cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

ٖؒ﷽‌کلبـہ شعرو בکلمـہ و موسیقی‌ٖؒ﷽

🌹🌹🌹سلام دوستان بهتر از جان بهترین کانال شعرو دکلمه😍😍😍🌹🌹🌹نمایشنامه👌شعر❤️ پس با ما همراه باشید 🌹 ❤️در کانال ارتباط با مدیرت کانال @aliazarm1364 https://t.me/ali8005001

Show more
Advertising posts
497
Subscribers
No data24 hours
-117 days
-25630 days
Posting time distributions

Data loading in progress...

Find out who reads your channel

This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.
Views Sources
Publication analysis
PostsViews
Shares
Views dynamics
01
مادري پير مرا نکته اي زيبا گفت ! از بد دنيا گفت ! گفت طاووس مشو که‌ به‌ عيبت خيزند گر شوي شعله ي شمع ، زير پايت ريزند ! گفت پروانه مشو ، که به سر گرداني ، لاي انگشت کتاب ، سالها ميماني ! نه زمين باش نه خاک ، که تورا خوار کنند ، وانگهي ذهن تورا ، پر ز مرداب کنند ! آسمان باش که خلق ، به نگاهت بخرند ! وز پي ديدن تو ، سر به بالا ببرند...🌹 ✨✨✨✨✨✨✨✨
30Loading...
02
.از  خـــُـــــدا  پــُــرســــــیــدم : چــــرا  آدم  اول  عــاشـــــق  مـیـشــــه  بـعــد  تـنـهــا ؟؟ گـــفـــــت :  مــنـــَم  اول  عــاشـــــق  شـــدم  بـــعــد  تـنـهــا گــــفـــــتــــم :  عــــاشـــــق  چـه  کــســــی ؟؟!! گــــفـــــت :  تــــــــــــــو گـــفـــتـــم :  چــه  کســـی  تـنـهــات گـذاشـــت ؟؟ گـــــفــــــت :  خــــــودِ  تـــــــو گـــــفــــــتــــم :  بــــــذار  بـیــــــام  پـیـشـــــت خــــــنـــدیــــــد  و  گــــفــــت : مــــــن  پـیــشـــــتـــــــم تــــــو  کـُـــــجـــــایــی..؟!!……... ✨✨✨✨✨✨✨✨
20Loading...
03
.جان عاشق یک طرف، یک موی لیلا یک طرف کوچه‌ محبوب یک سو، کل دنیا یک طرف مثل مجنون تار می‌بیند جهان را چشم من می‌کشی از پنجره تا پرده‌ها را یک طرف گردنم کج می‌شود، یک شهر می‌ریزد به هم تا که می‌ریزد چون این آن زلف زیبا یک طرف غرق در تعبیر خواب گیسوی آشفته‌ات یک طرف صورت‌نگاران، اهل معنا یک طرف در مصافی نابرابر می‌کِشد روح مرا گیسوانت یک طرف، آن خال تنها یک طرف هست حق هم با اقلیت اگر زیباتر است مردمک‌های تو یک سو، اهل تقوا یک طرف با زبان گفتی برو، با چشم‌ها گفتی بیا می‌رود دل یک طرف در عاشقی، پا یک طرف منزوی گشتم از آن چشم بلاتکلیف تو یک طرف هم رنگ جنگل، رنگ دریا یک طرف سر به رسوایی کشد وقتی که با هم رو شود حسن یوسف یک طرف، دست زلیخا یک طرف در قمار عشق دائم سکه‌ها در چرخش‌اند یک طرف روی خوشی دارند اما یک طرف #قاسم_صرافان ✨✨✨✨✨✨✨✨
20Loading...
04
سزای زندگی مرگ‌ست سزای حال خوش، درد‌ست سزای آشنایی، فقدان و هجرست و سزای بودن نبودن و نیستن‌ست زندگی بیراهه سرایی بود که منجلاب خواستن ها شد هر چقدر که زیباتر خواستیم بی نصیب تر تمام شد و هر چقدر که بیشتر کوشیدیم ناتمام تر شد کاش می گفتند از اول که خواهش از سنگ سنگین تر از خواهش دل‌ست سنگ که می ماند و دل اما ساده می بازد، می میرد و می پوسد دل، خیلی می خواهد... اما عاجزست عاجز از برآوردن عاجز از تاب آوردن عاجز از قهر و بد عهدی و حتی عاجز از بی عجزی کاش زندگی از مرگ تولد می شد کاش فریاد از سکوت تبلور می شد کاش آغاز از پایان ادامه می یافت و کاش نطفه رشته‌ی پایان را هرگز نمی بافت #سیدمجتبی_موسوی ✨✨✨✨✨✨✨✨
20Loading...
05
بوسه ام داغ است و بی پروا، کجا بگذارمش؟ روی لبها یا که بازو ها؟ کجا بگذارمش؟ قطره های اشک من شاعرترینت گشته اند می کند شعرم مرا رسوا ، کجا بگذارمش؟ شب به جای تو ، تن پیراهنت آغوش من می شود غرق دو صد رویا کجا بگذارمش؟ این دل دیوانه عاقل بود دور از چشم تو با نگاه تو شده شیدا، کجا بگذارمش؟ می تپد قلبم درون سینه آخر تند تند مثل قلب بچه آهوها کجا بگذارمش؟ جای بوسه کنج لب،یک نخ وینیستون لایت و بس فندکت اینجا ، ببین لب را ، کجا بگذارمش؟ باز چشمک می زنی لب را نشانم می دهی می کنی طوفان به پا، اما کجا بگذارمش وعده جام عسل از چشم مستت می دهی می کنی با خنده ات حاشا، کجا بگذارمش؟ حلقه در انگشت دست چپ،بد اخلاقی که باز می شود انگیزه دعوا ، کجا بگذارمش؟ دوستت دارم ...چه تکراری شده این جمله ام حل کن آخر این معما را کجا بگذارمش؟ لب نهادی بر لبم اینک تو می پرسی زمن بوسه ام داغ است و بی پروا، کجا بگذارمش؟... ✨✨✨✨✨✨✨✨
20Loading...
06
‍آمــدی از راه بـا معیـــارِ عشق .... بگذریم رد شـدی از سنگیِ دیــوارِ عشق .... بگذریم با سلامی رخنـه کردی ، در وجـود مـرده ام تـازه کردی در سـرم  افکـارِ عشق ... بگذریم دست پُر با صد غـزل از شهـر عشـاق آمدی خود به تنهـایی شدی معمـارِ عشق...بگذریم آب دادی ریشه ای که ، سالهـا در خـاک بود شـاخ و بـرگی دادی بر الـوارِ عشق.. بگذریم آنقدر در گوش دل خـواندی تا عـاشق شدم بی خبر بـودم من از اســرارِ عشق... بگذریم قصه هــا گفتی بـرایم چون کنی ! تا که مرا معتــرف کردی تو در اقـرارِ عشق ... بگذریم ساده بود این دل که می بردم به همراهم اگر  هـر کجـا رفتم فقط اخبــارِ عشق ....بگذریم تا تـوانستی به خـوردم دادی از اکسیــر آن بی خبـر ای دل شدی پـروارِ عشق .. بگذریم تـا که فهمیدی شـدم آلوده ی عشقت فغان بـی امان دادی به مــن آزارِ عشق .. بگذریم من که گفتم کـورم و تنها رهــا کردی مــرا در مسیـر سخت و نا هموارِ عشق .. بگذریم هـرچه فریـادت زدم نشنیدی و خنـدیدی و بیشتـر زخمم زدی بـا خــارِ عشق... بگذریم مانده ام با این همه زخمی که بر جـانم زدی با چه رویـی میکنی اظهــارِ عشق ... بگذریم خـــرمنم را ســوختی دیگر ندارم چـاره ای بی نصیبم کــردی از گلــزارِ عشق ... بگذریم شـــانه هایم را شکستــی و دلــم را بیشتر زیر زخــم و درد بی مقــدارِ عشق ... بگذریم دشمنم بـا مـن نکرد آنچه تـــوآوردی سـرم تا ابـد کردی مـــرا  بیـــمارِ عشق ... بگذریم اعتمــادم سست شد از ایـن همه دلــدادگی راحت این دلـداده شد بیــزارِ عشق ...بگذریم آجــر عشقت کشیــدی ، از میــان این بنـا کُشتـــی ام  زیــر تَــل آوارِ عشق ... بگذریم محض هـر که میپرستـی بعد من دیگـر نزن بـا کسـی دم از ادا اطــوارِ عشـق .... بگذریم میـــروی و در ســرت فکـر شکـار دیگــری تا شـــوی اشبــاع از بسیـارِ عشق .. بگذریم هی بچــرخی و بچـرخد دور دنیــا  و سـرت ایـن دروغــی هــالـه ی دوارِ عشق ...بگذریم بگذریم گاهی گذشتن بهتر است ، ظلم تو هم می شـود قــابی سَـرِ بُلــوارِ عشق... بگذریم دیگــر از ایـن بگذریم ها هم نشد دردی دوا بگـذریـم یـا نگذریـم از  کار عشـق ....نگذریم افسانه_احمدی_پونه ✨✨✨✨✨✨✨✨
40Loading...
07
🔷 شعـــــــر 🔷 دلم تنگ است دلم تنها ، دلم احساس می‌خواهد برای زندگی کردن دلیلی خاص می‌خواهد کمی طاقت کمی باور کمی هم دوستت دارم برای با تو بودن یک سبد اخلاص می‌خواهد دلم تنهاست می‌دانی بیا امشب به دیدارم که یک انکحتُ زوجتُ عوام الناس می‌خواهد منم درگیر تنهایی وَ درگیر هوای تو چه از من این دل شیطانی خناس می‌خواهد تو هم شاهی و هم بی‌بی منم درگیر فال تو به آتش کش ورق ها را شبم یک آس می‌خواهد بیا ای مهربان من به این آغوش چنگی زن که این پیراهن کهنه شمیم یاس می‌خواهد به نرد عشق میبازم به رسواییش می ارزد منم شش خان تنهایی حریفم طاس می‌خواهد برای رفع دلتنگی برایم بوسه جاری کن که این پیمانه‌ی شعرم کمی گیلاس می‌خواهد تو جنس آب و آیینه و زیورهای رنگینی منم یک عاشق خسته دلم الماس می خواهد منم یک پیچک تنها در این دنیای بی خوابی درو کن زندگی ام را سرم یک داس میخواهد بیا خود را بپوشان از تمام اهل این دنیا برای ثبت زیباییت جهان عکاس می‌خواهد در این قرن به ظاهر نو ، بیا من را به دست آور زمان از دست رفت اکنون ، زمین مقیاس می‌خواهد اگر در آخر قصه به کامت طعم تلخی بود بیا من را بمیران که ، دلم مقراص می‌خواهد بیا برگرد از این راهُ از آغازت مرا بنویس دلم تنگ است دلم تنها ، دلم احساس می‌خواهد #مهرداد_آرا ✨✨✨✨✨✨✨✨
30Loading...
08
بید مجنون، زیر بال خود، پناهم دادہ بود! در حریم خلوتے جان بخش، راهم دادہ بود. تڪیہ بر بال نسیم و چنگ در گیسوے بید! مسندے والاتر از ایوانِ شاهم دادہ بود. شاہ بودم، بر سرِ آن تخت، شاهِ  وقتِ خویش یڪ چمن گل، تا افق، جاے سپاهم دادہ بود! چتر گردون، سجدہ ها بر سایبانم بردہ بود عطر پیچڪ، بوسہ ها بر پیشگاهم دادہ بود! آسمان، دریاے آبی،ابرها، قوهاے مست! شوقِ یڪ دریا تماشا بر نگاهم دادہ بود...! آہ! اے آرامش جاوید! ڪے آیے بہ دست؟ آسمان، یڪ لحظہ، حالے دلبخواهم دادہ بود...! ✨✨✨✨✨✨✨✨
20Loading...
09
‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎ ‎ در پیش بی دردان چرا فریاد بی حاصل کنم گر شکوه ای دارم زدل با یار صاحبدل کنم در پرده سوزم همچو گل در سینه جوشم همچومُل من شمع رسوا نیستم تا گریه در محفل کنم اول کنم اندیشه ای تا برگزینم پیشه ای آخر به یک پیمانه مِی اندیشه را باطل کنم زآن رو ستانم جام را آن مایهٔ آرام را تا خویشتن را لحظه ای از خویشتم غافل کنم ازگل شنیدم بوی او مستانه رفتم سوی او تا چون غبار کوی او در کوی جان منزل کنم غرق تمنای توام موجی ز دریای توام من نخل سرکش نیستم تا خانه را ساحل کنم دانم که آن سرو سهی از دل ندارد آگهی چند از غم دل چون رهی فریاد بی حاصل کنم 🖋رهی _معیری ✨✨✨✨✨✨✨✨
30Loading...
10
خدایا عاشقش ڪن تا بفهمد درد من را.. بفهمد روزگار غمگسار سرد من را.. خدایا عاشقش ڪن تا بداند عاشقے چیست.. بداند درد جسم و قلب عاشق از رخ ڪیست.. خدایا عاشقش ڪن تا زبان من بداند.. بداند تا سخن از نیش زخم خود نراند.. خدایا عاشقش ڪن تا دلش بے تاب باشد.. دو چشمش تا همیشہ پر غم و بیخواب باشد.. خدایا عاشقش ڪن تا فقط آشفتہ باشد.. فقط درد دلش را با دو چشمم گفتہ باشد.. خدایا عاشقش ڪن نا صبور و اهل باشد.. براے من بدست آوردنش هم سهل باشد.. خدایا عاشقش ڪن تا بداند چشم بہ راهی.. بداند، تا بفهمد، تا ڪشد از سینہ آهی... #ناشناس ✨✨✨✨✨✨✨✨
10Loading...
11
. ♣️ چو چاره نیست ز بیچارگی صبور شدیم♣️ "  ای دل غافل  " چه سالها و ماه ها ، روزها،از این عمر گذشت آنوقت تمام داشته هایم شد این فهمیدن ها ، بایدها و نبایدها . ▪️♦️چرخ گردون به من آموخت که هميشه اونیكه ميخواى یا دلت میخواهد، نميشود..! ▪️♦️چه ضربه ها از غریبه به کنار ،دوست و آشنا که نخوردم تا فهميدم هركسى كه باهاته الزاماً  "دوستت"  نيست! ▪️♦️از بعضی افکار اشتباه و قضاوتهای بی جا خود فهميدم كسى كه تو نگاه اول ازش بدم مياد يه روزى  همون آدم ميشه صميمى ترين دوستت و حتی بلعكس ... ! ▪️♦️ در برابر حسادت و نیش زبان های دیگران فهميدم كه بى تفاوتى بزرگ ترين انتقامه... ▪️♦️فهمیدم که تنفر يه نوع عشقه ... ▪️♦️من آموختم که دلخورى و ناراحتى عزیزان می تونه از ميزان اهميت آنها باشه...! ▪️♦️فهمیدم که غرور بزرگ ترين دشمنه واسه آدم..... ▪️♦️و در تنها ترین روزهای تنهاییم با چشم دل دیدم که خدا بهترين دوسته ... ▪️♦️و بودن در کنار خانواده بزرگ ترين شانسه واسه هر کسی ... ▪️♦️در روزهای ناخوش احوالی و مریض فهمیدم سلامتى بالاترين ثروته هر انسانه... ▪️♦️و یقیناً اسايش بدون شک بهترين نعمته الهیه ... ▪️♦️فهميدم" رفتن" آدما هميشه از روى نفرت نيست ... ▪️♦️و در میان خلایق هركى زبونش نرمه تر باشه دلش گرم تر نيست... ▪️♦️هر انسانیکه اخلاقش تندتره ،جنسش هم سخت نيست! ▪️♦️و آدمی رو که می بینید،ميخنده، دلیل بر‌ بدون درد وغم بودن او نيست! ▪️♦️فهمیدم ماها نباید زود قضاوت کنیم فقط این ظاهر آدما نیست که دال بر باطن و درون شون باشه... ▪️♦️فهميدم در بدترین حالت بهم ریخته  مون، هیچ كسى موظف به آروم كردن ما نيست... ▪️♦️فهميدم در گذشته به هر دلیلی جنگ  كردن با خيليا اشتباهه محض بود... ▪️♦️فهميدم خيلى موقع ها خواسته هات ، هم حتى با گريه و التماس، انجام شدنى نيستند ... ▪️♦️فهميدم گاهى اوقات حتی اگه توی  اوج شلوغى هم باشی باز می بینی که تنهاترينى! ▪️♦️ و گاهی اوقات ناخودآگاه دلت تنگه دیدار و بودن در کنار اون آدماى دوست داشتنى سابق ميشه... ▪️♦️و بایدهایی که روزهای سخت و درکنار هم بودن را ایجاب می‌نماید، آن گاه ناجوانمردانه صمیمی ترین و نزدیک ترین کس و کار آدم میشه غریبه ترین  آدما برات. آنگاه که اشک از روی گونه ها جاری گردیدو  زیرآب زمزمه ام‌ بود به تکرار « تاوان دارد نجیب ماندن در این دنیای، نانجیب ماهم بی‌کسی مان از وفاداریست و همیشه آنکه خیانت نمی‌کند تنهاست.»                          🖤 تاجرغم 🖤                                  سام به قلم : پژمان نادری🖋🖋 ✨✨✨✨✨✨✨✨
10Loading...
12
کاش میشد که کمی شعر برایش بخرم یا  همین  دفتر  اشعار  خودم  را  ببرم کاش میشد بنویسم که چه دردی دارد جای ِدندان ِ فرو رفته ی ِروی ِ جگرم مشکلی نیست اگرحال مرا درک نکرد خودم  از حالت  دیوانگی ام  با خبرم و هر از گاه به  این  پنجره  می اندیشم احتمالا  که  از این  پنجره  امشب بپرم به خدا دست خودم نیست بهم میریزم تا به این حال  پریشان خودم می نگرم و  همین  حال مرا  سمت غزل هل داده مدتی هست که شاعر شده ام خیرسرم تا خودش نیست که احوال مرا درک کند خودم  از خیر غزل های  ترم  می گذرم #ناشناس ✨✨✨✨✨✨✨✨
10Loading...
13
▫️ شعـــــــر ▫️ راه گم کرده و در وقتِ پگاه آمده ای ! حتما ای عاشق دیروز به راه آمده ای ! شاید از کردهٔ خود سخت پشیمان شده ای این چنین سرزده بی شال و کلاه آمده ای ! از کجا خانه ی متروکِ مرا یافته ای ؟ اشتباهی نکند این همه راه آمده ای ؟ جان به سودای ستمکاریِ تو سوخت چنین! حال فهمیده ای با روی سیاه آمده ای ؟ سینه ام معدن یک کوه پر از غم شده است آمدی تکیه کنی !؟ ،  یا به پناه آمده ای ؟ خانه آباد مگر دشمنی ات با من و دل ؛ ناتمام است که از چاله به چاه آمده ای ؟ کارم از توبه گذشته است ببین حال مرا ! خیره سر ، باز به تکرار گناه آمده ای ؟ دل زمین خورد و سرم بر احدی بار نشد احتیاج چه شدی !  دیدن شاه آمده ای بعد تو زندگی ام تار و دلم خورده حراج پا فشارِ چه شدی ! ، بهرِ گُواه آمده ای ؟ سایه ات کم نشود از سر ما حضرت دِق از کجا تا به کجا ! ، پای نگاه آمده ای ؟ #ناشناس ✨✨✨✨✨✨✨✨
10Loading...
14
گفتمش سلطان قلبم تو ڪجا اینجا ڪجا منطق و عشق و خرابات بودہ اند از هم جدا گفت از روزے ڪہ عشقت در دلم ریشہ دواند منطق و عقل و تفڪر را ز جانم زود راند گفتمش اے محرم رازم تو جانم سوختی بے وفا حالا ڪہ وقت توبہ شد افروختی گفت اے همراز عاشق پیشہ ے نیڪو سرشت با تو حتے دوزخم باشد نڪوتر از بهشت دیگر حتے لحظہ اے ترڪت نمیگویم تو را تا زمان مرگ خود ثابت ڪنم این ادعا تا شنید همراز بیدل این سخن از یار خویش داد بر دستان داور با دو دستش جان خویش قصہ ے همراز عاشق تا ابد پایندہ است هر ڪسے عاشق شود تا بے نهایت زندہ است... #ناشناس ✨✨✨✨✨✨✨✨
40Loading...
15
میشود من را به آغوشت کشی چون کودکی شـانه ات باشد  تمـامِ  تکیه گاهم انـدکی؟ لحظه ای بنشینی و بنشانی ام  نزد خودت شیطنت های مرا ، عنـوان کنی ده تا یکی؟ می توانم ! باز از خـوردن زمین های دلم! چندخطی با تو گویم آنچه گشته حاصلم؟ از میـان سختِ طــوفـانی و نا آرامشـم! مـوج سرکش را رسانی مرزِ امنِ ساحلم؟ صد گله دارم از این ، دنیای پر رنگ و ریا باطنش چاقوی تیز و ظاهرش چون کیمیا گرمـیِ دستت ، برای لمس جسم زخمی ام مـرهمی باشد ، که آنی می دهد دردم شفـا دل دوبـاره لک زده ، نق نق کند گـوشه کنـار تا بچرخی سمت من که از چه گشتم بی قرار! در گلویم بغض تلخ و حلقه ی اشکی به چشم مــادرم ! دردم گران و خسته ام از روزگار آه ! مادر کاش میشد باز کوچک می شدم قدر یک ساعت دوباره مثل کودک میشدم قلبم از سنگینیِ نامــردمـی هـا ، له شده کاشکی پَرهای زیبـای چکـاوک می شدم یا همان پروانه ای که روی گلها می نشست تا بگوید با گُلش از آرزویش ، مستِ مست درد هایم همچو شمعی قطره قطره می چکید سر به زانوی تو باشد بی هراس از هر چه هست سینه ام آتشفشان کوهی از درد و غم است چشم هایم ابـری و قلبم اسیرِ مـاتم است بـاز بــاران ، با تـرانه ، با گلِ لبخند تـو مادرم جنس نگاهت آشنا و مرهم است می شود یکبار دیگر دم کنی چای و نبات؟ ساعتِ شیـرینِ پخشِ صوتِ زیبـای صلات با دعـایی از دل پـاکت ، تـو مهمـانم کنی؟ گوشه ی چـادر نمازت ، باز می گیرم حیات خسته ام مادر ، شکسته استخوان های تنم او که دیگر نیست امیدش به دنیا ، آن منم در میانِ ، این همه زخــم زبــان و  دشمنی در بغل گیرم که در آغوش گرمت ، سر کنم  غصه هایم را ، میـان بـوسه هایت آب کن باز جانم را ، به بوی دامنت بی تاب کن! لای موهایم بکش دستت ، نوازش کن مرا پونه ی پژمرده و دلمرده ات را خواب کن #ناشناس ✨✨✨✨✨✨✨✨
10Loading...
16
همدمم باش در این تلخیِ دوران، گاهی سر بزن بر منِ دلتنگ و پریشان، گاهی سر برس،با قدم‌وچشم‌ودلت‌ معجزه کن در شبِ تیره‌ام ای مـاهِ نمایان،،، گاهی گرچه پاییزی‌ام و برگِ دلم خشک شده بر تنم می‌شکفد شـوق بـهاران، گاهی غربت موجم و طوفان به تنم زخم زده ساحلی امن شو بر موج خروشان، گاهی اشکِ غم میچکد از دیده‌ی بارانیِ من شانه‌ای باش بر این کودک گریان،گاهی من بیایانم و لب تشنه و بی آب ولی می‌رساند به دلم عشقِ تو باران، گاهی مجتبی_خوش_زبان‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌ ✨✨✨✨✨✨✨✨
10Loading...
17
شدم دیوانہ وباسایہ صحبت میڪنم برگرد و از وهم و‌ تب تردید وحشت میڪنم برگرد چنان آزردہ از جمع وپریشان است احوالم ڪہ با آیینہ وسجادہ خلوت میڪنم برگرد اگرچہ خاطرت،بوے تنت،نبض ودلت اینجاست بدون چشم تواحساس غربت میڪنم برگرد براے حشمت عشق ونشان فرٌ فردوسش قسم بر قول قرآنم ڪہ دقت میڪنم برگرد نگاہ ابرے و غوغاے پاپیزت نصیب من بهارخندہ هارا با تو قسمت میڪنم برگرد در ودروازہ ے دل را زچرڪ ڪینہ ها شستم نگاہ خانہ را خالے ز محنت میڪنم برگرد از ابر سینہ ام بر چشم تو باور ببارانم حریم دیدہ راسرشار عصمت میڪنم برگرد... #زیبا_حسینی_جیرندهے ✨✨✨✨✨✨✨✨
10Loading...
18
...خدایا... امشب زیباترین سرنوشت را     براے عزیزانے ڪه این      نوشته را مے خوانند             مقدر ڪن       "آمیـــــــــــــــن" شبتون آرام ‎‌‌ ✨✨✨✨✨✨✨✨
20Loading...
19
🩵#نمایشنامہ_شعر 🩵 _ لیلی بنشین خاطره ها رو رو کن لب وا کن و با واژه بزن جادو کن لیلی تو بگو حرف بزن نوبت توست بعد از من و جان کندن من نوبت توست. + مجنون چه شده تو را شدی دور از من حرفی نزدم ،شدی تو رنجور از من مجنون من و تو قصه ی یک زندانیم آزاده و هردومان کمی ویرانیم _ لیلی مگذار از دم خود دود شوم لیلی  مپسند اینهمه نابود شوم + هر کس به طریقی دلمان را خون کرد زخمی به من و تو را چنین مجنون کرد _ لیلی بنشین سینه و سر آوردم مجنونم و خوناب جگر آوردم + مجنون تو بگو بی تو مگر میمانم خود دانی و این درد و غم پنهانم _ مجنونم و خون در دهنم میرقصد دستان جنون در دهنم میچرخد + جز تو به کسی دل ندادم هرگز دور از تو گمان نکن که شادم هرگز _ مجنون تو هستم که فقط گوش کنی بگذاری ام و باز فراموش کنی + محبوب منی و از وفا دل دادم در راه تو با سکه ی جان افتادم _ دیوانه تر از من چه کسی هست کجاست یک عاشق اینگونه ازین دست کجاست تا اخم کنی دست به خنجر بزند پلک بزنی به سیم آخر بزند تا بغض کنی در هم و بیچاره شود تا آه کشی بند دلش پاره شود + این آیینه ها دست دلم را خواندند با شانه ی تو موی مرا افشاندند دلتنگی دل را به دلت بخشیدم از کندن و دوری دلت ترسیدم مجنون تو مرا زخمه زنی حرفی نیست مهرم به سر دخمه زنی حرفی نیست درد از تو و درمان به جفایت دادم بی تو غم دل به بینهایت دادم _ آتش بزن این قافیه ها سوختنی ست این شعر پر از داغ تو آتش زدنی ست ابیات روانی شده را دور بریز این درد جهانی شده را دور بریز + گفتم که بدون تو نفس امکان نیست حتی قد ذره ای توان در جان نیست گفتم که نرو قلب زمان میگیرد بیچاره دلم از هیجان میمیرد _ حرفت همه جا هست چه باید بکنم با این همه بن بست چه باید بکنم لیلی تو ندیدی که چه با من کردند مردم چه بلاها سرم آوردند + گفتی جانم ، که گفتم نام  تو شد روشن روزم فدایی شام تو شد از بودن تو یک نفس کافی بود دل کندن تو ته بی انصافی بود _ بعد از تو به دنیای دلم خندیدند مردم به سراپای دلم خندیدند در وادی من چشم چرانی کردند در صحن حرم تکه پرانی کردند + عاشق که شدیم فاصله افتاد به ما خاموشی صد قافله افتاد به ما هی دوری و غصه  و شک و تردید این درد فراق و بی کسی را کس دید ؟؟! _ ای روح مرا تا کجا می‌بری ام دیوانه ی این سراب خاکستری ام می‌سوزم و میمیرم و جان میگیرم با اینهمه هر بار زبان میگیرم + مجنون به خدا بی تو نباشم آرام بی تو شده ام مثل گسل نا آرام هر لحظه درون سینه آشوب شدم از دوری تو به غصه منصوب شدم _ آواره آن چشم سیاهت شده‌ام بیچاره ی آن طرز نگاهت شده ام هر بار مرا می‌نگری میمیرم از کوچه ی ما می‌گذری میمیرم + دیگر نتوانم از تو من دور شوم بی تو بشوم ، لال و یقین کور شوم دردانه ی تو به مهر تو گیر شده بی تو از زمان خسته زمین گیر شده برگرد که چشمم همه شب غم دارد دل میان سینه عالمی غم دارد برگرد که من باتو فقط جان گیرم آسوده شوم کنارت آنوقت بمیرم ... #علیرضا_آذر _ آقا + خانم ✨✨✨✨✨✨✨✨
10Loading...
20
#راه_پایانم_تویی در میان جان وجانم ، جان پنهانم تویی .... ساقی جانم تویی و جان جانانم تویی ، صورت ما نقش است و روح ما مهمان نقش .... نکته ی سربسته گویم ، شعر و دیوانم تویی ، هم به گلزاران صفایی هم گلی ، هم بوستان .... هم سری هم سروری ، هم ماه رخشانم تویی ، غایت عشق جهانی ، عاشقی ، معشوقه ای ... قبله ی صد ها جهانی ، جمله رحمانم تویی ، ساغر و ساقی تو هستی ، باده تو ، مینا تویی ... یوسف خوبان تویی وُ ، اینم و آنم تویی ، دست رحمت بر سر ما نِه ، که ما دلخسته ایم ... توبه از اغیار کردیم ، عهد و پیمانم تویی ، چیست این فصل خزانم ، باتو گلزارم بهار ... روی همچون آفتابی ، باد و بارانم تویی ، ای زجان نزدیکتر ، از خویش و خویشم خویشتر .. خوشتر از جانم تویی وُ ، شاه و سلطانم تویی ، نیست این الفاط را معنی ،  که گویم کیستی ... خوشتر است خاموش مانم ، راهِ پایانم تویی ، ای دل مخمور #راحم ، چشم بند و سجده آر ... گو ببخش این غفلتم را ، هر چه میدانم تویی ، #راحم_تبریزی ✨✨✨✨✨✨✨✨
10Loading...
21
دیدار یار غائب دانی چه ذوق دارد ابری که در بیابان بر تشنه‌ای ببارد ای بوی آشنایی دانستم از کجایی پیغام وصل جانان پیوند روح دارد سودای عشق پختن عقلم نمی‌پسندد فرمان عقل بردن عشقم نمی‌گذارد باشد که خود به رحمت یاد آورند ما را ور نه کدام قاصد پیغام ما گزارد هم عارفان عاشق دانند حال مسکین گر عارفی بنالد یا عاشقی بزارد زهرم چو نوشدارو از دست یار شیرین بر دل خوشست نوشم بی او نمی‌گوارد پایی که برنیارد روزی به سنگ عشقی گوییم جان ندارد یا دل نمی‌سپارد مشغول عشق جانان گر عاشقیست صادق در روز تیرباران باید که سر نخارد بی‌حاصلست یارا اوقات زندگانی الا دمی که یاری با همدمی برآرد دانی چرا نشیند سعدی به کنج خلوت کز دست خوبرویان بیرون شدن نیارد #سعدی جان جانان❤️ ❤️💞
10Loading...
22
ای کاش که می‌ماندی و جانم شده بودی.. سهمِ دل و آرامِ جهانم شده بودی.. ای کاش که صد حنجره آواز تو بودم.. می‌خواندم و تو ورد زبانم شده بودی.. لبریز غم و حسرت و دلتنگی‌ام ای کاش.. امید بهاران به خزانم شده بودی.. یا لحظه‌ی بی‌تابی و فریادِ سکوتم.. از لحنِ صدایم، نگرانم شده بودی.. ای کاش همان گمشده‌ی شهر تو بودم.. تا بر سر هر کوچه نشانم شده بودی.. هر ثانیه پژمرده شدم گوشه‌ی زندان.. صد حیف که کُندیِ زمانم شده بودی.. از خیره‌ی چشمان تو جان داد نگاهم.. دیدم که تو تابوت کِشانم شده بودی.. در خواب تو را دیدم و بوسیدم و گفتم.. ای کاش که می‌ماندی و جانم شده بودی.. #نگار_حسینی🌱 #غزل ✨✨✨✨✨✨✨✨
10Loading...
23
دلی یا دلبری، یا جان و یا جانان، نمی‌دانم همه هستی تویی، فی‌الجمله این و آن نمی‌دانم به جز تو در همه عالَم دگر دلبر نمی‌بینم به جز تو در همه گیتی دگر جانان نمی‌دانم - عراقی ✨✨✨✨✨✨✨✨
10Loading...
24
‍ بس که در حوصله‌ی خانه نگنجید غمم به خیابان زده‌ام، با غم تو هم قدمم به خیابان چه بگویم که تو را خواست؟ بگو بردی از یاد مرا؟ محض خدا راست بگو! باز از دور تو را سیر تماشا کردم تشنه‌ی بوسه‌ی تو بودم و حاشا کردم گریه کردم همه با دست نشانم دادند چشم هات آنچه بلا هست نشانم دادند بی تو در قاب پر از بی کسی‌اش جا شده‌ام به رخم میکشد آیینه که تنها شده‌ام مثل یک ماهی از رود به دور افتاه دلم از دوری آغوش تو شور افتاده چه دلی داشتی اما که تماشا کردی ماهی‌ات در بغل تنگ بلور افتاده غیر تو چشم پر از حسرت من هیچ ندید مثل چشمی که در آن پرتو نور افتاده آهِ من دامن چشمان تو را میگیرد شده‌ام بعد تو بی حوصله، کور، افتاده بی سبب دل به تو خوش کرده‌ام ای رود دریغ! که به باغم گذرت حین عبور افتاده ماه من! عشق بدون تو عذاب است، عذاب حال من بی تو خراب است، خراب است، خراب بی خبر از توام، این درد مرا خواهد کشت عشق این همدم نامرد مرا خواهد کشت از دل تنگ من آه است که برمیخیزد آه اشک است که بر بی کسی ام میریزد دیگر از هر هوسی غیر تو خالی شده‌ام آه برگرد ببین بی تو چه حالی شده‌ام در دلم هر نفس انگار کسی میمیرد با توام! این دل عاشق، نرسی میمیرد یا به یک بوسه‌ی جانانه بده قوت مرا یا بگو عشق بگیرد سر تابوتِ مرا خسته از زندگی‌ام، جان به تنم میگرید شک ندارم که به حالم کفنم میگرید بی تو هم شوق تو دارم، به نداری سوگند به همان خال سیاهی که تو داری سوگند! دل من سوخته و زندگی‌ام  دود شده هرچه بود از  من من، بعد تو نابود شده از قراری که ندارم بنویسید به اشک بر سر سنگ مزارم بنویسید به اشک: دوش می‌آمد و رخساره برافروخته بود زنی از داغ جدایی جگرش سوخته بود! #ترانه_جامه_بزرگی ✨✨✨✨✨✨✨✨
50Loading...
25
چه زیبامیشود گاهی،به شخصی مبتلا گشتن برای  "یک‌ نفر " ماندن ، برای "یک نفر" مُردن بشوراند ضمیر یاد ،" گُلی " در نقش یک بانی دچارش باشی و حتما ، همیشه ، تا ابد بودن حریقی  مبتلا باشی ، به چشم آشنای دوست مهم  اصلا  نباشد  که ، غم بیگانه  را خوردن صدایت  او ، ذهنت او ، تمامت سهم او باشد مثالِ عشق یک سرباز به مرز و ،باور و ،میهن و  آنچه  عشق انگارند به طبعِ تیشه ی فرهاد شُکوهِ تلخِ شیرینش ،نه پتک و رعشه ی آهن کفایت می کند  بودن  ، برای هم اگر چه دور همه  جان در حصار او،نهی بر مسلکش گردن چه زیبامیشود گاهی،به شخصی مبتلا گشتن برای  "یک‌  نفر"  ماندن ، برای "یک نفر" مردن #ناشناس ✨✨✨✨✨✨✨✨
10Loading...
26
قصدِ رفتن دارے و این پا و آن پا میڪنی خوب میـدانے چہ دارے با دلِ ما میڪنی خوب مے دانے قـرارِ ما از اول این نبـود با تمـامِ خـوبے ات بد با دلم تا مے ڪنی لب فرو مے بندم از شِڪوه... مبادا بشڪند بغضِ ابرے را ڪہ درچشمم تماشا میڪنی زیـرِ لب آرام مے گویے "خدا حافظ عزیز" آتشے در سینہ با این جملہ برپا مے ڪنی تا نبینۍاشڪِ من را سر مے اندازے بہ زیر از تو ممنونم ڪہ تا این حد مدارا مے ڪنی آسمان هم گریہ اش میگیرد از "بدرود"ِ تو میزند باران بہ شیشہ تا ڪہ در وا مے ڪنی باشد اشڪـالے نـدارد بیخیالِ آنچـہ بـود بیخیالِ عشقِ پنهـانے ڪـہ حاشا مے ڪنی زنـدگے یعنے نمایشنـامہ اے با درد و آه آخرین نقشِ خودت را خوب ایفا میڪنی میرسد روزے ڪہ بر میگردے و من نیستم جایِ من این شعر را با گریہ پیدا مے ڪنی #شهراد_میدری ✨✨✨✨✨✨✨✨
20Loading...
27
کمی بدخُلق و لجباز است اما دوستش دارم به دنیایی نمی بخشَم زبانِ تلخ و اَخمَش را... به هرچیزی که از او مانده دائم عشق می ورزم کجا دیدی که مجروحی ببوسد جای زَخمش را؟ #شیدا_صیادی_پور ✨✨✨✨✨✨✨✨
20Loading...
28
شده آیا به کسی عاشق و دلبسته شوی؟ اونباشد،به غمش مانده و وابسته شوی شده تشویش سراپای تو را سست کند نم نمک ذوب شوی لایق و شایسته شوی بدَهی دین ز کف و وعده و پیمان شکنی درقنوتت بکنی ذکر و چو در بسته شوی تا سحر برسر محراب رُخش سجده کنی در تمنای عبور از گذرش خسته شوی شده آیا بکنی از ته دل مویه چو من همنشین غم و با اشک تر آهسته شوی شده ازاو چو پیامی برسد مات شوی یا نیازت به لب آری و چو گلدسته شوی چشم دل مانده به فرسنگ ترینِ فاصله ها به صفای دل او عاشق و وارسته شوی چون کبوتر به حریم حرمش دور زنان در طواف غزلش مانده و پیوسته شوی یاچومن از پی این ثانیه ها در گذری یا که دربیت غزل مصرع برجسته شوی معصومه حیدرپور ‌‎❤️💞
20Loading...
29
🍂 قاصدک  هان  چه خبر آوردی ازکجا وز که خبر آوردی خوش خبر باشی  اما اما گرد  بام ودر  من بی ثمرمی گردی. انتظار خبری نیست مرا نه ز یاری نه ز دیّار و دیاری  باری برو آنجا که بود چشمی وگوشی باکس برو آنجا که تورا منتظرند. قاصدک دردل من همه کورند وکرند. دست بردار از این در وطن  خویش غریب قاصد  تجربه ها همه تلخ. بادلم می گوید که دروغی تو دروغ که فریبی تو فریب قاصدک  هان  ولی... آخر... ایوای راستی آیا رفتی با باد باتوام  آی کجا رفتی آی... راستی آیا جائی خبری هست هنوز مانده خاکستر گرمی  جائی دراجاقی  طمع شعله نمی بندم خردک شرری هست هنوز قاصدک! ابرهای همه عالم شب وروز دردلم می گریند. #مهدی_اخوان_ثالث ❤️💞
30Loading...
30
. 💞باز تو را دیدم و لبریز پريشاني ام آخر قصه به گمان رو به پشیمانی ام پیچش زلفت شده بازیچه‌ی دست رقیب کاش بمیرم که اگر نه تو بمیرانی ام از تو چه پنهان‌که پس‌از اینهمه گستاخی ات خون به جگر در هوس بوسه‌ی پنهانی ام این همه دردی که کشیدم به دلم تا به حال از سر تقصیر خودم بود خودم بانی ام شعر سرودم که غزل هم بشود واسطه پس تو چرا "شاعر حساس"نمی دانی ام موجم و تو ساحل امنی که‌ نداری ولی با همه آوارگی ام در پی ویرانی ام دل به تو دادم که ز هر فکر رهایم کنی لطف بفرما به درت بنده ی زندانی ام شیوه ی دوری ز تو را خوب نیاموختم درس نداده به کجا باز تو می رانی ام؟ خاطر تو هست شدی عاشقِ پاییز و من؟ کنج همان کوچه که گفتم به تو آبانی ام حال بیا تا که بگیریم ز سر شورِ عشق با تو فقط عابر این کوچه ی بارانی ام #مریم_عامری ❤️💞
30Loading...
31
#راه_پایانم_تویی در میان جان وجانم ، جان پنهانم تویی .... ساقی جانم تویی و جان جانانم تویی ، صورت ما نقش است و روح ما مهمان نقش .... نکته ی سربسته گویم ، شعر و دیوانم تویی ، هم به گلزاران صفایی هم گلی ، هم بوستان .... هم سری هم سروری ، هم ماه رخشانم تویی ، غایت عشق جهانی ، عاشقی ، معشوقه ای ... قبله ی صد ها جهانی ، جمله رحمانم تویی ، ساغر و ساقی تو هستی ، باده تو ، مینا تویی ... یوسف خوبان تویی وُ ، اینم و آنم تویی ، دست رحمت بر سر ما نِه ، که ما دلخسته ایم ... توبه از اغیار کردیم ، عهد و پیمانم تویی ، چیست این فصل خزانم ، باتو گلزارم بهار ... روی همچون آفتابی ، باد و بارانم تویی ، ای زجان نزدیکتر ، از خویش و خویشم خویشتر .. خوشتر از جانم تویی وُ ، شاه و سلطانم تویی ، نیست این الفاط را معنی ،  که گویم کیستی ... خوشتر است خاموش مانم ، راهِ پایانم تویی ، ای دل مخمور #راحم ، چشم بند و سجده آر ... گو ببخش این غفلتم را ، هر چه میدانم تویی ، #راحم_تبریزی ❤️💞
10Loading...
32
با وسوسهء حضرت شیطان بغلم کن دور از همه درگوشهء پنهان بغلم کن بگذار  در این بُعد گسل خیز عزیزم اصلا شوم از سلسله ویران ، بغلم کن از خویش بریدم که شدم در پیِ ؏ِشـقَت آواره تر از زاهد صنعان ، بغلم کن یک عمر عبادت به فنا رفته و برده است هُرم تن تـꨄـو از سرم ایمان ، بغلم کن چشمان تـꨄـو که داد مرا  یک شبه بر باد حالا که زدی تیشه به بنیان ، بغلم کن آشوبگر هر شب تنهاییِ من باش بر دلهره ام نقطهء پایان بغلم کن هرچند که دستم نرسیده است به دستت لطفی کن و در صورت امکان ، بغلم کن در برکهء آغوش تـꨄـو ای کاش بیفتم چون ماهی له له زده عریان ، بغلم کن تا ساده فراموش کنم طعم غمت را با سخت ترین حالت عصیان بغلم کن وقت غزل و حرف زیاد است تـꨄـو لطفا هر فرصتی افتاد کماکان بغلم کن یک ولوله در لحن نگاه تـꨄـو به من گفت گیسو به سر شانه بیفشان بغلم کن ❤️‍🔥 #سعیده_محمودی ❤️💞
20Loading...
33
خوش به حال بالشی که زیر سر داری گلم او تمام شب تو را ، تو کوهِ  پَر داری گلم وقتی از شب گریه هایت روی بالش میچکد حتما از حال من تنها خبر داری گلم جانم از سر می رود وقتی نفس های تو را می کشد در خود تو او را بیشتر داری گلم پر بده آغوش خود را در میان بسترم در نگاهت عشق ، بر لب نُقلِ تر داری گلم می نویسم روی دیوارِ  دلم بی حاشیه حرف هایی که درون، چشم تر داری گلم تا دهن وا میکنی با او بگویی درد خود روی لبهای مِی آلوده شکر داری گلم از نفس های عزیزی که دمادم میکشی قلب من را روی سینه پر شرر داری گلم احتیاط از من ولی هر چند رسوایم کنی در کنارت عاشقی بی درد سر داری گلم کاش این دوری به پایان میرسید و میشدم قصه ای را که همه شب در نظر داری گلم "پونه" را روی دو دستت میگذارم تا ابد ؛ پای جانت عاشقانه یک نفر داری گلم #افسانه_احمدی_پونه ❤️💞
10Loading...
34
ترکی آهنگ شاد💃🕺💃🕺💃
151Loading...
35
قصدِ رفتن دارے و این پا و آن پا میڪنی خوب میـدانے چہ دارے با دلِ ما میڪنی خوب مے دانے قـرارِ ما از اول این نبـود با تمـامِ خـوبے ات بد با دلم تا مے ڪنی لب فرو مے بندم از شِڪوه... مبادا بشڪند بغضِ ابرے را ڪہ درچشمم تماشا میڪنی زیـرِ لب آرام مے گویے "خدا حافظ عزیز" آتشے در سینہ با این جملہ برپا مے ڪنی تا نبینۍاشڪِ من را سر مے اندازے بہ زیر از تو ممنونم ڪہ تا این حد مدارا مے ڪنی آسمان هم گریہ اش میگیرد از "بدرود"ِ تو میزند باران بہ شیشہ تا ڪہ در وا مے ڪنی باشد اشڪـالے نـدارد بیخیالِ آنچـہ بـود بیخیالِ عشقِ پنهـانے ڪـہ حاشا مے ڪنی زنـدگے یعنے نمایشنـامہ اے با درد و آه آخرین نقشِ خودت را خوب ایفا میڪنی میرسد روزے ڪہ بر میگردے و من نیستم جایِ من این شعر را با گریہ پیدا مے ڪنی #شهراد_میدری
140Loading...
36
‍ بس که در حوصله‌ی خانه نگنجید غمم به خیابان زده‌ام، با غم تو هم قدمم به خیابان چه بگویم که تو را خواست؟ بگو بردی از یاد مرا؟ محض خدا راست بگو! باز از دور تو را سیر تماشا کردم تشنه‌ی بوسه‌ی تو بودم و حاشا کردم گریه کردم همه با دست نشانم دادند چشم هات آنچه بلا هست نشانم دادند بی تو در قاب پر از بی کسی‌اش جا شده‌ام به رخم میکشد آیینه که تنها شده‌ام مثل یک ماهی از رود به دور افتاه دلم از دوری آغوش تو شور افتاده چه دلی داشتی اما که تماشا کردی ماهی‌ات در بغل تنگ بلور افتاده غیر تو چشم پر از حسرت من هیچ ندید مثل چشمی که در آن پرتو نور افتاده آهِ من دامن چشمان تو را میگیرد شده‌ام بعد تو بی حوصله، کور، افتاده بی سبب دل به تو خوش کرده‌ام ای رود دریغ! که به باغم گذرت حین عبور افتاده ماه من! عشق بدون تو عذاب است، عذاب حال من بی تو خراب است، خراب است، خراب بی خبر از توام، این درد مرا خواهد کشت عشق این همدم نامرد مرا خواهد کشت از دل تنگ من آه است که برمیخیزد آه اشک است که بر بی کسی ام میریزد دیگر از هر هوسی غیر تو خالی شده‌ام آه برگرد ببین بی تو چه حالی شده‌ام در دلم هر نفس انگار کسی میمیرد با توام! این دل عاشق، نرسی میمیرد یا به یک بوسه‌ی جانانه بده قوت مرا یا بگو عشق بگیرد سر تابوتِ مرا خسته از زندگی‌ام، جان به تنم میگرید شک ندارم که به حالم کفنم میگرید بی تو هم شوق تو دارم، به نداری سوگند به همان خال سیاهی که تو داری سوگند! دل من سوخته و زندگی‌ام  دود شده هرچه بود از  من من، بعد تو نابود شده از قراری که ندارم بنویسید به اشک بر سر سنگ مزارم بنویسید به اشک: دوش می‌آمد و رخساره برافروخته بود زنی از داغ جدایی جگرش سوخته بود! #ترانه_جامه_بزرگی
90Loading...
37
برای رفتنت تقدیر را بهانه نکن از زمانی که مرا سرد در آغوش گرفتی فهمیدم ؛ مدتهاست که قلبت جای دیگری نفس می کشد #مجید_رفیع_زاد 💙🌹
120Loading...
38
Media files
10Loading...
39
Media files
120Loading...
40
Media files
120Loading...
Photo unavailableShow in Telegram
مادري پير مرا نکته اي زيبا گفت ! از بد دنيا گفت ! گفت طاووس مشو که‌ به‌ عيبت خيزند گر شوي شعله ي شمع ، زير پايت ريزند ! گفت پروانه مشو ، که به سر گرداني ، لاي انگشت کتاب ، سالها ميماني ! نه زمين باش نه خاک ، که تورا خوار کنند ، وانگهي ذهن تورا ، پر ز مرداب کنند ! آسمان باش که خلق ، به نگاهت بخرند ! وز پي ديدن تو ، سر به بالا ببرند...🌹 ✨✨✨✨✨✨✨✨
Show all...
.از  خـــُـــــدا  پــُــرســــــیــدم : چــــرا  آدم  اول  عــاشـــــق  مـیـشــــه  بـعــد  تـنـهــا ؟؟ گـــفـــــت :  مــنـــَم  اول  عــاشـــــق  شـــدم  بـــعــد  تـنـهــا گــــفـــــتــــم :  عــــاشـــــق  چـه  کــســــی ؟؟!! گــــفـــــت :  تــــــــــــــو گـــفـــتـــم :  چــه  کســـی  تـنـهــات گـذاشـــت ؟؟ گـــــفــــــت :  خــــــودِ  تـــــــو گـــــفــــــتــــم :  بــــــذار  بـیــــــام  پـیـشـــــت خــــــنـــدیــــــد  و  گــــفــــت : مــــــن  پـیــشـــــتـــــــم تــــــو  کـُـــــجـــــایــی..؟!!……... ✨✨✨✨✨✨✨✨
Show all...
.جان عاشق یک طرف، یک موی لیلا یک طرف کوچه‌ محبوب یک سو، کل دنیا یک طرف مثل مجنون تار می‌بیند جهان را چشم من می‌کشی از پنجره تا پرده‌ها را یک طرف گردنم کج می‌شود، یک شهر می‌ریزد به هم تا که می‌ریزد چون این آن زلف زیبا یک طرف غرق در تعبیر خواب گیسوی آشفته‌ات یک طرف صورت‌نگاران، اهل معنا یک طرف در مصافی نابرابر می‌کِشد روح مرا گیسوانت یک طرف، آن خال تنها یک طرف هست حق هم با اقلیت اگر زیباتر است مردمک‌های تو یک سو، اهل تقوا یک طرف با زبان گفتی برو، با چشم‌ها گفتی بیا می‌رود دل یک طرف در عاشقی، پا یک طرف منزوی گشتم از آن چشم بلاتکلیف تو یک طرف هم رنگ جنگل، رنگ دریا یک طرف سر به رسوایی کشد وقتی که با هم رو شود حسن یوسف یک طرف، دست زلیخا یک طرف در قمار عشق دائم سکه‌ها در چرخش‌اند یک طرف روی خوشی دارند اما یک طرف #قاسم_صرافان ✨✨✨✨✨✨✨✨
Show all...
Photo unavailableShow in Telegram
سزای زندگی مرگ‌ست سزای حال خوش، درد‌ست سزای آشنایی، فقدان و هجرست و سزای بودن نبودن و نیستن‌ست زندگی بیراهه سرایی بود که منجلاب خواستن ها شد هر چقدر که زیباتر خواستیم بی نصیب تر تمام شد و هر چقدر که بیشتر کوشیدیم ناتمام تر شد کاش می گفتند از اول که خواهش از سنگ سنگین تر از خواهش دل‌ست سنگ که می ماند و دل اما ساده می بازد، می میرد و می پوسد دل، خیلی می خواهد... اما عاجزست عاجز از برآوردن عاجز از تاب آوردن عاجز از قهر و بد عهدی و حتی عاجز از بی عجزی کاش زندگی از مرگ تولد می شد کاش فریاد از سکوت تبلور می شد کاش آغاز از پایان ادامه می یافت و کاش نطفه رشته‌ی پایان را هرگز نمی بافت #سیدمجتبی_موسوی ✨✨✨✨✨✨✨✨
Show all...
بوسه ام داغ است و بی پروا، کجا بگذارمش؟ روی لبها یا که بازو ها؟ کجا بگذارمش؟ قطره های اشک من شاعرترینت گشته اند می کند شعرم مرا رسوا ، کجا بگذارمش؟ شب به جای تو ، تن پیراهنت آغوش من می شود غرق دو صد رویا کجا بگذارمش؟ این دل دیوانه عاقل بود دور از چشم تو با نگاه تو شده شیدا، کجا بگذارمش؟ می تپد قلبم درون سینه آخر تند تند مثل قلب بچه آهوها کجا بگذارمش؟ جای بوسه کنج لب،یک نخ وینیستون لایت و بس فندکت اینجا ، ببین لب را ، کجا بگذارمش؟ باز چشمک می زنی لب را نشانم می دهی می کنی طوفان به پا، اما کجا بگذارمش وعده جام عسل از چشم مستت می دهی می کنی با خنده ات حاشا، کجا بگذارمش؟ حلقه در انگشت دست چپ،بد اخلاقی که باز می شود انگیزه دعوا ، کجا بگذارمش؟ دوستت دارم ...چه تکراری شده این جمله ام حل کن آخر این معما را کجا بگذارمش؟ لب نهادی بر لبم اینک تو می پرسی زمن بوسه ام داغ است و بی پروا، کجا بگذارمش؟... ✨✨✨✨✨✨✨✨
Show all...
‍آمــدی از راه بـا معیـــارِ عشق .... بگذریم رد شـدی از سنگیِ دیــوارِ عشق .... بگذریم با سلامی رخنـه کردی ، در وجـود مـرده ام تـازه کردی در سـرم  افکـارِ عشق ... بگذریم دست پُر با صد غـزل از شهـر عشـاق آمدی خود به تنهـایی شدی معمـارِ عشق...بگذریم آب دادی ریشه ای که ، سالهـا در خـاک بود شـاخ و بـرگی دادی بر الـوارِ عشق.. بگذریم آنقدر در گوش دل خـواندی تا عـاشق شدم بی خبر بـودم من از اســرارِ عشق... بگذریم قصه هــا گفتی بـرایم چون کنی ! تا که مرا معتــرف کردی تو در اقـرارِ عشق ... بگذریم ساده بود این دل که می بردم به همراهم اگر  هـر کجـا رفتم فقط اخبــارِ عشق ....بگذریم تا تـوانستی به خـوردم دادی از اکسیــر آن بی خبـر ای دل شدی پـروارِ عشق .. بگذریم تـا که فهمیدی شـدم آلوده ی عشقت فغان بـی امان دادی به مــن آزارِ عشق .. بگذریم من که گفتم کـورم و تنها رهــا کردی مــرا در مسیـر سخت و نا هموارِ عشق .. بگذریم هـرچه فریـادت زدم نشنیدی و خنـدیدی و بیشتـر زخمم زدی بـا خــارِ عشق... بگذریم مانده ام با این همه زخمی که بر جـانم زدی با چه رویـی میکنی اظهــارِ عشق ... بگذریم خـــرمنم را ســوختی دیگر ندارم چـاره ای بی نصیبم کــردی از گلــزارِ عشق ... بگذریم شـــانه هایم را شکستــی و دلــم را بیشتر زیر زخــم و درد بی مقــدارِ عشق ... بگذریم دشمنم بـا مـن نکرد آنچه تـــوآوردی سـرم تا ابـد کردی مـــرا  بیـــمارِ عشق ... بگذریم اعتمــادم سست شد از ایـن همه دلــدادگی راحت این دلـداده شد بیــزارِ عشق ...بگذریم آجــر عشقت کشیــدی ، از میــان این بنـا کُشتـــی ام  زیــر تَــل آوارِ عشق ... بگذریم محض هـر که میپرستـی بعد من دیگـر نزن بـا کسـی دم از ادا اطــوارِ عشـق .... بگذریم میـــروی و در ســرت فکـر شکـار دیگــری تا شـــوی اشبــاع از بسیـارِ عشق .. بگذریم هی بچــرخی و بچـرخد دور دنیــا  و سـرت ایـن دروغــی هــالـه ی دوارِ عشق ...بگذریم بگذریم گاهی گذشتن بهتر است ، ظلم تو هم می شـود قــابی سَـرِ بُلــوارِ عشق... بگذریم دیگــر از ایـن بگذریم ها هم نشد دردی دوا بگـذریـم یـا نگذریـم از  کار عشـق ....نگذریم افسانه_احمدی_پونه ✨✨✨✨✨✨✨✨
Show all...
🔷 شعـــــــر 🔷 دلم تنگ است دلم تنها ، دلم احساس می‌خواهد برای زندگی کردن دلیلی خاص می‌خواهد کمی طاقت کمی باور کمی هم دوستت دارم برای با تو بودن یک سبد اخلاص می‌خواهد دلم تنهاست می‌دانی بیا امشب به دیدارم که یک انکحتُ زوجتُ عوام الناس می‌خواهد منم درگیر تنهایی وَ درگیر هوای تو چه از من این دل شیطانی خناس می‌خواهد تو هم شاهی و هم بی‌بی منم درگیر فال تو به آتش کش ورق ها را شبم یک آس می‌خواهد بیا ای مهربان من به این آغوش چنگی زن که این پیراهن کهنه شمیم یاس می‌خواهد به نرد عشق میبازم به رسواییش می ارزد منم شش خان تنهایی حریفم طاس می‌خواهد برای رفع دلتنگی برایم بوسه جاری کن که این پیمانه‌ی شعرم کمی گیلاس می‌خواهد تو جنس آب و آیینه و زیورهای رنگینی منم یک عاشق خسته دلم الماس می خواهد منم یک پیچک تنها در این دنیای بی خوابی درو کن زندگی ام را سرم یک داس میخواهد بیا خود را بپوشان از تمام اهل این دنیا برای ثبت زیباییت جهان عکاس می‌خواهد در این قرن به ظاهر نو ، بیا من را به دست آور زمان از دست رفت اکنون ، زمین مقیاس می‌خواهد اگر در آخر قصه به کامت طعم تلخی بود بیا من را بمیران که ، دلم مقراص می‌خواهد بیا برگرد از این راهُ از آغازت مرا بنویس دلم تنگ است دلم تنها ، دلم احساس می‌خواهد #مهرداد_آرا ✨✨✨✨✨✨✨✨
Show all...
بید مجنون، زیر بال خود، پناهم دادہ بود! در حریم خلوتے جان بخش، راهم دادہ بود. تڪیہ بر بال نسیم و چنگ در گیسوے بید! مسندے والاتر از ایوانِ شاهم دادہ بود. شاہ بودم، بر سرِ آن تخت، شاهِ  وقتِ خویش یڪ چمن گل، تا افق، جاے سپاهم دادہ بود! چتر گردون، سجدہ ها بر سایبانم بردہ بود عطر پیچڪ، بوسہ ها بر پیشگاهم دادہ بود! آسمان، دریاے آبی،ابرها، قوهاے مست! شوقِ یڪ دریا تماشا بر نگاهم دادہ بود...! آہ! اے آرامش جاوید! ڪے آیے بہ دست؟ آسمان، یڪ لحظہ، حالے دلبخواهم دادہ بود...! ✨✨✨✨✨✨✨✨
Show all...
‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎ ‎ در پیش بی دردان چرا فریاد بی حاصل کنم گر شکوه ای دارم زدل با یار صاحبدل کنم در پرده سوزم همچو گل در سینه جوشم همچومُل من شمع رسوا نیستم تا گریه در محفل کنم اول کنم اندیشه ای تا برگزینم پیشه ای آخر به یک پیمانه مِی اندیشه را باطل کنم زآن رو ستانم جام را آن مایهٔ آرام را تا خویشتن را لحظه ای از خویشتم غافل کنم ازگل شنیدم بوی او مستانه رفتم سوی او تا چون غبار کوی او در کوی جان منزل کنم غرق تمنای توام موجی ز دریای توام من نخل سرکش نیستم تا خانه را ساحل کنم دانم که آن سرو سهی از دل ندارد آگهی چند از غم دل چون رهی فریاد بی حاصل کنم 🖋رهی _معیری ✨✨✨✨✨✨✨✨
Show all...
خدایا عاشقش ڪن تا بفهمد درد من را.. بفهمد روزگار غمگسار سرد من را.. خدایا عاشقش ڪن تا بداند عاشقے چیست.. بداند درد جسم و قلب عاشق از رخ ڪیست.. خدایا عاشقش ڪن تا زبان من بداند.. بداند تا سخن از نیش زخم خود نراند.. خدایا عاشقش ڪن تا دلش بے تاب باشد.. دو چشمش تا همیشہ پر غم و بیخواب باشد.. خدایا عاشقش ڪن تا فقط آشفتہ باشد.. فقط درد دلش را با دو چشمم گفتہ باشد.. خدایا عاشقش ڪن نا صبور و اهل باشد.. براے من بدست آوردنش هم سهل باشد.. خدایا عاشقش ڪن تا بداند چشم بہ راهی.. بداند، تا بفهمد، تا ڪشد از سینہ آهی... #ناشناس ✨✨✨✨✨✨✨✨
Show all...