cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

احمد‌‌‌ شاملو‌

■ کانال تلگرام احمد شاملو‌ ■ Twitter: @ShamlouHouse ■ Clubhouse: Ahmad Shamlou احمد شاملو ‌

Show more
Advertising posts
46 808
Subscribers
-924 hours
-177 days
-9130 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

Photo unavailableShow in Telegram
■ فضیلت هنرمند است که در این جهان بیمار به دنبال درمان باشد نه تسکین، به دنبال تفهیم باشد نه تزئین، طبیب غم‌خوار باشد نه دلقک بیعار.
Show all...
Repost from Gama | گاما
| نامهٔ احمدِ شاملو به سرسانسورچی وزارت ارشاد اسلامی | آقای عزیز! با سلام، یادداشتی را که‌ ملاحظه‌ می‌کنید، هم می‌توانید یک نامۀ‌ خصوصی تلقّی کنید، هم می‌توانید در نهایتِ سپاسگزاری من، به دادگاهی احاله‌ کنید که من‌ آن را به‌ مجلس پر سر و صدای محاکمۀ‌ سانسور تبدیل‌ کنم، چون به‌ هرحال یکی باید در برابر این‌ فشار قد علم‌ کند. من با نکاتِ نخست، ۳۸ موردِ سانسورِ مجموعۀ هم‌چون کوچه‌‌یی بی‌انتها، که‌ بعد به‌ یازده‌ مورد تخفیف‌ داده شده، به‌شدّت معترضم. من نمی‌دانم این کتاب را چه کسی، به چه‌ حقّی و با کدام‌ صلاحیّت‌ ویژه مورد “بررسی” قرار داده، امّا آن‌‌چه از ماحَصَل کار او استنباط می‌شود، این‌ است که: ۱. کم‌ترین صلاحیّتی برای قضاوت شعر ندارد و کم‌‌مایگی‌‌اش‌ حتّی از خطش‌ هم‌ پیداست؛ ۲. حقایق را به‌ بهانۀ اخلاقی، که ضوابطش را احساس سرخوردگی شدید جنسی تعیین کرده‌ است، لاپوشانی می‌کند. شدّت‌ این سرخوردگی به‌ حدّی است که فقط کلمۀ زن او را به‌ جبهه‌گیری در برابر شیطانی شدنِ قطعی برمی‌انگیزد. به ‏اعتقاد او، هر زنی یک روسپی بالقوّه‌ است‌ و در نتیجه، به‌ شعری چون “تماس” (که‌ مواجهۀ سادهٔ زن و مرد را، که معمولاً برای عوام موضوعی حیوانی است، به‌ دیدگاهی انسانی کشانده است) از دریچۀ فحشا نظر می‌کند. سرخوردگی جنسی او به‌ حدّی است‌ که‌ امر فرموده این‌ سطور حذف‌ شود:
– به‌ میخانه می‌روم، آنجا که‌ ویسکی مثل‌ آب جاری ست؛ – دلتنگی‌هام به باران می‌ماند…؛ – احساس‌ می‌کنم آغوش سردی مرا می‌فشارد و لب‌های یخ‌‌بسته‌یی بر لب‌هایم می‌افتد.
ملاحظه‌ می‌کنید؟ نمی‌دانستیم احساسِ در آغوش داشتن مرده‌یی که دلتنگی است هم،‌ آدمیزاد سالمی را به تحریک‌ جنسی می‌کشاند! و آقا که‌ در دستگاه‌ شما نانی نه‌ به‌‌شایستگی، که‌ به‌‌ناحق، می‌خورد، اسم این را گذاشته “رکاکت‌ الفاظ“، چیزی که معلوم‌ می‌کند ایشان معنی کلماتی را که‌ خود به کار می‌برد، هم نمی‌داند! رکاکت الفاظ! ۳. در آن شعر تلخ “شکوه‌ پرل‌می‌لی” کار از کج‌‌فهمی و عقدۀ جنسی به‌ فاجعه کشیده شده. این‌جا همان عقده‌‌یی مبنای قضاوت قرار گرفته که همان‌ ابتدا دست‌ صادق قطب‌زاده را رو کرد: آن‌ حشره در تظاهر به‌ عفافِ قلّابی چنان پیش رفت که در یک‌ فیلم مستند مربوط به‌ مسائل گاوداری دستور داد پستان گاوه را، کادر به‌ کادر، با ماژیک‌ سیاه‌ کنند که مبادا مؤمنان به وسوسۀ‌ شیطان آلوده شوند! “شکوه‌ پرل‌می‌لی” از یک‌ سو، حکایت‌ سقوط اخلاقی جامعۀ آمریکاست و از سوی دیگر، قصۀ غم‌انگیزِ لینچ سیاهان آمریکا به‌ کارگردانی عوامل ضدّانسانیِ گروه “کوک‌ لوکس کلان”. سراسر شعر در فضایی تلخ و غمبار و معترض می‌گذرد. دختران آمریکایی به‌ دلیل تصوّری درست‌ یا غلط از قدرت جنسی سیاهان، کششی بیمارگونه به‌سوی آن تیره‌روزان داشتند ولی همیشه‌ از ترس آبستنی و زادن نوزادی سیاه‌پوست ادّعا می‌کردند که‌ مورد تجاوز قرار گرفته‌اند تا نتیجهٔ رسوایی‌آمیز بعدی را توجیه‌ کنند، و به‌ این ترتیب،‌ سیاه بیچاره شکاری می‌شد برای تفریح آدم‌کشانِ “ک.ک.ک” و لینچ کردن سوژۀ مورد نظر. آقای سانسورچیان این شعر را هم از همان دریچۀ‌ فحشا قضاوت‌ کرده به‌ حذف یک‌ صفحه‌ٔ کامل‌ و چندین‌ سطر مهمّ آن‌ در صفحات ۳۲ تا ۳۴ فتوا صادر فرموده است. او با مخدوش‌ کردن واقعیّتی ضدّانسانی در حقیقت‌ بی‌آن‌که‌ بفهمد، از فساد جامعۀ آمریکا دفاع‌ کرده‌ است. این‌ حذف‌های بی‌منطق در مجموع چیزی جز مشاهدۀ یک‌ فاجعه با چشم لوچ نیست. ایشان‌ حتّا در کشاکش فاجعه نیز مسأله‌ را از زاویۀ تحریک میل جنسی نگاه‌ می‌کند. به‌ عقیدۀ‌ شما، این شخص صاحب روان سالمی است؟ ۴. دستور قلع و قَمعی که‌ برای دو سطر از صفحۀ ۲۱۸ صادر فرموده‌اند البته‌ مرا سخت مجاب کرد: وقتی که‌ شتر برای آدم جاذبۀ جنسی داشته باشد، دیگر کرۀ‌ سکسی ماه جای خودش را دارد! ۵. درک‌ عامیانه از شعر تا آنجاست که در یک‌ مجموعۀ‌ شعری دستور حذف یکی از موفق‌‌ترین اشعار من آیدا در آینه را صادر فرموده! 🪧 [متن کامل نامه اینجاست، در Instant View] ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ‌ـ ɣ متن‌های بیشتر در کانال گروهی از مترجمان ایران [گاما] 🏷 GAMAper
Show all...
 نامهٔ احمدِ شاملو به سرسانسورچی وزارت ارشاد اسلامی

آقای عزیز! با سلام، یادداشتی را که‌ ملاحظه‌ می‌کنید، هم می‌توانید یک نامۀ‌ خصوصی تلقّی کنید، هم می‌توانید در نهایتِ سپاسگزاری من، به دادگاهی احاله‌ کنید که من‌ آن را به‌ مجلس پر سر و صدای محاکمۀ‌ سانسور تبدیل‌ کنم، چون به‌ هرحال یکی باید در برابر این‌ فشار قد علم‌ کند.    من با نکاتِ نخست، ۳۸ موردیِ سانسورِ مجموعۀ هم‌چون کوچه‌‌یی بی‌انتها، که‌ بعد به‌ یازده‌ مورد تخفیف‌ داده شده، به‌شدّت معترضم. من نمی‌دانم این کتاب را چه کسی، به چه‌ حقّی و با کدام‌ صلاحیّت‌ ویژه مورد “بررسی” قرار داده، امّا آن‌ چه از ماحَصَل…

■ غزل حافظ شیراز | روایت و صدای احمد شاملو | موسیقی فریدون شهبازیان | کانال تلگرام احمد شاملو ■ @ShamlouHouse
Show all...
❑‌ نوروز در زمستان سالی نوروز بی‌چلچله بی‌بنفشه می‌آید، بی‌جنبشِ سردِ برگِ نارنج بر آب بی گردشِ مُرغانه‌ی رنگین بر آینه. سالی نوروز بی‌گندمِ سبز و سفره می‌آید، بی‌پیغامِ خموشِ ماهی از تُنگِ بلور بی‌رقصِ عفیفِ شعله در مردنگی. سالی نوروز بی‌خبر می‌آید همراهِ به‌درکوبی‌ مردانی سنگینی‌ بارِ سال‌هاشان بر دوش: تا لاله‌ی سوخته به یاد آرد باز نامِ ممنوع‌اش را و تاقچه‌ی گناه دیگر بار با احساسِ کتاب‌های ممنوع تقدیس شود. در معبرِ قتلِ عام شمع‌های خاطره افروخته خواهد شد. دروازه‌های بسته به‌ناگاه فراز خواهد شد دستانِ اشتیاق از دریچه‌ها دراز خواهد شد لبانِ فراموشی به خنده باز خواهد شد و بهار در معبری از غریو تا شهرِ خسته پیش‌باز خواهد شد. سالی آری بی‌گاهان نوروز چنین آغاز خواهد شد. نوروزِ ۱۳۵۶ و پاییزِ ۱۳۷۲ ■ شعر نوروز در زمستان | از دفتر حدیث بی‌قراری ماهان | تلگرام و صفحهٔ توییتر احمد شاملو ■ Ahmad Shamlou
Show all...
احمد‌‌‌ شاملو‌

■ کانال تلگرام احمد شاملو‌ ■ Twitter: @ShamlouHouse ■ Clubhouse: Ahmad Shamlou احمد شاملو ‌

بین شما کدام ـــــ‌بگویید!ـــــ بین شما کدام صیقل می‌دهید سلاحِ آبایی را برای روزِ انتقام؟ شعر و صدای احمد شاملو Telegram Twitter
Show all...
❑ باران تارهای بی‌کوک و کمانِ بادِ ولنگار           باران را           گو بی‌آهنگ ببار! غبارآلوده، از جهان تصویری باژگونه در آبگینه‌ی بی‌قرار           باران را           گو بی‌مقصود ببار! لبخندِ بی‌صدای صد هزار حباب در فرار           باران را           گو به‌ریشخند ببار! ـ□ چون تارها کشیده و کمان‌کشِ باد آزموده‌تر شود و نجوای بی‌کوک به ملال انجامد، باران را رها کن و خاک را بگذار                 تا با همه گلویش                                     سبز بخواند           باران را اکنون           گو بازیگوشانه ببار! ۲۶ دیِ ۱۳۵۵، رم ■ از دفتر دشنه در دیس | شعرِ احمد شاملو | کانال تلگرام احمد شاملو Telegram Twitter
Show all...
احمد‌‌‌ شاملو‌

■ کانال تلگرام احمد شاملو‌ ■ Twitter: @ShamlouHouse ■ Clubhouse: Ahmad Shamlou احمد شاملو ‌

جنگ «دولتی» جنگی غم‌انگیز و وحشتناک است، جنگی است که نه‌فقط انسانی و بشری نیست، بلکه حتا حیوانی و بهیمی نیز نامیده نمی‌تواند شد؛ جنگ گلادیاتورها، جنگ بردگان، جنگ مصروعان و ابلهان است، راستش معلوم نیست چه‌جور جنگی است، این‌قدر هست که سربازان و قهرمانان آن به هیچ‌روی یکدیگر را «دشمن» نمی‌دانند و این در جنگ، غم‌انگیزترین چهره‌ی بردگی است! بردگیِ آدم‌هایی که برای خاطر سیاست‌باف‌ها و سوداهای ارضی یا عقیدتیِ کسانی که هرگز منافع‌شان با منافع مردم در یک جهت نبوده است، گله‌وار به جنگ اعزام شده‌اند. ■ احمد شاملو | از مهتابی به کوچه [مجموعه مقالات] | کانال تلگرام احمد شاملو Telegram Twitter
Show all...
احمد‌‌‌ شاملو‌

■ کانال تلگرام احمد شاملو‌ ■ Twitter: @ShamlouHouse ■ Clubhouse: Ahmad Shamlou احمد شاملو ‌

Repost from بارو
Photo unavailableShow in Telegram
مژده به همراهان بارو: به‌زودی نسخهٔ الکترونیک دو شمارهٔ آغازین بارو در وب‌سایت بارو منتشر می‌شود. آن دو شماره در آذرماه سال ۱۳۴۵ منتشر شده بود و دهه‌هاست که در شمارِ نشریاتِ نایاب است. شمارهٔ ۱ و ۲ بارو با سردبیری احمد شاملو و یدالله رؤیایی منتشر شده بود و صاحب‌امتیاز وقت آن دکتر هوشنگ کاووسی بود. در این دو شماره مطالب مختلفی از این نویسندگان به چشم می‌خورد: فرانتس کافکا، آلبر کامو، میخائیل شولوخوف، سرگئی اسمیرنوف، سهراب سپهری، م. آزاد، غلامحسین ساعدی، مهشید امیرشاهی، احمد شاملو، یدالله رؤیایی و... شورای سردبیری بارو از خانم آیدا سرکیسیان (شاملو) سپاسگزار است که نسخهٔ کاغذی این دو شماره را در اختیار بارو قرار دادند تا به دست خوانندگان برسد. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ◄ به تلگرام «بارو» بپیوندید. ► Website | Telegram | Instagram
Show all...
فصلِ دیگر بی‌آن‌که دیده بیند، در باغ احساس می‌توان کرد در طرحِ پیچ‌پیچِ مخالف‌سرای باد یأسِ موقرانه‌ی برگی که بی‌شتاب بر خاک می‌نشیند. ـ□  بر شیشه‌های پنجره آشوبِ شبنم است. ره بر نگاه نیست تا با درون درآیی و در خویش بنگری. با آفتاب و آتش دیگر گرمی و نور نیست، تا هیمه‌خاکِ سرد بکاوی در رؤیای اخگری. ـ□ این فصلِ دیگری‌ست که سرمایش از درون درکِ صریحِ زیبایی را پیچیده می‌کند.  یادش به خیر پاییز با آن توفانِ رنگ و رنگ که برپا در دیده می‌کند!  ـ□ هم برقرارِ منقلِ اَرزیزِ آفتاب، خاموش نیست کوره چو دی‌سال:  خاموش خود منم! مطلب از این قرار است: چیزی فسرده است و نمی‌سوزد امسال در سینه در تنم!  ‏۱۳۴۹ ■ از دفتر شُکفتن در مِه | کانال تلگرام احمد شاملو || ضمیمه: شعر با صدای احمد شاملو | موسیقی اسفندیار منفردزاده Telegram Twitter
Show all...
attach 📎

Photo unavailableShow in Telegram
جنبشِ شاخه‌یی از جنگلی خبر می‌دهد و رقصِ لرزانِ شمعی ناتوان از سنگینیِ پابرجای هزاران جارِ خاموش... ■ Ahmad Shamlou
Show all...