کانال نو اندیشی دینی کیان
با رویکرد نواندیشی دینی [email protected]
Ko'proq ko'rsatish4 858
Obunachilar
Ma'lumot yo'q24 soatlar
+167 kunlar
+2830 kunlar
Post vaqtlarining boʻlagichi
Ma'lumot yuklanmoqda...
Find out who reads your channel
This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.Nashrni tahlil qilish
Postlar | Ko'rishlar | Ulashishlar | Ko'rish dinamikasi |
01 🔈پادکست پرگار
🔻اخلاق انتخاباتی در انتخابات غیر اخلاقی
این هفته در پرگار؛ اخلاق انتخاباتی چیست و چه تفاوتی با اخلاق فردی دارد؟ عقل و احساس در این میان چه نقشی دارند؟
میهمانها:
حسین دباغ، مدرس فلسفه اخلاق
پیمان عارف، تحلیلگر سیاسی
@BBCPersian | 289 | 4 | Loading... |
02 چرا به مسعود پزشکیان رأی خواهم داد
قرائن نشان میدهد دکتر مسعود پزشکیان دولتی عقلمحور تشکیل خواهد داد که اعضای آن بر مدار خردورزی، تخصص و برنامه عمل میکنند؛ به ملت دروغ نمیگویند؛ وعدههای فریبنده نمیدهند؛ در هیچ شرایطی تسلیم رانت و فساد نمیشوند؛ در سپهری از شفافیت، صداقت و قانونمندی حرکت میکنند؛ خود را به حقوق شهروندی آحاد ملت ملتزم میدانند؛ از انتقاد استقبال میکنند؛ در عرصههای فرهنگی به خشونت متوسل نمیشوند؛ تزویر و ریا نمیورزند؛ به ضرورت توسعه همهجانبه پایدار برای رهایی از مشکلات و مغضلات کنونی کشور ایمان دارند و با جهل و فقر میستیزند؛ بیهوده دشمنتراشی نمیکنند و با تعامل سازنده با کشورهای جهان، ایران عزیز را از انزوا بیرون میآورند و در صحنه بینالملل جای شایستهای برای این کشور به وجود میآورند. به مسعود پزشکیان رأی خواهم داد با این امید که آنچه گفتم و بسیاری دیگر از فضایلی که نگفتم، گرچه بهصورت نسبی، جامه تحقق بپوشد.
محمد مجتهد شبستری
۲۶ خرداد ۱۴۰۳ | 7 171 | 189 | Loading... |
03 توصیه این است که حکومتها باید فرآیندِ حکومت و نیز رفتارهایِ حکومتی را معطوف به فرآوردهای، به نامِ ”شادکامی شهروندان‟ کنند. و، بنابراین، در مقامِ داوری دربابِ موفّقیّت/شکست یا خوبی/بدیِ یک نظامِ حکومتی و دربابِ مقایسهیِ نظامهایِ حکومتی با یکدیگر، ملاک، معیار، سنجه، و میزان باید وسعت و عمقِ شادکامیِ شهروندان باشد.
گزارشِ تحقیقاتِ تجربی، میدانی، و آماریِ انجامگرفته، نیز، عبارت است از این که شادکامیِ شهروندانِ هر حکومت یا جامعهای به هفت عاملِ مهمّ بستگیِ تمام دارد، به نحوی که میتوان این شادکامی را تابعی از این هفت متغیّر قلمداد کرد. این هفت عامل عبارت اند از:
۱) خُلقوخویِ موروثیِ هرکس؛ ۲) ازدواج: در تقابل با تجرّد، از دست دادنِ همسر، متارکه با همسر، و زندگیِ مشترک امّا نه با ازدواجِ رسمی؛ ۳) داشتنِ روابطِ اجتماعی، مانندِ دوستی و همنشینی، مشارکت در گروههایِ اجتماعی، و انجام دادنِ کارهایِ خیریّه و رایگانبخشانه؛ ۴) داشتنِ رضایتِ شغلی-حرفهای، در تقابل با نداشتنِ رضایت از شغل و حرفهیِ خود و از دست دادنِ شغل و حرفه، اعمّ از این که این از دست دادنِ شغل و حرفه ناشی از اخراجِ دستهجمعیِ گروهی از شاغلان به کار، از جمله آن شهروندِ خاصّ، باشد (به اصطلاحِ نادرستِ رایج، ناشی از تعدیلِ نیروها) یا ناشی از اخراجِ فقط همان شهروند، به علّتی خاص؛ ۵) تلقّیِ خودِ شخص از چند و چونِ سلامتِ جسمانی و بدنیِ خود، در تقابل با تلقّیی که پزشکان از این امر دارند؛ ۶) داشتنِ ایمانِ دینی و مذهبی یا، لااقلّ، داشتنِ آرمانی شخصی که کمابیش به اندازهیِ ایمانِ دینی و مذهبی به آدمی قُوت و قُوَّتِ ذهنی و روانی بدهد، مانندِ آرمانِ آشتی و دوستی با محیطِ زیست و آرمانِ سادهزیستیِ خودخواسته؛ و ۷) داشتِن نظامِ حکومتیِ مردمسالار، ملتزم و متعهّد به آزادیهایِ سیاسی، اقتصادی، و فرهنگی و اجتماعیِ شهروندان، کاملاً پایبند به قانونِ اساسی و سایرِ قوانینِ کشور، کارآمد و مشکلگشا، دارایِ کمترین میزانِ خشونتورزی، دارایِ کمترین میزانِ فساد، برخوردار از اعتمادِ کاملِ شهروندان (مخصوصاً پلیس و قوّهیِ قضائیّه)، و مسؤولیّتپذیر و پاسخگو.
مصطفی ملکیان | 360 | 3 | Loading... |
04 بیستوپنج خرداد؛ اِجماع و همکاری، فضیلتِ شهروندی
یکم. اجتماعِ بزرگِ بیستوپنجِ خردادِ هشتادوهشت، تجربه و تصویری بود از اِجماع و وفاقِ اجتماعی و سیاسی، برخوردار از کثرت و رنگارنگیِ فرهنگی و مذهبی و حزبی، بر سر اصول و ارزشهای مشترک. ظهور و وجودِ این اِجماع و وفاقِ عامّ، در خیابان بود. یعنی در عینیترین، ملموسترین و محسوسترین شکل و صورتِ ممکن. آن اجتماعِ میلیونی، با تمام تفاوتها و حتّی تضادّها، در یک راه و مسیر همراه و همصدا شدند، برای اهداف و آرمانهای مشترک.
یک توافقِ نانوشته امّا مصوّب آنچیزی بود که اجتماعِ بزرگ را گردِ هم آورد. بدون این وفاق، آن اجتماع تشکیل نمیشد. پایه و بنیانِ این وفاقِ جمعی، نه وحدت و یکدستی، بلکه تکثّر و تنوّع بود؛ یعنی آدمهای متفاوت، با آموزهها و باورهای مختلف، دور هم جمع شدند و اِجماعِ نانوشتهی خود را شکل دادند. به همین دلیل، اِجماعِ بیستوپنجِ خرداد، متکثّرانه بود. امّا ضمنِ کثرتِ گسترده، مردمان بر روی اصل و ارزشِ مشترک به تفاهم و توافقِ عامّ رسیدند. جنبش سبز، در واقع از این اِجماعِ بزرگ و گسترده آغاز کرد و خود را آشکار ساخت. بیستوپنجِ خرداد، عالیترین و بزرگترین نمودِ این اِجماع بود که بنای آن جنبش شد؛ نهضتِ سبز، توافق و تفاهمِ اجتماعی-سیاسیِ شهروندان را بسط و توسعه داد.
دوم. امّا آن امرِ مشترک، آن اصلِ مشاع که مردمان را با تکثّر و تنوّعِ عقیدتی و مذهبی و فرهنگی کنار هم به خیابان کشاند، و بنای توافق و تفاهمِ جمعی شد، در اصل همین بود: حقّ؛ حقّ شهروندی، حقّ سیاسی در برابر نظام. و بازشناختنِ این حقّ، بازگرفتنِ این حقّ به مردم و طلبِ طلبکارانهی آن از دولت و حکومت. آنچه در کُنهِ جنبشِ سبز رخ نمود، حقّخواهی بود. در پسِ پرسشِ بزرگ و اساسیِ «رأی من کجاست؟»، پرسش از حقّ نهفته بود. مسئله صرفاً رأی نبود، مسئله حقّ بود. «رأی من کجاست؟»، تعبیر و ترجمانی بود از «حقِّ من کجاست؟». برای جنبشِ سبز، رهبر و همراهیِ میرحسین موسوی سزاوار بود که خطّ قرمز خود را در حقّ ملّت شناخت.
سوم. در جنبشِ مردمی سبز، خاصّه اجتماعِ بزرگِ بیستوپنج خرداد، مردمان در مقام شهروندانِ مسئول و آزاد فضایل سیاسی خود را شناختند. نهضتِ سبز، به قول رالز، ادایِ صادقانهی «فضیلتِ سیاسیِ شهروندی» در خیابان بود. در این ادای فضیلتِ شهروندانگی و مدنیّت، نهضتِ سبز چونان نهضتِ سیاسی لیبرال، اِجماع بر حقّ انسان را در چارچوبِ همکاری و همیاری، مبتنی بر احترامِ متقابل، رواداری و مُدارا پذیرفت. بیستوپنج خرداد، بلوغ و کمالِ فضیلتِ شهروندی چونان فضیلتِ سیاسی بود در مسیر آزادی. رضا زمان | 334 | 4 | Loading... |
05 🔴 پیدا و پنهان پزشکیان - قسمت اول
#برای_ایران این ویدیو را کامل ببینید و تا حد ممکن همرسانی و برای مرددها و هموطنانی که پزشکیان را نمیشناسند ارسال کنید.
✌🏼✌🏼
@jalaeipour | 332 | 18 | Loading... |
06 "دنیا و آنچه در آن میگذرد، هیچگاه به آن صورت نیست که ما میخواهیم و یا فکر میکنیم باید باشد، بلکه هست و فارغ از خواست و فکر ما وجود دارد. نادیده گرفتن این اصل و عناد با آن، گرفتاری میآورد و شیرازه زندگی، خانواده، تربیت، و همه امور را میپاشاند. در ورای حقیقت، فراحقیقتی است که عقل و خرد آن را برنمیتاباند"
روزگار سخت - چارلز دیکنز | 461 | 6 | Loading... |
07 ❓چرا رای بدهم/ندهم؟
همهی افرادی که قصد حضور در انتخابات را دارند و آنان که دست رد بر سینهی انتخابات میزنند و رای نخواهند داد، نزد خود، دلایلی دارند. آن دلایل کدام است؟
✅ کسانی که تمایل به شرکت در انتخابات دارند، و رای خواهند داد، به شش گروه تقسیم میشوند:
۱. افرادی که از سر وظیفهی دینی رای خواهند داد.
۲. افرادی که برای حمایت از نظام و پیروی از حاکمان، رای خواهند داد.
۳. کسانی که بخاطر ترس و پرهیز از عواقب احتمالی رای ندادن، پای صندوق رای خواهند رفت.
۴. افرادی که معتقدند دموکراسی، ذره ذره و از طریق کنش مشارکت هرچند محدود، و حضور فعال در کشمکشهای انتخابات به دست میآید.
۵. گروهی که به اثرات کوتاه مدت مثبت، هر چند جزیی رای دادن بر "اکنون"، توجه دارند. (کسب منفعت، حتی جزیی)
۶. و در نهایت، گروهی که نمیخواهند وضع از این که هست، بدتر شود. (دفع ضرر، حتی جزیی)
✅ و اما آنان که قصد مشارکت در انتخابات ندارند، نیز به شش گروه تقسیم میشوند:
۱. گروهی که با عدم مشارکت در انتخابات، قصد دارند از نظام مستقر، مشروعیتزدایی کنند. و یا دست کم با امتناع از رای دادن بر مشروعیت او نیفزایند.
۲. گروه دوم، افرادی که از سر وظیفهی دینی و یا اخلاقی (و یا هر دو)، رأی نمیدهند.
۳. گروهی که نسبت به وعدههای کاندیداها مطلقا بی اعتمادند و بر این باورند که تجربه کردن مکرر تجربههای تلخ گذشته، نوعی خطای فاحش است.
۴. کسانی که ساختار نظام حاکم را بدون هرگونه انعطاف ارزیابی میکنند و رای دادن و ندادن را در او بیاثر میبینند.
۵. گروهی که با نگاه به کنشهای خشونتآمیز حاکمان و درد و رنج ناشی از آن در سنوات پیشین، عواطفشان اجازهی بازی در زمین سیستم را به آنها نمیدهند.
۶. و در نهایت، گروهی که در وضعیت یاس و نومیدی قرار دارند و به علت خستگی سیاسی، انزوا گزینی و حاشیه نشینی را انتخاب کردهاند. برای این گروه، اشتغالات سیاسی، بیهودگی است. این گروه از بازی سیاست بیرون رفتهاند.
✅ تیپشناسی آنان که رای میدهند و کسانی که رای نخواهند داد، صرفا به منظور تفکیک علل مشارکت و علل عدم مشارکت است، و الا آنچه در عمل و میدان کنش سیاسی رخ میدهد، ترکیبی از علل بیان شده است. به سخن دیگر، مشارکت و عدم مشارکت، نتیجهی علل چندگانه (و نه یک عامل) است. اما این که کدام علت، بیشترین اثر را در شکلگیری کنش دارد، نزد کنشگران و موقعیتهای مختلف، با یکدیگر متفاوت است.
این روزها گفتگوی وسیعی میان گروه اول و گروه دوم در جریان است. هر یک تلاش میکنند با استدلالها و به میان آوردن دلایل متعدد، دیگری را مجاب به کنش مورد نظر خویش کنند. اما به نظر میرسد عموم این گفتگوها عقیم میماند و اثر چندانی ندارد.
❓چرا دلایل به آسانی نمیتواند افراد را به تغییر موضع انتخاباتی بکشاند؟
یکی از پاسخهای قابل تامل این است که هر تصمیم و کنشی، نتیجه و محصول علل و عواملی در هم بافته است. پیچیدگی و مشکل تاثیرگذاری، وقتی بیشتر میشود که نقش عاطفه در تصمیمگیری پررنگتر گردد.
در گفتگوهای بیثمر، هر شخص، دلایلاش را صرفا از موضع و موقعیت خودش به دیگری عرضه میکند. دلایلی که البته نزد او کافی و مستحکم است. اما کمتر به این نکته توجه دارد که در این سنخ موضوعات، دلیل مقنع، قانعکنندگیاش تماما به قوت استدلال نیست. بلکه علل غیر معرفتی، قوت و نفوذ استدلال را تحت تاثیر قرار میدهد. به نحو آشکارا، احتمال حضور در انتخابات توسط هر شهروند، علاوه بر دلایل، به میزان زخم و رنجی است که مستقیم و غیر مستقیم از سوی حاکمیت به او تحمیل شده است.
✔️ خلاصه آنکه،
در هر کنش و تصمیمی، سه عنصر "عقل"، "احساس" و "داوری اخلاقی"، به درجاتی حضور دارند. این که از این سه، کدامیک زمام کنش را به دست میگیرد و شخص را به کدام وادی متمایل میکند، ، در افراد و در موقعیتها، مختلف است.
به نحو کلی، به میزانی که شهروندان به نحو مستقیم و غیر مستقیم از رفتارها و تصمیمات حکومت، آسیب دیدهاند، رنج کشیدهاند و جانشان فرسوده شده باشد، عواطف و احساساتشان در شکلگیری تصمیمات سیاسی آنها مدخلیت بیشتری مییابد.
✍️ علی زمانیان - ... ۱۴۰۳/۰۳/۲۶
@kherade_montaghed | 1 037 | 29 | Loading... |
08 🔻مولوی عبدالحمید امام جمعه اهل سنت زاهدان گفته است به جای مذهب، قومیت یا جنسیت، مهم کارایی رئیسجمهور آینده است. او گفته: «ما میگوییم رئیسجمهور، مرد باشد یا زن و از هر قوم و مذهب و گرایشی باشد، باید مغز متفکر و مدیر توانمندی باشد و از اختیارات کامل و وسیع هم برخوردار باشد، زیرا رئیسجمهور ایران درواقع رئیس بیش از ۸۵ میلیون نفر است.»
🔻او از توانایی رئیسجمهور بعدی ایران برای حل «مشکلات متعدد» ابراز نگرانی کرده و گفته است: «هر کدام از نامزدهای ریاست جمهوری حرفهایی میزنند و وعدههایی میدهند، اما واقعیت این است که در اینجا رئیسجمهور مانند دیگر کشورها اختیارات کافی ندارد و اختیارات رئیسجمهور در اینجا محدود است.»
🔻مولوی عبدالحمید تاکیده کرده است: «تا زمانی که رئیسجمهور از اختیارات کامل و کافی برخوردار نباشد و تا زمانی که سیاستها از بالا تغییر پیدا نکنند، رئیسجمهور نمیتواند کاری بکند. ملت انتظار دارد در کشور تغییرات صورت بگیرد. اگر این اتفاق نیفتد انتخاب رئیسجمهور، تکرار مکرر است.» | 565 | 6 | Loading... |
09 چیزی که تا امروز با توجه به سوابق و صحبتهای انتخاباتی میتوان برداشت کرده و نهایت ظرفیت و توانایی مدیریتی کاندیداها را حدس زد:
سعید جلیلی: معاون وزیر خارجه
زاکانی: مسئول اردوهای راهیان نور وزارت آموزش و پرورش
پزشکیان: وزارت بهداشت
قاضیزاده هاشمی: رئیس دانشکده علوم پزشکی
قالیباف: یکی از فرماندهان سپاه در حد رحیم صفوی
پورمحمدی: معاونت بخشی از وزارت اطلاعات
@kharmagaas | 723 | 9 | Loading... |
10 در سپید جامههاتان خوش بخسبید ای یلان سرخ
پنجههاتان سبز خواهد شد
و مسلسلهایتان تقدیر را تصویر خواهد کرد
(عبدالکریم سروش) | 879 | 29 | Loading... |
11 سیاست میوهای است که بر درختِ فرهنگ ظاهر میشود.
مصطفی ملکیان | 729 | 9 | Loading... |
12 🔻آیا میتوان احکام فقهی را به خداوند نسبت داد؟
✍محمدتقی سهرابی فر
✔️فقه، تلاشِ فقیه برایِ رسیدن به حکمِ الهی است. نتیجه این تلاش، احکامی همچون واجب و حرام، صحیح و باطل است. در این نوشتار به دنبالِ پاسخ به این پرسش هستیم که آیا میتوانیم این احکامِ فقهی را حکم الهی بدانیم و باور قلبی بر الهی بودنِ آنها داشته باشیم؟ به عبارت دیگر آیا میتوان احکام و فتاوایِ موجود در فقه را به خداوند نسبت داد؟
📎 پیوند به متن کامل این یادداشت در سایت دینآنلاین
https://www.dinonline.com/43411/ | 836 | 16 | Loading... |
13 مسعود پزشکیان در بیانیه ای درباره مناطق، اقوام، ادیان و مذاهب کشور تاکید کرد: پیشنهاد و راهکار مشخص ما در جبران کاستی ها و محرومیت های تاریخی و مزمن در این نواحی رویکرد «تبعیض مثبت» و تمرکز برنامه ها و منابع برای پیشرفت و آبادانی نقاطی است که به شکلی شایسته مورد توجه برنامه ریزان قرار نگرفته است و متاسفانه به محرومیت این شهر یاران و خاک مهربانان» از توسعه متوازن و همه جانبه انجامیده است.
متن بیانیه مسعود پزشکیان نامزد چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری درباره مناطق، اقوام، ادیان و مذاهب به شرح زیر است:
«یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنثی وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوباً وَ قَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنْ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ "
ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره ها و قبیله ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید؛ {اینها ملاک برتری نیست} گرامی ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست؛ به یقین خداوند دانا و آگاه است. «حجرات ۱۳»
بیا تا جهان به بد نسپریم/ به کوشش همه دست نیکی بریم
فریدون فرخ فرشته نبود/ ز مشک و از عنبر سرشته نبود
به داد و دهش یافت آن نیکویی/ تو داد و دهش کن، فریدون تویی
ملت شریف ایران
اینجانب به عنوان یکی از فرزندان ملت تاریخی و بزرگ ایران خود را در معرض رای شما ملت بزرگ ایران قرار داده ام تا در صورت همراهی و انتخاب و رأی ارزشمند شما ایرانیان بتوانم به عنوان خدمتگزار و امانتدار امید و رای تان در ساختن ایران بزرگ گام بردارم. بر همین اساس با شما عهد می بندم که در صورت انتخاب توسط شما همه توان و وقت و زندگی ام را صرف ساختن و آبادانی و عمران و پیشرفت ایران عزیز کنم. ایران میراث تمدنی و فرهنگی و سیاسی و سرزمینی ارزشمند و گرانقدر و عزیزی است که از چند هزار سال قبل سهمی قابل توجه در برساختن تمدن و فرهنگ بشری ایفا کرده و در جای جای این سرزمین اهورایی نشانه های فراوانی از تمدن چند هزار ساله ایرانیان است.
امروز ایران ما یعنی آن سرزمین و فرهنگ و تمدن تاریخی که نیاکان به عنوان میراثی ارزنده به ارث گذاشته اند با چالش ها و مسائل بزرگ و گره های پیچیده ای در حوزه های اقتصادی و سیاسی و بین المللی و فرهنگی و اجتماعی دست به گریبان است و گشودن این گره ها و حل و فصل مسائل پیش روی کشور جز با همراهی و مشارکت تک تک شهروندان ایران زمین میسر نیست.
واقعیت این است که ارکان سازنده فرهنگ و تمدن ایران زمین که امروز به عنوان اقوام ایرانی و به تعبیری تار و پود هویت این کشور نام می بریم دیرزمانی است به علل و دلایلی از اقسام نابرابری ها و فقدان عدالت اقتصادی و اجتماعی و نظام اداری در رنج است و هر چند پس از انقلاب اسلامی بویژه در دوره اصلاحات گامهای خوبی در جهت رفع محرومیت از این مناطق برداشته شده، اما سیطره ساختار نامعقول و غیر قاعده مند از یک سو و بودجه ریزی های غلط و تجویز نسخه ها و راهبردهای مقطعی و شعاری از سوی دیگر به گسترش و تعمیق این نابرابری های تلخ انجامید که در این میان سیمای مناطق مرزی کشور را بیشتر متاثر نموده است.
پیشنهاد و راهکار مشخص ما در جبران کاستی ها و محرومیت های تاریخی و مزمن در این نواحی رویکرد «تبعیض مثبت» و تمرکز برنامه ها و منابع برای پیشرفت و آبادانی نقاطی است که به شکلی شایسته مورد توجه برنامه ریزان قرار نگرفته است و متاسفانه به محرومیت این شهر یاران و خاک مهربانان از توسعه متوازن و همه جانبه انجامیده است.
اگر این کاستی ها و بخشی نگری ها و فقدان نگاه ملی را در حوزه فرهنگی و مذهبی نیز تعمیم دهیم حساسیت ها و ضرورتها بیشتر به چشم می آیند. بنده از اینکه رهنمودهای حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری در «وحدت کلمه» و تلاش برای «انسجام ملی» و تقویت برادری بعضاً در نزاع های بی حاصل و دشمن پسند مذهبی و اعتقادی کم رنگ می شود، حسرت و تاسف می خورم و تامل در فرصت هایی که این وضعیت ناخوشایند از این دیار می ستاند و نیز از درخشش و زیبایی و رنگین کمان زیبایش می کاهد همواره از دغدغه هایم بوده است.
از این که شخصیت های ترکمن کرد، بلوچ و تالش به علت تمایز مذهبی از جایگاه مناسب و در شان یک ایرانی محروم می شوند؛ سخت متاثر می شوم به ویژه وقتی که به یاد می آورم صف اول آفرینشگران فرهنگی و تمدنی ایران عزیز همین مردمانی هستند که در نگاه برخی از عناصر بی توجه به آیین های ملی و دینی بعضاً از حقوق اساسی شان محروم می شوند. بنده شایستگانی از اهل سنت می شناسم که علیرغم کاربلدی و شایستگی صرفا به واسطه ذهنیت بسته برخی از افراد و سیستم های معیوب از مناصب و جایگاه های مناسب برخوردار نیستند. | 804 | 20 | Loading... |
14 آنان نمی دانند که ایران بدون فرهنگ و هویت کردی مهمترین عنصر متشکله اش را از دست می دهد و به نقصانی جبران ناپذیر دچار می شود چنانکه آذری های غیور و آزادیخواه و احیا کننده مشروطیت و بلوچ و سیستانی های دلاور و شجاع و صمیمی و هم وطنان مومن و سختکوش ارمنی و آشوری و زرتشتی های نیک پندار و درست کردار و مندایی های پاک نهاد و کلیمی های عزیز و عربهای رشید و غیور و بختیاری و لرهای دشمن ستیز و ترکمنان زیبا اندیش و میهن دوست و پارسانان پاسبانان و وارثان اندیشه های کهن و قشقایی های ایران دوست و ده ها تیره ایرانی که اهتزاز پرچم ایران و انسجام ملی مرهون تلاشها و رشادتهای آنان است.
موسیقی ایرانی شاهد زنده و گویای چنین واقعیتی مهم و درس آموز است؛ وجود دستگاه ها و گوشه هایی مانند عراق (عراق عجم)، عرب، آذربایجانی، شوشتری، بیاتهای کرد، ترک، یا زند و دیلمان دشتی، زابل، ترکمن، مسیحی، نیشابور، افشاری، بختیاری، طوسی، نیریز و ... نشان از درهم تنیدگی زبانی و هنری و ذوقی مردم ایران زمین است که اگر چنین نبود زبان فارسی به این شیرینی و سرزندگی نمی بود؛ زبان شناسان معتقدند که در شکل گیری این زبان شیوای جهانی همه نقاط و گویشوران ایرانی از قطران تبریزی نظامی گنجوی و جلال الدین بلخی تا شهریار شعر ایرانی تا مستوره اردلان کردستانی و پژمان بختیاری و طالب آملی و حافظ و سعدی شیرازی و هزاران ادیب و سخنور تاریخ ادب فارسی نقش داشتند تا آنجا که به حق می توان ادعا کرد اگر گویش های محلی و منطقه ای ایران نمی بودند زبان فارسی نیز از ظرفیت کنونی برخوردار نمی شد و چنین شیرینی و حلاوتی نمی داشت.
بر این باورم که تمام بسترها و زمینه ها برای ترمیم جایگاه اقوام ایرانی آنگونه که شایسته آن هستند و فراهم است. قدری اعتماد، صداقت و جدیت و تدبیر می خواهد تا سربازان مرزهای ایران زمین مدیران و مجریان سیاست های درست اقتصادی و مرزی شوند.
امیدوارم در تعامل میان نخبگان و مردم در اقصی نقاط ایران زمین، شاهد عملی شدن چشم اندازها ذیل باشیم که دستیابی به آنها جز با همت آحاد ملت بزرگ ایران ممکن نیست:
۱- نگرش فرصت گرایانه به حوزه اقوام و مذاهب و تلاش حداکثری در ارتقای عدالت اجتماعی و جایگاه شهروندی آنان
۲- توجه به همه ایرانیان بر اساس حقوق شهروندی و شایستگی های حرفه ای نه بر مبنای تفاوت های زبانی و مذهبی
۳- تقویت ارتباط میان آحاد مردم ایران از اقوام و مذاهب مختلف از طریق گفت وگوهای فرهنگی و هنری و ...
۴- توسعه متوازن چهار گوشه این دیار و تلاش در جهت محرومیت زدایی از طریق تقویت زیر ساخت ها و سرمایه گذاریهای دولتی و تشویق بخش خصوصی در جهت سرمایه گذاری در مناطق مذکور به گونه ای که در یک دوره چهار ساله ضریب درآمد و امنیت و رفاه و توسعه در مرز و نقاط دور از مرکز به بالاترین رتبه ارتقاء یابد
۵- تنظیم سیاستهای مرزی از طریق مشارکت مرزنشینان و نخبگان محلی و روسای طوایف و نهادها و نخبگان منطقه ای
۶- ساماندهی اقتصاد مرزی و حل ریشه ای مسئله کولبران و سوخت بران و تبادلات مرزی از طریق پیشنهاد و مشارکت اصناف و نخبگان منطقه ای با لحاظ تقویت اقتصاد ملی و محلی
۷- تقویت و پاسداشت سنت های فرهنگی و زبانی و آیینی اقوام با استفاده از ظرفیت های قانون اساسی
۸- حرکت در مسیر عدالت اجتماعی و استخدامی و مدیریتی به ویژه در موضوع مدیریت نخبگان شایسته مناطق قومی و مذهبی و استفاده از نخبگان اهل سنت در هیات دولت و استانداران
۹- ایجاد و تقویت زیرساخت های اقتصادی و صنعتی بویژه مناطقی که در گذشته کمتر مورد توجه بوده اند
۱۰- برنامه ریزی با رویکرد تبعیض مثبت به نفع توسعه مناطق کمتر برخوردار در سطح کشور
۱۱- تقویت ساختارهای مناسب در حوزه اقوام و مذاهب با هدف توجه ویژه به اقتصاد و فرهنگ و توسعه مناطق کمتر توسعه یافته قومی و مذهبی و تقویت نگاه توسعه ای به جای نگاه امنیتی و تهدید محور در حوزه اقوام و مذاهب
به امید ایران سربلند و سرفراز با مشارکت همه ایرانیان
خاک پای ملت ایران
مسعود پزشکیان» | 981 | 21 | Loading... |
15 Media files | 554 | 5 | Loading... |
16 میرحسین موسوی؛ میرِ نهضتِ سبز
در نگاه نخست، میرحسین در رقابتِ سختِ انتخابات در انتظار تسخیر دولت بود. عمیقتر و ژرفتر که بنگریم امّا میرحسین در دولتِ جمهوری اسلامی نمیگنجید، در این حدّ و مقدار نبود، جامهی ریاست دولت در اندازهی او نبود. میرحسین بسی بزرگتر و ارجمندتر از آن بود که در نظام دینسالار بگنجد، قدر و قرب او بسیار بیشتر از آن بود که در آیین تحلیف بنشیند، وزن و میزان او بسیار بالاتر از آن بود که حکم ریاست به او تنفیذ شود. قدّ و قامتِ میرحسین، بسیار بلندتر و رفیعتر و شریفتر از آن بود که قبای تنگِ رئیسی بر تن کند. او بر فرازِ اخلاق بالاتر از سیاست نشسته بود. دولت، بسی فروتر از مقام و منزلتِ او بود و شایستگی حضورش را نداشت. میرحسین، نه در حدّ ریاستِ دولت که، به قول ملکیان، شرفِ ریاست «جمهوری» بود. او در زعامتِ دولت، نمیتوانست دولتمردی خویش را ابراز کند. حکومت، لیاقتِ سیاستمدارانی ست که بر انتخابات بعدی متمرکز اند، نه دولتمردانی که به نسل بعدی میاندیشند. آن روز گذشت، به تخلّف و تقلّب، به کودتا و خشونت، و جنبش سبز متولّد شد و از آن تولّد، موسوی حیاتِ جدید خود را آغاز کرد.
قدر و قامتِ میرحسین، نه ریاستِ دولت، که به واقع رهبری و همراهیِ جنبش سبز بود. جنبشِ سبز؛ چونان حرکتِ دموکراتیک و نهضتِ رهاییبخش برای بازگرفتنِ حقّ ملّت، پسگرفتن آزادی، واستاندنِ مشروطیّت از دولت و حکومتِ ضدّ حقّ، ضدّ آزادی و ضدّ مشروطه؛ این جنبش و نهضتِ روشنگر، وامدار حضور موسوی بود. میرحسین، منزلت خود را در نهضتِ سبزی که علیه کلّیّتِ استبدادِ دینی و جوهر دیکتاتوری مذهبی برانگیخت، شناخت و شناساند. او جایی ایستاد که باید میایستاد. او نباید به دولت میرسید، و نرسید. لایقتر از آن بود که نقشاش در تاریخ ایران، در هشت سال ریاست دولت خلاصه شود. میرحسین، به شایستگی، نقشِ جدید برای خود آفرید و در این نقش ظاهر شد؛ نقشِ سبز در سیاستِ سبز.
برای دولتمردی که خطّ قرمزش حقّ مردم است نه خواستِ قدرت، آنچه سزاوار است نه نشستن بر حکومتِ نامردمی که ایستادن در نهضتِ مردمی است. میرحسین گویی که سرشت و فطرتِ انسانی او معطوف به حقّانیّت و عدالت است نه حاکمیّت و حکومت. گویی که نه برای دولت که برای نهضت ساخته شده است. آنجایی که باید رخ نمود؛ و در این رخ، چهرهی حقّمدار خود را نمایاند. آری، یادِ تاریخی میرحسین، به فرزانگی و حکمت، میرِ نهضتِ سبز است در احقاق حقّ و حقوق ملّت، نه مهرهی حکومت برای کسبِ قدرت. نام او، در کنار قهرمانان مشروطهی ملّی و دموکراسی آزاد مینشیند نه در میان قلدرها و پادوها. رضا زمان | 624 | 11 | Loading... |
17 🔶 مقایسۀ رویکرد اصلاح طلبانه در دین و سیاست-قسمت1
🔸رویکرد اصلاحطلبانه در دین
✍🏾جعفر نکونام 23 خرداد 1403
1️⃣ مقدمه
🔸برخی بر این نظرند که تعامل با سیاست شبیه تعامل با دین است. در نظر آنان، همچنان که رویکرد براندازی در دین هیچگاه قرین توفیق نبوده و همواره با شکست همراه بوده، رویکرد براندازی در سیاست هم همین گونه است. به نظر آنان، تمام تحولاتی که در دین صورت گرفته، هیچگاه با رویکرد براندازانه به انجام نرسیده؛ بلکه با رویکرد اصلاحطلبانه بوده است؛ یعنی اصلاحگران دینی با اذعان به پذیرش اصل دین در مقام اصلاح باورها و سنتهایی بودند که با عقلانیت روزگارشان سازگاری نداشته است.
2️⃣ دو نمونه اصلاحگری دینی
🔸در این زمینه، ملاحظه دو نمونه، یکی در زمینۀ باورها و دیگری در زمینۀ سنتها بسیار درسآموز است. در زمینۀ باورها باور به خدای جسمانی و در زمینۀ سنتها سنت بردهداری نمونههای خوبی است که نشان میدهد، خود دینداران تحت فشار زمانه به حذف باورها و سنتهای ناسازگار با عقلانیت زمانه مبادرت کردند.
🔹اصلاحگری باور به جسمانیت خدا: باور به خدای جسمانی دیری نپایید و خیلی زود نسخ گردید. از حدود قرن دوم خدای جسمانی مورد انکار واقع شد و باورمندان به آن به حشویه یعنی عوام نامبردار شدند.
▪️به تدریج تمام گروههای مسلمانان عقیده به خدای جسمانی را ترک کردند:
▫️اولین گروهی با خدای جسمانی مخالفت کردند، جهمیه منسوب به نام جهم بن صفوان(ت128ق) بود. او اظهار داشت که من اگر میتوانستم، آیۀ «الرحمن علی العرش استوی»(طه، 5) و نظایر آن را از مصحف پاک میکردم؛ اما سرانجام او این شد که بنا به نقلی حکم ارتداد او صادر شد و اعدام گردید.
▫️اما معتزله رویکرد اصلاحطلبانه اتخاذ کردند و ضمن حفظ ظاهر چنین آیاتی در مقام تأویل آنها برآمدند، یعنی قالب را حفظ کردند، اما محتوا را از معنای جسمانی تهی کردند و به جای آن، معنایی عقلانی به آنها بخشیدند؛ طوری که به تدریج قاطبۀ مسلمانان به خدای غیرجسمانی گرایش یافتند و زمانه طوری شد که اگر کسی به خدای جسمانی قایل میشد، بسا حکم ارتدادش صادر میشد و اعدام میگردید.
▫️حتی اهل حدیث نیز که با معتزله سر نزاع داشتند، دیگر قایل به خدای جسمانی نبودند؛ چون اظهار داشتند که ما معنای آیاتی را که خدا را جسمانی معرفی میکند، نمیفهمیم. سلفیه که وارثات اهل حدیثاند، بر همین عقیدهاند.
🔹 اصلاحگری سنت بردهداری: در زمینۀ سنت بردهداری هیچ عالم دینی را طی چهارده قرن گذشته نمییابید که اظهار کرده باشند، در اسلام نباید بردهداری باشد و باید آن را نسخ کرد و به طور قطع اگر کسی چنین چیزی را اظهار میکرد، حکم ارتدادش را صادر میکردند و او را اعدام مینمودند؛ اما اقتدار مدرنیته عملاً بردهداری را نسخ کرد.
▪️علمای دینی با رویکردهای اصلاحگرانۀ چندی به حذف بردهداری در اسلام پرداختند.
▫️برخی اظهار داشتند که موضوع بردهداری از بین رفته و لذا بردهداری نیست؛ اما هرگاه موضوع بردهداری به وجود بیاید، سنت بردهداری نیز احیاء میشود. منتها هیچگاه خود در مقام احیای بردهداری بر نیامدند؛ بلکه اظهار داشتند که مادامی که امام معصوم نباشد، بردهداری حرام است؛ اما وقتی که امام زمان قیام کند، بردهداری هم احیا میشود.
▫️برخی هم گفتند که اساساً اسلام مخالف بردهداری است؛ منتها چون امکان نسخ دفعی بردهداری وجود نداشته، زمینه را برای نسخ تدریجی آن فراهم کرده است تا این که بعد بالاخره بردهداری نسخ گردید.
▪️این که هر دسته از علمای دینی چه توجیهی دارند که امروزه بردهداری را جایز نمیشمارند، هیچ اهمیتی ندارد. چیزی که اهمیت دارد، این است که امروزه عملاً یا حتی نظراً بردهداری نسخ شده است.
▪️چیزی که خیلی اهمیت دارد، هرگز بردهداری بر اثر این توجیهات نسخ نشده است؛ بلکه بر اثر اقتدار مدرنیته نسخ شده و لذا این توجیهاتی که علمای دینی به دست دادند، توجیهاتی پسینی است؛ یعنی بعد از این که بردهداری بر اثر فشار جامعۀ جهانی نسخ گردید، ارایه شده است.
3️⃣ نتیجه
🔸اینگونه تجارب تاریخی در زمینۀ اصلاحگری دین نشان میدهد که تا توازن قوا میان طرفداران دین تاریخی و اصلاحگران دینی برقرار نشود، اصلاح دینی هم محقق نخواهد شد و برقراری توازن قوا نیز امری نرم و تدریجی است؛ نه امری تند و دفعی.
🔸کسانی که کوشیدند، اصلاح دینی یکشبه و انقلابی صورت بگیرد، تنها به نابودی خود حکم دادند و خود را به هلاکت رساندند.
🔸اصلاحگران دینی هرگز در مقام براندازی دین نبودند؛ بلکه اصل دین را به رسمیت می شناختند و در عین حال به اصلاح دین اهتمام میکردند.
🔸یادداشتهای سیاسی
https://t.me/dineaqlani | 660 | 8 | Loading... |
18 حج هویت، حج حقیقت
@DrSoroush | 432 | 11 | Loading... |
19 https://t.me/boost/farhangi_e_kian | 623 | 2 | Loading... |
20 🎯 چرا دائما به رفتارهایی دست میزنیم که با باورهایمان ناسازگار است؟
🔴 چقدر بد است اگر حرفهای ما با هم تناقض داشته باشد؟ فیلسوفان از زمان سقراط پاسخ روشنی به این سوال داشتهاند: «بسیار بد». بااینحال، هیچ قومی به اندازۀ فیلسوفان یکدیگر را به تناقضگویی متهم نمیکنند. بگذارید مثالی ساده بزنیم: پیتر سینگر، فیلسوف مشهور، نظریهای اخلاقی دارد که طبق آن حیات «آگاهانه» ارزشمندترین چیز است، و از پیامد منطقی حرفش نیز سر باز نمیزند که زندگیِ انسانی با اختلال ذهنی شدید از زندگی یک مرغ ارزش کمتری دارد. اما بعدها معلوم شد خود او پول زیادی را صرف مراقبت از مادرش میکند که دچار بیماری زوال عقل شدید است.
🔴 رسانهها و همکارانش این کار را مصداق تناقض عمل او با نظریهاش دانستند و بسیار به او تاختند. بااینهمه «مسئلۀ مراقبت سینگر از مادرش» بهانۀ خوبی است برای اندیشیدن به منشأ تناقضهای ما.
🔴 بسیاری از تناقضهای گفتاری و رفتاری ما ریشه در تناقضِ بزرگتری دارد که در تصور ما از چیستیِ «انسان» نهفته است. این تناقض را به صورت ساده میتوان در دو گزاره خلاصه کرد: اولا، انسانها موجوداتی معنادارند که زندگی و کارهایشان معنی دارد. ثانیا، انسانها هم مثل هر موجود دیگری تابع قوانین علت و معلولی طبیعتاند و از این لحاظ، همانقدر بیمعنایند که آتش یا سنگ بیمعناست. فلاسفه، از دکارت تا کانت تا دونالد دیویدسون به این ناسازگاری توجه کردهاند و کوشیدهاند نظریهای ارائه کنند که چگونه آدمیان میتوانند هم منبع معنا باشند و هم تابع قانون علیت.
🔴 از دیدگاه دکارت، آدمیان صرفاً دو چیز متفاوتاند که بهشیوهای رازآلود به هم بسته شدهاند، چنان که گویی یک کرگدن و یک کوسه را به هم بدوزید.
🔴 یک نگرانی دربارۀ همۀ نظریههایی که میخواهند تناقض میان «انسانِ معنادار» و «انسانِ ماشینی» را حل کنند، این است که خودشان سوالاتی حلنشدنی ایجاد میکنند. مثلاً باید از دکارت بپرسیم: چطور این دو جوهر متفاوت همزیستی دارند؟ در بیشتر مواقع، فاصلۀ انسان معنادار و ماشینی، به حال خود رها میشود. بدینترتیب، اگر فرد بدبینی باشید، احتمالاً به این نتیجه میرسید که آدمها وقتی پای خودشان در وسط باشد، از انسان معنادار حرف میزنند و خواستار درک و احترام میشوند، اما وقتی به دیگران میرسند، طرفدار انسان ماشینی میشوند و محاسبۀ سود و زیان میکنند.
🔴 اما شاید بتوانیم بهتر عمل کنیم. از نظر اریک کاپلان، فیلسوف و نویسندۀ آمریکایی، بهتر این است که امکان وجود «ناسازگاری» را بهمثابۀ نوعی فرهنگ بپذیریم. یعنی قبول کنیم که زندگی، چه بخواهیم چه نخواهیم، متناقض است.
🔴 کاپلان میگوید اگر دو مجموعه از سنتها داشته باشیم که اگرچه با هم سازگار نیستند، اما هر دو کار میکنند، با کنارگذاشتن هر یک از آنها چیزی را از دست خواهیم داد. نگریستن به آدمیان بهمثابۀ منابع معنا و همچنین نگریستن به آنها بهمثابۀ چیزهایی تابع قانون علیت، شانه به شانۀ هم، به موفقیت تمدن ما کمک میکند. تا هنگامی که چیزی بهتر در دست نداشته باشیم، با کنارگذاشتن هر یک از آنها در جستوجویی احمقانه برای سازگاری با خطر تضعیف مجموعه مهارتهای خودمان روبهرو هستیم.
📌 آنچه خواندید مروری کوتاه است بر مطلب «چرا تناقضهای اخلاقی ما را نمیکُشند؟» که در نهمین شمارۀ مجلۀ ترجمان علوم انسانی منتشر شده است. این مطلب در تاریخ ۲۳ مرداد ۱۳۹۷ در وبسایت ترجمان نیز بارگذاری شده است. این مطلب نوشتۀ اریک کاپلان ست و علی برزگر آن را ترجمه کرده است. برای خواندن نسخه کامل این مطلب و دیگر مطالب ترجمان، به وبسایت ترجمان سر بزنید.
📌 ادامۀ مطلب را در لینک زیر بخوانید:
B2n.ir/s02714 | 629 | 11 | Loading... |
21 🔻احادیث خیالی در کتاب راهنمای ربانی!
🔸️در کتاب راهنمای ربانی گاه با عباراتی عربی برخورد میکنیم که معلوم نیست چگونه و چرا ساخته شدهاند! ظاهراً چنین وانمود شده که این عبارات، متن حدیث است؛ در حالی که نه در منبعِ ذکرشده و نه در جای دیگری، چنین حدیثی یافت نمیشود. در این جا ۶ مورد ارائه میشود که همگی با ترجمه انگلیسی مقایسه شده است:
۱. «کنا ارواح نور فنعلم الأظلة أسرار علم التوحید و التحمید، ابن عیاش مقتضب الأثر، ص۶۳.» (راهنمای ربانی، ص۱۲۳، ۸۴، ۱۲۴؛ The Divine Guide, p.164, 34)
نه در مقتضب و نه جای دیگر چنین عبارتی یافت نشد.
۲. «اثنی عشر أشباحا من نور بین السماء والأرض یوحدون الله عز وجل ویمجدونه، حدیث نبوی نک. خزاز رازی، کفایة الأثر، ص۱۷۰؛ ابن عیاش، مقتضب، ص۱۲۳» (راهنمای ربانی، ص۱۲۱؛ The Divine Guide, p.162)
نه در کفایه، نه مقتضب و نه جای دیگری این عبارت یافت نشد.
۳. «اغلب در سخن امامان به اصطلاحاتی مانند (العقل قطب دیننا) ... (العقل هو القطب الذی علیه مدار وله الثواب) ... (العقل هو ما یحتج به فی امرنا) و غیره برمیخوریم. برای نمونه نک. کلینی، اصول من الکافی، ج۱، ص۱۰؛ ابن بابویه، علل الشرائع، ج۱، ص۸۸، ۱۰۷ به بعد، ابن بابویه، امالی، ص۴۱۸.» (راهنمای ربانی، ص۵۱؛ The Divine Guide, p.141)
هیچ یک از این سه عبارت نه در نشانیهای ذکرشده و نه در جای دیگری به عنوان حدیث یافت نشد! فقط کلینی گفته است: «إذ كان العقل هو القطب الّذي عليه المدار و به يحتجّ و له الثواب، و عليه العقاب» (الكافي، ج۱، ص۹) که این هم حدیث نیست و لفظش هم با آن چه امیرمعزی گفته فرق دارد.
۴. «حدیث امام جعفر صادق: ... إن الإمام یعرف شیعته و اعداه بوجوههم و اسمائهم بعلم الطینة التی خلقوا منها، ابن عیاش، مقتضب، ص۴۱؛ صفار، بصائر، ص۳۹۰ ...» (راهنمای ربانی، ص۱۲۵؛ The Divine Guide, p.165)
در مقتضب که چنین چیزی نیست. در بصائر هم با تفاوتهایی عنوان باب است نه حدیث: «باب في الإمام أنه يعرف شيعته من عدوه بالطينة التي خلقوا فيها بوجوههم و أسمائهم» (بصائر الدرجات، ج۱، ص۳۹۰)
اختلالات مشابه دیگری نیز در کتاب دیده میشود که منشأ آن معلوم نیست!
✍علی عادلزاده
@AmirMoezzi | 542 | 6 | Loading... |
22 https://hammihanonline.ir/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%D8%AA-18/17085-%D9%86%DA%AF%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86 | 542 | 2 | Loading... |
23 Media files | 1 428 | 30 | Loading... |
24 ۸.اکنون پرسش این است که جامعه می تواند چه کند؟ اصلاح طلبان عاشق قدرت و ثروت و حامیان رسانه ای آنها با افتادن در بازی قدرت سخت در پی تشویق مردم به پیوند دوباره با قدرتند. استراتژی اصلاح طلبان معلوم است: یا به ما رای بدهید یا سیاستمدار ناکارآمدی چون جلیلی و زاکانی و قالیباف و..بر سر قدرت می آید و وای به حالتان. مردم خود به این بازی آگاهند و دیگر وارد این بازی نمی شوند، اما چند نکته خطاب به آنان که می گویند اگر وارد این بازی نشویم چه کنیم:
الف.این چه سیاستی است که دامنه آن محدود به چند چهره شود که دائم قاعده بد و بدتر بر آن حاکم است.نباید گفت بد بهتر از بدتر است، باید در پی انحلال قدرتی برآمد که بازی را این گونه می چیند.
ب.به فرض که باز کاندید اصلاح طلبان رای آورد، او می خواهد چه کند وقتی همه می دانید سیاست های این نظام سیاسی در وضعیتی دیگر تعیین می شود و رئیس جمهور کاره ای نیست جز ابزار حفظ عقلانیت بوروکراتیک حداقلی که در خدمت ایدئولوژی و برنامه های نظام است.
ج.آیا میدان اصلاح طلبی فقط میدان سیاست و انتخابات است که شما خود را فقط میانجی رابطه مردم و قدرت در فرصت بیگانه شدن مردم از سیاست می دانید تا به پاس ایجاد این پیوند شکننده کاذب به پست و مقام و میز و صندلی و راننده شخصی و تریبون و ....دست پیدا کنید.چرا در هیچ جای دیگر زندگی مردم در کنار مردم نیستید؟ چرا هر وقت که نماینده نظام، نماینده دولت و نماینده قوه قضاییه علیه مردم هست، مردم احساس نمی کنند که در کنار آنها اصلاح طلبی ایستاده است که از حق آنها دفاع می کند و مردم با بودن آنها احساس تنهایی و ناتوانی نمی کنند؟
د.چرا یکبار هم که شده به جای پیوند دادن مردم بیگانه شده با قدرت نمی کوشید قدرتی که مردم را زائد می بیند و به آنها و نیازهایشان بی اعتناست را وادار کنید تا با تغییر در قانون اساسی و ماهیت خود، مردم را اساس قدرت حکومت قرار دهد؟ راه حل این است: از قدرت بخواهید تا بار دیگر خود را مبتنی بر خواست و نیازها و آرزوها و آرمان های مردم بازطراحی کند تا مردم به سیاست باز گردند و گرنه آوردن دوباره مردم به میدان سیاست به هر شکلی خیانت به مردم و این سرزمین است.سیاست میدان مذاکره بر سر منافع است.قبل از رای دادن و ندادن از سیاست بخواهید به سر میز مذاکره با مردم بنشیند و گرنه در رابطه ای که میزی میان دو طرف گفتگو وجود ندارد، با اولین کلمه مذاکره منجر به خشونت می شود.
http://t.me/mostafamehraeen | 683 | 14 | Loading... |
25 در سیاست بر ما چه گذشته است و ما چه می توانیم بکنیم؟
پرسش این است: سیاست با ما چه کرده است و ما می توانیم با سیاست چه کنیم؟
۱.سیاست در جامعه ما از جنس نظام های ایدئولوژیک فراتاریخی است که خود را دارای این رسالت می داند که آدم های مورد انتظار و جامعه و جهان مورد انتظارش بسازد و در این راه هیچ ترس و حذری از کاربرد خشونت و ارعاب ندارد. اما این نظام ایدئولوژیک یک ساختار بوروکراتیک هم دارد تا بتواند هم جامعه تحت کنترلش را حفظ کند و هم برنامه های ایدئولوژیکش را پیش ببرد.بنابراین، ناخواسته در کنار ایده های پا در هوایش اندکی عقلانیت بوروکراتیک سلسه مراتبی مرید و مرادی نیز در خود نهفته دارد.
۲.قدرت در مسیر پیشبرد اهدافش بیش از پیش از مردم و نیازهای مردم دور می شود و از جامعه بیگانه و بیگانه تر می شود و اقتضائات توسعه کشور را به فراموشی می سپارد.
۳.در چنین شرایط جامعه دچار بحران های متعدد می شود و مردم جامعه تبدیل به "قربانیانی" می شوند که قاعده " حذف ادغامی" بر آن ها جاری می گردد.چون کشور در بحران است، قدرت دائم این ایده را القا می کند که کشور در وضعیت حساس و بحرانی است و فضا باید امنیتی و بسته باشد تا دشمن به ما ضربه نزند و در ما نفوذ نکند.پس مردم یا باید تحمل کنند و ساکت باشند یا اگر اعتراضی کنند " بنا به قانون آن ها را سرکوب می کنیم ولی آنها را از حمایت قانون محروم می کنید": شما ذیل نظام زندگی می کنید اما نظام سازوکاری برای دفاع از شما ندارد.
۴.جامعه سرکوب شده در وضعیت انفجار است.جامعه نارضایتی خود را به شکل اعتراض خیابانی نشان می دهد و حاکمیت نظام را به چالش می کشد و نظام سیاسی دست به سرکوب مردم می زند و فاصله میان مردم و حکومت بیشتر می شود و اینبار مردم از سیاست بیگانه می شوند نه سیاست از مردم و جامعه.بیگانه شدن مردم از سیاست و فاصله گرفتن آن ها از کنش ها و سخنان و مراسم های مورد علاقه نظام سیاسی به نظام سیاسی می گوید تو دارای هیچ جمعیتی برای اعمال سیاست بر آن ها نیستی.وقتی سیاست می داند جمعیتی برای اعمال سیاست ندارد دست به دامان نظام انتخابات می شود که راه پیوند دادن دوباره مردم با سیاست است.راه آوردن مردم چیست: کاندیدای بیاورید که تمام سیاست های نظام را به آسانی نقد کند و بگوید حق با مردم است.
۵.جریانی به نام اصلاح طلب وارد فضای سیاست کشور می شود تا در کنار سیاستمداران کارنابلد تندرو، سیاسیونی را وارد فضای جامعه کند که از زبان مردم سخن می گویند و سعی در اصلاح مسیر کشور دارند و می خواهند خشونت و ارعاب موجود در سیستم را کنترل کنند.مردم باز به سیاست باز می گردند.نظام سیاسی می داند باز مردم را دارد و به انجام امور سابقش بر می گردد.اولین منازعه در درون خود حکومت شکل می گیرد: منازعه میان نیروهای طرفدار رهبری یا همان نظام با نیروهای طرفدار مردم.نیروهای طرفدار مردم از سیاست اخراج می شوند، مردم دوباره از سیاست بیگانه می شوند، سیاست جمعیت خود را از دست می دهد و دوباره می داند اعمال قدرت بر یک سرزمین بدون جمعیت که اصولا سیاست نیست.
۶.سیاست بار دیگر به فکر آوردن مردم به صحنه سیاست می افتد، اما اینبار به جای اصلاح طلب که در مقابل رهبر ایستاده است و رهبر بر او خشم گرفته است، اعتدال گرا میانجی آشتی مردم و حکومت می شود.اصلاح طلب اما ناراحت از خشم رهبر خودش را به اعتدال گرا می چسباند تا به طور کامل از بازی قدرت و مواهب آن چون میز و صندلی و ماشین و راننده خصوصی و حقوق بالا و امکانات دولتی و سفر خارجی و دیده شدن در مطبوعات و...محروم نشود.دولت اعتدال مردم را با سیاست آشتی می دهد و باز قدرت به فکر دنبال کردن سیاست ها و برنامه های ایدئولوژیک خود در سطح روان فرد،اخلاق فرد، جامعه، منطقه و جهان می افتد و باز به نیازهای جامعه و جمعیت جامعه بی اعتنا می شود و جامعه پر از خشم و نارضایتی را به خیابان می کشاند و وارد دعوا و مبارزه خیابانی با مردم خود می شود و مردم خود را به خاک و خون می کشد.
۷.بار دیگر مردم از سیاست دور می شوند، اما اینبار عمیق تر و مصمم تر.مردم عزادار دیگر حاضر به دادن مشروعیت به قدرت حاکم نیستند.اینبار مردم حاکمیت را ذیل قانون " حذف ادغامی وارونه" قرار می دهند: مردم می گویند ما به اجبار و از سر ناتوانی ادغام در تو هستیم اما تو را نمیبینیم و هیچ جا و در هیچ میدانی خود را مردم و جمعیت تو نمی دانیم". قدرت اکنون بدون جمعیتی است که بر آن اعمال قدرت کند.به معنای دیگر، در اینحال، سیاست منتفی شده است و نظام با امتناع سیاست و حکومت و قدرت روبروست.حکومت باز دست به دامان انتخابات شده است تا مردم را بار دیگر با خود پیوند دهد.اینبار از طریق حرص و طمع انباشته شده قدرت خواهی در میان اصلاح طلبانی که از قدرت بیرون انداخته شده اند. | 601 | 13 | Loading... |
26 «مصاحبهی دکتر پزشکیان»
🖍بهروز مرادی
دیروز مصاحبهی دکتر مسعود پزشکیان در شبکهی خبر را با دقت گوش کردم.
مایلم دیدگاه و قضاوت خود را در مورد این مصاحبه با شما به اشتراک بگذارم.
١. نقاط قوت
دکتر پزشکیان را فردی قرآنخوانده و نهجالبلاغهدان دریافتم. ایشان را فردی متعهد به مرام و مسلک و عدالت و آزادگی امام علیع دیدم. از سخنان ایشان این تصویر در ذهن من شکل گرفت که او از نسل صالحان اول انقلاب است، همان فرزانگان و آزادگان و درستکاران و پاکدستان اول انقلاب که اعضای نسل جدید نتوانستند آنها را بشناسند و تصور مخدوش و نادرستی از آنان در ذهن دارند.
او را مردی دیدم دارای صداقت، سادهزیست، پایبند به عمق دین، معتقد به درستکاری و راستگویی و راستی که خواهان رفع مشکلات ایران و مردم ایران است.
دیدم که نه شهوت قدرت انگیزهی او در ورود به این میدان است و نه شهوت ثروت.
رویکرد کارشناسی او به مسائل جامعه مرا غافلگیر کرد. تصور نمیکردم چنین آدم باسوادی در حوزهی مدیریت سیاسی در این نظام وجود داشته باشد. ادبیات تخصصی او در حوزهی مدیریت بحران بسیار برجسته است. فهم او از سیاست بسیار بالاست. شخصیتی همهجانبهنگر است و ابعاد متنوع مسائل را مد در نظر دارد.
زبان خارجه میداند و این امر دانش تخصصی او را غنی و بهروزرسانی میکند. باسوادی او خاطرات تلخ و تحقیرآمیز بیسوادی مسئولان پیشین را از ذهن میزداید.
دیدگاه مساواتگرایانهی او در خصوص سفرهی دولت و مردم بسیار ناب است و مثالی که از درصف ایستادن نخستوزیر سوئد برای عمل جراحیاش مطرح نمود، از این دیدگاه پردهبرداری میکند.
بر استفاده از نخبگان و دانشمندان ایرانی و جلوگیری از روند مهاجرت آنها و سپردن کارها به دست آنها تأکید کرد که در نوع خود بسیار حائذ اهمیت است.
٢. نقاط ضعف
او را فردی ترسو و نه شجاع یافتم که شهامت و جسارت کافی برای پنجه در پنجهی مافیای قدرت و ثروت و رسانههای آنها درافکندن ندارد.
دیدم که خوبیهای او، او را محافظهکار نموده و سیستم دفاع روانی او عافیتاندیش است و ترس از اینکه مورد تهاجم قرار گیرد، باعث گردیده تا پشت دیگریِ قدرتمندتر پنهان شود.
دیدم او بهستوهآمدن مردم از وضع موجود را خیلی جدی نگرفته و دو انتخابات بیرمق پیشین را دستمایهی نیاز به تغییرات ساختاری نیافته است. اگرچه از فاصلهی میان دولت و ملت سخن گفت، اما برای پرکردن این فاصله از ضرورت تغییرات عمیق حرفی نزد. بهنظر میرسد که او تصور میکند بدون تنش و بدون درافتادن با مدافعان وضع موجود و بدون برخورد با باندهای مافیای قدرت و ثروت میتواند کاری از پیش ببرد. خطرات و موانع اصلاح امور را بهخوبی نشناخته و در مورد آنها دست به سادهسازی روند بهبود اوضاع میزند.
بهبود را عبارت میداند از تحقق برنامههای موجود، بدون آنکه از نقصان برنامهها و سیاستهای موجود انتقاد کند. او به موانع انسانی و گروهی و باندی که منافعشان در تداوم وضع موجود است، توجهی ندارد. خود را آمادهی مبارزه با موانع قدرتمندی که منافع آنها در غارت ایران هست نساخته است.
او غافل است از اینکه کاسبان تحریم نمیگذارند سایهی تحریمها از سر مردم ایران برداشته شوند. آنها نمیگذارند روابط دیپلماتیک با کشورهای جهان برقرار شود، زیرا این تغییرات به معنی تضعیف موقعیت آنها، از دست دادن منافع سرشار آنها و حذفشان از قدرت است. از اینروی بحرانآفرینی جزو استراتژی آنهاست. دکتر پزشکیان نگفت با این دشمنان داخلی مردم چه میکند.
از سخنان ایشان چنین برآمد که اعتمادی غیرطبیعی به کاملیت قوانین فعلی دارد و خلأهای قانونی موجود که موجب بدکارکردی نظام مدیریت جامعه میشوند و مانعی بر سر راه بهبود امور است را نمیبیند.
گویی او توجه نداشت که برای آشتی دادن مردم با صندوق رأی نیازمند یک برنامهی انتخاباتی انقلابی برای اصلاح ساختاری است.
اگر او از ضرورت تغییر و اصلاح ویرانیها و بهبود امور موجی در جامعه برنیانگیزد و نقشهی راه تحول را ترسیم نکند، چگونه خواهد توانست مردمِ دیدهدوخته به افقی دیگر را متقاعد کند که پای صندوق رأی بیایند.
اگر چنان نکند، چنین نخواهد شد.
٢٢ خرداد ١۴٠٣
🌿@drBehrouzMoradi | 1 407 | 58 | Loading... |
27 🎯 نابرابری مسئلۀ علم اقتصاد نبوده است، پس چرا حالا همۀ اقتصاددانان دربارۀ نابرابری حرف میزنند؟
— چند کتاب جدید توضیح میدهند چطور برابری و نابرابری به کانون مباحث اقتصادی راه یافتند
📍گویا قاعده چنین است که وقتی شرایط اقتصادی خوب و پررونق است، توجه عمدۀ اقتصاددانها به رشد و توسعۀ بازارهاست، اما وقتی اوضاع به هم میریزد، موضوعاتی مثل فقر و نابرابری به میان میآیند. اقتصاد در آمریکا، کتاب جدید اگنس دیتون، برندۀ جایزۀ نوبل اقتصاد، و چند کتاب دیگر نشان میدهند که چطور مسئلۀ نابرابری از موضوعی فراموششده و حاشیهای در علم اقتصاد، به موضوعی جنجالی تبدیل شده است که معرکۀ آرای تازهای را در میان اقتصاددانان به پا کرده است.
🔖 ۱۸۰۰ کلمه
⏰ زمان مطالعه: ۱۱ دقيقه
📌 ادامۀ مطلب را در لینک زیر بخوانید:
B2n.ir/u94822 | 611 | 1 | Loading... |
28 🔶 یادداشتهای سیاسی
🔸خشونتپرهیزی یا خشونتآمیزی
🔸محکوم به شکست بودن خشونتورزی
🔸سه نگاه دربارۀ حوادث جاری: حاکمیتی، اصلاحطلبان و براندازان
🔸پیامدهای حذف نخبگان سیاسی در دو پرده
🔸 هزیمتپذیری اجبارهای دینی
🔸ارزیابی اعدام معترضان در نگاه منتقدان حاکمیت
🔸شرط انصاف در واکنش حاکمان نسبت به خشونتها
🔸زمینههای اعتراضات معترضان و راه مناسب مقابله با آنها
🔸همراهی با مردم، راهکار بیهزینه کردن اصلاح دین و نظام دینی
🔸در مواجهه با پاراکسهای آشوبآفرین
🔸اعتراضات، جنگ با دشمن یا مطالبهگری مردم از حاکمیت
🔸موارد نفهمیهای معترضان
🔸جنبش اعتراضی و دین
🔸تحلیل اعتراضات جاری طبق قانون نانوشته
🔸مشکل شکاف فکری میان حاکمیت و مردم
🔸روش مطلوب فروخواباندن اعتراضات
🔸نقدی بر تحلیل ماهیت جنبش اعتراضی جاری از سوی دکتر عبدالکریمی
🔸راهکارهای خودبراندازی نظام
🔸خوداصلاحگری شرط بقای حکومت
🔸بازخوانی سخنان امام خمینی دربارۀ حق هر نسل در تعیین رژیم سیاسی مطلوب خود
🔸بازخوانی سخنان امام خمینی خطاب به شاه ناظر به فرایند تغییر رژیم
🔸بازخوانی مراحل مواجهۀ با قانون اساسی در سیرۀ امام خمینی
🔸بازخوانی سخنان امام خمینی دربارۀ اتهامات شاه به معترضان
🔸بررسی فرض اعراض مردم ایران از دین یا حکومت دینی
🔸شواهد درون دینی در زمینۀ منازعۀ جمهوریت و اسلامیت
🔸نفی حجاب اجباری، زیر مجموعۀ نفی حکومت دینی
🔸ریا و نفاق، نتیجۀ جباریت و انحصارگرایی
🔸فاصلۀ حاکمیت شیعی ایران تا انگارۀ حکومت جهانی
🔸پویایی اجتماعی در گرو آزادی فعالیت اجتماعی
🔸در نقد دشمنانگاری غرب از سوی حاکمیت ایران
🔸 رویکرد پیامبر(ص) نسبت به حجاب با فرض بعثت ایشان در عصر حاضر
🔸 نفی حجاب اجباری، زیر مجموعۀ نفی حکومت دینی
🔸 غیر علمی بودن پارهای از نظریهپردازیهای دینی از نگاه بروندینی
🔸نهاد دین در سراشیبی سقوط
🔸 سبب کاهش دینداری بعد از انقلاب
🔸 راهکارهای رونقبخشی به بازار دین در نگاه روشنفکران
🔸لزوم تغییر حکومت دینی به حکومت سکولار در نظر روشنفکران دینی
🔸 روشنفکری دینی سوپاپ اطمینان دین
🔸 فرایند تبدیل امور زیبا و محبوب و ارزشمند به امور زشت و منفور و ضد ارزش
🔸 امر به معروف و نهی از منکر، سنتی جاودان یا ماقبل مدرنیته
🔸 رهگشایی ولایت مطلقۀ فقیه در بنبستهای شرعی
🔸 ولایت فقه یا ولایت علم
🔸 مرجعیت حل مسائل، علم یا دین
🔸راهکار راستیآزمایی حکومت دینی و حکومت سکولار
🔸بیانیۀ مجمع عمومی جامعۀ مدرسین از نگاه منتقدان
🔸نزدیک بودن انقلاب در دو نگاه
🔸فرایند تغییر بسیج
🔸 سقوط اخلاقی نظام، مقدمۀ سقوط فیزیکی نظام
🔸مشکل تقابل نسل معترض با روحانیون
🔸راز دینگرایی مقارن انقلاب و دینگریزی و دینستیزی در دورۀ حکومت دینی
🔸تغییر ذائقهها | 547 | 15 | Loading... |
29 🔶 یادداشتهای سیاسی
🔸خشونتپرهیزی یا خشونتآمیزی
🔸محکوم به شکست بودن خشونتورزی
🔸سه نگاه دربارۀ حوادث جاری: حاکمیتی، اصلاحطلبان و براندازان
🔸پیامدهای حذف نخبگان سیاسی در دو پرده
🔸 هزیمتپذیری اجبارهای دینی
🔸ارزیابی اعدام معترضان در نگاه منتقدان حاکمیت
🔸شرط انصاف در واکنش حاکمان نسبت به خشونتها
🔸زمینههای اعتراضات معترضان و راه مناسب مقابله با آنها
🔸همراهی با مردم، راهکار بیهزینه کردن اصلاح دین و نظام دینی
🔸در مواجهه با پاراکسهای آشوبآفرین
🔸اعتراضات، جنگ با دشمن یا مطالبهگری مردم از حاکمیت
🔸موارد نفهمیهای معترضان
🔸جنبش اعتراضی و دین
🔸تحلیل اعتراضات جاری طبق قانون نانوشته
🔸مشکل شکاف فکری میان حاکمیت و مردم
🔸روش مطلوب فروخواباندن اعتراضات
🔸نقدی بر تحلیل ماهیت جنبش اعتراضی جاری از سوی دکتر عبدالکریمی
🔸راهکارهای خودبراندازی نظام
🔸خوداصلاحگری شرط بقای حکومت
🔸بازخوانی سخنان امام خمینی دربارۀ حق هر نسل در تعیین رژیم سیاسی مطلوب خود
🔸بازخوانی سخنان امام خمینی خطاب به شاه ناظر به فرایند تغییر رژیم
🔸بازخوانی مراحل مواجهۀ با قانون اساسی در سیرۀ امام خمینی
🔸بازخوانی سخنان امام خمینی دربارۀ اتهامات شاه به معترضان
🔸بررسی فرض اعراض مردم ایران از دین یا حکومت دینی
🔸شواهد درون دینی در زمینۀ منازعۀ جمهوریت و اسلامیت
🔸نفی حجاب اجباری، زیر مجموعۀ نفی حکومت دینی
🔸ریا و نفاق، نتیجۀ جباریت و انحصارگرایی
🔸فاصلۀ حاکمیت شیعی ایران تا انگارۀ حکومت جهانی
🔸پویایی اجتماعی در گرو آزادی فعالیت اجتماعی
🔸در نقد دشمنانگاری غرب از سوی حاکمیت ایران
🔸 رویکرد پیامبر(ص) نسبت به حجاب با فرض بعثت ایشان در عصر حاضر
🔸 نفی حجاب اجباری، زیر مجموعۀ نفی حکومت دینی
🔸 غیر علمی بودن پارهای از نظریهپردازیهای دینی از نگاه بروندینی
🔸نهاد دین در سراشیبی سقوط
🔸 سبب کاهش دینداری بعد از انقلاب
🔸 راهکارهای رونقبخشی به بازار دین در نگاه روشنفکران
🔸لزوم تغییر حکومت دینی به حکومت سکولار در نظر روشنفکران دینی
🔸 روشنفکری دینی سوپاپ اطمینان دین
🔸 فرایند تبدیل امور زیبا و محبوب و ارزشمند به امور زشت و منفور و ضد ارزش
🔸 امر به معروف و نهی از منکر، سنتی جاودان یا ماقبل مدرنیته
🔸 رهگشایی ولایت مطلقۀ فقیه در بنبستهای شرعی
🔸 ولایت فقه یا ولایت علم
🔸 مرجعیت حل مسائل، علم یا دین
🔸راهکار راستیآزمایی حکومت دینی و حکومت سکولار
🔸بیانیۀ مجمع عمومی جامعۀ مدرسین از نگاه منتقدان
🔸نزدیک بودن انقلاب در دو نگاه
🔸فرایند تغییر بسیج
🔸 سقوط اخلاقی نظام، مقدمۀ سقوط فیزیکی نظام
🔸مشکل تقابل نسل معترض با روحانیون
🔸راز دینگرایی مقارن انقلاب و دینگریزی و دینستیزی در دورۀ حکومت دینی
🔸تغییر ذائقهها | 1 | 0 | Loading... |
30 👁🗨 نگاه تحلیلگران: خیمه را فرونشاند
👈 محمدجواد غلامرضا کاشی، استاد فلسفه سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی، در یادداشتی تلگرامی نوشت:
✍️ قطع نظر از آنکه انتخابات این دوره چه نتیجهای داشته باشد، مسعود پزشکیان متولی بازسازی گفتمان اصلاحات شد. گفتمان تازه اصلاحات در اولین برنامه تلویزیونی او ظهور پیدا کرد.
✍️ مشخصات اصلی این گفتار بازسازیشده به شرح زیر است:
▪️اصلاحات با زبان پزشکیان از سنخ تداوم است نه آغازی تازه.
▪️تداوم بر اساس برنامههای کارشناسی شده است و مضمون ایدئولوژیک و آرمانگرایانه ندارد.
▪️تقریبا هیچ نشانی از تقابل سیاسی در آن مشاهده نمیشود. از همین روز نخست، در آشتی با ارکان اصلی نظام است.
▪️پزشکیان جایگاهی جز اجرای درست برنامه برای خود قائل نیست. هیچ کجا از امکان معجزه در اقتصاد و پیشرفت سخن نگفت و هیچ کجا خود را یک مجری معجزهگر، قدرتمند و توانا جلوه نداد.
▪️عقلانیت بوروکراتیک با هدف مدیریت عقلانی امور عمومی ماحصل کلام او بود.
▪️میتوان از آنچه گفت، یک کلام محوری استخراج کرد و آن هدایت قوه مجریه به سمت یک دستگاه کارآمد است.
▪️از اسلام سخن گفت. اما شاید نحو خوانش او از اسلام را بتوان اسلام بوروکراتیک خواند. اسلامی که به یک نظم عقلانی بوروکراتیک نیرو میبخشد.
✍️ این مولفههای گفتمانی چرخش مهمی در گفتار مالوف اصلاحطلبان محسوب میشود. گفتاری که اصلاحطلبان از اوایل دهه هفتاد به صحنه آوردند، یک خیمه قدرتمند هویتگرایانه در کنار یا تقابل با خیمه هویتی نظام مستقر بود.
✍️ سرآغازی دیگر و غایتی متمایز را هدف گرفته بود. شاید در رفتار و سیاستهای عملی اهل مسالمت و گفتگو بود، اما در غایات خود انقلابی و مبشر روز و روزگاری دیگر بود.
✍️ از انباشت احساسات و هیجان و امید فشرده در سطح عمومی تغذیه میکرد و مدعی تحقق فردایی به کل متفاوت بود.
پزشکیان خیمه هویتگرایانه اصلاحات را فرونشاند. این اتفاق درست در زمانی روی نموده است که خیمه هویتگرای رقیب بیمشتری است...
@javadrooh | 1 747 | 33 | Loading... |
31 گفتاری از باقر اهل بیت به بهانه نزدیک شدن رقابتهای انتخاباتی
.......
ایام انتخابات است و کاندیداها در تلاش برای نشان دادن کارآمدی، توانمندی و استعدادهای خود برای ریاست جمهوری هستند.
خوب است بدانیم و بدانند که آنها قبل از هر چیز "مسلمانند" و باید متخلق به "اخلاق اسلامی" باشند. اکنون سخنان و استدلال های آنان، در مرآی و منظر همه طبقات مردم است.
در این بین؛ کودکان و نوجوانان دختر و پسر و... گفتگوهای کاندیداها با یکدیگر، و مخاطب قرار دادن آنان راچه بخواهیم و چه نخواهیم میبینند و الگو میگیرند.
آیا آنان روی لغزشهای سوابق کاری و اجرایی هم دست میگذارند یا برنامههای خود در زمینههای مختلف با توجه به مقدورات کشور را اعلام خواهند کرد؟!
ما مردم امیدواریم به دنبال عيبجوئى از هم نباشند، که اگر به این سمت و سو رفتند... از معیار و ملاک دینی و عقلانی فاصله گرفتهاند.
امام باقر عليه السلام که هفتم ذیالحجه ۱۱۴ ه.ق (برابر با ۲۵ خرداد سال جاری) سالروز شهادت ایشان است فرمود:
"نزديكترین چيزى كه بنده بكفر دارد اين است كه با مردى عقد برادرى در دين بسته باشد و لغزش ها و خطاهاى او را شمار كند كه روزى او را بآنها سرزنش كند"
َ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ وَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَا أَقْرَبُ مَا يَكُونُ الْعَبْدُ إِلَى الْكُفْرِ أَنْ يُوَاخِيَ الرَّجُلَ عَلَى الدِّينِ فَيُحْصِيَ عَلَيْهِ عَثَرَاتِهِ وَ زَلَّاتِهِ لِيُعَنِّفَهُ بِهَا يَوْماً مَا
اصول كافى جلد ۴ صفحه :۵۷ رواية:۱
نتیجه آنکه ؛
✍️ وای به مناظرهای که به جای "ارائه برنامهها" از سوی هر کاندید، سوابق بد و ناکارآمدی های گذشته را به رخ هم بکشند.
✍️ وای به دستاندرکاران و برنامه ریزان و مجريانِ آشکار و پنهانی که مناظرات را به این سمت و سو بکشانند.
✍️ و وای به نخبگان و اهل علم و دانش (دنیوی و اخروی) که ببینند و دم فرو بندند.
دست به دست کنید شاید به اهلش برسد.
انشاالله | 621 | 8 | Loading... |
32 "Religion and Science" Lecture
✅ سخنرانی دکتر عبدالکریم سروش
خرافه زدایی سروش
و علامه طباطبایی
و باروخ اسپینوزا
از دخالت مستقیم دست خداوند در طبیعت (یعنی ارائه ی مکانیسم طبیعی از پدیده های خارق عادت مانند وحی و اجابت دعا و معجزه و...)
جلسه ۶۳ یکشنبه شب ۲۰ خرداد
in Farsi by Dr. Soroush
"Religion and Science" Lecture
مرکز فرهنگی اسلامی شمال کالیفرنیا | 577 | 57 | Loading... |
33 «چیست یاران طریقت بعد از این تدبیر ما»؟
انسان سنتی میگفت «تدبیر ما تقدیر ماست» ولی انسان مدرن به این قائل است که «تقدیر ما تدبیر ماست» لذا انسان مدرن در مقابل این پرسش که «چیست یاران طریقت بعد از این تدبیر ما» قادر است با اتکاء به خرد جمعی سرنوشت خود را رقم بزند.
مصطفی ملکیان
کتابِ تقدیر ما تدبیر ما | 859 | 19 | Loading... |
34 @tarjomaanweb | 672 | 9 | Loading... |
35 🎙 ترجمان با همکاری رادیو ریرا تقدیم میکند
🎯 نسخۀ صوتی: چطور بعضی از انسانها دست به خشونتهايی بینهايت سنگدلانه میزنند؟
📍اکثر ما دست به اقدامات بینهایت سنگدلانه نمیزنیم. شلیک نمیکنیم، چاقو نمیزنیم، یا در حد مرگ کسی را کتک نمیزنیم. هرگز به کسی تجاوز نمیکنیم یا انسان دیگری را در آتش نمیسوزانیم. بمب به خودمان نمیبندیم و در یک کافۀ پرازدحام خودمان را منفجر نمیکنیم. و بنابراین، وقتی این کارهای بیمعنا را میبینیم، سردرگم میشویم. هدف از این کارها چیست؟ اساساً چرا کسی باید به دیگران صدمه بزند یا آنها را بکشد؟
🎧 ادامۀ مطلب را در لینک زیر بشنوید:
B2n.ir/k14473
📌 نوشتار این مطلب را اینجا بخوانید:
b2n.ir/k22294 | 705 | 6 | Loading... |
36 عقلانیت بیشتر،آزادی بیشتر و انسانیت بیشتر ۳
فرهاد همتی
به عنوان جمع بندی باید گفت:عقلانیت انتقادی خودبنیاد و آزادی خودبنیاد اگر چه عنصر درونی و پیشینی انسان است، اما پدیده ها و مقولاتی هستند که کشف و فهم و کاربرد آنها در یک فرایند تکامل تاریخی پیچیده در عصر مدرن محقق شده است.
کشف عقل انتقادی خودبنیاد مدرن که مستلزم آزادی خودبنیاد و اراده خودمختار فردی از هر مرجع اقتدار بیرونی است، در وجه نظری موجب جستجوی بی وقفه حقیقت بدون ترس از ملاحظات بیرونی و کشفیات بزرگ علمی شده است و در وجه عملی نیز موجب کشف مفاهیم جدیدی از انسان و روابط و مناسبات اجتماعی و برابری و عدالت و حقوق بشر و جنبش های اجتماعی برای تحقق آزادی های دموکراتیک و برابری حقوقی نوع انسان شده است.
همان طور که ذکر شد در حوزه نظری برای آزادی پژوهش و جستجوی حقیقت هیچ خط قرمز و حد و مرزی وجود ندارد. اما در عرصه عملی و مادی تنها حد آزادی عدالت است. به همین منظور گفته شده اندازه حرکت دست شما بینی من است. به همین دلیل تبعیض های طبقاتی و جنسی و نژادی و استثمار و بهره کشی در دنیای امروز مردود و مذموم است و هر انسانی خود غایت زندگی است و ابزار سلطه دیگران نیست.
در پاسخ کسانی که سفسطه می کنند و مدعی می شوند که عقل خطاپذیر است و نمی تواند معیار و مبنای سنجش و داوری قرار بگیرد و در اختلاف عقاید و نظریات، ملاک و معیار، عقل کدام یک از طرفین نزاع است؟ باید گفت در معرفت شناسی و روش شناسی هم منطق عقل و هم حوزه و حدود آن تعریف شده است و هم معیار روش شناختی آن لااقل از زمان فرانسیس بیکن و جان لاک و هیوم و جرج بارکلی به بعد کاملا مشخص شده است.
در علوم دقیقه تجربه معیار سنجش انتقادی نظریه است و صحت و سقم آن را حداقل موقتا تعیین می کند.
از این رو است که استاد ملکیان قضایا را از نظر عقلی به سه نوع خرد پذیر و خرد گریز و خرد ستیز تقسیم می کند.
قضایای خرد پذیر،شامل قضایای علوم تجربی و منطقی و ریاضی است.
از آنجا که علوم اجتماعی اعتباری هستند و هنوز مثل علوم طبیعی و گزاره های تحلیلی قابلیت آزمون و خطای تجربی و تحلیل نظری دقیقی ندارند و بیشتر با احتمال و درصد خطای بالا سروکار دارند،خرد گریز هستند. و چون به منافع و مصالح عمومی مربوط است،معیار داوری و سنجش و تصمیم عقل جمعی و رضایت عمومی است.
گزاره های خرد گریز، ضد عقلانی و مهمل و غیر ممکن و پارادوکسیکال هستند و نزد هر عاقلی بی اعتبارند.مربع دایره،یا مثلث چهار ضلعی نمونه های ساده چنین قضایایی هستند.به همین دلیل راسل می گوید عدم تناقض تنها قانون ذهن نیست،بلکه قانون طبیعت هم هست.اگر چه تناقض گویی ممکن و البته بی اعتبار و نادرست است،اما تناقض در واقعیت غیر ممکن است.
در انتها در پاسخ شبهه بی اعتبار کردن عقل به وسیله برهان، باید گفت نشانه بی منطقی و تناقض گویی است که ما را گرفتار پارادوکس ناعقلانیگری می کند.زیرا با عقل، استدلال می آورد که نباید به عقل اعتماد کرد. با هیچ منطق و استدلالی مثل برخی از متافیزیسین ها به بهانه خطاپذیری عقل،نمی توان عقل را از اعتبار انداخت.زیرا ما را گرفتار تناقض ناعقلانیگری می کند. تمامی دارایی ما برای معرفت و جستجوی حقیقت همین عقل قاصر و مقصر است. بی اعتبار کردن آن علاوه بر اینکه مساوی با بی اعتبار کردن تمامی هستی انسانی از قبیل علم و دانش و فرهنگ و دین و اخلاق و معنویت و همه آثار تمدن بشری است،تناقض ناعقلانیگری گوینده را عیان و سخن او را نقض و بی اعتبار می کند. دقیقا مثل پارادوکس دروغگو است که می گوید من امروز هر چه بگویم دروغ است،که اگر راست بگوید که دروغ می گوید،دروغ گفته است و اگر دروغ هم بگوید که دروغ می گوید،باز هم دروغ گفته است.
لذا عقل تنها توانایی و ابزار و یگانه مبنای شناخت است و اصول و روش شناخت منوط و متکی بر عقل است و معیار سنجش و داوری حقیقت و بطلان شناخت هم عقل است و خطای هر گونه شناخت از هر منبعی را هم عقل می شناسد و داوری و تصحیح می کند. در عرصه عملی نیز معیار تعیین اصول اخلاقی و اعتبار آن عقل عملی است که به صورت وجدان اخلاقی در نوع بشر تجلی می کند و این وجدان اخلاقی اثبات خود آئینی اصول و مبانی اخلاقی است و چون گذشتگان به اخلاق اقتدارگرای دیگر آئین و بخشنامه ای باور ندارد که اخلاق را در اطاعت از احکام و بخشنامه های آن دیگری مقدس خلاصه می کند و در اطاعت از آن مرجع اقتدار و احکام و فرامین او آدم می کشد تا رستگار شود.
عصر ما عصر خرد و آزادی است که فصل ممیز انسان از حیوانات است و می توان در پرتو رشد و توسعه عقلانیت خودبنیاد و آزادی خودبنیاد شاهد انسان خودبنیادی باشیم که به سوی عقلانیت بیشتر و آزادی بیشتر و انسانیت بیشتر حرکت می کند. | 555 | 12 | Loading... |
37 عقلانیت بیشتر،آزادی بیشتر و انسانیت بیشتر ۲
فرهاد همتی
که حداقل از ابتدای تاریخ فلسفه و از دوره ارسطو و حتی پیش از آن فلاسفه و حکیمان می دانستند عقل چیست و بشریت نیز از ابتدای تاریخ از عقل بهره برده است و سخن گفتن از آن توضیح واضحات است.
این درست است که عقل و اراده آزاد صفت و استعدادی انسانی است،اما برای شکوفایی و از قوه در آمدن هر استعدادی نیازمند شرایط مساعد و فرایند تکاملی است تا به فعل درآید.
قوانین طبیعت هم پیش از شناخت انسان وجود داشته اند،اما شناخت علمی آنها مستلزم فرایند تکاملی بوده است که به تدریج محقق شده است.عقل و فاهمه پیش از عصر مدرن در اسارت انواع اتوریته ها و مراجع اقتدار بیرونی بوده است که فرصت شکوفایی و به فعلیت رسیدن نداشته و به همین دليل مفهوم عقل انتقادی خودبنیاد کشف و شناخته نشده بود. این مفهوم از عقل مدرن و به تبع آن اراده آزاد و خودمختاری فردی اصلا موضوعیت نداشت که شناخته شود. تحولات غرب از استبداد و تاریک فکری کلیسا به آزادی عقل و اراده خودمختار فردی در عصر مدرن هم موجب کشفیات بزرگ علمی و هم استقرار نظام های دموکراتیک شد و هم مفهوم عقل انتقادی خودبنیاد مدرن و روش شناسی و معرفت شناسی علمی توسط فلاسفه بزرگی مثل بیکن و جان لاک و هیوم و کانت و دکارت کشف و مطرح شد.
به دلیل این کشف بود که کانت مطرح کرد روشنگری رهایی عقل از انواع اتوریته ها و مرجعیت های بیرونی است و جرأت و جسارت اندیشیدن نقادانه است. در این نقادی است که او به همه متعاطیان مابعدالطبیعه می گويد پیش از پرداختن به موضوع دانش خود امکان ساختن گزاره تحلیلی معرفت بخش را ثابت کنید.
در پس این نقادی است که کانت معرفت نظری گزاره های مابعدالطبیعی را غیر ممکن می داند. در این نقادی هاست که او مدعی می شود که بشریت در عصر او به بلوغ فکری رسیده است.
این تحولات موجب رشد قوای عقلانی و شکوفایی اراده آزاد و به فعل رسیدن استعدادهای انسان مدرن شد. کشف این استعدادها و توانایی ها موجب کشف و تعریف جدیدی از انسان و ارزش و اعتبار و حقوق و مسئولیت های او شد. عقلانیت و آزادی مفاهیم و مقولات در هم تنیده و متمم و مکمل غیر قابل تفکیک اند.سخن گفتن از هر یک از این دو مفهوم به معنی سخن گفتن از دیگری است.
کاربرد عقل انتقادی در نقد و تفکیک و تمایز مقولات درست و نادرست، خوب و بد، پسند و ناپسند، حُسن و قبح و زشت و زیبا در مقولات نظری و عملی و اذواق و سلایق، در واقع کاربرد آزادی انتخاب و خودمختاری فردی است که در حوزه نظری تابع منطق درونی خویش و در عرصه عملی نیز تابع وجدان اخلاقی درونی خویش و در اذواق و مواجید زیبایی شناسانه هم تابع سلیقه فردی خویشتن است.
در حوزه نظری هیچ خط قرمز و منطقه ممنوعه و حد و مرزی برای عقل انتقادی خودبنیاد وجود ندارد.آزادی بی انتهای عقل در به کار بردن شیوه و روش انتقادی نه تنها موجب آسیب به دیگران نمی شود، بلکه موجب همزیستی مسالمت آمیز ارباب عقاید مختلف و پذیرش تحمل و تکثر و تساهل و مدارا با سایر عقاید می شود.
آنچه به دیگران و جامعه آسیب می زند،تحجر و تصلب فکری و تعصب اعتقادی است.
ارباب عقاید و مذاهب بوده اند که فرمان و فتوای قتل مخالفان خود را داده اند. چون بر این باورند که حقیقت آسان یاب است و یکبار برای همیشه همه حقیقت در تصاحب آنهاست و مخالفان و منتقدان آنان گمراه و منحرف هستند.
اما شما در هیچ کجای تاریخ سراغ ندارید که صاحبان اندیشه و دانشمندان علوم مختلف به دلیل اختلاف با دانشمند دیگری فتوای قتل او را داده باشد.زیرا دانشمندان حقیقت را آسان یاب نمی دانند و مدعی نیستند که مالک و صاحب مطلق حقیقت هستند و مخالف آنها گمراه و منحرف و مرتد است.
از نظر دانشمندان هر کشف جدید که به معنی ابطال نظریات پیشین است، تنها گامی در تقرب به حقیقت تلقی می شود و ممکن است روزی رد و ابطال شود. اما دگم های اعتقادی مخلوقاتی عاطفی هستند که عقل ابزاری منفعل در سدد توجیه و تثبیت آنهاست.
راستش را بخواهید، جایی که می دانيم و علم داریم، ایمان نداریم.جایی را که نمی دانیم خلاء جهل را با ایمان و باور و یقین پر می کنيم.
به هیچ قضیه و گزاره علمی ایمان و یقین نداریم. چون شناخت داریم و میدانیم که ممکن است روزی نظریه علمی ابطال شود و نظریه جدیدی جایگزین آن شود.
همان طور که نظریه کپلر و کپرنیک و گالیله و نیوتن جایگزین هیئت بطلمیوس و ارشمیدس شد ، نظریه انیشتین نیز نظريه نیوتن را ابطال کرد.از نظر معرفت شناختی،ما به هیچ طریقی نمی توانیم فرضیات علمی خود را اثبات کنیم و به یقین دست یابیم. اما همواره این احتمال هست که روزی آن نظریه رد و ابطال شود و نظریه جامع تر و کامل تری جایگزین آن شود. به همین دلیل ما به نظریات علمی ایمان و یقین نداریم.یقین امری روانشناختی است که به هیچ وجه ارزش و اعتبار معرفت شناختی ندارد،بلکه دشمن پویایی علمی و تغییر و تحول و تکامل نظریات علمی است. | 620 | 13 | Loading... |
38 عقلانیت بیشتر،آزادی بیشتر و انسانیت بیشتر ۱
فرهاد همتی
عنوان این مقاله شاید غلط انداز باشد و نوعی توهین به افراد عادی و عامی تلقی شود.
اما به هیچ وجه چنین چیزی مورد نظر نیست.
چه بسیار افراد عادی که در زندگی خود خردمندانه نظر می دهند و عقلانی عمل می کنند و تابع و مطیع و مقلد هیچ مرجع اقتدار بیرونی نیستند. و چه بسیار افراد تحصیل کرده ای که با وجود اینکه ذهن آنها انبار اطلاعات است،اما به ساحت عقل انتقادی وارد نشده اند و برای کسب موفقیت و قدرت و ثروت در مقابل مراجع اقتدار گوناگون بیرونی کرنش می کنند و با عقل ابزاری هزار استدلال به کار می برند تا وابستگی و انفعال خود را توجیه کنند. اقتدار پذیرها آزادی و استقلال و در نتیجه عزت نفس خود را فرو می نهند تا در پناه وابستگی امنیت و آرامش به دست بیاورند. غافل از این دقیقه هستند که امنیت واقعی در آزادی و با آزادی به دست می آید.به همین دلیل عنوان شد بهره مندی از عقلانیت بیشتر و آزادی بیشتر به تحقق انسانیت بیشتر منجر می شود.غفلت از عقلانیت انتقادی مدرن و آزادی خودبنیاد باعث می شود که افراد از خودبنیادی خویشتن و خودمختاری فردی خود نیز قافل شوند و گوهر انسانی خود را به ثمن بخس به ارباب قدرت بفروشند و شرافت اخلاقی خود را نیز از دست بدهند. به این دلیل بدون اینکه قصد توهین به کسی را داشته باشیم چنین افراد منفعلی از استعدادها و توانایی های انسانی درونی خویش غافل می شوند و نمی توانند مراحل تصعید تکاملی خود به سوی انسانیت خودبنیاد و انسانیت بیشتر که فلسفه وجودی انسان است را طی کنند.
در مطالب متعددی عنوان کرده بودم که عقلانیت انتقادی خودبنیاد +آزادی خودبنیاد=انسان خودبنیاد است.
اگر مثلثی را ترسیم و تصویر کنیم،یک ضلع آن می شود عقلانیت انتقادی خودبنیاد و ضلع دیگر آن آزادی خودبنیاد و راس ضلع آن بر حسب این دو ویژگی می شود انسان خودبنیاد و خودمختاری که از هر مرجع اقتدار بیرونی،اعم از سیاسی و دینی آزاد است و خردمندانه با آزادی و در آزادی زیست انسانی خود را سامان می دهد و خود خویشتن را رهبری می کند.
عقلانیت و آزادی اصول مبنایی تمایز انسان از سایر حیوانات است.
عقلانیت و آزادی عناصری درونی و پیشینی هستند که سایر مقولات و پدیدارها مثل علم و دانش و اخلاق و دین و معنویت و وحی و شهود و هنرها و همه آثار فرهنگی و تمدنی بشری محصولات بیرونی و پسینی آنها محسوب می شوند.
توضیح اینکه بدون عقل و آزادی هیچ یک از این مقولات فرهنگی و تمدنی پسینی خلق نمی شد و نوع بشر نیز چون سایر حیوانات در حد زیست غریزی در طبیعت زندگی می کرد.
علم و دین و معنویت و اخلاق و هنر و فرهنگ و تمدن، با همه حسن و قبح آنها همگی محصولات عقل آزاد و آزادی عقل هستند.
لذا در تعریف ماهیت متمایز انسان از سایر حیوانات تنها باید به قوای فاهمه و عقل انتقادی و اراده آزاد او در انتخاب و کاربرد خرد در تأملات نظری و عملی استناد کرد. مابقی پدیده های انسانی محصولات پسینی عقل و آزادی یا خرد و اراده است.
تذکر این نکته ضروری است که انسان دارای قوه عقلانی و فاهمه واحدی است که به مفاهیم گوناگونی مثل عقل نظری،عقل عملی،عقل انتقادی،عقل ابزاری،عقل فعال، عقل منفعل و عقل ستیزه گر،بنابر کارکرد و کاربرد،به کار می رود. آنچه نزد قدما از عقل شناخته شده بود عقل ابزاری با شعبات گوناگون آن بود.آنچه در این مطلب مورد بحث است،عقل انتقادی خودبنیاد مدرن با همه مفاهیم همبسته مثل آزادی خودبنیاد و مفاهیم و ملزومات آنها و چگونگی بسط این مقوله است.
از آنجا که انسان موجودی اجتماعی است،نظم اجتماعی باید به نحوی سامان یابد که به رشد عقل و آزادی منجر شود. صیرورت تکاملی به سوی عقلانیت بیشتر و آزادی بیشتر،فلسفه وجودی انسان است.
لذا آموزش و پرورش و تعلیم و تربیت باید به رشد خرد گرایی بیشتر و آزادی بیشتر منجر شود تا انسان عقلانی مسلک و خلاق و آزاد و مستقل تحقق یابد.
این به مفهوم نادیده گرفتن و انکار و نفی دیگر ساحات وجودی انسان از جمله احساسات و عواطف و علائق و ذوقیات او نیست. بر عکس رشد عقلانی و آزادی اراده می تواند به بلوغ عاطفی و رشد احساسات و عواطف و ارضای نیازهای روحی و روانی و تشفی خاطر و تعمیق ذوقیات او کمک شایان توجهی نماید.
احساسات و عواطف در سایر جانداران نیز وجود دارد و وجه مشترک انسان با سایر گونه ها است.اما آنچه موجب تمایز انسان از حیوانات است، عقلانیت انتقادی خودبنیاد و آزادی خودبنیاد است.به همین دلیل است که بر این فصل تمایز و استعداد و توانایی خاص انسانی که در یک فرایند تکامل زیست شناختی و اجتماعی و تاریخی حاصل شده است تأکید و تمرکز می کنیم.
علیرغم توضیح مفاهیم متمایز عقل باز عده ای در مقام نفی و انکار و در واقع خلط مبحث مدعی اند | 692 | 12 | Loading... |
39 زوال تدریجی یک توهم*
۱ با ورود افکار و علوم سیاسی جدید به ایران در آغاز قرن بیستم، نظام شریعت فقهی و قدرت سیاسی-اجتماعی فقیهان شیعه که پیوند بسیار محکم با قدرت نظام استبدادی حاکم داشت مورد تهدید قرار گرفت. این تهدید به این سبب بود که آن افکار و علوم بر ضرورت تحقق «مشروعیّت سیاسی» حکومت از طریق انتخاب مردم و اِعمال حقوق آزادیهای مسئولانه همه افراد جامعه و برابری همه آنان در برابر قانون و مشروط ساختن قدرت حکومت با قانون و توزیع قدرت و عدالت اجتماعی و مانند اینها تأکید میکرد و همه اینها با نظام شریعت فقهی و قدرت گسترده فقهیان در تعارض بود.
۲ فقیهان شیعه برای رفع این تهدید چارهای اندیشیدند؛ آن چاره این بود که گفتند غیر از مشروعیت سیاسی حکومت که به انتخاب مردم مربوط است، مسأله دیگری به نام «مشروعیت دینی حکومت» وجود دارد و این مشروعیت اصلاً به انتخاب مردم و حقوق افراد جامعه مربوط نیست. این مشروعیّت از سوی خدا میآید و راه تحقق آن این است که فقیهان به حاکم عرفی منتخب مردم اجازه حکومت دهند، آن را تأیید کنند و آن را مشروع سازند!
۳ این مدّعا، یعنی افزودن مشروعیّت دینی بر مشروعیت سیاسی، با پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ ایران که به رهبری یک فقیه اتفاق افتاده بود، دوباره جان تازهای گرفت و وارد قانون اساسی ایران شد. در این چهار دهه اخیر که از پیروزی انقلاب ایران میگذرد درباره مُدّعای فوق بحثها و جدلهای فراوان در گرفته است که تاکنون هیچ نتیجه قابلقبول و قابلدفاع علمی از آنها به دست نیامده است. آخرین سخن در این باب همین عبارت نامفهوم و متناقضالاجزاء مشهور است که گفتهاند: «مقبولیت از سوی مردم میآید و مشروعیّت از سوی خدا!»
۴ امّا آنچه در این ۴۰ سال گذشته عملاً در صحنه سیاست ایران اتفاق افتاد واقعیتی است کاملاً متفاوت با آنچه فقیهان در آغاز انقلاب تصور میکردند. آنچه در این مدّت در ایران رخ داده است اینها هستند: انتخاباتهای مکرّر و اِجتنابناپذیر گسترده و چالشهای سیاسی فراوان آنها، عقلانیتر شدن مستمر ملاکهای رأیدادنها، رشد گسترده و سریع گروهها و مرجعهای سیاسی غیردینی که انتخابها را خصوصاً در سالهای اخیر رهبری میکنند و بالاخره بالاتر رفتن مدام مطالبات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی آحاد ملّت ایران، همه این مسائل با مشروعیت سیاسی مربوط اند و نه با مشروعیّت دینی. چنانکه حل دهها مسأله و مشکل پیچیده موجود در سیاست داخلی و خارجی و اقتصاد ایران که تنها با بهرهوری هوشمندانه از عقلانیّت و از علوم و فنون عصر حاضر و دیپلماسی حاکم بر جهان امروز میّسر است، فقط در سایه التزام به توسعه مشروعیّت سیاسی حکومت در ایران ممکن و مقدور است و تبلیغ و ترویج مشروعیّت دینی حکومت ایران و اصرار بر آن هیچ مشکلی را در این ابواب حل نمیکند.
۵ در حال حاضر نقشآفرینی بیبدیل مشروعیّت سیاسی حکومت در ایران و ضرورت توسعه آن تا آن اندازه آشکار گردیده که موضوع مشروعیت دینی حکومت که روزگاری چون یک ایده آسمانی بر سراسر ایران حکومت میکرد، امروز چنان بلااثر شده که چون یک «توهّم» به نظر میرسد که ناگهان پیدا شد و به تدریج در حال زوال کامل است.
۶ اضافه کردن مشروعیّت دینی بر مشروعیّت سیاسی، از آغاز هیچ مبنای فلسفی و الهیاتی محکم نداشت، پس از اصالت پیدا کردن مشروعیت سیاسی حکومت و آرای مردم در ایران، نوبت به اصالت پیدا کردن حقوق بشر در ایران خواهد رسید. ما به سوی روشنایی میرویم.
* به نقل از: مجتهد شبستری، محمد (۱۳۹۶). نقد بنیادهای فقه و کلام؛ سخنرانیها، مقالات و گفتگوها، نشر الکترونیکی. صص. ۴۲۱-۴۲۳ | 514 | 12 | Loading... |
40 پادکست حکمت زندگی
با همکاری استودیو متمّم
🎙️📻🎧 نسخهیِ صوتی مقالهیِ :
«میخواهید زندگیتان را تغییر دهید؟ شفقتورزی به خود را امتحان کنید»
چرا بسیاری از ما قادر به تغییر کردن نیستیم؟ این عدم توانایی برای تغییر بدین معنی نیست که تغییر غیرممکن است: همهیِ ما به لطف انعطافپذیری عصبی مغز (قابلیت مغز برای تغییر در طول زندگی) توانایی دگرگونی زندگی خود را در هر سنی داریم. در عوض این اغلب به دلیل صداهای نقادی و داوری در سرِ ما است. صداهایی که به ما میگویند که ما به اندازهیِ کافی خوب نیستیم و ما را به خاطر هرگونه اشتباه یا کاستی مورد نکوهش قرار میدهند…
🟢 ثبتنام در چهارمین دورهی کارگاه «شفقتورزی به خود» حکمت زندگی
کانال حکمت زندگی:
@hekmat_zendegi | 576 | 13 | Loading... |
Repost from BBCPersian
🔈پادکست پرگار
🔻اخلاق انتخاباتی در انتخابات غیر اخلاقی
این هفته در پرگار؛ اخلاق انتخاباتی چیست و چه تفاوتی با اخلاق فردی دارد؟ عقل و احساس در این میان چه نقشی دارند؟
میهمانها:
حسین دباغ، مدرس فلسفه اخلاق
پیمان عارف، تحلیلگر سیاسی
@BBCPersian
اخلاق_انتخاباتی_در_انتخابات_غیر_اخلاقی.mp353.24 MB
چرا به مسعود پزشکیان رأی خواهم داد
قرائن نشان میدهد دکتر مسعود پزشکیان دولتی عقلمحور تشکیل خواهد داد که اعضای آن بر مدار خردورزی، تخصص و برنامه عمل میکنند؛ به ملت دروغ نمیگویند؛ وعدههای فریبنده نمیدهند؛ در هیچ شرایطی تسلیم رانت و فساد نمیشوند؛ در سپهری از شفافیت، صداقت و قانونمندی حرکت میکنند؛ خود را به حقوق شهروندی آحاد ملت ملتزم میدانند؛ از انتقاد استقبال میکنند؛ در عرصههای فرهنگی به خشونت متوسل نمیشوند؛ تزویر و ریا نمیورزند؛ به ضرورت توسعه همهجانبه پایدار برای رهایی از مشکلات و مغضلات کنونی کشور ایمان دارند و با جهل و فقر میستیزند؛ بیهوده دشمنتراشی نمیکنند و با تعامل سازنده با کشورهای جهان، ایران عزیز را از انزوا بیرون میآورند و در صحنه بینالملل جای شایستهای برای این کشور به وجود میآورند. به مسعود پزشکیان رأی خواهم داد با این امید که آنچه گفتم و بسیاری دیگر از فضایلی که نگفتم، گرچه بهصورت نسبی، جامه تحقق بپوشد.
محمد مجتهد شبستری
۲۶ خرداد ۱۴۰۳
👍 6👎 2❤ 2
توصیه این است که حکومتها باید فرآیندِ حکومت و نیز رفتارهایِ حکومتی را معطوف به فرآوردهای، به نامِ ”شادکامی شهروندان‟ کنند. و، بنابراین، در مقامِ داوری دربابِ موفّقیّت/شکست یا خوبی/بدیِ یک نظامِ حکومتی و دربابِ مقایسهیِ نظامهایِ حکومتی با یکدیگر، ملاک، معیار، سنجه، و میزان باید وسعت و عمقِ شادکامیِ شهروندان باشد.
گزارشِ تحقیقاتِ تجربی، میدانی، و آماریِ انجامگرفته، نیز، عبارت است از این که شادکامیِ شهروندانِ هر حکومت یا جامعهای به هفت عاملِ مهمّ بستگیِ تمام دارد، به نحوی که میتوان این شادکامی را تابعی از این هفت متغیّر قلمداد کرد. این هفت عامل عبارت اند از:
۱) خُلقوخویِ موروثیِ هرکس؛ ۲) ازدواج: در تقابل با تجرّد، از دست دادنِ همسر، متارکه با همسر، و زندگیِ مشترک امّا نه با ازدواجِ رسمی؛ ۳) داشتنِ روابطِ اجتماعی، مانندِ دوستی و همنشینی، مشارکت در گروههایِ اجتماعی، و انجام دادنِ کارهایِ خیریّه و رایگانبخشانه؛ ۴) داشتنِ رضایتِ شغلی-حرفهای، در تقابل با نداشتنِ رضایت از شغل و حرفهیِ خود و از دست دادنِ شغل و حرفه، اعمّ از این که این از دست دادنِ شغل و حرفه ناشی از اخراجِ دستهجمعیِ گروهی از شاغلان به کار، از جمله آن شهروندِ خاصّ، باشد (به اصطلاحِ نادرستِ رایج، ناشی از تعدیلِ نیروها) یا ناشی از اخراجِ فقط همان شهروند، به علّتی خاص؛ ۵) تلقّیِ خودِ شخص از چند و چونِ سلامتِ جسمانی و بدنیِ خود، در تقابل با تلقّیی که پزشکان از این امر دارند؛ ۶) داشتنِ ایمانِ دینی و مذهبی یا، لااقلّ، داشتنِ آرمانی شخصی که کمابیش به اندازهیِ ایمانِ دینی و مذهبی به آدمی قُوت و قُوَّتِ ذهنی و روانی بدهد، مانندِ آرمانِ آشتی و دوستی با محیطِ زیست و آرمانِ سادهزیستیِ خودخواسته؛ و ۷) داشتِن نظامِ حکومتیِ مردمسالار، ملتزم و متعهّد به آزادیهایِ سیاسی، اقتصادی، و فرهنگی و اجتماعیِ شهروندان، کاملاً پایبند به قانونِ اساسی و سایرِ قوانینِ کشور، کارآمد و مشکلگشا، دارایِ کمترین میزانِ خشونتورزی، دارایِ کمترین میزانِ فساد، برخوردار از اعتمادِ کاملِ شهروندان (مخصوصاً پلیس و قوّهیِ قضائیّه)، و مسؤولیّتپذیر و پاسخگو.
مصطفی ملکیان
بیستوپنج خرداد؛ اِجماع و همکاری، فضیلتِ شهروندی
یکم. اجتماعِ بزرگِ بیستوپنجِ خردادِ هشتادوهشت، تجربه و تصویری بود از اِجماع و وفاقِ اجتماعی و سیاسی، برخوردار از کثرت و رنگارنگیِ فرهنگی و مذهبی و حزبی، بر سر اصول و ارزشهای مشترک. ظهور و وجودِ این اِجماع و وفاقِ عامّ، در خیابان بود. یعنی در عینیترین، ملموسترین و محسوسترین شکل و صورتِ ممکن. آن اجتماعِ میلیونی، با تمام تفاوتها و حتّی تضادّها، در یک راه و مسیر همراه و همصدا شدند، برای اهداف و آرمانهای مشترک.
یک توافقِ نانوشته امّا مصوّب آنچیزی بود که اجتماعِ بزرگ را گردِ هم آورد. بدون این وفاق، آن اجتماع تشکیل نمیشد. پایه و بنیانِ این وفاقِ جمعی، نه وحدت و یکدستی، بلکه تکثّر و تنوّع بود؛ یعنی آدمهای متفاوت، با آموزهها و باورهای مختلف، دور هم جمع شدند و اِجماعِ نانوشتهی خود را شکل دادند. به همین دلیل، اِجماعِ بیستوپنجِ خرداد، متکثّرانه بود. امّا ضمنِ کثرتِ گسترده، مردمان بر روی اصل و ارزشِ مشترک به تفاهم و توافقِ عامّ رسیدند. جنبش سبز، در واقع از این اِجماعِ بزرگ و گسترده آغاز کرد و خود را آشکار ساخت. بیستوپنجِ خرداد، عالیترین و بزرگترین نمودِ این اِجماع بود که بنای آن جنبش شد؛ نهضتِ سبز، توافق و تفاهمِ اجتماعی-سیاسیِ شهروندان را بسط و توسعه داد.
دوم. امّا آن امرِ مشترک، آن اصلِ مشاع که مردمان را با تکثّر و تنوّعِ عقیدتی و مذهبی و فرهنگی کنار هم به خیابان کشاند، و بنای توافق و تفاهمِ جمعی شد، در اصل همین بود: حقّ؛ حقّ شهروندی، حقّ سیاسی در برابر نظام. و بازشناختنِ این حقّ، بازگرفتنِ این حقّ به مردم و طلبِ طلبکارانهی آن از دولت و حکومت. آنچه در کُنهِ جنبشِ سبز رخ نمود، حقّخواهی بود. در پسِ پرسشِ بزرگ و اساسیِ «رأی من کجاست؟»، پرسش از حقّ نهفته بود. مسئله صرفاً رأی نبود، مسئله حقّ بود. «رأی من کجاست؟»، تعبیر و ترجمانی بود از «حقِّ من کجاست؟». برای جنبشِ سبز، رهبر و همراهیِ میرحسین موسوی سزاوار بود که خطّ قرمز خود را در حقّ ملّت شناخت.
سوم. در جنبشِ مردمی سبز، خاصّه اجتماعِ بزرگِ بیستوپنج خرداد، مردمان در مقام شهروندانِ مسئول و آزاد فضایل سیاسی خود را شناختند. نهضتِ سبز، به قول رالز، ادایِ صادقانهی «فضیلتِ سیاسیِ شهروندی» در خیابان بود. در این ادای فضیلتِ شهروندانگی و مدنیّت، نهضتِ سبز چونان نهضتِ سیاسی لیبرال، اِجماع بر حقّ انسان را در چارچوبِ همکاری و همیاری، مبتنی بر احترامِ متقابل، رواداری و مُدارا پذیرفت. بیستوپنج خرداد، بلوغ و کمالِ فضیلتِ شهروندی چونان فضیلتِ سیاسی بود در مسیر آزادی. رضا زمان
Repost from محمدرضا جلائیپور🍀Jalaeipour
04:09
Video unavailableShow in Telegram
🔴 پیدا و پنهان پزشکیان - قسمت اول
#برای_ایران این ویدیو را کامل ببینید و تا حد ممکن همرسانی و برای مرددها و هموطنانی که پزشکیان را نمیشناسند ارسال کنید.
✌🏼✌🏼
@jalaeipour
IMG_9693.MP421.42 MB
👎 3❤ 2
"دنیا و آنچه در آن میگذرد، هیچگاه به آن صورت نیست که ما میخواهیم و یا فکر میکنیم باید باشد، بلکه هست و فارغ از خواست و فکر ما وجود دارد. نادیده گرفتن این اصل و عناد با آن، گرفتاری میآورد و شیرازه زندگی، خانواده، تربیت، و همه امور را میپاشاند. در ورای حقیقت، فراحقیقتی است که عقل و خرد آن را برنمیتاباند"
روزگار سخت - چارلز دیکنز
❓چرا رای بدهم/ندهم؟
همهی افرادی که قصد حضور در انتخابات را دارند و آنان که دست رد بر سینهی انتخابات میزنند و رای نخواهند داد، نزد خود، دلایلی دارند. آن دلایل کدام است؟
✅ کسانی که تمایل به شرکت در انتخابات دارند، و رای خواهند داد، به شش گروه تقسیم میشوند:
۱. افرادی که از سر وظیفهی دینی رای خواهند داد.
۲. افرادی که برای حمایت از نظام و پیروی از حاکمان، رای خواهند داد.
۳. کسانی که بخاطر ترس و پرهیز از عواقب احتمالی رای ندادن، پای صندوق رای خواهند رفت.
۴. افرادی که معتقدند دموکراسی، ذره ذره و از طریق کنش مشارکت هرچند محدود، و حضور فعال در کشمکشهای انتخابات به دست میآید.
۵. گروهی که به اثرات کوتاه مدت مثبت، هر چند جزیی رای دادن بر "اکنون"، توجه دارند. (کسب منفعت، حتی جزیی)
۶. و در نهایت، گروهی که نمیخواهند وضع از این که هست، بدتر شود. (دفع ضرر، حتی جزیی)
✅ و اما آنان که قصد مشارکت در انتخابات ندارند، نیز به شش گروه تقسیم میشوند:
۱. گروهی که با عدم مشارکت در انتخابات، قصد دارند از نظام مستقر، مشروعیتزدایی کنند. و یا دست کم با امتناع از رای دادن بر مشروعیت او نیفزایند.
۲. گروه دوم، افرادی که از سر وظیفهی دینی و یا اخلاقی (و یا هر دو)، رأی نمیدهند.
۳. گروهی که نسبت به وعدههای کاندیداها مطلقا بی اعتمادند و بر این باورند که تجربه کردن مکرر تجربههای تلخ گذشته، نوعی خطای فاحش است.
۴. کسانی که ساختار نظام حاکم را بدون هرگونه انعطاف ارزیابی میکنند و رای دادن و ندادن را در او بیاثر میبینند.
۵. گروهی که با نگاه به کنشهای خشونتآمیز حاکمان و درد و رنج ناشی از آن در سنوات پیشین، عواطفشان اجازهی بازی در زمین سیستم را به آنها نمیدهند.
۶. و در نهایت، گروهی که در وضعیت یاس و نومیدی قرار دارند و به علت خستگی سیاسی، انزوا گزینی و حاشیه نشینی را انتخاب کردهاند. برای این گروه، اشتغالات سیاسی، بیهودگی است. این گروه از بازی سیاست بیرون رفتهاند.
✅ تیپشناسی آنان که رای میدهند و کسانی که رای نخواهند داد، صرفا به منظور تفکیک علل مشارکت و علل عدم مشارکت است، و الا آنچه در عمل و میدان کنش سیاسی رخ میدهد، ترکیبی از علل بیان شده است. به سخن دیگر، مشارکت و عدم مشارکت، نتیجهی علل چندگانه (و نه یک عامل) است. اما این که کدام علت، بیشترین اثر را در شکلگیری کنش دارد، نزد کنشگران و موقعیتهای مختلف، با یکدیگر متفاوت است.
این روزها گفتگوی وسیعی میان گروه اول و گروه دوم در جریان است. هر یک تلاش میکنند با استدلالها و به میان آوردن دلایل متعدد، دیگری را مجاب به کنش مورد نظر خویش کنند. اما به نظر میرسد عموم این گفتگوها عقیم میماند و اثر چندانی ندارد.
❓چرا دلایل به آسانی نمیتواند افراد را به تغییر موضع انتخاباتی بکشاند؟
یکی از پاسخهای قابل تامل این است که هر تصمیم و کنشی، نتیجه و محصول علل و عواملی در هم بافته است. پیچیدگی و مشکل تاثیرگذاری، وقتی بیشتر میشود که نقش عاطفه در تصمیمگیری پررنگتر گردد.
در گفتگوهای بیثمر، هر شخص، دلایلاش را صرفا از موضع و موقعیت خودش به دیگری عرضه میکند. دلایلی که البته نزد او کافی و مستحکم است. اما کمتر به این نکته توجه دارد که در این سنخ موضوعات، دلیل مقنع، قانعکنندگیاش تماما به قوت استدلال نیست. بلکه علل غیر معرفتی، قوت و نفوذ استدلال را تحت تاثیر قرار میدهد. به نحو آشکارا، احتمال حضور در انتخابات توسط هر شهروند، علاوه بر دلایل، به میزان زخم و رنجی است که مستقیم و غیر مستقیم از سوی حاکمیت به او تحمیل شده است.
✔️ خلاصه آنکه،
در هر کنش و تصمیمی، سه عنصر "عقل"، "احساس" و "داوری اخلاقی"، به درجاتی حضور دارند. این که از این سه، کدامیک زمام کنش را به دست میگیرد و شخص را به کدام وادی متمایل میکند، ، در افراد و در موقعیتها، مختلف است.
به نحو کلی، به میزانی که شهروندان به نحو مستقیم و غیر مستقیم از رفتارها و تصمیمات حکومت، آسیب دیدهاند، رنج کشیدهاند و جانشان فرسوده شده باشد، عواطف و احساساتشان در شکلگیری تصمیمات سیاسی آنها مدخلیت بیشتری مییابد.
✍️ علی زمانیان - ... ۱۴۰۳/۰۳/۲۶
@kherade_montaghed
👍 4❤ 1
🔻مولوی عبدالحمید امام جمعه اهل سنت زاهدان گفته است به جای مذهب، قومیت یا جنسیت، مهم کارایی رئیسجمهور آینده است. او گفته: «ما میگوییم رئیسجمهور، مرد باشد یا زن و از هر قوم و مذهب و گرایشی باشد، باید مغز متفکر و مدیر توانمندی باشد و از اختیارات کامل و وسیع هم برخوردار باشد، زیرا رئیسجمهور ایران درواقع رئیس بیش از ۸۵ میلیون نفر است.»
🔻او از توانایی رئیسجمهور بعدی ایران برای حل «مشکلات متعدد» ابراز نگرانی کرده و گفته است: «هر کدام از نامزدهای ریاست جمهوری حرفهایی میزنند و وعدههایی میدهند، اما واقعیت این است که در اینجا رئیسجمهور مانند دیگر کشورها اختیارات کافی ندارد و اختیارات رئیسجمهور در اینجا محدود است.»
🔻مولوی عبدالحمید تاکیده کرده است: «تا زمانی که رئیسجمهور از اختیارات کامل و کافی برخوردار نباشد و تا زمانی که سیاستها از بالا تغییر پیدا نکنند، رئیسجمهور نمیتواند کاری بکند. ملت انتظار دارد در کشور تغییرات صورت بگیرد. اگر این اتفاق نیفتد انتخاب رئیسجمهور، تکرار مکرر است.»
👍 9👎 3❤ 1🤔 1
چیزی که تا امروز با توجه به سوابق و صحبتهای انتخاباتی میتوان برداشت کرده و نهایت ظرفیت و توانایی مدیریتی کاندیداها را حدس زد:
سعید جلیلی: معاون وزیر خارجه
زاکانی: مسئول اردوهای راهیان نور وزارت آموزش و پرورش
پزشکیان: وزارت بهداشت
قاضیزاده هاشمی: رئیس دانشکده علوم پزشکی
قالیباف: یکی از فرماندهان سپاه در حد رحیم صفوی
پورمحمدی: معاونت بخشی از وزارت اطلاعات
@kharmagaas
👍 4👎 3❤ 1
01:15
Video unavailableShow in Telegram
در سپید جامههاتان خوش بخسبید ای یلان سرخ
پنجههاتان سبز خواهد شد
و مسلسلهایتان تقدیر را تصویر خواهد کرد
(عبدالکریم سروش)
video_2024-06-14_01-38-05.mp410.59 MB
❤ 6👌 3