cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

Live Life Loud ✨

دانشجو دکتری روان‌شناسی که عاشق موسیقی، قهوه، باران، ماه، شعر، تئاتر و زندگی‌ست..🌸

Show more
Advertising posts
522Subscribers
-324 hours
-87 days
+3830 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

3
5
بهر تو ز عقل و دین ، بیگانه شدم ، آری ترسم که غمت از جان ، بیگانه کند ما را . #علیرضا_قربانی
Show all...
5
هرچقدر می‌گذره بیشتر می‌خونم و عمیق می‌شم بیشتر می‌فهمم که هیچی نمی‌دونم... من عاشق دونستن آدم‌هام اما هرچقدر می‌گذره بیشتر به این درک می‌رسم که نمی‌تونم حتی یک آدم رو صددرصد کامل درک کنم، و خدای من چقدرررررررر ما آدم‌ها اشتباه می‌کنیم وقتی همو قضاوت می‌کنیم، جای هم‌دیگه فکر می‌کنیم و تصمیم می‌گیریم... ما تقریباً هیچی از همدیگه نمیدونم چون ما حتی خودمون رو کامل نمی‌شناسیم. وقتی یه نفر کاراکتر خاصی از شخصیتش رو بهمون نشون میده الزاماً در همه موقعیت‌ها اون کاراکتر رو نداره و حتی ممکنه نشون دهنده اختلال در اون آدم نباشه، شاید یه جایی در رابطه با ما چیزی در رفتار مرضی ما چرخه دیرینه رفتار مرضی در اون فرد رو بیدار کرده باشه... و ای بسا ظلمی که بینی در کسان، خوی تو باشد در ایشان ای فلان... #بهارانه
Show all...
16
4
این غزل #سعدی آنقدر عاشقانه‌ست که هر بار می‌خونم اشک شوق صورتم رو می‌پوشونه...♥️ هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم شمایل تو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم حکایتی ز دهانت به گوش جان من آمد دگر نصیحت مردم حکایت است به گوشم مگر تو روی بپوشی و فتنه بازنشانی که من قرار ندارم که دیده از تو بپوشم من رمیده‌دل آن به که در سماع نیایم که گر به پای درآیم به در برند به دوشم بیا به صلح من امروز در کنار من امشب که دیده خواب نکرده‌ست از انتظار تو دوشم مرا به هیچ بدادی و من هنوز بر آنم که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم به زخم‌خورده حکایت کنم ز دست جراحت که تندرست، ملامت کند چو من بخروشم مرا مگوی که سعدی طریق عشق رها کن سخن چه فایده گفتن چو پند می‌ننیوشم؟ به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل و گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم
Show all...
13
امروز داشتم به تولدم فکر می‌کردم من اردیبهشتی‌ام و خوب این ماه من ٣٢ ساله میشم... و داشتم فکر می‌کردم چقدر این تاریخ می‌تونه بی‌معنی باشه، تولد جسمم شاید اونقدرا هم مهم نباشه اگر بلد نباشم چطور از هر چیز معمولی یه سوژه خنده پیدا کنم و همه چیزو اینقدر جدی نگیرم...مگه زندگی یه شوخی بزرگ در حین رنج کشیدن نیست؟ به قول حافظ: مقام عیش میسر نمی‌شود بی‌رنج بلی به حکمِ بلا بسته‌اند عهدِ الست به هست و نیست مرنجان ضمیر و خوش می‌باش که نیستی است سرانجامِ هر کمال که هست تولد من هر روزه تأکید می‌کنم؛ هر روز... و این حرف رو از روی کلیشه نمیگم، اگر فردا تو بودی و من نبودم، اینو بدون #بهارانه حتی ذره‌ای زندگی نکرده نداشت، همه لحظه‌هاش پر بود از #زندگی و تولد... پس حالا که هستم تا آخرین قطره جام شراب زندگی رو سر می‌کشم...♥️✨🌸 بریم به کارای مجله برسیم😍🤓
Show all...
29
که بشوره ببره امروزو...♥️
Show all...
2
هرکسی که اینجا اوایل دهه سی‌سالگیش باشه با این آهنگ کلی خاطره داره...😅
Show all...
2
وه که جدا نمی‌شود نقشِ تو از خیالِ من
Show all...
3