|دریا تویی|
You know yourself as a wave, Separateness is just like an illusion, |You're the sea| کپی نکن؛ فروارد بهتره؛) ساینس؟ t.me/Scientific_Stuffs t.me/faghat_chosnale .نق میزنم t.me/BChatBot?start=sc-187719-bPGH7G5 :ناشناس
Ko'proq ko'rsatish434
Obunachilar
Ma'lumot yo'q24 soatlar
-87 kunlar
+9030 kunlar
- Kanalning o'sishi
- Post qamrovi
- ER - jalb qilish nisbati
Ma'lumot yuklanmoqda...
Obunachilar o'sish tezligi
Ma'lumot yuklanmoqda...
الان یادم افتاد که سر این غمی که دارم، این گریه رو هم کردهم. شاید از این گریه بدتر، همین حس Numb و گیرافتادگی باشه.
کاش یه گریهی خوب میکردم، از اونا که وجودم از چشمهام و دماغ و دهنم بیرون میریزه، از شدت تنگ نفسی کبود میشم و کف زمین میوفتم؛ بعدش خودم رو جمع میکردم، صورتم رو میشستم و تموم میشد. کاش واقعاً تموم میشد، نه اینطور که انگار از اول هم هیچی وجود نداشته، درحالی که گاهی وسط روزمرگی و شادی، خِرِ آدم رو میگیره، خواب رو بدمزه میکنه و هر نوعی از احساس رو محکوم به کرختی میکنه.
کاش میفهمیدم چه مدلی باید رنج بکشم که رنجم رو کشیده باشم بره پی کارش.
Repost from جغد خرابهنشین 🦉
کاش میشد مثل هرماینی بگم Obliviate و تموم بشه این رنجم.
Repost from از آنِ ما!
اگر توی رنج هستی و داری درد میکشی، باید باور داشته باشی که وجود داره. باید از ته قلبت بدونی هست که بتونی بهش اجازه بدی بگذره. اگر فقط از دور بهش نگاه کنی و رد بشی، بعدها یه جایی محکمتر میاد سراغش. پس این جواب این سوال رو با خودت چک کن: آیا من به رنجی که میبرم باور دارم؟
They haven't anything in common, so they were fucking all the time.
سامرست موآم نویسنده انگلیسی میگوید: «لحظههایی هست که من به جنبههای مختلف روح خودم با شگفتی نگاه میکنم. میبینم که من واقعاً از چند آدم مختلف ساخته شدهام و آنکس که در حال حاضر دست بالا را دارد بعد از مدتی عاقبت جای خود را به دیگری میدهد. اما کدام یک از اینها منِ واقعی است؟ تمام آنها یا هیچکدام؟»
@youarethesea
تامس هریس
وضعیت آخر
Repost from |دریا تویی|
بوف کور پُر از شگرد است. حساب و کتاب دقیق دارد. اگر در حالت نشئه بودم که نمیتوانستم بنویسم. چُرت میزدم. تو هم فکر میکنی که پرسناژ بوف کور من هستم؟ اشتباه، اشتباه محض! اتفاقاً درست برعکس بود. هر صفحهاش را مثل حامل موسیقی جلو خودم میگذاشتم و تنظیم میکردم. جاهائیش که به نظر خیالی میآید درست قسمت هائیست که کلمه به کلمه سبک و سنگین کردهام. زهر را، چونکه توش زهر هست، زهر را چلاندهام و چکه چکه روی کاغذ ریختهام. اول از خودم میپرسیدم که میخواهم چه بگویم و بعد میگشتم ببینم بهترین شکل و لحن برای گفتنش چیست؟ فقط تو نیستی که عوضی گرفتهای. از تو استادترها هم فکر میکنند که پرسناژ بوف کور خود من است. البته، چرا. حرفها مال خودم است ولی پرسناژش از من سواست. هر خطش به عمد نوشته شده. تصورات افیونی هم نیست.
@youarethesea
صادق هدایت
آشنایی با صادق هدایت
نوشتهی مصطفی فرزانه
Boshqa reja tanlang
Joriy rejangiz faqat 5 ta kanal uchun analitika imkoniyatini beradi. Ko'proq olish uchun, iltimos, boshqa reja tanlang.