مرگ در میان ابرها
Tell me something awful, like you are a poet, trapped inside the body of a finance guy. https://t.me/BiChatBot?start=sc-793541-Kr5TiAH
Show more3 462
Subscribers
+1224 hours
+1277 days
+24030 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
https://t.me/vellichorsara/4766
اییی ساراا موهای جادویی تو کوتاه کردییی🥹
مرگ در میان ابرها
خرداد دوستداشتنی/ نور خورشید/ ابرهای سحرآمیز/ آدمِ موردعلاقه/ کتابخوندن روی چمن/ نگاهکردن آسمون و هیچکارینکردن
خرداد دوستداشتنی/نور خورشید/ابرهای سحرآمیز/آدمِ موردعلاقه/کتابخوندن روی چمن/ نگاهکردن آسمون و هیچکارینکردن
Repost from tornado warnings
Photo unavailableShow in Telegram
خستگی.
Fatigué by Ramon Casas, 1900.
دیگه انگشتهام چیزی رو حس نمیکنه و چشمهامم سخت باز میشه. نمیدونم چندتا فنجون چایی ریختم و ازش پرسیدم ای چای جادویی؛ کی از همه خستهتره؟ من نمیدونستم بزرگشدن قراره اینهمه سخت باشه ولی همهچیز تموم شد. فردا ترجمهها رو تحویل میدم و بعدش یه نفسعمیق میکشم چون میدونم امید پاندورایی توی دلم دوباره داره میرقصه ولی اینبار جلوش رو نمیگیرم. اگه قراره همه نابود بشیم، بذاریم با امید باشه. بعدش هم میرم یه جایی که کمی آفتاب داشته باشه و چمن. دراز میکشم روی زمین و آسمون رو نگاه میکنم و اجازه میدم آفتاب بهم غلبه کنه و مطلقاً هیچکاری نمیکنم. هیچکاری.
Repost from انجمن زیرشیروانی
بگو، ای مرد معمایی، کدام را بیشتر دوست داری، پدرت، مادرت، خواهرت یا برادرت؟
نه پدر دارم نه مادر، نه خواهر و نه برادر.
دوستانت؟
سخنی میگویید که معنایش تاکنون در نظرم ناشناخته مانده.
وطنت؟
نمیدانم در کدام سرزمین جای دارد.
زیبایی؟
او را دوست میداشتم اگر به کمال رسیده و جاودانی بود.
زَر؟
از آن بیزارم همانگونه که شما از خدا بیزارید.
هان، پس چه دوست داری، ای بیگانهی عجیب؟
ابرها را دوست دارم، ابرهایی که در آنجا میگذرند… در آنجا… آن ابرهای شگفتانگیز.
ملال پاریس، شارل بودلر، ترجمه محمدعلی اسلامی ندوشن