cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

『My_MANSI ✎ مانسی من』

* تحت حمایت انجمن قلم سازان * به قلم: BLUE SAMA Wattpad: https://www.wattpad.com/story/359834726?utm_source=androi ناشناس نویسنده: https://t.me/HarfChatBot?start=be63cafc5ee5 روندِ پارت گذاری: هر روز بجز روزهای تعطیل [ساعت 8PM]

Show more
Advertising posts
1 722
Subscribers
-824 hours
-637 days
+23930 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

00:07
Video unavailable
دو طرف لباس زیر امگا رو گرفت و از وسط جر داد.. اونو روی پاش نشوند و در حالی که داشت انگشتای خیس شدشو به #سوراخ متورمش میرسوند زمزمه کرد + ورزش مورد علاقت اسب سواری بود درسته؟ - ب.. بله جناب ولیعهد +خوبه حالا باید هنرت نشون بدی...میتونی رو #دیک منم خوب سواری کنی؟🔥 با گفتن این حرف #ضربه های انگشتش شروع کرد و همزمان لب هاشو روی لب های لرزون پسرش قرار داد. کمی ازش فاصله گرفت و عضو سیخ شدش رو روی #حفره تنگ و خیـ💦ــسش تنظیم کرد +خوب ازش سواری بگیر... https://t.me/+4fumz2lJtKMyZDRk https://t.me/+4fumz2lJtKMyZDRk
Show all...
00:03
Video unavailable
گی لاو بیناجنس انتقامی مافیایی🔥🏳‍🌈 بعد از پنج سال مریضش رو که حامله کرده می بینه و میفهمه یه دختر شیرین زبون داره😍🥹 بیشتر از مواد بهم تزریق کرد - مثل پنج سال پیش از کون بکنمت یا جلوتو صفا بدم؟💦 خمار بهش زل زوم که دستش رو روی شکمم گذاشت - تنت برای بودن زیر من و گا* ییدن توسط من به طور وی ای پی افریده شده لعبت! رگ های برامده دستش دلم رو به پیچ و تاب انداخت تحمل ک .. یر سی و پنج سانتیش رو نداشتم به زور پچ زدم - بهم... دست ... نزن ... عرشیا.. دخترم بیدار میشه... روی باسنم کوبید و هوار زد - انقدر باید کون بدی تا بدهی فرارت رو بهم بدی بچه مال کیه؟ توله حروم کیو بزرگ کردی خودم بهت بچه میدم... خواستم حقیقت رو بگم نیلوفر دخترته که عضوش رو کامل داخل بدنم جا کرد فریاد زد - اونقدری کلفتم توت میمونه که تا آخرین ذرات اسپرمم رو هم سمت خودت بکشی و بچم رو حمل کنی لیتل فراری! https://t.me/+5_Xy5ZIFSYBiN2Y0 https://t.me/+5_Xy5ZIFSYBiN2Y0
Show all...
Repost from N/a
00:02
Video unavailable
#مثبت18سال گی😱💦🔥 با خشم و عصبانیت #سیلی روی صورتش زدم که افتاد رو تخت هقی زد ولی بی توجه به گریه هاش باسنشو کشیدم سمت خودم و #شلوارشو درآوردم _آ.. اهیر داری چیی. چیکار میکنی تروخدا ولم کن بچه ها صدامونو میشنون سرشو به بالشت #فشار دادم تا کمتر زر زر کنه♨️💘 _خفه شو سام تو بهم #دروغ گفتی اینم مجازات دروغاته محکم بدون چرب کردن مق.عدش یه ضرب واردش شدم که ناله من و #فریاد اون تو اتاق پیچید... با حس گرمی #خون روی #مردونگیم با عصبانیت... ❌🔞⚠️ #مافــیایـی "خطر اعتیاد شدید به رمانهای این چنل بالاست" 🩷💦 https://t.me/+tYjj8EZLvekyMGU8 https://t.me/+tYjj8EZLvekyMGU8
Show all...
Repost from N/a
Photo unavailable
تو کویر کـ.ون پسره بیچاره میزاره و اشکش و در میاره!👀🫦💦 _چیکار میکنی ددی! _مگه کویر دوست نداشتی کاراکال دارم به اوج میرسونمت تفی روی سـ*وراخ پسرک انداخت و بی معطلی خودش را #واردش کرد دستش را داخل شن ها چنگ کرد و از شدت درد بیحال شد #پـــاره شدنش را حس میکرد _اینم تاوان پیچوندن ددیت کاراکال وحشی من https://t.me/+IAZ2_IcCwO8yNWU0 https://t.me/+IAZ2_IcCwO8yNWU0
#گـــــــــی‌لاو_ددی_لیتل‌بوی🔥
#اسمات_مافیایی_هــــــات💦
Show all...
#گی🤤🔥 _دهنت باز کن مطیعانه دهنم باز کرد که یه ضرب کل #آلتشو تو دهنم برد بی توجه به اینکه دهن کوچیک من تحمل #کلفتشو نداره با نعره بلندی داخل #دهنم خالی کرد ازم کشید بیرون خم شد زیر گوشم گفت: _یه قطره اش بریزه بیرون من میدونم تو وحشتزده همه اش #قورت دادم که دست روی سرم کشید _آفرین توله💦 -میخوای خشک‌خشک #کونت بزارم پسر قشنگم سرمو #مظلوم تکون میدم که دستشو روی سینه‌هام میکشه -پس خوب برام بخور سک.سیِ من... هقی میزنم که با جنون موهامو چنگ میزنه با ضرب التشو تا حلقم فرو میکنه💦 https://t.me/+wIbquR2pA1Q1MWI0 https://t.me/+wIbquR2pA1Q1MWI0
Show all...
دختر قاتلی که به دست بزرگترین قاچاقچی اسلحه دزدیده میشه و به بردگی میره ❤️‍🔥💦 _دستامو باز کن مرتیکه روانی
_هروقت تونستی مثل یه سگ خوب پارس کنی انوقت بازت میکنم 😱
#پیشنهادنویسنده #ویژه https://t.me/+Bbgoi-CdlxBjZWJk https://t.me/+Bbgoi-CdlxBjZWJk
Show all...
راجب پسری که با شرکت توی مسابقه های بوکس غیرقانونی سعی داره پول طلبکارهای پدرخوندشو تصویه کنه. همه چی از جایی شروع میشه که یک شب اون پسر غریبه رو میبینه، پسری که اصلا آدم عادی‌ای نیست . . . https://t.me/+tE7xYwpOYHBmOTc0 https://t.me/+tE7xYwpOYHBmOTc0 #داستانی #تخیلی #گی 🏳‍🌈
Show all...
Photo unavailable
مرد سادیسمی انقدر سینه های پسره رو میک میزنه تا ازش شیر دربیاد💯⛔️🔗 -میشه #نیپل هامو لیس بزنی؟ داغ بهم نگاه کرد که لباسمو در آوردم و نوک سرخ #سینه هامو فشار دادم که عصبی دستمو پس زد و #لیسی بهشون زد که ناله ای کردم - آههه...رهام محکمتر #سینه هامو بخور مک محکمی به یکی از سینه هام زد که ضعف کردم و التم راست شد -اوووف بیبی #هورنی من چقدر میمی هات خوشمزست نظرت چیه سوراخ کوچولوتو با ک.یر کلفتم پر کنم و همزمان نیپل هاتو انقدر میک بزنم تا ازشون شیر دربیاد 🍼😈 -آههه....رهام ولی من پسرم شیر ندارم که... شلوارمو با شورتم همزمان پایین کشید و بلافاصله کلفتشو خشک تو سوراخم هل داد که دادی از درد کشیدم و با حس لمس انگشتاش روی سوراخم -امروز جوری میکنمت که #باردار بشی و از #نیپل های کوچولوت هم مثل این #سوراخت چیزای خوشمزه بیاد....🔞💦🍒 https://t.me/+wIbquR2pA1Q1MWI0 https://t.me/+wIbquR2pA1Q1MWI0
Show all...
دختری که برای باند قاچاق اسلحه کار میکنه و #قاتلی خونسرده ولی به دست دشمنش دزدیده میشه و به اشد #مجازات میرسه... 🙈💦💕 بعد اون همه حقارت و #تعرض تو لونه سگا افتاده بود... ولی هنوزم دست از چموش بودنش برنمی‌داشت هنوزم با اون چشمای #سگ مصبش داشت نگام می‌کرد! عصبی #شوکری برداشتم و رفتم سمت قفس _هنوز دست از تقلا برنداشتی نه؟ من میدونم چجوری ادمت کنم #برده بی ارزش 😱🍆 https://t.me/+Bbgoi-CdlxBjZWJk https://t.me/+Bbgoi-CdlxBjZWJk دارای صحنه های باز و اروتیک 🫣🔞
Show all...
#MY_MANSI #PART_111 ●・○・●・○・●・○・●・○・● _"شنیدم فردا قراره برای چند روز بری یکی از جزیره‌های شمال." یونگ با صدای لوگان برای لحظه‌ای سرش رو بلند کرد و سری تکون داد. _"اره صبح زود میرم." لوگان از بالای عینکش بهش خیره شد. _"تا کی میمونی؟" یونگ هموطنور که مشغول برش بیکنش با چاغو بود گفت: _"پروژه‌اش خصوصیه و احتمالا چند روز طول بکشه." _"هوممم... پس با بادیگاردایی که باهات میان در ارتباط میمونیم تا تمرکزت رو کارت باشه. " با چیزی که از دهن لوگان بیرون امد، اخمی رو صورتش شکل گرفت. _"بادیگاردی نمیبرم." صورت و لحنش قاطعیت رو فریاد میزد و همین باعث بهم ریختن اعصاب برادر‌هاش بود. این بحث هربار تکرار میشد و هر سری یونگ اونهارو با مخالفت‌هاش به سردرد میکشوند. یوهان زیر چشمی منتظر به واکنش بقیه نگاه کرد. قبلا فهمیده بود که مرد کنارش علاقه‌ای به کار خانوادگیشون نداره و خودش رو کنار کشیده. ولی نمیدونست در این حده که حتی نخواد بادیگاردی رو با خودش ببره. صرف نظر از بیزنس خانوادش اون یکی از مدل‌های شناخته شده جهانی بود و حضور بادیگارد براش واجب! _"یونگ- " ✎𝔹𝕃𝕌𝔼
Show all...
8👍 1