کتابفروشی آرا
تهران خ کارون بین مرتضوی و مالک اشتر پلاک ۱۶۸ ارتباط با ادمین: @MostafaArabani
Ko'proq ko'rsatish360
Obunachilar
Ma'lumot yo'q24 soatlar
Ma'lumot yo'q7 kunlar
+330 kunlar
- Kanalning o'sishi
- Post qamrovi
- ER - jalb qilish nisbati
Ma'lumot yuklanmoqda...
Obunachilar o'sish tezligi
Ma'lumot yuklanmoqda...
👈 نه رمانی که دنیا را تغییر دادند :
🍃🍃🍃
📚 کلبهی عمو تام
✍ هریت بیچراستو
داستان کلبه ی عمو تام (یک برده ی افریقایی - امریکایی) وحشت از برده داری را برای نخستین بار به توجه عموم از طریق مطالعهی شخصی افراد جامعه رسانید و غوغا به راه انداخت .
این رمان نهضت الغای برده داری را در شمال امریکا گسترده تر کرد ، تنش ها با برده داران جنوب امریکا را افزایش داد و همانطور که لینکلن اشاره کرد ، حتی باعث راه انداختن جنگ داخلی در کشور شد .
📚 جنگل
✍ آپتون سینکلر
اگر چه این کتاب برای روشن کردن وضعیت اسفناک قشر محروم کارگر و فساد عمیق صاحبان قدرت نوشته شده است ، موجب اعتراض عموم به بهداشت غذایی نیز شد . گلایه ی معروف سینکلر این است :
"من قلب آن ها را نشانه گرفتم ولی اتفاقی تیرم به شکم شان خورد"
این رمان یکی از پر نفوذترین رمان های امریکایی به لحاظ سیاسی در قرن گدشته بود .
تئودور روزولت ، رییس جمهور وقت ، پس از خواندن رمان جنگل خواستار بررسی صنعت بسته بندی گوشت شیکاگو شد . در عرض یک سال ، قانون بازرسی گوشت ، همراه قانون غذا و داروی خالص ، وضع شد که بعدها راه را برای سازمان غذا و دارو هموار کرد .
📚 در جبهه ی غرب خبری نیست
✍ اریش ماریا ریمارک
در جبهه ی غرب خبری نیست ، یکی از بهترین رمان های ضد جنگ است که ترس از سنگرهای خندق مانندِ جنگ جهانی اول را از دید یک سرباز جوان آلمانی نشان می دهد .
این رمان، به بیهودگی جنگ می پردازد و اغلب از سوی هم وطنان ریمارک که احساس می کردند این رمان تلاش های جنگ آلمان را کوچک شمرده ، هم تحسین و هم انتقادهای تند را هم زمان برانگیخته است .
این رمان جزو کتاب های ممنوعه بود و توسط نازی ها در ملاء عام سوزانده شد .
📚 همه چیز فرو می پاشد
✍ چینوآ آچه به
شاید بهترین رمان از رمان نویس ، شاعر و نویسنده ی نیجریه ای به نام چینوآ آچه به ، است که جامعه ای را توصیف می کند که در نتیجه ی ورود مبلغان مسیحیت از هم پاشیده شده است .
این رمان که در ۱۹۵۸ نوشته شده است و بیش از ۱۰ میلیون نسخه در سراسر جهان به فروش رفته است و به ۵۰ زبان مختلف چاپ شده است .
این رمان هنوز به عنوان نمونه ای از نفوذ استعمارگری بر فرهنگ و هویت افریقایی به شکل گسترده ای خوانده و مطالعه می شود .
📚 خیرخواهان ژنده پوش
✍ رابرت ترسل
این رمان سوسیالیستی - مناظره ای رابرت ترسل که در ۱۹۱۴ نوشته شده است در باره ی گروهی از مردان شریف است که توسط سرمایه داران پول پرست استثمار می شوند و بر پایه ی بیعدالتی است که طبقه ی کارگر در انگلستان در دوره ی ادورادها با آن مواجه بودند .
کارگران "خیرخواه" هستند زیرا از آن ها به دستمزد ناچیزی بیگاری می کنند و ارزش کاری شان را به کارفرمایان شان می بخشند .
📚 خوشه های خشم ؛
✍ جان اشتاین بک
این رمان که بلافاصله پرفروش شد ، به فقر تکان دهنده ی دوره ی رکود بزرگ و فلاکت صدها هزار مهاجر می پردازد که برای یافتن کار به کالیفرنیا سفر می کنند .
این کتاب توقیف شد و در چند جا از جمله کرن کانتی واقع در کالیفرنیا ، جایی که سفر خانواده جود پایان یافت ، به آتش کشیده شد.
📚 هزار و نهصد و هشتاد و چهار (1984)
✍ جورج اورول
اثر ضد آرمانشهر جرج اورول در باره ی زندگی زیر سلطه ی نظام تمامیت خواه ، الهام گرفته از ژانرهای فرعی کتاب هایی از جمله رمان پرتقال کوکی اثر آنتونی بورجس است که آینده را کابوسی بدون آزادی و حقوق تجسم می کند .
اصطلاحات برگرفته از رمان ۱۹۸۴ ، از جمله "برادر بزرگ" ، "دوگانه باوری" و "بزه فکری" هنوز هم امروزه به طور معمول استفاده می شوند . این رمان یادآور تلخ اهمیت آزادی اندیشه و بیان است .
📚 کشتن مرغ مقلد
✍ هارپر لی
"شما هیچ وقت یک فرد را درک نمی کنید تا زمانی که همه چیز را از دیدگاه او ببینید ... تا زمانی که در پوست او بروید و خودتان را جای او بگذارید".
حرف های اتیکاس فینچ در داستان ۱۹۶۰ هارپرلی در باره ی نابرابری نژادی در آلاباما در دهه ی ۱۹۳۰ هم چنان در سراسر دنیا در میان خوانندگان طنین انداز است . این کتاب اثری مانگار در بین چند نسل بود و درس ارزشمندی در خصوص نگاه کردن به دنیا از چشمان فرد دیگر آموخت .
📚 معشوق
✍ تونی موریسون
بنا به نقل قوللها ، تونی موریسون قبل از نوشتن حتی یک کلمه از این رمان که برنده ی جایزه ی پولتیزر شد ، سه سال تمام را به فکر کردن در باره ی آن سپری کرد .
🍃 لینک کتابفروشی آرا
https://t.me/arabookstore
کتابفروشی آرا
تهران خ کارون بین مرتضوی و مالک اشتر پلاک ۱۶۸ ارتباط با ادمین: @MostafaArabani
01:23
Video unavailableShow in Telegram
👈سیاست از نگاه دکتر شفیعی کدکنی
در سیاست اجماع وجود ندارد.
🍃🍃🍃
با پیوستن به لینک کتابفروشی آرا از گنجینه ادبی و فرهنگی آن بهره مند شویم.
https://t.me/arabookstore
8.86 MB
00:39
Video unavailableShow in Telegram
👈 وطن از نگاه استاد محمد علی اسلامی ندوشن
🍃🍃🍃
با پیوستن به لینک کتابفروشی آرا از گنجینه ادبی و فرهنگی آن بهره مند شویم.
https://t.me/arabookstore
3.45 MB
05:56
Video unavailableShow in Telegram
👈تصنیف «دیار عاشقی هایم »
📙که برای ایران عزیزمان سروده شده است
👤 آواز همایون شجریان
🔄همراه با کلیپی زیبا و ماندگار از جناب خشایار لهراسبی
🎼آهنگساز: رضا صادقی
📃شعر: بهمن محمد زاده/ اسحاق انور
🍃🍃🍃
با پیوستن به لینک کتابفروشی آرا از گنجینه ادبی و فرهنگی آن بهره مند شویم.
https://chat.whatsapp.com/KZsbey4SX0e6t9Cq0jPN6U
20.35 MB
- آیا بهراستی ناصرالدینشاه پدر تجدد ایران است؟
پس از نشر تصاویر فراوان از دوران قاجار، برخی با برشمردن فهرستی از هر آنچه در دورهٔ ناصرالدینشاه وارد ایران شده (شامل یک بالن که از آسمان ایران رد شد، و دو عدد تلسکوپ که در ایوان همایونی برای دید زدن زنان حرمسرا نصب شده بود) را شاهدی قلمداد کردهاند، مبنی بر اینکه پدر تجدد در ایران نه رضاشاه که ناصرالدینشاه بوده است.
برای روشن شدن اذهان عمومی باید توضیح داد که در بحث تجدد معیار مهم «نهادسازی» و «نهادینه کردن» است و نه ورود صرف چند اسباب و ماشین به سبک قرون وسطا!
دورهٔ ناصرالدینشاه نیم قرن به طول انجامید، یعنی تقریباً به اندازهٔ کل دورهٔ پهلوی. ضمناً دورهٔ ناصری با نیمهٔ دوم سدهٔ نوزدهم یعنی عصر طلایی اکتشافات و اختراعات در غرب، مصادف بود؛ همدورهٔ ویکتوریا (عصر زرین بریتانیا) و ناپلئون سوم (عصر زرین فرانسه) و الکساندر دوم یا تزارِ آزادیبخش (روسیه) و دورهٔ تجدد عثمانی (عصر تنظیمات). آیا اساساً میشد در چنین دورهای کشوری مانند ایران را - که چنان اهمیت استراتژیکی داشت که بریتانیا و روسیه در دو جنگ جهانی دو بار آن را اشغال کردند تا به هم پشتیبانی دهند - از ورود اسباب و ادوات و اندیشههای مدرن منع کرد؟ در واقع اگر ناصرالدین شاه میتوانست به سبک کرهٔ شمالی امروز، ایران را زندان و جلوی ورود خارجیها را بگیرد، هنر کرده بود.
در این دوره ایران از دو سو همسایهٔ پیشرفتهترین کشور دنیا یعنی امپراتوری بریتانیا بود و دو سمت دیگرش هم روسیه و عثمانی البته از ایران جلوتر بودند. روسیهٔ تزاری در همین دوره چنان عمران و آبادانی در بخشهای جداشده از ایران انجام داد که دهها هزار ایرانی برای کار و مهاجرت به همان سرزمینها رهسپار شدند. ایران قاجاری را باید با قفقاز مقایسه کنیم، با عثمانی مقایسه کنیم، نه اینکه ناصرالدین شاه را با شاهان از او پرتتر قبلی یعنی مقایسه کنیم و شیفتهٔ سیبیل خوشاستیلش و چند بیت شعر و چند تا نقاشی و دستخط خوشش شویم!
در این دوره صدها هزار ایرانی، در خارج از کشور زندگی میکردند. با این تفاوت که بیشتر ایرانیان مهاجر کنونی در غرب زندگی میکنند ولی ایرانیان مهاجر آن دوره در عثمانی (استانبول و ترابوزان و عتبات) و قفقاز (باکو و تفلیس و ...) و هند زندگی میکردند و روابط نزدیکی با ایران داشتند.
به همین دلیل ایرانِ ناصری در درازای نیمقرن کمی از نسیم تمدن جدید متأثر شد و روزی که ناصرالدین شاه را کشتند ایران و ایرانی با روزی که او از تبریز به تهران آمد بود، تفاوت کرده بود. اما اولاً بخش بزرگی از همین تحولات اندک ناخواسته بودند و شاه قاجار و بیشتر وزرای مرتجعش (به جز متجددانی نادر مثل امیر کبیر) تا توانستند با آن مبارزه و جلوی آن مقاومت کردند. دوم، آنچه وارد شد اگرچه کالایی مدرن بود ولی به سبکی قرون وسطایی در یک گوشهٔ محصور به کار رفت؛ نهادینه و عمومی نشد و سبک زندگی ایرانی را تغییر نداد. تدریس فیزیک و شیمی و ریاضی جدید در کجا؟ یک دارالفنون؟ یا دو سه تا مدرسهٔ دیگر؟ ورود صرف چند میکروسکوپ هم شد هنر؟ آیا در این نیمقرن یا حدود ۳۰ سال بعد از مرگ شاه شهید در اواخر دورهٔ قاجار دستاوردی علمی و خدماتی عمومی از آزمایشگاههای ایرانی دیده شد؟ دانشگاهها و مدارس و کارخانهها و ... در دورهٔ قاجار نسخهٔ آزمایشی همین پروژههایی بودند که در جمهوری اسلامی برای اختلاس و کلاهبرداری و پولشویی ساخته میشوند. یعنی یک آپارتمان را برمیدارند داخل اتاقها نیمکت و تخته میگذارند و نهایتاً سردر آن مینویسند «دانشگاه»! یا در قابلمه را به آنتن سرخود تلویزیون متصل میکنند و میشود ویروسیاب! اینها البته برای ملت آب نمیشود ولی برای پیمانکار نان و برای کارفرما یعنی دولت خوراک تبلیغاتی خواهد شد. سخن از پدیدههای دوره ناصری و قاجار هم همین است. شاید حتی بدتر. چون بههر حال در جمهوری اسلامی واقعاً چیزهای بنجلی هم ساخته شده ولی آنچه ما در ایران اواخر قاجار میبینیم جز سرزمین سوختهای که فقط نقش حایل بین قدرتهای جهانی داشته و همه از آن فراری بودند و شاه آن کلمفروشی در فرنگ را به تاجداری آن برهوت بلازده ترجیح میداده نیست.
کسی مدعی نیست رضاشاه چرخ را از اول اختراع کرده است. بیسمارک و مِیجی ژاپن و تزار الکساندر دوم هم از صفر مطلق شروع نکردند. ولی آنچه کردند هم درخشان بود و هم ماندگار در دورههای بعد. چنین ارزیابی از ناصرالدین شاه - که البته در کلاس شاهان قاجار جزو خوبان بود - درست نیست و باید گفت او به هر دلیلی نیمقرن وقت طلایی کشورمان را هدر داد و به تنها چیزی که اندیشید ثبات حکومت خودش بود، وضعیتی که ما را به یاد شرایط فعلی میاندازد.
Repost from اندیشه
- آیا بهراستی ناصرالدینشاه پدر تجدد ایران است؟
پس از نشر تصاویر فراوان از دوران قاجار، برخی با برشمردن فهرستی از هر آنچه در دورهٔ ناصرالدینشاه وارد ایران شده (شامل یک بالن که از آسمان ایران رد شد، و دو عدد تلسکوپ که در ایوان همایونی برای دید زدن زنان حرمسرا نصب شده بود) را شاهدی قلمداد کردهاند، مبنی بر اینکه پدر تجدد در ایران نه رضاشاه که ناصرالدینشاه بوده است.
برای روشن شدن اذهان عمومی باید توضیح داد که در بحث تجدد معیار مهم «نهادسازی» و «نهادینه کردن» است و نه ورود صرف چند اسباب و ماشین به سبک قرون وسطا!
دورهٔ ناصرالدینشاه نیم قرن به طول انجامید، یعنی تقریباً به اندازهٔ کل دورهٔ پهلوی. ضمناً دورهٔ ناصری با نیمهٔ دوم سدهٔ نوزدهم یعنی عصر طلایی اکتشافات و اختراعات در غرب، مصادف بود؛ همدورهٔ ویکتوریا (عصر زرین بریتانیا) و ناپلئون سوم (عصر زرین فرانسه) و الکساندر دوم یا تزارِ آزادیبخش (روسیه) و دورهٔ تجدد عثمانی (عصر تنظیمات). آیا اساساً میشد در چنین دورهای کشوری مانند ایران را - که چنان اهمیت استراتژیکی داشت که بریتانیا و روسیه در دو جنگ جهانی دو بار آن را اشغال کردند تا به هم پشتیبانی دهند - از ورود اسباب و ادوات و اندیشههای مدرن منع کرد؟ در واقع اگر ناصرالدین شاه میتوانست به سبک کرهٔ شمالی امروز، ایران را زندان و جلوی ورود خارجیها را بگیرد، هنر کرده بود.
در این دوره ایران از دو سو همسایهٔ پیشرفتهترین کشور دنیا یعنی امپراتوری بریتانیا بود و دو سمت دیگرش هم روسیه و عثمانی البته از ایران جلوتر بودند. روسیهٔ تزاری در همین دوره چنان عمران و آبادانی در بخشهای جداشده از ایران انجام داد که دهها هزار ایرانی برای کار و مهاجرت به همان سرزمینها رهسپار شدند. ایران قاجاری را باید با قفقاز مقایسه کنیم، با عثمانی مقایسه کنیم، نه اینکه ناصرالدین شاه را با شاهان از او پرتتر قبلی یعنی مقایسه کنیم و شیفتهٔ سیبیل خوشاستیلش و چند بیت شعر و چند تا نقاشی و دستخط خوشش شویم!
در این دوره صدها هزار ایرانی، در خارج از کشور زندگی میکردند. با این تفاوت که بیشتر ایرانیان مهاجر کنونی در غرب زندگی میکنند ولی ایرانیان مهاجر آن دوره در عثمانی (استانبول و ترابوزان و عتبات) و قفقاز (باکو و تفلیس و ...) و هند زندگی میکردند و روابط نزدیکی با ایران داشتند.
به همین دلیل ایرانِ ناصری در درازای نیمقرن کمی از نسیم تمدن جدید متأثر شد و روزی که ناصرالدین شاه را کشتند ایران و ایرانی با روزی که او از تبریز به تهران آمد بود، تفاوت کرده بود. اما اولاً بخش بزرگی از همین تحولات اندک ناخواسته بودند و شاه قاجار و بیشتر وزرای مرتجعش (به جز متجددانی نادر مثل امیر کبیر) تا توانستند با آن مبارزه و جلوی آن مقاومت کردند. دوم، آنچه وارد شد اگرچه کالایی مدرن بود ولی به سبکی قرون وسطایی در یک گوشهٔ محصور به کار رفت؛ نهادینه و عمومی نشد و سبک زندگی ایرانی را تغییر نداد. تدریس فیزیک و شیمی و ریاضی جدید در کجا؟ یک دارالفنون؟ یا دو سه تا مدرسهٔ دیگر؟ ورود صرف چند میکروسکوپ هم شد هنر؟ آیا در این نیمقرن یا حدود ۳۰ سال بعد از مرگ شاه شهید در اواخر دورهٔ قاجار دستاوردی علمی و خدماتی عمومی از آزمایشگاههای ایرانی دیده شد؟ دانشگاهها و مدارس و کارخانهها و ... در دورهٔ قاجار نسخهٔ آزمایشی همین پروژههایی بودند که در جمهوری اسلامی برای اختلاس و کلاهبرداری و پولشویی ساخته میشوند. یعنی یک آپارتمان را برمیدارند داخل اتاقها نیمکت و تخته میگذارند و نهایتاً سردر آن مینویسند «دانشگاه»! یا در قابلمه را به آنتن سرخود تلویزیون متصل میکنند و میشود ویروسیاب! اینها البته برای ملت آب نمیشود ولی برای پیمانکار نان و برای کارفرما یعنی دولت خوراک تبلیغاتی خواهد شد. سخن از پدیدههای دوره ناصری و قاجار هم همین است. شاید حتی بدتر. چون بههر حال در جمهوری اسلامی واقعاً چیزهای بنجلی هم ساخته شده ولی آنچه ما در ایران اواخر قاجار میبینیم جز سرزمین سوختهای که فقط نقش حایل بین قدرتهای جهانی داشته و همه از آن فراری بودند و شاه آن کلمفروشی در فرنگ را به تاجداری آن برهوت بلازده ترجیح میداده نیست.
کسی مدعی نیست رضاشاه چرخ را از اول اختراع کرده است. بیسمارک و مِیجی ژاپن و تزار الکساندر دوم هم از صفر مطلق شروع نکردند. ولی آنچه کردند هم درخشان بود و هم ماندگار در دورههای بعد. چنین ارزیابی از ناصرالدین شاه - که البته در کلاس شاهان قاجار جزو خوبان بود - درست نیست و باید گفت او به هر دلیلی نیمقرن وقت طلایی کشورمان را هدر داد و به تنها چیزی که اندیشید ثبات حکومت خودش بود، وضعیتی که ما را به یاد شرایط فعلی میاندازد.
ــــــــــــــــــ
•• اگر دوستانی مشتاق خواندن دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe
Photo unavailableShow in Telegram
...نوشتههای من همه اقتباس و سرقت از ترجمههای لامارتین و شاتوبریان بود. اوایل سال تحصیلی، هنگام زنگ تفریح، یک نفر به پشت من زد، برگشتم، مسکوب بود. بدون مقدمه چینی گفت: این مهملات رمانتیک چیه که به خورد معلم جاهل و شاگردان میدهی؟ چرا به جای این کتابها، کتاب حسابی نمیخوانی؟ من که نمیخواستم کم بیاورم گفتم مثلاً چی؟ گفت: بهت میگویم. فعلاً بگو چقدر پول نقد داری؟ با تعجب گفتم: ۱۵ ریال! گفت: فردا همه پولت را بیاور تا بعد! فردای آن روز با ۱۵ ریال به مدرسه رفتم. مسکوب نیز ۱۵ ریال را گرفت و یک کتاب تاریخ بیهقی به من داد و گفت: ۵ ریال هم بابت خرید این کتاب به این پسر بدهکار شدی که بعداً باید بدهی و عصر همان روز با هم به خانه مسکوب رفتیم و شروع به خواندن تاریخ بیهقی کردیم. پس از آن روز با پول توجیبیام توانستم سیاستنامه، شاهنامه،خمسه نظامی و… را خریداری کنم.»
این دوستی ۶۳ساله با درگذشت #شاهرخ_مسکوب در ۱۳۸۴ به پایان رسید.
#حسن_کامشاد
#زادهی_۴تیرماه_۱۳۰۴
🍃🍃🍃
با پیوستن به لینک کتابفروشی آرا از گنجینه ادبی و فرهنگی آن بهره مند شویم.
https://chat.whatsapp.com/KZsbey4SX0e6t9Cq0jPN6U
🔊فایل صوتی
🔸 حدیث نفس خوانی
🎙 حسن کامشاد
⏳ ۵۲ دقیقه
زندگی نامه خود نوشت و خود خوان حسن کامشاد مترجم پُر کار (مهمترین کتاب فلسفی که ترجمه کرده کتاب سرگذشت فلسفه نوشته برایان مگی است )
او در حال حاضر ۹۹ سال دارد بسیار زیبا و شنیدنی است خصوصا چند دقیقه آخر به معنای زندگی نیز توجه دارد.
@sokhanranihaa حدیث نفس خوانی.mp312.06 MB
👈تاریخ گذشته چراغ راه حال و آینده
🍃🍃🍃
📗امروز زادروز محمدعلیشاه است. محمدعلی شاه پسرِ مظفرالدینشاه و تاجالملوک (دختر امیرکبیر وعزتالدوله) است.
دوران سلطنتش کوتاه بود. عبدالله مستوفی در کتاب« شرح زندگانی من» از خبط و خطای مشیرالدوله میگوید که تاج محمدعلیشاه را در روز تاجگذاری برعکس گذاشت و شاه خودش تاج را گرداند و همین را بسیاری بدشگون قلمداد کردند.
دخترِ میرزا نصرالله خان مشیرالدوله هم خواب دیده بود که تاجِ محمدعلیمیرزا از برف است وپدرش در همان خواب، گفته بود که برای «مدت سلطنت محمدعلیمیرزا کفایت میکند».
محمدعلیشاه هم خودرأی بود و هم جاهطلب. برخی گفتهاند، دلخوشِ اعتراضِ مردم به مظفرالدین شاه( پدرش) و تعجیل در سلطنتش و امضای فرمان مشروطیت هم در واقع کار او بوده است.
قسمت او که شد، اعتراضها دامنش را گرفت. مجلس را به توپ بست و استبداد صغیر را کلید زد.
آبرویش رفت و کار که بالا گرفت، تسلیم شد. مدتی هم چند عمله فرستاد که مجلس را تعمیر کنند و همین سبب تمسخرش شد.
قهرمانمیرزای سالور در خاطراتش از مداومت شاه مستبد بر قرائت زیارت عاشورا میگوید و مرات الممالک بعد از خلع محمدعلی شاه، صورت مکتوب استخارههایش را منتشر کرد تا معلوم شود مملکتی که اینطور اداره میشود، چه عاقبتی پیدا میکند.
مجله یادگار که مرحوم عباس اقبال آشتیانی مدیر مسؤل آن بود، برخی از این استخارهها را منتشر کرد: از استخاره عزل وزیر تا استخاره تبعید فلان مخالف.
این مجموعه شامل ۲۰ برگ با رنگهای متفاوت است که بر روی هر یک استخارهای نوشته شده و پاسخ آن در زیر برگ یا در روی پاکت جواب داده شده است، پاکتها مهر و امضای محمدعلی شاه را دارد. تمام جوابها بجز یکی، توسط سید ابوطالب زنجانی نوشته شدهاست.[ملکزاده، مهدی. تاریخ انقلاب مشروطیت ایران. ج. سوم. تهران: انتشارات سخن، ۱۳۸۳]
مشهورترین این استخارهها که از قضا به مجلس ( کعبه آمال، در لسان مردم آن زمان به روایت عبدالله مستوفی) مربوط میشود، این است:
«محمدعلیشاه:
پروردگارا، اگر من امشب توپ به در مجلس بفرستم وفردا با قوۀ جبریه مردم را ساکت کنم خوب است و صلاح است استخاره خوب بیاید و الا فلا.
جواب استخاره:
قل لا تخافا اننی معکما اسمع و اری فاْتیاه فقولا له انا رسولا ربک فارسل معنا بنی اسرائیل: حکم خداوندی به موسی و هارون شد بروید نزد فرعون و بگویید ما فرستاده خدا هستیم بسوی تو، سابق آیه هم میفرماید نترسید ما با شما هستیم.. اینکار باید اقدام بشود غلبه قطعی است اگرچه در اول زحمت داشته باشد».
جواب استخاره اما برعکس آنچه خوش آمده بود، در نهایت به خلع محمدعلی و تبعید وعاقبت، مرگ او در بندر ساوونا(سانرمو) ایتالیا منجر شد و اینگونه دفتر عمر یکی دیگر از حکمرانان سرزمینی به آخر رسید که روایت بیشترشان ساتگین نیم منی و آبکشی دهان و نماز بعد از آن یا استخاره بدست سید ابوطالبها و شلیک افتتاح توپ استبداد بوده است.
✍برگرفته از سایت تلگرامی سهند ایرانمهر
🍃🍃🍃
📚کتابفروشی آرا
https://t.me/arabookstore
کتابفروشی آرا
تهران خ کارون بین مرتضوی و مالک اشتر پلاک ۱۶۸ ارتباط با ادمین: @MostafaArabani
Boshqa reja tanlang
Joriy rejangiz faqat 5 ta kanal uchun analitika imkoniyatini beradi. Ko'proq olish uchun, iltimos, boshqa reja tanlang.