cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

کاناپه قرمز

@Osummerwine @Omaears غزلم. به همه‌ی چیزهایی فکر می‌کردم که در طول زندگی‌ام از دست داده بودم: زمانی که برای همیشه از دست رفته بود، دوستانی که مُرده یا ناپدید شده بودند، احساساتی که دیگر هرگز تجربه نمی‌کردم.

Show more
Advertising posts
1 134
Subscribers
-124 hours
-87 days
+1730 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

تازه یکی رو از ته کوچه با فریاد صدا می‌کرد که چرا اون‌وری میری دااایی؟ دااااااییییی؟ گفتم اون دایی نیست، با پوف کردن و عصبانیت برگشت نشست روی صندلی گفت ای بابا پس دایی کی میاااااد؟
Show all...
4
تمام آقایون کوچه ما از یک ساعت پیش دایی هستند، چون یک جوجه صندلی گذاشته کنار پنجره هر پسر رندومی که رد میشه رو دایی صدا میکنه. دایی؟ داایی؟ دایی؟
Show all...
8
Photo unavailable
داشتم به داداشم تکست میدادم یه دقیقه رفتم ظرف بشورم دیدم گوشی رو ورداشته واسش تکست فرستاده با قلب و توت فرنگی. و دوباره توت فرنگی.
Show all...
Photo unavailable
فینیش کار. از علاقه‌ام به اسفناج، خلقش کردم.
Show all...
یهو دیدم یه چیزی داره آتیش می‌گیره تو آشپزخونه! دیدم اینو چسبونده به شعله. فوری پریدم برداشتم انداختمش تو سینک خاموشش کردم. دیدم میگه من که دست نزدم خوش رفته چسبیده به گاز اینجوری شده! ترسیده بود. گفتم اگر تو هم کرده باشی عیب نداره. گفت نه من نکردم. گفتم آره، میگم اگر کرده باشی هم عیبی نداره (درحالی که خیلی عصبانی بودم). خونه بوی دود پیچیده بود و گاز خیلی کثیف شده بود. درجه آخر هود رو زدم و تکه‌های چسبیده‌ی پلاستیک داغ رو به سختی از گاز تمیز کردم. تموم مدت ایستاده بود عقب، گفتم بیا اینجا، اومد بغلش کردم، فندک رو آوردم نشونش دادم گفتم دیدی پریدم سریع خاموشش کردم؟ گفت آره. گفتم خداروشکر که اتفاقی نیفتاد ولی این قسمتش میدونی چیه؟ گفت چی؟ گفتم مخزن گاز. دیدی آتیش از لوله شروع شد؟ اگر آتیش به اینجا که توش پر از گازه می‌رسید یهو می‌ترکید و ممکن بود بهت آسیب بزنه. با تعجب نگاه کرد. گفتم از این به بعد تو استفاده از وسایل خطرناک بیا مراقب باشیم، باشه؟ بغلم کرد گفت باشه.
Show all...
16
Photo unavailable
نتونستم از باقی مراحل عکس بگیرم چون:
Show all...
Photo unavailable
نصف پیمونه برنج خیس کردم. پی‌اس: فکر کنم در تمام مراحل این غذا حضوری افتخاری داشته باشه.
Show all...
جوجه از تلفن خونه مادر تماس گرفته که سلام زندایی هستی بعدازظهر من بیام پیشت؟ به قول پریس جونشو مردم، گفتم بعله که هستم تشریف بیارید خانوم. الانم پا شدم خونه رو واسه جزغله بچه تر تمیز و مرتب کردم. برم براش آبمیوه ورود بسازونم.
Show all...
9
چون عاشق اسفناجم؟🥹
Show all...
6