1 659
Obunachilar
Ma'lumot yo'q24 soatlar
+17 kunlar
+730 kunlar
- Kanalning o'sishi
- Post qamrovi
- ER - jalb qilish nisbati
Ma'lumot yuklanmoqda...
Obunachilar o'sish tezligi
Ma'lumot yuklanmoqda...
✍︎خواب ابدی استاد
🔶خودنویس از دستش افتاد و داشت نامه دفاع دانشجویی دکتری را مینوشت که خودنویس از دستش افتاد و از ان لحظه یعنی ظهر ۸ آذر ۱۳۴۵ بعد خواب پنجساله یکی از مهمترین پژوهشگران زبان فارسی شروع شد…
این روایت روزی است که دکتر محمد معین به گفته عسگر حقوقی از دوستانش سکته کرد. روزی که او برای همیشه خاموش شد و پنجاه و سه سال پیش در ۱۳ تیر ۱۳۵۰ در بیمارستان فیروزگر چشم از جهان فروبست.
دکتر محمد معین بیتردید یکی از مهمترین پژوهشگران و استادان زبان فارسی و ادبیات مدرن است. استادی که بیتردید نزدیکترین شاگرد علامه دهخدا بود و خودش را نیز علامه میدانند. او نزدیکترین دستیار دهخدا برای لغتنامه بود، هرچند که میگویند لغتنامه کوچکتری که تنظیم کرد استاد را از او دلگیر کرد اما باز او بود که سرپرستی لغتنامه را به دست گفت. درباره زندگی و تحقیقات دکتر معین مطالب کم و زیادی را میدانیم اما شاید کمتر کسی بداند که او ۵ سال در کما بسر برد و در نهایت ۱۳ تیر ۱۳۵۰ درگذشت و پیکرش را به زادگاهش رشت بردند و در آن جا به خاک سپردند.
عسگر حقوقی در خاطراتش نوشته که آن روز دکتر تازه از سفر ترکیه بازگشته بود و بابت این که سفر خوبی نبود و بعد هم در بازگشت وضعیت لغتنامه دهخدا به خاطر سر کار نیامدن چند نفر آشفته بود عصبی بود. یکی از دانشجویان دکترای فارسی خانم بهین دارایی برای رساله دکترایش امده بود و دکتر که خواست مقدمات دفاعش را امضا کند یک دفعه خودنویس از دستش افتاد و به عسگر حقوقی گفت که او را بگیرد و از هوش رفت و در اثر سکته مغزی به کما رفت. او در ۱۴ مرداد ۱۳۴۶ به کانادا منتقل شد اما به خاطر این که بهبودی حاصل نشد به تهران بازگردانده شد و تا ۱۳ تیر ۱۳۵۰ که درگذشت در بیمارستان فیروزگر بستری بود و مهین امیرجاهد همسرش در کنارش بود. زنی که دختر امیرجاهد معروف بود و خانه مسکونیاش را که خانه پدریاش هم بود به عنوان موزه دکتر معین و امیرجاهد وقف کرد.
.
۱۱۶ سال گذشته از آن روز هول ۱۱۶ سال از روزگار دوزخی تهران در ظهر داغ دوم تیر ۱۲۸۷، از آن روز که آتش بارید بر سر مجلس و ۱۱۶ سال از شبی که #میرزاجهانگیرخان_صوراسرافیل و #ملک_المتکلمین را کارد آجین به ویرانهای انداختند که در باغشاه بود و بعد بیمارستان شد، ۱۱۶ سال از روزی که مردان به بندکشیده زیر آفتاب داغ باغشاه جلوی دوربن روسیخان صف کشیدند، ۱۱۶ سال که شمع مرده گفت جوان افتادم و ۱۱۶ سال که قاضی را هم طناب به گردن در همان خرابه انداختند زیر آفتاب داغ بی غسل و کفن. ۱۱۶ سال گذشته و آرامگاه آزادیخواهان روز توپ آباد نشد چرا که خوابند وکیلان و وزیران و شهردار پی رای راست و دروغ را بهم میبافد
عکسهای آرامگاه از ایسنا و ممنون از @somayehimanian برای همه این سالها پیگیری
Photo unavailableShow in Telegram
.
۱۱۶ سال پیش مثل دیشب محمدعلی شاه ورقهای برای شیخ ابوطالب زنجانی فرستاد که در آن نوشته بود: بسم اﷲ الرحمن الرحیم ــ پروردگارا اگر من امشب توپ به در مجلس بفرستم و فردا با قوهٔ جبریه مردم را اِسکات نمایم خوب است و صلاح است استخاره خوب بیاید والّا فلا یا دلیلَ المتحیرین یااﷲ.
شیخ ابوطالب پشت همان ورقه نوشت: قل لا تخافا اننی معکما اسمع و اری فاْتیاه فقولا له انا رسولا ربک فارسل معنا بنیاسرائیل: حکم خداوندی به موسی و هارون شد بروید نزد فرعون و بگویید ما فرستادهٔ خدا هستیم بهسوی تو، سابق آیه هم میفرماید نترسید ما با شما هستیم… این کار باید اقدام بشود غلبه قطعی است اگرچه در اول زحمت داشته باشد.
صبح فردا لیاخوف به حکم شاه توپها را به سمت مجلس گرفت و جان مجلس و مشروطه را گرفت و بهارستان را غرق خون کرد #روزتوپ
ساعت دو بیست و پنجدقیقه عصر ۲۸ خرداد ۵۳ وقتی طوفان مستخدم مخصوص عباس مسعودی مدیر مسئول و سردبیر روزنامه اطلاعات به اطاقش در ساختمان روزنامه در خیابان خیام رفت دید که رنگش به شدت پریده و دست روی قلبش گذاشته است. او به سرعت فرهاد مسعودی را صدا زد. وقتی فرهاد و بهرام پسران عباس مسعودی به بالای سر پدر رسیدند او را مرده دیدند. دیگر کاری از دست کسی بر نمیآمد.
کسانی که آن روز مسعودی را دیده بودند میگفتند حالش خوب بود و هیچ مشکلی نداشت. قرار بود برای مراسمی بعد از ناهار برود. آخرین توصیهها را به فرهاد درباره روزنامه فردا کرد و بعد صرف ناهار استراحت کرده بود که بعد به ختم حاجیه خانم وفا برود. اما زمانی که ماموران پخش روزنامه چهاردههزار و چهارصد و سی و چهارمین شماره روزنامه اطلاعات را از در پشتی بیرون میبردند جسد بیجان بنیانگذارش را از در دیگر بیرون بردند تا به بیمارستان مهر برسانند. هرچند که دیگر فایدهای نداشت.
۲۸ خرداد ۱۴۰۳ پنجاهین سالگرد درگذشت عباس مسعودی بنیانگذار روزنامهی اطلاعات است. روزنامهای که دو سال دیگر ۱۰۰ ساله میشود. او دو سال پیش از آن روزنامهاش صاحبقران شود در دفترش درگذشت در حالی که داشت به بزرگ شدن رسانهای که ساخته بود میاندیشید.
عباس مسعودی که از کارگری در چاپخانه و جمع آوری خبر به فکر راه انداختن موسسهای افتاد و در نهایت هم با کمک یک بازاری روزنامه اطلاعات را راه اندازی کرد. او با راه اندازی روزنامه اطلاعات روزنامهنگاری به شکل تازه را بنیان گذاشت و بنایی شد که حالا در آستانه صد سالگی با همه مشکلاتی که دارد یکی از روزنامههای مهم ایران است.
میگویند آن خربزه مرحمتی که بعد از فتح قلعه شوشی برای خان قاجار آوردند جانش را گرفت. سه نفر از اطرافیانش قبل از رسیدن خربزههای قاچ شده به چادر شاه قاجار به آن ناخنک زدند و غضب او را برانگیختن و او دستور داد فردا صبح سر هر سه را بزنند. اما او دیگر سحر ۲۸ خرداد ۱۱۷۶ که از سر تصادف آن سال ۲۱ ذیالحجه ۱۲۱۱ قمری بود را ندید. نیمه شب آن سه مرد به چادر خان قاجار آمدند و خنجرهای آختهاشان را در سینه او کردند و صبح کیلومترها دورتر از آنجا بودند و شاه بیجان درون چادر در تنهایی جان داده بود. هرچند که نویسنده حقایقالاخبار ناصری نوشته که شاهانی که شکسته داده بود: بعزم قتلش کمر بستند در شنبه بیست و یکم ذیحجه سال هزار و دویست و یازده که کلمه تاریخ، تاریخ اوست بر بالینش شتافته بزخم خنجر بدرجه شهادتش رسانیدند.»
و سپهر در ناسخالتواریخ نوشت: در این وقت چون روزگار شهریار را پایان رسیده بود و مدتش به نهایت روی داشت، سه تن از خادمان نزدیک را که طریق جنایت سپرده بودند به وعید کیفر و تهدید قتل منذر گشت و میعاد به بامداد فردا نهاد و این معنی مجرب بود که در آن حضرت شفاعت و ضراعت سودی نبخشد و سخنی که بر زبان راند، چون قضای آسمانی به امضا رساند. لاجرم دانستند که چون آفتاب سر از آب برزند تن به خاک خواهند سپرد. از در چاره بیرون شدند و از هرگونه سخن کردند، عاقبت باهم مواضعه نهادند که اگر توانند و دست یابند پادشاه را تباه کنند. و هم در آن شب که شب شنبه بیست و یکم شهر ذیحجه بود و 1211 سال از هجرت پیغمبر آخر الزمان صلی الله علیه و آله برفته، دو تن از ایشان جسارت ورزیده با دشنه کشیده به خوابگاه ولینعمت تاختند.
در هر صورت پیکرش را به تهران آوردند و زمانی در شاه عبدالعظیم دفن کردند و بعد به نجف برده و در ایوان پادشاهان نهادند.
درباره زندگی و مرگ آقامحمدخان قاجار میشود کلمات زیادی پژوهش کرد و نوشت. درست است که در این دویست و چندسالی که از مرگش گذشته پژوهشهای زیادی شده است اما هنوز راه زیادی است تا بتواند بدون هیچ حاشیه و بدون تعصب درباره بنیانگذار سلسله قاجار صحبت کرد. همین مطلب هم واکنشهای زیادی خواهد داشت اما چه میشود که کار ما تردامنی است و آدم خیس هراس باران ندارد.
آقامحمدخان شاه منفوری است چرا که بعد از گریزش از شیراز در شبی که خان زند مرد و بازگشتش به ایل قاجار و فتح کامل ایران خونهای زیادی ریخت و چشمهای زیادی را کور و زنان و مردان بسیاری پل رسیدن او به تخت شاهی شدند. او شاه منفوری است چون برای به قدرت رسیدن به بدترین شکل ممکن دلاور زند را کشت و در غربت تهران گذاشت.
اما آقا محمدخان شاه مهمی در تاریخ ایران است. او بعد از ۲۰۰ سال از سقوط صفویه مرزهای ایران ر به مرزهای دوره این سلسله بازگرداند و حکومتهای خودمختار را به عقب راند. او تمامیت ارضی کشور را به دوران اوج خود برگرداند و با قدرت استبدادی آرامش را به ایران آورد. او پادشاهی جمع اضداد بود. او پر از عقده بود چرا که در نوجوانی مردانگیاش را از او گرفته بودند و پدرش را در مقابلش کشته بودند و در دربار وکیلالرعایا زندانی محترمی بود. اما در کنارش بسیار باهوش بود. او با دست خالی اول ایل خود و بعد خیلی از ایلات ایرانی را متحدش کرد و سعی کرد در مقابل سرکشان بیاستد که ایستاد. او با انتخاب تهران به عنوان پایتخت ایران یکی از نقاط استراتژیک را برای گسترش قدرتش و اتحاد سرزمین بود. هرچند که او هیچ وقت به طور دقیق مانند نادر شاه افشار پایتختش روی زین اسبش بود.
او ایران را به مرزهایی برد که اگر آن دو جنگ سهمگین نبود مرزهای ایران شکل دیگری بود. او شاهی بود که خدمت و خیانتش در دو کفه ترازو مانند بقیه است. شاهی که مردانگیاش را از او گرفتند اما سه بار ازدواج کرد و فرزند همسر اولش آسیه خانم که بیوه برادرش بود ولیعهدش شدند. همان فرزندی که در نهایت قدرت قاجاریه را تثبیت کرد.
آقا محمدخان آن قدر در پی بسط قدرتش بود که نتوانست بنایی برای کاخ بسازد تنها کاخی که او در آن زندگی میکرد کاخ نگارستان بود.
Repost from ناف تهرون - حمیدرضا حسینی
💠گزارش خانم فاطمه علیاصغر درباره عکسهای «لو رفته» آلبومخانه کاخ گلستان و نگرانی درباره وضعیت نگهداری و دیجیتالیسازی اسناد، کتابها، اشیاء و عکسهای موجود در کاخ گلستان؛ روزنامه دنیای اقتصاد، سهشنبه، ۲۲ خرداد ۱۴۰۳
https://donya-e-eqtesad.com/بخش-خبر-64/4077125-جنجال-آلبوم-های-قبله-عالم
🔺تلگرام و اینستاگرام ناف تهرون @nafetehroon
جنجال آلبومهای قبلهعالم
آلبومهای قبله عالم باز هم جنجال به پا کردند. چه پنج سال پیش که دو تا از آنها مفقود شد و چه حالا که 3 هزار و 200 زن و مرد و بنای قاجاری از حصر کاخ گلستان آزاد و وارد فضای وب شدند. این چهرهها و بناها از میان 76 آلبوم بیرون آمدند و توانستند نظر بسیاری را حتی در فضای انتخابات ریاستجمهوری جلب کنند.
Boshqa reja tanlang
Joriy rejangiz faqat 5 ta kanal uchun analitika imkoniyatini beradi. Ko'proq olish uchun, iltimos, boshqa reja tanlang.