cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

ASHK | اشک

یه آدم خیلی معمولی، اما کلمه‌باز. An all-time loser! در جستجوی حقیقت! می‌شنوم، می‌خوانم...(هر چیزی، ترجیحا nude): @Ashkism_Bot http://t.me/HidenChat_Bot?start=757342964

Show more
Advertising posts
1 010
Subscribers
+324 hours
+37 days
+17630 days
Posting time distributions

Data loading in progress...

Traffic sources
  • Subscribers 71.75%
  • Channels 10.76%
  • Via the link 7.67%
  • Groups 0.67%
  • Telegram search 0.21%
  • Direct messages 3.20%
  • Other 2.49%
Publication analysis
PostsViews
Shares
Views dynamics
01
دیروز یه صحنه‌ی جالب دیدم تو فروشگاه. موقعی که خواستم حساب کنم بیام بیرون، دیدم یه خانمه سر صندوق کناری منتظره تا اون صندوق‌دار بیاد خریدهاشو واسش بذاره داخل پلاستیک! یعنی حاضر بود پنج دقیقه از وقتش رو در انتظار تلف کنه، اما دست به سیاه‌وسفید نزنه. بهش هم نمی‌اومد از این ادایی‌ها باشه، ولی انگار بود. عجیبه! شهر عجیبیه!
2741Loading...
02
استوری دوستمون. از جاهایی که باید در توکیو برم؛ رستورانی که در کیل‌بیل ازش الهام گرفته شده.
3574Loading...
03
ناهار امروز. گفتم پاستا (کربوهیدرات) نریزه، به جاش دوبرابر مرغ بریزه، با همون قیمت.
4640Loading...
04
چند روز پیش این جاسکه‌ای رو دیدم و برام جدید بود. هر ستون مربوط به یک مدل سکه، و تقسیم شده بود به دسته‌های پنج‌تایی برای راحتی و سرعت بیش‌تر. اینجوری وقتی صندوق‌دار بخواد باقی‌مونده‌ی پول رو بده، نیازی به فکر کردن و شمارش سکه‌ها نیست.
5733Loading...
05
هیچ‌چیزی به اندازه‌ی زمانی که سه‌کیلو موز به یک یورو گیر میارم، خوشحالم نمی‌کنه.
6233Loading...
06
ولی اینکه اروپایی‌ها زبان‌هاشون به‌هم نزدیکه و می‌تونن سریع یه زبان جدید یاد بگیرن، اصلاً عادلانه نیست! چند روز پیش یه دختره رو دیدم که ایتالیایی صحبت می‌کرد، و وقتی فهمیدم فرانسویه، تعجب کردم. پرسیدم چجوری اینقد خوب صحبت می‌‌کنی؟ گفت اول اینکه به فرانسوی خیلی نزدیکه، بعدشم شغلم آموزش کودکانه؛ دو ماه با بچه‌ها سروکله زدم یاد گرفتم. اول انتظار داشتم بگه دو سال، بعد دیدم باز اون خیلی زیاد میشه. گفتم یعنی همش دو ماه طول کشید؟ گفت آره! گفتم پس باید برم یه بچه‌ای چیزی پیدا کنم ازش یاد بگیرم. دیگه نگفتم که بیا خودمون بچه درست کنیم، چون برای اولین مکالمه زیادی بود! ساکنین کشورهایی که زبان‌شون زیرشاخه‌ی لاتینه، همینطوری سریع می‌تونن یه زبان جدید یاد بگیرن (نسبت به ماها). اینجوریه که خیلی‌هاشون به دوتا زبان دیگه هم می‌تونن صحبت کنن. از اون طرف ساکنین کشورهای شمال اروپا هم چون زبان‌هاشون به‌هم نزدیکه، یکی دوتا زبان نزدیکش رو هم بلدن. مثلاً زبان سوم‌شون (چون دوم انگلیسیه) معمولاً آلمانیه، چون نزدیکن به هم. حالا دیگه وارد این بحث که می‌تونن آزادانه داخل اتحادیه‌ی اروپا کار و زندگی کنن، نمی‌شم، چون دیگه واقعاً دردش احساس میشه.
74211Loading...
07
الان یادم اومد پریروز تو پیک‌نیک یه سوتی خنده‌دار دادم. یه دختره ژاپنی اومد که تقریباً دو ماه پیش دیده بودمش و چند دقیقه صحبت کرده بودیم. بهش گفتم ها تو فلانی بودی! گفت نه، فلانی رو می‌شناسم اون چینیه، من ژاپنی. خجالت‌آور بود. قبول کنین سخته تشخیص بعضیا! بعدش البته یادم اومد این کیه و درمورد انیمه و اینا صحبت کرده‌بودیم، اما دیگه کار از کار گذشته بود.
6912Loading...
08
اینجا خونه‌ایه که فردریش نیچه شیش ماه زندگی کرده، و کتاب این است انسان رو نوشته. روبروش همون میدانیه که برای اولین بار دچار جنون میشه و غش می‌کنه. پشت خونه‌ش هم این پاساژ زیباست.
1 33922Loading...
09
این روزا حرفی برای گفتن ندارم، اما برای اینکه سکوت طولانی رو بشکنم، بذارید خواب سمی پریشبم رو تعریف کنم: خواب دیدم یه جای کافه‌طور که با چندتا غریبه نشسته بودیم دور یه میز. یهو دیدم خانمه که روبروم بود دستشو دراز کرد سمت صورتم. گفتم وات د فاک! یه آقا هم کنارش بود که نفهمیدم چه نسبتی دارن. بعد دقت کردم دیدم نابیناست، و انگار می‌خواد صورتمو لمس و تجسم کنه. گذاشتم لمس کنه. بعد لبخند زد، گفت زیبایی، و انگار بدن عضلانی‌ای هم داری؟ گفتم ای کم و بیش. یادمه انگلیسی هم صحبت می‌کردیم. دیگه دستشو جمع کرد. چند لحظه بعد دیدم یه خانمه اومد بالا سرش و بهش گفت خانم چقد خیس (عرق) شدی! و فهمیدم انگار از نظر جنسی ارضا شده. چند دقیقه تحمل کرد، بعد دیدم رفته رو زمین داره خودشو می‌پلکونه، حالت تشنج. لابد ارضا شدنش اینطوری بوده دیگه، چمیدونم. یادم نیست بعدش چی شد. یعنی چه تصوری از من داشته؟!
1 1401Loading...
دیروز یه صحنه‌ی جالب دیدم تو فروشگاه. موقعی که خواستم حساب کنم بیام بیرون، دیدم یه خانمه سر صندوق کناری منتظره تا اون صندوق‌دار بیاد خریدهاشو واسش بذاره داخل پلاستیک! یعنی حاضر بود پنج دقیقه از وقتش رو در انتظار تلف کنه، اما دست به سیاه‌وسفید نزنه. بهش هم نمی‌اومد از این ادایی‌ها باشه، ولی انگار بود. عجیبه! شهر عجیبیه!
Show all...
🤯 11 2
Photo unavailableShow in Telegram
استوری دوستمون. از جاهایی که باید در توکیو برم؛ رستورانی که در کیل‌بیل ازش الهام گرفته شده.
Show all...
3🆒 2
Photo unavailableShow in Telegram
ناهار امروز. گفتم پاستا (کربوهیدرات) نریزه، به جاش دوبرابر مرغ بریزه، با همون قیمت.
Show all...
11👍 1
Photo unavailableShow in Telegram
چند روز پیش این جاسکه‌ای رو دیدم و برام جدید بود. هر ستون مربوط به یک مدل سکه، و تقسیم شده بود به دسته‌های پنج‌تایی برای راحتی و سرعت بیش‌تر. اینجوری وقتی صندوق‌دار بخواد باقی‌مونده‌ی پول رو بده، نیازی به فکر کردن و شمارش سکه‌ها نیست.
Show all...
14👍 4
هیچ‌چیزی به اندازه‌ی زمانی که سه‌کیلو موز به یک یورو گیر میارم، خوشحالم نمی‌کنه.
Show all...
🍓 25 2👍 1👏 1
ولی اینکه اروپایی‌ها زبان‌هاشون به‌هم نزدیکه و می‌تونن سریع یه زبان جدید یاد بگیرن، اصلاً عادلانه نیست! چند روز پیش یه دختره رو دیدم که ایتالیایی صحبت می‌کرد، و وقتی فهمیدم فرانسویه، تعجب کردم. پرسیدم چجوری اینقد خوب صحبت می‌‌کنی؟ گفت اول اینکه به فرانسوی خیلی نزدیکه، بعدشم شغلم آموزش کودکانه؛ دو ماه با بچه‌ها سروکله زدم یاد گرفتم. اول انتظار داشتم بگه دو سال، بعد دیدم باز اون خیلی زیاد میشه. گفتم یعنی همش دو ماه طول کشید؟ گفت آره! گفتم پس باید برم یه بچه‌ای چیزی پیدا کنم ازش یاد بگیرم. دیگه نگفتم که بیا خودمون بچه درست کنیم، چون برای اولین مکالمه زیادی بود! ساکنین کشورهایی که زبان‌شون زیرشاخه‌ی لاتینه، همینطوری سریع می‌تونن یه زبان جدید یاد بگیرن (نسبت به ماها). اینجوریه که خیلی‌هاشون به دوتا زبان دیگه هم می‌تونن صحبت کنن. از اون طرف ساکنین کشورهای شمال اروپا هم چون زبان‌هاشون به‌هم نزدیکه، یکی دوتا زبان نزدیکش رو هم بلدن. مثلاً زبان سوم‌شون (چون دوم انگلیسیه) معمولاً آلمانیه، چون نزدیکن به هم. حالا دیگه وارد این بحث که می‌تونن آزادانه داخل اتحادیه‌ی اروپا کار و زندگی کنن، نمی‌شم، چون دیگه واقعاً دردش احساس میشه.
Show all...
20🤣 11👍 7🤝 4
الان یادم اومد پریروز تو پیک‌نیک یه سوتی خنده‌دار دادم. یه دختره ژاپنی اومد که تقریباً دو ماه پیش دیده بودمش و چند دقیقه صحبت کرده بودیم. بهش گفتم ها تو فلانی بودی! گفت نه، فلانی رو می‌شناسم اون چینیه، من ژاپنی. خجالت‌آور بود. قبول کنین سخته تشخیص بعضیا! بعدش البته یادم اومد این کیه و درمورد انیمه و اینا صحبت کرده‌بودیم، اما دیگه کار از کار گذشته بود.
Show all...
🤣 31😭 3👍 2 2😐 1
اینجا خونه‌ایه که فردریش نیچه شیش ماه زندگی کرده، و کتاب این است انسان رو نوشته. روبروش همون میدانیه که برای اولین بار دچار جنون میشه و غش می‌کنه. پشت خونه‌ش هم این پاساژ زیباست.
Show all...
18🔥 2😢 1
این روزا حرفی برای گفتن ندارم، اما برای اینکه سکوت طولانی رو بشکنم، بذارید خواب سمی پریشبم رو تعریف کنم: خواب دیدم یه جای کافه‌طور که با چندتا غریبه نشسته بودیم دور یه میز. یهو دیدم خانمه که روبروم بود دستشو دراز کرد سمت صورتم. گفتم وات د فاک! یه آقا هم کنارش بود که نفهمیدم چه نسبتی دارن. بعد دقت کردم دیدم نابیناست، و انگار می‌خواد صورتمو لمس و تجسم کنه. گذاشتم لمس کنه. بعد لبخند زد، گفت زیبایی، و انگار بدن عضلانی‌ای هم داری؟ گفتم ای کم و بیش. یادمه انگلیسی هم صحبت می‌کردیم. دیگه دستشو جمع کرد. چند لحظه بعد دیدم یه خانمه اومد بالا سرش و بهش گفت خانم چقد خیس (عرق) شدی! و فهمیدم انگار از نظر جنسی ارضا شده. چند دقیقه تحمل کرد، بعد دیدم رفته رو زمین داره خودشو می‌پلکونه، حالت تشنج. لابد ارضا شدنش اینطوری بوده دیگه، چمیدونم. یادم نیست بعدش چی شد. یعنی چه تصوری از من داشته؟!
Show all...
🤣 29
Go to the archive of posts