زندگی.غم،شادی
لینک سازنده کانال @ebrahimeyvazi36 🌷🌺🌹🌹🌹🌹: 👇👇👇👇👇 گفتگو بصورت ناشناس با مدیر https://telegram.me/harfbemanbot?start=NjI1MzM4NzM
Show more980
Subscribers
+424 hours
+197 days
+5330 days
Posting time distributions
Data loading in progress...
Find out who reads your channel
This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.Publication analysis
Posts | Views | Shares | Views dynamics |
01 🕊🕊🕊❣
توو زندگیت مثل قیمه نذری باش که دیگرون برای به دست آوردنت از جون و دل مایه بذارن.. توو زندگیت مثل فسنجون باش که هر کسی وسعش نرسه بخورتت.. توو زندگیت مثل نیمرو باش نه املت، که واسه خودت دوستت داشته باشن نه گوجه ت.. توو زندگیت مثل پیاز باش که حتی در حال خرد شدنم اونقدر قویه که اشک همه رو در میاره.. تو زندگیت مثل خیار باش هر وقت خوبی کردی یه تلخیم بکن که پررو نشن.. توو زندگیت مثل آبگوشت باش که با سیلی صورتشو سرخ نگهداشته، همش نخود و لوبیاس ولی اسمش آبگوشت نه آب نخود.. تو زندگیت مثل پشمک باش که بر خلاف اسمش خیلی خوشمزه و نرمه.. توو زندگیت مثل انار باش همیشه توو هر شرایطی نظم و دیسیپلین داشته باش.. توو زندگیت مثل قرمه سبزی باش که بوی حضورت همه جا رو پر کنه..
🌺همیشه خوشمزه باشید🌺
♥️ @eyvaziebrahim35 | 94 | 4 | Loading... |
02 چرا ناامیدان، دوست دارند ناامیدیشان را لجوجانه تبلیغ کنند؟ چرا سرخوردگان مایلند که سرخوردگی را یک اصل جهانی ازلی ابدی قلمداد کنند؟ چرا پوچگرایان، خود را برای اثبات پوچ بودن جهانی که ما عاشقانه و شادمانه در آن میجنگیم، پارهپاره می کنند؟ آیا همین که روشنفکران بخواهند بیماریشان به تن و روح دیگران سرایت کند، دلیل بر رذالت بیحساب ایشان نیست؟ من هرگز نمیگویم در هیچ لحظه از این سفر دشوار، گرفتار ناامیدی نباید شد. من میگویم: به امید بازگردیم، قبل از آنکه نومیدی نابودمان کند...
یک عاشقانه آرام
"نادر ابراهیمی" | 142 | 1 | Loading... |
03 آنچه هم اکنون در فکرت میگذرد،
زندگی آینده ات را خلق میکند.
تو زندگیات را با افکارت خلق میکنی
و چون مدام در حال فکر کردن هستی، همیشه در حال آفرینشی.
راجع به هر چه بیشتر فکر کنی
یا بر هر چه تمرکز کنی،
همان در زندگیات رخ میدهد.
- راندا برن | 139 | 3 | Loading... |
04 از پلیدیهای استبداد، یکی هم این است که شریف زیستن را مدام دشوارتر میکند.
استبداد کارش این است که هر روز آدمهای بیشتری را مجبور به انتخاب بین شرافت و آسایش کند.
استبداد کارش این است که هر روز شریفانه زیستن را دشوارتر کند.
استبداد کارش این است که هر روز بنشیند به تماشای آدمهایی که در ترجیح شرافت بر آسایش یک جا میلغزند و از چشم دیگران میافتند.
استبداد کارش این است که هر روز هزینه شرافت را بالا ببرد
تا تعداد کمتری قادر به پرداخت آن باشند.
استبداد کارش همین است، تهیسازی جامعه از شرافت.
- واتسلاو هاول | 140 | 1 | Loading... |
05 روزی برایت خواهم گفت که داشتم چه روزهای عجیب و سختی را پشت سر میگذاشتم و چطور میدیدم که آدمها، یکی یکی از جهانم حذف میشدند، آنان که پیش از این عزیزترین کسان من بودند.
روزی برایت خواهمگفت که نباید به شلوغی اطرافت نگاه کنی، روزهای سخت به تو ثابت خواهد کرد که چقدر تنها و بدون پشتوانهای.
روزی برایت خواهمگفت که جز خودت نباید روی هیچکس حساب باز کنی تا به روزگار من که رسیدی، با دستانی خالی و قلبی لبریز، مقابل مشتهای روزگار نایستادهباشی... | 132 | 5 | Loading... |
06 تمام و کمالِ خودت را بگذار روی کار.
فقط کار نکن! به خاطر خودت و به خاطرِ روان و دوامِ خودت؛ با کارت زندگی کن، عاشق باش، لذت ببر و خوش بگذران و رفیق باش.
آدم باید با کارش رفیق باشد و تلاش کند که در لحظهی انجام، بیش از هر چیز دیگری آن را دوست داشتهباشد. آنوقت است که میبیند هم آدمِ موفقی شده، هم کارش خوب پیش رفته و هم با کیفیت و مفید زیسته.
جوری کار نکن که دلت بخواهد زودتر کارت تمام شود و به خانه برگردی. فضای کارت را جوری بساز و جوری کارت را پیش ببر که دو شیوهی متفاوت زیستی، در خانه و در محیط کار برای خودت داشتهباشی و هر دو را هم دوست داشتهباشی، چون زندگی فقط در محیط خانه جریان ندارد، تو داری در تمام لحظاتت زندگی میکنی و باید تلاش کنی درست و باکیفیت زندگی کنی... | 277 | 3 | Loading... |
07 اگرچه نزد شما تشنه ی سخن بودم کسی که حرف دلش نگفت من بودم… | 245 | 3 | Loading... |
08 راستش خیلی وقته که
دیگه مهم نیست! کی چی میگه؛
کی چجوری راجع بهم فکر میکنه؛
کی دوستم داره؛ کی باهام مخالفه و ..
از یه جایی به بعد فقط حال روحی خودم واسم مهم شد..
ورژن قدیمیمو واسه همیشه رها کردم و شدم اینی که الان میبینم!
این ورژنم خیلی چیزا دیگه واسش مهم نیست؛
تنها چیزی که براش مهمه حال خوبِ خودشه!
تنها چیزی که براش مهمه اینه که:
شرمنده ی دلش نباشه...همین🩵 | 245 | 6 | Loading... |
09 ▫️▫️▫️
ﻣﻤﮑﻦ ﺍﺳﺖ ﺧﯿﻠﯽ ﭼﯿﺰﻫﺎﯼ ﻣﻘﺪﺱ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ
ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﯾﮏ ﭼﯿﺰ ﻣﻘﺪﺱﺗﺮ ﻣﯽﺷﻨﺎﺳﻢ؛ ﯾﮏ #ﻓﺎﺻﻠﻪ ...!
ﭼﯿﺰﯼ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﻓﺎﺻﻠﻪﯼ ﻣﻘﺪﺱ ﺷﻨﯿﺪﻩﺍﻳﺪ!؟
ﺍﻧﺴﺎﻥﻫﺎ ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﺧﻮﺑﯽ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ، ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﻣﻌﺎﺑﺪ ﻭ ﻣﺴﺎﺟﺪ مقدس ﻧﯿﺎﺯ ﺑﻪ ﺍﻳﺠﺎﺩ ﻓﺎﺻﻠﻪی ﻣﻘﺪﺱ ﺩﺍﺭند...
ﻓﺎﺻﻠﻪﯼ ﻣﻘﺪﺱ یعنی ﻭﺍﺭﺩ ﻧﺸﺪﻥ ﺑﻪ ﺣﺮﯾﻤﯽ ﮐﻪ ﺣﻖّ ﻣﺴﻠّﻢ ﻫﺮ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺍﺳﺖ !
ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻣﻘﺪﺱ ﺑﺎﯾﺪ ﻫﻢ ﺑﺮ ﺣﺴﺐ ﻣﺘﺮ ﻭ ﻫﻢ ﺑﺮ ﺣﺴﺐ ﻓﮑﺮ ﺭﻋﺎﯾﺖ ﺷﻮﺩ.
ﯾﻌﻨﯽ ﻣﺎ ﺣﻖّ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ ﻫﺮﻃﻮﺭﮐﻪ ﺩﻟﻤﺎﻥ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺍﻣﻮﺭ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺳﺮﮎ ﺑﮑﺸﯿﻢ ﻳﺎ ﺩﺧﺎﻟﺖ ﻛﻨﻴﻢ ...!
حتی ﺩﺭ ﺫﻫﻦ ﻣﺎﻥ ...
#دیدهاید وقتی یک مداد را خیلی به چشمهایتان نزدیک کنید، آن را دوتا میبینید؟ دلیلش این است که چشم هایتان لوچ میشود.!
وقتی از فرط #دوست_داشتن زیاد به یک نفر بچسبید، احساساتتان هم همانند چشمتان لوچ میشود. یعنی یا خوبیهایش را دو تا میبینید یا بدیهایش را هم ...
البته نتیجه یکسان است ...
شما در هر صورت با واقع بینی خداحافظی کردهاید.
مشکل اینجاست که آدمها مداد نیستند!!!
عکاسی مشهور در کتابش نوشته بود: یک عکس فوقالعاده نتیجه فاصلهی مناسب عکاس به موضوع مورد علاقهاش است...
برای داشتن یک رابطهی فوقالعاده همیشه به دنبال بهترین فاصله باشید نه نزدیکترین فاصله.. | 273 | 4 | Loading... |
10 قدر اونایی که بخاطرتون صبر میکنن رو بدونین.
اونایی که برای دیدنتون، برای حرف زدن باهاتون،
برای داشتنتون تلاش میکنن.
باور کنین خیلی کم پیش میاد کسی شمارو
با همهی نقصهاتون دوس داشته باشه.
کم پیش میاد کسی نبودن شمارو
به بودن یکی دیگه ترجیح بده.
کم پیش میاد کسی اونقد دوستون داشته باشه
که مثل یه مادر توی هر لحظهی زندگیش نگران شما باشه.
اگه یکی از اینارو داری، قدرشو بدون؛
و بهش بگو که قدرشو میدونی،
بذار بدونه.
. | 351 | 13 | Loading... |
11 یاد گرفته ام در برابر بی شعوریِ
آدم ها سکوت کنم
بدی هایشان را ببینم و به روی
خودم نیاورم !
دیگر می توانم بی مهری ها را تحمل ،
بی انصافی ها را هضم ،
و بی حرمتی ها را دفع کنم !
بیش از اندازه ساکت و
بی تفاوت شده ام
اما می فهمم
اما حواسم هست ...
فقط بعضی ها دیگر برایم ارزشِ
وقت گذاشتن ندارند !
ساکت می نشینم ، نگاه می کنم ،
خودشان را که خوب نشانم دادند ؛
دورشان را خط می کشم و
بی هیچ اشاره ای دور می شوم
آنقدر دور که روزی هزار بار آرزو کنند
که کاش می ماندم و بحث می کردم
کاش چیزی می گفتم
کاش سکوت نمی کردم ...
سکوت ، سردترین و برّنده ترین
سلاحِ آدم هاییست که نمی خواهند
شبیهِ دیگران باشند ! | 319 | 11 | Loading... |
12 اگر میخواهید بدانید کشوری توسعه میابد یا نه اصلا سراغ فناوری کارخانه و ابزاری که استفاده میکند نروید؛ اینها را به راحتی میتوان خرید یا دزدید یا کپی کرد...
برای دیدن توسعه بروید:
در دبستانها و پیش دبستانی ببینید آنجا چگونه بچه ها را آموزش میدهند مهم نیست چه چیزی آموزش میدهند بلکه ببینید چگونه آموزش میدهند.
اگر کودکان شما را پرسشگر، خلاق، صبور، دارای روحیه گفتگو، تعامل ودارای روحیه مشارکت و کار تیمی بار آورند، اینها انسانها و شخصیت هایی خواهند شد که میتوانند توسعه ایجاد کنند...
#داگلاس_نورث | 292 | 2 | Loading... |
13 اگر به کسی بگویید دوستش دارید و او
به شما پاسخ دهد:
"خوب، من تو را دوست ندارم"، آیا دلیلی برای رنج کشیدن شماست؟!
فقط چون کسی شما را رد کرده، به این معنا نیست که شما نیز خودتان را رد کنید.
اگر یک نفر شما را دوست ندارد، کسی دیگر شما را دوست خواهد داشت.
همواره یک نفر دیگر وجود دارد.
بودن با فردی که میخواهد با شما باشد،
خیلی بهتر از بودن با کسی است که
مجبور است با شما باشد.
#دون_میگوئل_روئیز | 289 | 2 | Loading... |
14 اگر افراد میتوانستند یاد بگیرند
که آنچه برای من خوب است،
لزومی ندارد برای دیگران هم خوب باشد،
آنگاه دنیای شاد و خوشایندتری میداشتیم.
تئوری انتخاب به ما میآموزد که دنیای مطلوب من، اساس زندگی من است
نه اساس زندگی دیگران.
#ویلیام_ﮔﻼﺳﺮ
🌱♥️ | 263 | 3 | Loading... |
15 فهمیدن به این معناست که بکوشم احساسات دیگری را، حتی وقتی از نظر من بسیار وحشتناک، ضعیف، گذرا یا عجیب و شگفت آور میدانم، درک کنم. | 331 | 3 | Loading... |
16 🚨فیلم دلخراش از اولین لحظات پیدا کردن لاشه هلیکپتر حامل رئیس جمهور و هیئت همراه
🆔➲ @Tractorfc_official 🚜 | 411 | 7 | Loading... |
17 اگر به رفتن باشد که همه بلدند …
همه می توانند طوری بروند
که حتی سایه شان در زندگی
کسی جا نماند!
اما ماندن ، کار هر کسی نیست …
آنهایی می مانند که پذیرفته اند
عشق مثل دو روی یک سکه است
که با هم بودن فقط روزهای خوشی نیست ...
روزهای سخت هم دارد ،
جر و بحث هم دارد ،
اختلاف نظر هم هست …
آنها که باور دارند عشق مثل
دریاست و دریا همیشه آرام نیست
آنها که از موج و طوفانش نمیترسند …
اگر در زندگیتان کسی را دارید
که در بدترین شرایط هم کنارتان
می ماند خیال نکنید
به شما نیاز دارد ...
او برای ماندن آمده
در منطقش عشق و کنار کشیدن
با هم جور در نمی آید
جا زدن برایش بی معنی ست!
بعضی ها ، یا دستی را نمیگیرند
یا برای همیشه می گیرند …
. | 359 | 9 | Loading... |
18 در بعضی طوفانهای زندگی،
کم کم یاد میگیری که نباید
توقعی داشته باشی
مگر از خودت.
متوجه میشوی, بعضی را هرچند
نزدیک، اما نباید باور کرد،
متوجه میشوی روی بعضی
هر چند صمیمی، اما نباید حساب کرد
میفهمی بعضی را هر چند آشنا،
اما نمیتوان شناخت
و این اصلاً تلخ نیست، شکست نیست،
آگاه شدن نام دارد ممکن است در حین آگاه شدن درد بکشی، این آگاهی دردناک است...
اما تلخ هرگز.
. | 329 | 7 | Loading... |
19 یاد بگیر قید آدمارو بزنی ..!
همونجا که برات وقت نمیزارن ..!
همونجا که آخرین نفری
تو اولویت هاشون ..!
همون لحظه که یکی دیگه رو بهت ترجیح میدن ..!
همون وقت که عصبانیتشون رو سرتو خالی میکنن ..!
یاد بگیر بگذری ازشون ..!
وقتی اونا میگذرن از رو احساساتت ..!
یاد بگیر بی خیال آدما بشی
وقتی تورو فقط آچار فرانسه میبینن ..!
دوست من یاد بگیر
خودتو ارزشمندتر از این حرفا ببینی ..! | 299 | 6 | Loading... |
20 خسته و بیرمق یک گوشه افتادهبود و از شدت کار و دویدنِ بسیار، نای بیدار ماندن هم نداشت. قبل از اینکه بخوابد، به این فکر کرد: پیش از این هم داشت زندگی میکرد و چایهای با نگرانیِ کمتر مینوشید و کارهای با نگرانیِ کمتر میکرد و خوابهای با نگرانیِ کمتر داشت، چی شد که اینهمه دردسر روی دوش خودش ریخت و کار را به اینجا رساند؟ چی شد که خودش را بدون آمادگی، وسط مهلکه انداخت و گفت باید بجنگی و باید جان سالم به در ببری و باید پیروز شوی؟!!!
قبل از اینکه از فرط خستگی به خواب برود با خودش گفت: من که مجبورم و ادامه میدهم و به هر بهای گزافی به مقصود میرسم اما میزنم توی دهان هرکس که بخواهد به داشتهها و دستاوردهای سالهای بعدِ من غبطه بخورد؛ وقتی که اینروزها و کمآوردنها و استیصال من را ندیده... وقتی ندیده که چطور دارم در اعماق مشکلات و کارهای طاقتفرسا دست و پا میزنم، در همانحال که آنان آسوده و بیهیچ نگرانی دارند زندگیشان را میکنند و سفرشان را میروند و تفریحشان را دارند و حتی نمیدانند وادی اندوه کجاست!
گفت: کاش کنار هر دستاوردی، بهای سنگینِ رسیدن به آن هم سنجاق میشد، چرا که هنوز هستند کسانی که فکر میکنند موفقیت که کاری ندارد! دلت میخواهد و اراده میکنی و خیلی راحت یکی از راه میرسد و آن را دو دستی به تو تقدیم میکند!!! | 299 | 2 | Loading... |
21 من آنقدری از آدمهای سیاستمدار و دولاپهنا حسابکن بیزار نیستم که از آدمهایی که پشتِ سیاستمدارها حرف میزنند و زرنگیِ آنان را به بدترین صورتهای ممکن تفسیر میکنند. که خودشان را به خاطر زرنگیهای نکرده، محبوب خداوند میدانند و زرنگهای موفق را مورد خشم خدا قرار گرفته و هر مشکل آنها را ناشی از آه مردم و هر مشکل خودشان را ناشی از خوب بودن و حاصلِ دستهای نمک نداشته و خوبیهای پاسخ داده نشده!
آدمهایی که تا جایی که کمرهاشان کش میآید خم شدهاند در زندگی دیگران و بیشترین دلیل رشدنیافتن و در جا زدنشان همین بوده که تمام زمان و توان و دقت و حوصلهشان را روی تجسس و قضاوت کردن دیگران گذاشتهاند!
ذاتِ بد، هیچ ارتباطی به سیاست داشتن یا نداشتن و موفق بودن یا نبودن ندارد و این مدل از آدمها در عین ترحمبرانگیزبودن و سادگیشان، بد ذاتند و باید فقط از آنها فاصله گرفت و از ترکش آسیبهای احتمالیشان در امان ماند... | 316 | 1 | Loading... |
22 (((دفترت رامیفروشی دخترم ؟)))
باز شد درب کلاس و همچو رخش
قامت استاد زد بر دٍیده نقش
گفت بر پا مبصر و ، کلِّ کلاس
پر شد از یک ترس و یک بیم و هراس
درب را مبصر پس از یک لحظه بست
دست بالا برد و در جایش نشست
دیده گانی خشک و سرد و سخت گیر
بود در سیمای این استاد پیر
با تحکّم گفت برجا ای کلاس
یک صدا گفتند آنها هم سپاس
بعد از آن استاد با لبهای ریز
گفت دفترهای انشا روی میز
یک به یک سر زد به کل میزها
باز گشت از پشت رخت آویزها
سر زد و دید و سر جایش نشست
چانه را انداخت در چنگال دست
گفت جمعا از شماها راضی ام
راضی از تدریسهای ماضی ام
درس انشای شماها خوب بود
هم مرتب بود و هم مرغوب بود
گر چه این یک درصد از بین صد است
این وسط اما یکی خیلی بد است
آخرین بار تو باشد یاسمن
مادرت فردا بیاید پیش من
دفترت کلا سیاه است و کثیف
با چه رویی می گذاری توی کیف ؟
گر چه انشای تو زیبا بود و بیست
نمره ات اما به جز یک صفر نیست
زودتر بیرون برو از این کلاس
تا نبینم صورتت را ناسپاس
یاسمن اما فقط لبخند زد
بغض را با خنده اش پیوند زد
شرمگین بود و نگاهش غصه دار
پشت لبخندش نگاهی بی قرار
گفت بابایم پریشب گفته است
دفتری در آرزویم خفته است
آرزو دارد که مال من شود
دفتر انشای سال من شود
گر که قسمت بود و او کاری گرفت
دستهایش را به دیواری گرفت
چون حقوقش را بدادند و نخورد
مثل آن قبلی که یکجا خورد و برد
پول صاحب خانه را باید دهیم
بعد از آن هم نانوا آقا رحیم
مانده ی بقالمان حاجی حبیب
ذیحسابی های این مرد نجیب
بعد از اینها هم که مادر ناخوش است
کوره ی آجر پزی پشتش شکست
بس که آجر برده در سرما و سوز
شب نشد بی ناله هایش وصل روز
کاش دارویی به مادر می رسید
درد جانکاهش به آخر می رسید
بعد از آن دیگر منم با دفترم
مطمئنا دفترم را می خرم
چون خریدم می نویسم توی آن
تانباشد از سیاهی ها نشان
نیست لازم تا کنم من بعد از این
پاک مشق قبلی ام را نازنین
بعد از آن بر دفتر و بر یاسمن
آفرین میگویی ای استاد من
با اجازه میروم پیش مدیر
رو سیاهم من ، ببخش استاد پیر
اشک در چشم معلم حلقه بست
نرم نرمک بغض قلبش را شکست
روی خود را برگرفت از بچه ها
شانه می لرزید و بغضش بی صدا
با همان چشمان بغض آلود گفت
وای از شهری که وجدانش بخفت
یاسمن بانو نمی خواهد نرو
جای خود بنشین ودیگر پا نشو
عینکم را شست اشک پاک تو
سوختم از سینه ی صد چاک تو
دفترت خوب و قشنگ است و تمیز
حیف باشد مانده باشد روی میز
مثل قران می گذارم بر سرم
دفترت را می فروشی دخترم ؟.😔 | 324 | 3 | Loading... |
23 همه مان نیاز داشتیم به یک نفر ؛
یکی که در مقابلش بایستیم ، بغضمان را از دریچه ی چشمانمان بیرون بریزیم و صادقانه اعتراف کنیم که ؛ خوب نیستیم ! که کم آورده ایم ! مدتهاست که کم آورده ایم ...
کسی نبود و ما اشکی نریختیم ،
نقابِ لبخند زدیم و تظاهر کردیم که همه چیز خوب است ...
ما خودمان و اشک هایمان را انکار کردیم ،
ما به احساساتِ خودمان پشتِ پا زدیم ،
روی زخم های روحمان راه رفتیم و پای احساسمان را فلج کردیم
و این خوب نشدن ها ،
و این در خود فرو رفتن های پی در پی ؛
تاوانِ همان تظاهرهایی است که به شادی کردیم و
بغض های بی پناهی که بی رحمانه بلعیدیم ...
ما فقط نیاز داشتیم گاهی حالمان بد باشد ،
گاهی اشک بریزیم ، گاهی قوی نباشیم و پشتِ امنیتِ نگاه کسی پناه بگیریم .
حالا ما پُریم از دردهای تلنبار شده ؛
چون همه را داشتیم ،
اما کسی که باید را نداشتیم ! | 286 | 8 | Loading... |
24 چه مان شده؟!
در حق کسایی خوبی میکنیم که الفبای خوب بودن را بلد نیستند
دلمان برای کسانی میسوزد که تمام زندگیشان با دل شکستن گذشته است!
انکار چیزی در ما وجود ندارد!!!
انگار چیزی در ما غلط از آب درآمده!!!
دستان کسانی را میگیریم که در بدترین موقعیت ممکن دستانمان را پس زدند...
محبتهای بیجایمان را پای کسانی خرج میکنیم که ذره ای از عطوفتشان را خرجمان نکرده اند!
و شبها هنگام خواب به تمام کارهایی که بی اجر و مواجب برای کسانی که دوستشان داشتیم کرده ایم فکر میکنیم و حماقت بی جایمان، وجودمون را سیاه و کدر میکند!
چه مان شده،!؟
دلیل ندارد با همه ی مردم زیر آسمان همانجوری باشیم که با خودمان هستیم!
خیلی از آدمها محبت زیاد را وظیفه میدانند! | 242 | 1 | Loading... |
25 زنی در من مظلوم وار زندگی میکند
صبح های زود از جایش بلند میشودشانه ی سر همیشگی اش را به دست میگیرد و رد دستهایت را شانه میکند....
این زن؛
موهایش را که شانه میکند هر روز خاطراتش را از روی شانه هایش میریزد
به دور از بی مهری هایت
نخواستن هایت
طرد کردنهایت
نبودن هایت
میخواهد به سخت ترین طریق ممکن باور کند که هنوز میتواند عاشقانه دستهایت را روی شانه هایش احساس کند!
زنی درون من با رویاهای خرافه اش صبح های زیادی زندگی میکند!
و شبهایش را .....
و شبهایش را...
و شبهایش را.... | 243 | 7 | Loading... |
26 دنیا پر از آدم های خوبه،
اما اگر نتونستی حتی یک نفر از اونا رو پیدا کنی،
حداقل خودت خوب باش ...
#چارلی_چاپلین
💐 | 226 | 4 | Loading... |
27 همیشه ضربه های مهلک و کاری و از کسایی میخوری که ازشون هیچ انتظار نداری
که هیچوقت دلت راضی به شکستنشون نبود،
همه ی اون آدمهایی که با شنیدن اسمشون، آرامش کل وجودتو احاطه میکرد،
کسایی که با وجود هزاران هزار بی عدالتی در حققت؛
باز برای دیدنشون لحظه شماری میکردی!
همیشه بزرگترین بی مهری هارو از کسایی میبینی که بزرگترین محبت هارو در حققشون تموم کردی و با جون دل پذیرفتی که سخاوتمندانه تو زندگیت باشن!
که بمونن!
که جا نزنن....
که تو رو هرطوری که هستی باورت کنن....
که تو رو...فقط....بفهمن!!! | 246 | 3 | Loading... |
28 از اون آدمایی تو زندگیم میخوام که هندزفری ناقص منو بگیره و هندزفری سالم خودش رو بهم بده، از اون آدما که هودیاشونو بهت میدن، کلاهاشونو باهات تقسیم میکنن،
از همونا که به خاطر تو آهنگی که ازش متنفرن رو تو ماشین پلی میکنن چون فقط تو خوشت میاد،
من از اون آدما میخوام که کاپشناشون رو درمیارن تو اوج سرما میدن بهت با اینکه یه آستین حلقه ای پوشیدن،
همونایی که خوراکی هایی که ازشون متنفرن رو به خاطر تو میخورن🌱 | 223 | 0 | Loading... |
29 .
باید عشقی داشت، عشقی بزرگ در زندگی، از آن رو که این عشق برای نومیدیهای بیدلیلی که ما را در چنگ میگیرد عذر موجهی میتراشد.
-آلبرکامو | 224 | 0 | Loading... |
30 گاهی به خودت حق بده!
حق بده از میان تمام روزهای ماه و سالت، روزهایی را خسته و غمگین باشی، حق بده از میان تمام مسیرهای مورد علاقهات، چندتایی را نروی و از میان تمام مقصدهای مورد انتظار، چندتایی را نرسی!
حق بده گاهی هم موفق نشوی، شکست بخوری، در جا بزنی، سقوط کنی.
تو انسانی و لبریزی از احساسات انسانی،
تو انسانی با توان و زمانی محدود،
تو انسانی و طبیعت تو ایجاب میکند که غم و شادی، موفقیت و شکست و خیر و شر را توامان داشتهباشی. | 221 | 5 | Loading... |
31 زن ها دو دسته اند
#دسته_اول آنهایـی هستند که توی پوسته زنانگیشان مانده اند.
عشوه و ناز و ادا بلدند .
#دسته_دوم زن هایـی هستند که خیلـی وقت است یادشان رفته زن هستند. یادشان رفته توی راه رفتنشان ، حرف زدنشان ، تمام حرکات و رفتارشان ، یکم ناز و کرشمه زنانه قاطـی کنند یاد گرفتند که به کسـی تکیه نکنند.آخر شب هم خود را در آغوش خودشان میگیرند. به خودشان عادت داده اند که منتظر شب بخیر گفتن کسـی نباشند. یاد گرفته اند که تنها و یک تنه با همه مشکلاتشان بجنگند.
این ها از روز اول اینگونه قوی نبودند.این ها یک روزی در قبل ترها دلشان را پیش مردی که شاید بـی معرفت بود. مردی که شاید نتوانست بماند .مردی که نصفه و نیمه او را رها کرد. جا گذاشته اند .
گذر زمان و جبر روزگار این همه قدرت را به آنها داد. | 281 | 6 | Loading... |
32 من نوشتن را دوست دارم
از بچگی هم همینطور بودم
سرکلاس احسااسم را روی نیمکت برای بغل دستی ام مینوشتم
بزرگتر که شدم آنها را نامه های قشنگ با خودکار های رنگی تزیین میکردم و بهشان با خجالت و ذوق فراوان میدادم...
و تاکید میکردم از من که جدا شدند بخوانند....
نمیدانم چن نفر آنها نامه هایم را نگه داشته! و نمیدانم حتی آنها را خوانده اند یا نه!
بزرگتر شدم ...داخل دفتر های رنگی مینوشتم ...
گاهی که مغزم از حجوم کلمات به خود میپیچید روی کاغذ مینوشتم و آتش میزدمشان .....
تا شدم الآنی که هستم...
من هیچ وقت نتوانستم احساسم را به تو نشان بدهم
هیچوقت نتوانستم موقعی که میبینمت حتی سلام کنم.
انگار نیرویی عظیم راه لغاتم را میبست و من لال ترین موجود عالم بودم!
و تو حرف نزدن من را پای خیلی چیزها حساب کردی
مثل غرور
دوست نداشتن
نخواستن
و طرد شدن....
من زبانم را در عالم بچگی ام جای گذاشتم میان تمام ورق های ننوشته ام
کنار خودکارهای تمام شده ام،
ولی اگر بخواهی و بیایی قول میدهم هر روز صبح برایت نامه ای بنویسم و در جیب کتت بگذارم و تو در محل کارت با تمام شوق فروان بخوانی اش!!!
قول میدهم یاد بگیرم حرف زدن را؛
آشتی کردن با دنیای صداهارا!
قول میدهم تا اخر عمرم با لغاتم دوستت داشته باشم | 233 | 2 | Loading... |
33 🌷🌷🌷
🍁چه زیباست ..
مرد آهسته درِ گوش فرزندِ تازه به بلوغ رسیده اش گفت: پسرم، در دنیا فقط یک گناه هست و آن دزدیست، در زندگی هرگز دزدی نکن. پسر متعجب و مبهوت به پدر نگاه کرد بدین معنا که او هرگز دست کج نداشته. پدر به نگاه متعجب فرزند، لبخندی زد و ادامه داد:
🍁در زندگی دروغ نگو،
چرا که اگر گفتی،
صداقت را دزدیده ای.
🍁خیانت نکن،
که اگر کردی،
عشق را دزدیده ای.
🍁خشونت نکن،
که اگر کردی،
محبت را دزدیده ای.
🍁ناحق نگو،
که اگر گفتی،
حق را دزدیده ای،
🍁بی حیایی نکن،
که اگر کردی،
شرافت را دزدیده ای،
👈پس در زندگی فقط دزدی نکن... | 244 | 4 | Loading... |
34 میخواهم به پسرم یاد دهم که درست بزرگ شود
یاد بگیرد که آمپول درد دارد، اما وقت هایی لازم است این درد را بکشد چون به صلاحش است
یاد دهم وقتی درد میکشد گریه کند، هق هق کند، نگذارد دردهایش بغض شود
بغض شود که چه؟! که چون مرد است؟!؟
که مردها گریه نمیکنند؟!
یاد دهم که میتواند همه را مثل انسان ببیند
همه روز بدنبال تفکیک جنسیتی نباشد
تا چشمش به زن و دختری افتاد آب از دهانش راه نیفتد
یاد دهم که اگر چیزی را میخواهد مرد و مردانه برایش بجنگد، اصلا سرش داد بزند که بیخود کرده ای که میخواهی بروی، زود میدان را نباید خالی کند
سست نباشد، محکم باشد
اگر هم چیزی را نمیخواهد، نه دلبسته اش شود و نه دلبسته اش کند
یاد دهم که تمام مردانگی ات زیر سوال میرود وقتی جسارت نداشته باشی
یاد دهم که مرد نام بزرگیست که بر او گذاشته شده او مسوول این نام است من پسرم را اینگونه بزرگ میکنم چون من در قبال دختری که روبروی پسرم ایستاده، مسئولم | 231 | 2 | Loading... |
35 پسرم؛
نوبتِ مدرسه رفتنت كه شد،
هم سن و سالهايت
نوبت به نوبت مى آيند كنارت
اسمت را ميپرسند
شغل پدرت را
نشانىِ منزلت را...
و در آخر ميگويند:
با من دوست ميشوى؟
اين انتخاب از آموختنِ الفبايت مهم تر است...
جنسيت مهم نيست
اينكه انتخاب كنى و
پاى انتخابت بمانى برايم كافيست!
#جس_مورگان
@eyvaziebrahim35 | 187 | 1 | Loading... |
36 در گیر و دارِ گذراندنِ روزهای پنجاه سالگیام نامهای برای پسرکم مینویسم .نامهای که به او بفهمانَد هر چه را که زندگی قرار است به او بفهماند ..!
نامهای که تمام مادرَش را برایش معنا کند ..!
"پسرکِ من .. سلام. اکنون که این نامه را میخوانی .. شاید دیگر مادری میان تو و خواهرت و همسری برای پدرَت باقی نماندِه باشد ..!
پسرم میخواهم کمی از عشق برایَت بگویم .. چیزی که شاید هیچگاه میانِ من و پدرت حسَش نکردی!
اگر روزی عشق نصیبَت شد، اگر روزی دختری را دوست داشتی .. از حسی که در تنَت ریشه دوانده مطمئن شو .. آن را سبک سنگین کن و آن را بفهم. مبادا دخترک را به میدان عشق بیاوری و رهایش کنی .. پای حرفهایت بمان پسرم .. دخترها قلبشان به نازکیِه تارهای موهایشان است ..! آسیب پذیرند .. جان به جانشان کنی خط و خَشهای رویِ قلبشان را از یاد نمیبرند!
بگذار اگر روزی قرار است عشقی را تجربه کند میان آغوش تو آن را لمس کند ..!نگذار برای فرار از تو و یادِ تو میان آغوشی روَد که آبستنِ بی مهریست! غیرَت فقط این نیست که نگذاری موجِ موهایش را کسی ببیند یا اگر با کسی خوش و بِش کرد برایش خط و نشانهایِ بی شاخ و دم بکشی .. غیرت آن است که کسی که دوستش داری را با چنگ و دندان نشد .. با نگاهَت نگهداری!
پسرکم خلاصه بگویم ..
که اگر روزی صاحبِ قلب دختری شدی، برایش مستأجرِ خوبی باشی .. بهای نشستنَت در تنها داراییَش را آن موقع که باید به او بدهی .. پشیمانَش نکنی ..!
که اگر روزی دختری را دیدی که دلَت را لرزاند چشمهایت را ببندی و نیتِ با او ماندَن را بکنی! پسرم دخترها لباس نیستَند که طاقت دلزدِه شدن و تعویض شدن را داشته باشند ! خواهرت .. او را نگاه کن .. حرفهایم را میفهمی ..!
پسرم هیچگاه نگذار دختری که دوستَش داری برای فراموش کردنت تن به تنِ مردی دیگر بدهد ..!
پسرم مرد باش .. "مرد" بودن خاص ترین ویژگی برای توست!
"مرد" باش .. اما به مرد بودنت نناز ..! نمیخواهَم نگرانت کنم .. اما گاهی بسیار ضعیف تر از زنی میشوی که در جانَت ریشه دواندِه است!
و السلام"
@eyvaziebrahim35 | 186 | 2 | Loading... |
37 از لابلایِ نامههایِ من به پسرم
درست زمانی که باید کل دردهایَت شعر شوند! واژهها بند میآیند! مثلِ نفس! صبجِ علیالطلوع چشمَت را باز میکنی و فقط چیزی که نباید یادت بیفتد؛ را به یاد میآوری! درد مثل بختک میافتد رویِ سینهات! نفست میگیرد! دست میبری گوشی را بر میداری، تنها دلگرمیات همین اس ام اسهایی است که بعد بیصدا کردن گوشی، نیمهشبها میرسند و تو صبحها تویِ رختخواب میخوانیِشان! اینکه میگویی : گاهی بیخبری بهترین خبر است! اینکه نمیخواهی هیزم کش آتشی باشی که در دلِ من روشن شده است! اینکه میدانی بیدارم و نخوابیدهام! اینکه میدانی فکر و خیال محاصرهام کردهاند و لحظه به لحظه حلقهی محاصره را تنگتر میکنند!
خوشبختی یعنی همینها پسرم! یعنی که تو بگویی: هر جایی که تو باشی، من خوشم! تنها چیزی که مرا ناراحت میکند، غصهخوردنِ تو است! تو جهنم هم که بروی؛ بخواهی، نخواهی من با تو میآیم!
من درد دارم ! ولی دردم از جنسی اصیل است، دردِ نفسگیری که گاهی با هزار شادمانی بیاصل و نسب عوضشان نمیکنم! فقط از دستِ خودم دلگیرم! آنهم نه بهخاطر دلواپسیهایِ خودم! فقط بهخاطر اینکه تو را هم نا خواسته درگیر روابط و آدمهایی کردم که هنوز امتحانِشان را پس نداده بودند! نمیخاستم ایمانِ به باورهایَت را از دست بدهی! نمیخاستم بایستی و بنگری و بغض کنی! و دلت بگیرد! باید خیلی پیشتر از اینها میفهمیدم که دردهایِ من به تو هم مربوط میشوند! سادهلوحانه بود اندیشیدن به اینکه جریحهدار شدن احساساتِ من، لطمهای به تو وارد نمیکند! کودکانه بود تصور اینکه تو هم مثل بقیه خیلی راحت از کنار این وقایع میگذری! بارها گفتهام که حساسیتِ تو خوشحالم نمیکند! دلم میخواهد بیخیال باشی و سرخوش و با آدمها چنان باشی که خودشان هستند! و از طرفی هم نمیتوانم رضایت باطنیِ خودم را از منشی که نامش انسانیت است، و در وجودِ تو میبینم؛ پنهان کنم.
تویِ سفرِ اخیرِ دماوند، رفتاری با کسی داشتم که با سادگیِ تمام و کمال، سعی داشت با آدمهایِ اطرافش ارتباط برقرار کند! نمیدانم چرا تازگیها آدمها، بیدلیل عصبانیم میکنند! پر چانگی میکرد! کنارم مینشست برایم چای میریخت، سیگار روشن میکرد و از هر دری، میگفت حتا شده دری وری! از رفتارِ خودم خجالت میکشم وقتی فکر میکنم بیحوصلگیام همنوردم را ،ناراحت میکرد و آن طفلک به هر دری میزد، تا شاید به قولِ خودش من کمی بخندم! و آخر سر میگفت: تو چرا اینقدر بداخلاقی؟!؟ اه اه! و بعدش میرفت و چند ساعت بعد باز هم به سراغم میآمد! نمیدانم چرا زمانی که بطری دوغ را باز کرد و سر تا پایِ لباسِ خودم و کولهي یکی از بچهها و شلوار آقا داوود را به گند کشید؛ اصلن عصبانی نشدم و کلی هم تویِ دلم خندیدم... از سادگیهایش لذت میبردم. ولی آدم وقتی کلافه است، دلش میخواهد نه ببیند و نه بشنود! دلش سکوت میخواهد! کوهستان را بخاطر همین سکوتش دوست دارم!
من قدرتِ ماواریِ تصوری برایِ بخشیدن کسانی دارم که در هر شرایطی دوستِشان دارم! ولی برایِ بخشیدنِ خودم نه! من بارها و بارها به طرزِ وحشیانهای از خودم انتقام گرفتهام! من اعتراف میکنم که بلد نیستم با خودم مهربان باشم! ولی دوست دارم تو با خودت مهربان باشی! بیدریغ خودت را ببخشی و به خودت فرصت بدهی!
اینروزها حوصلهام تنگ است، ولی خوب میشوم! به قولِ نمیدانم که، آدمی هزار جان دارد! هر بار که جان میدهم ؛ با خودم میگویم که این دیگر آخریاش بود! ولی من از این مهلکه هم جانِ سالم به در میبرم؛ قول میدهم که زنده بمانم و دیوانگیهایِ بیشتری را امتحان کنم!
تابستان فصلِ غمگینی است! با اینکه زادهی تابستانم ولی معمولن کمتر تابستانی را خوشحال بودهام! دلم خنکای شهریور را میخواهد! نزدیک شدن پاییز را! دلم کلی چیزهایِ خوب میخواهد جاهایِ خوب، حرفهایِ خوب! حسهایِ خوب... میدانم که همهی اینها امکانپذیر است در سایهی کسانی مثلِ تو که هنوز بویِ ناب انسانیت میدهند!
مواظب ِ خودت و تمامِ کسانی که دوستت دارند و دوستِشان داری، باش... | 169 | 2 | Loading... |
38 💥مثل مداد باش
پسرک از پدر بزرگش پرسید :
پدر بزرگ درباره چه می نویسی ؟
پدربزرگ پاسخ داد :
در باره تو پسرم ، اما مهمتر از آنچه می نویسم ، مدادی است که با آن می نویسم . می خواهم وقتی بزرگ شدی ، تو هم مثل این مداد بشوی !
پسرک با تعجب به مداد نگاه کرد و چیز خاصی در آن ندید :
اما این هم مثل بقیه مداد هایی است که دیده ام !
پدر بزرگ گفت : بستگی دارد چطور به آن نگاه کنی ، در این مداد پنج صفت هست که اگر به دستشان بیاوری ، برای تمام عمرت با دنیا به آرامش می رسی :
صفت اول : می توانی کارهای بزرگ کنی ، اما هرگز نباید فراموش کنی که دستی وجود دارد که هر حرکت تو را هدایت می کند . اسم این دست خداست ، او همیشه باید تو را در مسیر اراده اش حرکت دهد .
صفت دوم : باید گاهی از آنچه می نویسی دست بکشی و از مداد تراش استفاده کنی. این باعث می شود مداد کمی رنج بکشد اما آخر کار ، نوکش تیزتر می شود ( و اثری که از خود به جا می گذارد ظریف تر و باریک تر و زیباتر) پس بدان که باید رنج هایی را تحمل کنی ، چرا که این رنج باعث می شود انسان بهتری شوی .
صفت سوم : مداد همیشه اجازه می دهد برای پاک کردن یک اشتباه ، از پاک کن استفاده کنیم . بدان که تصحیح یک کار خطا، کار بدی نیست ، در واقع برای اینکه خودت را در مسیر درست نگهداری ، مهم است .
صفت چهارم : چوب یا شکل خارجی مداد مهم نیست ، زغالی اهمیت دارد که داخل چوب است . پس همیشه مراقب باش درونت چه خبر است .
و سر انجام پنجمین صفت مداد : همیشه اثری از خود به جا می گذارد . پس بدان هر کار در زندگی ات می کنی ، ردی از تو به جا می گذارد و سعی کن نسبت به هر کار می کنی ، هشیار باشی و بدانی چه می کنی | 173 | 2 | Loading... |
🕊🕊🕊❣
توو زندگیت مثل قیمه نذری باش که دیگرون برای به دست آوردنت از جون و دل مایه بذارن.. توو زندگیت مثل فسنجون باش که هر کسی وسعش نرسه بخورتت.. توو زندگیت مثل نیمرو باش نه املت، که واسه خودت دوستت داشته باشن نه گوجه ت.. توو زندگیت مثل پیاز باش که حتی در حال خرد شدنم اونقدر قویه که اشک همه رو در میاره.. تو زندگیت مثل خیار باش هر وقت خوبی کردی یه تلخیم بکن که پررو نشن.. توو زندگیت مثل آبگوشت باش که با سیلی صورتشو سرخ نگهداشته، همش نخود و لوبیاس ولی اسمش آبگوشت نه آب نخود.. تو زندگیت مثل پشمک باش که بر خلاف اسمش خیلی خوشمزه و نرمه.. توو زندگیت مثل انار باش همیشه توو هر شرایطی نظم و دیسیپلین داشته باش.. توو زندگیت مثل قرمه سبزی باش که بوی حضورت همه جا رو پر کنه..
🌺همیشه خوشمزه باشید🌺
♥️ @eyvaziebrahim35
👏 1
چرا ناامیدان، دوست دارند ناامیدیشان را لجوجانه تبلیغ کنند؟ چرا سرخوردگان مایلند که سرخوردگی را یک اصل جهانی ازلی ابدی قلمداد کنند؟ چرا پوچگرایان، خود را برای اثبات پوچ بودن جهانی که ما عاشقانه و شادمانه در آن میجنگیم، پارهپاره می کنند؟ آیا همین که روشنفکران بخواهند بیماریشان به تن و روح دیگران سرایت کند، دلیل بر رذالت بیحساب ایشان نیست؟ من هرگز نمیگویم در هیچ لحظه از این سفر دشوار، گرفتار ناامیدی نباید شد. من میگویم: به امید بازگردیم، قبل از آنکه نومیدی نابودمان کند...
یک عاشقانه آرام
"نادر ابراهیمی"
آنچه هم اکنون در فکرت میگذرد،
زندگی آینده ات را خلق میکند.
تو زندگیات را با افکارت خلق میکنی
و چون مدام در حال فکر کردن هستی، همیشه در حال آفرینشی.
راجع به هر چه بیشتر فکر کنی
یا بر هر چه تمرکز کنی،
همان در زندگیات رخ میدهد.
- راندا برن
از پلیدیهای استبداد، یکی هم این است که شریف زیستن را مدام دشوارتر میکند.
استبداد کارش این است که هر روز آدمهای بیشتری را مجبور به انتخاب بین شرافت و آسایش کند.
استبداد کارش این است که هر روز شریفانه زیستن را دشوارتر کند.
استبداد کارش این است که هر روز بنشیند به تماشای آدمهایی که در ترجیح شرافت بر آسایش یک جا میلغزند و از چشم دیگران میافتند.
استبداد کارش این است که هر روز هزینه شرافت را بالا ببرد
تا تعداد کمتری قادر به پرداخت آن باشند.
استبداد کارش همین است، تهیسازی جامعه از شرافت.
- واتسلاو هاول
روزی برایت خواهم گفت که داشتم چه روزهای عجیب و سختی را پشت سر میگذاشتم و چطور میدیدم که آدمها، یکی یکی از جهانم حذف میشدند، آنان که پیش از این عزیزترین کسان من بودند.
روزی برایت خواهمگفت که نباید به شلوغی اطرافت نگاه کنی، روزهای سخت به تو ثابت خواهد کرد که چقدر تنها و بدون پشتوانهای.
روزی برایت خواهمگفت که جز خودت نباید روی هیچکس حساب باز کنی تا به روزگار من که رسیدی، با دستانی خالی و قلبی لبریز، مقابل مشتهای روزگار نایستادهباشی...
Photo unavailableShow in Telegram
تمام و کمالِ خودت را بگذار روی کار.
فقط کار نکن! به خاطر خودت و به خاطرِ روان و دوامِ خودت؛ با کارت زندگی کن، عاشق باش، لذت ببر و خوش بگذران و رفیق باش.
آدم باید با کارش رفیق باشد و تلاش کند که در لحظهی انجام، بیش از هر چیز دیگری آن را دوست داشتهباشد. آنوقت است که میبیند هم آدمِ موفقی شده، هم کارش خوب پیش رفته و هم با کیفیت و مفید زیسته.
جوری کار نکن که دلت بخواهد زودتر کارت تمام شود و به خانه برگردی. فضای کارت را جوری بساز و جوری کارت را پیش ببر که دو شیوهی متفاوت زیستی، در خانه و در محیط کار برای خودت داشتهباشی و هر دو را هم دوست داشتهباشی، چون زندگی فقط در محیط خانه جریان ندارد، تو داری در تمام لحظاتت زندگی میکنی و باید تلاش کنی درست و باکیفیت زندگی کنی...
❤ 3
00:14
Video unavailableShow in Telegram
اگرچه نزد شما تشنه ی سخن بودم کسی که حرف دلش نگفت من بودم…
👍 3
راستش خیلی وقته که
دیگه مهم نیست! کی چی میگه؛
کی چجوری راجع بهم فکر میکنه؛
کی دوستم داره؛ کی باهام مخالفه و ..
از یه جایی به بعد فقط حال روحی خودم واسم مهم شد..
ورژن قدیمیمو واسه همیشه رها کردم و شدم اینی که الان میبینم!
این ورژنم خیلی چیزا دیگه واسش مهم نیست؛
تنها چیزی که براش مهمه حال خوبِ خودشه!
تنها چیزی که براش مهمه اینه که:
شرمنده ی دلش نباشه...همین🩵
❤ 3
▫️▫️▫️
ﻣﻤﮑﻦ ﺍﺳﺖ ﺧﯿﻠﯽ ﭼﯿﺰﻫﺎﯼ ﻣﻘﺪﺱ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ
ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﯾﮏ ﭼﯿﺰ ﻣﻘﺪﺱﺗﺮ ﻣﯽﺷﻨﺎﺳﻢ؛ ﯾﮏ #ﻓﺎﺻﻠﻪ ...!
ﭼﯿﺰﯼ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﻓﺎﺻﻠﻪﯼ ﻣﻘﺪﺱ ﺷﻨﯿﺪﻩﺍﻳﺪ!؟
ﺍﻧﺴﺎﻥﻫﺎ ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﺧﻮﺑﯽ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ، ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﻣﻌﺎﺑﺪ ﻭ ﻣﺴﺎﺟﺪ مقدس ﻧﯿﺎﺯ ﺑﻪ ﺍﻳﺠﺎﺩ ﻓﺎﺻﻠﻪی ﻣﻘﺪﺱ ﺩﺍﺭند...
ﻓﺎﺻﻠﻪﯼ ﻣﻘﺪﺱ یعنی ﻭﺍﺭﺩ ﻧﺸﺪﻥ ﺑﻪ ﺣﺮﯾﻤﯽ ﮐﻪ ﺣﻖّ ﻣﺴﻠّﻢ ﻫﺮ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺍﺳﺖ !
ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻣﻘﺪﺱ ﺑﺎﯾﺪ ﻫﻢ ﺑﺮ ﺣﺴﺐ ﻣﺘﺮ ﻭ ﻫﻢ ﺑﺮ ﺣﺴﺐ ﻓﮑﺮ ﺭﻋﺎﯾﺖ ﺷﻮﺩ.
ﯾﻌﻨﯽ ﻣﺎ ﺣﻖّ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ ﻫﺮﻃﻮﺭﮐﻪ ﺩﻟﻤﺎﻥ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺍﻣﻮﺭ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺳﺮﮎ ﺑﮑﺸﯿﻢ ﻳﺎ ﺩﺧﺎﻟﺖ ﻛﻨﻴﻢ ...!
حتی ﺩﺭ ﺫﻫﻦ ﻣﺎﻥ ...
#دیدهاید وقتی یک مداد را خیلی به چشمهایتان نزدیک کنید، آن را دوتا میبینید؟ دلیلش این است که چشم هایتان لوچ میشود.!
وقتی از فرط #دوست_داشتن زیاد به یک نفر بچسبید، احساساتتان هم همانند چشمتان لوچ میشود. یعنی یا خوبیهایش را دو تا میبینید یا بدیهایش را هم ...
البته نتیجه یکسان است ...
شما در هر صورت با واقع بینی خداحافظی کردهاید.
مشکل اینجاست که آدمها مداد نیستند!!!
عکاسی مشهور در کتابش نوشته بود: یک عکس فوقالعاده نتیجه فاصلهی مناسب عکاس به موضوع مورد علاقهاش است...
برای داشتن یک رابطهی فوقالعاده همیشه به دنبال بهترین فاصله باشید نه نزدیکترین فاصله..
❤ 3
قدر اونایی که بخاطرتون صبر میکنن رو بدونین.
اونایی که برای دیدنتون، برای حرف زدن باهاتون،
برای داشتنتون تلاش میکنن.
باور کنین خیلی کم پیش میاد کسی شمارو
با همهی نقصهاتون دوس داشته باشه.
کم پیش میاد کسی نبودن شمارو
به بودن یکی دیگه ترجیح بده.
کم پیش میاد کسی اونقد دوستون داشته باشه
که مثل یه مادر توی هر لحظهی زندگیش نگران شما باشه.
اگه یکی از اینارو داری، قدرشو بدون؛
و بهش بگو که قدرشو میدونی،
بذار بدونه.
.
❤ 3