cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

خاطرات خانم معلم

شرح خاطراتی که طی سالها معلمی اتفاق افتاده است.

Show more
Advertising posts
612
Subscribers
+224 hours
+17 days
+4430 days
Posting time distributions

Data loading in progress...

Find out who reads your channel

This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.
Views Sources
Publication analysis
PostsViews
Shares
Views dynamics
01
خوش باش که ظالم نبرد راه به منزل وقتی رئیسی دیوان حافظ را باز کرد و این مصراع را خواند: خوش باش که ظالم نبرد راه به منزل https://t.me/Khaterate_khanom_moalem
2646Loading...
02
سعدی ‏«ظالمی را خفته دیدم نیم‌روز ‏گفتم این فتنه است خوابش برده بِه ‏وآنکه خوابش بهتر از بیداری است ‏آن‌چنان بد زندگانی مرده به» https://t.me/Khaterate_khanom_moalem
74514Loading...
03
Media files
3557Loading...
04
خیام اگر ز باده مستی خوش باش با ماهرخی اگر نشستی خوش باش چون عاقبت کار جهان نیستی است انگار که نیستی چو هستی خوش باش ۲۸ اردیبهشت ،روز بزرگداشت حکیم عمر خیام نیشابوری،فیلسوف،ریاضیدان،ستاره شناس و رباعی سرای مشهور ایرانی گرامی باد. گرچه جایگاه علمی خیام برتر از جایگاه ادبی اوست و لقبش "حجّه الحق" بوده است ولی آوازه وی مدیون رباعیاتش است که شهرت جهانی دارد. مهمترین اقدامات عمر خیام می توان به تصحیح تقویم و ساختن تقویم جلالی،ساخت رصد خانه ملکشاهی،اثبات فرمول های مختلف ریاضی،نوشتن کتب مختلف ریاضی و فیزیک و همین طور سراییدن رباعیات زیبا اشاره کرد. https://t.me/Khaterate_khanom_moalem
8969Loading...
05
۹۹ - رفسنجانی و باندش سارقین انقلاب ۵۷ در انتخابات ریاست جمهوری دوره پنجم و ششم که رفسنجانی در این دو دوره رئیس جمهور شد، کمترین درصد حضور مردم از ابتدا تا آن زمان، در انتخابات ریاست جمهوری بود. در دوره پنجم که سال ۶۸ انجام شد میزان مشارکت مردم ۵۹/۵۴ بود. بعد ها در کتاب خاطرات رفسنجانی در مورد حضور مردم در انتخابات دوره ی او چنین آمده است:« احساس نیاز به تبلیغات نداشتم و اصولاً موافق هم نبودم. در هیچ یک از انتخابات هم تا آن زمان، هزینه ای برای تبلیغات نکرده بودم. مسئله مهم، حضور حداکثری بود که الحمدلله به خوبی به دست آمد.» رفسنجانی از همه امکانات کشور برای نشان دادن خود استفاده می کرد. اکثر مواقع به بهانه های مختلف در تلویزیون نشان داده می شد.!! در زمان ریاست جمهوری او نیز شنیده ها حاکی از استفاده اش از امکانات کشور یا همان« بیت المال» بود.!! مثلا می شنیدیم که او در سفرهای داخلی و خارجی اعضای خانواده اش را هم با خود می برد.!! در کتاب خاطرات خود چنین نوشته:« مصاحبه رادیو و تلویزیونی درباره نتایج سفرم نمودم. عفت و همراهان نرسیده بودند، مقداری معطل شدیم. غروب رسیدند.»!! در جای دیگری از کتاب نوشته:« ساعت ۳ بعد از ظهر به فرودگاه رفتم و به سوی جزیره خارک پرواز کردیم. غلامرضا آقازاده وزیر نفت و جمعی دیگر و یاسر، مهدی، فاطی و سعید لاهوتی(پسران، دختر و دامادش) و ... بودند. عفت(همسرش) به خاطر... در تهران ماند.» به نظر من «رفسنجانی و باندش سارق انقلاب ۵۷» و خودش کارگردان سیاست های حاکم بر کشور بود. بعدها در کتاب خاطرات او هم سیاست گذاری هایش دیده شد.!! مثلاً درباره‌ی نوروز ۶۸ که خامنه ای رئیس جمهور وقت در مشهد است، چنین نوشته:« شب با ...خامنه ای در مشهد تلفنی صحبت کردم و خواستم برای حل مشکل در ارتباط با آقای منتظری سفر را کوتاه کنند و برگردند.» بعد می نویسد:« قرار است هیات رئیسه خبرگان جلسه بگذارد و منتظر آمدن خامنه ای از مشهد هستیم.» در خاطرات پیش از ۱۴ خرداد ۶۸ رفسنجانی به عنوان رئیس مجلس، نام چندانی از میرحسین موسوی نخست وزیر و حتی نام خامنه ای رئیس جمهور برده نمی شود. حتی نشانه های بسیاری وجود دارد که بیشتر ارتباطات و مشورت خواهی خمینی درباره ی مسائل جاری کشور با رفسنجانی بوده تا سایر مقامات عالی کشور.!!!(منزل رفسنجانی کنار خانه خمینی بود.) رفسنجانی در خاطرات خود چنین نوشته:« احمد آقا متن نامه امام به آقای رئیس جمهور مبنی بر تشکیل مجمعی برای اصلاح قانون اساسی را تلفنی خواند و مشورت کرد.»!! با این شواهدی که در خاطرات او وجود دارد به احتمال زیاد طرح بازنگری قانون اساسی و گنجاندن دو فصل به قانون اساسی از جانب رفسنجانی به خمینی القا شده است. ۲۲ تیرماه ۶۸ عبدالرحمان قاسملو، فعال سیاسی چپ گرا و دبیرکل حزب دموکرات کردستان و از قربانیان قتل های زنجیره ای ایران (متولد ۱۳۰۹ در ارومیه). او نماینده مردم استان آذربایجان غربی در مجلس خبرگان قانون اساسی بود. قاسملو در روز ۲۲ تیر ۶۸ در اتریش توسط عوامل جمهوری اسلامی به طور فجیعی ترور شد. قاسملو دکترای اقتصاد از دانشگاه سوربن شهر پراگ داشت و استاد همین دانشگاه بود. او علاوه بر زبان های کردی، ترکی و فارسی به ۶ زبان زنده ی دیگر دنیا به راحتی صحبت می کرد. او از اولین بورسیه ایرانی « اتحادیه بین‌المللی دانشجویان » بود که به پراگ پایتخت چکسلواکی رفت.‌ قاسملو در ۲۲ تیر ماه ۶۸ برای رسیدن به راه حل مسالمت آمیز در ایران با چند نفر از نمایندگان حکومت جمهوری اسلامی در وین دیدار می کند که به همراه یکی دیگر از رهبران کرد، کشته می شود. به گفته ی مخالفان جمهوری اسلامی رفسنجانی از برخی چهره های بین المللی از جمله رئیس جمهور الجزایر برای وساطت و برقراری ارتباط برای این ملاقات استفاده کرده بود. به گفته ی این منابع، تروریست ها با پوشش دیپلماتیک وارد اتریش شده و با همکاری سفارت ایران پس از ترور، خاک اتریش را ترک کردند. اریش ماکسیمیلیان اشمیت، رئیس بخش سیاسی وزارت امور خارجه اتریش بعدها در سال ۱۹۹۸ در مصاحبه ای گفت:« سفارت ایران در آن زمان کاملاً روشن کرده بود که اگر افرادی که عاملان جنایت شناخته می شدند در اتریش محاکمه شوند، « موقعیت اتریشی های مقیم ایران به خطر می افتد.»!! به گفته ی همسر دکتر قاسملو نسرین قاسملو، تروریست ها دولت وقت اتریش را تهدید کرده بودند در صورت افشای ترور، از آنها به این دلیل که در جریان جنگ ایران و عراق اعلام بی طرفی کرده ولی به هر دو طرف جنگ سلاح می فروختند ( این امر بر خلاف منشور سازمان ملل متحد است) شکایت می کند. دولت اتریش هم به این دلیل در آن مورد ساکت ماند.
1 42034Loading...
06
۹۸ - حکم حکومتی و فرمان همایونی در روز ۱۰ خرداد ۶۸ نتیجه امتحانات پسر کلاس اولی ام را دادند. معدلش ۲۰ بود. جهت تشویق و قدردانی او را به خیابان جمهوری و نزدیک به میدان بهارستان بردم تا برایش یک اسباب بازی به میل خودش بخرم. او ابتدا پشت ویترین مغازه می ایستاد و نگاه می کرد. سرانجام یک قطار را انتخاب کرد. این قطار با دو باطری روشن می شد و روی ریلی که دایره ای بود حرکت می کرد. ۶ مرداد ۶۸ همه پرسی بازنگری قانون اساسی انجام شد. در این بازنگری مقام نخست وزیر و شرط مرجعیت برای رهبری حذف و تشکیل مجمع تشخیص مصلحت نظام که به دستور خمینی در سال ۶۶ تشکیل شده بود در بازنگری قانون اساسی شکل قانونی پیدا کرد و دو مورد هم به وظایف آن اضافه شد.!! این مجمع، اختیارات مقطعی مثل دخالت در تعیین اعضای شورای موقت رهبری را دارد. از نظر برخی پژوهشگران، مبنای فقهی تشکیل این مجمع توجه به احکام حکومتی و ثانویه است و صدور حکم حکومتی را هدف از ایجاد آن شمرده اند.!! در بازنگری قانون اساسی تحت عنوان« ولایت مطلقه فقیه » بر وظایف و اختیارات رهبری در بسیاری از موارد افزوده شد.!! با جریان حکم حکومتی ولی فقیه، قدرت رهبری فراتر از قانون اساسی یافته و دخالت خود را از طریق نهادهای زیر نظر رهبری با «حکم حکومتی» یا همان «فرمان همایونی» انجام می دهد.!! مجلس شورای ملی که نامش را به مجلس شورای اسلامی تغییر دادند با این بازنگری عملاً به مجلس نمایشی و فرمایشی تبدیل شد.!! شورای نگهبان افراد مورد تایید خود را بر صندلی های این مجلس می نشاند و آنها قوانینی بر خلاف خواست ملت و به نفع حاکمیت تصویب می کنند.!! قانونی مثل «اصل ۴۴ به نام خصوصی سازی» که در توجیه آن می گفتند:« بار دولت کم می شود و با سپردن بسیاری از شرکت ها و کارخانه های دولتی به بخش خصوصی چرخ اقتصاد بهتر به حرکت در می آید.» اما با سپردن بسیاری از این شرکت ها و کارخانجات از دولتی به شبه دولتی، یعنی سپاه و سایر وزرا و مسئولان کشور نه تنها چرخ اقتصاد کشور به حرکت در نیامد بلکه با سوءاستفاده از موقعیت های شغلی، برای این شرکت ها و کارخانجات از بانک ها وام های کلان دریافت کردند و بعد هم به دلیل نا کارآمدی در اداره آنها اعلام ورشکستگی نمودند، بعد کارکنان و کارگران آن را اخراج کردند و با فروش زمین و ابزار کار آن، خودشان ثروتمند شدند. متاسفانه این روند حتی شامل معادن، جنگل ها و رودخانه‌ها نیز شد و نتیجه ی آن ویرانی کشور و ایجاد فاصله ی طبقاتی در جامعه شد.!! هدف نظریه « ولایت فقیه » اجرای احکام شریعت از سوی حکومت است و نظریه « ولایت مطلقه فقیه» توجیهی برای فسخ و لغو شریعت است.!! از جمله تغییراتی که در بازنگری قانون اساسی به وجود آمد خارج شدن ریاست قوه قضاییه از شکل «شورایی» به «ریاستی» بود. بعد از بازنگری، بالاترین مقام قضایی کشور را هم رهبر منصوب می کند.!! مدیریت شورایی «رادیو تلویزیون » که نامش به «صدا و سیما» تغییر کرد، به ریاست «فردی» تبدیل شد و عزل و نصب آن هم به رهبری واگذار شد.!! با این کار «رادیو تلویزیون ملی ایران» به « صدا و سیمای حکومتی» تبدیل شد و پخش مطالب عقیدتی در راستای حاکمیت و عدم دسترسی مردم به رسانه، عدم پخش اخبار مردمی و تسلط حکومت بر روزنامه ها و اجرای سانسور بر کتاب نویسندگان بر جامعه حاکم شد.!! در همان زمان هم جامعه با طرح بازنگری قانون اساسی مخالفت هایی کرد. خصوصا به حذف مدیریت شورایی از قانون اساسی اعتراض داشتند و معتقد بودند که در مدیریت شورایی تکیه بر خرد جمعی است و امکان خطا کمتر می شود. حتی بر «شورای رهبری» بعد از خمینی اصرار داشتند. اما وقتی قدرت نظامی کشور در دست یک نفر یا قشر خاصی قرار گیرد تمام مسیرها را به خود ختم می کند و حتی دستگاه های نظارتی هم بی اثر می گردند.!! ۶ مرداد ۶۸ همزمان با همه پرسی بازنگری قانون اساسی جمهوری اسلامی انتخابات ریاست جمهوری هم برگزار شد. رفسنجانی چهارمین رئیس جمهور ایران شد. طبق معمول من نه در همه پرسی بازنگری قانون اساسی شرکت کردم و نه در انتخابات ریاست جمهوری. با علم به این که هیئت ۲۵ نفره ی بازنگری قانون اساسی که ۲۰ نفر آن از جانب خمینی انتخاب شده بود و ۵ نفر منتخب مجلس هم از جناح حاکم بودند تا نظرات خمینی را در قانون اساسی که باید یک ملت از آن تبعیت کند بگنجانند .!! من نمی خواستم با شرکت در این به اصطلاح همه پرسی، در آن بازنگری فرمایشی و پیامدهای ضد مردمی آن سهیم باشم. من نمی خواستم به رفسنجانی رای بدهم چون با اعمال و رفتاری که طی این سالها از او دیده بودم بسیاری از این سیاست ها را از جانب او می دانستم.!!
91920Loading...
07
۹۷ -ساختن قانون به میل حکومت رفسنجانی در مصاحبه ای که در سال ۸۵ با نشریه حکومت اسلامی داشته می گوید:« به این نتیجه رسیدیم که خامنه ای، مشکینی و موسوی اردبیلی در شورای رهبری باشند که امتناع از آنها هم ظهور کرد. غیر از آنها کسی مطرح نشد.!! موسوی خوئینی‌ها در مصاحبه با روزنامه شرق در سال ۹۶ می گوید:« شورای رهبری متشکل از خامنه ای و رفسنجانی ... به علاوه یک نفر از آقایان موسوی اردبیلی و مشکینی تشکیل شود؛ پس از گفتگوی کوتاهی همه این پیشنهاد را پذیرفتند.!! این دو نفر از حاضران در آن جلسه بودند ولی نظرات ضد هم را بیان کرده اند.!! در همان کتاب سند انتخاب رفسنجانی می گوید:« چون من قرار است در آینده مقام دیگری بگیرم نمی خواهم عضو شورای رهبری باشم.» که بعد در مرداد ۶۸ رئیس جمهور می شود.!! در جلسه ی ۱۴ خرداد ۶۸ مجلس خبرگان اول وصیت نامه خمینی توسط خامنه ای خوانده شد. بعد پیرامون برکناری آقای منتظری بحث و رای گیری شد و سپس در مورد رهبری شورایی یا فردی صحبت شد.!! آیت الله مشکینی رئیس مجلس خبرگان پیشنهاد می کند: یا می توان قائم‌مقام رهبری را از مصادیق اصل ۱۱۱ قانون اساسی بدانیم و او را با عنوان سقوط از صلاحیت های لازم رهبری کنار بگذاریم یا بگوییم که ایشان استعفا داده اند و رهبر انقلاب استعفای ایشان را پذیرفته است... در اینجا ممکن است که گفته شود باید استعفای ایشان علاوه بر پذیرش رهبر انقلاب به پذیرش مجلس خبرگان هم برسد.( منبع: سند انتخاب ص ۱۷۸) همانطور که از محتوای صحبت های آخوندهای حکومت بر می آید ایشان در حال پیش بردن سناریوی رهبری به سمت فردی است که قبلا به آنها دیکته شده است و به دنبال راهی می گردند تا آن را به طریقی ظاهرالصلاح به مردم عرضه کنند.! اصل ۱۱۱ قانون اساسی چنین است: « هرگاه رهبر یا یکی از اعضای شورای رهبری از انجام وظایف قانونی رهبری ناتوان شود یا فاقد یکی از شرایط مذکور در اصل ۱۰۹ گردد از مقام‌ خود برکنار خواهد شد. تشخیص این امر به عهده خبرگان مذکور در اصل ۱۰۸ است.» سرانجام در جلسه ۱۴ خرداد ۶۸ مجلس خبرگان در مورد استعفای آقای منتظری رای گیری می شود و موضوع استعفا تصویب می گردد. در حالی که آقای منتظری در قم بودند و مجلس خبرگان همانطور که در سال ۶۴ او را به عنوان قائم مقام رهبری برگزیده بود، اکنون با دعوت از او به مجلس خبرگان، خواهان اعلام نظر وی می شد تا حضورا نظر خود را اعلام نماید. در همین جلسه در مورد رهبری شورایی یا رهبری فردی بحث می شود. برخی از رهبری شورایی و برخی از رهبری فردی دفاع می کنند. ( و هرجا کم می آورند از خمینی نقل قول می کنند تا افراد حاضر را موافق با میل خود نمایند.)ابتدا احمد جنتی در مخالفت با شورای رهبری با تکیه بر نظر خمینی که رهبری فردی را اولویت می دانست بر رهبری فردی تاکید می کند.! بعد ها شنیده شد که در وقت تنفس مجلس، سپاه اعضای خبرگان را تهدید می کند.! بعد برخی اعضای خبرگان اصرار زیادی بر رهبری خامنه ای داشتند. رفسنجانی هم مثل همیشه به میان می آید و به ذکر خاطراتی که فقط خودش و خمینی در آن حضور داشتند، می پردازد و از زبان خمینی می گوید که خامنه ای صلاحیت رهبری آینده را دارد.!! سالها بعد فیلم این جلسه دیده شد. خامنه‌ای در حالی که از چهره اش آثار خشنودی عیان است ولی چنین می گوید:« به حال ملتی که من رهبر آن باشم باید خون گریست.»!! او می گوید:« اصلأ از لحاظ فنی اشکال پیدا می کند این قضیه، رهبری صوری خواهد بود و نه واقعی.» سرانجام رفسنجانی اعلام می کند که «فعلا این انتخاب بطور موقت است.»!! مجلس خبرگان هم با تایید موقت بودن، رای گیری می کند و ۶۰ نفر از ۷۴ آخوند مجلس خبرگان به خامنه ای رای می دهند.!! در هنگام انتخاب خامنه ای به جای خمینی، هنوز قانون اساسی که بازنگری شده بود، به تصویب مجلس خبرگان نرسیده بود و حتی به همه پرسی مردم کشور گذاشته نشده بود.!! در نتیجه باید انتخاب جانشین خمینی براساس شرایطی که در قانون اساسی بود از بین مراجع تقلید انتخاب می شد اما بدون رعایت قانون اساسی، از بین سیاستمداران آخوندی که اجتهاد و اعتبار فقهی نداشتند انتخاب شد.!! خامنه ای قبل از ۱۴ خرداد ۶۸ نه مجتهد بود و نه مرجعی که مقلد داشته باشد . او دارای عنوان آیت الله هم نبود.!! خمینی در نامه ای که در ۱۶ دی ماه ۶۶ به او نوشت او را « حجه الاسلام خامنه ای» خطاب نموده است.!! به دلیل مجتهد نبودن ایشان ، حکومت بازنگری قانون اساسی را برای حذف شرط اجتهاد و...انجام داد. همان چیزی که خامنه ای از آن در مجلس خبرگان به عنوان «اشکال فنی» نام می برد.!! خامنه ای فقط پس از روز ۶ مرداد ۶۸ که «همه پرسی بازنگری قانون اساسی» انجام شد، می توانست به طور قانونی به عنوان رهبر انتخاب شود.!!!
1 04615Loading...
08
۹۶ - سناریوی انتخاب رهبری‌ ماه رمضان از ۱۸ فروردین ۶۸ شروع شده بود. به همین دلیل دیگر از ناهاری که «بنیاد شهید» می آورد خبری نبود و اگر کسی به هر دلیل روزه نبود خودش مقداری غذا با خود می آورد و در گوشه ای آن را میل می کرد. در اوایل اردیبهشت ۶۸ زنگ آخر به صدا در آمد. زنگی که دیگر به جای زنگ «ناهار و نماز» فقط «زنگ نماز» بود. طبق معمول اول به دبستان پسرم رفتم و او را به مدرسه ی خودم آوردم. ناهارش را به دستش دادم تا به مهد کودک برود و در آنجا آن را بخورد. بعد خودم هم به دلیل اشغال بودن دستشویی دبیران به سمت دستشویی دانش آموزان رفتم. این اولین بار بود که به آنجا می رفتم. از درب که وارد شدم با کمال تعجب تعدادی از دانش آموزان را دیدم که مابین ردیف توالت ها و دستشویی ها ایستاده بودند و داشتند غذا می خوردند.! با تعجب و شوخی به آنها گفتم :« چرا اینجا غذا می خورید مگر خوش منظره تر و خوش آب و هوا تر از اینجا پیدا نکردید؟!» بچه ها خندیدند و وقتی معصومه گفت :« تازه گاهی صدای ترومپت هم می شنویم» همه ی آنها از خنده ریسه رفتند.!! بعد مریم گفت :« خانم مدیر گفته کسانی که عذر شرعی دارند و روزه نیستند نباید در « ملاء عام روزه خواری» کنند.! من وقتی به دفتر مدرسه برگشتم موضوع را با خانم مدیر در میان گذاشتم و از او خواستم یکی از اتاق های مهد کودک را به این دانش آموزان اختصاص دهد تا مجبور نباشند ناهار خود را در بدترین جای ممکن بخورند. از فردای آن روز دانش آموزانی که روزه نبودند در یکی از اتاق های مهد کودک غذایشان را می خوردند. مدرسه یک جامعه در مقیاس کوچک است. مدیر مدرسه باید از خرد جمعی معلمان برای اداره ی آن استفاده کند. نمی شود که مدیر از هدیه «روز معلم» دانش آموزان به معلمشان با خبر شود و آن هدیه را ضبط کند، اما با گذشت حدود سه هفته از ماه رمضان اطلاع نداشته باشد که دانش آموزان در توالت مدرسه غذایشان را می خورند.!! مدیر یعنی اداره کننده، پس باید قبل از فرا رسیدن ماه رمضان جای مناسبی برای دانش آموزانی که به دلیل عذر شرعی قادر به گرفتن روزه نیستند، در نظر می گرفت و هنگام صدور دستور «غذا نخوردن در ملاء عام» محل مناسب صرف غذا را هم اعلام می کرد.!! ۴ خرداد ۶۸ عبدالعلی وزیری خواننده قدیمی موسیقی سنتی در سن ۷۸ سالگی درگذشت. او اولین خواننده ی مرد « برنامه گلها » در رادیو بود. برنامه ی گلها در زمان شاه طرفداران بسیاری داشت. در این برنامه اشعار زیبایی از شاعران بزرگ کشور چون حافظ، سعدی، مولوی و گاه از شاعران معاصر چون اخوان ثالث خوانده می شد و بعضی از همین اشعار را خوانندگان همراه با موسیقی سنتی می خواندند. شنیدن این برنامه از رادیو روحیه مردم را لطیف و مهربان می کرد. صبح روز ۱۴ خرداد ۶۸ حدود ۶ صبح زنگ تلفن خانه ی ما به صدا در آمد. محمد با عجله گوشی را برداشت. دوست محمد از اصفهان بود. او با لهجه گفته بود:« ممد از صبح زود تا الان آ، رادیو فقط تلاوت قرآن رو پخش می کوند. من فکر می کونم آ، که خمینی مردس.!» با شنیدن سخنان او محمد رادیو را روشن کرد. از رادیو تلاوت قرآن شنیده می شد.! سرانجام در ساعت ۷ صبح که برنامه اخبار شروع شد، آقای محمد رضا حیاتی گوینده اخبار، خبر درگذشت خمینی را اعلام کرد. پیکر خمینی پس از طی مراسمی در مصلای تهران، دو روز بعد در محلی جدید با فاصله از بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد. جمعیت زیادی در محل خاکسپاری حضور داشتند. بعدها شنیده شد که با اتوبوس حتی از روستاهای کشور، جمعیت برای این مراسم آورده شده بود. همچنین بعدا معلوم شد زمینی که برای دفن خمینی در نظر گرفته شده زمین کشاورزی بوده و به زور آن را گرفته بودند.! در روز ۱۴ خرداد ۶۸ بلافاصله پس از مرگ خمینی جانشین او را معرفی کردند.!! ظاهراً پس از عزل منتظری در فروردین ۶۸ و وخامت حال خمینی در اردیبهشت ۶۸ بحث جانشینی او در بین مسئولان کشور مطرح شده بود. در همان شبی که خمینی درگذشت تعدادی از مسئولان کشور در جماران دور هم جمع می شوند و پیرامون تعیین جانشین خمینی صحبت می کنند. این افراد از سران سه قوه، هیئت رئیسه خبرگان و برخی از اعضای شورای بازنگری قانون اساسی و افرادی نظیر خلخالی بودند. در کتاب سند انتخاب ص ۱۵۶ چنین آمده:« امینی:« ...در آن جلسه گفته شد...باید برای آینده تصمیم بگیریم. موسوی خوئینی‌ها می گوید:« صحبت شد که بعد از امام برای رهبری چه باید کرد؟ پس از مقداری سکوت، محمدی گیلانی(که لقب قاضی مرگ داشت)به خامنه ای گفت:« که چرا خود شما نباشید.؟» آیت الله مومن ، پیشنهاد تشکیل شورای رهبری را با حضور آیت‌الله منتظری مطرح می کند که با مخالفت روبرو می شود.!!
1 17612Loading...
09
۹۵ - « ما که از مسئولان کشور هستیم نمی دانیم چکار کنیم؟!» ۱۵ اردیبهشت ۶۸ با شنیدن صدای زنگ تفریح، از کلاس راهی دفتر مدرسه شدم. سه یا چهار متر با درب دفتر فاصله داشتم که دیدم خانمی با چادر مشکی براق ( این نوع پارچه «شرمن» نام داشت.) از درب دفتر بیرون آمد. او سفید چهره و چاق بود. از کنار هم گذشتیم و من وارد دفتر شدم. اولین معلمی بودم که آن روز وارد دفتر می شدم. از معاون مدرسه که با او دوست شده بودم پرسیدم:« این خانم چادر شرمنی کی بود و چکار داشت؟» او با احتیاط گفت:« اتفاقا به خاطر شما آمده بود.» گفتم:« خب، پس چرا نماند تا من از کلاس بیایم و زود رفت؟» او با لبخندی گفت:« ایشان به موضوع انشایی که شما به دانش آموزان کلاس سوم گفته اید اعتراض داشت و می گفت:« حاج آقا گفتند:« ما که از مسئولان مملکت هستیم نمی دانیم چکار کنیم حالا این خانم معلم از بچه های ما چنین سوالی پرسیده است.؟»!! من معمولاً دو موضوع انشا به دانش آموزان می دادم. یکی از آنها اجتماعی_سیاسی بود و دیگری مربوط به طبیعت،خلاصه کتاب و... دوباره پرسیدم ایشان به کدام موضوع انشاء اعتراض داشتند.؟ هر چند که خودم حدس زدم کدام موضوع مورد اعتراض بوده است. معاون مدرسه گفت:« چگونه شعار مرگ بر امریکا را تحقق بخشیم؟» بعد پرسیدم خب، این خانم همسر کدام یک از مقامات بودند؟ او آهسته گفت:« همسر موسوی اردبیلی»! من با تعجب گفتم :« ولی من شاگردی به نام موسوی اردبیلی ندارم.» او گفت:« کریمی دختر موسوی اردبیلی است.»! آخوند موسوی اردبیلی، از سال ۶۰ تا ۶۸ رئیس دیوان عالی کشور و عالی ترین مقام قضایی ایران یا همان رئیس قوه قضائیه کشور بود. او از سال ۶۲ تا ۶۹ نماینده مجلس خبرگان رهبری هم بود یعنی هم زمان دو مقام مهم کشور را در دست داشت.!! من از مسئله ی دو اسمی بودن شاگردم بسیار حیرت کردم و همچنین از این که مادرش به مدرسه آمده بود ولی چند دقیقه صبر نکرد تا در مورد درس دخترش با معلمانش صحبت کند نیز بسیار متعجب شدم.!! گویی خودش را، هم مقام شوهرش یعنی «رئیس قوه قضائیه کشور » تصور می کرد و خانم معلم های دخترش را قابل نمی دانست تا با آنها گفتگو کند و فقط شکایت من را کرده بود.!! من این موضوع انشاء را با توجه به شعار«مرگ بر امریکا» به دانش آموزان داده بودم. این شعار خصوصاً بعد از پیروزی انقلاب نقل دهان مسئولان کشور بود و در تمام مناسبت های حکومتی با فریاد جمعیتی که فراهم کرده بودند تکرار می شد و بعد پرچم امریکا را آتش می زدند.!! من از دانش آموزان خواستم تا خوب در مورد این موضوع فکر و مطالعه کنند و به جای شعار، راه حل هایی جهت رساندن کشور به سطح کشورهای پیشرفته جهان را پیدا کنند و ارائه دهند. من در این مدرسه با شنیدن گفتار و دیدن رفتار خانم هایی که همسر وزیر یا سایر مقامات کشور بودند و نقل قول همسر موسوی اردبیلی از او، نسبت به آینده کشور بسیار ناامید شدم. آن روز وقتی از مدرسه به خانه رفتم دائماً به جمله ی موسوی اردبیلی فکر می کردم و ناراحت می شدم. شب که محمد به خانه آمد جریان را برایش تعریف کردم و گفتم:« ما اهواز که بودیم از مسئولان آنجا گله داشتیم اما حالا که به تهران آمدیم تازه من فهمیده ام که «آب از چشمه گل آلود است» و کشور ما آینده تاریکی خواهد داشت.!!! ۱۷ اردیبهشت ۶۷ در جلسه دبیران مدرسه، خانم مدیر علاوه بر صحبت درباره امتحانات خرداد ماه دانش آموزان، کتابی را به هر یک از ما معلمان داد. این کتاب در خصوص امر به معروف کارگزاران بود. که ایشان از دبیران خواستند کتاب را بخوانند و خلاصه ای از آن را به ایشان ارائه دهند. در آن کتاب «نظارت بر عملکرد کارگزاران توسط شهروندان توصیه شده بود و آن را بر مبنای قرآن و شیوه ی حکومت پیامبر و حضرت علی می دانست و نوشته بود که قرآن بر نظارت بر عملکرد کارگزاران اصرار دارد‌.» مصلحان اجتماعی نیز معتقدند که باید در امر حکومت سیستمی پیاده شود که اصلا هیچ کارگزاری نتواند «منکری» را انجام دهد یا اگر انجام داد بلافاصله « نهی از منکر» شود. در آموزه های دینی قبل از ۵۷ از قول پیامبر خدا آمده بود:« کلمه ی حق در برابر پادشاه ظالم بالاتر از جهاد است»!! همچنین گفت ه بود:« حق را بگویید، هرچند به ضرر شما باشد.» اما وقتی که آخوندها خود به قدرت رسیدند «نهی از منکر کارگزاران» توسط شهروندان را مخالفت با خود دانستند و آن را در نطفه خفه کردند و زندان ها پر شد از «حق گویان»!! البته وقتی سران کشور درستکار و امانتدار مردم باشند، بهترین الگوی رفتاری برای جامعه خواهند بود. در غیر این صورت، نیازی نیست تا امریکا برای ما مشکلی به وجود آورد، وقتی که مسئولان کشور از درون، با تبر نفاق و دو رویی درخت جامعه را قطع می کنند.!!
1 19119Loading...
10
۹۴ - روز معلم در ۹ اردیبهشت ۶۸ احسان طبری نویسنده، شاعر و نظریه پرداز مارکسیست و عضو کمیته مرکزی حزب توده ایران در سن ۷۳ سالگی درگذشت. او از موسسان حزب توده بود و در سال ۱۳۲۸ پس از اینکه غیابا به اعدام محکوم شد، به خارج از کشور رفت و پس از انقلاب ۵۷ با سایر رهبران حزب به ایران برگشت. نشریه حزب توده از خلخالی و اعدام های جنون آمیز او حمایت می کرد و حتی از نامزدی خلخالی برای مجلس حمایت نمود.!! حکومت آخوندی پس از استفاده کامل از او و حزبش برای سرکوب سایر احزاب، سرانجام به سراغ او و حزبش هم رفت. در بهار ۶۲ او را دستگیر و زندانی کرد. احسان طبری هم چون دیگران در اعترافات تلویزیونی حکومت شرکت کرد و از اعمال و گفتار خود اظهار پشیمانی نمود. ۱۲ اردیبهشت ۶۸ من در کلاس درس و مشغول تدریس بودم که خانم مدیر درب کلاس را زد و اجازه ی ورود خواست. من با گفتن « برپا» ورودش را محترم شمردم. معمولاً اگر مدیر توصیه ای به دانش آموزان داشت از بلندگوی مدرسه اعلام می کرد و اگر کار واجبی با کلاس خاصی داشت به کلاس می آمد و با دانش آموزان سخن می گفت ولی آن روز بعد از ورود به کلاس رفت نزد یکی از دانش آموزان روی نیمکت نشست و به من گفت:« شما به درس ادامه دهید.!»!! من تعجب کردم ولی چیزی نگفتم و به تدریس خود ادامه دادم. پس از چند دقیقه خانم مدیر بلند شد و گفت :« امروز روز معلم است و من شنیده ام که دانش آموزان این کلاس پول روی هم گذاشته اند و برای شما یک انگشتر طلا خریده اند. من با این کارها مخالفم و به همین علت آمده ام تا انگشتر را بگیرم و ببرم.» من که تازه از چنین کاری که دانش آموزان انجام داده بودند مطلع شدم، خیلی تعجب کردم و گفتم:« من خیلی وقت است که هدیه ی «روز معلم» را از دانش آموزان خوبم دریافت کرده ام و آن هم رفتار دوستانه شان با یکدیگر و درس خواندنشان است.» خانم مدیر به سمت مبصر کلاس رفت و دستش را به سمت او دراز کرد و انگشتان دستش را تکان داد و گفت:« بده به من.!» مبصر کلاس با حالتی که بهت و ناراحتی از آن می بارید با درنگ و تامل یک بسته کوچک کادو پیچی شده را از کیف مدرسه اش بیرون آورد و به خانم مدیر داد.! خانم مدیر بسته را گرفت و با سرعت از کلاس خارج شد.!! من در سال ۶۰ حلقه ازدواجم را هزارتومان خریدم. تاریخچه‌ی روز معلم بر می گردد به سال ها پیش. در ۱۸ بهمن ۱۳۳۹ «باشگاه مهرگان» که مجمع صنفی معلمان به ریاست محمد درخشش بود بیانیه ای صادر کرد و درخواست افزایش حقوق معلمان را مطرح نمود. در این بیانیه آمده بود که:« حقوق یک معلم کمتر از حقوق یک راننده دولتی و کمتر از یک راننده تاکسی است. یک لیسانسه در وزارت فرهنگ ماهی ۴۰۰ تومان می گیرد ولی لیسانسه دیگر با در یک سازمان دولتی دیگر ۲۵۰۰ تومان دریافت می کند. در پی اعتراضات معلمان، دولت وقت به نخست وزیری جعفر شریف امامی و وزارت جهانشاه صالح لایحه‌ای به مجلس بردند اما این لایحه مورد موافقت معلمان واقع نشد. با درخواست « باشگاه مهرگان» معلمان در روز ۱۲ اردیبهشت ۴۰ به اعتصاب پرداختند و مدارس را تعطیل کردندو در مقابل مجلس در میدان بهارستان تجمع کردند. ماموران نظامی شاهنشاهی برای متفرق کردن معلمان ابتدا از آبپاش استفاده کردند اما معلمان برجا ماندند و با ماموران درگیر شدند. ماموران با تیراندازی هوایی و استفاده از باتوم خواستند معلمان را متفرق کنند اما سرگرد ناصر شهرستانی رئیس کلانتری بهارستان با شلیک مستقیم به پیشانی معلم جوانی به نام ابوالحسن خانعلی او را کشت. وی در حال گذراندن دوره ی دکترای فلسفه در دانشگاه تهران بود. تشییع جنازه خانعلی در روز ۱۳ اردیبهشت به بزرگترین تظاهرات خیابانی بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ تبدیل می شود. در پایان تشییع جنازه قطعنامه‌ای قرائت شد که مهمترین بندهای آن درخواست استعفای دولت شریف امامی و افزایش حقوق معلمان مطابق با بیانیه «باشگاه مهرگان» و مجازات قاتل خانعلی بود. در نتیجه در ۱۶ اردیبهشت ۴۰ شریف امامی استعفا داد و شاه، علی امینی را به عنوان نخست وزیر معرفی کرد. معلمان همچنان به اعتصاب و تجمع مقابل مجلس ادامه دادند و دانشجویان و سایر اقشار جامعه نیز به آنها پیوستند. امینی به دیدار معلمان رفت و قول داد خواسته هایشان عملی شود اما معلمان گفتند:« تا زمان اجرای مطالباتشان دست از اعتصاب نمی کشند.» معلمان معترض در شب هفت خانعلی روز ۱۲ اردیبهشت را «روز معلم» نامیدند. سرگرد شهرستانی برکنار و تحویل دادگستری شد. هیئت دولت افزایش حقوق معلمان را تصویب کرد و درخشش وزیر فرهنگ شد. هجده سال بعد مرتضی مطهری در شامگاه ۱۱ اردیبهشت ۵۸ توسط گروه فرقان ترور شد و روز ۱۲ اردیبهشت دوباره به نام «روز معلم» نامگذاری شد.
1 58725Loading...
11
من یک معلمم سرشار از محبت و دوستی به مدرسه و دانش آموزانم . در کلاس درس من دانش آموزان چون گل خواهند شکفت اگر ، بستر مناسبی برای شکفتن آن ها گسترده می شد پدر بهاره کارگر پیمانی است ! پدر شیوا کارگر قراردادی! پدر غزاله و چند کارگر همکارش به خاطر اعتراض به دستمزد اندک و عدم امنیت شغلی زندان هستند!!! پدر سمانه کنار خیابان کفش واکس می زند ! پارسال پدر نرگس که کارگر ساختمانی بود از بالای داربست بی حفاظ سقوط کرد و مرد و مادرش  خانه های مردم را نظافت می کند.!! زینب هر روز زودتر از زنگ پایان کلاس با عجله به خانه می رود تا برادرش با کیف و کفش او به مدرسه برود!! مادر مریم در بیمارستان است و پدر معتادش به خاطر چاقو زدن به مادر مریم در زندان !! پدر فرشته معلم است و ناچار است مسافر کشی کند تا اول ماه را با زحمت به آخر برساند و فرشته غمگین است چون پدرش وقتی آخر شب به خانه می آید ، او در خواب است . زهرا مجبور است به جای بازی و خنده ، لیف ببافد و بفروشد !!! پدر فاطمه سروان نیروی انتظامی است !! او مدتی است که به خانه نمی آید ، چون با یکی از زنان تن فروش شهر  زندگی می کند .!! فاطمه امروز غایب است چون با مادرش که تقاضای طلاق دارد به دادگاه می رود !! سال گذشته و سال های قبل نیز، نغمه در ۱۲سالگی ، مونا و قزبس در ۱۳ سالگی عروس شدند!!! و سال ها پیش دانش آموزانم در جنگ کشته و  زخمی  شدند!!! همکاران مرد و دانش آموزانشان به جبهه ها اعزام ، کشته ، زخمی یا اسیر شدند !!!! من یک معلمم با قلبی مملو از عشق به فرزندان میهنم و وجودی لبریز از غم دانش آموزانم !! ای کاشک «سیاست نداران » کشورم می دانستند که  من نتیجه ی «سیاست نداری » آنان را هر روز و هر سال در کلاس درس خود می بینم و رنج می برم .!!! ضمن  تبریک روز کارگر و روز  معلم ،  به کارگران و معلمان کشورم ، چاره ی کار را اتحاد و  ایستادگی آنان در برابر «سیاست نداران » کشور و بیرون راندنشان از قدرت می دانم . اتحاد همه ی اقشار جامعه تنها سلاح لازم برای این کار است وگر نه قدرت های جهان  خمینی دیگری را بر ما مسلط خواهند کرد. https://t.me/Khaterate_khanom_moalem
1 07911Loading...
12
۹۳ - عزل منتظری و سناریوی بازنگری قانون اساسی روز دوشنبه ۲۹ اسفند ۶۷ در ساعت ۱۸/۵۸ سال جدید تحویل شد و روز سه شنبه اول فروردین ۶۸ بود. سفره هفت سین مختصری چیدم. دور سفره نشستیم . محمد دعای تحویل سال را خواند و از من و پسرها هم خواست تا دستان خود را رو به آسمان بگیریم و بعد از او تکرار کنیم. وقتی سال تحویل شد و تلویزیون آغاز سال نو را اعلام کرد به یکدیگر تبریک گفتیم و محمد به من و پسرانم عیدی داد. ۵ فروردین ۶۸ انگلیس ۱۸ نفر از دانشجویان ایرانی را پس از فتوای خمینی به قتل سلمان رشدی،از انگلیس اخراج کرد. علت اخراج آنها را شرکت در تظاهرات حمایت از فتوای خمینی اعلام کرد. ۷ فروردین ۶۸ عزل آیت الله منتظری از قائم مقام رهبری. او مرجع شیعه و از رهبران انقلاب ۵۷، رئیس مجلس خبرگان قانون اساسی و قائم مقام رهبری بود. منتظری در سال ۶۴ توسط مجلس خبرگان به قائم مقامی ولی فقیه انتخاب شده بود. پس در صورت لزوم باید از طرف همین مجلس هم برکنار می شد. اما خمینی شخصا او را عزل کرد.!! اختلاف اصلی منتظری با خمینی، بر سر مسائل حقوق بشری خصوصاً اعدام زندانیان سیاسی در مرداد و شهریور ماه سال ۶۷ بود. منتظری بارها در خصوص حفظ حقوق زندانیان سیاسی و سایر شهروندان کشور، نامه هایی خطاب به خمینی نوشته بود. خمینی در نامه ی عزل منتظری چنین نوشت: « از آنجا که روشن شده است که شما این کشور و انقلاب اسلامی عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من به دست لیبرال ها و از کانال آنها به منافقین(لقبی بود که به مجاهدین خلق داده بودند) می سپارید، صلاحیت و مشروعیت رهبری آینده نظام را از دست داده اید. شما در اکثر نامه ها و صحبت ها و موضع گیری هایتان نشان دادید که معتقدید لیبرالها و منافقین باید بر کشور حکومت کنند. به قدری مطالبی که می گفتید دیکته شده منافقین بود که من فایده‌ای برای جواب به آنها نمی دیدم.مثلا در همین دفاعیه شما از منافقین تعداد بسیار معدودی که در جنگ مسلحانه علیه اسلام و انقلاب محکوم به اعدام شده بودند را منافقین از دهان و قلم شما به آلاف و الوف رساندند و می بینید که چه خدمت ارزنده ای به استکبار کرده اید.» خامنه ای رئیس جمهور وقت طی نامه ای به خمینی پیشنهاد کرد که برخی از اصول قانون اساسی تغییر کند. نمایندگان مجلس در ۲۷ فروردین ۶۸ ضمن خواندن نامه ای خطاب به خمینی از او خواستند هیئتی برای بازنگری قانون اساسی تعیین کند. بعد در ۲۹ فروردین ۶۸ هم شورای عالی قضایی نیز از خمینی خواست قانون اساسی بازنگری شود و به آرای عمومی گذاشته شود. کاملا مشخص بود که باز سناریویی ضد مردمی توسط آخوند ها در حال اجرا است.!! در ۴ اردیبهشت ۶۸ خمینی نامه ای به رئیس جمهور وقت خامنه‌ای نوشت و بازنگری قانون اساسی را تکلیفی شرعی و ضرورتی ملی خواند.! او هیئتی متشکل از ۲۵ نفر، شامل ۲۰ نفر از طرف خود و پنج نفر به انتخاب مجلس شورای ملی را مامور بازنگری قانون اساسی کرد.!! اکثر پیشنهادهای خمینی بر بازنگری، رهبری و تمرکز در مدیریت قوه مجریه ، تمرکز در مدیریت قوه قضائیه ، تمرکز در مدیریت رادیو و تلویزیون ، تعداد نمایندگان مجلس، مجمع تشخیص مصلحت نظام برای حل مشکلات نظام و مشورت دادن به صورتی که قوه ای در برابر قوای دیگر نباشد، تنها راه را بازنگری قانون اساسی و تغییر نام مجلس شورای ملی به مجلس شورای اسلامی دانست.!! ۲۰ نفری که خمینی مامور بازنگری قانون اساسی کرد عبارتند از: علی خامنه ای، علی مشکینی، حسین طاهری، محمد مومن قمی، اکبر رفسنجانی، ابراهیم امینی، عبدالکریم موسوی اردبیلی، محمد موسوی خوئینی‌ها، محمد محمدی گیلانی، ابوالقاسم خزعلی، محمد یزدی، محمد امامی کاشانی، احمد جنتی، محمد رضا مهدوی کنی، احمد آذری قمی، محمد رضا توسلی محلاتی، مهدی کروبی و عبدالله نوری که همه آخوند بودند و فقط حسن حبیبی و میرحسین موسوی غیر آخوند ولی در همان جناح حاکم بودند. پنج نفر نماینده مجلس هم عبارت بودند از: حسین هاشمیان، عباسعلی عمید زنجانی، اسدالله بیات، نجفعلی حبیبی، هادی خامنه‌ای که جمعا اعضای شورای بازنگری قانون اساسی را تشکیل دادند.!!! ۶ اردیبهشت ۶۸ در مقابله با اخراج ۱۸ ایرانی توسط انگلیس، ۱۸ نفر از اتباع انگلیسی را جمهوری اسلامی از ایران اخراج کرد. آنان بازرگان و کارمند بودند. شورای بازنگری در تاریخ ۷ اردیبهشت ۶۸ با تشکیل ۴ کمیسیون آغاز به کار کرد و در ۴۱ جلسه، قانون اساسی را از ۱۲ فصل به ۱۴ فصل و از ۱۷۵ اصل به ۱۷۷ اصل رساندند. در این بازنگری مقام «نخست وزیر» و «شرط مرجعیت» برای رهبری حذف شد و تحت عنوان« ولایت مطلقه فقیه » به وظایف و اختیارات رهبری در بسیاری موارد افزوده شد.!!!
1 15512Loading...
13
گفت استاد مبر درس از یاد یاد باد آنچه به من گفت استاد🌺 یاد باد آن که مرا یاد آموخت آدمی نان خورد از دولت یاد🌺 هیچ یادم نرود این معنی که مرا مادر من نادان زاد 🌺 پدرم نیز چو استادم دید گشت از تربت من آزاد 🌺 پس مرا منت از استاد بود که به تعلیم من استاد استاد 🌺 هر چه می دانست آموخت مرا غیر یک اصل که ناگفته نهاد 🌺 قدر استاد نکو دانستن حیف استاد به من یاد نداد 🌺 گر بمردست، روانش پر نور ور بود زنده، خدایش یار باد!🌺 «ایرج میرزا» کانال خاطرات خانم معلم، با عرض تبریک روز معلم به همکاران عزیز، سلامتی و سربلندی و پیروزی آنان در کسب مطالباتشان را از خدای مهربان خواهان است.🌺🌺🌺🌺🌺 https://t.me/Khaterate_khanom_moalem
7249Loading...
14
۹۲ - فتوای قتل سلمان رشدی و عواقب آن خمینی در نامه ی خود به « گورباچوف »(رئیس‌جمهور شوروی )نوشته بود:« مارکسیسم مکتبی است مادی و بامادیت ( مادیات) نمی توان بشریت را از بحران عدم اعتقاد به معنویت، که اساسی ترین درد جامعه بشری در غرب و شرق است به در آورد.»!! در اواخر دی ماه ۶۷ یک روز صبح وقتی وارد کوچه ی مدرسه «روشنگر» شدم، دیدم کوچه را آب و جارو کرده اند و دو مرد مشغول نصب عکس خمینی بر سر در مدرسه هستند.!! وارد حیاط شدم. خانم مدیر را با چادر مشکی دیدم. جواب سلام مرا داد و گفت:« وقتی بچه را در مهد کودک گذاشتید یک راست به نمازخانه بروید.!» چند مرد دیگر را هم در حیاط دیدم. با خود گفتم:« حتماً دوباره خبری هست.»! پسرم را به مهد کودک بردم و به نمازخانه رفتم. آنجا هم دو مرد را دیدم که قاب عکس خمینی را بالای «سن» از روی دیوار برداشتند و پس از بررسی آن دوباره سر جایش قرار دادند. دانش آموزان نیز بدون کیف مدرسه اما با چادر مشکی به نمازخانه هدایت شده بودند. برخی از همکاران در سالن حضور داشتند و برخی نیز چون من از راه می رسیدند. از چند نفر علت حضور در سالن نمازخانه را سوال کردم ولی کسی چیزی نمی دانست.!! سرانجام در ساعت ۹ صبح خانم مدیر روی «سن» رفت و از بلندگو اعلام کرد که:« حاج آقا مهدی کروبی » رئیس « بنیاد شهید » به مدرسه تشریف آورده اند.»!! کروبی هم یک آخوند بود . او روی « سن» آمد و سخنرانی کرد. اصلاً به یادم نمانده که او چه می گفت. چون داشتم به این فکر می کردم که مگر قرار نبود اینها مقامات اجرایی را اشغال نکنند. مگر قرار نبود کارها به دست کاردان بیفتد تا چرخ مملکت بچرخد.؟!اینان که از مردمی بودن و ساده زیستی حرف می زدند حالا برای خود چه کیا و بیایی راه انداخته اند.!! به قول قدیمی ها:« کی می رود این همه راه را؟» مگر رئیس بنیاد شهید، رئیس جمهور کشور است که این همه تشریفات برایش قائل شده بودند.؟!! آن روز از کلاس درس خبری نشد.!! از مهر ماه ۶۷ سلمان رشدی نویسنده‌ی بریتانیایی- امریکایی، کتابی به نام « آیات شیطانی» در لندن منتشر کرد. او با انتشار رمان « بچه های نیمه شب » در ایران مشهور شد. مترجم فارسی این کتاب به نام مهدی سحابی در سال ۶۴ از دست خامنه ای رئیس جمهور وقت، جایزه « کتاب سال» را گرفته بود. این کتاب جایزه « بوکر» را نصیب نویسنده کرده و در سال ۲۰۰۸ به عنوان برترین کتاب در میان برندگان جایزه « بوکر» شناخته شد. بعد از انتشار کتاب « آیات شیطانی» مسلمانان کشورهای اسلامی اعتراضاتی بر پا کردند. خبر این اعتراضات در اخبار رادیو و تلویزیون منتشر می شد. بعد از مدتی ناگهان خمینی در تاریخ ۲۵ بهمن ۶۷ فتوایی در مورد قتل «سلمان رشدی » صادر کرد.!! در فتوای او آمده بود:« به اطلاع مسلمانان غیور جهان می رسانم مولف کتاب « آیات شیطانی» که بر علیه اسلام و پیامبر و قرآن تنظیم و چاپ و منتشر شده است همچنین ناشرین مطلع از محتوای آن محکوم به اعدام می باشند. از مسلمانان غیور می خواهم تا در هر نقطه که آنان را یافتند، سریعا آنها را اعدام نمایند تا دیگر کسی جرئت نکند به مقدسات مسلمین توهین نماید و هر کس در این راه کشته شود شهید است ان شاء الله. ضمناً اگر کسی دسترسی به مولف کتاب دارد، ولی خود قدرت اعدام او را ندارد، او را به مردم معرفی نماید تا به جزای اعمالش برسد.» با این عمل خمینی بیشتر مردم جهان ترغیب شدند که کتاب « آیات شیطانی» را بخوانند و ببیند چه مطلبی در باره ی اسلام و پیامبر نوشته که موجب چنین سر و صدایی در جهان شده است . در اخبار شنیده می شد که انتشارات « پنگوئن» به طور شبانه روزی در حال چاپ این کتاب است.!! یک روز یکی از شاگردانم به من گفت:« خانم می خواهید نقد کتاب « آیات شیطانی» را برایتان بیاورم تا بخوانید؟» گفتم:« اگر می توانی خود کتاب را هم بیاوری، بله ممنون می شوم.» ولی او نتوانست.! بعدها روشن شد که خود نقاد هم آن را نخوانده بود!! در اسفند ۶۷ کشورهای اروپایی در واکنش به فتوای خمینی در مورد قتل « سلمان رشدی » نویسنده ی کتاب « آیات شیطانی» سفیران خود را از تهران فراخواندند و روابط اقتصادی با ایران را کاهش دادند. این کاهش روابط یک دهه طول کشید و در زمان ریاست جمهوری « محمد خاتمی» دوباره برقرار شد و دولت خاتمی با طرح « گفتگوی تمدن ها» حکم قتل « سلمان رشدی» را بایگانی شده اعلام کرد و اطمینان داد دولت ایران اقدامی برای اجرای آن نخواهد کرد. بعدها به رغم خودداری نهادهای دولتی برای اقدام آشکار علیه سلمان رشدی « بنیاد ۱۵ خرداد» که از نهادهای حکومتی محسوب می‌شود، جایزه ای برای قتل نویسنده ی کتاب « آیات شیطانی» تعیین کرد که پاییز ۹۰ با افزایش نیم میلیون دلار رقم آن را به سه میلیون و سیصد هزار دلار افزایش داد.!!
1 61220Loading...
15
https://youtu.be/2-6OwTTfN2A?si=P1eYL5uA34XSLG8T
6182Loading...
16
Media files
73914Loading...
17
۹۱ - چابلوسی و تملق مبنای کسب مقام در حکومت آخوندی بعد از بیرون رفتن خورشید از کلاس، کمی مکث کردم و سپس از دانش آموزان پرسیدم:« اگر گفتید چه صفاتی انسان را به عنوان «اشرف مخلوقات » معرفی می کند.؟» هر یک از دانش آموزان با بلند کردن دست برخاستند و صفت یا صفاتی را بیان کردند و من ضمن تایید حرف آنها و تعریف از اخلاق خوب دانش آموزان این کلاس گفتم:« ما همه انسان هستیم و انسانی که دارای صفات نیک اخلاقی مثل نوع دوستی و مهربانی است حتماً دوست دارد دیگران نیز نسبت به او دوستی و مهربانی کنند. اکثر شما فرزندان مردانی هستید که در راه دفاع از وطن و مردم سرزمینشان از جان خود گذشته اند. آیا اگر ما نسبت به فرزند یکی از همین مردان ، مهربانی و دوستی کنیم به نظرتان کار خیلی دشواری است.؟» سخن من به اینجا که رسید ساکت شدم و دیگر حرفی نزدم. دانش آموزان به فکر فرو رفتند. سکوت بر فضای کلاس حاکم شد. بعد گفتم:« می دانم که همه ی شما دارای قلب مهربان و پاکی هستید. پس بیاییم بعد از این با خورشید دوست باشیم و چون دوست با او رفتار کنیم و به او احترام بگذاریم. وقتی خورشید به کلاس برگشت چندین نفر از دانش آموزان به استقبال او رفتند و از او خواستند تا پیش آنها بنشیند.! حتی آن دانش آموزی که با او جر و بحث کرده بود از جای خود برخاست و از او عذرخواهی کرد و جلو آمد و او را بوسید.همه ی کلاس با شادی برای آشتی کردنشان دست زدند.!! ‌. خورشید با چهره ای که خوشحالی در آن موج می زد به همکلاسی هایش نگاه کرد و در پاسخ اظهار محبت آنها با لبخند و گاه خنده ی شوق گفت:« خیلی ممنونم بچه ها» بعد با کمی درنگ یکی از دانش آموزانی را که از او دعوت به هم نشینی با خود کرده بود را انتخاب کرد و نزد او نشست.! همیشه دوست داشتم که دانش آموزانم با هم روابطی دوستانه داشته باشند و در امور درسی به یکدیگر کمک کنند. در تمام سال های کار معلمی از هر فرصتی برای ایجاد فضای دوستی و مهربانی در کلاس هایم استفاده می کردم. خورشید خیلی از ایجاد رابطه ی دوستی با همکلاسی هایش خوشحال بود. آنها با سفارش من به پیشرفت درسی او نیز کمک کردند. تقریبا یکی دو هفته بعد از آن ماجرا، یک روز خورشید در حالی که کارتی به دست داشت با خوشحالی نزد من آمد و گفت:« خانم می خواهید به دست بوسی آقا بروید؟ من برای شما یک کارت آوردم» گفتم:« دست بوسی چیه؟ کدوم آقا؟» گفت:« دست بوسی آقای خمینی. این هم کارت برای دست بوسی است.»!!! گفتم:« نه خیلی ممنون» و ادامه دادم:« من در آموزه های دینی قبل از سال ۵۷ یاد گرفته ام که حضرت محمد فقط دست بوسی پدر و مادر و معلم را جایز می داند.» وقتی خورشید واژه های دست بوسی را بیان کرد بی اختیار یاد حدیثی از پیامبر افتادم و به او گفتم رسول خدا گفته اند:« نکوهیده ترین صفت نزد من چابلوسی و تملق است» حضرت علی نیز گفته است:« از چابلوسی بپرهیز، که چابلوسی از خصلت های مومن نیست.» خورشید با تعجب به من نگاه کرد و کارت را در جیب لباسش قرار داد و رفت. برایم بسیار تعجب آمیز بود که در ایام انقلاب ۵۷ سخنرانان مذهبی، شاه را «طاغوت» و دست بوسی او در ایام عید توسط وزرا و امرای ارتش را رسمی «طاغوتی» می نامیدند ولی حالا خمینی در «لباس روحانی» راضی می شود چابلوسان دور و برش نظیر رفسنجانی، مراسمی جهت « دست بوسی» او بر پا کنند و حتی « کارت دست بوسی» هم توزیع گردد.!! یادم هست که در کودکی مادرم به من یاد می داد که وقتی به عیدی پدر بزرگ و مادر بزرگ می رویم به نشانه ی ادب دست آنها را ببوسم ولی آنها دست خود را عقب می کشیدند و مانع از این کار می شدند.! در درس های تعلیم و تربیت دوره ی فوق دیپلم دانشسرای تربیت معلم راهنمایی تحصیلی و رشته دبیری کارشناسی ادبیات دانشگاه که مشغول به تحصیل بودم، مهمترین عامل تربیت، الگوی رفتاری عنوان شده بود. یعنی به قول سعدی:« دو صد گفته چون نیم کردار نیست»!! سالها بعد فیلم یکی از مراسم «دست بوسی» را دیدم. !! خمینی در بالکن، روی صندلی نشسته بود و دست خود را با کمال نخوت و غرور روی نرده ی بالکن گذاشته بود و مردانی چابلوس که در حیاط صف کشیده بودند یکی یکی خود را به نرده می رساندند و دست او را می بوسیدند.!! افرادی چون ولایتی، مرندی، محمد خاتمی که به ترتیب ( وزیر امور خارجه ) (وزیر بهداشت) (وزیر ارشاد اسلامی و رئیس جمهور) شدند.!!! در دیماه ۶۷ به دنبال تبلیغات فراوان در مورد گسترش اسلام در جهان، خمینی نامه ای به « گورباچوف » رئیس جمهور شوروی (روسیه فعلی)نوشت و او را دعوت به اسلام کرد.!! این نامه در ۱۱ دی برابر با اولین روز سال نو مسیحی ۱۹۸۹ توسط هیاتی به سرپرستی آخوند جوادی آملی و مرضیه دباغ ( پیشخدمت خمینی) تحویل گورباچوف شد.
91010Loading...
18
۹۰- ترور وزیر بهداشتی که می خواست درمان مردم را رایگان کند. من آهسته خانم ر.ق را به اتاق کنار دفتر بردم و به او گفتم:« آیا درباره‌ی خورشید با بنیاد شهید صحبت کردید؟ او گفت:« نه خودمان می خواهیم به خانه شان برویم. وضع مالی شان خوب است مگر ندیدید کفش مارک دار به پا می کند.؟!» گفتم:« این کفش ها دست دوم هستند و از خیابان مازندران خریده است. مگر نمی گویند :«خانواده شهدا چشم و چراغ این ملت هستند »؟ ( این جمله را خمینی در سخنرانی خود گفته بود.) پس باید به آنها رسیدگی شود.اصلا چرا بنیاد شهید در این مدرسه یک مددکار اجتماعی و یک مشاور را به کار نگرفته است؟» او گفت:« در این برهه ی حساس از زمان امکان رسیدگی به همه ی آنها نیست.» از پیروزی انقلاب و به خصوص در طی ۸ سال جنگ، این جمله ی کلیشه‌ای در دهان مسئولان کشور افتاده بود و او هم این را از همسرش یاد گرفته بود.!! خانم ر.ق همسر کمال خرازی بود. او در امریکا به انستیتو می رفته و تقریبا همزمان با خمینی و قبل از پیروزی انقلاب تحصیلش را نیمه کاره رها کرده و به ایران آمده بود. بعد از پیروزی انقلاب با معادل سازی مدرک فوق دیپلم گرفته بود. با این مدرک فوق دیپلم، او را در منطقه ۱۹ آموزش و پرورش تهران استخدام کرده بودند و در منطقه ۱۲ در مدرسه روشنگر جغرافی درس می داد.!! از سال ۶۸ شوهرش به عنوان نماینده دائم ایران در سازمان ملل متحد منصوب شد. بعدها در دولت خاتمی( مرداد ۷۶ تا شهریور ۸۴) وزیر امور خارجه شد. یکی دیگر از همکاران که معلم قسمت ابتدایی بود و بعضی روزها او را در دفتر می دیدم همسر غلام رضا آقازاده وزیر نفت بود. این را به طور درگوشی از دفتردار یا معاون مدرسه فهمیده بودم. گاه در حین صحبت خانم مدیر با یکی از آنان متوجه می شدم که خود او هم به اصطلاح دستش به جایی بند است.! در روز ۴ آذر ماه ۶۷ خبر ترور دکتر «سامی» اولین وزیر بهداشت ایران پس از پیروزی انقلاب در اخبار شنیده شد. او رهبر جنبش انقلابی مردم ایران (جاما) از زمان تاسیس آن در سال ۱۳۴۲ تا هنگام کشته شدنش بود. او بعد از سال ۳۲ و کودتا علیه دکتر مصدق، مبارزه را رها نکرد. در کانون نشر حقایق اسلامی به کمک استاد محمد تقی شریعتی پدر دکتر شریعتی راهی مشابه کوشش های دینی بازرگان، طالقانی و همفکران ایشان را در تهران پی گرفت. سخنرانی های محمد تقی شریعتی و طاهر احمدزاده (که در زمان انقلاب و در تظاهرات عکس فرزندان شهیدش دست مردم بود) جوانان را تشویق به پذیرش مسئولیت اجتماعی و مبارزات سیاسی می کرد. دکتر سامی در سال ۵۸ طرح « طب ملی» را در اجتماع مدیران بهداری های سراسر کشور اعلام کرد. به موجب این طرح هزینه ی دکتر، داروخانه و درمان همه ی ایرانیان از سوی دولت تامین و تاسیس بیمارستان غیردولتی غیرقانونی می شد. سه هفته بعد از قتل دکتر سامی، علی اکبر محتشمی پور وزیر کشور وقت اعلام کرد محمود جلیلیان قاتل وی در حمامی در اهواز ( حمام برلیان) خودکشی کرده است.!! مهدی خزعلی در ۹ آذر ۸۷ در وب سایت خود نوشت:« میرعماد دادستان وقت به درخواست و شکایت همسر دکتر سامی دستور نبش قبر جلیلیان را داده و پزشکی قانونی پس از معاینه ی جسد وی نظر داده که او خودکشی نکرده بلکه کشته شده و بعد حلق آویز گردیده است.»!! اواخر آذرماه ۶۷ یک روز که وارد کلاس شدم جو کلاس را ناآرام یافتم.! خورشید همان فرزند شهید که از اوضاع خانه و وضع مالی شان ناراضی بود با چهره ای برافروخته به سایر دانش آموزان پرخاش می کرد.! به او گفتم ،:« جریان چیست؟» گفت:« بچه ها مرا مسخره کرده اند و به من می خندند.» از صحبت دیگر دانش آموزان متوجه شدم که او در زنگ تفریح از کلاس بیرون نرفته و یکی از دانش آموزان نیز با او جر و بحث کرده است. از او خواستم به حیاط برود و دست و صورت خود را بشوید و بعد از چند نفس عمیق، آرام به کلاس برگردد‌. قبل از رفتن او بلافاصله یک بسته بیسکویتی را که در کیف داشتم مابین کتاب درسی قرار دادم، خود را به درب کلاس رساندم و آن را به دستش دادم و گفتم:« تا بیسکویت را نخوردی به کلاس نیا.»! دانش آموزان درسخوان و با ادبی در کلاس من وجود داشتند. دختر شهید« فکوری» (وزیر دفاع کابینه رجایی) دختر شهید « تندگویان» (وزیر نفت کابینه رجایی که در اوایل جنگ‌ برای بازدید مناطق نفتی به جنوب کشور رفته بود ولی به اسارت عراق درآمد و بعدها در اسارت به شهادت رسید.) همچنین دختران بعضی از نمایندگان مجلس که در دفتر حزب جمهوری اسلامی کشته شده بودند. این دختران به دلیل توجه و رسیدگی مادرانشان و وضعیت نسبتاً خوب مالی، دخترانی آرام، با ادب و درسخوان بودند‌
1 24918Loading...
00:08
Video unavailableShow in Telegram
خوش باش که ظالم نبرد راه به منزل وقتی رئیسی دیوان حافظ را باز کرد و این مصراع را خواند: خوش باش که ظالم نبرد راه به منزل https://t.me/Khaterate_khanom_moalem
Show all...
👍 8😁 2👎 1
سعدی ‏«ظالمی را خفته دیدم نیم‌روز ‏گفتم این فتنه است خوابش برده بِهوآنکه خوابش بهتر از بیداری استآن‌چنان بد زندگانی مرده به» https://t.me/Khaterate_khanom_moalem
Show all...
خاطرات خانم معلم

شرح خاطراتی که طی سالها معلمی اتفاق افتاده است.

👍 10👎 2🤔 1
Photo unavailableShow in Telegram
6👍 2
خیام اگر ز باده مستی خوش باش با ماهرخی اگر نشستی خوش باش چون عاقبت کار جهان نیستی است انگار که نیستی چو هستی خوش باش ۲۸ اردیبهشت ،روز بزرگداشت حکیم عمر خیام نیشابوری،فیلسوف،ریاضیدان،ستاره شناس و رباعی سرای مشهور ایرانی گرامی باد. گرچه جایگاه علمی خیام برتر از جایگاه ادبی اوست و لقبش "حجّه الحق" بوده است ولی آوازه وی مدیون رباعیاتش است که شهرت جهانی دارد. مهمترین اقدامات عمر خیام می توان به تصحیح تقویم و ساختن تقویم جلالی،ساخت رصد خانه ملکشاهی،اثبات فرمول های مختلف ریاضی،نوشتن کتب مختلف ریاضی و فیزیک و همین طور سراییدن رباعیات زیبا اشاره کرد. https://t.me/Khaterate_khanom_moalem
Show all...
خاطرات خانم معلم

شرح خاطراتی که طی سالها معلمی اتفاق افتاده است.

👍 8 3👏 2
۹۹ - رفسنجانی و باندش سارقین انقلاب ۵۷ در انتخابات ریاست جمهوری دوره پنجم و ششم که رفسنجانی در این دو دوره رئیس جمهور شد، کمترین درصد حضور مردم از ابتدا تا آن زمان، در انتخابات ریاست جمهوری بود. در دوره پنجم که سال ۶۸ انجام شد میزان مشارکت مردم ۵۹/۵۴ بود. بعد ها در کتاب خاطرات رفسنجانی در مورد حضور مردم در انتخابات دوره ی او چنین آمده است:« احساس نیاز به تبلیغات نداشتم و اصولاً موافق هم نبودم. در هیچ یک از انتخابات هم تا آن زمان، هزینه ای برای تبلیغات نکرده بودم. مسئله مهم، حضور حداکثری بود که الحمدلله به خوبی به دست آمد.» رفسنجانی از همه امکانات کشور برای نشان دادن خود استفاده می کرد. اکثر مواقع به بهانه های مختلف در تلویزیون نشان داده می شد.!! در زمان ریاست جمهوری او نیز شنیده ها حاکی از استفاده اش از امکانات کشور یا همان« بیت المال» بود.!! مثلا می شنیدیم که او در سفرهای داخلی و خارجی اعضای خانواده اش را هم با خود می برد.!! در کتاب خاطرات خود چنین نوشته:« مصاحبه رادیو و تلویزیونی درباره نتایج سفرم نمودم. عفت و همراهان نرسیده بودند، مقداری معطل شدیم. غروب رسیدند.»!! در جای دیگری از کتاب نوشته:« ساعت ۳ بعد از ظهر به فرودگاه رفتم و به سوی جزیره خارک پرواز کردیم. غلامرضا آقازاده وزیر نفت و جمعی دیگر و یاسر، مهدی، فاطی و سعید لاهوتی(پسران، دختر و دامادش) و ... بودند. عفت(همسرش) به خاطر... در تهران ماند.» به نظر من «رفسنجانی و باندش سارق انقلاب ۵۷» و خودش کارگردان سیاست های حاکم بر کشور بود. بعدها در کتاب خاطرات او هم سیاست گذاری هایش دیده شد.!! مثلاً درباره‌ی نوروز ۶۸ که خامنه ای رئیس جمهور وقت در مشهد است، چنین نوشته:« شب با ...خامنه ای در مشهد تلفنی صحبت کردم و خواستم برای حل مشکل در ارتباط با آقای منتظری سفر را کوتاه کنند و برگردند.» بعد می نویسد:« قرار است هیات رئیسه خبرگان جلسه بگذارد و منتظر آمدن خامنه ای از مشهد هستیم.» در خاطرات پیش از ۱۴ خرداد ۶۸ رفسنجانی به عنوان رئیس مجلس، نام چندانی از میرحسین موسوی نخست وزیر و حتی نام خامنه ای رئیس جمهور برده نمی شود. حتی نشانه های بسیاری وجود دارد که بیشتر ارتباطات و مشورت خواهی خمینی درباره ی مسائل جاری کشور با رفسنجانی بوده تا سایر مقامات عالی کشور.!!!(منزل رفسنجانی کنار خانه خمینی بود.) رفسنجانی در خاطرات خود چنین نوشته:« احمد آقا متن نامه امام به آقای رئیس جمهور مبنی بر تشکیل مجمعی برای اصلاح قانون اساسی را تلفنی خواند و مشورت کرد.»!! با این شواهدی که در خاطرات او وجود دارد به احتمال زیاد طرح بازنگری قانون اساسی و گنجاندن دو فصل به قانون اساسی از جانب رفسنجانی به خمینی القا شده است. ۲۲ تیرماه ۶۸ عبدالرحمان قاسملو، فعال سیاسی چپ گرا و دبیرکل حزب دموکرات کردستان و از قربانیان قتل های زنجیره ای ایران (متولد ۱۳۰۹ در ارومیه). او نماینده مردم استان آذربایجان غربی در مجلس خبرگان قانون اساسی بود. قاسملو در روز ۲۲ تیر ۶۸ در اتریش توسط عوامل جمهوری اسلامی به طور فجیعی ترور شد. قاسملو دکترای اقتصاد از دانشگاه سوربن شهر پراگ داشت و استاد همین دانشگاه بود. او علاوه بر زبان های کردی، ترکی و فارسی به ۶ زبان زنده ی دیگر دنیا به راحتی صحبت می کرد. او از اولین بورسیه ایرانی « اتحادیه بین‌المللی دانشجویان » بود که به پراگ پایتخت چکسلواکی رفت.‌ قاسملو در ۲۲ تیر ماه ۶۸ برای رسیدن به راه حل مسالمت آمیز در ایران با چند نفر از نمایندگان حکومت جمهوری اسلامی در وین دیدار می کند که به همراه یکی دیگر از رهبران کرد، کشته می شود. به گفته ی مخالفان جمهوری اسلامی رفسنجانی از برخی چهره های بین المللی از جمله رئیس جمهور الجزایر برای وساطت و برقراری ارتباط برای این ملاقات استفاده کرده بود. به گفته ی این منابع، تروریست ها با پوشش دیپلماتیک وارد اتریش شده و با همکاری سفارت ایران پس از ترور، خاک اتریش را ترک کردند. اریش ماکسیمیلیان اشمیت، رئیس بخش سیاسی وزارت امور خارجه اتریش بعدها در سال ۱۹۹۸ در مصاحبه ای گفت:« سفارت ایران در آن زمان کاملاً روشن کرده بود که اگر افرادی که عاملان جنایت شناخته می شدند در اتریش محاکمه شوند، « موقعیت اتریشی های مقیم ایران به خطر می افتد.»!! به گفته ی همسر دکتر قاسملو نسرین قاسملو، تروریست ها دولت وقت اتریش را تهدید کرده بودند در صورت افشای ترور، از آنها به این دلیل که در جریان جنگ ایران و عراق اعلام بی طرفی کرده ولی به هر دو طرف جنگ سلاح می فروختند ( این امر بر خلاف منشور سازمان ملل متحد است) شکایت می کند. دولت اتریش هم به این دلیل در آن مورد ساکت ماند.
Show all...
👍 11👎 2
۹۸ - حکم حکومتی و فرمان همایونی در روز ۱۰ خرداد ۶۸ نتیجه امتحانات پسر کلاس اولی ام را دادند. معدلش ۲۰ بود. جهت تشویق و قدردانی او را به خیابان جمهوری و نزدیک به میدان بهارستان بردم تا برایش یک اسباب بازی به میل خودش بخرم. او ابتدا پشت ویترین مغازه می ایستاد و نگاه می کرد. سرانجام یک قطار را انتخاب کرد. این قطار با دو باطری روشن می شد و روی ریلی که دایره ای بود حرکت می کرد. ۶ مرداد ۶۸ همه پرسی بازنگری قانون اساسی انجام شد. در این بازنگری مقام نخست وزیر و شرط مرجعیت برای رهبری حذف و تشکیل مجمع تشخیص مصلحت نظام که به دستور خمینی در سال ۶۶ تشکیل شده بود در بازنگری قانون اساسی شکل قانونی پیدا کرد و دو مورد هم به وظایف آن اضافه شد.!! این مجمع، اختیارات مقطعی مثل دخالت در تعیین اعضای شورای موقت رهبری را دارد. از نظر برخی پژوهشگران، مبنای فقهی تشکیل این مجمع توجه به احکام حکومتی و ثانویه است و صدور حکم حکومتی را هدف از ایجاد آن شمرده اند.!! در بازنگری قانون اساسی تحت عنوان« ولایت مطلقه فقیه » بر وظایف و اختیارات رهبری در بسیاری از موارد افزوده شد.!! با جریان حکم حکومتی ولی فقیه، قدرت رهبری فراتر از قانون اساسی یافته و دخالت خود را از طریق نهادهای زیر نظر رهبری با «حکم حکومتی» یا همان «فرمان همایونی» انجام می دهد.!! مجلس شورای ملی که نامش را به مجلس شورای اسلامی تغییر دادند با این بازنگری عملاً به مجلس نمایشی و فرمایشی تبدیل شد.!! شورای نگهبان افراد مورد تایید خود را بر صندلی های این مجلس می نشاند و آنها قوانینی بر خلاف خواست ملت و به نفع حاکمیت تصویب می کنند.!! قانونی مثل «اصل ۴۴ به نام خصوصی سازی» که در توجیه آن می گفتند:« بار دولت کم می شود و با سپردن بسیاری از شرکت ها و کارخانه های دولتی به بخش خصوصی چرخ اقتصاد بهتر به حرکت در می آید.» اما با سپردن بسیاری از این شرکت ها و کارخانجات از دولتی به شبه دولتی، یعنی سپاه و سایر وزرا و مسئولان کشور نه تنها چرخ اقتصاد کشور به حرکت در نیامد بلکه با سوءاستفاده از موقعیت های شغلی، برای این شرکت ها و کارخانجات از بانک ها وام های کلان دریافت کردند و بعد هم به دلیل نا کارآمدی در اداره آنها اعلام ورشکستگی نمودند، بعد کارکنان و کارگران آن را اخراج کردند و با فروش زمین و ابزار کار آن، خودشان ثروتمند شدند. متاسفانه این روند حتی شامل معادن، جنگل ها و رودخانه‌ها نیز شد و نتیجه ی آن ویرانی کشور و ایجاد فاصله ی طبقاتی در جامعه شد.!! هدف نظریه « ولایت فقیه » اجرای احکام شریعت از سوی حکومت است و نظریه « ولایت مطلقه فقیه» توجیهی برای فسخ و لغو شریعت است.!! از جمله تغییراتی که در بازنگری قانون اساسی به وجود آمد خارج شدن ریاست قوه قضاییه از شکل «شورایی» به «ریاستی» بود. بعد از بازنگری، بالاترین مقام قضایی کشور را هم رهبر منصوب می کند.!! مدیریت شورایی «رادیو تلویزیون » که نامش به «صدا و سیما» تغییر کرد، به ریاست «فردی» تبدیل شد و عزل و نصب آن هم به رهبری واگذار شد.!! با این کار «رادیو تلویزیون ملی ایران» به « صدا و سیمای حکومتی» تبدیل شد و پخش مطالب عقیدتی در راستای حاکمیت و عدم دسترسی مردم به رسانه، عدم پخش اخبار مردمی و تسلط حکومت بر روزنامه ها و اجرای سانسور بر کتاب نویسندگان بر جامعه حاکم شد.!! در همان زمان هم جامعه با طرح بازنگری قانون اساسی مخالفت هایی کرد. خصوصا به حذف مدیریت شورایی از قانون اساسی اعتراض داشتند و معتقد بودند که در مدیریت شورایی تکیه بر خرد جمعی است و امکان خطا کمتر می شود. حتی بر «شورای رهبری» بعد از خمینی اصرار داشتند. اما وقتی قدرت نظامی کشور در دست یک نفر یا قشر خاصی قرار گیرد تمام مسیرها را به خود ختم می کند و حتی دستگاه های نظارتی هم بی اثر می گردند.!! ۶ مرداد ۶۸ همزمان با همه پرسی بازنگری قانون اساسی جمهوری اسلامی انتخابات ریاست جمهوری هم برگزار شد. رفسنجانی چهارمین رئیس جمهور ایران شد. طبق معمول من نه در همه پرسی بازنگری قانون اساسی شرکت کردم و نه در انتخابات ریاست جمهوری. با علم به این که هیئت ۲۵ نفره ی بازنگری قانون اساسی که ۲۰ نفر آن از جانب خمینی انتخاب شده بود و ۵ نفر منتخب مجلس هم از جناح حاکم بودند تا نظرات خمینی را در قانون اساسی که باید یک ملت از آن تبعیت کند بگنجانند .!! من نمی خواستم با شرکت در این به اصطلاح همه پرسی، در آن بازنگری فرمایشی و پیامدهای ضد مردمی آن سهیم باشم. من نمی خواستم به رفسنجانی رای بدهم چون با اعمال و رفتاری که طی این سالها از او دیده بودم بسیاری از این سیاست ها را از جانب او می دانستم.!!
Show all...
👍 13👎 1👌 1
۹۷ -ساختن قانون به میل حکومت رفسنجانی در مصاحبه ای که در سال ۸۵ با نشریه حکومت اسلامی داشته می گوید:« به این نتیجه رسیدیم که خامنه ای، مشکینی و موسوی اردبیلی در شورای رهبری باشند که امتناع از آنها هم ظهور کرد. غیر از آنها کسی مطرح نشد.!! موسوی خوئینی‌ها در مصاحبه با روزنامه شرق در سال ۹۶ می گوید:« شورای رهبری متشکل از خامنه ای و رفسنجانی ... به علاوه یک نفر از آقایان موسوی اردبیلی و مشکینی تشکیل شود؛ پس از گفتگوی کوتاهی همه این پیشنهاد را پذیرفتند.!! این دو نفر از حاضران در آن جلسه بودند ولی نظرات ضد هم را بیان کرده اند.!! در همان کتاب سند انتخاب رفسنجانی می گوید:« چون من قرار است در آینده مقام دیگری بگیرم نمی خواهم عضو شورای رهبری باشم.» که بعد در مرداد ۶۸ رئیس جمهور می شود.!! در جلسه ی ۱۴ خرداد ۶۸ مجلس خبرگان اول وصیت نامه خمینی توسط خامنه ای خوانده شد. بعد پیرامون برکناری آقای منتظری بحث و رای گیری شد و سپس در مورد رهبری شورایی یا فردی صحبت شد.!! آیت الله مشکینی رئیس مجلس خبرگان پیشنهاد می کند: یا می توان قائم‌مقام رهبری را از مصادیق اصل ۱۱۱ قانون اساسی بدانیم و او را با عنوان سقوط از صلاحیت های لازم رهبری کنار بگذاریم یا بگوییم که ایشان استعفا داده اند و رهبر انقلاب استعفای ایشان را پذیرفته است... در اینجا ممکن است که گفته شود باید استعفای ایشان علاوه بر پذیرش رهبر انقلاب به پذیرش مجلس خبرگان هم برسد.( منبع: سند انتخاب ص ۱۷۸) همانطور که از محتوای صحبت های آخوندهای حکومت بر می آید ایشان در حال پیش بردن سناریوی رهبری به سمت فردی است که قبلا به آنها دیکته شده است و به دنبال راهی می گردند تا آن را به طریقی ظاهرالصلاح به مردم عرضه کنند.! اصل ۱۱۱ قانون اساسی چنین است: « هرگاه رهبر یا یکی از اعضای شورای رهبری از انجام وظایف قانونی رهبری ناتوان شود یا فاقد یکی از شرایط مذکور در اصل ۱۰۹ گردد از مقام‌ خود برکنار خواهد شد. تشخیص این امر به عهده خبرگان مذکور در اصل ۱۰۸ است.» سرانجام در جلسه ۱۴ خرداد ۶۸ مجلس خبرگان در مورد استعفای آقای منتظری رای گیری می شود و موضوع استعفا تصویب می گردد. در حالی که آقای منتظری در قم بودند و مجلس خبرگان همانطور که در سال ۶۴ او را به عنوان قائم مقام رهبری برگزیده بود، اکنون با دعوت از او به مجلس خبرگان، خواهان اعلام نظر وی می شد تا حضورا نظر خود را اعلام نماید. در همین جلسه در مورد رهبری شورایی یا رهبری فردی بحث می شود. برخی از رهبری شورایی و برخی از رهبری فردی دفاع می کنند. ( و هرجا کم می آورند از خمینی نقل قول می کنند تا افراد حاضر را موافق با میل خود نمایند.)ابتدا احمد جنتی در مخالفت با شورای رهبری با تکیه بر نظر خمینی که رهبری فردی را اولویت می دانست بر رهبری فردی تاکید می کند.! بعد ها شنیده شد که در وقت تنفس مجلس، سپاه اعضای خبرگان را تهدید می کند.! بعد برخی اعضای خبرگان اصرار زیادی بر رهبری خامنه ای داشتند. رفسنجانی هم مثل همیشه به میان می آید و به ذکر خاطراتی که فقط خودش و خمینی در آن حضور داشتند، می پردازد و از زبان خمینی می گوید که خامنه ای صلاحیت رهبری آینده را دارد.!! سالها بعد فیلم این جلسه دیده شد. خامنه‌ای در حالی که از چهره اش آثار خشنودی عیان است ولی چنین می گوید:« به حال ملتی که من رهبر آن باشم باید خون گریست.»!! او می گوید:« اصلأ از لحاظ فنی اشکال پیدا می کند این قضیه، رهبری صوری خواهد بود و نه واقعی.» سرانجام رفسنجانی اعلام می کند که «فعلا این انتخاب بطور موقت است.»!! مجلس خبرگان هم با تایید موقت بودن، رای گیری می کند و ۶۰ نفر از ۷۴ آخوند مجلس خبرگان به خامنه ای رای می دهند.!! در هنگام انتخاب خامنه ای به جای خمینی، هنوز قانون اساسی که بازنگری شده بود، به تصویب مجلس خبرگان نرسیده بود و حتی به همه پرسی مردم کشور گذاشته نشده بود.!! در نتیجه باید انتخاب جانشین خمینی براساس شرایطی که در قانون اساسی بود از بین مراجع تقلید انتخاب می شد اما بدون رعایت قانون اساسی، از بین سیاستمداران آخوندی که اجتهاد و اعتبار فقهی نداشتند انتخاب شد.!! خامنه ای قبل از ۱۴ خرداد ۶۸ نه مجتهد بود و نه مرجعی که مقلد داشته باشد . او دارای عنوان آیت الله هم نبود.!! خمینی در نامه ای که در ۱۶ دی ماه ۶۶ به او نوشت او را « حجه الاسلام خامنه ای» خطاب نموده است.!! به دلیل مجتهد نبودن ایشان ، حکومت بازنگری قانون اساسی را برای حذف شرط اجتهاد و...انجام داد. همان چیزی که خامنه ای از آن در مجلس خبرگان به عنوان «اشکال فنی» نام می برد.!! خامنه ای فقط پس از روز ۶ مرداد ۶۸ که «همه پرسی بازنگری قانون اساسی» انجام شد، می توانست به طور قانونی به عنوان رهبر انتخاب شود.!!!
Show all...
👍 11👎 1
۹۶ - سناریوی انتخاب رهبری‌ ماه رمضان از ۱۸ فروردین ۶۸ شروع شده بود. به همین دلیل دیگر از ناهاری که «بنیاد شهید» می آورد خبری نبود و اگر کسی به هر دلیل روزه نبود خودش مقداری غذا با خود می آورد و در گوشه ای آن را میل می کرد. در اوایل اردیبهشت ۶۸ زنگ آخر به صدا در آمد. زنگی که دیگر به جای زنگ «ناهار و نماز» فقط «زنگ نماز» بود. طبق معمول اول به دبستان پسرم رفتم و او را به مدرسه ی خودم آوردم. ناهارش را به دستش دادم تا به مهد کودک برود و در آنجا آن را بخورد. بعد خودم هم به دلیل اشغال بودن دستشویی دبیران به سمت دستشویی دانش آموزان رفتم. این اولین بار بود که به آنجا می رفتم. از درب که وارد شدم با کمال تعجب تعدادی از دانش آموزان را دیدم که مابین ردیف توالت ها و دستشویی ها ایستاده بودند و داشتند غذا می خوردند.! با تعجب و شوخی به آنها گفتم :« چرا اینجا غذا می خورید مگر خوش منظره تر و خوش آب و هوا تر از اینجا پیدا نکردید؟!» بچه ها خندیدند و وقتی معصومه گفت :« تازه گاهی صدای ترومپت هم می شنویم» همه ی آنها از خنده ریسه رفتند.!! بعد مریم گفت :« خانم مدیر گفته کسانی که عذر شرعی دارند و روزه نیستند نباید در « ملاء عام روزه خواری» کنند.! من وقتی به دفتر مدرسه برگشتم موضوع را با خانم مدیر در میان گذاشتم و از او خواستم یکی از اتاق های مهد کودک را به این دانش آموزان اختصاص دهد تا مجبور نباشند ناهار خود را در بدترین جای ممکن بخورند. از فردای آن روز دانش آموزانی که روزه نبودند در یکی از اتاق های مهد کودک غذایشان را می خوردند. مدرسه یک جامعه در مقیاس کوچک است. مدیر مدرسه باید از خرد جمعی معلمان برای اداره ی آن استفاده کند. نمی شود که مدیر از هدیه «روز معلم» دانش آموزان به معلمشان با خبر شود و آن هدیه را ضبط کند، اما با گذشت حدود سه هفته از ماه رمضان اطلاع نداشته باشد که دانش آموزان در توالت مدرسه غذایشان را می خورند.!! مدیر یعنی اداره کننده، پس باید قبل از فرا رسیدن ماه رمضان جای مناسبی برای دانش آموزانی که به دلیل عذر شرعی قادر به گرفتن روزه نیستند، در نظر می گرفت و هنگام صدور دستور «غذا نخوردن در ملاء عام» محل مناسب صرف غذا را هم اعلام می کرد.!! ۴ خرداد ۶۸ عبدالعلی وزیری خواننده قدیمی موسیقی سنتی در سن ۷۸ سالگی درگذشت. او اولین خواننده ی مرد « برنامه گلها » در رادیو بود. برنامه ی گلها در زمان شاه طرفداران بسیاری داشت. در این برنامه اشعار زیبایی از شاعران بزرگ کشور چون حافظ، سعدی، مولوی و گاه از شاعران معاصر چون اخوان ثالث خوانده می شد و بعضی از همین اشعار را خوانندگان همراه با موسیقی سنتی می خواندند. شنیدن این برنامه از رادیو روحیه مردم را لطیف و مهربان می کرد. صبح روز ۱۴ خرداد ۶۸ حدود ۶ صبح زنگ تلفن خانه ی ما به صدا در آمد. محمد با عجله گوشی را برداشت. دوست محمد از اصفهان بود. او با لهجه گفته بود:« ممد از صبح زود تا الان آ، رادیو فقط تلاوت قرآن رو پخش می کوند. من فکر می کونم آ، که خمینی مردس.!» با شنیدن سخنان او محمد رادیو را روشن کرد. از رادیو تلاوت قرآن شنیده می شد.! سرانجام در ساعت ۷ صبح که برنامه اخبار شروع شد، آقای محمد رضا حیاتی گوینده اخبار، خبر درگذشت خمینی را اعلام کرد. پیکر خمینی پس از طی مراسمی در مصلای تهران، دو روز بعد در محلی جدید با فاصله از بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد. جمعیت زیادی در محل خاکسپاری حضور داشتند. بعدها شنیده شد که با اتوبوس حتی از روستاهای کشور، جمعیت برای این مراسم آورده شده بود. همچنین بعدا معلوم شد زمینی که برای دفن خمینی در نظر گرفته شده زمین کشاورزی بوده و به زور آن را گرفته بودند.! در روز ۱۴ خرداد ۶۸ بلافاصله پس از مرگ خمینی جانشین او را معرفی کردند.!! ظاهراً پس از عزل منتظری در فروردین ۶۸ و وخامت حال خمینی در اردیبهشت ۶۸ بحث جانشینی او در بین مسئولان کشور مطرح شده بود. در همان شبی که خمینی درگذشت تعدادی از مسئولان کشور در جماران دور هم جمع می شوند و پیرامون تعیین جانشین خمینی صحبت می کنند. این افراد از سران سه قوه، هیئت رئیسه خبرگان و برخی از اعضای شورای بازنگری قانون اساسی و افرادی نظیر خلخالی بودند. در کتاب سند انتخاب ص ۱۵۶ چنین آمده:« امینی:« ...در آن جلسه گفته شد...باید برای آینده تصمیم بگیریم. موسوی خوئینی‌ها می گوید:« صحبت شد که بعد از امام برای رهبری چه باید کرد؟ پس از مقداری سکوت، محمدی گیلانی(که لقب قاضی مرگ داشت)به خامنه ای گفت:« که چرا خود شما نباشید.؟» آیت الله مومن ، پیشنهاد تشکیل شورای رهبری را با حضور آیت‌الله منتظری مطرح می کند که با مخالفت روبرو می شود.!!
Show all...
👍 13👎 1
۹۵ - « ما که از مسئولان کشور هستیم نمی دانیم چکار کنیم؟!» ۱۵ اردیبهشت ۶۸ با شنیدن صدای زنگ تفریح، از کلاس راهی دفتر مدرسه شدم. سه یا چهار متر با درب دفتر فاصله داشتم که دیدم خانمی با چادر مشکی براق ( این نوع پارچه «شرمن» نام داشت.) از درب دفتر بیرون آمد. او سفید چهره و چاق بود. از کنار هم گذشتیم و من وارد دفتر شدم. اولین معلمی بودم که آن روز وارد دفتر می شدم. از معاون مدرسه که با او دوست شده بودم پرسیدم:« این خانم چادر شرمنی کی بود و چکار داشت؟» او با احتیاط گفت:« اتفاقا به خاطر شما آمده بود.» گفتم:« خب، پس چرا نماند تا من از کلاس بیایم و زود رفت؟» او با لبخندی گفت:« ایشان به موضوع انشایی که شما به دانش آموزان کلاس سوم گفته اید اعتراض داشت و می گفت:« حاج آقا گفتند:« ما که از مسئولان مملکت هستیم نمی دانیم چکار کنیم حالا این خانم معلم از بچه های ما چنین سوالی پرسیده است.؟»!! من معمولاً دو موضوع انشا به دانش آموزان می دادم. یکی از آنها اجتماعی_سیاسی بود و دیگری مربوط به طبیعت،خلاصه کتاب و... دوباره پرسیدم ایشان به کدام موضوع انشاء اعتراض داشتند.؟ هر چند که خودم حدس زدم کدام موضوع مورد اعتراض بوده است. معاون مدرسه گفت:« چگونه شعار مرگ بر امریکا را تحقق بخشیم؟» بعد پرسیدم خب، این خانم همسر کدام یک از مقامات بودند؟ او آهسته گفت:« همسر موسوی اردبیلی»! من با تعجب گفتم :« ولی من شاگردی به نام موسوی اردبیلی ندارم.» او گفت:« کریمی دختر موسوی اردبیلی است.»! آخوند موسوی اردبیلی، از سال ۶۰ تا ۶۸ رئیس دیوان عالی کشور و عالی ترین مقام قضایی ایران یا همان رئیس قوه قضائیه کشور بود. او از سال ۶۲ تا ۶۹ نماینده مجلس خبرگان رهبری هم بود یعنی هم زمان دو مقام مهم کشور را در دست داشت.!! من از مسئله ی دو اسمی بودن شاگردم بسیار حیرت کردم و همچنین از این که مادرش به مدرسه آمده بود ولی چند دقیقه صبر نکرد تا در مورد درس دخترش با معلمانش صحبت کند نیز بسیار متعجب شدم.!! گویی خودش را، هم مقام شوهرش یعنی «رئیس قوه قضائیه کشور » تصور می کرد و خانم معلم های دخترش را قابل نمی دانست تا با آنها گفتگو کند و فقط شکایت من را کرده بود.!! من این موضوع انشاء را با توجه به شعار«مرگ بر امریکا» به دانش آموزان داده بودم. این شعار خصوصاً بعد از پیروزی انقلاب نقل دهان مسئولان کشور بود و در تمام مناسبت های حکومتی با فریاد جمعیتی که فراهم کرده بودند تکرار می شد و بعد پرچم امریکا را آتش می زدند.!! من از دانش آموزان خواستم تا خوب در مورد این موضوع فکر و مطالعه کنند و به جای شعار، راه حل هایی جهت رساندن کشور به سطح کشورهای پیشرفته جهان را پیدا کنند و ارائه دهند. من در این مدرسه با شنیدن گفتار و دیدن رفتار خانم هایی که همسر وزیر یا سایر مقامات کشور بودند و نقل قول همسر موسوی اردبیلی از او، نسبت به آینده کشور بسیار ناامید شدم. آن روز وقتی از مدرسه به خانه رفتم دائماً به جمله ی موسوی اردبیلی فکر می کردم و ناراحت می شدم. شب که محمد به خانه آمد جریان را برایش تعریف کردم و گفتم:« ما اهواز که بودیم از مسئولان آنجا گله داشتیم اما حالا که به تهران آمدیم تازه من فهمیده ام که «آب از چشمه گل آلود است» و کشور ما آینده تاریکی خواهد داشت.!!! ۱۷ اردیبهشت ۶۷ در جلسه دبیران مدرسه، خانم مدیر علاوه بر صحبت درباره امتحانات خرداد ماه دانش آموزان، کتابی را به هر یک از ما معلمان داد. این کتاب در خصوص امر به معروف کارگزاران بود. که ایشان از دبیران خواستند کتاب را بخوانند و خلاصه ای از آن را به ایشان ارائه دهند. در آن کتاب «نظارت بر عملکرد کارگزاران توسط شهروندان توصیه شده بود و آن را بر مبنای قرآن و شیوه ی حکومت پیامبر و حضرت علی می دانست و نوشته بود که قرآن بر نظارت بر عملکرد کارگزاران اصرار دارد‌.» مصلحان اجتماعی نیز معتقدند که باید در امر حکومت سیستمی پیاده شود که اصلا هیچ کارگزاری نتواند «منکری» را انجام دهد یا اگر انجام داد بلافاصله « نهی از منکر» شود. در آموزه های دینی قبل از ۵۷ از قول پیامبر خدا آمده بود:« کلمه ی حق در برابر پادشاه ظالم بالاتر از جهاد است»!! همچنین گفت ه بود:« حق را بگویید، هرچند به ضرر شما باشد.» اما وقتی که آخوندها خود به قدرت رسیدند «نهی از منکر کارگزاران» توسط شهروندان را مخالفت با خود دانستند و آن را در نطفه خفه کردند و زندان ها پر شد از «حق گویان»!! البته وقتی سران کشور درستکار و امانتدار مردم باشند، بهترین الگوی رفتاری برای جامعه خواهند بود. در غیر این صورت، نیازی نیست تا امریکا برای ما مشکلی به وجود آورد، وقتی که مسئولان کشور از درون، با تبر نفاق و دو رویی درخت جامعه را قطع می کنند.!!
Show all...
👍 19👎 1
۹۴ - روز معلم در ۹ اردیبهشت ۶۸ احسان طبری نویسنده، شاعر و نظریه پرداز مارکسیست و عضو کمیته مرکزی حزب توده ایران در سن ۷۳ سالگی درگذشت. او از موسسان حزب توده بود و در سال ۱۳۲۸ پس از اینکه غیابا به اعدام محکوم شد، به خارج از کشور رفت و پس از انقلاب ۵۷ با سایر رهبران حزب به ایران برگشت. نشریه حزب توده از خلخالی و اعدام های جنون آمیز او حمایت می کرد و حتی از نامزدی خلخالی برای مجلس حمایت نمود.!! حکومت آخوندی پس از استفاده کامل از او و حزبش برای سرکوب سایر احزاب، سرانجام به سراغ او و حزبش هم رفت. در بهار ۶۲ او را دستگیر و زندانی کرد. احسان طبری هم چون دیگران در اعترافات تلویزیونی حکومت شرکت کرد و از اعمال و گفتار خود اظهار پشیمانی نمود. ۱۲ اردیبهشت ۶۸ من در کلاس درس و مشغول تدریس بودم که خانم مدیر درب کلاس را زد و اجازه ی ورود خواست. من با گفتن « برپا» ورودش را محترم شمردم. معمولاً اگر مدیر توصیه ای به دانش آموزان داشت از بلندگوی مدرسه اعلام می کرد و اگر کار واجبی با کلاس خاصی داشت به کلاس می آمد و با دانش آموزان سخن می گفت ولی آن روز بعد از ورود به کلاس رفت نزد یکی از دانش آموزان روی نیمکت نشست و به من گفت:« شما به درس ادامه دهید.!»!! من تعجب کردم ولی چیزی نگفتم و به تدریس خود ادامه دادم. پس از چند دقیقه خانم مدیر بلند شد و گفت :« امروز روز معلم است و من شنیده ام که دانش آموزان این کلاس پول روی هم گذاشته اند و برای شما یک انگشتر طلا خریده اند. من با این کارها مخالفم و به همین علت آمده ام تا انگشتر را بگیرم و ببرم.» من که تازه از چنین کاری که دانش آموزان انجام داده بودند مطلع شدم، خیلی تعجب کردم و گفتم:« من خیلی وقت است که هدیه ی «روز معلم» را از دانش آموزان خوبم دریافت کرده ام و آن هم رفتار دوستانه شان با یکدیگر و درس خواندنشان است.» خانم مدیر به سمت مبصر کلاس رفت و دستش را به سمت او دراز کرد و انگشتان دستش را تکان داد و گفت:« بده به من.!» مبصر کلاس با حالتی که بهت و ناراحتی از آن می بارید با درنگ و تامل یک بسته کوچک کادو پیچی شده را از کیف مدرسه اش بیرون آورد و به خانم مدیر داد.! خانم مدیر بسته را گرفت و با سرعت از کلاس خارج شد.!! من در سال ۶۰ حلقه ازدواجم را هزارتومان خریدم. تاریخچه‌ی روز معلم بر می گردد به سال ها پیش. در ۱۸ بهمن ۱۳۳۹ «باشگاه مهرگان» که مجمع صنفی معلمان به ریاست محمد درخشش بود بیانیه ای صادر کرد و درخواست افزایش حقوق معلمان را مطرح نمود. در این بیانیه آمده بود که:« حقوق یک معلم کمتر از حقوق یک راننده دولتی و کمتر از یک راننده تاکسی است. یک لیسانسه در وزارت فرهنگ ماهی ۴۰۰ تومان می گیرد ولی لیسانسه دیگر با در یک سازمان دولتی دیگر ۲۵۰۰ تومان دریافت می کند. در پی اعتراضات معلمان، دولت وقت به نخست وزیری جعفر شریف امامی و وزارت جهانشاه صالح لایحه‌ای به مجلس بردند اما این لایحه مورد موافقت معلمان واقع نشد. با درخواست « باشگاه مهرگان» معلمان در روز ۱۲ اردیبهشت ۴۰ به اعتصاب پرداختند و مدارس را تعطیل کردندو در مقابل مجلس در میدان بهارستان تجمع کردند. ماموران نظامی شاهنشاهی برای متفرق کردن معلمان ابتدا از آبپاش استفاده کردند اما معلمان برجا ماندند و با ماموران درگیر شدند. ماموران با تیراندازی هوایی و استفاده از باتوم خواستند معلمان را متفرق کنند اما سرگرد ناصر شهرستانی رئیس کلانتری بهارستان با شلیک مستقیم به پیشانی معلم جوانی به نام ابوالحسن خانعلی او را کشت. وی در حال گذراندن دوره ی دکترای فلسفه در دانشگاه تهران بود. تشییع جنازه خانعلی در روز ۱۳ اردیبهشت به بزرگترین تظاهرات خیابانی بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ تبدیل می شود. در پایان تشییع جنازه قطعنامه‌ای قرائت شد که مهمترین بندهای آن درخواست استعفای دولت شریف امامی و افزایش حقوق معلمان مطابق با بیانیه «باشگاه مهرگان» و مجازات قاتل خانعلی بود. در نتیجه در ۱۶ اردیبهشت ۴۰ شریف امامی استعفا داد و شاه، علی امینی را به عنوان نخست وزیر معرفی کرد. معلمان همچنان به اعتصاب و تجمع مقابل مجلس ادامه دادند و دانشجویان و سایر اقشار جامعه نیز به آنها پیوستند. امینی به دیدار معلمان رفت و قول داد خواسته هایشان عملی شود اما معلمان گفتند:« تا زمان اجرای مطالباتشان دست از اعتصاب نمی کشند.» معلمان معترض در شب هفت خانعلی روز ۱۲ اردیبهشت را «روز معلم» نامیدند. سرگرد شهرستانی برکنار و تحویل دادگستری شد. هیئت دولت افزایش حقوق معلمان را تصویب کرد و درخشش وزیر فرهنگ شد. هجده سال بعد مرتضی مطهری در شامگاه ۱۱ اردیبهشت ۵۸ توسط گروه فرقان ترور شد و روز ۱۲ اردیبهشت دوباره به نام «روز معلم» نامگذاری شد.
Show all...
👍 18