🍃زندگی‌نگاره‌ی یک پزشک 🍃

🗣 علیرضا قربانی 🎧 دانلود اپلیکیشن ملوبیت ‌

ترجیح میدید بفهمید و‌ رنج بکشید (♥️) یا نفهمید و خوشحال باشید؟ (👍🏻)

من ارزش زیادی برای آدم‌های رنج‌دیده و به خصوص آدم‌هایی که شکست عاطفی خوردن و از پس اون شکست با یک «نگاه عمیق » بیرون اومدن قائلم.

باید درد و رنج کشیده‌باشی و از پس این درد و رنج، درک و عمق پیدا کرده‌باشی تا بفهمی این جمله چی میگه.

گزینه‌ی نهایی سفر ما عبارت است از: یافتن گنج نهفته در زیر درد و رنجمان. این بدان معنا نیست که منکر وجود درد و رنج شویم یا تظاهر کنیم این درد و رنج به ما آسیب نرسانده‌است، بلکه به معنای پذیرش این درد و رنج و نیز درک این نکته است که زندگی همچنان گزینه‌های دیگری برای ما دارد.

#کتاب #سیلی_واقعیت

بله. من هیچ شجاع نبودم. اصلا مرا ترسو خطاب کن. فردی با هوشِ هیجانی پایین صدایم کن. لقبِ بی‌شهامت را به من اعطا کن. اصلا من بی‌توجهی می‌کردم، بنده بی‌حواس و دست‌و‌پا چلفتی بودم. من غرق‌شده در غم. خو گرفته به تباهی و بی‌تعلق به فرداها. سر به‌هوا که هیچ‌چیز یادش نیست. چیزی بلد نیست. تلاشی نمی‌کند. اگرم می‌کند کافی نیست. احساس بی‌کفایتی را منتقل کن. بدوبیراه حواله‌ام کن. در جمع مرا بکوب. مرا در تخت و کافه پس بزن. مرا خورد کن و درکم نکن. تو خوب. تو هفت‌خاج. تو همه را برده‌ای و ما هِی کامبک. تو مریم مقدس و مادرِ تمامِ الهه‌ها. تو معصوم و عاری از خطا. تو هنر و هنرمند. تو شاهکار. تو معلم و من شاگردی دون‌پایه. تو پرنده و رها من در قفس زندانی. تو رویا و شیرین، من کابوسِ تلخ. تو همدلی‌ بلد و بنده فقط دنبالِ نصیحت. تو مسیحِ جان‌بخش و من عزرائیل. تو آسِ دل و من دو‌لویِ بد‌ریخت. و بله، معلوم است که با تمامِ اوصاف من کاری می‌کنم که به من بگویی: هیچ چیزی برایت مهم نیست. دیگر نه. ممنونم. استدعا دارم.

امروز سرویس دخترک همسایه نیومده‌بود سراغش. مامان و باباش هم خونه نبودن. با نگرانی اومد جلوی در. بابا گفت من می‌رسونمت♥️ #بابا

من دوست نداشتم؟ من وقتی تاریک‌ترین بودم برای تو نور می‌شدم.

چقدر کتابی که تو این اپیزود بررسی کرد، تیپیک نظام آموزشی خراب ما بود….💔 #پادکست #مجتبی_شکوری #رود

حالا که وقتم آزادتره می‌تونم خوندن دو‌تا کتاب همزمان رو پیش ببرم.🤞 #کتاب #سیلی_واقعیت #راس_هریس