«چرا چیزی جز چپ نبوده؟»
#نیما_صفار
#گپنوشت - بیشتر لازم میدونم موضع خودم رو روشنتر کنم درباره #شعر_چپ و این پرونده که دوستان نشریه #وزن_دنیا زحمتش رو کشیدن. یکی از دوستان گفت «کاش وضعیّت چپ رو تو روابط درونمتنی خود شعر مشخص میکردی!» و این کاریه که دقیقن نمیکنم چون ذاتباور نیستم و چون تو میز مثلثی که با #مشیت_علایی و #سایه_اقتصادینیا داشتیم، جدل این دو عزیز غالب شد، خودم رو محق به نوشتن این چند سطر میبینم:
هر تلاشی برای نسبت دادن متنی به جریانی بر مبنای مختصات متن، اونم جریانی که خودش الزامن متنی نیست، مثل گرایش سیاسی، لاجرم منجر به تقلیل و مصادره و تمثیل میشه ولی چرا مدّعی شدم «چیزی جز چپ نبوده یا چیزای کمی جز چپ بودن!»؟ مگه تو سالای غوغای #نیما_یوشیج چند درصد از شعرا به شیوهش شعر میگفتن؟ نمیدونم ولی قطعن زیر یکدرصد چون اون دوران تو هر دهکورهیی هم چندتایی شاعر داشتیم که الزامن چیزی از مشاهیر کم نداشتن. ولی چرا سراغ نیما و دورووریاش میریم؟ چون تولید گفتمان کردن کمااینکه قطعن درصد شعرای جریان #شعر_مشروطه هم تو همین حدود بوده. وقتی هنوز تو وضعیّت گفتمانی #شعر_دهه_هفتاد میبینممونم قطعن منظور این نیست که اکثر شعرای فعلی تو اون پیشنهادا پیش میرن. اساسن دیسکورس یه چیز اقلیّتیه مثل پارادایم. مطمئنن تنها شباهتشون این نیست ولی نه #کوئن از افکار عمومی گزارش میداد نه #فوکو! قاعدتن دانشمندا هستن که درگیر پارادایمشیفت میشن و رابطهی عموم ما مردم با علم معمولن همون گزارهی وحیانیِ «علم ثابت کرده»ست. خب پس معنی عبارت «چیزی جز چپ نبوده» این نیست که شاعرای گلوبلبلی یا درباری نبودهن و نیستن! دارم از وضعیّتی که حین عبور ازش هستیم، میگم. یعنی از مشروطه، شاعر، و بیشتر شاعر و نه حتا مثلن داستاننویس یا نقاش، رسالت ایفای نقش تو «پیشرفت» جامعه رو رو دوش خودش دید، رسالت «مبارزه برای فردای بهتر»، رسالتی که امروز داره برداشته از دوشش میشه به هر دلیل. حالا تو این جریان شعر «متعهّد» طبعن بیشتر چپ بود که کار میکرد و اگه مثالایی بتونی بزنی که خیلی هم جفتوجور در نیان با چپ، راست قطعن نیستن. تو تئاتر و قصّهنویسی و سینما و موسیقی و ... ما هم همین حکایت بود. حالا ما با اشعاری سروکار داریم که شاعراشون متعهّد به چیز یا چیزایی بودن که بیشتر تو چپ معنیدار میشدهن. خب؟ حالا حرفم اینه که کسانی که از فیگور شعر سیاسی و متعهّد و ... فاصله گرفتنم، عمومن نقطهعزیمتشون چپ بوده و اگه هم نه، با زاویهگیری و خلافآمدعادت جریان هژمونیک مبارزه و تعهد شکل گرفتن. میشه گفت از سرپیچی سرپیچی کردن و فهم این اونجا مهم میشه که ببینی از دل راست محال بود در بیان! این چپه که برای تمرّد از خودش فضا میسازه. طبعن حالا و از این فاصله چه اون نگاه که ساختای تجربهشده رو ارتجاعی میدید و سراغ رفتارای محتمل عبارات رفت و چه اون نگاه که هر چیزی که از دسترسیپذیری شعر برای «تودهها» کم کنه رو بورژوایی یا با یه درجه تخفیف خردهبورژوایی میدید رو چندون متضاد نمیبینیم و میبینیم چقدر دغدغهی تغییر رو هر دو غلبه داشته کما اینکه همین الآن اگه یه نمایشنامهی #عباس_نعلبندیان و یه نمایشنامهی #گوهر_مراد (#غلامحسین_ساعدی) رو پشت سر هم بخونیم به مخیّلهمونم خطور نمیکنه که یه زمونی چه تضاد آنتاگونیستییی بین #سنگلج و #کارگاه_نمایش بوده!