cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

اشتادان Eshtadan

نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با درج شناسه اشتادان در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی* @Tabaa24

Show more
Advertising posts
756
Subscribers
No data24 hours
-57 days
No data30 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

#ابوالفضل_خطیبی شالوده اصلی «شاهنامه» اوستا است «شاهنامه» به سه بخش اساطیری، پهلوانی و تاریخی تقسیم‌بندی شده است، اما اگر به لحاظ تاریخی به «شاهنامه» نگاه کنیم، شاهد یک خلاء تاریخی در آن خواهیم بود. این خلاء نبود بخش تاریخی مادها، اشکانیان و هخامنشیان است و فردوسی تنها در 10 بیت اشاره‌ای به نام پادشاهان اشکانی دارد، اما بعدها پهلوانی‌های اشکانیان در سراسر دوره کیانی جریان می‌یابد. شالوده اصلی «شاهنامه» اوستا است و تاکید بیشتر آن بر پادشاهانی چون جمشید و کی‌کاووس بوده است. درباره همین پادشاهان در ادبیات دوره میانه یکسری داستان‌ها از سوی نقالان پرداخته و روایت شده است. بنابراین ما یکسری روایت‌های کیانی داریم، که به‌طور حتم ماهیت دینی دارند، البته فراموش نکنیم که در دو مرحله یکسری روایات به تاریخ ملی ما وارد شد و پس از آن در «شاهنامه» و توسط فردوسی نیز به آن‌ها پرداخته شده ‌است. در مرحله نخست روایت‌های مربوط به خاندان‌های کهن ایران‌شهر مانند روایت خاندان گودرز شکل گرفته است و در مرحله دوم روایت‌های مربوط به خاندان رستم به تاریخ ملی ایران وارد شده‌اند. @shahnamehpajohan https://shahnamehpajohan.ir #ابوالفضل_خطیبی : با شاهکار فردوسی اندیشه ایرانی متحد شکل می گیرد «شاهنامه» بر مبنای «شاهنامه» ابومنصوری و این اثر نیز بر مبنای «خدای‌نامه» ابو پهلوی بوده است. فردوسی یک ابزار و متنی را در اختیار داشته که در قالب آن احساس میهن‌دوستی و وطن‌پرستی را ارایه کرده است. این روح میهن‌دوستی را می‌توان به هویت ملی تعبیر کرد که باید دید چه نقشی در جامعه ایران داشته است. این هویت ملی در آن دو اثر نیز دیده می‌شود، اما در «شاهنامه» چندین برابر و پر رنگ‌تر شده است. این روح ملی‌‌گرایی پشتوانه اساسی ایرانیان است. در آن زمان در هر گوشه ایران حکومت‌های مختلفی برپا بوده است که با یکدیگر در جنگ و ستیزه بوده‌اند و در حقیقت مفهوم و ایده ایران یک‌پارچه در ذهن افراد جای داشته است، اما با شاهکار فردوسی اندیشه ایرانی متحد شکل می‌گیرد. @shahnamehpajohan https://shahnamehpajohan.ir
Show all...

شاهنامه خوانی، شاهنامه پژوهی، شاهنامه فردوسی، آرامگاه فردوسی، شاهنامه، فردوسی، مقالات شاهنامه پژوهی، اخبار شاهنامه، سخنرانی شاهنامه پژوهان

#ابوالفضل_خطیبی : شالوده اصلی «شاهنامه» اوستا است «شاهنامه» به سه بخش اساطیری، پهلوانی و تاریخی تقسیم‌بندی شده است، اما اگر به لحاظ تاریخی به «شاهنامه» نگاه کنیم، شاهد یک خلاء تاریخی در آن خواهیم بود. این خلاء نبود بخش تاریخی مادها، اشکانیان و هخامنشیان است و فردوسی تنها در 10 بیت اشاره‌ای به نام پادشاهان اشکانی دارد، اما بعدها پهلوانی‌های اشکانیان در سراسر دوره کیانی جریان می‌یابد. شالوده اصلی «شاهنامه» اوستا است و تاکید بیشتر آن بر پادشاهانی چون جمشید و کی‌کاووس بوده است. درباره همین پادشاهان در ادبیات دوره میانه یکسری داستان‌ها از سوی نقالان پرداخته و روایت شده است. بنابراین ما یکسری روایت‌های کیانی داریم، که به‌طور حتم ماهیت دینی دارند، البته فراموش نکنیم که در دو مرحله یکسری روایات به تاریخ ملی ما وارد شد و پس از آن در «شاهنامه» و توسط فردوسی نیز به آن‌ها پرداخته شده ‌است. در مرحله نخست روایت‌های مربوط به خاندان‌های کهن ایران‌شهر مانند روایت خاندان گودرز شکل گرفته است و در مرحله دوم روایت‌های مربوط به خاندان رستم به تاریخ ملی ایران وارد شده‌اند. @shahnamehpajohan https://shahnamehpajohan.ir
Show all...

شاهنامه خوانی، شاهنامه پژوهی، شاهنامه فردوسی، آرامگاه فردوسی، شاهنامه، فردوسی، مقالات شاهنامه پژوهی، اخبار شاهنامه، سخنرانی شاهنامه پژوهان

آموزگار، مانند آینه است. 📚 از کتاب ششم دینکرد. دینکرد (dēnkart)، مجموعه‌ای عظیم در ۹ کتاب با ۱۶۹هزار واژه به زبان فارسی میانه (پهلوی ساسانی) است که به موضوعات گوناگون دینی، علمی، اخلاقی و فرهنگی از دریچه‌ی نگاه ایرانیان باستان می‌پردازد. دو کتاب نخست این مجموعه و بخشی از کتاب سوم به روزگار ما نرسیده‌است. دینکرد را دو دانشمند ایرانی به نام‌های آذرفَرْنْبَغِ فرخزادان و آذربادِ امیدان  در قرن نهم میلادی و قرن سوم هجری در زمان خلافت مأمون عباسی گردآوردند و تدوین کردند. نخستین بار دانشمند پارسی، دستور پشوتن سنجانا و پسرش داراب در بمبئی این مجموعه را به چاپ رساندند. دینکرد به فارسی نو نیز ترجمه و چاپ شده‌است. #دینکرد #دینکرت #آذرفرنبغ_فرخزادان #آذرباد_امیدان #دستور_پشوتن_سنجانا @iranshahr1353
Show all...
🔷به فراخور ۱۲ اردیبهشت ماه روز ملی بزرگداشت معلم 《من با این علایق به بویراحمد می‌رفتم تا کودکان و نوجوانانش را باسواد کنم تا شجاعت را با فضیلت و شمشیر را با قلم آشنا سازم و به جرأت های چشم بسته بصیرت و آگاهی دهم. 🔸این گوشه از خاک وطن را بیش از هر جا ارج می نهادم،راه بویراحمد با همه ی درشتی ها برایم فرشی از پرند و پرنیان بود،از بختم خرسندم که چنین راهی پیش پایم گذاشته است.از پایم خشنود بودم که بر چنین خاکی قدم میگذارد ،از دستم راضی بودم که دست بویراحمدی ها را میگیرد》 از کتاب: ایل من بخارای من #محمد_بهمن_بیگی https://t.me/eshtadan
Show all...
اشتادان Eshtadan

نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با درج شناسه اشتادان در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی* @Tabaa24

یازدهم اردیبهشت‌ماه سالروز درگذشت محمّد بهمن‌بیگی بهمن‌بیگی از زمانی که دیگر دستی در کار آموزش عشایری نداشت به مطالعۀ درونی نسبت به ایل و عشیره پرداخت و به آنچه خو کرده و موجب دگرگونی زندگی نسل جوان ایلی شده بود می‌اندیشید. پس فرصت یافت که یادداشت‌های دلپذیری را به قلم تابناک خود بنویسد. ولی دلیری برای چاپ آنها نداشت. نوعی احتیاط را پسند خاطر خود کرده بود، نمی‌خواست نابهنگام برایش زبانزدی به وجود آورده شود. در آن ایام مجلۀ آینده منتشر می‌شد. یکی از روزها که از شیراز به تهران آمده بود لطف کرد و به خانه‌ام آمد. مقداری نوشته همراهش بود. گفت این نوشته‌ها حاصل زندگی نوین من است از گذشته. داستان‌هایی است حقیقی مربوط به آنچه بر ایل گذشته است. گفتم چرا چاپ نمی‌کنی؟ گفت: شاید بی‌موقع باشد، چون نمی‌دانم از آن چه برخاسته خواهد شد. گفتم یکی را بخوان. قصۀ «آل» را خواند. چون برایم بسیار دل‌انگیز و جذاب بود گفتم بده تا در آینده چاپ کنم. با ناراحتی و کم‌رغبتی رضایت داد. چون در آینده (۱۳۶۶) چاپ شد مورد تحسین بسیار قرار گرفت. پس دو قصۀ دیگر: «ترلان» و «کرزاکنون» هم به چاپ رسید. پس از آن کتاب بخارای من، ایل من ظهور کرد که بسیار مطلوب قرار گرفت و به قدرت او در نویسندگی و بینایی او در مباحث اجتماعی به‌طور شاخص زبانزد شد. پس از آن هم دو مجموعۀ دیگر منتشر کرد که یکی از آنها نوشته‌هایی گویا بود از آنچه او در راه سوادآموزی به ایلات انجام داد. همه درس‌های تاریخ بود. [نادره‌کاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۰، ج ۲، ص ۱۵۴۴-۱۵۴۵] بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی @AfsharFoundation
Show all...

👁‍🗨 یازدهم اردیبهشت زادروز پرویز ورجاوند باستان‌شناس سرشناس ایرانی 🔸میراث فرهنگی یک ملت، نشانه‌هایی از تاریخ یک فرهنگ و یک ملت به شمار می‌رود که روح آن ملت در وجود آنها جنبۀ ابدیت و نوینی به خود می‌گیرد. میراث فرهنگی یک ملت بیانگر هویت فراموش‌نشدنی آن مردم است و عامل مؤثری در جهت شناختن خویش و شناساندن خود به دیگران به شمار می‌رود. 📕ارج ورجاوند یادنامۀ پرویز ورجاوند 🔸ارج ورجاوند یادنامه‌ای است که به پاس بیش از پنجاه سال خدمت میهنی، علمی و فرهنگی زنده‌یاد دکتر پرویز ورجاوند به کوشش شاهین آریامنش تهیه شده است. کسی که دلبستگی به ایران و ایرانیان و آرزوی سربلندی آنان، شاه‌بیت غزل زندگی‌اش بود. میهن برای ورجاوند آب و خاک نبود، بلکه گِل سرشت او بود. او فرزند پرویز ورجاوندِ ایران بود و دلش یکپارچه نه تنها برای ایران و ایرانیان بلکه برای مردمان جهان ایرانی می‌تپید؛ چراکه عشق به ایران و جهان ایرانی در دل او خیمه زده بود. کتاب را از وبگاه ایران ورجاوند دریافت کنید: http://iranvarjavand.ir/?p=944
Show all...

Repost from ایران بوم
نام‌ها، نخست با خون نوشته شد بر جای‌ها « نام خلیج فارس» @iranboom_ir عبدالله مرادعلی بیگی ايرانيان چون در فلات ايران مستقر گشتند، جاي‌ جاي اين پهن‌ دشت فراز آمده (فلات بزرگ ايران)، كوه‌ها،‌دشت‌ها ، رودها ، دره‌ها و درياهاي آن، در همه‌جا ، نام دوده‌ها و تيره‌هاي قوم بزرگ ايراني را بر خود گرفت و قلمروي جغرافيايي زيست ‌بوم هر دودماني از اين قوم ، با نام‌ ورجاوند همان دودمان شناخته گشت . از همان هنگام نيز تاريخ، گستره‌ي بزرگ قلمروي جغرافيايي زيست بوم مشترك همه‌ي اين دوده‌ها و تيره‌ها را يك ‌جا «‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ايران» نام كرد. اين نام‌ گذاري ممكن نشد، مگر با ايثار خون‌هاي بسيار از سوي همه‌ي دوده‌ها و تيره‌هاي قوم بزرگ ايراني . بعدها ، به دوران جهان‌ سالاري دودمان هخامنشي، ‌يعني در دوران وحدت و يگانگي جامعه‌ي بزرگ دودمان‌هاي ايراني، آن نام‌هاي بايسته ، بر سنگ ‌نوشته ‌ها جاودانه گرديد. تا پهنه ی قلمروي نياخاك ايرانيان از ديگران شناخته گردد و مرزهاي آن از هر سو، مرز « ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ايران » باشد با « ‌‌‌‌‌‌‌‌‌انيران». آن نام‌ هاي بر سنگ ‌نبشته كه ثبت دفتر تاريخ است ، سند مالكيت ملت ايران است بر گوشه‌ گوشه‌ي نياخاكي كه نام دوده‌هاي ايراني , از؛ اراني، آذري، كرد، فارس، پشتون، تاجيك، كوچ، بلوچ، … را بر خود دارد . از جمله‌ي آن نام‌هاي ورجاوند كه بر سنگ‌ نوشته‌ها، جاودانه گشته تا هر زمان سند زنده‌ي تاريخ باشد بر حقانيت حضور تاريخي و حاكميت کهن ملي ايرانيان، نام پرشكوه‌ي «‌‌‌‌‌ درياي پارس » و «‌‌‌‌‌‌‌ خليج فارس » است. داريوش بزرگ، شاهنشاه هخامنشي، پس از كندن آبراهه‌ (ترعه) ای كه درياي سرخ را از طريق رود نيل به درياي مديترانه متصل مي‌ساخت، در سنگ نبشته‌اي كه به فرمان او در كنار اين آبراه نصب گرديده بود (1)، در بند سوم اين سنگ‌ نبشته، از درياي پارس اين‌ گونه ياد مي‌كند: «‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ داريوش شاه مي‌گويد؛‌ من پارسي هستم ، از پارس ، مصر را گرفتم. فرمان كندن اين ترعه را دادم، از رودخانه‌اي به نام نيل كه در مصر جاري است تا دريايي كه از پارس مي‌آيد ( درايه : تيه : هچا : پارسا : آيي‌تي ). پس اين ترعه كنده شد. چنان‌كه فرمان دادم و كشتي‌ها از مصر، از وسط اين ترعه به سوي پارس روانه شدند، چنان‌كه ميل من بود.»(2) به‌جز شاهنشاه هخامنشي،‌ تمام مورخان، جغرافي‌دانان و نقشه‌ نگاران باستان، از يوناني و رومي (انيراني)، ‌هنگام نام بردن از درياي جنوبي ايران، آن را با نام درياي پارس ياد كرده‌اند . از جمله ؛ « ‌‌‌هكاتوس ميلتي» (/ 473-549 پ‌م) ، اراتوستن (Eratosthenes / 195-347 پ‌م) ،« استرابون »( (Strabon / نيمه نخست قرن اول ميلادي)، معروف به پدر جغرافيا، « كلوديوس پتوله مااوس» (Claudius Ptole Maeus/ قرن دوم ميلادي)، معروف به« بطلميوس» معروف‌ترين جغرافي‌دان عصر باستان و ديگر جغرافي‌دانان آن دوران، همه در نقشه‌هاي جهان‌نماي خود، اين دريا را با نام « ‌‌‌‌سينوس پرسيكوس» (Sinus Persicus) مشخص ساخته‌اند.(3) در زبان لاتين «‌‌‌‌ سينوس پرسيكوس» يعني « ‌‌‌‌خليج فارس ». باز در زبان لاتين گاه نام درياي جنوبي ايران را «‌‌‌‌ ماره پرسيكوم» (Mare Persicum) ثبت كرده‌اند كه به معناي «‌‌‌‌ درياي پارس » مي‌باشد.(4) در عصر شاهنشاهان اشكاني و سپس ساساني ، سراسر سرزمين‌هاي ساحلي دوسوی کرانه ی خليج‌فارس و جزاير آن، از سوي دولت مركزي در قلمروي فرماندهي و اداري فرمانداران پارس قرار داشته است . از اين‌رو گاه مورخان رومي و يوناني درياي جنوبي ايران را يك درياچه داخلي پارسي قلمداد مي‌كرده اند. چنان‌كه: «‌‌‌‌كوين توس كورسيوس روفوس» مورخ رومي كه در قرن اول ميلادي مي‌زيست،‌اين دريا را به زبان لاتين « اكواروم پرسيكو»؛ يعني « ‌‌‌آبگير پارس » خوانده است.(5) « ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌فلاويوس آريانوس» معروف به « آريان» مورخ يوناني كه در قرن دوم ميلادي مي‌زيست در كتاب تاريخ خود « ‌‌‌آنابازيس» نام درياي جنوبي ايران را «‌‌‌‌ّپرسيكون كااي تاس» نوشته است كه به معني «‌‌‌‌خليج فارس»‌ است. در دوران اسلامي، تمام مورخان و جغرافي‌نگاران مسلمان، چه ايراني و چه عرب و عرب زبان ، در آثار تاريخي و جغرافيايي خود، نام درياي جنوبي ايران را « ‌‌‌‌‌بحر فارس» ‌و « ‌‌‌‌‌خليج فارس» نوشته‌اند. دنباله نوشتار: http://www.iranboom.ir/didehban/khalij-fars/1108-namha-khon-khalijfars.html @iranboom_ir
Show all...
‌💠 ایران‌شناسی | باستان‌شناسی | تازه‌های نشر 💠 نخستین شماره مجلۀ خلیج فارس (Sinus Persicus) منتشر شد 💠 نخستین شماره مجلۀ بین‌المللی Sinus Persicus (خلیج فارس) همزمان با ۱۰ اردیبهشت‌ماه روز ملی خلیج فارس، در زمینۀ باستان‌شناسی و تاریخ و فرهنگ خلیج فارس به زبان انگلیسی منتشر شد. به گزارش ایران ورجاوند به نقل از گروه پژوهشی باستان‌کاوی تیسافرن، خلیج فارس از دیرباز نقش پر رنگی در تاریخ پر فراز و فرود ایران داشته است و مردمان این سرزمین از کهن‌روزگار تا امروز همواره دل و دین به این دریای پهناور سپرده‌اند و از کرانه‌ها و بندرها و جزیره‌های خلیج فارس همچون بوشهر و دلوار، خمیر و گواتر، خارگ و خارگو، هنگام و نَجیرم، لاوان و مهروبان، سیراف و سیری و تمب بزرگ و کوچک و ابوموسی و جاهای دیگر با سرزمین‌های آن سوی دریا همچون زنگبار و چين و ماچین و هندوستان در پیوند و دادوستد فرهنگی و اقتصادی بوده‌اند و اگر نه همۀ راه‌ها بلکه بخشی از راه‌ها به این دریای تنیده شده در تار و پود ایرانیان می‌رسیده است چنانکه سراسر کرانه‌ها و پس‌کرانه‌های شمالی و جنوبی خلیج فارس و دریای عمان آکنده است از آثار فرهنگی و تمدنیِ بشکوه ایرانی. بطلمیوس از جغرافی‌دانان جهان کهن در سدۀ دوم میلادی از خلیج فارس با نام «سینوس پرسیکوس» یاد کرده است که این نام در نقشه‌های جغرافیایی سده‌های سپسین نیز به کار رفته است. ازهمین‌رو گروه پژوهشی باستان‌کاوی تیسافرن با برگزیدن نام Sinus Persicus برای مجلۀ علمی خود بر آن است تا در هنگامۀ هجمه‌ها و کارزارهای ایران‌ستیزانۀ برخی کشورها، با انتشار مقاله‌‌های پژوهشی در سطح جهانی، گوشه‌هایی از فرهنگ و تمدن ایرانی پیرامون خلیج فارس و تنگۀ هرمز و دریای مکران را از دیروز تا امروز نشان دهد. پژوهشگران گرامی می‌توانند مقاله‌‌های پژوهشی خود را به زبان فارسی یا انگلیسی برای انتشار در شماره‌های آیندۀ این مجله، از وبگاه مجله به نشانی https://www.caspianjournal.ir/ بفرستند. گفتنی است روند ثبت این مجله در نمایه‌های جهانی اسکوپوس و…
Show all...

🔗 ادامه در ایران ورجاوند
🌊 به‌مناسبت روز #خلیج_فارس کهنه‌ترین نامی که از خلیج فارس به جای مانده‌است، نامی است که در کتیبه‌های کهن آسوری و پیش از ورود نژاد آریا به فلات ایران آمده و از این دریا به نام «نارمرتو»، به‌معنی رود تلخ یاد شده‌است. در کتیبه‌ای از داریوش کبیر در تنگهٔ سوئز آن را «دریایی که از پارس آید» ذکر کرده‌اند. در روزگار ساسانیان این خلیج را «دریای پارس» می‌گفتند. بطلمیوس در کتاب معروف جغرافیای خویش، که به زبان لاتین نوشته‌است، از این دریا به نام «پرسیکوس سینوس» یاد کرده‌است که درست به‌معنای خلیج فارس است. (متن برگرفته از: مقالهٔ زنده‌یاد دکتر #احمد_اقتداری در کانال تلگرامیِ بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، به نشانی @AfsharFoundation) @cheshmocheragh
Show all...
نهم اردیبهشت‌ماه سالروز درگذشت ذبیح‌الله صفا زبان فارسی، حافظ فرهنگ ایرانی ✅زبان نماینده و نشان‌دهندۀ نوع تفکر انسان است. یک ملّت که دارای آداب و رسوم و عقاید خاصی است، ناچار فرهنگ خاصی دارد و اگر زبان واحدی نباشد که آن فرهنگ و آن نوع تفکر و همچنین آداب و رسوم و امثال اینها را نشان دهد، طبعاً اجزاء آن ملّت کم‌کم از یکدیگر دور می‌شوند و تحت تأثیر عوامل محیط و اقالیم و احتیاجات خاص هر ناحیه، فرهنگی خاص می‌یابند. ❇️بازگردیم به ایران؛ اگر زبان فارسی نبود که بنده و سعدی و حافظ را به هم ارتباط بدهد، من در مازندران نشان‌دهندۀ فرهنگ خاصّ خود می‌شدم به زبان مازندرانی و بعدها در مازندران بنابر مقتضیات اقلیمی آنجا و احتیاجات آنجا ما یک رسوم خاصی پیدا می‌کردیم که آن رسوم خاص را فارسی‌ها نداشتند. نتیجه آن بود که ما روزبه‌روز از فارس و فارسی‌ها دورتر می‌شدیم و فارسی‌ها روزبه‌روز دورتر از ما می‌شدند چنان‌که بعداً خوارزمی‌ها از ما بسیار دور شدند و یا همین امروز اقوام آریایی ایرانی که هنوز در پامیر و اطراف آنجا پراکنده‌اند، از ما بسیار دورند چون تحت تأثیر زبان‌های دیگر رفته‌اند. چیزی که در این میان توانست فکر یک شرقی ایرانی را با یک غربی ایرانی پیوند بدهد و یا یک خاقانی را با یک جامی در دو دورۀ متمایز از یکدیگر ارتباط دهد، زبان فارسی است. ✅زبان فارسی درحقیقت حافظ فرهنگ ایرانی شد و بار فرهنگ ملّی ما روی دوش زبان فارسی قرار گرفت؛ چه در مکان‌های مختلف و چه در طول زمان‌های متفاوت، یعنی اندیشه‌های ایرانی پیش از اسلام و آغاز دورۀ اسلامی را شاهنامه به ما رسانده و در طول زمان اساطیر ایرانی و حماسۀ ایرانی را زبان فارسی حمل کرده و به ما داده است. 🍃اگر زبان فارسی وجود نمی‌داشت و امروزه می‌خواستیم دنبال حماسه‌ها و اساطیر ایرانی برویم اولاً چیز زیادی به دست ما نمی‌رسید برای اینکه در لهجه‌ها پراکنده بود و احیاناً ربطی به یکدیگر نداشت و ثانیاً اگر می‌خواستیم چیزی بدانیم می‌بایست که پنجاه لهجه و زبان را یاد بگیریم تا مطلبی از آنها دربیاوریم، درحالی‌که اینها جمعاً و یکجا در ادب فارسی و در آثار فردوسی و دقیقی و امثال آنان آمده است. ذبیح‌الله صفا [ای زبان پارسی...، به کوشش دکتر میلاد عظیمی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۲، ج ۳، ۴۶۹-۴۷۰] . 💎 🆔 @maneshparsi
Show all...