cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

اميد به فردا( ياد داشتهاي دكتر اميد رضائی)

اين كانال به نوشته هاى دكتر اميد رضائى فوق تخصص انكولوژى و هماتولوژي اختصاص دارد

Mostrar más
Irán58 315Farsi55 583La categoría no está especificada
Publicaciones publicitarias
3 465
Suscriptores
-324 horas
-57 días
+330 días

Carga de datos en curso...

Tasa de crecimiento de suscriptores

Carga de datos en curso...

یادداشتِ روز دوشنبه، روزنامه شرق بیمارستان؛ انسان یا ساختمان؟ سؤال اصلی این است: آیا بیمارستان گروهی پزشک هستند که در ساختمانی به معالجه بیماران می‌پردازند یا ساختمانی است که قرار است روزی پزشکانی در آن بیماران را معالجه کنند؟پاسخ به نظر بدیهی می‌رسد؛ بدون حضور پزشک و پرستار و خدمه هیچ سنگ و آجر و شیشه‌ای ولو از بهترین مواد و کیفیت، قادر به درمان بیماران نخواهد بود. اما نشانه‌هایی وجود دارد مبنی بر اینکه این بدیهی هنوز جا نیفتاده است. در هر گوشه شهر سال‌هاست به ساختمان‌های بزرگ و غول‌آسایی برمی‌خورید که نام بیمارستان بر خود دارند، بارها و بارها مسئولان پز آنها را داده‌اند اما به دلایلی آشکار هنوز افتتاح نشده‌اند. ممکن است بخش‌های محدودی راه‌اندازی شده باشند اما کلیت بیمارستان با تمام ظرفیت‌هایش نه‌تنها راه‌اندازی نشده، بلکه به دلایلی که موضوع این یادداشت است، چشم‌انداز افتتاح هم ندارد. اخیرا رئیس یکی از دانشگاه‌های بزرگ ساختمان‌های متعددی را که به‌عنوان بیمارستان ساخته‌اند، به‌عنوان افتخار دوران کوتاه ریاست خود به شمار آورد. این در حالی است که همین چندوقت پیش یکی از استادان جوان یکی از بیمارستان‌های قدیمی این دانشگاه خودکشی کرده است. موج مهاجرت پزشکان از پزشکان جوان به استادان گسترش پیدا کرده است و بخش‌های دانشگاهی پابه‌پای افزایش ظرفیت دستیاران یکی پس از دیگری در حال کاستن اعضای هیئت‌علمی‌شان هستند. بیمارستان مرکزی این دانشگاه که خاطره آموزش‌هایش از اذهان بسیاری از پزشکان ایرانی در اقصی نقاط دنیا پاک‌شدنی نیست، از داخل به دلیل مهاجرت، بازنشستگی اجباری و بازنشستگی از سر ناامیدی در حال تهی‌شدن است. باید پرسید راستی چه کسانی در این بیمارستان‌هایی که یکی از آنها با سه بال بزرگ سر به فلک کشیده است، کار خواهند کرد؟ آیا قادر خواهند بود به جای ساختمان سنگ و آجر و شیشه به انسان، طبیب و پرستار بیندیشند؟ گویا کشور به قطع کامل ارتباطات بین‌المللی در کار پزشکی با همه صدماتش عادت کرده است. مسئولان عادت کرده‌اند احتیاجات سلامت را حتی در سنگین‌ترین بحران‌ها مثل کرونا از میان نیروهایی که بالاجبار کار می‌کنند مثل دستیاران و پزشک طرحی مرتفع کنند. سیستم به برده‌داری عادت کرده، توان پرداخت برای خدمات انسانی را از دست داده است، اما به راحتی سنگ و چوب می‌خرد. آیا تغییر بنیادین چنین مناسبات اقتصادی‌ای نسبت به ساخت بیمارستان در اولویت نیست؟ یک بار برای همیشه باور کنند که دیگر حتی با افزایش ظرفیت‌ها برای بخش‌های خالی از هیئت‌علمی نمی‌توان این بیمارستان‌ها را پر و نیازهای سلامت کشور را برآورده کرد. پزشکان هندی و بنگلادشی هم دیگر به ایران نخواهند آمد. طب سنتی و روغن بنفشه هم نیاز به این همه ساختمان ندارد. ما مردم از اینکه هزینه درمان‌مان بر عهده دولت است و بار سنگینی بر اولویت‌های متعدد او به شمار می‌رود واقعا شرمنده‌ایم! اما چاره دیگری نداریم. حداقل کاری که می‌توانید بکنید این است که قلب ما را به سنگ و خاک نکوبید و از شیشه، امید آسمان نیافرینید! https://t.me/bzyad
Mostrar todo...
یادداشت‌هایِ دکتر بابک زمانی

اين كانال برای بازنشرِ يادداشت‌های منتشرشده‌ام تأسيس شده است.

اعتراض برای همکارانم به شرايط ظالمانه، فشارها و هجمه هاى روز افزون و شرم آور شغلى معترضيم و خود‌کشی می کنیم. حتى به اعدام جوانهای ِ معترض معترضیم و خودکشی می کنیم! چرا يادمان رفته كه سختيها و رنجهای فراوان تر از اين روزها را در زندگيمان تحمل كرده ايم تا با اين نقطه برسيم، بله با توجه به مسیری که طی کرده ایم بسیار دردآور و یاس‌آور است شرایطی که بر ما تحمیل می‌شود، ولى حق بيمارانمان هم اين نيست كه شاهد اين باشند كه پزشكان و درمانگرانشان يكى يكى خودكشى كنند و آنها مات و مبهوت بمانند كه دكتر … هم كه تمام اميدمان به او بود و با ديدنش و درمانش حالمان بهتر مى‌شد، خودش را کشت! مشکلات وحشتناک جامعه و سیاست و اقتصاد و مالیات و وزارت بهداشت و نظام پزشکی و خانواده به یک طرف ولی بیمارانمان چه؟! مگر می شود آنها را یکباره و بد‌ون خبر رها کرد و رفت؟ مگر آخرِ هر ویزیت با دلواپسی توصیه های لازم را به آنها نمی کنیم تا ویزیت بعدی؟ پس ویزیت بعدی چه می‌شود؟ مگر یک پزشک می‌تواند بیمارش را رها کند؟! به خاطر بیمارانمان باید زنده بمانیم، خسته و زخمی، “به خاطر کوزه به‌سرها”* دکتر رضا رضائی، روانپزشک، ۹ اردیبهشت ۰۳ *از فيلم پرى به كارگردانى داريوش مهرجويى https://t.me/drrezarezaie
Mostrar todo...
پرسه در مِه ( يادداشتهاي دكتر رضا رضائى- روانپزشك)

اين كانال اختصاص به نوشته هاي دكتر رضا رضائى متخصص اعصاب و روان دارد

Photo unavailableShow in Telegram
ای کاش به جای حفظ کردن تمام آن سندرم‌های نادر برای امتحان‌های عبث، به جای تمام آن اسلایدهای رنگی ژورنال کلاب که چند شب تا صبح‌ بیدارمان نگه‌داشت، به جای تمام ریتالین‌ها‌ و آلپرازولام‌ها، که نورون‌های‌مان را یک‌به‌یک‌ سوزاند یرای نمره‌ای بیشتر، یکی می‌آمد و هر روز، از آن زمانی که دانشجویی خوش‌حال با روپوشی سفید بودیم تا روزی که میان سیل درد مردم، به دنبال زمانی خالی و کم‌مریض برای پایان‌مان بودیم، پیری روشن‌بین، هر روز برای‌‌مان در مورنینگ ریپورت، بلند می‌خواند که آی دانشجوی جوان ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن وین سر شوریده باز آید به سامان غم مخور گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن چتر گل در سر کشی ای مرغ خوشخوان غم مخور دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور هان مشو نومید چون واقف نه‌ای از سر غیب باشد اندر پرده بازیهای پنهان غم مخور دکتر امید رضائی نویسنده و انکولوژیست
Mostrar todo...
Photo unavailableShow in Telegram
تقاطع هر صبح، که بیدار می‌شوبم، شاید تا انتهای شب، با انتخابی کوچک، که فقط و فقط در این سرزمین رخ می‌دهد، تا همیشه مسیرمان تغییر کند و به آغوش پایدار مردم بغلتیم یا تا انتهای دنیا فراموش شویم. فرقی نمی‌کند ما شیرفروشی گم‌نام باشیم در مشهد با نزاعی در مغازه‌مان، یا خواننده‌‌ی محبوب نیلوفرانه که به دیداری ساده می‌رود، یا دروازه‌بانی خوش‌حال در انتهای بردی که جیمی‌جامپی در هیاهو به سمتش می‌آید. در این نقطه‌ی داغ جهان، همان تصمیم آنی، همان حس مبهم که در ثانیه‌ای قوس عصبی‌ات را وادار به واکنش می‌کند، تا انتهای عمرت تو را به عرش و آغوش گرم مردم خواهد برد‌ یا گرد فراموشی بر تنت خواهد پاشید در این خاک تب‌دار، هر صبح که به خیابان می‌روی، شاید تا انتهای شب، انتخابی مهم، پیش چشمت سبز شود و تو را صدا کند. امید رضائی نویسنده
Mostrar todo...
از شکلات شما متشکرم پسرک مثل دفعات قبل در اواخر ويزيتِ خواهرش با مادر وارد اتاق مى‌شود، بی هیچ کلامی با برقى در چشمانش سريع ظرف شكلات را نشانه مى‌گيرد، ظرف را جلويش مى‌گذارم، چون قبل با هيجان چند شكلات بر مى‌دارد و در آغوش خواهرش آرام می‌گیرد، تابلویی زیبا برایم ترسیم می‌شود. شکلات در دهانش با شوقی وصف نا‌شدنی آب می‌شود و غم انباشته در اتاق را در خود حل می کند. رو به خواهرش می‌گویم: از شکلاتهای زندگی‌مان لذت ببریم… كودكان؛ همچنان، با قدرت-بدون كوچكترين اعتنايى به اين جهان پر‌آشوب- به ما لذت بردن از زندگى را يادآورى می‌کنند. چه خوب كه هستند. دکتر رضا رضائی،روانپزشک، بهار ۰۳
Mostrar todo...
00:32
Video unavailableShow in Telegram
لینک داون‌لود در اپل بوک: https://books.apple.com/usaudiobook/raftan/id1725174208 لینک داون‌لود در گوگل‌پلی: https://play.google.com/store/audiobooks/details/Raftan?id=AQAAAECSOFB40M&hl=en_GB&gl=GB لینک خرید در فیدیبو: https://fidibo.com/book/170621-%D8%B1%D9%81%D8%AA%D9%86
Mostrar todo...
به کجا می‌رویم؟ بی‌شک سقوط هر ساله‌ی مبلغ خدمات طبابت مستقل در ایران به نسبت تورم سالانه، چیزی جز تلاش سیستماتیک دولت برای ورشکستگی بخش خصوصی و از گردونه خارج کردن طبابت غیردولتی، نیست. در حال حاضر طبابت مستقل در ایران، تنها نهادی است که ریالی سوبسید دولتی دریافت نمی‌کند اما هر سال مجبور می‌شود خدمات خود را ارزان‌تر از قیمت تمام‌شده، عرضه کند. مهاجرت، خروج از شغل، پایین آمدن کیفیت درمان و تعطیلی مراکز خصوصی و اجاره دادن ملک به بنگاه و آرایشگاه، چشم انداز قطعی آینده‌ی این مسیر است. دکتر امید رضائی انکولوژیست و نویسنده
Mostrar todo...