cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

کاناپه قرمز

@Osummerwine @Omaears غزلم. به همه‌ی چیزهایی فکر می‌کردم که در طول زندگی‌ام از دست داده بودم: زمانی که برای همیشه از دست رفته بود، دوستانی که مُرده یا ناپدید شده بودند، احساساتی که دیگر هرگز تجربه نمی‌کردم.

Show more
Advertising posts
1 126
Subscribers
No data24 hours
-107 days
-1530 days
Posting time distributions

Data loading in progress...

Find out who reads your channel

This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.
Views Sources
Publication analysis
PostsViews
Shares
Views dynamics
01
سلام. احوالات روز نمی‌دونم چندم رژیم منهای کوهستان: دختری با یوزر Hot chocolate دیدم و هوس هات چاکلت داغ خوشمزه‌ی کافه‌ی سر کوچه افشین تو شمال رو کردم. خدافظ‌.
3321Loading...
02
از بارز ترین نشانه بلوغ در افراد برای من اینه که نگاه اسطوره‌ای به کسی ندارند. خاصه به آرتیست‌ها. و به چیزها نگاه میانه دارند.
4778Loading...
03
یادم رفت منشن کنم که در برابر کسی که همیشه بهم حس ناکافی بودن می‌داد، اینجوری بودم. به قول تراپیستم میری جلو می‌بینی عا عا رفیق هم شدی باهاش.
3594Loading...
04
آخرین چیز کوچکی که برام اتفاق افتاد و بخوام تعریف کنم این بود خواهرش و جوجه با ما برگشتن تهران که شوهرش بیاد خونه‌مون دنبال‌شون. اومدن بالا تا برسه، روی میزم جای لیوان و لکه بود. خونه گردگیری درستی نداشت. یه کپه لباس روی صندلی برای اتو کردن وجود داشت. و من؟ حالم خوب بود. اگر قبلا بود حتما توضیح می‌دادم چقدر کمردرد داشتم و اینکه فقط تونستم قبل از سفر خونه رو مرتب کنم و دوش بگیرم و چمدون ببندم، خیلیه. برای همین شیشه میزها تمیز نیست و بقیه جاها. اما نگفتم. حسی درونم برای گفتنش وجود نداشت. همین چیزی که بود، کافی بود. من کافی بودم. نمی‌خواستم تایید بگیرم. نمی‌خواستم قضاوت نشم. نمی‌خواستم طرد نشم. من با هر آنچه که وجود داشت، ارزشمند بودم. شلوارکمو پوشیدم و مت‌ام رو پهن کردم و شروع کردم به ورزش روش تا کمردردم بعد از تو ماشین نشستن، کمی آروم شه. و همونجوری که ورزش می‌کردم با اون که روی مبل نشسته بود، درباره چیزهایی حرف می‌زدم و می‌خندیدم. حالم خوب بود. برای یک معاشرت دلخواه، خوب و کافی بودم.
3634Loading...
05
اینو گفتم که بگم از خودم در سه روز گذشته، راضی بودم. دارم با خودم مثل یک چیز ارزشمند رفتار می‌کنم. قشنگه واسم.
3716Loading...
06
روزی که می‌خواستم روی ازشمندی‌م کار کنم، تو اعماق اقیانوس بودم. نوت‌های توی دفترم مدام جلوی چشمم تار می‌شد چون اشک‌هام بند نمی‌اومدن. فرقی نمی‌کرد تراپیستم که روبروم نشسته چی بگه، این چشم‌های من بود که برای خیس شدن آماده بود. روی عمیق‌ترین زخم‌هام دست گذاشته بودم و‌ اون زیر زیرا پیداشون کرده بودم. فهمیده بودم اونجان. وجود دارن. و دست زدن بهشون دردناک بود.
4748Loading...
07
اگه شمام آفتاب‌گیر بالا سرتونو تو ماشین میدین پایین، پس می‌دونی از چی حرف می‌زنم و دوست خوب منی.💅
5321Loading...
08
وقت خداحافظی با کوهستان قشنگم در بهاره. خداحافظ هوای Full HD تر و تازه و یه کم وحشی توی ریه‌هام.
5220Loading...
09
اینجا دست به گوشی بردن، کفران نعمته. می‌خوام برم توی آفتاب تراس دراز بکشم‌.
5861Loading...
10
امروز تو کوهستان یک گیاه بسیار کوچک با برگ‌های قلبی پیدا کردم.
6010Loading...
11
هربار طبیعت شگفت‌ زده‌ام می‌کنه.
5911Loading...
12
اون‌وقت من پلیور پوشیدم، جوراب ساق بلند روی شلوار و یه کاسه عدسی داغ زدم تو بغلم دارم ازش می‌خورم.
2140Loading...
13
اصلا باورم نمیشه جوجه با یک تیشرت، بدون جوراب، لخت می‌گرده تو این سرما بعد بشقاب هندونه‌ هم دستشه.
2110Loading...
14
براش غذا ریختیم، دیگه کلا نشسته جلوی در اینجوری نیگا می‌کنه. گدو😭
4270Loading...
15
با قصه‌ی خرس کوچولو بهتون شب بخیر میگم.
5561Loading...
16
Media files
49416Loading...
17
فوروارد رو باز کردم که اگر دوست داشتید سیو کنید.
5021Loading...
18
بهار در کوهستان.
5181Loading...
19
نه، ببخشید.
10Loading...
20
کوهستان در بهار.
10Loading...
21
Media files
56013Loading...
22
Media files
46811Loading...
23
میخوام براتون چندتا عکس خوب بذارم.
4300Loading...
24
صبح بخیر از تو دل صبح زود کوهستان.
4341Loading...
25
داشتم داستان خبرنگاره رو به خواهرش با ادبیات مخصوص حضور پدر توضیح می‌دادم، یهو پدر گفت حالا واقعا با عکاسه خوابیده؟ انتظار این سطح از صمیمیت کلام رو نداشتم حقیقتا. می‌خواستم بگم شنیدم بچه‌ها رو لک‌ لک‌ها میارن، من بلد نیستم، نمی‌دونم.
3670Loading...
26
آخر شبی نشستم زیر کرسی کنار پدر، گفتم این اینترنشنال رو خاموش کن سرم درد گرفت به خدا. کمش کرد یه دو تا تحلیل جون‌دار واسش خوندم، گفت این کجا بود؟ گفتم توییتر.‌ تی‌وی رو خاموش کرد گفت بقیه‌اش رو بخون.
3720Loading...
27
Media files
4861Loading...
28
بارون کوهستان تو بهار شگفت‌آوره. فکرشو نمی‌کردم. رفتم توی بارون کوهستان قدم زدم، زیر شکوفه‌های خیس آلبالو. چه چیزی بود.
4010Loading...
29
می‌خواستم مه ببینم. خیلی اینو می‌خواستم.
4630Loading...
30
به خاطر کمردردم خیلی قبل از اومدن غر داشتم. ولی اومدم و شکوه کوهستان دوباره درگیرم کرده.
3920Loading...
31
منظورم این نیست حتما پول داشته باشن، روحیه جسارت و ریسک‌پذیری و Level up رو میگم. می‌دونی از چی حرف می‌زنم؟
3790Loading...
32
حالا من بیشترِ مردایی که دیدم اینطوری‌اند. زن‌ها معمولا جسورترن. آمار من محدوده آدم‌هایی هست که می‌شناسم. زن‌ها معمولا ساپورتیو و هل دهنده و اهل Level up هستند و کمک می‌کنن با پارتنرشون زندگی رو بکشن بالا. انقدر زن‌هایی از این دست دیده‌ام.
3800Loading...
33
بعد یه سری طلای قدیمی بوده، از این خیلی سنگین‌ها، مال مادربزرگ. مثلا طلاهای هندی دیدین چقدر سنگینه؟ در اون حد. کل اون طلاها رو دو سال پیش فروختن ۴۵۰، طلا گرمی ۱۲۰۰ بود فکرررر کن. بهش گفتم چرا نگه نداشتین خب؟ نیاز نداشتید که؟؟ گفت مادر نذاشت. گفته طلا میخوایم چیکار؟ بعد با مادر حرف می‌زنم هنوز از تصمیمش دفاع می‌کنه.🤦🏻‍♀😭
3830Loading...
34
پدر نشسته باهام حرف میزنه میگه سه چهار سال پیش رفتم یه ویلا شمال دیدم ۲۵۰، فلان‌قد کم داشتم به مادر گفتم اون پول رو بهم نداد، باهاش قهر کردم (گوگولی😂)، الآن شده ۸ میلیارد🥲
3740Loading...
35
یعنی اصلا تو کتم نمیره.
3740Loading...
سلام. احوالات روز نمی‌دونم چندم رژیم منهای کوهستان: دختری با یوزر Hot chocolate دیدم و هوس هات چاکلت داغ خوشمزه‌ی کافه‌ی سر کوچه افشین تو شمال رو کردم. خدافظ‌.
Show all...
3
از بارز ترین نشانه بلوغ در افراد برای من اینه که نگاه اسطوره‌ای به کسی ندارند. خاصه به آرتیست‌ها. و به چیزها نگاه میانه دارند.
Show all...
16🐳 6
یادم رفت منشن کنم که در برابر کسی که همیشه بهم حس ناکافی بودن می‌داد، اینجوری بودم. به قول تراپیستم میری جلو می‌بینی عا عا رفیق هم شدی باهاش.
Show all...
15
آخرین چیز کوچکی که برام اتفاق افتاد و بخوام تعریف کنم این بود خواهرش و جوجه با ما برگشتن تهران که شوهرش بیاد خونه‌مون دنبال‌شون. اومدن بالا تا برسه، روی میزم جای لیوان و لکه بود. خونه گردگیری درستی نداشت. یه کپه لباس روی صندلی برای اتو کردن وجود داشت. و من؟ حالم خوب بود. اگر قبلا بود حتما توضیح می‌دادم چقدر کمردرد داشتم و اینکه فقط تونستم قبل از سفر خونه رو مرتب کنم و دوش بگیرم و چمدون ببندم، خیلیه. برای همین شیشه میزها تمیز نیست و بقیه جاها. اما نگفتم. حسی درونم برای گفتنش وجود نداشت. همین چیزی که بود، کافی بود. من کافی بودم. نمی‌خواستم تایید بگیرم. نمی‌خواستم قضاوت نشم. نمی‌خواستم طرد نشم. من با هر آنچه که وجود داشت، ارزشمند بودم. شلوارکمو پوشیدم و مت‌ام رو پهن کردم و شروع کردم به ورزش روش تا کمردردم بعد از تو ماشین نشستن، کمی آروم شه. و همونجوری که ورزش می‌کردم با اون که روی مبل نشسته بود، درباره چیزهایی حرف می‌زدم و می‌خندیدم. حالم خوب بود. برای یک معاشرت دلخواه، خوب و کافی بودم.
Show all...
24
اینو گفتم که بگم از خودم در سه روز گذشته، راضی بودم. دارم با خودم مثل یک چیز ارزشمند رفتار می‌کنم. قشنگه واسم.
Show all...
8💅 2
روزی که می‌خواستم روی ازشمندی‌م کار کنم، تو اعماق اقیانوس بودم. نوت‌های توی دفترم مدام جلوی چشمم تار می‌شد چون اشک‌هام بند نمی‌اومدن. فرقی نمی‌کرد تراپیستم که روبروم نشسته چی بگه، این چشم‌های من بود که برای خیس شدن آماده بود. روی عمیق‌ترین زخم‌هام دست گذاشته بودم و‌ اون زیر زیرا پیداشون کرده بودم. فهمیده بودم اونجان. وجود دارن. و دست زدن بهشون دردناک بود.
Show all...
16
اگه شمام آفتاب‌گیر بالا سرتونو تو ماشین میدین پایین، پس می‌دونی از چی حرف می‌زنم و دوست خوب منی.💅
Show all...
11🫡 1
وقت خداحافظی با کوهستان قشنگم در بهاره. خداحافظ هوای Full HD تر و تازه و یه کم وحشی توی ریه‌هام.
Show all...
11
اینجا دست به گوشی بردن، کفران نعمته. می‌خوام برم توی آفتاب تراس دراز بکشم‌.
Show all...
5
امروز تو کوهستان یک گیاه بسیار کوچک با برگ‌های قلبی پیدا کردم.
Show all...
6