🕷🕸🩸 𝐶ℎ𝑒𝑟𝑛𝑜𝑏𝑜𝑔 🩸🕸🕷
3 443
Subscribers
-1224 hours
+1777 days
+6930 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
👑👑👑
👑👑
👑
#ابسنت
#p184
میخواست پسش بزنه اما توانش نداشت ولنتینج بدنش قفل کرده بود و بخاطر مشت ها هم بدنش توانش از دست داده بود
اونقدر زد که بلاخره حرصش خالی شد اما کافی نبود برای همین شیشهای از تو جیب لباسش بیرون آورد و فک مرد محکم نگه داشت
_بهت قول دادم بگم جیکوب کجاست
مرد گیج بود اون ضربه ها قطعاً چندتا از استخوانش خرد و خاکشیر کرده بود
_جیکوب تمام مدت تو همین قصر تو اتاق لیام بود شاهنشاه
مستانه خندید و در بطری باز کرد و بدون اینکه فرصت تجزیه و تحلیل به شاه بده بطری تو دهنش خالی کرد و با دستش راه دهن و دماغش بست تا تمام مایه تو دهنش قورت بده
_میدونی اصلا نمیتونم افتخار کشتنت بدم به پسرت، تو هم همینجوری ملکه را کشتی دیگه؟با همین سم؟فقط کاش میشد به سم افاقه نکرده و با طناب حلق آویزت کنم دقیقا همونطور که پدرم کشتی
حدقه چشماش درشت شده بود حالا و دیگه دست پا نمیزد
خندیدم و روی جسمش بلند شدم
_پس برای همین از این سم استفاده کردی چون هیچ اثری به جز درشت شدن مردمک نداره
+ولنتینج
با شنیدن صدای مبهوت جیکوب به پشت سرش نگاه کرد
_انتقام پدرم ازش گرفتم جیکوب
👑
👑👑
👑👑👑
🤩 2
602
👑👑👑
👑👑
👑
#ابسنت
#p183
+پدرت کارش خوب بود اما یک مشکل داشت برعکس وزیر قبلی رشوه بگیر نبود برای همین وزرا تو خونش یک سری وسیله ممنوع جاساز کردن و سربازا هم شبانه خونه را تفتیش کردن تو تازه دو سه روز بود که به دنیا اومده بودی
به چشمای لرزون ولنتینج خیره نگاه کردم
+سان اون وسایل گردن گرفت و به صبح نرسیده اعدام شد اما برای اینکه شأن پدرت لکه دار نشه گفتم به همه بگند سر زایمان کشته شد
همه حرفاش با بی حسی تمام گفت و اهمیتی نداد که ولنتینج چطور داغون میشه البته از نظر اون این چشمای سرخ نشان از داغون شدن میداد و گرنه از نظر ولنتینج خشم زیاد بود
ظهر بعد از دیدن شاه به اتاق پدرش رفت بود و شاید حقیقت کمی تا قسمتی شبیه چیزی باشه که شاه تعریف کرد اما یک حقیقت مهم جا انداخته بود
از روی صندلی بلند شد و چند قدم به سمت شاه برداشت
_اعلیحضرت واقعاً ممنون که نزاشتید آبروی پدرم بره اما میتونم بپرسم اون خونه با دستور کی سربازا تفتیشش کردن؟
حالا اون لبخند روی مخ ولنتینج جمع شد و جاش تبسمی عمیق گرفته بود
_تو با وزرا دست به یکی کردی که پدرم بکشی تو به سربازا دستور دادی اون خونه را بگردن چرا سرورم ؟
+پس جکسون احمق بلاخره حقیقت به پسرش گفت
_جواب سوا...
+اگه جکسون میمرد سان برای من میشد و من میتونستم صیغه اش کنم و وارث سلطنت یک آلفا میشد یعنی تو
بدون پرده گفت چرا هیچ ترسی این مرد نداشت نکن فکر میکرد توانایی کشتنش نداره؟پس کور خونده بود چون امشب جنازهاش روی دوش کل دربار میذاشت
_حرومزادههههههه
عربده زد و مشتی تو شکم شاه زد که چون انتظارش نداشت بی تعادل روی زمین افتاد و همین فرصتی شد برای ولنتینج
روی سینه مرد نشست و شروع کرد به مشت زدن به شکمش
👑
👑👑
👑👑👑
900
Repost from N/a
- دیدی سفید برفی با هفت کوتوله خوابیده؟
آب دهنم رو ترسیده قورت دادم و به رئیس کوتوله ها نگاه کردم و سر بالا دادم
- توهم سفیدی مثل سفید برفی و الان موظفی به ما هفتا سرویس بدی
با گریه خواستم فرار کنم که دوتا از کوتوله موهام رو از پشت گرفتن که جیغی از درد کشیدم و با دیدن بقیه کوتوله ها که شلوارشون رو پایین کشیدن و دستی به مردونگیشون کشیدن...
رابطه زوری هفت کوتوله با سفید برفی🔞💦
https://t.me/+wPDGK4Z4yxphZmNk
https://t.me/+wPDGK4Z4yxphZmNk
9 صبح پاک✅
هفت کوتوله🔞
انقد خوب بلد باشه ارضا کنه که واس هیشکی جز خودش خیس نکنم🫦💦 این رمان مناسب افراد +24سال🔞
1900
Repost from N/a
#هفت_کوتوله🔞
#پارت_1
_روی شکم بخواب و باسنت رو بده بالا تا سوراخ هات باز تر بشن.
یکی شون دست های سیاهش رو روی کمرم گذاشت و من رو به شکم خوابوند و اونی که دستور داده بود پشتم ایستاد و انگشتای زبرش رو به ک.صم کشید.
اون کسی که روی تخت نشسته بود و با لختی بدنم جق میزد، بلند شد و جلوم ایستاد و دیک کوچولوش رو به لبم نزدیک کرد و غرید:
_دندون نمیزنی فهمیدی؟ بیشتر مک بزن خوشم میاد!
موهامو تو انگشت های کوچیک و تپلش چنگ گرفت و سرم رو به دیکش برد باورم نمیشد که بین هفت کوتوله دراز کشیده بودم و نوبتی میخواستن به قول خودشون منو "بگا" بدن.
رئیس شون روی صندلی نشسته بود و با اون قد کوتاهش پا روی پا انداخته بود و دود پیپش رو بیرون داد و با صدای بمی دستور داد:
_کی.راتون کوچیکه پس دوتایی میتونید تو جلوش فرو کنید و دوتا هم عقب!
لبخندی بهم زد و خیره تو چشمای خمارم، ادامه داد:
_میخوام تخت رو از ارگاسم سفید برفی خیس کنید! بوی ارضاش تا 3روز باید تو اتاق بمونه.
قد کوتاهِ سیاه پوست چونه مو تو دستش گرفت و لب کلفتش رو روی لبم نشوند و وقتی همزمان چیز کوچیکی روی سوراخ باسن و واژنم حس کردم، آه پر از شهوتم تو دهن اون کوتوله سیاه پوست پخش شد.
6تاشون همزمان لای پاهام و باسن و سینه هام فرو رفتن و من از لذت صدای ناله هام بلند شد و به خودم پیچیدم و چشمای خمارم رو به رئیسشون دوختم که شلوار و باکسرش رو از پاش در اورد و تا چشمم به آلتش افتاد لحظه ای شوک شدم!
این قد و هیکل چطوری میتونست همچین آلتی داشته باشه؟!
https://t.me/+wPDGK4Z4yxphZmNk
https://t.me/+wPDGK4Z4yxphZmNk
9 صبح پاک✅
هفت کوتوله🔞
انقد خوب بلد باشه ارضا کنه که واس هیشکی جز خودش خیس نکنم🫦💦 این رمان مناسب افراد +24سال🔞
2710
Repost from N/a
-ک.ص و ک.ون این پرستار رو جر بدید
دست و پام رو به تخت تیمارستان بستن و با شهوت ک.صمو به تشک تخت مالیدم
-اووووف جرررم بدید زبوناتون رو بکنید تو ک.صم آههههه کی.رای کوچولوتون رو میخوام تمام سوراخام رو پر کنید
کوتوله ها روی تخت اومدن و کی.راشون رو به سر و صورتم مالیدن ولی بخاطر بسته بودن دستام نمیتونستم کاری کنم فقط زبونمو بیرون اوردم
چشمامو خمار کردم و کی.ر کوچولوشو تو دهنم کرد و لبامو غنچه کردم تا تو دهنم تنگ تر بشه
-هفتا کی.ر امروز پرستار جن.ده رو جر میدن
ک.ونمو براش تکون دادم که دوتا کی.ر همزمان تو ک.صم فرو رفت و...
سکس پرستار حشری با هفت تا کوتوله روانی🔞💦
https://t.me/+wPDGK4Z4yxphZmNk
https://t.me/+wPDGK4Z4yxphZmNk
9 صبح پاک✅
هفت کوتوله🔞
انقد خوب بلد باشه ارضا کنه که واس هیشکی جز خودش خیس نکنم🫦💦 این رمان مناسب افراد +24سال🔞
5710
Repost from " تبادل شبانه "🎀
00:03
Video unavailable
پسر لاتی که به با وثیقه از زندون ازاد میشه و حالا متوجه شده رئیسش وثیقه رو گذاشته و...❌⛔️
#گـی💦 #ورس🔥
دست آراز رو میکشم که روی تنم پرت میشه.
لبخند شیطانی میزنه و سرش رو توی گردنم فرو میبره و #مک میزنه👅
ناله ای میکنم و دستم رو روی دیکــ🍌ـش میزارم و محکم میمالم.
گازی از گردنم میگیره و #دیکم رو توی دستش فشار میده❌🩸
شلوارش رو پایین میکشم که کمکم میکنه و لباسمون رو درمیاریم.
_امشب من میکنمت🙄
هلش میدم و روی تخت پرت میشه.
_نخیر اول من #میکنمت😒
قبل از این که زبونم بشینه رو دیکش، تقهای به در خورد و... 😅🥵
https://t.me/+rTfs3cSXhtw2Njg0
https://t.me/+rTfs3cSXhtw2Njg0
animation.gif.mp40.88 KB
2100
Repost from " تبادل شبانه "🎀
00:11
Video unavailable
#پارت_رمان_کپی_ممنوع ❌🔞
تیشرتشو تا بالای سینه بالا کشیدم و سیلی محکمی به یکی از سینه هاش زدم.
حس برجستگی نیپل صورتی و خوش فرمش زیر انگشتام باعث شد بیشتر تحریک بشم و زیپ شلوارش رو پایین بکشم.
_نکن هاکان، می فهمی توی مدرسه ایم؟ 🙊💦
کمرش رو به دیوار دستشویی چسبوندم و آلتش رو از توی زیپ شلوارش بیرون کشیدم.
_خوبه که به حرفم گوش دادی و شورت نپوشیدی. وقتی کی*رت به زیپ شلوارت برخورد می کرد، چه حسی داشتی؟ 🔞🍆
جوابی نداد که حرصی شدم و سیلی محکمی به آلت خوابیده اش زدم...
https://t.me/+VZnZ4Q-J3w81YTI0
https://t.me/+VZnZ4Q-J3w81YTI0
⛔!! رابطه ممنوعه دو دانش آموز توی مدرسه !!⛔
#تو_کلاس_دوست_پسرشو_ارضا_میکنه💦
#ممنوعه ❗️ #گی_هات ❗️
1.16 MB
1700
Repost from N/a
00:09
Video unavailable
سکـ*ـس خشن و ها*ت دوتا رفیق صمیمی توی دستشویی دانشگاه...😈🔞🔞
محکم به موهای آراد چنگ زدم و خودمو تا ته توی #حلقش کوبیدم که محکم عوق زد🫦🍆
_فکر کن مدیر دانشگاه بفهمه #دهن دانشجوی نمونش داره زیر #کیـ*ـر شر ترین پسر دانشگاه #گا*ییده میشه. اووووف #دهن داغت فقط به درد این میخوره #کیـ*ـرمو #سا*ک بزنی #بیبیبوی...♨️♨️💦💦💦
https://t.me/+6wKIEdpbtlI0YmRk
https://t.me/+6wKIEdpbtlI0YmRk
مدیر دانشگا مچشونو میگیره و مجبورشون میکنه...🔞🔥🔥
۸ صبح پاک شه 🌞
1.58 MB
2600
Repost from N/a
00:04
Video unavailable
تو کویر کــــ🍑ـــــون پسره بیچاره میزاره و اشکش و در میاره!👀🫦💦
_چیکار میکنی ددی!
_مگه کویر دوست نداشتی کاراکال دارم به اوج میرسونمت
تفی روی سـ*وراخ پسرک انداخت و بی معطلی خودش را #واردش کرد دستش را داخل شن ها چنگ کرد و از شدت درد بیحال شد #پـــاره شدنش را حس میکرد
_اینم تاوان پیچوندن ددیت کاراکال وحشی من
https://t.me/+UpJI_RpVsY0wMzBk
#گـــــــــیلاو_ددی_لیتلبوی🔥
#اسمات_مافیایی_هــــــات💦
۸ صبح پاک شه 🌞
7.14 KB
2500
Choose a Different Plan
Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.