cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

نقد نامه | اکبر محمدی

گاه نوشت هایی برای گفتگو در حوزه عمومی دانش؛ سیاه ای برای دادخواهی و خردورزی @A_mmdi

Show more
Advertising posts
223
Subscribers
No data24 hours
No data7 days
No data30 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

«صاحب الزمان» بسیاری از القاب و عناوین هرچند به زبان مفهومی بیان نشده باشند اما بیانگر عمیق‌ترین لایه ها و ژرف ترین نگاه های یک فرهنگ به تاریخ و هستی هستند. «صاحب الزمان» از همین تعابیر است، صاحب الزمان اختیاردار زمانه است. کسی است که نهاد جهان بر او استوار است. زمان در افق او بسط می یابد و یک دوره تاریخی معانی و نمادهای خود را با او بازیابی و تجدید میکند. دوره های تاریخی، احوال جمعی انسان است. انسان پس از هبوط موجودی برزخی است که در حدود روح و بدن، کرانمندی و ناکرانمندی، بی زمانی و زمانمندی در سیالیت است. قطب های متضاد وجود انسانی همواره با یک دیگر در کشاکش هستند. رهایی از چنین وضعیتی با غلتیدن در یکی از قطب های متضاد، حد های افراط و تفریط دوره های تاریخی را برساخته است. صومعه نشینی یا اتکا به عقلانیت ابزاری قرار گیری در قطب های متضاد و انتخاب یکی و طرد دیگری است؛ چنین وضعیتی، هستی انسانی را از اعتدال خارج میکند. ماهیت برزخی وجود آدمی با تجربه هایی متعالی، دوره های تاریخی را شکل میدهد. این تجربه ها جهش های وجود اند که گذر از زمان روزمره و کمی به زمان کیفی (Duration) را به واسطه مردان بزرگ ممکن میکند. جهش وجودی انسان در ظرف زمان رخ میدهد و حاصل این جهش شکل گیری دوره تاریخی جدیدی است. زمان همان نقطه میانجی ارتباط امرکرانمد و بی‌کران، نامتناهی و متناهی و مشروط و نامشروط است. این ارتباط از مجرای زمان رخ میدهد و هر درکی از زمان نحو متفاوتی از ارتباط را رقم می‌زند. ارتباط این دو حد هستی به واسطه یک میانجی ممکن می شود، میانجی ای که امر بی زمان را در موقعیت زمانمند قرار میدهد؛ آن میانجی«ولی عصر» است. اگر آنچه در هستی رخ میدهد و وجود دارد جز از طریق و از سوی حد بیکران ممکن نشود در این صورت زمان و صورت های متفاوت آن چیزی جز تجلی نامتناهی در زمان نمی شود. در چنین طرحی امکان تفکر به تاریخ قدسی مهیا می شود. هگل ارتباط حدکرانمد با بیکران را به واسطه دیالکتیک متناهی و نامتناهی توضیح داد. در دیالکتیک هستی بدون ارجاع به نقطه ای بیرونی و در درون مرزهای جهان از درون تراوش میکند و می‌جوشد. هگل با تصور نامتناهی به مثابه دیگری متناهی، ایجاب میکند که نامتناهی در نسبت با متناهی فهم می شود و در نهایت خود نامتناهی، متناهی می شود. از نظر هگل نامتناهی چیزی جز متناهی قائم به ذات نیست. هگل اگر عدم وابستگی نامتناهی به متناهی را می پذیرفت در آن صورت باید به دنبال نحوه‌ی حضور نامتناهی در متناهی می پرداخت اما مسیحیت چنین اجازه ای به او نمی داد؛ مسیح زمانی که به شکل متجسد شده ی کلمه و قانون در می آید در همان زمان آشکار کننده یا توضیح دهنده جهان نیز می شود. در دیالکتیک الهیاتی هگل؛ تاریخ باید سیری را بپیماید تا تجسد در آن رخ بدهد، تجسد همان تبدیل نامتناهی به متناهی است. مسیحیت تجسد را با حلول توضیح می دهد؛ یعنی با شکلی از مطلقیت سازی یا خداسازی امر زمینی، با انتقال صفات الهی به موجودی بشری. در آن سوی حلول، تجلی قرار دارد. خداوند در انبیا نه تجسد می یابد و نه اسما و صفات خود را منتقل میکند بلکه انبیا می توانند تجلی اسما الهی باشند. انبیا و امامان اختیاردار زمان اند آنها فعل تفسیر جهان را انجام می‌دهند. تفسیر به معنای بازخوانی امر زمانمند با امر بی زمان است و تنها کسی توان این موقعیت تفسیری را بر عهده دارد که صاحب الزمان است. صورت بندی حقیقت مطلقِ تاریخی، از دشواری های فلاسفه بوده است؛ فلسفه مدرن ما را آگاه کرده است که حقیقت می تواند صورت تاریخی به خود بگیرد اما حقیقت تاریخی باید تفسیر شود، باید تأویل شود. این موقعیت تفسیر یا تأویل چگونه ممکن می شود؟ مفسر نمی تواند بیرون از تاریخ بایستد، ابتدا و انتهای تاریخ در علم او قرار نمی گیرد و هر گونه صحبت از تاریخ به نحوی که بر فراز آن ایستاده باشیم شکلی از توهم ورزی تاریخی است که خود را در اشکال متفاوتی از فلسفه تاریخ صورت بندی کرده است. گاهی چنین صورت بندی می شود که یک گروه، طبقه یا فردی خاص به جهت موقعیت و هستی اجتماعی خاصش می تواند موقعیت تفسیر گری را برعهده بگیرد؛ چنین است منطق پرولتاریا در مارکس. موقعیت مند سازی امر مطلق یا تفسیر لوح مقدس در موقعیت های تاریخی، نقش «صاحب الزمان» را بر می‌سازد. باید اندیشید که نهاد امامت چگونه می تواند به عنوان بنیادی فلسفی در نظر گرفته شود. 🔻@Criticisml 🔺https://virgool.io/@amohammadi7512/mz14izklq8dw
Show all...
«صاحب الزمان»

طرح مسیله ای درباب موقعیت تفسیرمندی امر مطلق

#مقاله 📑 انقلابات؛ ظهور جمعی امر قدسی و تأسیس نظم اجتماعی 🔸حسین کچویان 🔸اکبر محمدی در این مقاله تلاش شده تا مفهوم پردازی جدیدی از معنای انقلاب های کبیر عرضه شود. بر خلاف صورت بندی های مرسوم که انقلاب را به تغییر هیئت حاکمه، تغییر رژیم سیاسی یا به وسیله روش انقلابی همچون خشونت و یا بسیج توده ای توضیح می‌دهند. در این نوشتار، انقلاب های کبیر به معنای تغییرات بزرگ غایت شناختی در نظر گرفته شده اند. چنین درکی از انقلابها با تألیف نظریه دین دورکیم و وبر صورت بندی شده است. در انقلاب ها شاهد ظهور خصیصه ای همچون خصیصه نهضت های دینی هستیم: انقلاب به معنای شکستن ناحقیقت پیشین است، به معنای منزه کردن جهان از بت انگاری های مشرکانه است. انقلاب ها آوردگاهی فراهم می‌کنند که در آن جامعه می تواند خود را به نحو دگرگونه ای منعقد کند. انقلاب های کبیر جوش و خروشی جمعی اند، تب و تابی قدسی، سلحشورانه و پاکدامنانه، حماسی و ایثارگرایانه، همچون یک دَم یا فیض که نیروهای درون یک وضعیت را تغییر میدهد و جهانی نو می آفریند. آفرینش جهان جدید به معنای شکل گیری ارزشهای نوپدید و یا زنده کردن ارزش های کهن در جهان جدید است. 🔻@Criticisml
Show all...
انقلابات؛_ظهور_جمعی_امر_قدسی_و_تأسیس_نظم_اجتماعی.pdf7.50 KB
. 🎯 توضیحات و طرح درس آقای اکبر محمدی (دانشجوی دکتری جامعه‌شناسی دانشگاه تهران) حول دوره‌ی "امر مقدس و جامعه" 📣📣  ثبت‌نام آنلاین در دوره‌ی مذکور (ظرفیت محدود است): 🔗 https://b2n.ir/schooth 📱 پرسش‌ها و هماهنگی‌های ثبت نام از طریق پیامک، تلگرام و بله: +989397879479 @PH_Tehrani #مدرسه_طهران  #دانشگاه_کافی_نیست
Show all...
Photo unavailableShow in Telegram
. 📣📣 #مدرسه_طهران برگزار می‌کند. ✍️ امر مقدس و جامعه 🎯بحثی در باب تغییر، دگرگونی و نظم یابی اجتماعی 🎙 با تدریس: اکبر محمدی دانشجوی دکتری جامعه‌شناسی دانشگاه تهران 🗓 چهارشنبه‌ها (۸ جلسه، ۹۶۰ دقیقه) ⏰ ساعت ١۶ تا ۱٨ 💻 حضوری، آنلاین، آفلاین 📌 برگزاری در محل دبیرستان شرف‌الدین 📱 پرسش و هماهنگی‌های ثبت‌نام : +989397879479 @PH_Tehrani 🔹 برای ثبت‌نام به لینک زیر مراجعه کنید: 🔗 https://b2n.ir/schooth #دانشگاه_کافی_نیست
Show all...
سلام به توصیه دوستان بنا شد این کانال رو نگه دارم، از طرفی بعضی منابع و همینطور فایل های روزنامه ها و مجلات که ممکنه به سختی در دسترس باشه، همچنان در اختیار دوستان باشه و علاوه بر این، کانال رو تغییر نام و ماهیت میدم به دغدغه های وقت و بی وقتی که ممکنه در قالب جستار بنویسم و برای گفتگو و مفاهمه به اشتراک بذارم. اولین یادداشت درباره وقایع دو ماه اخیر هست که امیدوارم حال خوبی دست بده و بنویسم :) وظیفه و مسئولیت ایجاب می‌کنه تا در شرایط رادیکال شده فعلی، گفتارهایی برای نقد وضعیت و دعوت به تأمل در کنش ورزی شکل بگیره؛ به همین خاطر درس گفتاری رو آماده کردم تا مقداری عمیق تر و با فاصله گیری از پروپاگاندای ژورنالیستی به معنای انقلاب و وضعیت انقلابی بپردازیم.
Show all...
Photo unavailableShow in Telegram
فردا ساعت ۹ صبح
Show all...
🔸درباب قربانی کردن خود 🔻کشته شدن برای چیزی_ ساختار صوری شهادت است اما قطعا یک ساختار صوری امکانات نهیفی برای تحلیل در اختیار ما میگذارد. یکی از اساسی ترین مسیله های حیات اجتماعی مسیله بنیان گذاری ارزش ها و تداوم آنها است. این هر دو در تاریخ بشری با مسیله خون و کشته شدن برایِ_ رخ داده است. من اصطلاح مفهومی برای توضیح شهادت نیافتم اما چند نکته‌ی کلی به ذهنم آمد: 🔻اگر انسان هستنده ای رو به سوی مرگ است که در افق میرایی خود به تمامیت می‌رسد؛ احتمالاً هستنده رو به سوی مرگ چنین معنایی دارد که انسان با مرگ یا درک میرایی خود از حیوانیت خود خارج شده و تمامی امکانات انسانی او در دسترس است. 🔻مفهوم شهادت با مفهوم مرگ متفاوت است، قربانی نزدیک ترین بحثی است که به نظر می توانیم شهادت را با آن توضیح بدهیم. مفهوم قربانی در آثار و کارهای فرانسوی ها به کرات دیده می شود اما نقطه مغفولی در این کارها دیده می شود: «قربانی کردن خود». در قربانی کردن حیوان انسان از به شکل نمادینی از موجودیت حیوانی خود فاصله می‌گیرد اما انسان با قربانی کردن خود از چه چیزی فاصله خواهد گرفت ؟ 🔻انسان با قربانی کردن خود، انسان بودگی خود را قربانی میکند و جایگاهی الوهی یا استعلایی دریافت میکند. انسان استعلایی یا انسان الوهی نقشی فرا زمانی و فرا مکانی می یابد و خود به تقویم گر ارزش مبدل می شود از این جهت هرچند قربانی کردن خود باعث پایان حیات انسانی می شود اما از طرفی باعث تداوم و یا تحکیم حیات ارزشی نیز می شود. 🔻قربانی کردن خود یک مناسک بی روح و یخ زده نیست بلکه با عالی ترین صورت های اگزیستانس انسانی مواجه یابی می شود؛ لحظه ای شور انگیز می آفریند و امکان تداوم جامعه در صورت غلیان آمیز خود را مهیا میکند. 🔻در انقلاب ایران قربانی کردن خود با ارجاع به یک بساطت اخلاقی و قربانگاه عظیم صورت می گرفت و آن قربانگاه کربلا بود ، هرمنوتیک آگاهی در سوژه انقلابی شهادت در مقابل رژیم شاه را با صف بندی خیر و شر کربلا فهم و تعبیر میکرد و این گونه سنت تاریخی به موقعیت اکنون فراخوان داده میشد البته نه در شکل تصلب یافته بلکه در صورتی احیا شده و جاری. 🔻@MasterThesis1
Show all...
Repost from ژرژ باتای
«هگل،مرگ،و قربانی گری»، نوشته: ژرژ باتای، ترجمه:پیمان غلامی
Show all...
bataille_death.pdf5.72 KB
Photo unavailableShow in Telegram
سروده هوشنگ ابتهاج برای امام 📰 کیهان، ۱۳۵۷/۱۱/۱۲ هوشنگ ابتهاج درباره دیدار اعضای کانون نویسندگان با امام خمینی می گوید: «در این دیدار من نبودم. سیاوش کسرایی رفته و آمده بود و گفته بود که چشم‌هایش ابهت داشت و نمی‌شد به آن نگاه کرد. احسان [طبری] خیلی از آقای خمینی شعر برای ما خواند. ظاهراً آقای خمینی در جوانی که طلبه بود شعر می‌گفت. http://www.imam-khomeini.ir/fa/n21150/ 🔻@MasterThesis1
Show all...
🔶اعلامیه تاریخی تغییر موضع نهضت آزادی در ۱۴ آبان ۵۷ آیا وقت آن نرسیده است که نظام حاکم واقع بین باشد؟اعلامیه ها، سخنرانی ها، تظاهرات، تجمعها، فریادها و بالاخره قربانی های فراوانی که ازیکسال و نیم پیش به این طرف در ایران رخ داده است و از چهارگوشه دنیا ناظر و ناقل آنشده اند، لااقل دو حقیقت، یا دو واقعیت را نشان می دهد: ۱- اکثریت قاطع ملت ایران، شاه و رژیم او را نمی خواهند و خواستار حکومت اسلامی است. ۲ - اکثریت قاطع ملت ایران آیت الله خمینی را به رهبری خود برگزیده است. دو واقعیت فوق نه تنها با زبان و قلم بیان شده، بلکه با خونهای بی دریغ فراوان در پایتخت و سراسر کشور امضا شده است. از طرف دیگر، آیت الله العظمی خمینی مکرر تصریح کرده اند که شاه باید برود، دودمان پهلوی برود، نظام سلطنتی نیز برود. دستگاهی که مقابل ملت و روحانیت ایستاده است، متشبث بـه انـواع تدابير و دسایس گردیده، با کشتارهای وحشتناک و آشوبهای مصنوعی، فعالیت و زندگی جامعه را مختل ساخته است. معذالک، مردم دست از حماسه های خود برنمی دارند و روز به روز مصمم تر و فداکارتر می گردند. امر مسلم و واقعیت غیرقابل انکار این است که اکثریت ملت، از خواسته های رهبری روحانیت، یک بند انگشت عقب نمی نشینند. آیا وقت آن نرسیده است که غیر از ملت طرفهای ذینفع و مربوط، واقعیتهای فوق را بپذیرند و برنامه خود را با آن تطبيق دهند؟ ۱. شاه که مدعی بودند سلطنت موهبتی است الهی، که از طرف مردم به ایشان واگذار شده، اینک که ملت با رساترین بیان و به شهادت تمام مردم داخل و خارج، واگذاری موهبت ادعایی فوق را پس گرفته و اصل سلطنت ایشان را نفی میکند، آیا نباید اگر برای نجات و سعادت وطن هم نباشد، برای سلامت و نجات خودشان کنار بروند؟ ۲. دولتهای خارجی، به ویژه دولتهایی که به داعیه ثبات و امنیت خیالی ایران در تحت رژیم شاه، از او حمایت میکنند، لازم است که عمق این واقعیات و منافی بودن بقای شاه را با ثبات و نظم و بقای مملکت درک کرده نسبت به آنچه داخل ایران می گذرد، واقع بین و عاقبت اندیش بوده و به مقاصد مشروع خود بیندیشند و از این پس، تنها به شورا یا هیئتی که مورد اعتماد ملت ایران و رهبری روحانی و سیاسی آن باشد مراجعه نموده، خود را با آن تطبیق دهند. ۳. بعضی از افسران مقرب، سرسپردگان وابسته و کسانی که احیاناً از روی عقیده و وطن دوستی به حمایت از نظام حاکم می پردازند، واقع بینی به خرج داده، قبول نمایند که دست زدن به هر عمل تخریب و غارت و کشتار، بی نتیجه خواهد بود و مردم را منزجرتر و مصمم تر خواهد کرد. إن موعدهم الصبح اليس الصبح بقريب؟ نهضت آزادی ایران ۱۴ آبان ۱۱۳۵۷ 🔻@MasterThesis1
Show all...