ادبیات بی ادب

بیا تا لیلی و مجنون شویم،افسانه اش با من مگو دیوانه کو ! دیوانه کو ! دیوانه اش با من بیا تا سر به روی شانه ی هم،راز دل گوییم اگر مویت چو روزم شد پریشان،شانه اش با من در میخانه ی چشمت به گلگشت نگه بگشا خرابم کن ! خراب ! آبادی ویرانه اش با من در این دنیای وانفسای حسرت زای بی فردا خدایا ! عاشقان را غم مده،شکرانه اش با من چه بشکن بشکنی دارد فلک در کار سرمستان تو پیمان بشکنی،نشکستن پیمانه اش با من سلام ای غم ! سلام ای همزبان مهربان دل بیا در سینه ی من خانه کن،همخانه اش با من بگو دیگر سمندر در دل آتش نمی سوزد تو افسون کن دلم را،گرمی افسانه اش با من #بیژن_سمندر @artsher

اسمت که میاد #روزبه_بمانی @artsher

شکوفه گروه #حباب @artsher

اگه ده سال اگه صد سال شب و روز با تو باشم تو واسم هنوز همونی که برام عزیزترینی

ببخشید اگر این ترانه رو دوست دارم♥️

سلام عاشقونه #اندی @artsher

دل هیچکی مثل من غربت اینجارو نداره

با تو بودن خیلی وقته که گذشته بی تو بودن مثل مهر سرنوشته دیگه اسم تورو هی زمزمه کردن واسه من نه تو میشه نه فرقی داره.. غربت #سیاوش_قمیشی @artsher

کسی به من نگفته بود حالا روزای خوشته..

ماتیلدا: خوابیدن برام مهم نیست لئون من عشق می‌خوام یا مرگ