ژرژ باتای
صفحه ای برای آشنایی با فیلسوف فرانسوی، ژرژ باتای . . من برای کسی می نویسم که آن طور که به کتاب من وارد می شود که انگار به درون حفره ای سقوط کرده است هرگز نیز از این حفره بیرون نخواهد آمد. ژرژ باتای
Show moreThe country is not specifiedThe language is not specifiedThe category is not specified
736
Subscribers
No data24 hours
No data7 days
No data30 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
تیاترِ جنگ: ژرژ باتای
شرایط دشوار است اما برای آنها که از گور بیرون کشیده شوند.
سن ژوست
در مخالت با نفیهای مختلف، بایستی قابلِ استفاده بودنِ چند تأکید صریح اثبات شود.
1 نزاع زندگی ست. ارزش انسان بستگی به توان ستیزهجویانهی او دارد.
2 یک انسان زنده مرگ را همچون ارضاء زندگی میبیند؛ او مرگ را بدبختی نمیبیند. درعین حال انسانی که فاقد توانِ بخشیدنِ ارزشی حیاتبخش به مرگش است «مرده» است.
3 اگر کسی خواهان آن است که سرنوشت انسانی را تا سرحداتش دنبال کند، او نمیتواند تنها بماند، او باید نیرویی را جمع آورد که میتواند نفوذ را گسترش و افزایش دهد. به فرض شرایط حاضر، مثلاً یک کلیسا باید نزاعی را پذیرفته و حتی میل کند که از خلالِ آن وجود خودش را تأیید کرده است. نزاعی، که با این همه، به توجهات خاص خود، یعنی، به اوضاعِ «امکانهای انسانیِ ارضاء» وابسته است.
4 جنگ نمیتواند به بیانِ ایدئولوژیها یا وسایلِ گسترش آن، به دلالیِ جنگ کاسته شود؛ ایدئولوژیها، برعکس، به وسایل جنگ کاسته میشوند. یک جنگ به کلی فراتر از کلماتی میرود که در تضاد با نقش آن بیان شده اند.
5 فاشیسم ارزش را یکسره بندهی دعوا و کار میکند. آن گونه از کلیسا که ما داریم تعریف میکنیم باید به ارزشهایی پیوسته شود که نه نظامیاند و نه اقتصادی؛ برای اینکه وجود به معنیِ نبرد در برابر یک سیستم بسته از بندهسازی است. معهذا با توجه جهانی و گزافهگوییِ دموکراسی بیگانه میماند.
6 ارزشهای این کلیسا باید از همان نظمِ ارزشهای سنتی باشند که تراژدی را در اوج (ِ وجود) میگذارند. کسی نمیتواند، مستقل از نتایج سیاسی، هبوطی از عالم انسانی به جهنم را تماماً بی معنا در نظر بگیرد. معهذا، تنها با رازپوشی حرف زدن از امر دوزخی باید ممکن باشد، و نه با افسردگی نه با کلهخری.
1936
من از معصومیت ناراحتی و درماندگی لذت بردم. آیا میتوانم خودم را به خاطر گناهی که مرا مجذوب خود میکند سرزنش کنم و دقیقاً به اندازهای که من را ناامید میکند غرق لذت میشود؟
ژرژ باتای
"مادر من"،
لذت فقط زمانی شروع می شود که کرم وارد میوه شود. برای لذت بخش شدن، شادی باید با سم آلوده شود.
ژرژ باتای
داستان "مادر من"
عشق بیانگر نیاز به فداکاری است. در جنون شهوانی، موجود به سمت پاره شدن و گم شدن خود هدایت می شود... دو موجود در تشنجی گم می شوند که آنها را به هم گره می زند. اما آنها فقط زمانی ارتباط برقرار می کنند که بخشی از خود را از دست بدهند. ارتباط آنها را با زخم هایی به هم پیوند می دهد، جایی که وحدت و یکپارچگی آنها در تب از بین می رود.
ژرژ باتای
رویاهای افراط
هیچ چیز در ما ضروری تر و قوی تر از شورش نیست.
ژرژ باتای
سیستم ناتمام نادانی
یک زندگی تنها حلقه ای از زنجیره است. من میخواهم افراد دیگر تجربهای را که قبل از من آغاز کردهاند ادامه دهند و خود را مانند من و دیگران قبل از من وقف این کار کنند - تا به دورترین نقطه ممکن بروند.
ژرژ باتای
در مورد نیچه
بناهای تاریخی بزرگ مانند سدهایی برافراشته شده اند و منطق عظمت و اقتدار را در برابر همه عناصر سایه قرار می دهند: در قالب کلیساها و کاخ ها است که کلیسا و دولت صحبت می کنند و سکوت را بر انبوه مردم تحمیل می کنند.
ژرژ باتای
"معماری"
از طریق "توقف صمیمی همه عملیات فکری" است که ذهن آشکار می شود. اگر نه، گفتمان آن را در کمال رضایت خود حفظ می کند. ... تفاوت بین تجربه درونی و فلسفه اساساً در این است: اینکه در تجربه، ... دیگر بیان باد نیست، بلکه باد است.
از کتاب تجربه درونی
ژرژ باتای
Choose a Different Plan
Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.