Laurelin
گاهی فا ماژور، گاهی فا مینور. 📩 @Faella_bot 🎼موزیک ◀️ @vanillaAve 🌱ریشهها ◀️ @radixium 💃🏻 رقص ◀️ @Bailam0s آهنگای مورد علاقهم: #Lieblingslied ❣️ #فیلم #معماری #art #تاریخ #آلمانی #italian #spanish #نرم_افزار #app #سریال #نظام 🔸 She/Her
Show more243
Subscribers
No data24 hours
No data7 days
No data30 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
بعد راستش حتی با اینکه مثلا کانال رو پاکسازی کردم و اینا، دستم نمیره چیزی اینجا تعریف کنم. هنوز حس امنیت ندارم راستش.
اگه دلتون خواست و با هم اینترکشن هم داشتیم، میتونید بیاید اینجا پیشم:
[لینک]
این چند هفته به امتحان و پروژه و کارای دادگاه گذشت و اصلا نفهمیدم دی کی تموم شد، ولی این دیماه هم از جهات مختلف به یه لکهٔ سیاه توی زندگیم تبدیل شد.
Photo unavailableShow in Telegram
هربار اسم برف میاد؟ این درخت حیاطمون میاد جلوی چشمم که وقتی برف میاد، شبیه موجای کفآلود دریا میشه توی شب.
امروز از صبح رفتیم اوین که ببینیم باید چطوری کاراشو انجام بدیم و اینا، بعد ظاهرا یه فرد یا افرادی از زندان اونور میان و حالا هرکسی بر حسب کاری که داره و شعبه و اینا، پذیرش میشه. رفتیم توی اون ورزشگاهی که نزدیکشه نشستیم و یه نفر اومد اسمارو نوشت، تا ۱۰ صبح طرف بیاد. و نیومد. و گفتن هیچکس رو راه ندین. حالا نمیدونم واقعا نیومده بود یا اینجوری گفتن که ملت برن.
حالا ما که خودمون تهرانیم، ولی موردایی بودن که طرف شب از شهرستان راه افتاده بود، ۵ صبح رسیده بود تهران و اونجا یه جایی انداخته بود و تا ۱۰ همینطور نشسته بود که حضرت اشرف تشریف فرما بشن. و بعد هم بدین شکل.
میدونید، سال ۲۰۲۱ که من رفتم دانشگاه و ساز خریدم و چندتا اتفاق مهم توی زندگیم افتاد، فکر میکردم یکی از مهمترین عددای زندگیم میشه، ولی ۲۰۲۲ سالی بود که بیدار و بزرگ شدم. شدیم.
شبیه یه بذری بود که سالها دونه دونه میرفتیم بهش آب اسپری میکردیم و اثرش کم بود، ولی یاد گرفتیم که همه جمع بشیم و باهم بهش آب بدیم و جوانه زدنشو ببینیم. امیدوارم این سال ۲۰۲۳، سال رشد کردن و قد کشیدن نهال آزادی باشه.
ولی اینجای گوشی چه ترسناکه. کاش نمیدیدمش. بعد اون اولیه نمیدونم چیه که دست از سرم هم برنمیداره.
بابا گفت پسره زنگ زده و نگران نباشیم. فقط باید بریم دنبال جور کردن وثیقه و اینا.
حالا البته بعد از پرداخت جریمه و گذاشتن وثیقه و اینا هم انگار یه مدتی باید بمونه و سریع پس نمیدن بچه رو.
Repost from زندگی من
بعد از فیلتر شدن اینستاگرام خالهم مثل هزاران کارآفرین دیگه، مجبور شد مزونش رو که باهاش حدودا ۱۰ تا خانوم خیاط روستایی ازش درآمد داشتن تعطیل کنه و سفارش شخصی بگیره.
خالهم خیاط حرفهایه و لباسای منو از بچگی دوخته و کیفیت کارش عالیه.
برای همین بهش پیشنهاد دادم کسب و کارش رو تو تلگرام بیاره تا شاید دوباره بتونه کارش رو از نو شروع کنه.
اصلا هم از اینکه دارم کارشو تبلیغ میکنم خبر نداره چون تلگرامش دست منه و من براش کانال زدم و کاراشو دارم انجام میدم.
نمونه کاراشو تو کانالش گذاشتهم.
اگه دوست داشتید ببینید.
آخرین چیزی هم که ازش خریدم سارافونمه که هر کی تنم دید عاشقش شد. عکسشو این پایین براتون میذارم.