میمِ ثاٰنی؛
چون در زندگی چاٰرهای نیافتم؛ نوشتم! بعد افتادم پیِ زندگی تا شاید قدری از آن را لابهلای زنده ماندنم پیدا کنم. . . ᴍʏ ɴᴏᴛᴇꜱ: @ghesehforush ☁️ . . لطفاً کپی نکنید؛ فقط فوروارد. این نوشتهها تکههاٰیی از مناند. من را پراکنده نکنید!
Show more3 177Subscribers
+1024 hours
+397 days
+12430 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
تاکید شده
اونجور که دیگران رو خطاب قرار میدید
شریکتون رو صدا نزنید
یعنی اگر به دیگران میگید عزیزم، حتی به اعضای خانواده؛ به پارتنرتون کلمهی دیگه ای بگید. شریک عاطفی نه تنها نباید هم سطح دیگران قرار بگیره بلکه باید بین او و هر کس غیر از او، فاصلهای بین فرش تا عرش باشه.
اگر به دوست، فامیل، همکار و فیالمجموع دیگران «قربونت | قربانت» میگی،
براٰی من، به کمتر از «قربونت برم» نباید رضایت بدی!
براٰی من یکِ فروردینِ ۱۴۰۳، دیروز بود!
وقتی بعد از دوماه نشستم پشتِ میز و با دستی که همه عمر، بابت داشتنش قدردان نبودم، آهسته آهسته نوشتم. در نهایت برنامههای نانوشتهی سالِ نو، که باید نیمهی دوم اسفند ماه روی درِ کمد میرفت، با حوصله کنار هم ردیف شد. حالا باید حرکت کرد و امیدوار بود به جبران کنندهی بالا سر!
؛
جویاٰ بودید و من مسرور!
۲۶ام پزشک دستم رو ندید و من چاٰرشمبه ۵ اردیبهشت با زور تمنا و خواهش از کسی که گفته بودند خیلی خبرهست و حالیشه، نوبت گرفتم. مخلص و دور از حاشیه گفت:« خشک شدی! بس که دوماه خم و ثابت نگهش داشتی.» ده جلسه کاردرمانی نوشت و تاکید کرد اگه دستت رو نمه نمه به کار نگیری، میشه وبالِ گردنت و کهنگیِ درد دیگه درمون نمیشه. الان دیگه اسیرِ گچ و باند نیستم اما انگشتها اونقدی که بتونه کامل خم شه تا زورم برسه یه درِ قوطی، رب و نوشیدنی رو باز کنم، ترمیم نشده! هنوز انجام امورات روزمره با «آخ» و مچاله شدن صورتم همراهه. تا برم و دوره کاردرمانیم رو بگذرونم. اما شکر! میتونم ریز ریز بنویسم… همین نجاته.
سلام جانِ دل
امیدوارم حالتون خوب باشه ❤️
غرض از مزاحمت قراربود دستتون رو ۲۶ ام از گچ در بیارید خواستم جویای احوال بشم ، دستتون بهبود پیدا کرده إن شاء ألله ؟
؛
بخواٰب!
کسی که آنِ تو، خوب تو، آدمِ درست و حقیقیِ تو باشد، هرگز منتظرت نمیگذارد. بلکه تو را در حریر بوسهاش میپیچد بعد تنش را تا طلوع افتاب ملحفهی تنت میکند. آنوقت تو به کم قانعی؟ برای «شب بخیر» گفتن های فراموش شده گریه میکنی؟!