1 405
مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
-37 روز
-230 روز
- مشترکین
- پوشش پست
- ER - نسبت تعامل
در حال بارگیری داده...
معدل نمو المشتركين
در حال بارگیری داده...
Repost from گشتها | هومن پناهنده
فهم دختری ۵-۶ ساله در افغانستان طالبان در دنیایی که متفاوت است و حاکمانی که به این زمانه تعلق ندارند!
Show comments
با تو می گویم:یاوهای یا حرفی باورنکردنی وجود ندارد که این یا آن فیلسوف از آن دفاع نکرده باشند. (رنه دکارت)
گفتار فلسفیمحمدامین مروتی
پیر بوردیو (1930-2003)فیلسوف و جامعه شناس فرانسوی نوعی نئومارکسیست و نوساختارگراست که اهمیت ساختار را از سوژه بیشتر می داند. بوردیو وظیفه جامعه شناس را نقد مواردی مثل بی طرفی دولت و دانشمندان و عینیت علم و معصومیت هنر و... می داند. (یعنی فهم و افشای موارد مستور و ناپیدا) بوردیو از مخالفان جهانی شدن است.
نظریه کنش:مضمون نظریه "کنش" بوردیو این است که کنش افراد نه بر اساس طرح های سنجیده و عقلانی، بلکه حاصل نوعی آموزش حرفه ای ضمن خدمت و عمل است که در قالب ارتباطات شناخته و ناشناخته حوزه های اجتماعی به صورت علمی و تجربی صورت می گیرد. نظریه ها نیستند که باعث عمل می شوند بلکه اعمال اند که افکار را به وجود می آورند، همان گونه که مردم از روی دستورزبان سخن نمی گویند و زبان را نمی آموزند. نظریه ها متکی بر اعمالند نه برعکس. بنابراین "کنش" از سوی ساختار شبکه روابط تعیین می شود و نقش اراده محدود است. انتخاب های ما متکی بر دلایل عملی (نیمه خودآگاه و به گونه ای حس ششمی) محصول تربیت و تجربه اجتماعی خاص هر کس است و نه دلایل عام عقل محاسبه گر و جهان شمول. نظریه عقلانی بودن کنش که اصالتاً متعلق به سنت انگلوساکسون است، سوژه محور است. فکر می کنند که عقل و نیت افراد است که کنش آن ها را تعیین می کند، حال آن که قضیه معکوس است. ساختار بر سوژه فشار وارد می کند و آن را پیچیده می کند. به نظر بوردیو، کارکرد آموزش و پرورش، بازتولید فرهنگ طبقات مسلط است که برتری فرهنگی این طبقات به واسطه قدرت اجتماعی آنهاست نه برتری ذاتی. واسطه های فرهنگی با تسلط بر مشاغل خـلاق (روزنامه- تبلیغات- تلویزیون و...) موجبات تسلط فـرهنگی طبقه مقتدر را فـراهـم می سازند. واقعیت شیء چیزی ثابت و در ذات آن نیست بلکه بستگی به جایگاه آن در دستگاه مختصات ارتباطات دارد. به من بگو به کدام قسمت از فضای اجتماعی و فضای نمادین تعلق داری، تا بگویم کیستی.
"عادت واره ها" و سرمایه های اجتماعی:به جهت معرفت شناسی، بوردیو در جایی بین ابژه و سوژه می ایستد. بین فرد و ساختار. بین عین و ذهن. به همین دلیل از اصطلاح عادت واره habitus به جای عادت habit استفاده می کند. عادت واره به عکس عادت، انعطاف پذیر است و تاثیر فرد بر سنت را می پذیرد. عادت اما مبین نوعی کنش مکانیکی و کاملاً تقلیدی است. او سپس این نگاه فلسفی را رنگ و بوی اجتماعی می دهد. عادتواره محصول نظام و ساختاری است که به طور نامحسوس، کنش ما را تبیین می کند. رفتار یک مدیر با درآمد بالا که سمفونی میبیند و شرابِ خوب می خورد، با تمایلهای (عادتوارههای) یک کارگر «یقه آبی» که دیپلم دارد و کلی بدهی دارد و از تلویزیون، ورزش تماشا میکند و مشروب سنگین میخورد، متفاوت است. عادتواره ها تمایلات و ترجیحهایی است که ویژگیهای مشترک یک گروه یا طبقهی خاص اجتماعی را تعیین می کند. البته عادتواره یک نظام ثابت و ایستا نیست. روند پیداشدن عادتواره یک روندِ یادگیریِ غیررسمی و ناخودآگاه است و نه یک روند آموزشیِ رسمی. افراد در عمل عادتواره پیدا میکنند. با عملهایی مثل استفاده از پاتوق، گوشدادن به موسیقی، آشپزی، مشروبنوشیدن، لباسپوشیدن، رانندگی، جشن گرفتن، گذراندن تعطیلات، و هدیهدادن. عادتوارهای که فرد پیدا کرده، عملهای دیگر آن فرد را شکل میدهد. تمایلهای عادتوارهای وقتی درونی شوند، بدیهی و مسلم پنداشته میشوند. در جریان این عادت واره ها، عقاید هم شکل می گیرند. "دوکسا" (doxa – پنداشت، باور) ایدهای دربارهی زندگی اجتماعی است که در فرد درونی شده است و طبیعی و معقول به نظر میرسد که فرد از این تمایلها و دوکساها برخوردار باشد. علاوه بر همه این ها، سرمایه های اشخاص فقط اقتصادی نیسنتد. فرهنگی هم هستند. بین «ترجیحهای زیباشناختی فرانسویها برای هنر» و «ترجیحهای سلیقهای فرانسویها برای چیزهایی مثل غذا و مد و غیره» همبستگی وجود دارد.
منبع:نظریه برای پژوهشهای دینی / ویلیام دیل و تیموتی بیل / برگردان: حمید پرنیان
Repost from 🕊 فرازتد 🕯
۲۵ اردیبهشت
روز گرامیداشت حکیم فردوسی
پی افـکنـدم از نظـم کـاخـی بلـند
که از بـاد و بـاران نــیــابـد گــزنـد
بسـی رنـج بـردم در این سـال سـی
عـجــم زنـده کـردم بـدیـن پـارسـی
بـنــاهــای آبــاد گـــــردد خــــراب
ز بـــاران و از تــــابـــش آفـــتـاب
بـریـن نـامـه بـر عـمـرهــا بـگـــذرد
بـخواند هـر آن کس که دارد خرد
جـهان کردهام از سخن چون بهشت
از این بیش تخم سخن کس نکشت
چـو ایـن نامـورنامه آمـد بـه بـُن
ز مـن روی گیـتـی شود پر سُخُن
نمـیرم از این پس که من زنده ام
که تـخــم سـخـن را پـراکــنـده ام
هر آن کس که دارد هـُش و رای و دیـن
پـس از مــرگ، بـر مـــن کـند آفـــریـن
چو بخت عرب بر عجم چیره گشت
t.me/FarazTed/1448
در این خاک زرخیز ایران زمین
t.me/FarazTed/20725
📌 کل شاهنامه به نثر و نظم اینجا 👇
t.me/FarazTed/33561
⭕️ دو شعر جعلی منتسب به فردوسی:
مقایسه شاهنامه و مثنوي (به مناسبت روز فردوسی)محمدامین مروتی اگر شاهنامه يك حماسه پهلواني و شبه تاريخي باشد، آن گاه مثنوي يك حماسه عرفاني است. اولي دشمن خارجي را نشانه گرفته كه در آن قهرماني به نام رستم جور بقيه را مي كشد و در نبرد با ديوها و شرور بيروني از "هفت خان" به سلامت مي گذرد ولي دومي دشمن درون یعنی نفسانیت را نشانه گرفته كه هر لحظه به لباسي در مي آيد و تلبيسي جديد در ميان مي آورد و در آن قهرمان كسي است كه از هفت مرحله و "هفت شهر" عشق جان به سلامت برد. مولانا می گوید جهاد با دشمن کار رستم است و جهاد با نفس کار حضرت علی: این جهاد اکبراست، آن اصغر است هر دو کار رستم است و حیدر است
ویژگی های حکومت ضحاک در شاهنامه (به مناسبت روز فردوسی)محمدامین مروتی یکی از زیباترین و تاثیرگذارترین ابیات فردوسی، توصیفی است که از به سرکار آمدن ضحاک می کند که در حکومت او همه چیز وارونه است. هنر قدر ندارد و در مقابل فریب و جادوگری بر صدر می نشیند. فرزانگی و عقلانیت جایش را به فریب و جنون می دهد. کار نیک را باید نهانی انجام داد و کار به دست دیوصفتان می افتد: چو ضحاک شد بر جهان شهریار بَرو سالیان انجمن شد هزار نهان گشت کردارِ فرزانگان پراگنده شد کام دیوانگان هنر خوار شد، جادویی ارجمند نهان راستی، آشکارا گزند شده بر بدی دستِ دیوان دراز به نیکی نرفتی سخن، جز به راز علل سرنگونی پادشاهان در شاهنامه، عبارتند از بیدادگری، ناکارآمدی و ثروت اندوزی: سرِ تخت شاهی بپیچد سه کار: نخستین، ز بیدادگر˚ شهریار دگر آنکه، بیسود را بَر کِشند ز مردِ هنرمند، سر بَر کِشند سوم آنکه با گنج، خویشی کنند بکوشند به دینار، بیشی کنند
Repost from Tarikh dar Tasvir - تاریخ در تصویر
🛑 چرا شاهنامه فردوسی برای ایرانیان مهم است؟
پاسخ شادروان استاد #مجتبی_مینوی (استاد دانشگاه، ادیب، پژوهشگر و مصحح برجسته) به این پرسش
٢۵ ارديبهشت روز بزرگداشت فردوسى بزرگ فرخنده باد 🌹
#شاهنامه
#فردوسی
🆔 @TarikhDarTasvir
Repost from در گذرِ كتاب
پدر گفت: دوست داشتن كه عيب نيست باباجان. دوست داشتن دل آدم را روشن میكند. اما كينه و نفرت دل آدم را سياه میكند.
اگر از حالا دلت به محبت انس گرفت، بزرگ هم كه شدی آمادهی دوست داشتن چيزهای خوب و زيبای اين دنيا هستی.
دل آدم عين يك باغچه پر از غنچه است. اگر با محبت غنچهها را آب دادی باز میشوند، اگر نفرت ورزيدی غنچهها پلاسيده میشوند.
آدم بايد بداند كه نفرت و كينه برای خوبی و زيبایی نيست، برای زشتی و بیانصافی است.
سووشون/سیمین دانشور
@Beheshteketab
با تو می گویم:زمان آن فرا رسیده که ما درهای خانهی خود را به روی جهان بگشاییم... و با کنار گذاشتن هرگونه غرور کاذبی، از نور هر چراغی که در گوشهای از جهان روشن میشود شادمان شویم، زیرا به خوبی میدانیم که این نور مشترکی است که بر خانهی ما نیز میتابد. (رابیندرانات تاگور، به نقل از: مدرنها، رامین جهانبگلو، نشر مرکز)
گفتار اقتصادیمنطق بازار و اقتصاد به زبان مردم محمدامین مروتی با هزینه آینده امروز را بسازیم یا با هزینه امروز آینده را؟ در منطق بازار، به دلیل رقابت آزاد و رشد تکنولوژی، هزینه های تولید یک کالا در آینده، کمتر از امروز است. لذا اگر با هزینه های امروز، آینده را بسازیم، در مجموع سود می کنیم. در منطق یک انسان گذشته گرا یا محافظه کار، هزینه کردن نوعی ریسک است. وضع روز به روز بدتر می شود. لذا باید سعی کنیم هر آنچه را که داریم حفظ کنیم و از مخاطره سرمایه گذاری حذر کنیم. این دو منطق، به دو نوع نگاه برمی گردد. نگاه رو به آینده یا به گذشته. هنوز می شنویم که "یاد قدیما به خیر" ولی عملا کسی حاضر نیست صد یا دویست سال پیش به جای امروز به دنیا می آمد و اکثرا دلشان می خواست صد یا دویست سال دیگر به دنیا می آمدند. البته این تصویری است از جوامع صنعتی که رمز پیشرفت شان را بر مبنای افزایش تولید توضیح می دهد. ولی همین منطق در کشور ما وارونه می شود. در کشور ما هجوم آنچه که در اقتصاد، سرمایه سرگردان یا نقدینگی خوانده می شود به بازارهای مختلف، تعادل سود و زیان را به سود کسانی که از رانت های اطلاعاتی و خبری برخوردارند، به هم می زند. اما وضع چنان خراب شده که دیگر نیاز به رانت اطلاعاتی هم نیست. وقتی ارزش پول ملی روند سقوط دارد، هر عقل سلیم یا نیمه سلیمی هم بر مبنای تجربه ی شخصی اش، می تواند حدس بزندکه در این شرایط بدون آن که سرمایه ای در تولید صرف شود، می توان با هزینه امروز، فردایی بهتر داشت. به همین علت نقدینگی به سوی خرید ارز و سکه و ملک می رود. می توان از بانک با سود بالا وام گرفت. آن را در تبدیل به ارز و سکه وساختمان کرد و در واقع با ریال هزینه کرد و با دلار فروخت. یعنی عکس وضعیت کسانی که درآمد ثابت دارند و با ریال حقوق می گیرند و با دلار خرج می کنند.