آمیگـ🫀ـدال

پسر کوچیکی که برده‌ی خشن ترین مافیا میشه🤤⁉️ #گی #اجباری #بی‌دی‌اس‌ام #دارک #مستر #اسلیو #محکم توم #تلمبه میزد!💦 _آییی وحشی!آروم جرم دادی😭 _تو هنوز #نفهمیدی سندت به نام #منه؟هر #کاری هم #دلم بخواد #باهات میکنم😏❗ https://t.me/+3_2RNa3a2NhkMDZk https://t.me/+3_2RNa3a2NhkMDZk

🚷رابطه‌شیطان‌و‌فرشته🔥😱 شیطانی که فرشته رو مجبور می‌کنه بیاد توی تختش و بهش سرویس بده...💀‼️

#گــی #BDSM💦 با لذت به #تاج تخت تکیه دادم و به حاتک که #همین چند دقیقه پیش ظاهر شده بود #نگاه کردم 🔥💥 لبمو با زبونم تر کردم و گفتم :« #میدونی باید چیکار کنی نه؟ باید چهار دست و پا بیای و #التماس کنی که #بزارمش توی دهن گشادت❗️ نفس عمیقی کشید و چهار دست و پا اومد سمتم #نشستم لبه تخت و با کفش به زمین #ضربه زدم تا درست جلوم باشه🔥👞 وقتی #درست جلوم زانو زده بود عضومو از #شلوار بیرون آوردم و دستمو گذاشتم روی #موهای سفیدش سرشو نزدیک کرد و لیسی به عضوم زد میدونستم #دارویی که خورده باعث شده سوراخش #همین الان برام باز و بسته بشه 👀👅 https://t.me/+CH6KAXmglXVjMTBk https://t.me/+CH6KAXmglXVjMTBk ۳ پاک شه 🌞

نویسنده دیگه کوشته شده خودتون ادامه بدید....

آمیــگدال🫀 #part_102 〰︎〰︎〰︎〰︎〰︎〰︎〰︎〰︎〰︎〰︎〰︎〰︎〰︎☙ حتی اگه یه روزی خودمو راضی کردم ازدواج کنم هیچوقت بچه دار نمیشم.نمیتونم واسه یه بچه پدری کنم چون تمام احساسات پدرانم رو خرج چیاکو کردم و میکنم. میترسم از اینکه ازدواج کنم و همین به روحیه ش لطمه بزنه.وابستگی ش به خودم رو میدونم و همین منو میترسونه از اینکه یه روز نباشم بمیرم بچه م چجوری دووم میاره؟ حتی نمیتونم به پیمان یا سیاوش بسپرمش چون کسی غیر از خودم نمیتونه مواظبش باشه.کسی نمیتونه اندازه من لوسش کنه وقتی مریض میشه تا صبح بالا سرش باشه یا وقتی کابوس میبینه با حوصله باهاش حرف بزنه و آرومش کنه. هیچکس اندازه من پسرمو بلد نیست.موهاشو از تو صورتش کنار میزنم. _میخوای موهاتو پشت سرت ببندم؟ اینجوری اذیت میشی. با دهن پر آره ای زمزمه میکنه که ضربه آرومی روی پاش میزنم. _با دهن پر حرف نزن. با کش مو هاش که همیشه تو دستمه موهاشو عقب بالای سرش جمع میکنم و چندتا تار مو رو جلو ول میکنم. در اتاق دوباره به صدا درمیاد و باز میشه. تینا با یه سینی وارد اتاق میشه و بدون حرفی سینی رو روی تخت میزاره و از اتاق بیرون میره. ماگی که داخلش شیر داغ رو برمیدارم و کمی فوت میکنم تا زبونش نسوزه. ماگش رو دستش میدم که به لباش نزدیک میکنه و آروم ازش میخوره.به ماگش که نگاه میکنم خندم میگیره. بچم فقط قد و ماهیچه رو بزرگ کرده ولی هنوز انقدر کوچولو که ماگش طرح پاندا و کودکانه ست.

#گی #امپرگ #بی‌دی‌اس‌ام #گرایشی🔞 #دستکش هاش رو پوشید و #شلاقی که #چند تا #رشته داشت رو به #سمتم اورد: _این چطوره؟! جنسش عالیه‌‌‌.البته شنیدن کی بود مانند دیدن؟بهتره خودت امتحانش کنی تا بفهمی چی‌میگم.❌ محکم اون رو بالا برد و روی بدنم کوبید که حس کردم پوستم از هم شکافته شد و یه لیوان اب جوش روش ریخته شد! چنان #دادی از #دردش زدم که #اشک از #چشمم اومد... #سامین هم #خندید و #ضربه‌ی دیگه‌ای به #شکمم زد: _بزار یدونه بزنم بعد حال کن. داد زدم: _نزن کثافت درد میکنه. #اونم با #لذت #ضربه‌ی دیگه‌ای روی #رونم #کوبید: عه؟خب منم می‌زنم که درد کنه😏❗️ https://t.me/+3_2RNa3a2NhkMDZk https://t.me/+3_2RNa3a2NhkMDZk

پســـر رو از خونـــه عشقـــش دزدیــده⛓️ و داره بهش تجــــ.ـاوز🩸 میکنه اما اون پســـر نمیتــونه تحمـــل کنـــه و...😱😰 #گــــــــــــی 🏳‍🌈 #گــــــــــــی 🏳‍🌈 الت نقلیشو توی دستش چنگ زد و یهویی فشار داد ..😰 شدت و یهویی بودنش آوان رو مجبود کرد چشماش رو ببنده ونفسش رو حبس کنه ...✂️ لمس بیضه هاش و ضربه های کم و کوتاه مدتش باعث شد از درد گریه کنه ...🔥 و حتی داد بزنه ...🩸 تمام این مدت #عرشیا با آلت #سیخ شدش و چشمای مشتاقش💦 ریکشن آوان رو نسبت به کار هاش #انالیز میکرد و #لذت میبرد ..⛓️ #ضربات یکی پس از دیگردی #سنگین تر میشد ...💦 تخمـ.ـای خوشگل و کوچیکش قرمز شده بود آوان به گریه و هق هق افتاده بود😱 "ترو خداااا ولم کننن مرگ من... "💦 https://t.me/+ehBMn6HmJ-Y3Njg0 https://t.me/+ehBMn6HmJ-Y3Njg0 ۱۲ ظهر پاک شه 🌞

اراز پسری که لات و قلدر محلشونه و عاشق مرد ثروتمند پولداری‌ میشه🍑❤️‍🔥🔞🍑🔥 #پسرک #لات خمار سرشو روی گردنش می‌ماله. -می‌ترسی با من ببیننت چاوه خوشخو؟؟ اصالتت لکه دار میشه حتما. سر پسر رو از خودش دور می‌کنه و میغره: -گمشو اراز!سگم نکن! اراز با خنده‌ی مستی کنار میره. -گفتم که نمی‌خوای با من ببیننت! میترسی… با #سیلی #محکمی اونو به خودش میاره. -میترسم کار دست خودت بدی پسره‌ی نفهم. با اون لاابالی گریات و دوستای مضخرفت و بساط مشروب خوریتون. به این کارا نمیگن عاشق بودن گمشو ادم شدی بیا.🔞🔥 https://t.me/+oU1JfDKinAA3YTBk https://t.me/+oU1JfDKinAA3YTBk

#ددی_لیتل #خیس_کننده_ترین_رمان ددیش به زور براش آمپول میزنه ! میدوئه طرف در ک سری میگیرمش تک خنده ای میکنم - بهتره دراز بکشی رو تخت ‌کوچولو ! گریه اش بلند میشه + من میترسم ... حالم خوبه نمیخام میبرمش‌طرف تخت و به زور درازش میکنم - تکون بخوری طوری میزنم ک دردت بیاد ! با این حرفم آروم میشه ولی هق هق های آرومش و میشنیدم - الانم برگرد رو شکمت دراز بکش اخمی می‌کنم ک برمیگرده بدون معطلی شلوار و شورتش و میکشم پایین ک میخاد بلند شه دستمو میزارم رو کمرش - بخواب تکونم نخور سفیدی تنش هر آدمی و میتونست از خود بی خود کنه میرم سرنگ و برمیدارم و آمپول و آماده میکنم نزدیکش میشم الکل و میکشم روی برجستگی باسنش ک خودشو منقبض میکنه - شل کن خودتو ! تازه شروع شده پارت های خفنش به زودی گذاشته میشه https://t.me/+HwOwEQij-_40YmU0 https://t.me/+HwOwEQij-_40YmU0