cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

ادب فارسی ۱📚🍁

اینستاگرام ادمین: 👇 https://instagram.com/m.khaleghi53 "بر درخت زنده بی‌برگی چه غم وای بر احوال برگ بی‌درخت" "دکتر شفیعی کدکنی" ارتباط با ادمین: 👇 @khaleghimahdi1

Show more
Advertising posts
398
Subscribers
No data24 hours
-37 days
-1130 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

🤖 دریافت شده توسط @instasave_bot
Show all...
2👍 1
‌ ابراهیم گلستان صد‌ویک سال زندگی کرد و جدای همۀ میراث ادبی که از خود به جای گذاشت، صراحتش زبان‌زد عام‌وخاص بود. او برخلاف روال معمول ایرانیان بی‌رودربایستی هر آنچه می‌اندیشید و به نظرش درست بود به زبان می‌آورد، حتی اگر به قیمت آزردن دیگران بود. رابطۀ عاشقانۀ او با فروغ فرخزاد طی سال‌ها پربحث و پرابهام بود و گلستان علی‌رغم درخواست‌ها و سوال‌های بی‌شمار اطرافیان هرگز چیزی دربارۀ احساسش نسبت به فروغ، رابطه‌شان و مرگ  او فاش نکرد. حالا کمی مانده به سالمرگ گلستان نامه‌های او به صادق چوبک توسط مرکز مطالعات ایرانیان دانشگاه استنفورد رونمایی شده است، نامه‌هایی که ردی هم از نام و نشان فروغ دارند. گلستان در جایی از این نامه‌ها در سوگ فروغ می‌نویسد: «چقدر بنویسم؟ بس است، دلم تنگ است و هیچ‌چیز آسوده‌ام نخواهد کرد.» 👈 این پست اسلایدی را ورق بزنید و نامۀ ابراهیم گلستان به صادق چوبک دربارۀ فروغ فرخزاد را بخوانید. ‌ #ابراهیم_گلستان #فروغ_فرخزاد #صادق_چوبک #نامه_ابراهیم_گلستان #نامه_ابراهیم_گلستان_درباره_فروغ #نامه_ابراهیم_گلستان_به_صادق_چوبک ‌ ‌ stanfordiranianstudies اسلاید هشتم: طرحی از بزرگمهر حسین‌پور
Show all...
2
Photo unavailableShow in Telegram
. بخشی از نامه سراسر اندوه گلستان به چوبک در فراق فروغ: چقدر بنویسم؟ بس است. دلم تنگ است و هیچ‌چیز آسوده‌ام نخواهد کرد. و تو را به دردهای خودم مشغول کردن کار عبثی است. همه این سال‌ها و قرن‌ها و آدم‌های رفته و ساختمان‌های به جا مانده و درخت‌ها و تابلوها و قدمت، به جای اینکه بُعد روشنی به من بدهند تا درد رفتن او را بیشتر تحمل کنم، ترس و وحشت ماندن و آگاه ماندن به رفتن او در سال‌های آینده را زیادتر می‌کنند. و این شالوده هر جور کوشش مرا از زیر می‌پاشاند. من فکر می‌کنم مدت‌ها اینجاها بمانم. شاید هم یک ماه دیگر برگشتم. اما برگشتن به کجا. قبرش و اتاق خوابش در ذهن من است و من برای برگشتن به جائی، هیچ جا ندارم و جز قبر او و اتاق خواب او. در عین حال نمی‌خواهم بودن و ماندن من، بودن و ماندن زشت و خرابی باشد زیرا من قالب او هستم و نمی‌خواهم او در قالب خرابی جا داشته باشد. و آن وقت نمی‌دانم این تابوت او را که تن و جسم من است چگونه مزین و روشن نگاه دارم... #ابراهیم_گلستان #فروغ_فرخزاد @ebrahimgolestanc
Show all...
🕊 1
00:34
Video unavailableShow in Telegram
+ اگر یک رباعی بخواهید بخونید که چکیدهٔ خیام باشه، کدوم رباعیشه؟ _ جامی‌ست که عقل‌آفرین می‌زنَدَش... #خیام
Show all...
درباره‌ی حکیم عمرِ خیّام نظرهای متعارضی ابراز شده و این تعجّبی ندارد، در زبان فارسی یک خطا این بوده که کسی صریح حرف بزند، و خیّام کم و بیش بی‌پرده حرف زده است. از این‌رو، مصلحت ندید که تا زنده است، شاعریِ خود را آشکار کند. او در میان گویندگان یک وجودِ استثنائی است، زیرا ذهنِ علمی داشته. ریاضیّات و فلسفه که مبنای استدلالی دارند اجازه نمی‌دهند که اندیشه به جانبِ تخیّلِ بی‌مرز کشیده شود. همین تعداد اندک رباعی که از او باقی مانده، نشان می‌دهد که گوینده‌ی آنها پایبندِ واقع‌بینی است. زمانه و زندگی و مرگ را آن گونه که هست می‌بیند. او بر مرزِ دو اندیشه نشسته که یکی در کارِ رفتن است و دیگری در حالِ آمدن، منظورم «اندیشه‌ی علمی» از یک سو، و «صوفیانه» از سوی دیگر. لطافتِ فکری‌ای که در اوست، سخنِ او را از حالتِ خشکِ علمی خارج می‌کند، و گاه رشحه‌ی عرفانی در آن می‌نهد، منتها نتیجه‌گیریِ او به کلّی با نتیجه‌گیریِ عارفان تفاوت دارد، او از جهت آنکه ایرانیِ اصیل است نمی‌تواند جرقّه‌ای از اِشراق در کلامِ خود نداشته باشد. همین حالتِ دوگانه‌ی «زمینی بودن» و «لطیف بودن»، موجب شده است که هم او را دهری و طبایعی بخوانند، و هم چاشنیِ عارفانه‌ای در اندیشه‌اش بیابند. به طور کلّی سه تیره‌ی فکر در خیّام دیده می‌شود: ۱. خاطره‌ی ایرانِ باستان که هیچ اندیشه‌ی ایرانی هرگز نتوانسته است خود را از نفوذِ آن بر کنار نگاه دارد. ۲. بی‌اعتباریِ جهان و ناهمواری و کوتاهیِ عمر، که برای جبرانش اغتنامِ وقت توصیه شده است. ۳. چون و چرا در کارِ آفرینش. .............................. ❇️ ۲۸ اردیبهشت روزِ بزرگداشتِ نابغه‌ی پرسش‌گر حکیم خیّام نیشابوری، مفخرِ ایران‌زمین را گرامی می‌داریم. ..............................                       #ناردانه‌ها 💎کانال دکتر محمّد‌علی اسلامی نُدوشن 🆔 @sarv_e_sokhangoo
Show all...

04:40
Video unavailableShow in Telegram
🚩به شاهنامه بیا به شاهنامه برو ‌و قدری شهامت و شجاعت و فرّه و فرزانگی بردار و بیار. به شاهنامه برو تا بیاموزی که چگونه نباید خولیاگر خورش خانه ضحاک باشی و چگونه نباید مغزت را خوراک مارانش کنی. به شاهنامه برو تا بدانی نباید چنان موبدان، سرفکنده نگون کنار ستم بیایستی و باید که چون و چرا را یارستن بتوانی. به شاهنامه برو تا جرأت کنی و در سرزمین جادوستان، خرد بورزی و بتوانی برابر ستمکارگان ِ اهریمن کیشِ اژدهافش چاره گری کنی. به شاهنامه برو و تکه ای از پیشبند چرمین کاوه را از او قرض بگیر و بیاور و به چهل تکه پیراهن اندوه هایت بدوز و آن را بر دست بگیر و پیشاپیش لشکر روزهای سیاه و شبان تباه راه بیفت. ما به شاهنامه رفتیم و از پیراهن اندوهمان درفشی دوختیم و بر سر در خانه هایمان آویختیم. تا فراموشمان نشود که در این بیدادگاه ما در پی دادیم. ما به شاهنامه رفتیم و آزادگی را درفشی کردیم و به گیسوانمان بستیم تا فراموشمان نشود که گردآفریدی در زنجیر موهایمان اسیر است که رهایی را فریاد می دارد. ما به شاهنامه رفتیم، شما هم بیایید. ✍️#عرفان_نظرآهاری #روز_بزرگداشت_فردوسی 👇🔻👇 https://youtu.be/TIYYhpHkWyU @erfannazarahari
Show all...
2
تاریخِ بعد از اسلام را باید به پیش و پس از سرایشِ "شاهنامه" تقسیم کنیم؛ چون ایران پیش از شاهنامه مانند لخته‌ای بود که شکل نگرفته بود و فردوسی مانند یک پیکرتراش آن را شکل داد، این هزار ساله ترکیبش را از شاهنامه گرفته است، باید قبول کنیم که چه خوب و چه بد، پرورده‌ی این کتاب هستیم که راهنما و نشانه‌ی هویّتِ ماست. ایرانی برای آنکه بتواند از نو قد راست کند و به عنوان یک ملّتِ قابلِ احترام، خود را بنمایاند، احتیاج به چنین کتابی داشت و آن را به دست آورد. شاهنامه آغازگرِ دورانِ تازه‌ای در زندگی ایرانی است، با این کتاب است که اقتدارِ سیاسیِ ایران‌زمین تبدیل به «اقتدار فرهنگی» می‌شود. شاهنامه، ایرانِ پیش از اسلام را به ایرانِ بعد از اسلام پیوند زد و کاری کرد که او هم چنان در صحنه‌ی جهانی، یک کشورِ برجسته و تأثیرگذار باقی بماند. سرایشِ این اثرِ بدیع، واکنشی بود در برابرِ رفتارِ تحقیر‌آمیزِ خلفای دمشق و بغداد، یعنی اگر زبان فارسیِ دَری و شاهنامه نیامده بودند، ایرانی هرگز ایرانی باقی نمی‌ماند و چیز دیگری می‌شد.              #دیروز_امروز_فردا .........‌..................... ❇️ ۲۵ اردیبهشت، روز بزرگداشتِ فردوسیِ جان و روز پاس‌داشتِ زبان فارسی گرامی باد. .............................. 💎کانال دکتر محمّد‌علی اسلامی نُدوشن 🆔 @sarv_e_sokhangoo
Show all...

2
10:12
Video unavailableShow in Telegram
@shafiei_kadkani ـــــــــــــــــــــــ سلطهٔ اعراب بر ایران و نقش فردوسی در احیای فرهنگ ملّی و قومی ▪️سلطهٔ اعراب بر ایران خیلی خیلی بی‌رحمانه و قلدرانه و زورگویانه بوده است. درسته اینها می‌گفتند ما برای پیروزی اسلام آمدیم، ولی اجحاف و ظلم و قلدری می‌کردند، مخصوصاً در جایی که فردوسی از همان‌جا سربرآورد؛ یعنی دشت طوس. ▪️فردوسی می‌دیده که دارد یک فرهنگ نابود می‌شود. ▪️من جایی خواندم نویسندهٔ معروف مصری (محمدحسنین هیکل) گفته بود ما به این دلیل عرب شدیم که شاعری از تراز فردوسی نداشتیم، شاعری از تراز فردوسی به احیای فرهنگ قومی و ملی آنها برنخاست. مصری‌ها عرب نبودند، آنها با فتوحات اسلامی عرب شدند. ▪️فردوسی در زیر تشعشعات فعالیت اعراب در دشت طوس فعالیت کرد. او می‌دید که دارد یک فرهنگ نابود می‌شود. محمدرضا شفیعی کدکنی ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۷ دانشگاه تهران #فردوسی
Show all...
2
درود بر دانشجویان دیروز و امروزم🙏🌺 از بین بیش از ۳۰۰ تا از تقدیرنامه‌های مختلف (از مدیر مدرسه، مدیر منطقه، معاون وزیر، معاون رئیس‌جمهور، رئیس دانشگاه، معاون وزیر علوم و...) فقط این یکی به دلم نشست و پست کردم. دلیلش در متن تقدیرنامه مشخص است. (این یکی را در واقع از مافوق نمی‌دانم) حتی مدیر و معلم "نمونه استانی" شدن هم برایم ارزشی نداشت و رسانه‌ای نکردم. به امید موفقیت‌های روزافزون برای تک تک دانشجویانم⚘️🙏 https://www.instagram.com/p/C618B6ti--Y/?igsh=djkwdDJlNzZlbXg3
Show all...

6
لیلی نام تمام دختران زمین است خدا مشتی خاک را برگرفت. می خواست لیلی را بسازد، از خود در او دمید و لیلی پیش از اینکه با خبر شود، عاشق شد. سالیانی است که لیلی عشق می ورزد. لیلی باید عاشق باشد؛ زیرا خدا در او دمیده است و هر که خدا در او بدمد عاشق می شود. لیلی نام تمام دختران زمین است؛ نام دیگر انسان. خدا گفت: به دنیایتان می آورم تا عاشق شوید. آزمونتان تنها همین است، عشق! و هر که عاشق تر آمد نزدیکتر است؛ پس نزدیکتر آیید، نزدیکتر. عشق کمند من است. کمندی که شما را پیش من می آورد. کمندم را بگیرید؛ و لیلی کمند خدا را گرفت. خدا گفت: عشق فرصت گفتگو است، گفتگو با من! با من گفتگو کنید. و لیلی تمام کلمه هایش را به خدا داد. لیلی هم صحبت خدا شد. خدا گفت عشق همان نام من است که مشتی خاک را بدل به نور می کند و لیلی مشتی نور شد در دستان خداوند. ✍️#عرفان_نظرآهاری #لیلی_نام_تمام_دختران_زمین_است #لیلی_نام_دیگر_آزادی www.nooronaar.ir @erfannazarahari
Show all...
attach 📎

❤‍🔥 4