مدرسه وگانیسم

صافی بزرگ به قطر یک وجب حدود ۲۲ سانتی متر برای صاف کردن شیر گیاهی شاهدانه سرعت کار را بالا می برد نوه متوسط هم دارد که قطر آن کوچکتر است و برای،شستشوی شاهدانه خیسانده به کار می آید و هر دو را باید بخرید @veganism

آموزش اَبَر خوراک (سوپر فود) 💯🌱 شیر گیاهی شاهدانه دارای پروتیین و ویتامین و امگا ۳ بالا و املاح معدنی به همراه روش ساخت آن ویدیویی @veganism مدرسه وگانیسم

در کارگه کوزه گری رفتم دوش دیدم دو هزار کوزه گویا و‌خموش ناگاه یکی کوزه برآورد خروش کو کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش «خیام» این رباعی از مشهورترین آثار خیام است که در دنیا زبان زد است و تقریبا هر کسی یکبار آنرا خوانده است به کارگاه کوزه گری می رود و از زبان کوزه های گلی که نماد خاک هستند در دل می شنود که آن مردمی که کوزه می ساختند و آنان که می خریدند و آنان که می فروختند کجایند؟ اشاره به زمان دارد و غنیمت شمردن آن در رباعی دیگری می گوید: این کوزه چو من عاشق زاری بودست در بندِ سرِ زلف نگاری بودست این دسته که بر گردن او می بینی دستیست که بر گردن یاری بودست اشاره به مردمانی که خاک شده و سپس کوزه گر از آن کوزه ساخته است زمان برای آن مردمان، مُرده است در جای دیگری می گوید «با هفت هزار سالگان سر به سریم» یعنی بعد از مرگ مانند افرادی هستی که هفت هزار سال پیش مرده اند و فرقی با آن ها نداری فرزندِ وقت باش و زمان را دریاب لحظات چون گهر های گران قیمتی هستند که از دست می روند گذشته رفته است، زمانِ مُرده دیگر به آن دست رسی نداری آینده نیامده است اکنون،  تمام داری ماست @veganism مدرسه وگانیسم©

هر لحظه با لذت و عشق این فلسفه خیام است چیزی جز «اکنون» وجود ندارد هر چه که هست فقط همین «الان» است اگر آن را به فردا حواله دهی، «نسیه» می شود نسیه بی ارزش است هیچ «تضمینی» برای فردا نیست اگر می خواهی گُلی را ببویی، همین امروز آن را انجام بده اگر خواهی حرفی بزنی، همین الان وقت آن است اگر می خواهی زندگی کن، جز اکنون فرصتی نداری «نقد» همین سیبی است که در دست داری سال دیگر معلوم نیست تنها «زمان واقعی» همین الان است زمان حال جاری دیروز مرده است به فردا دسترسی نداری این عالی ترین بهرمندی است ثانیه ها عقربه های ساعت نیستند عمر ماست که تمام می شود آن را با عشق پر کن @veganism مدرسه وگانیسم©

ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم وین یک دم عمر را غنیمت شمریم فردا که از این دیر فنا در گذریم با هفت هزار سالگان برابریم (خیام)