دلبر عرب🔥💦
2 690Subscribers
-1324 hours
-477 days
-20530 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
Repost from N/a
#part168
تنبیه برده جنسی تو بیمارستان😱😈💦
#التم رو تو دستش گرفت : اهههه ارباب.. اه..اهههه #ارباب اوممم..🥺💦
دستشو عقب کشید و نگاهی به #سرُم تموم شدهاش انداخت و سوزن رو از شلنگ سرم جدا کرد و سر دیگهی #شلنگ هم که به سرم وصل بود رو کند و با لذت #شلنگ سرم رو دور #آلتم پیچید و #محکم بست😭⛓
ملتمس نگاهش کردم شلوارمو پایین تر کشید و پیرهنم و کمی بالا زد و سیلی محکمی به باسنم زد🍑💦
" آخ " بلندی گفتم که کمی باسنم رو ماساژ داد : حالا ضربه هارو میشمری و تشکر میکنی #حیوون!👿
+ آه..آخ..هومم، هفده! ممنونم #ارباب🥺
#آلت سفت شده ام رو که بخاطر اون #شلنگ لعنتی داشت #میترکید و تو دستش گرفت : تو یه #سگ حرف گوش کن و خوبی سامیار! 🐶🦴
+ اههه.. #ارباب🥵💦
دستشو روی #سوراخ باسنم کشید که لبمو به دندون گرفتم : #هووووممم👅💦
دوتا از #انگشتاشو داخل #سوراخم فرو کرد : این سوراخ #گرسنت #منو میخواد که اینجوری داره #باز و بسته میشه؟!😈🔞🔥
رابطه بیدیاسام دوتا پسر گنگستر😱🔞🔥
رئیس مافیا اسلیو زیر دستش میشه😈
https://t.me/+6FgnyYYJPBplYTM0
https://t.me/+6FgnyYYJPBplYTM0
15 پاک✅
اجـبـ🔥ـار زنــدگـی/بیمـــــ🩺ـــار مـــن
خشونت فقط انقد بمالی براش كه پاهاش بی حس بشه🤤💦 •|✨رهایم نکن اجبار زندگی من..! ژانر : استریت ، گی ، bdsm ، عاشقانه ، گنگستری ، پزشکی به قلم : Tara لینک چنلمون: @ejbar_zendgy چنل ناشناس: @ejbar_nashenas
1400
Repost from N/a
#part119
زنجیر #قلادش رو کشیدم و مجبورش کردم کاملا #لخت رو به روی آیینه بایسته
از پشت خودمو بهش چسوبوندم و آلتشو تو مشتم گرفتم : خوب تو آیینه به خودت نگاه کن سامیار! ببین چطور داری بهم #سرویس میدی پسر خوب😈💦
و آروم آروم شروع به مالیدن #آلتش کردم که #ناله ای کرد و پاهاش شل شد
دستامو دو طرف بدنش گذاشتم و با یه حرکت #آلتمو وارد سوراخش کردم که فریاد بلندی از درد کشید : #آهههه آخخ
شروع کردم به عقب جلو کردن تو #سوراخ تنگش
+ آه آههه آهههه
+آخخخ درد..درد داره
دیوانه وار خندیدم و به صورت پر از اشکش تو آیینه خیره شدم : خوب تو آیینه به خودت نگاه کن! به نظرت وقتی دارم #سوراخ تنگتو #میگام صورتت جذابتر نمیشه؟! 🔞🔥💦
+آهههههخخ🥺
سامیار پسری که با دوز و کلک تو دام ارباب آرمین میفته و آرمین که یه گنگستر برای اینکه سامیار رو رام خودش کنه اونو به مدت چندسال تو یه اتاق حبس میکنه😱🔞
https://t.me/+6FgnyYYJPBplYTM0
https://t.me/+6FgnyYYJPBplYTM0
https://t.me/+6FgnyYYJPBplYTM0
13 پاک✅
2400
Repost from N/a
-توله سگ سینه هات رو بپوشون...
رستا پشت چشمی نازک کرد: وا به تو چه می خوام بیرون باشه..!
امیر داغ کرده جلو رفت و به یکباره تا رستا خواست جلوش رو بکیره، یقه لباسش رو بالا کشید که یهو جر خورد و بدتر کل حجم سینه های بزرگ دخترک بیرون افتاد....
-چیکار کردی امیر...؟!
امیر با چشمانی درشت و برق زده خیره سینه هایش شد و با هیزی گفت: اومدم این هلوها رو بپوشونم بدتر زدن بیرون...!
-دیوونه لباسم و خراب کردی...! خوبه منم لباس تو رو پاره کنم....؟!
امیر خندید و با اشاره ای به پایین تنه برجستش گفت: خودش داره پاره می کنه، زحمت نکش....
https://t.me/+5dO-5M8vSBFmYjM0
https://t.me/+5dO-5M8vSBFmYjM0
9پاک✅
3800
Repost from N/a
سرگرد امیریل ، یه پلیس فوق خشک و جدی اما به شدت هات وسکسی و جذابی که از بچگی عاشق دخترعموی خودش میشه، تنها دخترخاندانشون و برای بدست آوردنش اون رو به خونه ی خودش میبره و جرش میده و ...🔥💦🔞
https://t.me/+5dO-5M8vSBFmYjM0
https://t.me/+5dO-5M8vSBFmYjM0
دختره زبون درازی میکنه براش و و...💯👅💦
6پاک✅
4500
-اه عمر #بکنش تو 💦
عمر محکم اسپنکی به #باس*نم زد و یک ضرب خودش وارد #س*وراخم کرد
دستش روی #آل*تم گذاشت و تند تند دستش تکان دادشروع کرد محکم توم #تل*مبه زدن
-اممم بیبی بوی میدونی اگه کسی بفهمه پسر بزرگ ترین تاجار الماس #زیر_خواب من روانی شده چی میشه🔥🔞👅
https://t.me/+L-guALSCKGYzOTI8
5500
- علی...بسه دیگه عزیزم درد دارم
- الان فکر کردی من با یه راندش حسابی خالی شدم؟
دستش رو به به.شتم رسوند و انگشتاش رو روی خیسی بینش کشید
- اووف خوشم میاد همیشه آمادهای!
اول یکی و بعد دومین انگشتشو فرو کرد داخلم و آروم آروم شروع کرد به حرکت دادن انگشتاش
- خوبه؟ اینو که دوسداری!
- ای...آره...میدونی از چه راهی وارد شیا!
ریز خندید و آمرانه گفت
- کمرتو بیشتر بده بالا!
بیشتر قم.بل کردم و اون توی یه حرکت خودشو واردم کرد، از درد شدید و سوزشش جیغ بلندی کشیدم و...
https://t.me/+WVhfqlc0OvAwZmE8
5600
Repost from N/a
- داغ کردی دختر دایی؟
با بغض نگاهش کردم.
- ن... نه. تو اینجا چکار میکنی سرگرد!
پوزخندی زد و کنارم نشست.
- اومدم پیش زنم. یادت رفته صیغه من شدی؟
داغ دلم تازه شد و خواستم برم که دست دور کمرم انداخت.
- بدجوری زدی بالا، منم که همیشه هوس تن سفیدتو دارم. کجا کوچولو!
شروع کرد مالیدن سینه هام و...🥲❌🙊
https://t.me/+5dO-5M8vSBFmYjM0
https://t.me/+5dO-5M8vSBFmYjM0
رابطه مخفیانه دختر دبیرستانی با سرگرد سکسی که هرشب ...🫢💦🔞
3پاک✅
7800
Repost from N/a
اون یه مرد سکسی و متعصبه!🔥
پسر عمه سرگردم و میگم، امیریل آشتیانی... یه مرد جذاب که کل دخترای طایفه میخوان عروس ننهش بشن، اما اون فقط نگاهش روی منه! منی که میترسم ازش...
یه شب توی مستی یکی اذیتم میکرد، که امیریل سر رسید و من و به خونهی خودش برد!
اما در ازای این کمک خواست تا صیغهی اون بشم و من هرشب زیر هیکل گندهی اون مردِ خشن جر میخوردم و...💦🥲🔞
https://t.me/+5dO-5M8vSBFmYjM0
https://t.me/+5dO-5M8vSBFmYjM0
#دارای_صحنههای_باز🙊🥵
00:00 پاک✅
8800
Repost from N/a
-توله سگ سینه هات رو بپوشون...
رستا پشت چشمی نازک کرد: وا به تو چه می خوام بیرون باشه..!
امیر داغ کرده جلو رفت و به یکباره تا رستا خواست جلوش رو بکیره، یقه لباسش رو بالا کشید که یهو جر خورد و بدتر کل حجم سینه های بزرگ دخترک بیرون افتاد....
-چیکار کردی امیر...؟!
امیر با چشمانی درشت و برق زده خیره سینه هایش شد و با هیزی گفت: اومدم این هلوها رو بپوشونم بدتر زدن بیرون...!
-دیوونه لباسم و خراب کردی...! خوبه منم لباس تو رو پاره کنم....؟!
امیر خندید و با اشاره ای به پایین تنه برجستش گفت: خودش داره پاره می کنه، زحمت نکش....
https://t.me/+5dO-5M8vSBFmYjM0
https://t.me/+5dO-5M8vSBFmYjM0
22پاک✅
10200
داستان تصویری سکسی آبآور جدید😈💦
سیسی خدمتکار و میسترس 🤤🍑
⭐️8 شب پاک⭐️
🔞مشاهده داستان🔞
12600