cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

نت های تاریک

⭐در حال پارت گذاری:نت های تاریک فایل های فروشی: بازگشت_نت های تاریک _ پروفسور_با من قرار بزار_گردنبند @jygnlu:آیدی ادمین خرید مترجم:الهه آیدی ادمین تبادل @Bookmo0k

Show more
Advertising posts
1 167
Subscribers
-224 hours
-87 days
-2730 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

بلوم رو از دست ندین☑️ (Blum) 🤑! بلوم یه توکن ساده نیست و مقایسش با بقیه ایردراپا فقط یه شوخیه! 🤑 بلوم کاربر زیاد نمیخواد و سکه بی حساب کتاب نمیده و ارز ارشمندی میشه برای شرکت در ایردراپ کلیک کنید ☑️ https://t.me/BlumCryptoBot/app?startapp=ref_QsPfR8Xbsc
Show all...
Blum

Trade, connect, grow and… farm Blum Points! Made by @blumcrypto team 🌸

Photo unavailableShow in Telegram
#گرایشی #فوت_فیتیش با بادی که می وزه دامن سیاه کوتاه خال خالی "مینه" بالا میره 🔞 شورت صورتی کوچیک که کناره‌هاش گیپوره و تقریبا لای باسنش رفته پوشیده و باسن به سپیدی شیرش در معرض دید قرار می‌گیره‌.🔞 به خاطر ویراژ هم اون باسن‌ به سمت "فوعات" نزدیک میشه. امکان نداره که از توی آیینه این باسن رو نبینه. https://t.me/+Ixwwys15GvNlYTBk
Show all...
Repost from Ocean's Group
‌‌🥷فروش " دزد " 🔞الکسا رایلی قیمت: به ۲۰ نفر اول ۳۰ تومان و بعد اتمام ۳۵ تومان 🔥 سین اسپارو یه شغل خیلی مهیج داره و اونم سرقت از بانکهاست.⚔ یه شغل مخفی دیگه هم داره اونم دنبال کردن تسا هست! ♨️تسا دختری یکم تپل و خجالتی که خبر نداره سین تک تک کاراشو زیر نظر داره.♨️ سین قراره یکی از با امنیت ترین بانک های کشور رو بزنه و متوجه میشه تسا اونجا کار میکنه اما با دیدنه تسا یه نقشه ی دیگه ام به کارش اضافه میکنه و اون هم دزدیدن دل تسای خجالتیه ، ولی کمی که پیش میرن باید نقشه ی سومی هم بکشه و اون هم در امان نگه داشتن تسای عزیزش از دست گروهک خلافکاریه که باهاشون کار میکنه و تمام این نقشه ها ،خودشونو تو دل یه نقشه ی گنده تری قرار داره که هیچکس به جز اسپارو ازش چیزی نمیدونه ... قسمتی از رمان👇 📛 از درون پنجره بغلی نگاه کنم و اون اونجا بود، نمیتونستم اونجوری که میخوام ببینمش اتاقی که داخلش خوابیده بود حسابی کوچیک و تنگ بود . ولی من قبلا کل طرح خونه اش رو موقع نصب دوربینها دیده بودم. اصلا تو مغزم نمیره که چرا تسا باید اتاق کوچکتر رو خودش برداره در صورتیکه اینجا اول خونه اون بود. با سرانگشتام شیشه رو لمس کردم ارزو میکردم میتونستم روی پوست نرمش رو لمس کنم. تا حالا اونقدر بهش نزدیک نشده بودم تا بتونم لمسش کنم. اما حاضرم شرط ببندم حسش شبیه لمس یه قاصدکه. نرم، ظریف و شکننده که با یه فوت درهم بشکنه. روی تخت دراز کشیده بود و قوس کمر و باسنش از زیر ملحفه مشخصبود .میخواستم دستم رو در طول اون قوس کمرش بکشم و بعد بازوم رو دورش بپیچونم. میخواستم انحنای زیاد کمرش رو زیر خودم بذارم وقتی به تخت میخش میکنم.📛 آیدی ادمین فروش @rainstreetw
Show all...
📎

00:07
Video unavailableShow in Telegram
من شاهد بودم وقتی خیلی راحت جون یه مرد رو گرفت 🩸 بی گناه! آره من بی گناه بودم تا وقتی منو پیدا کرد، خیلی از من بزرگتره و تنها چیزی که فکر کردم این بود " زنده میمونم ؟ " انگار حالا نوبته منه....! به طور مرگ باری خوشتیپ و صورتش نشون میداد خطر ازش سراریزه ♨️من دختر محشری نبودم یا حتی ثروتی نداشتم ولی پیشنهادی که داد منو خیلی ترسوند♨️ میدونستم اون روح منو می خواست...همه ی منو! بهم گفت در ازای ازدواج باهاش هزینه های درمانی پدربزرگمو میده قول داد به عنوان همسرش جونم در خطر نیست ولی قلبم چی ؟ #قلبم❤️‍🩹 اون منو می‌خواد... قلب و روحمو، اما می‌تونم خودمو به یه قاتل بی‌رحم تسلیم کنم؟ بی گناهیمو ازم میگیره 🥀 می تونم تسلیمش بشم ؟ 🔥 #مافیا_براتوا_روس https://t.me/+j9jZQR4z5sszYzc0
Show all...
IMG_5783.MOV1.06 MB
دختری که توسط بیگانگان دزدیده میشه و به عنوان برده....🤤 https://t.me/+PMoLrr6Y5O80M2I0 ‼️پارت واقعی👇 کیت ناله کرد"واکسا،من باید برم سر کار." تلاش خود را کرد تا همسر بیگانه ی شگفت انگیزش را راضی کند. اگر وکسان برای یک یا دو راند سکس در شب او را بیدار نمی کرد می توانست سر کار برود و لعنت بیگانه اش سیری ناپذیر بود و برای حالا؟ بله باز هم سیری‌ناپذیر بود. "لوکسیوا" و بین ران هایش با آن زبان باشکوه و زیبایش را لیس زد. "از این که بایگانی رو بهت نشون دادم پشیمونم." کیت لبخندش را خورد. او همیشه صبح ها درباره‌ی کارش غر می زد، اما کیت بهتر از هر کسی می دانست. اگر خوشحال بود،پس وکسان هم خوشحال بود. خودش این را به کیت گفته بود و کارش در بایگانی او را خوشحال می کرد. با هدف داشتن در این سیاره‌ی عجیب و غریب و شگفت انگیز بیگانه‌ای که هر روز بیشتر و بیشتر شبیه خانه‌اش می شد زندگی برایش خوشحال کننده بود. یک ماه و نیم پیش او زندگی کاملا معمولی در زمین داشت. او نمی دانست که نژاد بیگانه‌ای به نام کرووراگ‌، زنان انسانی را از زمین می دزدند. جهنم،کیت تنها زمانی متوجه آن شد که خود یکی از آن‌ها بود. کرووراگ‌ها که در سیاره‌ای به نام گودال زندگی می کردند میزبان مبارزات بیگانگان بودند و جایزه‌ی برنده زنان زمینی بود. کیت خوش شانس بود زیرا که وکسان برای او جنگیده بود و برای جفتش کسی را کشته بود. او شریف ترین مردی بود (انسان یا غیر انسان)که می شناخت و می دانست که اگر آن روز در گودال نبود، کیت زندگی بسیار متفاوت و بسیار پوچی داشت. او همسرش بود و کیت خوشبخت‌ترین همسر سرنوشت‌ او بود. کیت برای مردمش لاوریکسان بود، چیزی که هنوز نمی‌توانست آن را درک کند. بعضی روزها نمی‌دانست دارد چه می‌کند، اما داشت یاد می‌گرفت تا با آن وقف پیدا کند. وکسان واژنش را مکید و کیت کمرش را از لذت قوس داد،دست هایش را محکم تر دور شاخ های جفتش فشرد. شاخ هایی که با تحریک شدنش سخت تر شده بودند. کیت فکر کرد این همه چیز سخت او نبود، تماشای همسر سکسی اش که باسنش را روی تختشان می چرخاند،لعنتی به خزها، سعی کرد تا حدودی از فشاری که می دانست باید ایجاد کند، کم کند. کیت شاخ هایش را کشید و وکسان به یکباره ناله و خرخر کرد. وکسان در حالی که زبانش را به اعماق کیت می کشید، ناله کرد: "بسه، واکسا." تخت و آلت راست شده‌اش بینشان تکان می‌خورد و سپس او آنجا بود با یک حرکت تند و مدعی، خود را کاملاً درون واژنش فشار داد. https://t.me/+PMoLrr6Y5O80M2I0
Show all...
Repost from Ocean's Group
#متعلق_به_براتوا👰🏼‍♀ #عروس‌براتوا #مجموعه‌Bratva خلاصه🎡: تا موقعی با رئیس براتوای روسی، کیریل، آشنا شم بی‌گناه بودم. من شاهد این بودم که اون جون یه مرد رو گرفت. حالا زندگی من بعدیه. اون هات و خوش‌تیپه، خیلی از من بزرگتره و خطر از سر و روش می‌باره. اما به جای اینکه جونمو بگیره، پیشنهادی بهم میده که نمی‌تونم ردش کنم.❌ در ازای اینکه عروسش شم، هزینه‌های درمان پدربزرگم رو میده. نمیخوام مجبور شم با مردی که ازش متنفرم ازدواج کنم، اما لمسش باعث میشه فراموش کنم که یه هیولاست. اون بی‌گناهیمو میگیره تا منو از دست براتوا نجات بده. به عنوان همسر رییس براتوا جونم دیگه تو خطر نیست. https://t.me/+j9jZQR4z5sszYzc0 https://t.me/+j9jZQR4z5sszYzc0 اما قلبم هست...❤️‍🩹 اون منو می‌خواد... قلب و روحمو، اما می‌تونم خودمو به یه قاتل بی‌رحم تسلیم کنم؟ داستانی داغ بین موزیسین مظلوم و مافیای وحشی روس🙈
نیویورک زیر سلطه براتوای اورلوفه. اوباش‌ بی‌رحم و به‌طور خطرناکی خوش‌تیپ که بر اساس قانون شرافت، خون و انتقام زندگی می‌کنند. اونا از خودشون محافظت می‌کنند و دشمناشونو ریشه کن. اگه اتفاقی توجه اونا رو جلب کردید، فقط بدونید که قراره ادعاتون کنن... شما با میل تسلیمشون می‌شید یا به زور گرفته؟
ژانر: #مافیایی #اروتیک #عاشقانه #هیجانی🎻 https://t.me/+j9jZQR4z5sszYzc0 https://t.me/+j9jZQR4z5sszYzc0 https://t.me/+j9jZQR4z5sszYzc0
Show all...
#متعلق_به_براتوا👰🏼‍♀ #عروس‌براتوا #مجموعه‌Bratva خلاصه🎡: تا موقعی با رئیس براتوای روسی، کیریل، آشنا شم بی‌گناه بودم. من شاهد این بودم که اون جون یه مرد رو گرفت. حالا زندگی من بعدیه. اون هات و خوش‌تیپه، خیلی از من بزرگتره و خطر از سر و روش می‌باره. اما به جای اینکه جونمو بگیره، پیشنهادی بهم میده که نمی‌تونم ردش کنم.❌ در ازای اینکه عروسش شم، هزینه‌های درمان پدربزرگم رو میده. نمیخوام مجبور شم با مردی که ازش متنفرم ازدواج کنم، اما لمسش باعث میشه فراموش کنم که یه هیولاست. اون بی‌گناهیمو میگیره تا منو از دست براتوا نجات بده. به عنوان همسر رییس براتوا جونم دیگه تو خطر نیست. https://t.me/+j9jZQR4z5sszYzc0 https://t.me/+j9jZQR4z5sszYzc0 اما قلبم هست...❤️‍🩹 اون منو می‌خواد... قلب و روحمو، اما می‌تونم خودمو به یه قاتل بی‌رحم تسلیم کنم؟ داستانی داغ بین موزیسین مظلوم و مافیای وحشی روس🙈
نیویورک زیر سلطه براتوای اورلوفه. اوباش‌ بی‌رحم و به‌طور خطرناکی خوش‌تیپ که بر اساس قانون شرافت، خون و انتقام زندگی می‌کنند. اونا از خودشون محافظت می‌کنند و دشمناشونو ریشه کن. اگه اتفاقی توجه اونا رو جلب کردید، فقط بدونید که قراره ادعاتون کنن... شما با میل تسلیمشون می‌شید یا به زور گرفته؟
ژانر: #مافیایی #اروتیک #عاشقانه #هیجانی🎻 https://t.me/+j9jZQR4z5sszYzc0 https://t.me/+j9jZQR4z5sszYzc0 https://t.me/+j9jZQR4z5sszYzc0
Show all...
00:03
Video unavailableShow in Telegram
#خواهرناتنی #برادرنانی #تابو #عاشقانه 🔞ما روزها با هم در جنگ بودیم ولی شب ها در اتاقش بروی من باز بود 🔞 برای دوسال به مدرسه شبانه روزی رفت بدون هیچ حرفی ! من یه احمق بودم که اجازه میدادم با من بازی کند، حالا وقت آن است که من تو بازی خودش شکستش بدم! حالا اون برگشته ! https://t.me/mamichkamaria دوسال از رفتنم گذشته اما می‌دانم هنوزم منو میخواد ولی طوری رفتار میکنه که انگار بهتر از منه. ولی دیگه نمیخوام خودمو احساسمو سرکوب کنم میخوام‌ بجنگم این‌ چیزی هست که اونم می خواد مگر نه؟ اون قرار نیست متوجه بشه روی من چه تاثیری میزاره 📛اون ها اجازه ندارند همدیگه رو ببینند چرا همه سعی میکنن این دو نفرو از هم دور کنند ؟ فالون چه رازی داره پنهان میکنه ؟📛 https://t.me/mamichkamaria #ترجمه_جدید پنه لوپه داگلاس
Show all...
animation.gif.mp40.45 KB
1🔥 1
Photo unavailableShow in Telegram
🔸 طراحی بروشور و فلایر 🔸 پست، استوری و کاور هایلایت اینستاگرام 🔸 جلد کتاب 🔸 بنر تبلیغاتی 🔸 کارت ویزیت همراه با مشاوره رایگان برای بیزنس شما 🛍 تخفیفات ٪10 فقط تا 21 اردیبهشت به‌مناسبت روز دختر 🎉 + گیفت اختصاصی 🛍 با کیفیت برای خلق ایده‌‌ی شما @GraphicByNY
Show all...
Repost from N/a
🍌🎊سوپرااایز 🎊🍌 تا حالا ترجمه ترکیه ای خوندی ؟ اونم از نوع بی دی اس ام ؟ فروش رمان " مطیع " قیمت : ۳۵ تومان فقط آروم برو یه جای خلوت بخون 🤫 ⛺️ مینه خبرنگار و باستان شناسی جذاب و خواستنیه و دوست پسری هنرمند و نقاش و منزوی داره. ♨️نامه‌های بی‌دی اس امی میگیره که با القابی مثل سروروم، ملکه‌ی من و ارباب من اون رو خطاب قرار میده و ازش میخواد مینه اربابش باشه و اجازه بده پاهاشو لمس کنه🦵....♨️ ❗️- یالا، لطفا یه کم بیا نزدیک‌تر. بعد گفتن این، سمت لب‌های مینه رفت، مینه اون رو پس زد ولی متین گیرش انداخته بود. لب‌هاش رو به لب‌های مینه نزدیک کرد و سعی کرد ببوستش، وقتی زور مینه به پس زدن متین نرسید، لب‌های متین رو که حالا بهش چسبیده بود با تمام توان گاز زد. متین آه گفت و داد کشید و عقب رفت. 🔞لبش خون می‌اومد. - دیوونه‌ای؟ چی‌کار کردی؟ - سعی کرده بودم بهت بفهمونم نمی‌خوام. - انقدر هم دیگه لزومی نداشت. - ببخشید که نفهمیدی. حالا می‌خوام برم خونه.🔞 آیدی ادمین فروش 👇 @rainstreetw
Show all...
عیارسنج مطیع.pdf2.05 KB
👍 1🔥 1
Choose a Different Plan

Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.