𝙓-𝙋𝙄𝙉𝙆
پینک یک روزی اینجا بوده. -چنل ناشناسمون: https://t.me/ThisisaboutPink
Ko'proq ko'rsatish438
Obunachilar
Ma'lumot yo'q24 soatlar
+17 kunlar
-730 kunlar
Post vaqtlarining boʻlagichi
Ma'lumot yuklanmoqda...
Find out who reads your channel
This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.Nashrni tahlil qilish
Postlar | Ko'rishlar | Ulashishlar | Ko'rish dinamikasi |
01 واقعا مودب بودن خیلی مهمه بچهها. هیچوقت سعی نکنید تو همچین جاهایی پاچه پاره باشید و فکر کنید مردم ازتون میترسند و کارتون رو راه میندازند اینجوری. آره شاید زودتر راه بندازند اما فقط به این خاطره که دیگه نمیتونند ریخت نحس طرف رو تحمل کنند. کلا آدم نباید خودش رو انقدر ارزون نشده بده تو جامعه. | 165 | 3 | Loading... |
02 یا طرف فرم رو لیدرلی پرت میکنه روی کانتر=)))))))))))))))). مادرجنده. منم فرمو پرت میکنم برای همچین آدمایی البته. اونقدر خویشتندار نیستم. | 173 | 3 | Loading... |
03 یعنی یه سلام و خداحافظی کردن چیه که بعضیا بلد نیستند؟ مثل گاو میاد کارشو میکنه و میره. معلوم نیست تو کدوم خانوادهی بیلولی بزرگ شدند. | 191 | 6 | Loading... |
04 وقتی کار خدماتی انجام میدی و هر روز با مردم سر و کار داری تازه میفهمی که واقعا نصف بیشتر مردم بیشعور و خنگ و کودنند. | 194 | 5 | Loading... |
05 یارو گوشی دستشه ولی چکهاش رو تایید نمیکنه. یعنی کاری که خودش باید انجام بده رو میندازه گردن ما و میخنده میگه برای شما راحتتره!!!! گوه خوردی؟ انقدر از اول تا آخر منت گذاشتم سرش و بولیش کردم که همونجا به غلط کردن افتاد. بیخود میکنی سی تا چک میاری تا تاییدشون کنی وقتی خودت باید انجام بدی. | 182 | 1 | Loading... |
06 من متوجه شدم هرچقدر با مشتری مهربونتر باشی، به همون میزان جوگیرتر میشند و فکر میکنند چه عن خاصی هستند. حتما باید برینی سرشون تا مودب بشینند پشت باجه. | 184 | 2 | Loading... |
07 بعد آقاهه طلبکارم هست و بعد از اینکه لطف کردم خارج از نوبت رمز چاپ زدم براش، میگه تو وظیفته باهام بیای چون من بیسوادم. به کیرم که بیسوادی؟ تو بخشنامه ما به جد نوشته شده که آدم بیسواد حتما باید با معتمدی که تو سیستم تعریفش کرده بیاد بانک و به هیچعنوان تنها نیاد چون بیسواده. معتمد که نداری، فرمم که من پر کردم برات، گوهم میخوری؟ | 187 | 2 | Loading... |
08 امروز خیلی کلهکیری بودم. حتی به مشتریهای طلبکار هم ریدم. لطف آدم رو وظیفه تلقی میکنند ملت. به تخمم که انقدر خنگی که یک رمز نمیتونی عوض کنی و تو اوج شلوغی بانک انتظار داری باهات بیام تا حضرت همایونی رمزش رو تغییر بده؟ | 185 | 2 | Loading... |
09 بعد واقعا بندهخدا حوصله سر بره. خاطره تعریف میکنه و ما خوابمون میبره. خودش میخنده و بقیه هم مجبورند که بخندند. و کاملا حس میکنم که بوجی موجی شدنم با ارشد و معاونمون داره اذیتش میکنه چون همهاش داریم میخندیم باهم.
زن چهل و چند سالته اما با من تازهکاری که بیست سال ازت کوچیکترم داری بازی درمیاری. حالت بد🫸🏻. | 189 | 3 | Loading... |
10 ارشد و معاونمون خیلی با من بوجی موجی شدند چون آدمهای سالم و بزرگسالی هستند؟ ولی رییسمون واقعا پسیواگرسیو و ویرده. بعد جالبه یک بار من گفتم آدمهای پسیواگرسیو فلان طور هستند و این یکهو پرید وسط و با افتخار اینجوری بود که وای آره منم پسیواگرسیوم. به تخمم آج؟ | 188 | 2 | Loading... |
11 رییس من آدم پسیواگرسیویه و گاها با شوخی و خنده تیکه میندازه بهت. امروز هر دوباری که پسیواگرسیو بازی درآورد با شوخی و خنده کیرش کردم و این نشون میده که دیگه حوصله مودبانه دیل کردن با ملت رو ندارم تو محیط کار. البته جوری رفتار نمیکنم که فکر کنند دارم بیف پیدا میکنم باهاشون اما زیرپوستی منظورم رو میرسونم تا برند اورثینک کنند بخاطرش🙏🏻. | 194 | 2 | Loading... |
12 خوبه که این چنل وجود داره و میتونم بگم حالم خوب نیست. چون اون بیرون من خیلی آدم خوشحال و سرزندهای بنظر میرسم که هروز گردش و تفریحه و خیلی میخنده. ولی درواقع خوردم کف زمین و تیکههام پخش و پرت شدن اینور اونور. دست چپم یک جاست، دست راستم جای دیگه، پام یک جاست و سرم یک ور دیگه. کاملا تکه پاره شدم و این بخاطر مصیبت عظیمی نیست. فقط انگار قبلا لبه پرتگاه آویزون بودم و چمنها رو تو مشتم چنگ زده بودم تا سقوط نکنم اما بعد از چندین سال خسته شدم، مشتم رو باز کردم و پرت شدم پایین و دیگه از شدت ضربه چیزی حس نمیکنم. | 273 | 9 | Loading... |
13 نمیدونم تراپی بشم و یا زنگ بزنم به اون خانم فالگیر. دلولو بودن راحتتر از تراپی شدنه. | 246 | 1 | Loading... |
14 جدی جدی با صورت خوردم زمین و نمیتونم بلند شم. | 247 | 1 | Loading... |
15 ۲۵ سالمه و هیچوقت تا این حد تکهتکه و از هم گسیخته نبودم. کاملا متوجهم که دیگه Self Awareness جواب نمیده و باید تراپی بشم. اما همین پروسه پیدا کردن یک تراپیست خوب، خستهام میکنه. | 247 | 2 | Loading... |
16 ملی دماغش رو عمل کرده. چندتا کیک هویج و چیزکیک گرفتم و رفتم خونهاشون و تا دیدمش اینجوری شدم که قربون صورت ورمکرده خوشگلت برم=((((. اصلا پیادهروی نمیچسبه بهم از وقتی این بچه خونهنشین شده. | 251 | 1 | Loading... |
17 من جدا بدم میاد که یک نفر با همه خوب باشه بلااستثنا و با هیچکس حتی بیف نداشته باشه و بهش افتخار کنه. یک چیزی در مورد چنین آدمهای غلطه. | 283 | 7 | Loading... |
18 این دخترهی پیپل پلیزرم که با هرچی عن و گوهه دوسته. | 276 | 2 | Loading... |
19 کم میخوابم، بد میخوابم، غذا زیاد میخورم، ستون فقراتم درد داره، چشمهام مدام میسوزه، نمیتونم تمرکز کنم، نمیتونم زندگی کنم. دوست دارم فقط پیادهروی کنم. نمیدونم کجا. فقط دوست دارم راه برم تو خیابونها. | 385 | 6 | Loading... |
20 انقلاب به تئاتر شهر، جلوی سردر اصلی دانشگاه تهران که آدمها همیشه روی سکوهاش مینشینند، یک نیمکت گذاشته شده لبهی جوب و کنار خیابون. امشب که تنهایی از پیادهروی برمیگشتم، نشستم روی نیمکت، هدفون روی گوشهام بود، باد موهام رو اینور اونور میکرد و من پای چپم رو عقب و جلو میکردم و خیابون و آدمها رو تماشا میکردم. همه چیز آروم بود، ماشینها و رهگذرها گهگاهی نگاهم میکردند اما بسیار ناچیز و فراموش شدنی بنظر میرسیدم و این برای من لذتبخش بود. دوست داشتم زندگی همونجا متوقف بشه و دیگه جلوتر نره. | 287 | 2 | Loading... |
21 خیلی دوست دارم که بدونم آدمها چطور با غم از دست دادن دوست صمیمیشون کنار میاند و چطور با فقدانش میسازند. و شاید بهتره دقیقتر بگم که چطور با مرگ همچین کسی میتونند دیل کنند؟ چون بعد از سه سال من هنوز نتونستم خودم رو جمع کنم و هنوز از نبودن ناز گریهام میگیره و با دوستهای مشترکمون دیگه رفت و آمد ندارم چون حضورشون من رو یاد ناز میندازه و باعث میشه احساس خفگی بکنم. و انگار بعد از اون دیگه هیچ فردی وجود نداره که من رو اونطور بفهمه و من دیگه هیچوقت قرار نیست اون ارتباط صادقانه انسانی رو با کسی تجربه کنم و تمام اینها باعث میشه دیگه نتونم در روابط دوستانهام فانکشن درستی داشته باشم. و انقدر باور کردن مرگ این آدم برای من سخت بوده که شاید اولین باره انقدر مستقیم درموردش با سرواژه «مرگ» صحبت میکنم. | 503 | 9 | Loading... |
22 Those misogynistic creeps love to laugh and sneer at how close women are with each other. But deep down, you know they're just a bunch of lonely, insecure losers who wish they could have that kind of love too, even if they'd never say it out loud. | 463 | 4 | Loading... |
23 عشقی که به زنها و تمام زنهای این دنیا دارم باعث میشه قلبم تپ و تپ بزنه. | 578 | 3 | Loading... |
24 خیلی خوشحال میشم وقتی دخترها خوش میگذرونند. فرقی نمیکنه غریبه باشند، آشنا باشند، جوان باشند، نوجوان باشند و یا هر چیز دیگری. دیدن چند دختر رندوم در خیابان که باهم میگند و میخندند خوشحالم میکنه. | 547 | 7 | Loading... |
25 قاشق را میبرد داخل دهانش، قاشق میخورد به دندانهایش، انگشتهایم جمع میشوند، ناخنم فرو میرود داخل گوشت دستم. دروازهبان پنالتی را میگیرد، عصبانی میشود، با دهان پر از برنج فریاد میکشد و دست میکوبد روی میز، دانههای لزج برنج پرت میشوند روی صورتم. ابروی سمت چپم میپرد. بازیکنها برای پنالتی دوم آرایش مخصوص میگیرند. هیجانزده میشود و قاشق پر از برنج و خورشت را میبرد داخل دهانش. قاشق محکمتر از قبل میخورد به دندانهایش. گریهام میگیرد. نگاهش میکنم، تماشایش میکنم، اشک فرو میریزد روی صورتم، خودم فرو میریزم روی میز. اینبار دروازه باز میشود، از شادی فریاد میزند، دانههای برنج در هوا پرت میشوند، من سرم را محکم میکوبم روی میز. سرم گیج میرود. گرمای چیزی را روی پیشانیام احساس میکنم. سرم را دوباره و دوباره و دوباره و دوباره میکوبم روی میز. صدا در گلویش خفه شده است. تماشایم میکند. ماتش برده است. من هم تماشایش میکنم. آن مرد میانسال را با شکم برآمده و صورت قرمز ورمکرده تماشا میکنم و عوق میزنم.
•از داستان "مگس جامائیکایی"•
#مجموعه_داستان 🪗 | 526 | 5 | Loading... |
26 نصفه و نیمه بودم. غذا را پخته یا نپخته نیمه کاره روی گاز رها کرده بودم. سر کف کردهام را شسته و نشسته از سینک بیرون کشیده بودم. لقمه را جویده و نجویده قورت داده بودم. آدمهای زندگیام را شناخته و نشناخته فراموش کرده بودم. لبهای زنهای بسیاری را بوسیده و نبوسیده از میان لبهای خودم بیرون کشیده بودم. مشکل ارباب رجوعهای همیشه حاضر در محل کارم را حل کرده و نکرده به آدمهای دیگر واگذار کرده بودم. جواب خداحافظی مادرم را داده و نداده، گوشی را قطع کرده بودم. کرایه صاحبخانه را داده و نداده، اتاق خواب بدون پنجره و تهویهاش را قرق کرده بودم. طناب دار را درست و نادرست به لوستر آویزان کرده بودم. با خنده افتاده بودم کف زمین و گچ و خاک سقف ریخته و نریخته نشسته بود روی صورتم و تنم و دستهایم و دهانم و چشمهایم. مرده و نمرده بلند شده بودم، لباسم را تکانده بودم و همانطور نصفه و نیمه کاره به زندگی ادامه داده بودم.
•از داستان "مگس جامائیکایی"•
#مجموعه_داستان 🪗 | 402 | 9 | Loading... |
27 احساس میکنم دارم سقوط آزاد میکنم و آخرین رشتههایی که با انسانها بافته بودم، دارند پاره میشند. از اینکه انسان هستم و با انسانها در ارتباط رنج زیادی میکشم. | 394 | 6 | Loading... |
28 من دلم نمیخواد آدم باهوش، هنرمند، مستعد، توانا، با اعتمادبنفس، کاریزماتیک، جالب، زیبا یا هر چیز دیگری باشم در ذهن دیگران. دلم میخواد بعنوان superficialترین انسان جهان هستی در مغز مردم زنگ بزنم و انقدر محو بشم که یادشون نمونه همچین آدمی هم وجود داشت. دوست دارم خنگ و سطحی و کمعمق دیده بشم. | 407 | 6 | Loading... |
29 کاش واقعا مردم یه حموم برند قبل از اومدن به بانک. بینی و نای و ریه و همه چیزم سوخت از بوی گوهشون. | 442 | 2 | Loading... |
30 ساعت کاریمون شده ۶. همه جای دنیا ساعتها رو جابجا میکنند، آخوندها هم ساعت کاری ادارات رو یک ساعت میکشند اینور و احساس زرنگ بودن میکنند. | 423 | 1 | Loading... |
31 انقدر کندریک لامار گوش دادم تو خونه و خیابون، اینجوری هستم که گنگ گنگ گنگ😾😾😾. | 472 | 2 | Loading... |
32 ناراحتم. میدونم چرا. نمیخوام به روم بیارم فقط. | 517 | 3 | Loading... |
33 Media files | 587 | 1 | Loading... |
34 اصلا تو فصل بهار نباید خونه موند. حروم میشه. | 560 | 3 | Loading... |
35 امروز که خونهام دارم میمیرم از فرط بیحوصلگی و کسل بودن. متوجه نمیشم بقیه چطوری دو سه روز پشت هم خونه میمونند. | 531 | 2 | Loading... |
36 یک چیزی درمورد «من» بهم بگو که فکر میکنی خودم ازش بیخبرم👨🏻🍳.
https://t.me/harfmanbot?start=6295652119205 | 546 | 2 | Loading... |
37 اینجا؛ | 506 | 1 | Loading... |
38 امروز رفتیم کافه وست تو نوفل لوشاتو و به طرز شدیدی خورد تو ذوقمون چون نمیذاشتند تو راه پلههای معروفشون عکاسی کنیم. خوب با لوکیشنتون انقدر تبلیغ نکنید آشغالا وقتی به هیچ دردی نمیخوره. | 387 | 2 | Loading... |
39 از اینستاگرامم بوی فوتبال و تستسترون میاد. | 391 | 2 | Loading... |
40 میذارمشون اینستاگرام ولی قبلش شما ببینید💅🏻. | 482 | 4 | Loading... |
واقعا مودب بودن خیلی مهمه بچهها. هیچوقت سعی نکنید تو همچین جاهایی پاچه پاره باشید و فکر کنید مردم ازتون میترسند و کارتون رو راه میندازند اینجوری. آره شاید زودتر راه بندازند اما فقط به این خاطره که دیگه نمیتونند ریخت نحس طرف رو تحمل کنند. کلا آدم نباید خودش رو انقدر ارزون نشده بده تو جامعه.
👏 24👍 8
یا طرف فرم رو لیدرلی پرت میکنه روی کانتر=)))))))))))))))). مادرجنده. منم فرمو پرت میکنم برای همچین آدمایی البته. اونقدر خویشتندار نیستم.
😭 20👏 2
یعنی یه سلام و خداحافظی کردن چیه که بعضیا بلد نیستند؟ مثل گاو میاد کارشو میکنه و میره. معلوم نیست تو کدوم خانوادهی بیلولی بزرگ شدند.
👍 23
وقتی کار خدماتی انجام میدی و هر روز با مردم سر و کار داری تازه میفهمی که واقعا نصف بیشتر مردم بیشعور و خنگ و کودنند.
👍 22
یارو گوشی دستشه ولی چکهاش رو تایید نمیکنه. یعنی کاری که خودش باید انجام بده رو میندازه گردن ما و میخنده میگه برای شما راحتتره!!!! گوه خوردی؟ انقدر از اول تا آخر منت گذاشتم سرش و بولیش کردم که همونجا به غلط کردن افتاد. بیخود میکنی سی تا چک میاری تا تاییدشون کنی وقتی خودت باید انجام بدی.
👍 21👏 1
من متوجه شدم هرچقدر با مشتری مهربونتر باشی، به همون میزان جوگیرتر میشند و فکر میکنند چه عن خاصی هستند. حتما باید برینی سرشون تا مودب بشینند پشت باجه.
👍 23🤝 1
بعد آقاهه طلبکارم هست و بعد از اینکه لطف کردم خارج از نوبت رمز چاپ زدم براش، میگه تو وظیفته باهام بیای چون من بیسوادم. به کیرم که بیسوادی؟ تو بخشنامه ما به جد نوشته شده که آدم بیسواد حتما باید با معتمدی که تو سیستم تعریفش کرده بیاد بانک و به هیچعنوان تنها نیاد چون بیسواده. معتمد که نداری، فرمم که من پر کردم برات، گوهم میخوری؟
👍 21😭 3
امروز خیلی کلهکیری بودم. حتی به مشتریهای طلبکار هم ریدم. لطف آدم رو وظیفه تلقی میکنند ملت. به تخمم که انقدر خنگی که یک رمز نمیتونی عوض کنی و تو اوج شلوغی بانک انتظار داری باهات بیام تا حضرت همایونی رمزش رو تغییر بده؟
😭 16👍 5
بعد واقعا بندهخدا حوصله سر بره. خاطره تعریف میکنه و ما خوابمون میبره. خودش میخنده و بقیه هم مجبورند که بخندند. و کاملا حس میکنم که بوجی موجی شدنم با ارشد و معاونمون داره اذیتش میکنه چون همهاش داریم میخندیم باهم.
زن چهل و چند سالته اما با من تازهکاری که بیست سال ازت کوچیکترم داری بازی درمیاری. حالت بد🫸🏻.
😭 20🤨 2👏 1😁 1
ارشد و معاونمون خیلی با من بوجی موجی شدند چون آدمهای سالم و بزرگسالی هستند؟ ولی رییسمون واقعا پسیواگرسیو و ویرده. بعد جالبه یک بار من گفتم آدمهای پسیواگرسیو فلان طور هستند و این یکهو پرید وسط و با افتخار اینجوری بود که وای آره منم پسیواگرسیوم. به تخمم آج؟
😭 23❤ 1