جغد خرابهنشین 🦉
Whatever people say I am, that's what I'm not. 🎭 🦉Living to tell the TALE. لینک چنل درسی: @study_with_Elle 📍ساکن وضعیت بغرنج 🕯️مایل به گوشهنشینی و انزوا 📚 کرمِ کتاب بیستوسه | در حال یادگیری 🪨 در مسیر سرسخت شدن
Show more388
Subscribers
No data24 hours
-57 days
-2030 days
Posting time distributions
Data loading in progress...
Find out who reads your channel
This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.Publication analysis
Posts | Views | Shares | Views dynamics |
01 ولی جدای از شوخی رومن گاری خیلی دوستداشتنیه و من این رو فراموش کرده بودم. اون روز توی کافه سیندرلا یکی از کتابهاش رو برداشت نگاه کرد. شب که برگشتم خونه گشتم توی کتابهام و چند تا کتابِ نخونده ازش پیدا کردم. این کتابش متشکل از چند داستان کوتاهه. توفان، اولین داستان کوتاهِ این کتاب رو خوندم و پایان داستان تکاندهنده بود بچهها. لطفن رومن گاری رو دوست داشته باشید و کتابهاش رو بخونید و به کساییکه دوستشون دارید هدیه بدید. تجربهی کهنهام را باور کنید! | 25 | 3 | Loading... |
02 اگر لیمو و نعنای تازه داشتم اداییتر به نظر میرسیدم، حیف شد. | 24 | 1 | Loading... |
03 بچهها خواهش میکنم وقتی یه کاری براتون خیلی سخته نگید از فلان چیز حاملهم. نمیدونم متوجه هستین یا نه ولی گفتن چنین چیزی خیلی زشته. | 41 | 0 | Loading... |
04 ببخشید من توی زندگی کردن یکم نوبام، دارم سعی میکنم یاد بگیرمش. | 43 | 0 | Loading... |
05 Media files | 44 | 1 | Loading... |
06 بابای عزیزم، کاش اهل نامه نوشتن بودی تا برات نامه مینوشتم میگفتم چقدر دوستت دارم. برات مینوشتم که متأسفم که ما اینقدر دیر با هم دوست شدیم. متأسفم که همدیگه رو بلد نبودیم و اینقدر سخت تونستیم با هم ارتباط بگیریم. مینوشتم که ولی چقدر خوشحالم که بالاخره شد، وگرنه بدون تو، توی این دنیا چقدر تنها بودم. | 59 | 2 | Loading... |
07 مامان سعی میکنه هر روز یکم، هر چقدر که میتونه و در توانش هست زندگی رو برام غیرقابل تحمل و سختتر کنه، داره تمام تلاشش رو میکنه. بابا نقطهی مقابل این داستانه و هر روز با خودش در جنگه، تا بتونه با من به صلح باشه. | 57 | 0 | Loading... |
08 هیچ آدمی تا به حال اینقدر به خاطر راحتتر شدن زندگی من استانداردهاش رو جابجا نکرده. شاید یکی از دلایل عشق بیحدوحصرم نسبت به بابا همینه. | 56 | 0 | Loading... |
09 دلم میخواد با بابا فرار کنم یه جای دور و دیگه هیچوقت برنگردیم. | 56 | 0 | Loading... |
10 دلم واسه بابا تنگ میشه، هر لحظهای که پیشش نیستم از زندگی متنفرم. | 57 | 0 | Loading... |
11 وقتی ازم میپرسن زندگی خانوادگی با روانت چه میکنه: | 67 | 0 | Loading... |
12 اینکه یه سری آدم هستن که توی وضعیت بدتری نسبت به ما هستند، باعث نمیشه احساس ما به وضعیت تخمیای که داریم بهتر شه. | 55 | 0 | Loading... |
13 از دخترهایی که با این الدنگها همراهی میکنن حتا بیشتر بدم میاد. | 70 | 0 | Loading... |
14 وای من چقدر از پسربچههایی که دائم دارن راجع به روابط با دخترها شر و ور تفت میدن بدم میاد. خصوصن اگر بالای 30 سال باشن. | 68 | 0 | Loading... |
15 من یه کشفی کردم!
بزرگترین ترس ۸۸/۵ درصد پسرها اینه که شبیه پدرشون بشن و بزرگترین ترس۷۹/۳ درصد دخترها هم اینه که شبیه مامانشون بشن.
@hafezbajoghli | 68 | 0 | Loading... |
16 دلم یه اکیپ باحال برای کمپینگ میخواد ولی نه خودم آدم باحالیام و نه شرایط خانوادگی کمپینگ رو دارم. 😭 | 76 | 0 | Loading... |
17 توانایی گربهی شرک در مظلومنمایی کردن نسبت به مادر ایرانی هیچه، هیچ. | 78 | 1 | Loading... |
18 من وقتی به زور میبرنم مهمونی خانوادگی: | 75 | 0 | Loading... |
19 دومین باره میام سراغ کتاب جنایت و مکافات. خیلی برام عزیز و قشنگه.
دو تا دلیل محکم واسه عزیز بودنش دارم. یکیش اینه که هدیهاس. یه هدیهی بیمناسبت. از پسری که دوستش دارم و اون زمان که برام فرستاده بودش، فقط دوست بودیم و به گفتهی خودش بهخاطر «دوستی قشنگمون» و «زحمتایی که برای هردومون کشیدی» بود. من هی میخواستم بخونمش، اما نمیشد. ولی همیشه نگاهش میکردم و ورقش میزدم و ذوق داشتم براش. خیلی دوستش داشتم.
گذشت و گذشت، دو سال بعدش، زمستون چهارصد و دو یعنی، شروع کردم به خوندنش. دلیل دوم برمیگرده به آخرین روزایی که بابام پیشمون بود. نوبتی ناهار درست میکردیم. من عادت دارم رو میز آشپزخونه کتاب میخونم صبحها تا نزدیک ظهر. روزایی که نوبت آشپزی بابام بود، بوی پیازداغ و رب و برنج، قاطی میشد با کتابم و خیلی لذتبخش بود برام. جنایت و مکافات رو روز قبل از رفتنش -شاید هم همون شبِ قبلش، چند ساعت قبل از اینکه بخوابیم و همه چی تغییر کنه- تموم کردم، با یکی از بهترین پایانبندیهایی که خونده بودم. و دیگه هیچ کتابی برام اینطور با عشق قاطی نشد؛ همون عشقی که گاهی طعم فقدان داره. | 73 | 2 | Loading... |
20 "بلاگری کتاب" واقعاً یکی از مضحکترین فضاهاییست که در اینستاگرام میتونید پیدا کنید. تکتکشون رو میشه برداشت و فاقد ذرهای جهانبینی، دغدغهٔ فکری و دلسوزی برای مخاطب بودنشون رو نشون داد. نمیشه کتاب "هارلی کوئین" بخونی و در کنارش داستانِ برتولت برشت. برشتی که من میشناسم، با چنین چیزی سازگار نمیشه. | 73 | 3 | Loading... |
21 📚خاطرات سیلویا پلات | 74 | 1 | Loading... |
22 📽 #کاغذ_بیخط | 72 | 2 | Loading... |
23 از این شبها کم نداشتما. احساس میکنم توی زندگی خودم شدم نخودی. سر کار نمیرم ولی کار میکنم. بچهدار نشدم ولی بچهداری میکنم. کارهای اداری رو انجام میدم. آدمها رو تحمل میکنم. عاشق خلوتم و خلوت گیرم نمیاد. گریهام میگیره از صدا، آدمها، چهرهها، حرفها و ... . فقط آرزو میکنم بخوابن. شبها زودتر بخوابن و صبحها دیر بیدار بشن. منم باهات موافقم مهستی عزیز. یه وقتایی که هیچ، حتا برای همیشه دور شدن واسهم قشنگه. | 61 | 1 | Loading... |
24 فکر میکردم اونی که هیچوقت راضی نیست و همه چیز براش ناکافیه خودمم. حالا فهمیدم من خیلی هم رابطهی خوبی با نقصها دارم، صدای توی سرم مامانه. انگار من یه مامان جیبی دارم و با خودم میبرمش دانشگاه، وسط ارائه بهم میگه ناکافی، ناکافی، ناکافی! هیچچیز، هیچوقت اونجور که باید خوب نیست. | 63 | 0 | Loading... |
25 Media files | 68 | 2 | Loading... |
26 https://youtu.be/O31m6S4q_3w?si=tP9_fmZwjGDEvgvb
میا هم میگه که ماچا مزهی چمن میده. 😁
چرا هر چیزی که برام خوبه باید اینجوری باشه آخه. | 72 | 0 | Loading... |
27 رشت/یهروز بارونی/چای وسط بازار 🌿. | 67 | 1 | Loading... |
28 فضای مجازی پر شده از مطالبی که هر روز باهاشون رو در رو میشیم.
به چیا اعتنا کنیم به چیا نه؟
بچه ها من یه لیستی از مطالب، افراد، کتاب های زرد رو براتون مینویسم، شاید کامل نباشه اما طیف وسیعی رو در بر میگیره 😉
افراد زرد و غیرعلمی
🚫دکتر جو دیسپنزا
🚫دکتر انوشه
🚫دکتر چاووشی
🚫رنه سینانی
🚫شاهین فرهنگ
🚫مریم آقایی
🚫 مد گل(همون دختر یوتیوبر)
🚫و.....
❌کتاب های زرد
❌ چهار اثر از فلورانس اسکاول شین
❌ راز
❌ جادوی فکر بزرگ
❌ بخواهید تا به شما داده شود
❌ معجزه شکرگزاری
❌ اسرار ذهن ثروتمند
❌ و.....
❌ مطالب زرد و غیرعلمی
❌قانون جذب
❌کندالینی
❌سابلیمینال
❌اعداد 3و6و9😅
❌طب سنتی
❌طب سوزنی
❌طب اسلامی (بلاک نشم صلوات😁)
❌ روانشناسی اسلامی
❌بکارت
❌بختک
❌عرفان حلقه
❌فنگشویی
❌فالگیری و طلسم
❌طالع بینی و آسترولوژی
❌کارما
❌انرژی درمانی
❌فرکانس و ارتعاش و این چرت و پرتا
❌نتورک مارکتینگ (عامیانه)
❌چاکرا😐
❌اعداد و آدما ها و زمان های نحس و شوم😑
❌ زمین تخت گرایی
❌فمنیسم افراطی
❌صدا و سیمای ایران😂
❌چشم زخم
❌جن
و....
اینا رو دیدید دو تا پای دیگه قرض بگیرید و فرار کنید😑😅🏃♂ | 72 | 2 | Loading... |
29 - مودم نسبت به قهوه در تمامی ادوار | 68 | 1 | Loading... |
30 امروز رو با سیندرلا روزیدیم، و حتا وقتی شب شد باز هم روزیدیم. وقتی خیلی خیلی شب هم شد باز هم نمیشبیدیم. چون که با آدمی که دوستش داری هیچوقت شب نمیشه. | 77 | 0 | Loading... |
31 Book date 3. | 78 | 1 | Loading... |
ولی جدای از شوخی رومن گاری خیلی دوستداشتنیه و من این رو فراموش کرده بودم. اون روز توی کافه سیندرلا یکی از کتابهاش رو برداشت نگاه کرد. شب که برگشتم خونه گشتم توی کتابهام و چند تا کتابِ نخونده ازش پیدا کردم. این کتابش متشکل از چند داستان کوتاهه. توفان، اولین داستان کوتاهِ این کتاب رو خوندم و پایان داستان تکاندهنده بود بچهها. لطفن رومن گاری رو دوست داشته باشید و کتابهاش رو بخونید و به کساییکه دوستشون دارید هدیه بدید. تجربهی کهنهام را باور کنید!
Photo unavailableShow in Telegram
اگر لیمو و نعنای تازه داشتم اداییتر به نظر میرسیدم، حیف شد.
😁 1
بچهها خواهش میکنم وقتی یه کاری براتون خیلی سخته نگید از فلان چیز حاملهم. نمیدونم متوجه هستین یا نه ولی گفتن چنین چیزی خیلی زشته.
🤝 6
بابای عزیزم، کاش اهل نامه نوشتن بودی تا برات نامه مینوشتم میگفتم چقدر دوستت دارم. برات مینوشتم که متأسفم که ما اینقدر دیر با هم دوست شدیم. متأسفم که همدیگه رو بلد نبودیم و اینقدر سخت تونستیم با هم ارتباط بگیریم. مینوشتم که ولی چقدر خوشحالم که بالاخره شد، وگرنه بدون تو، توی این دنیا چقدر تنها بودم.
🤝 2😢 1
مامان سعی میکنه هر روز یکم، هر چقدر که میتونه و در توانش هست زندگی رو برام غیرقابل تحمل و سختتر کنه، داره تمام تلاشش رو میکنه. بابا نقطهی مقابل این داستانه و هر روز با خودش در جنگه، تا بتونه با من به صلح باشه.
😢 2
هیچ آدمی تا به حال اینقدر به خاطر راحتتر شدن زندگی من استانداردهاش رو جابجا نکرده. شاید یکی از دلایل عشق بیحدوحصرم نسبت به بابا همینه.
😢 3
دلم واسه بابا تنگ میشه، هر لحظهای که پیشش نیستم از زندگی متنفرم.
😢 2