رکابزنان غرب تهران
رسانه خبرپراکنی پویایی گروه فرهنگی ورزشی رکابزنان غرب تهران با هدف توسعه فرهنگ دوچرخه سواری شهروندی و قهرمانی به سرپرستی مهیار مخصوص ارتباط با ادمین : @MAHYAR1980 09125542815 09374549309 آدرس اینستاگرام : WEST.TEHRAN.CYCLISTS
Show more654
Subscribers
No data24 hours
-17 days
-430 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
چراغ شارژی جلو دوچرخه
برند جیو تایوان GIYO
قدرت نورپردازی 1,000 لومن
باطری قدرتمند 4,800 میلی آمپری
مجهز به USB TYPE C
با قابلیت فست شارژ
با قابلیت پاوربانک
با قابلیت پرتاب نور تا ۳ کیلومتر
با قابلیت نصب مرکزی روی کرپی فرمان
ضدآب, ضد ضربه, ضد شوک الکتریکی
قابل استفاده روزمره و طبیعت گردی
بدنه آلومینیوم یک پارچه CNC شده
تعداد محدود فروش به مصرف کننده
💚قیمت ۲،۰۰۰،۰۰۰ تومان💚
دوچرخه مریدا one twenty ازبهترین تنه های مریدا،دو کمک کارکرد ۳ سال ونیم ،با لوازم رده بالای تعویض دنده slx شامل دسته دنده شانژمان و خودرو,طبق انداز جلو s ram و کمک وسط رده بالای fox،کمک جلو gila rst,ترمز شیمانو،توپی عقب xt،توپی جلوشیمانو،ترمزدیسک وروغنی،تنه مدیوم سایز ۱۸،سایز چرخ ۲۶,لاستیک maxsis
فنی سلامت ،تمام سرویسها و شستشوی زنجیر و روغنکاری به موقع انجام شده
قیمت مناسب مصرف کننده
۳۷ میلیون تومن، فقط تنه خالیش همین قیمتاست
مناظره رادیویی دو رییس فعلی و اسبق فدراسیون دوچرخه سواری در مورد اعزام تیم ملی به مسابقات تایلند و ناکامی های اخیر رشته دوچرخه سواری
حتما گوش کنید تا ببینیم با کی ها طرفیم...!
Repost from N/a
🔻رالی چاپر، دوچرخهای بود که داشتنش، آرزوی اکثر بچههای دهه ۷۰ میلادی بود، با صندلی و دسته فرمانبلند. از آن زمان، طرفدارانش تعلقخاطر خاصی به آن داشتند.
حالا، آن طراحی متمایز، دوباره برای نسل جدیدی از هواداران عرضه میشود. جین مککوبین چرخی زده در خاطرات دوستداران این دوچرخه.
Source: BBC
@rahavandbike🍃🚴♂🚴♀🚴♀🚴♂🚴
Repost from اتحادیه راهبران مترو تهران
💢 او یک کارگر بود!
✍️رحیم قمیشی
نوجوان بود که پدرش مُرده بود. خودش مانده بود و خواهرانش. چهار کلاس بیشتر نخوانده بود که مجبور شد برود کار کند.
و از همان وقت پدرم شد یک کارگر. کودک کار!
کارگری هم دنیای خودش را دارد. کار میکرد و خوشحال بود که دستش به طرف هیچ غریبهای کشیده نیست.
قیل از سال ۵۷ کارگران را روز کارگر میبردند جاوید شاه بگویند، او نمیرفت.
خیلی بدش میآمد.
بعد از ۵۷ کارگران را میبردند برای روز کارگر، باز نمیرفت!
پدرم یک کارگر بود!
نان بازوی خودش را میخورد، ماههای رمضان همیشه روزه بود، خانه که میآمد آنقدر عرق ریخته بود که نرسیده میپرید حوض کوچک خانهمان و در آبش دراز میکشید. من کودک بودم، برادرانم میگفتند سرت برود زیر اب روزهات باطل میشود.
او میخندید. چه حرفها!!
دم غروب با رادیوی خانه ور میرفت کدام موج اذان را زودتر میگوید تا پارچ آب یخ را سر بکشد و سیگارش اُشنویش را روشن کند.
ما میخندیدیم؛
- این که اذان اهواز نبود.
او کاری نداشت!
- اذان، اذان است...
پدرم یک کارگر بود!
از سیاستبازی چیزی نمیدانست، از تصمیمات مهم کشوری هم، اما جنگ که شد حتی یک روز اهواز را ترک نکرد، بمب میآمد وخمپاره و گلوله، اما حاضر نبود برود. میگفت رزمندهها به امید ما میجنگند، ما کجا برویم!؟
پدرم یک کارگر بود!
وقتی پنج پسرش همزمان جبهه بودند، دم برنیاورد. نگفت پس دیگران چه؟
نگفت فرزندان مقامات کجایند!
او یک کارگر بود. میدانست اگر همه بگویند پس آن دیگری، هیچکاری پیش نمیرود! کار برای کارگران است، بقیه بیمارند!
آنوقت خوزستان میافتاد دست عراقیها
پدرم یک کارگر بود!
وقتی پسرش در عملیات کربلای چهار مفقود شد، و گروههایی آمدند برای تبریک گویی شهادتش، همه را از خانه بیرون کرد.
- اگر تبریک دارد خودتان بروید شهید شوید. پسرم تا پیکرش نیاید برایم زنده است.
تحملش چند ماه بیشتر طول نکشید، پسرش را ندیده و رفت. دلش به او دروغ نگفته بود.
وقتی رفت دستهایش هنوز بوی گونیهای برنجی را میداد که هر روز باید جابهجا میکرد.
یک بار هم سراغ بنیاد شهید نرفت.
او یک کارگر بود. شرافتش اجازه نمیداد.
پدرم یک کارگر بود!
درآمد اندکش را صرف تحصیل بچههایش میکرد، همه را فرستاد دانشگاه تا مثل خودش با زحمت و رنج بزرگ نشوند. تا مثل خودش ندوند دنبال کارهای سخت جانفرسا.
پدرم یک کارگر بود!
از مملکتداری همین را میدانست، که اگر فرمانروایان خوب باشند وضع مملکت خوب میشود، و اگر بد باشند وضع مملکت بد!
برای همین هیچوقت آنها را قبول نداشت.
نمازش را تند میخواند، او برای نمایش نماز نمیخواند، میدانست خدا نماز تند تند او را قبولتر میکند.
پدرم یک کارگر بود!
کف دستهایش زمخت بود. چینهای پیشانیاش زیاد، صورتش آفتاب خورده، صبح تا شام سر کار بود و کم میدیدمش. اما به او افتخار میکردم.
او نان حلال برایمان میآورد. عرقش هم خوشبو بود، خِر و پُف کردنهای شبانه خوابش هم، دلنشین!
پدرم یک کارگر بود!
عمرش کوتاه بود. اما با عزت زندگی کرد.
او زیاد نماند.
نماند تا ببیند روزی به او میگویند تو از مسائل پیچیده کشور چه میدانی!
نماند تا ببیند اگر بگوید میخواهم کشورم حاکمانی با نظر من داشته باشد، به او خشم میگیرند؛
کارگر را چه به این حرفها...
برخی بهجایت تصمیم میگیرند.
آنها بهتر میدانند!
نماند تا ببیند همان فرزندان تحصیکردهاش که در زمان جنگ جبهه بودند و بعضی ترکش خوردند و بعضی مفقود، میشوند ناخودی، متهم میشوند به تحت تاثیری اجانب!! متهم میشوند به عدم درک اسلام...
پدرم یک کارگر بود!
از حقهبازیهای سیاسی چیزی نمیدانست!
از دروغگویی برای قدرت چیزی نمیفهمید.
ولی ذاتش به او گفته بود، پولدارها همه حقهبازند. نمیشودکسی ده خانه داشته باشد و دزد نباشد! هر چقدر هم ریش و تسبیح داشته باشد.
میدانست قدرتمندان همه دغلبازند. فقط دروغ میگویند تا بیشتر چپاول کنند.
شاید او یک کمونیست بود، و خودش نمیدانست!
پدرم یک کارگر بود!
و من میدانم، کارگران خیلی خوب میفهمند.
هم پیچیدگیهای دروغگویان را
هم نافهمی متظاهرین را...
اگر او بود
شک ندارم میگفت
اینها که فکر میکنند خیلی میفهمند
از نادانترین آدمها هستند
فقط خودشانند که نمیفهمند!
روز کارگر
به همه کارگران وطنم مبارک
دستهای آنها چه بوسیدنی است!
من باور دارم کارگران از همه بیشتر میفهمند.
آنها آزادگی و راستگویی
و دردها و حقایق مردم را
خوب میدانند.
فقط کارگرها میدانند تورم یعنی چه!
فقط کارگرها میدانند ظلم یعنی چه.
نداشتن چه طعمی دارد!
و داشتن شرافت
چه لذتی!
@Etehad_metro