cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

|لبیب|

نظامی گنجوی : بردار خِلَل ز راه بینش..! لبیب: خردمند

Show more
Advertising posts
266
Subscribers
No data24 hours
-57 days
-1430 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

▪️حجاب • قطعاً شهدای عزیز به حجاب سفارش کرده اند و حتی به لحاظ تاریخی شهادت آنها نقش جدی در سریان ارزشهای اسلامی از جمله حجاب در جامعه پس از انقلاب داشت؛ لکن فلسفه حجاب، گرامی داشت خون شهداء نیست! • قطعاً حجاب زنان باعث می شود مردان، بیشتر از گناه حفاظت و بنیان خانواده مستحکم بماند؛ لکن فلسفه حجاب، محدود کردن زن برای سلامت مرد و خیانت نکردن به زن اول نیست! • از مجموعه حقوق زنان در قرآن (علم آموزی، کنش سیاسی، کسب، فعالیت خیرخواهانه و...) در کنار تکالیفشان (از جمله حجاب) میشود فهمید: حجاب برای تأمین و تضمین حضور اجتماعی زن است. زن بتواند مثل هر انسانی از حقوق مساوی خود با مردان بهره‌مند باشد؛ تأنیث او موجب ایذاء و حرمانش از انواع فعالیتهای اجتماعی نشود. محسن قنبریان
Show all...
رسانه

👍 7
🔘اگه تو یه طوری زندگی بکنی که هیچ‌کس از مرگت خوشحال نشه، قطعاً یا حزب بادی، یا منافق! تو اگه آدمی بوده باشی که بر مبنای اصول و عقیده‌ای زیسته باشی، حتماً اصولت مخالفینی خواهد داشت. حتماً دشمنان و بدخواهانی خواهی داشت. قسمت عمده دوستی ها و یا دشمنی ها و کینه توزی ها، همه مظاهری از جذب و دفع انسانی است. این جذب و دفع ها بر اساس سنخیت و مشابهت و یا ضدیت و منافرت پی ریزی شده است . در حقیقت علت اساسی جذب و دفع را باید در سنخیت و تضاد جستجو کرد‌‌.
Show all...
تا کوچ

در جواب این سؤال از واکنش‌ها به شهادت رئیس‌جمهور، یه نفر گفته بود: «به طعنه بهم می‌گن آدم باید یه جوری زندگی بکنه که کسی از مرگش خوشحال نشه!» پس بر مبنای این دسته‌بندی، حالا خیلی مسخره‌ست اگه ما چنین حرفی رو اونم در پوشش نصیحت از کسی بشنویم، نه؟ اگه تو یه طوری زندگی بکنی که هیچ‌کس از مرگت خوشحال نشه، قطعاً یا حزب بادی، یا منافق! تو اگه آدمی بوده باشی که بر مبنای اصول و عقیده‌ای زیسته باشی، حتماً اصولت مخالفینی خواهد داشت. حتماً دشمنان و بدخواهانی خواهی داشت.

سرد نمیشه این غم جانکاه .
Show all...
Repost from کلمات
Photo unavailableShow in Telegram
تو رسم همه‌ی رئیس جمهورهای انتهای تاریخ را عوض کردی. پیش از تو هیچ‌کس ناپدید و گم نمیشد. تو می‌توانستی در همان ساعات اولیه، پیدا شوی و ما را جان به‌لب و چشم به راه و امیدوار نگذاری. اما من فکر می‌کنم، می‌خواستی ما در لابه‌لای برگ‌های بلوط، در بذرهای تازه روییده افرا، بر روی خاک این سرزمین مقدس ، دنبال گمشده‌ی سال‌های دورمان بگردیم. ما خودمان را گم کرده بودیم. یادمان رفته بود، یک ملّتیم. یادمان رفته بود، مردمان جانِ سرزمین‌اند. تو شب تا صبح، در مه و تاریکی و سرما با دوستانت منتظر ماندی که ما یکدیگر را پیدا کنیم. تو آن شب، به نور تبدیل شدی که ما، راه را پیدا کنیم و زندگی و زمانه را بشناسیم و برای حضور دگرباره‌ی تو - این‌بار زنده‌تر از همیشه - آماده شویم، اشک بریزیم و استغاثه کنیم. میدانی چقدر برای آنکه خدا تو را به ما برگرداند، نذر کردیم، صلوات فرستادیم و دعای توسل خواندیم؟ خدا اما در تدارک مراسم تنفیذ شهادتت بود و تو حجت شدی برای گمشدگان بی‌وتن، در سرزمینت.
Show all...
يقولون انّ الموتَ صعبٌ و اللّه مفارقةُ الاحباب اصْعَبُ‌ گويند: مرگ سخت و مشكل است؛ ولى به خدا قسم مفارقت و دورى از دوستان مشكل‌تر است. ------------------------------------------- بگید که من در بهت و حیرت تنها نیستم و شما هم .
Show all...
رئیسی عزیز ممنون که امام رضا(ع) را برای مردم ایران گذاشتی! بعضی نگران بودند دین باز باشی و گفتند امام رضا(ع) را خرج دنیایت می کنی! امام رضا(ع) روز تولدش خوب ازت دفاع کرد؛ رضوان الله علیک! محسن قنبریان -------------------------------------------- ترسم که اشک در غم ما پرده در شود وین راز سر به مهر به عالم سمر شود گویند سنگ لعل شود در مقام صبر آری شود ولیک به خون جگر شود
Show all...
Show all...
کلمات

در عالم رازی‌ست• تاریخ ما روایتگر داستان‌های تک‌واژه‌‌ی بسیاری بوده و ما ملّتی هستیم که با داستان‌های خیلی کوتاه می‌توانیم بخندیم، اشک بریزیم، متحیّر شویم، طعم نگرانی را بچشیم، و دل‌ ببندیم و هزاران‌بار زنده شویم و جان بدهیم. ما با فراز و فرود داستان‌هایی که خواب شب را از چشم‌مان دزدیده‌اند، خون را در رگ‌های تن‌مان مثل چشمه‌ای به غلیان و جوشش انداخته و قلب‌مان را متلاطم کرده‌اند؛ آشنایی دیرینه‌ای داریم و شاید داستان‌های بی‌فرود و مضحک و ساختگی را فراموش کنیم اما هیچ‌وقت، داستان‌هایی که قهرمانانش تا پای جان خدمتی کرده‌اند، سلاح اشک را به دست‌مان دادند، ما را مثل دانه‌های یاقوتی تسبیح، به هم متصل کرده‌ و وحدت کلمه را نشان‌مان داده‌اند؛ فراموش نمی‌کنیم. وطن ما، معدن داستان و کلمه است. مأمن شکوفایی مردان بزرگی بوده و برای هرکدام‌شان در قاموس ادبیات، کلیدواژه‌ای آفریده شده از عزت و فخر. ما با داستان‌های خیلی کوتاه و ترکیب‌های اضافی آرش کمانگیر، دلیر تنگستان، فرزند روح‌الله، فرودگاه بغداد، هفتاد و دو تن، حسینیه جماران، حمله تروریستی و ... قد کشیده و بزرگ شده‌ایم و حالا داستان خیلی کوتاه دیگری متولد شده است: «فرود…

هر ساعت صبر من بود کم هر ساعت درد من بود بیش
Show all...
👍 1🕊 1
ما... ما... _ میدانی که ابراهیم_ به رفتن‌های بی‌بازگشت مردان قبیله عادت داریم. ما بار نخست‌مان که نیست ابراهیم. بچه که نیستیم. ما طفلان‌مان را، یتیمان‌مان را بزرگ می‌کنیم؛ می‌پرورانیم؛ مرد می‌کنیم؛ برای رفتن‌های بی‌بازگشت اصلا. بی‌خداحافظی حتی. شیرپسران طایفه‌ ما، همه آرزوی رفتن دارند.پریدن. پیدا نشدن. ما _می‌بینی که ابراهیم_ بی‌تابی میکنیم اما جزع نه. ما این روزها را بلدیم. ما این شب‌ها را مشق کرده‌ایم. ما این وضعیت را نفس کشیده‌ایم. در پی قرن‌ها رفتن بی‌بازگشت. بی‌خداحافظی حتی. ما بزرگ‌مرد طایفه به مسجد فرستاده‌ایم، فرق دو نیم تحویل گرفته‌ایم. ما زیباترین پسر رسول را به ساباط فرستاده‌ایم، ران زخمی زهرآلود گرفته‌ایم. ما رعناترین جوان قبیله را به شط فرستاده‌ایم، کمرخمیده و بی‌دست یافته‌ایمش. ما اشبه‌الناس به نبی را میان لشکر اشقیا فرستاده‌ایم؛ بی‌بازگشت.ارباً اربا. نیافته‌ایمش. ما _ابراهیم_ کامله‌مرد پنجاه‌و‌هفت ساله به گودال فرستاده‌ایم... هیچ... هیچ... آه. بگو دختران بغض نکنند. بگو زنان چادر به‌چهره نکشند. ابراهیم بگو این کاور به تن‌های سفیدپوش اینقدر دنبال پیکر نگردند. بگو دور شوند. بگو ما یاد بنی‌اسد می‌افتیم که شبانه دنبال زنده‌ای یا پیکری می‌گشتند در نینوا برای بازگرداندن. شادی و غم ما، بلاتکلیفی ما، غم‌های دسته‌جمعی‌ ما جز به روضه و یاد بازنگشته‌های طایفه آرام نمی‌شود. تو کاش اما که برگردی. «مهدی مولایی»
Show all...