ابوالفضل بجانی | Abolfazl Bejani
👤 دانشآموخته دکتری مدیریت ورزش علامه طباطبایی تهران 👤 دانشآموخته کارشناسی ارشد جامعهشناسی، دانشگاه تبریز 👤 مدیر گروه جامعهشناسی ورزش انجمن جامعهشناسی ایران ارسال پیام؛ @abolfazlbejani
نمایش بیشتر699
مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
-27 روز
-1330 روز
توزیع زمان ارسال
در حال بارگیری داده...
Find out who reads your channel
This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.تجزیه و تحلیل انتشار
پست ها | بازدید ها | به اشتراک گذاشته شده | ديناميک بازديد ها |
01 عادت نکنیم
در همین ساعات زیبای اردیبهشتی که جهان غرق «لذت» و «آرامش» است، بزرگترین نسلیکشی تاریخ بشر در رفح در جنوب غزه در جریان است.
بله، باز هم فلسطین و غزه و رفح و... . لطفا بمانید. اخبار فلسطین برایمان عادی نشود. بیاعتنایی، همراهی با اسراییل است. چند جمله بسیار کوتاه ذیل را بخوانید (کمتر از دو دقیقه وقت میبرد):
رفح تنها ۶۴ کیلومتر مربع مساحت دارد. یعنی برابر با یک روستای بزرگ در ایران. تا قبل از ۷ اکتبر، کمتر از ۳۰۰ هزار نفر جمعیت داشت. اکنون با وقوع جنگ، جمعیت رفح ۵ برابر شده و به ۱.۴ میلیون نفر رسیده. در هر کیلومتر مربع، ۲۲هزار نفر زندگی میکنند. برخی از آنها، ۶ بار مکان خود را تغییر دادهاند تا از بمباران مداوم اسراییل در امان باشند.
اسراییل اوایل جنگ، تجاوزات خود را از شمال غزه شروع کرد و مردم را دسته دسته به جنوب غره راند. اکنون ۱.۴ میلیون نفر از جمعیت ۲ میلیون نفری غزه یعنی ۷۰ درصد جمعیت کشور را در یک جعبهکبریت پرس کرده و علاوه بر بمباران شبانهروزی، در حال حمله زمینی است. ورود قصابان کودککش به آخرین پناهگاه آوارگان، یک فاجعه انسانی تمامعیار خلق خواهد کرد.
چشمهای خود را ببندید و بروید به کربلای رفح. هولناک است. یک میلیون و چهارصد هزار آواره و آسیبدیده جنگ ویرانگر، در بدترین شرایط، در برابر دوربینهای جهانِ متمدن، سلاخی میشوند. بیاعتنایی عمومی و همراهی بخشی از دولتمردان جهان با این وحشیگری تمامعیار، ظالمانهتر از جنایت جنگی اسراییل است. ژنوساید رفح ننگ بشریت است، یک ناکامی و رسوایی بزرگ برای عصر UNها.
در برابر کشتار انسانها بیاعتنا نباشیم. اگر کاری از دست ما برنمیآید، حداقل جنایت بشری اسراییل برایمان عادی نشود.
برای کودکان رفح عمیقا غمگینم.
اصغر زارع کهنمویی
۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
@Negah_e_Montaghed | 124 | 0 | Loading... |
02 ...اجازه ندهم چیزهای پیشپا افتاده، موفقیت ها یا شکست های بی اهمیت، چیزهایی که در تملک من است، نگرانی دربارهی محبوبیت و اینکه چه کسی از من خوشش میآید و چه کسی خوشش نمیآید، جوهرِ هستیام را ببلعد.
برای من، آزاد ماندن و
قدردانی از معجزهی بودن،
یک جور تسکین است...
#درمان_شوپنهاور
#اروین_دیوید_یالوم | 149 | 2 | Loading... |
03 دولتنفر
یکی از اشکال حکومتی که بشر آن را تجربه کرده است؛ «دولتشهر | City State» است. به این معنی که حاکمیت بر یک شهر و مناطق اطراف آن دلالت دارد.
فکر میکنم، در جهان مدرن با پدیده عجیبی با عنوان «دولتنفر» مواجه هستیم. بدین معنی که هر فرد برای خود یک دولت است. برخی از نیازهایش را خودش تامین میکند و بخش عمده باقیمانده را از طریق دیگران رفع میکند
اما آنچه که برای این دولتنفرها اهمیت دارد، حفظ مسأله استقلال است. این سبک زندگی و حاکمیتی مسأله جدی با تهدید استقلال خویش دارد و آن را همواره «دخالت در امور داخلی[در دولتنفرها امور فردی و شخصی]» قلمداد میکند.
سالهاست که خانوادهها با درجاتی از این دولتنفرها مواجه بودند و پنجه به پنجه گذاشته بودند. اما زمانی است که این تعارض از حیطه خانواده پا بیرون گذاشته است.
پدیده دولتنفرها، با داشتن یک شغل تامین کننده بقا، خودروی شخصی [تیبا سفید؟!]، امکان فراهم نمودن محل سکونت قابل تبیین است که به فرد امکان محافظت از استقلال خویش و صیانت از امور داخلی خویش را میدهد. | 301 | 1 | Loading... |
04 چرا نباید خودکشی کرد؟
کتاب «دربارهی معنی زندگی»
از ویل دورانت
روزی مردی به نزد ویل دورانت رفت و از او خواست دلیلی به او بدهد که چرا نباید خودکشی کند. ویل دورانت در این خصوص به صد شخصیت معروف زمانش از هنرمندان تا سیاست مداران نامهای نوشت و از آنها خواست معنا و مایه خرسندی و تسلی زندگیشان را برای او بگویند. جمع نامههای رسیده، این کتاب را شکل داده است. در زیر به بعضی از این جوابها اشاره میکنیم:
◾اچ ال منکن: من به کار و زندگی ادامه میدهم به همان دلیل که یک مرغ به نشستن روی تخممرغها ادامه میدهد. زندگی، مقتضی زیستن است...
◾سینکلر لوئیس: من از زندگی لذت میبرم، همانطور که از دیدن یک نمایش تئاتر لذت میبرم، بدون آنکه برایم مهم باشد که این نمایش، آفرینش الهی دارد و تحت هدایت الهی است.
◾جان ارسکین: معتقدم زندگی یک هنر است و زندگی، هر آن چیزیست که باعث میشود زندگیای داشته باشیم که شایستهی به یادآوردن، بیضرر بودن برای دیگران و مفید بودن برای آنهاست....
◾چارلز بیرد: زندگی خوب، غایتی است که باید بخاطر خودش آن را دوست داشت و از آن لذت برد و کار و تلاش فکریام، در جهت رواج زندگی خوب است و این اندیشه، آسیاب کوچک ذهنم را در حرکت نگه میدارد....
◾جان کوپر: رهاکردن خویش از قساوتهای خودخواهی، اعتدال پیشه کردن و چون آب سیال بودن...
◾ادوین رابینسون: ظاهرا آدم کار زیادی در این مورد نمیتواند بکند، جز اینکه نورِ خودش را دنبال کند، که چه بسا نور یک آتش واهی در یک باتلاق باشد....
◾چارلز اچ مایو: من آنقدر مشغول کارم که فرصت نمیکنم به معنا فکر کنم...
◾اوسیپ گاوریلوچ: هنر و خانوادهام....
◾استفانسون: آنچه احتمالا بیمعنی است، این سوال است که آیا زندگی معنی دارد....
◾آزبرن: زندگیام شلوغتر از آن است که به من اجازه بدهد که دربارهی معنی زندگی بحث کنم....
◾دریاسالار برد: عمل سالمتر از اندیشه است و قضیه با راه رفتن حل میشود. حتی پرسشهای فلسفی را هم فقط با انجام کار میتوان جواب داذ. گوته میگوید: هر اندیشهای که به عمل منتهی نشود، مرض است...
◾کارل لمه: جواب من جوابیست که همهی عقل کلها به آن میخندند: کار و تبدیل ایدهها به نتیجه، چیزی که باعث میشود بینهایت کیف کنم....
◾آدولف آکس: دین و زندگی یهودیام و حس میکنم خدا در درون من است، امری ناشناخته و وصف ناپذیر...
◾لعل نهرو: تلاش برای آزادی هند و هدف و آرمان بلند....
◾گاندی: تلاش برای نیل به حقیقت و کمال مرا سرپا نگه میدارد و تسلی و خوشبختی من، در خدمت به همهی زندگان نهفته است، زیرا ذات الهی، سرجمع و سرچشمهی همهی حیات است....
◾برتراند راسل: متاسفانه در حال حاضر مشغولتر از آنم که خاطر جمع باشم که زندگی هیچ معنایی دارد...به نظر نمیرسد که بتوانیم قضاوت کنیم که نتیجهی حقیقت چه بوده، زیرا تا به حال هیچ حقیقتی کشف نشده است.
◾برنارد شاو: کوتاهترین پاسخ را او داده: آخر من از کجا بدانم؟ آیا خود این سوال اصلا معنایی دارد؟
🍀پاسخ ویل دورانت به سوال خودش: راه معناداشتن و با ارزش و رضایت زندگی کردن این است که به یک کل بپیوندیم و با همهی ذهن و تن خود برای آن کار کنیم. معنی زندگی در فرصتی است که زندگی برای تولید یا یاری رساندن به چیزی بزرگتر از خودمان به ما میدهد. آن چیز لازم نیست خانواده باشد، اگرچه عریضترین راه است.....و برای من معنی زندگی: خانواده و کارم است. پاتوق خوشبختی من، خانه، کتابهایم، جوهر و قلمم هستند..... | 5 | 0 | Loading... |
05 بعضی از اینها لیدر فوتبال نیستند، تروریست فرهنگی هستند. | 15 | 0 | Loading... |
06 در آخرالزمان کسانی از حق دفاع میکنند که انتظارش را نداشتید و کسانی از باطل حمایت میکنند که فکرش را نمیکردید
ورزشگاه سلتیک
شما (فلسطینیها) تنها نیستید
ما با شما هستیم | 1 297 | 9 | Loading... |
07 فَتیگ Fatigue (خستگی سازه)*
■در علم مهندسی عمران درسی به نام "استاتیک" (یا ایستایی) وجود دارد و خلاصه داستانش آن است که برای ایستادن و نیفتادن یک سازه یا بنا باید مجموع نیروهای وارده بر آن بنا در سه جهت x و y و z برابر صفر باشد. این درس پیش نیاز درس "مقاومت مصالح" و آن هم پیش نیاز درس "تحلیل سازه" است.
□چندین سال قبل پُلی در ایالت نیویورک آمریکا فرو ریخت. بعد از سی و دو سال کارشناسان هم گزارش دادند که دلیل ریختن پل fatigue بوده است.
●سر تا ته علم "مقاومت مصالح" هیچ چیز جذابی ندارد الا همین مبحث فَتیگ. خستگی سازه در اثر بارگذاری متناوب. هیچ کدام از این بارگذاریها به تنهایی از توان سازه خارج نیست. اما همین متناوب بودن شان است که خستهاش میکند. طاقتش تمام میشود و میریزد.
○این دقیقا همان دلیلی است که بیشتر ما آدمها بابتش میمیریم. بابت فَتیگ. بابت تکرار بارهای کوچکی که تمام نمیشوند اما تمام میکنند. ما عمدتا از خستگی میمیریم. فقط اشکالش این است توی گزارش مرگ هیچ کس نمینویسند: دلیل مرگ، خستگی. بالاخره یک روز علم "مقاومت مصالح" را باید پیوند بزنند به علم پزشکی قانونی.
■من تقریبا" با مقوله مقاومت مصالح و فتیگ یا همان خستگی در مصالح و سازهها و فلزات آشنا هستم ولی به نظرم اگر لازم باشد مقاومت مصالح را با چیزی پیوند بزنند، علم پزشکی قانونی نیست، بلکه روانکاوی هست. خیلی مهم نیست که تو گزارش مرگ هر آدمی چی مینویسن. فقط ای کاش همانطور که فرمولی برای اندازهگیری میزان تحمل یک سازه و فتیگ وجود داشت، یه فرمولی هم برای اندازهگیری میزان تحمل هر انسانی بود.
□اونوقت شاید می شد یه سیستم هشداردهی روی هر کسی نصب کرد تا در مواقع حساس، بعد از تحمل فشارهای متناوب، یه پیامی مخابره کنه مبنی بر اینکه: "هشدار! انسان مورد نظر به فتیگ نزدیک میشود". لطفا اگر او را دوست دارید، کمی راحتش بگذارید تا خستگی بارهای متناوب را آزاد کرده و سپس آنگاه آمادهی ادامه دادن خواهد بود. در غیر اینصورت شاهد فروپاشی و مرگ وی خواهید بود.
----------
گاهنامه مدیر = گاهواره دانایی | 945 | 13 | Loading... |
08 Media files | 333 | 4 | Loading... |
Repost from نگاه منتقد
عادت نکنیم
در همین ساعات زیبای اردیبهشتی که جهان غرق «لذت» و «آرامش» است، بزرگترین نسلیکشی تاریخ بشر در رفح در جنوب غزه در جریان است.
بله، باز هم فلسطین و غزه و رفح و... . لطفا بمانید. اخبار فلسطین برایمان عادی نشود. بیاعتنایی، همراهی با اسراییل است. چند جمله بسیار کوتاه ذیل را بخوانید (کمتر از دو دقیقه وقت میبرد):
رفح تنها ۶۴ کیلومتر مربع مساحت دارد. یعنی برابر با یک روستای بزرگ در ایران. تا قبل از ۷ اکتبر، کمتر از ۳۰۰ هزار نفر جمعیت داشت. اکنون با وقوع جنگ، جمعیت رفح ۵ برابر شده و به ۱.۴ میلیون نفر رسیده. در هر کیلومتر مربع، ۲۲هزار نفر زندگی میکنند. برخی از آنها، ۶ بار مکان خود را تغییر دادهاند تا از بمباران مداوم اسراییل در امان باشند.
اسراییل اوایل جنگ، تجاوزات خود را از شمال غزه شروع کرد و مردم را دسته دسته به جنوب غره راند. اکنون ۱.۴ میلیون نفر از جمعیت ۲ میلیون نفری غزه یعنی ۷۰ درصد جمعیت کشور را در یک جعبهکبریت پرس کرده و علاوه بر بمباران شبانهروزی، در حال حمله زمینی است. ورود قصابان کودککش به آخرین پناهگاه آوارگان، یک فاجعه انسانی تمامعیار خلق خواهد کرد.
چشمهای خود را ببندید و بروید به کربلای رفح. هولناک است. یک میلیون و چهارصد هزار آواره و آسیبدیده جنگ ویرانگر، در بدترین شرایط، در برابر دوربینهای جهانِ متمدن، سلاخی میشوند. بیاعتنایی عمومی و همراهی بخشی از دولتمردان جهان با این وحشیگری تمامعیار، ظالمانهتر از جنایت جنگی اسراییل است. ژنوساید رفح ننگ بشریت است، یک ناکامی و رسوایی بزرگ برای عصر UNها.
در برابر کشتار انسانها بیاعتنا نباشیم. اگر کاری از دست ما برنمیآید، حداقل جنایت بشری اسراییل برایمان عادی نشود.
برای کودکان رفح عمیقا غمگینم.
اصغر زارع کهنمویی
۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
@Negah_e_Montaghed
👎 2😱 2👍 1
Repost from نیچه و شوپنهاور
...اجازه ندهم چیزهای پیشپا افتاده، موفقیت ها یا شکست های بی اهمیت، چیزهایی که در تملک من است، نگرانی دربارهی محبوبیت و اینکه چه کسی از من خوشش میآید و چه کسی خوشش نمیآید، جوهرِ هستیام را ببلعد.
برای من، آزاد ماندن و
قدردانی از معجزهی بودن،
یک جور تسکین است...
#درمان_شوپنهاور
#اروین_دیوید_یالوم
👍 7
دولتنفر
یکی از اشکال حکومتی که بشر آن را تجربه کرده است؛ «دولتشهر | City State» است. به این معنی که حاکمیت بر یک شهر و مناطق اطراف آن دلالت دارد.
فکر میکنم، در جهان مدرن با پدیده عجیبی با عنوان «دولتنفر» مواجه هستیم. بدین معنی که هر فرد برای خود یک دولت است. برخی از نیازهایش را خودش تامین میکند و بخش عمده باقیمانده را از طریق دیگران رفع میکند
اما آنچه که برای این دولتنفرها اهمیت دارد، حفظ مسأله استقلال است. این سبک زندگی و حاکمیتی مسأله جدی با تهدید استقلال خویش دارد و آن را همواره «دخالت در امور داخلی[در دولتنفرها امور فردی و شخصی]» قلمداد میکند.
سالهاست که خانوادهها با درجاتی از این دولتنفرها مواجه بودند و پنجه به پنجه گذاشته بودند. اما زمانی است که این تعارض از حیطه خانواده پا بیرون گذاشته است.
پدیده دولتنفرها، با داشتن یک شغل تامین کننده بقا، خودروی شخصی [تیبا سفید؟!]، امکان فراهم نمودن محل سکونت قابل تبیین است که به فرد امکان محافظت از استقلال خویش و صیانت از امور داخلی خویش را میدهد.
👍 6
چرا نباید خودکشی کرد؟
کتاب «دربارهی معنی زندگی»
از ویل دورانت
روزی مردی به نزد ویل دورانت رفت و از او خواست دلیلی به او بدهد که چرا نباید خودکشی کند. ویل دورانت در این خصوص به صد شخصیت معروف زمانش از هنرمندان تا سیاست مداران نامهای نوشت و از آنها خواست معنا و مایه خرسندی و تسلی زندگیشان را برای او بگویند. جمع نامههای رسیده، این کتاب را شکل داده است. در زیر به بعضی از این جوابها اشاره میکنیم:
◾اچ ال منکن: من به کار و زندگی ادامه میدهم به همان دلیل که یک مرغ به نشستن روی تخممرغها ادامه میدهد. زندگی، مقتضی زیستن است...
◾سینکلر لوئیس: من از زندگی لذت میبرم، همانطور که از دیدن یک نمایش تئاتر لذت میبرم، بدون آنکه برایم مهم باشد که این نمایش، آفرینش الهی دارد و تحت هدایت الهی است.
◾جان ارسکین: معتقدم زندگی یک هنر است و زندگی، هر آن چیزیست که باعث میشود زندگیای داشته باشیم که شایستهی به یادآوردن، بیضرر بودن برای دیگران و مفید بودن برای آنهاست....
◾چارلز بیرد: زندگی خوب، غایتی است که باید بخاطر خودش آن را دوست داشت و از آن لذت برد و کار و تلاش فکریام، در جهت رواج زندگی خوب است و این اندیشه، آسیاب کوچک ذهنم را در حرکت نگه میدارد....
◾جان کوپر: رهاکردن خویش از قساوتهای خودخواهی، اعتدال پیشه کردن و چون آب سیال بودن...
◾ادوین رابینسون: ظاهرا آدم کار زیادی در این مورد نمیتواند بکند، جز اینکه نورِ خودش را دنبال کند، که چه بسا نور یک آتش واهی در یک باتلاق باشد....
◾چارلز اچ مایو: من آنقدر مشغول کارم که فرصت نمیکنم به معنا فکر کنم...
◾اوسیپ گاوریلوچ: هنر و خانوادهام....
◾استفانسون: آنچه احتمالا بیمعنی است، این سوال است که آیا زندگی معنی دارد....
◾آزبرن: زندگیام شلوغتر از آن است که به من اجازه بدهد که دربارهی معنی زندگی بحث کنم....
◾دریاسالار برد: عمل سالمتر از اندیشه است و قضیه با راه رفتن حل میشود. حتی پرسشهای فلسفی را هم فقط با انجام کار میتوان جواب داذ. گوته میگوید: هر اندیشهای که به عمل منتهی نشود، مرض است...
◾کارل لمه: جواب من جوابیست که همهی عقل کلها به آن میخندند: کار و تبدیل ایدهها به نتیجه، چیزی که باعث میشود بینهایت کیف کنم....
◾آدولف آکس: دین و زندگی یهودیام و حس میکنم خدا در درون من است، امری ناشناخته و وصف ناپذیر...
◾لعل نهرو: تلاش برای آزادی هند و هدف و آرمان بلند....
◾گاندی: تلاش برای نیل به حقیقت و کمال مرا سرپا نگه میدارد و تسلی و خوشبختی من، در خدمت به همهی زندگان نهفته است، زیرا ذات الهی، سرجمع و سرچشمهی همهی حیات است....
◾برتراند راسل: متاسفانه در حال حاضر مشغولتر از آنم که خاطر جمع باشم که زندگی هیچ معنایی دارد...به نظر نمیرسد که بتوانیم قضاوت کنیم که نتیجهی حقیقت چه بوده، زیرا تا به حال هیچ حقیقتی کشف نشده است.
◾برنارد شاو: کوتاهترین پاسخ را او داده: آخر من از کجا بدانم؟ آیا خود این سوال اصلا معنایی دارد؟
🍀پاسخ ویل دورانت به سوال خودش: راه معناداشتن و با ارزش و رضایت زندگی کردن این است که به یک کل بپیوندیم و با همهی ذهن و تن خود برای آن کار کنیم. معنی زندگی در فرصتی است که زندگی برای تولید یا یاری رساندن به چیزی بزرگتر از خودمان به ما میدهد. آن چیز لازم نیست خانواده باشد، اگرچه عریضترین راه است.....و برای من معنی زندگی: خانواده و کارم است. پاتوق خوشبختی من، خانه، کتابهایم، جوهر و قلمم هستند.....
بعضی از اینها لیدر فوتبال نیستند، تروریست فرهنگی هستند.
00:20
Video unavailableShow in Telegram
در آخرالزمان کسانی از حق دفاع میکنند که انتظارش را نداشتید و کسانی از باطل حمایت میکنند که فکرش را نمیکردید
ورزشگاه سلتیک
شما (فلسطینیها) تنها نیستید
ما با شما هستیم
👍 11👎 2
فَتیگ Fatigue (خستگی سازه)*
■در علم مهندسی عمران درسی به نام "استاتیک" (یا ایستایی) وجود دارد و خلاصه داستانش آن است که برای ایستادن و نیفتادن یک سازه یا بنا باید مجموع نیروهای وارده بر آن بنا در سه جهت x و y و z برابر صفر باشد. این درس پیش نیاز درس "مقاومت مصالح" و آن هم پیش نیاز درس "تحلیل سازه" است.
□چندین سال قبل پُلی در ایالت نیویورک آمریکا فرو ریخت. بعد از سی و دو سال کارشناسان هم گزارش دادند که دلیل ریختن پل fatigue بوده است.
●سر تا ته علم "مقاومت مصالح" هیچ چیز جذابی ندارد الا همین مبحث فَتیگ. خستگی سازه در اثر بارگذاری متناوب. هیچ کدام از این بارگذاریها به تنهایی از توان سازه خارج نیست. اما همین متناوب بودن شان است که خستهاش میکند. طاقتش تمام میشود و میریزد.
○این دقیقا همان دلیلی است که بیشتر ما آدمها بابتش میمیریم. بابت فَتیگ. بابت تکرار بارهای کوچکی که تمام نمیشوند اما تمام میکنند. ما عمدتا از خستگی میمیریم. فقط اشکالش این است توی گزارش مرگ هیچ کس نمینویسند: دلیل مرگ، خستگی. بالاخره یک روز علم "مقاومت مصالح" را باید پیوند بزنند به علم پزشکی قانونی.
■من تقریبا" با مقوله مقاومت مصالح و فتیگ یا همان خستگی در مصالح و سازهها و فلزات آشنا هستم ولی به نظرم اگر لازم باشد مقاومت مصالح را با چیزی پیوند بزنند، علم پزشکی قانونی نیست، بلکه روانکاوی هست. خیلی مهم نیست که تو گزارش مرگ هر آدمی چی مینویسن. فقط ای کاش همانطور که فرمولی برای اندازهگیری میزان تحمل یک سازه و فتیگ وجود داشت، یه فرمولی هم برای اندازهگیری میزان تحمل هر انسانی بود.
□اونوقت شاید می شد یه سیستم هشداردهی روی هر کسی نصب کرد تا در مواقع حساس، بعد از تحمل فشارهای متناوب، یه پیامی مخابره کنه مبنی بر اینکه: "هشدار! انسان مورد نظر به فتیگ نزدیک میشود". لطفا اگر او را دوست دارید، کمی راحتش بگذارید تا خستگی بارهای متناوب را آزاد کرده و سپس آنگاه آمادهی ادامه دادن خواهد بود. در غیر اینصورت شاهد فروپاشی و مرگ وی خواهید بود.
----------
گاهنامه مدیر = گاهواره دانایی
👍 6
آرشیو پست ها