اين ديدگاه ارزش و جايگاهي براي سرشت سازندههاي زيستمند و نازيستمند زمين نميشناسد و رگههاي انسان برتر بيني در آن آشكارا ديده ميشود.
نگرشي ديگر از كنشگران محيط زيست، همه سازندهها، باشندگان و زيستمندان زمين را بر بنيان «حق وجود» و «حق حيات» ارزش گذاري ميكنند نه بر مبناي سودمندي آن. در اين نگرش، همه آنچه كه در كره زمين هست، با دستاويز به فلسفه «اخلاق محيط زيست» بر بنيان دو گزاره «حقِ وجود» و «حقِ حيات» نگريسته ميشوند. برگردان اين ديدگاه به آنچه كه در دستگاه «فلسفه غرب» بدان پرداخته ميشود، همان «بايوسنتريك» و «اكوسنتريك» است. «بايوسنتريك»، ديدگاه «اصالتدهنده به زيستمندان» و «اكوسنتريك» در گامي فراتر از آن، ديدگاه «اصالتدهنده به بوم سازگان» است. «كونينگهام » و همكارانش در كتابي با نام «دانش محيط زيست، يك نگراني جهاني » كه ويرايش هفتم آن در سال 2003 به چاپ رسيد، «بايوسنتريك» را نگرشي كه در آن «گونههاي مختلف گياهي و جانوري از جايگاه ويژهاي برخوردار هستند ميدانند. در نگاه «بايو سنتريك»، چيزي داراي ارزش است كه بتواند پايداري و زيبايي يك كلوني زنده را فراهم نمايد. به بيان ديگر، گزارههايي همچون «زيگونگي» بالاترين ارزش اخلاقي را در محيط زيست دارند». ارزشهايي همچون «حقوق حيوانات » يا پرهيز از گوشتخواري و پناه بر گياهخواري را ميتوان پيامدها و پيايندهايي از نگرش «بايوسنتريك» دانست. در ادامه، «كونينگهام» و همكارانش «بايوسنتريك»، را نيز اينگونه مينُمايانند؛ «در اين ديدگاه، همه پارهها و پايههاي زنده و نازنده اكوسيستم/زيست بوم مانند جهشها و چرخههاي بيوژئوشيميايي، دارنده جايگاه ويژه هستند و بايد برخوردار از «نگاه حرمت وجود» باشند».
شناخت و جايگزيني «بايوسنتريك» و درگامي فراتر «اكوسنتريك» موجب ميشود تا بهرهبرداري از طبيعت را خردمندانهتر انجام دهيم. بهكارگيري و پايبندي به اين ديدگاه موجب ميشود تا در ساخت بزرگراها، سوراخ كردن دل كوهها و ساخت تونلها يا بهرهگيري از كانسارها و... دست كم اندكي درنگ كنيم و از خود بپرسيم كه آيا ساخت اين آزادراه بايسته است؟ آيا مسيرهاي جايگزين وجود ندارد؟ آيا كانسار همانندي كه بهرهبرداري از آن ويرانگري كمتري در پي داشته باشد را نميتوان يافت؟ آيا به جاي بهرهبرداري از چوب جنگل براي توليد كتابخانه و مبلمان و ميز ناهارخوري، نميتوان جايگزين كم هزينهتري يافت؟ و سرانجام اينكه آيا اگر توليد و مصرف همهچيز را اندكي فروكاهيم بيشتر آسيب خواهيم ديد يا اينكه توليد و مصرف همهچيز را با همين شتاب روزافزون افزايش دهيم بيشتر دچار آسيب خواهيم شد؟ انسان خردمندِ «پسا هولوسن» كه با توان بخشي به نيروي آزمندي و مصرفگرايي، در كمتر از دويست سال گذشته زمين را وارد دور «آنتروپوسين» كرده و به گفته «اليزابت كلبرت»، با چشماني بسته و پرشتاب به سوي «انقراض ششم » ميتازد، اگر ميخواهد ادامه دهد، ناچار است و بايد به اين پرسشها پاسخ دهد. اين پرسش و پاسخها همان «انقلابِ سبز » برخاسته از انديشه و نگرش «بوم گرايانه» است.
كنشگر محيط زيست و منابع طبيعي