیمیایی_اسدی 🗄 پست مرتبط 📓علم و دین: پنج پرسش 📻 علم و دین: پنج پرسش: یکم - دوم - سوم - چهارم 📺 معنا، اخلاق و خدا 📺 آیا اخلاق بر ستون خدایان ادیان استوار است؟ ➖➖➖ 🌾 @Naqdagin
نمایش همه...
Repost from Theismschool
Photo unavailableShow in Telegram
🔴 مدرسه بین‌المللی خداباوری شریف، به همت جمعی از اساتید و دانشجویان در دانشگاه صنعتی شریف برگزار می‌شود. این گروه فعالیت خود را از سال 1400 آغاز کرده است. هدف این مجموعه، ارتقاء سطح دانش مخاطبان در موضوعات خداباوری و الحاد از منظر فلسفی و علوم تجربی، و بحث و تبادل نظر در سطح بین‌المللی است. امیدواریم در کنار یکدیگر بتوانیم به این هدف مهم دست یابیم. 📌 این کانال بر موضوعات زیر تمرکز دارد: خداباوری و الحاد (از منظر فلسفی) خداباوری و فیزیک خداباوری و تکامل داروین خداباوری و علوم شناختی خداباوری و علوم انسانی_اجتماعی کانال تلگرام👇👇 https://t.me/theismschool 💢💢 پیشنهاد ویژه برای پژوهشگران فلسفه #بسته‌ویژه 🔸 ۵۵ ساعت صوت سخنرانی‌های سه سال گذشته 🔸 پاورپوینت سخنرانی‌های سه سال گذشته 🔸 کتابچه خلاصه فارسی سخنرانی‌ها 🔸 کتابچه منابع معتبر جهت مطالعه پژوهشگران خرید بسته و اطلاعات بیشتر 👇👇 https://theismschool.com/فروشگاه/
نمایش همه...
حالا من کلا شیوه‌ی تدریس فلسفه را در آکادمی‌های ایرانی یک شوخی بی‌حاصل می‌دانم. و حتی رشیدیان‌اش را هم درگیر دغدغه‌های کودکانه می‌بینم. مغرورم دیگر. کله‌ام باد دارد. ولی این فرد جزو معدود افرادی است که ذهنی نظام‌مند دارد. در فلسفه تحلیلی گزارشی قابل اتکاتر می توان از وی شنید. شخصیتا هم ادم بسیار خوبی است. مهربان است. علی‌نجات غلامی
نمایش همه...
🔺شمارهٔ ۲۳ عنوان: روش فلسفی (۹) تاریخ: ۱۴۰۳/۰۳/۲۲ خلاصه: روش فلسفی ارسطویی در وانهادن هیئت منفرد و محسوس اشیا و پی بردن به ماهیت و وجه کلی و صوری آن‌ها روش انتزاع است: زدودن و پیراستن امور از اوصافی که با زدوده شدن آن‌ها، اشیا همچنان همان‌گونه‌اند که باید باشند. اما رای ارسطویی در اینکه سهم ادراک حسی برای انتزاع ماهیت تا چه اندازه است با ابهامی مواجه است. ازاین‌رو ارسطوییان رایی دیگر در میان آورده‌اند: تکیه بر عقل فعال برای افاضهٔ صور معقول اشیا بر عقل منفعل آدمی. با این‌همه فارغ از آنکه ارسطوییان در گذر از محسوس به معقول به چه متد و مکانیزمی متوسل می‌شوند، چگونگی گذار از معقول به محسوس (و امر انضمامی‌ای که در پیرامون ما است)، هم، مشکلهٔ روش‌شناختی دیگری است که با آن مواجه‌اند. #علی_اکبر_احمدی_افرمجانی #روش_فلسفی #انتزاع #عقل_فعال #امر_انضمامی
نمایش همه...
روش فلسفی ۹.mp356.55 MB
یک طرح متفاوت انتخاب کنید

طرح فعلی شما تنها برای 5 کانال تجزیه و تحلیل را مجاز می کند. برای بیشتر، لطفا یک طرح دیگر انتخاب کنید.