روان نوشت...

✍چون بادِ صبا بگردم این عالم را این عالمِ پُرغریو و پُرماتم را دانی که چه می‌جویم از این گردیدن؟ کنجی که در او راه نباشد غم را ... 👤 #طالب_آملی #روان_نوشت | @ravan_nevesht

✍یاری اندر کس نمی‌بینیم یاران را چه شد؟ دوستی کِی آخر آمد دوستدار‌ان را چه شد؟ آب حیوان تیره‌گون شد خضر فَرُّخ‌پِی کجاست؟ خون چکید از شاخِ گل بادِ بهار‌ان را چه شد؟ کس نمی‌گوید که یاری داشت حقِّ دوستی حق‌شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد؟ لعلی از کانِ مُروّت برنیامد سال‌هاست تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد؟ شهرِ یاران بود و خاکِ مهر‌بانان این دیار مهربانی کِی سر آمد شهریار‌ان را چه شد؟ گویِ توفیق و کرامت در میان افکنده‌اند کس به میدان در نمی‌آید سوار‌ان را چه شد؟ صدهزاران گل شکفت و بانگِ مرغی برنخاست عندلیبان را چه پیش آمد هَزاران را چه شد؟ زهره سازی خوش نمی‌سازد مگر عود‌ش بسوخت؟ کس ندارد ذوقِ مستی میگسار‌ان را چه شد؟ حافظ! اسرارِ الهی کَس نمی‌داند ، خموش از که می‌پرسی که دورِ روزگار‌ان را چه شد؟ ... ‌ 👤 #حافظ #روان_نوشت | @ravan_nevesht

✍چون نیست مَقامِ ما در این دهرْ مُقیم پس بی می و معشوق ، خطایی‌ست عظیم تا کِی ز قدیم و مُحدَث ، اومیدم و بیم؟ چون من رفتم ، جهان چه مُحدَث چه قدیم ... 👤 #خیام_نیشابوری #روان_نوشت | @ravan_nevesht

✍وقتی همه مدارک علیه یه نفره یعنی می‌تونه گناهکار نباشه! ... 🎬 #کت_چرمی #روان_نوشت | @ravan_nevesht

✍️چو آفتاب برآمد ز قعر آب سیاه ز ذره ذره شنو لا اله الا الله چه جای ذره که چون آفتاب جان آمد ز آفتاب ربودند خود قبا و کلاه ز آب و گل چو برآمد مه دل آدم وار صد آفتاب چو یوسف فروشود در چاه سری ز خاک برآور که کم ز مور نه‌ای خبر ببر بر موران ز دشت و خرمنگاه از آن به دانه پوسیده مور قانع شد که او ز سنبل سرسبز ما نبود آگاه بگو به مور بهار است و دست و پا داری چرا ز گور نسازی به سوی صحرا راه چه جای مور سلیمان درید جامه شوق مرا مگیر خدا زین مثال‌های تباه ولی به قد خریدار می‌برند قبا اگر چه جامه دراز است هست قد کوتاه بیار قد درازی که تا فروبریم قبا که پیش درازیش بسکلد زه ماه خموش کردم از این پس که از خموشی من جدا شود حق و باطل چنانک دانه ز کاه ... 👤 #مولانا #روان_نوشت | @ravan_nevesht

✍️قدم برون نگذارم ز آستانهٔ خویش چو آینه همه عمرم چراغِ خانهٔ خویش به کارِ خویش کنم ناله گو کسی مشنو کمان کشیده‌ام ، اما خودم نشانهٔ خویش چو مرغ باش در آیینِ عافیت‌طلبی که وقتِ شام چو شد می‌رود به خانهٔ خویش چه‌گونه سرزند از دل نوای آزادی؟ مرا که حلقهٔ دام است آشیانهٔ خویش به دستِ خویش کن اصلاحِ خود که مغروران به موی خود نگذارند غیر شانهٔ خویش چه فرق از وطن و غربت این‌چنین که من‌ام؟ چو عکسِ آینه دائم غریبِ خانهٔ خویش به زیرِ چرخْ ترقی سلیم ممکن نیست در آسیا نتوان سبز کرد دانهٔ خویش ... 👤 #سلیم_تهرانی. #روان_نوشت | @ravan_nevesht

✍️با خصم منت همیشه دمسازی‌هاست با ما سخنت ز روی طنازی‌هاست بر عزّ خود و ذلت من بیش مناز کاندر پس پردهٔ فلک بازی‌هاست ... 👤 #مهستی_گنجوی #روان_نوشت | @ravan_nevesht

✍عمری همين نه حسرت آبم گلو گرفت بغضِ فريب هم به سرابم گلو گرفت بيداريم قلمروِ كابوس ، بس نبود كاين بختک خيال به خوابم گلو گرفت؟ اميدِ اين جهان نه و ايمان آن جهان ز آن پيری از اوان ِشبابم گلو گرفت هم هيچ ِعمر شبنم آدم دلم فشرد هم بغض ِپوچ عمر حبابم گلو گرفت وحشت هزارپا شد و در گوش جان خزيد غم با هزار دست ِعذابم گلو گرفت ديو عطش به باديه‌ها راندم و دوانْد چون گردباد و خشک ِسرابم گلو گرفت عمری به شوق ِآن‌كه به ذوق آورد مرا خيری نديده ، شرّ شرابم گلو گرفت نان‌درگلوگرفته مداوا كند به آب من چون كنم ، كه جرعۀ آبم گلو گرفت؟ گيرد گنه گلوی كسان ، تا دهد عذاب يارب تو بين خطا ، كه ثوابم گلو گرفت ... 👤 #مهدی_اخوان_ثالث #روان_نوشت | @ravan_nevesht