کانال خرد هستی II بناءپور

در رکاب شاهنشاه و شهبانو #بازار_رضا را بازدید کردیم. شاهنشاه راضی بودند. بعد فرمودند به شهبانو که بروید دو محلی را که دیروز من دستور تخریب دادم ببینید. شهبانو تشریف بردند. ما در کتابخانۀ #آستان_قدس منتظر شدیم، شاهنشاه یک چای میل فرمودند تا شهبانو مراجعت کردند. وقتی برگشتند شاهنشاه پرسیدند: چه دیدی؟ شهبانو فرمودند: خراب کردن این جا جنایت است و بسیار حیف است. من دیدم خیلی حرفْ تند شروع شد، کار را به شوخی کشیدم که اصولاً شهبانو به این بناهای کهنه عشق می ورزند. ولی در دلم هم می گفتم که برای یک مدرسه واقعاً حق با معظم لهاست و دیروز هم در رکاب شاهنشاه فقط من بودم که با خراب کردن آن جرئت مخالفت کردم که باعث تعجب حاضرین شد و حتی منوچهر صانعی بعد آمد مرا بوسید که فقط تو هستی که می توانی این عرایض را بکنی. شهبانو فرمودند: به هر حال من نمی گذارم این جاها را خراب کنند. دیگر شاهنشاه چیزی نفرمودند. جلد 6 & صفحۀ 110 #سه_شنبه & 1355/2/28 📚#خاطرات_اسدالله_علم 🖌#امیر_اسدالله_علم #خاطرات_روزانه #خاطرات_علم #روزنوشت #یادداشتهای_روزانه #تاریخ_امروز #منوچهر_صانعی #فرح_پهلوی #فرح_دیبا #بیست_و_هشتم_اردیبهشت

صبح شنبه در رکاب شاهنشاه مشهد رفتیم. روز وفات حضرت امام رضا بود. مردم در صحن کهنه عزاداری می کردند. شاهنشاه به یک غرفه تشریف بردند و جمعیت را نگاه کردند. یک دفعه تمام صحن پر جمعیت شد، شاید قریب شصت هزار نفر گرد آمدند. بلافاصله عزاداری را فراموش و شروع به احساسات برای شاه کردند، تماشایی بود. خاطرم آمد در همین صحن سربازان رضاشاه مردم را که بر علیه رفع #حجاب و متحد الشّكل شدن لباس تظاهر می کردند به مسلسل بستند و دویست نفر کشته شد - در سال ۱۳۱۴، حالا این مسائل فراموش و حتی عمل رضا شاه هم بخشیده شده است. زیرا حالا همه می فهمند که او این عمل را برای کشور کرد نه برای خودش، شاید دو هزار نفر کشته می شد، چه اهمیت داشت؟ همان تصمیمی که من در #پانزده_خرداد گرفتم هنگامی که نخست وزیر بودم، آن وقت هم بیش از ۹۰ نفر کشته نشدند ولی اگر بیشتر [هم] می شد، صحبت وجود و عدم وجود کشور بود، من تصمیم خودم را گرفته بودم. جلد 1 & صفحۀ 194 #شنبه & 1348/2/27 📚#خاطرات_اسدالله_علم 🖌#امیر_اسدالله_علم #خاطرات_روزانه #خاطرات_علم #یادداشتهای_علم #رضاشاه #حرم_امام_رضا.ع #بیست_و_هفتم_اردیبهشت #بیست_و_هفت_اردیبهشت

| ‌جندقی کافر نکند آنچه کند چشمِ تو با خلق @hashembanapourwebsite

علی‌اکبر سعیدی سیرجانی شعر:هیچ پیش آمده کز هستی دلگیر شوی؟! برگرفته از سروده‌های سعیدی سیرجانی،آزادمرد عرصه ریاستیزی هیچ پیش آمده کز هستی دلگیر شوی هیچ پیش آمده کز جان و جهان سیر شوی؟! ـ هیچ دانی چه گرانبار غمی است کز پس عمری با سعی و عمل خو کردن فارغ از سیر فلک، رو به زمین آوردن وانگهی این سیهکار هوسباز سراپا نیرنگ بزند چرخی و بازیچه تقدیر شوی؟! ـ هیچ می‌دانستی چه غم جانکاهی است نوز برنامده از چاله، فتادن در چاه [نوز: هنوز] نوز ناگشته ز افسانه و افسون گرهی با دو صد بند گران، بسته تزویر شوی؟! ـ هیچ دیده‌ستی در پهنه گیتی جایی کاندر او نسل جوان از پس عمری شور و طلب و جوش و خروش خسته از بار ملالی که گرفته است به دوش مشت خود بر دهنت کوبد و آشوبد، اگر بشنود از تو دعایی که: بُرو پیر شوی؟! ـ هیچ باور داری زیر این برشده دودوَش زنگاری سرزمینی است عجیب همه چیزش وارون کاندر او مرگ به از زندگی است شرف انسان در بندگی است دیده گریان، خوب است و لب خندان، بد موهبت‌های خدا فقر و نیاز و مرض است که کنی عصیان، روزی دو اگر سیر شوی؟! ـ هیچ پنداشتی ای بسته به آینده امید عاشق صبح سپید ای به سودای طلوع سحری جسته ز جا راهپیمای جهان فردا کز پس عمری سعی و عمل و شوق و امید زیر آوار شب تیره زمینگیر شوی؟ وندر این دامگه جهل و جنون، زرق و ریا به گناهی که چرا دم زدی از چون وچرا هدف ناوک مردافکن تکفیر شوی؟! [ناوک: تیر] ـ هیچ پیش آمده کز هستی دلگیر شوی هیچ پیش آمده کز جان و جهان سیر شوی؟! @hashembanapourwebsite

یارو کاشف به عمل آورده که کاشف السلطنه به مردم ایران خیانت کرده، می گویم چرا؟ می گوید او کشت چای را به ایران آورد و همین امر باعث شده من و مردم همیشه در صحنه زیاد چایی  بخوریم  و چایی برای بدن ضرر دارد. می‌گویم خوب حضرت آقا نخور. کسی با توپ و تفنگ و چاقو و باتوم بالا سر شما نایستاده و چای خوردن را به تو تحمیل نمی کند. تو خودت به خودت خیانت می کنی؟ طوری حرف می زند که نتیجه می گیرم در نظر ایشان مرغ یک پا دارد و اصلا از رو هم نمی رود. در نهایت می گویم حق باشماست. علی برکت الله.!!!! اما در نهایت می گویم نظرتان در مورد اختلاس مؤمنان چای دبش، چیست؟ بر افروخته می شود و می گوید که آدم سیاسی نیست و به این امورات اهمیت نمی دهد باز می گویم علی برکت الله تو چه دانی که بر اوج فلک چیست که ندانی که در سرایت کیست باز علی برکت الله... . @hashembanapourwebsite

یارو نامه نوشته به حداد عادل که جلو این فاجعه را بگیرید. همه جا می گویند در واقع. در واقع در متون کلاسیک و مهم نیامده است. پاسخ ما : آقا فاجعه شما هستید نه درواقع. در واقع شما هنوز نمی دانید و زبان را نمی شناسید. فعلا با همین فرمان حرکت کنید. مطمئنا سر از ترکستان هم در نخواهید آورد. می توانید به دیوان لاهه و سازمان ملل متحد و... هم شکایت کنید. علی برکت الله. @hashembanapourwebsite

How I Write (1956). Bertrand Russell's advice for academia — “First: never use a long word if a short word will do. Second: if you want to make a statement with a great many qualifications, put some of the qualifications in separate sentences. Third: do not let the beginning of your sentence lead the reader to an expectation which is contradicted by the end. Take, say, such a sentence as the following, which might occur in a work on sociology: ‘Human beings are completely exempt from undesirable behaviour-patterns only when certain prerequisites, not satisfied except in a small percentage of actual cases, have, through some fortuitous concourse of favourable circumstances, whether congenital or environmental, chanced to combine in producing an individual in whom many factors deviate from the norm in a socially advantageous manner.’ Let us see if we can translate this sentence into English. I suggest the following: ‘All men are scoundrels, or at any rate almost all. The men who are not must have had unusual luck, both in their birth and in their upbringing.’ This is shorter and more intelligible, and says just the same thing. But I am afraid any professor who used the second sentence instead of the first would get the sack. This suggests a word of advice to such of my hearers as may happen to be professors. I am allowed to use plain English because everybody knows that I could use mathematical logic if I chose. Take the statement: ‘Some people marry their deceased wives’ sisters.’ I can express this in language which only becomes intelligible after years of study, and this gives me freedom. I suggest to young professors that their first work should be written in a jargon only to be understood by the erudite few. With that behind them, they can ever after say what they have to say in a language ‘understanded of the people’. In these days, when our very lives are at the mercy of the professors, I cannot but think that they would deserve our gratitude if they adopted my advice.“ — Bertrand Russell, The Basic Writings of Bertrand Russell (1961), Part II. The Nobel Prize Winning Man of Letters (Essayist and Short Story Writer) 5: How I Write (1956), p. 37 ━━ Bertrand Russell wrote and spoke to be understood. His clarity of expression reflects the clarity of his thought. Unlike many philosophers, Russell is well-known for his lucid and elegant prose style. In his philosophical works, there is little abstract jargon nor do we find many flowery expressions. Russell valued getting to the point. Russell left a large assortment of writing. From his adolescent years, he wrote about 3,000 words a day, with relatively few corrections; his first draft nearly always was his last, even on the most complex, technical matters. His previously unpublished work is immense, his popular works such as A History of Western Philosophy (1945) and Why I Am Not a Christian (1927) still influential. In 1950, Russell was awarded the Nobel Prize in Literature "in recognition of his varied and significant writings in which he champions humanitarian ideals and freedom of thought". Image: Bertrand Russell, 1954. National Gallery. London, United Kingdom. @hashembanapourwebsite