cookie

Sizning foydalanuvchi tajribangizni yaxshilash uchun cookie-lardan foydalanamiz. Barchasini qabul qiling», bosing, cookie-lardan foydalanilishiga rozilik bildirishingiz talab qilinadi.

avatar

شمس لنگرودی

تنها كانال رسمی شمس لنگرودی

Ko'proq ko'rsatish
Reklama postlari
13 861
Obunachilar
+124 soatlar
-197 kunlar
-2630 kunlar

Ma'lumot yuklanmoqda...

Obunachilar o'sish tezligi

Ma'lumot yuklanmoqda...

امروز صبحانه ی من تو بودی نان گرم و شیر و عسل روزنامه ها و خبر صبحانه ی امروزم برشی از تو بود سیرم از جهان اشتهای تو دارم   محمد شمس لنگرودی گزینه اشعار @taranom_ordibehesht
Hammasini ko'rsatish...
66👍 5👏 4👎 2🥰 1
Photo unavailableShow in Telegram
دوستت دارم دفتر مشق من ! دوستت دارم مداد اِتود ! دوستت دارم زنی که دفتر مشق و سرانگشت و مدادم را آشتی داده ای . سنگم آرام آرام می نویسم و خود را می تراشم تا به شکل مجسمه ای درآیم که تو بودایش کرده ای. از دهان من اگر حرفی نیست کوتاهی از من است نمی دانم چگونه از تو سخن بگویم با دهانی از سنگ محمد شمس لنگرودی.      ۱۸ گزینه اشعار @taranom_ordibehesht
Hammasini ko'rsatish...
16👍 8👏 2💯 1
Photo unavailableShow in Telegram
👍 9 9
Photo unavailableShow in Telegram
👍 8 5
#طنز آیرونیک #استعاره مفهومی تحلیل شعر کوتاه شمس لنگرودی نقشه های جهان به چه درد می خورند نقشه های تو را دوست دارم که برای من می کشی خطوط مرزی و رودخانه ها، متروها. خانه ها نقشه ی کوچکت را دوست دارم که دیده بانان چهار سویش از برج مراقبه با صدای بلند با هم صحبت می کنند و من این سو تا آن سویش را با غلتی طی می کنم گزاره نخستین شعر یک پرسش وجودی است که جوابش در دل همان پرسش استفهامی یا انکاری نهفته است  :نقشه های جهان به چه درد می خورند؟ یعنی به درد زندگی ما نمی خورند . از منظر نشانه شناسی ادبی ،رابطه دال ومدلول  در شعر  شناور است یعنی نمی توان برای دالی که نقشه است یک مدلول تصور کرد . نخستین معنای نقشه ،تصویر جغرافیای جهان است یعنی آگاهی هایی که به درد شخصیت درونی یا شخصیت  عاطفی و اخلاقی انسان نمی خورند . هیچ انسانی با دانستن نقشه های جهان انسان تر نمی شود ویا عاشق عدالت وآزادی ویا عاشق انسان دیگر نمی شود با کمی فاصله از معنای جغرافیایی ، نقشه های جهان به انواع طرح و نقشه های رفتار سیاسی و اجتماعی و اخلاقی  جهان اشاره می کند که فردیت انسان ویا آزادی  انسان را نادیده می انگارد. .شاعر پس از طرح بیهودگی نقشه های جهان ،از دوست داشتن نقشه ای سخن می گوید که باید  فردیت انسان ودیگر دوستی ویا احساس تعلق و درک عاطفی  او نسبت به انسان دیگر دیده شود که برای انسان اهمیت حیاتی دارد .خطوط مرزی ،رودخانه ها ومترو ها برای عاشقی که نقشه دوست داشتن  رامی خواهد یعنی همه دالانهای تودرتوی روابط عاشقانه و پیچیدگی روابط انسانی مد نظر است زیرا فردیت انسان عاشق به وسعت جهان افق گشایی می شود و جهان نیز با همه وسعت خود در روابط عاشقانه حضور دارد .نقشه ی کوچک استعاره ای است از فشردگی زندگی در جهان معاصر که دیده بانان چهارسویش ،استعاره ای کنایه آمیز است از کنترل و سلطه ای که بر زندگی فردی و فردیت انسان اعمال می شود .برج مراقبه نیز استعاره ای از جارزدن خلوت انسان عاشق به دست جارچیان قدرتمند وسلطه گراست که طنز پارادوکسیکال شاعر در همین نکته اساسی نهفته است . کاربرد دوست داشتن برای مراقبان زندگی خصوصی انسان ، طنز آیرونیک وطعمه آمیز ی است .جهان شاعر وقلمرو زیست او با یک غلت زدن طی می شود که استعاره از رختخواب یا بستر اوست  چگونه می تواند چهارسوی آن نگهبانان و جاسوسان نظاره گر باشند  دوست داشتن کاربرد مغایر وتضاد آمیزی با موقعیت شاعر دارد .  فضای اضطراب آوری  که زندگی عاشقانه اورا  تحت کنترل گرفته است چگونه می تواند برای عاشق دلپذیر باشد . یک  استعاره مفهومی زندگی ، زندان است در ذهن شاعر نقش بسته است که رویایش اگرچه  آرزوی آزادی فردی اوست ولی به  موقعیت اضطراب آور هرکسی که در جامعه مراقبت شده  زیست می کند دلالت دارد . شمس لنگرودی ، در جستجوی واقعیت برتر ،فضاهای سورئالیستی بکر و زیبایی می آفریند که زیبایی شناسی او در گسست با زیبایی شناسی شعر نو وکلاسیک  است.عناصر دور از هم را دریک قاب چنان کنار هم می نشاند که مخاطب را به همدلی واین همانی می رساند وحدت تاثیر عاطفی این شعر ،مخاطب را درگیر می کند و موقعیت اضطراب آور جهان را با زیباترین شکل استعاری نشان می دهد . رحمان کاظمی @taranom_ordibehesht
Hammasini ko'rsatish...
👍 16 3🔥 1🖕 1
Hammasini ko'rsatish...
از تجربه خوانندگی تا بازیگری تئاترگفتگوی اختصاصی با «شمس لنگرودی»

👍 8 4🔥 1
01:44
Video unavailableShow in Telegram
‏فیلم از طرف شمس لنگرودی
Hammasini ko'rsatish...
41👍 10😁 10
#خوانش واقعیت برتر در شعر شمس لنگرودی کشتی هایم را جمع کرده ام منتظرم  نوحم بیاید و وداع گویم شما را چه بود این که زندگیش نام کرده بودید باریکه آب بی ثمری که تاب کشتی کاغذیم را نداشت. سوررئالیسم ،کشف دنیای فرا واقعی است .واقعیت برتری که ذهن وعین را یگانه کند .واقعیت در آن ،بازتاب رویای انسان باشد بی هیچ پیرایه ی رنج آوری که از معنای زندگی اصیل تهی است چون زندگی اصیل باید مبتنی بر عشق وآزادی باشد اگر عشق و آزادی نباشد زندگی نباشد بهتر است . شمس لنگرودی زبان پارادوکسیکالی در این شعر کوتاه به کار برده که طنز آفریده است . ناخرسندی از زندگی بسته وکنسرو شده در جهان مدرن که بزرگترین بلای جان انسان معاصر است باعث می شود از طریق جریان سیال ذهن و نگارش خودکار ،فضای ذهنی  او به سمت حادثه ای دگرگون کننده ی زندگی مصنوعی و لحظه های ملال آور عمر برود .شمس  طوفان نوح را دعوت می کند تا زندگی کاغذی یا همان بوروکراسی ملال آور وتکراری را در هم بپیچد آرزوی نابودی زندگی را با غرق شدن در اسطوره طوفان نوح در سر می پرورد تا مناسبات انسانی جامعه که دچار کرختی وسردی و بیهودگی است ازبین برود . زندگی مچاله شده ای که به شاعر اجازه حرکت و شور و شکفتن نمی دهد بهتر است در حادثه ای شگفت انگیز غرق شود .آشنایی زدایی مفهومی در شعر با کارکرد طنز سورئالیستی ،شعر شمس  را با همه سادگی زبانی و کاربرد زبان گفتار به عمق تاریخ و اسطوره و پیوند آن با دغدغه های انسان معاصر می برد .استعاره مفهومی به کار رفته در این شعر با گزاره ی زندگی ،سفر است زمانی نمود برجسته پیدا می کند که ارتباط باریکه آب بی ثمری را که زندگی نامیده است با طوفان نوح دریابیم . رحمان کاظمی @taranom_ordibehesht
Hammasini ko'rsatish...
👏 11 3👍 2
کشتی هایم را جمع کرده ام منتظرم  نوحم بیاید و وداع گویم شما را چه بود این که زندگیش نام کرده بودید باریکه آب بی ثمری که تاب کشتی کاغذیم را نداشت. محمد شمس لنگرودی ۳۳ گزینه اشعار @taranom_ordibehesht
Hammasini ko'rsatish...
👍 23 12👏 4
#طنزسفید وکشف دنیای سیاه تحلیل شعر کوتاه شمس لنگرودی این بچه که در سطل های زباله دنبال غذا می گردد نمی داند مشغول کار سیاسی است . گالیله نمی دانست زمین به میل کلیسا باید بچرخد . از آفتاب گرفته تا زباله همه چیزی سیاسی است و تو درهای ورود را باید بشناسی تا بتوانی خارج شوی . طنز سفید و سیاه دونوع طنزی است که در مکتب ادبی سوررئالیسم شناخته شده است .طنز سیاه تناقض‌های انسان را آشکارمی کند ولی دشنام وتلخکامی از زبان او مستقیم به جامعه هدف حواله می شود ولی طنز سفید علاوه از افق گشایی از ریشه های تناقض های انسان ،رهنمود رهایی بخش از تنگنای تناقضهاوتضادها را در خود دارد .شمس لنگرودی را با طنز های سفید می توان شناخت چنانکه حافظ نیز علارغم همه رنجهاوتناقضهای تصویر شده در غزل ،امید رهایی بخشی از پایان کار او به ذهن مخاطب خطور می کند. طنز شمس لنگرودی در این شعر کوتاه با تلخندی که از کاربرد نامتعارف یک واژه در غیر معنای عرفی آن در مناسبات اجتماعی ایجاد می کندبیدارکننده ی همه عناصر اجتماع است ستمدیده وستمگر هرکدام می توانند درس خودرا از طنز او بگیرند .اما زیبایی شعر طنز شمس لنگرودی ودلیل تأثیرگذاری گسترده آن برذهن وضمیر مخاطبان چیست ؟ سخن زمانی به ساحت شعر تعالی پیدا می کند که واژگان آن دلالت های ضمنی و چندلایه داشته باشد که کشف زیبایی شناسانه معطوف به حقیقت در همین عبور واژگان از معنای قاموسی به معانی ضمنی است .واژگان این شعر کوتاه ،دالهایی هستند که مدلول های شناوری دارند .بچه علاوه بر معنای کودک ، انسان درمانده ،ستمدیده ،فراموش شده ونادیده انگاشته رادر زندگی ما به ذهن متبادر می کند . فعل نمی داند اگر به بچه برگردد معنای قاموسی دارد اما در پیوند با جایگاه نمی داندگالیله معنای ژرفتری می دهد یعنی گالیله بسیار می داند که چه می کند و کنش نمادین او ،ساختار شکنانه است . کار سیاسی یعنی تلاش برای کسب قدرت ومنفعت که درکنار آن به بهبود وضع مردمی فکرکنی که به تو وکالت داده اند از حقوقشان دفاع کنی اما کودکی که از سر بی پناهی وفقر در سطل زباله دنبال غذا می گردد اگر در همان وضعیت دیده شودبه کار سیاسی مشغول است و رفتار او بی آنکه بداند میل به بقاست که کنش نمادین سیاسی تلقی می شود چون جستجوی غذا در سطل زباله ،فقدان عدالت را فریاد می زنددرحالی که مدعی کار سیاسی باید تبلور فریاد او باشد .تصویر نخستین شعر به یک واقعیت اجتماعی به طور مستقیم اشاره می کند اما در پاره دوم شعر با آمدن گزاره گالیله نمی دانست پیوند ارگانیک شعر را با قسمت اول ایجاد می کند که کار سیاسی را با کنش نهاد دین در جامعه مسیحی عصر گالیله پیوند می دهد مدعیان کلیسا مخالف حقیقتی بودند که گالیله بر سر زبان آورده بود چون مرکز را نامرکز کرده بود وبا ساختارکنی از طریق کشف علمی ،پایه های ارزشهای تثبیت شده در مرکز را نامرکز کرده بود .نتیجه ای که شاعر از دوحادثه علمی و اجتماعی جامعه با دو رویکرد متفاوت ولی ناگزیر ارائه می دهد این است که در جهان جدید هرنوع کنشی که معطوف به حقیقت وزیبایی باشد تقابل با مرکز تعریف می شود چه سخن گفتن از آفتاب باشدکه پاک کننده ترین است و چه سخن از زباله باشد که ناپاک ترین است در پایان شعر با سخنی حکیمانه می گوید از هردری که سخن می گویی باید چنان مهارت داشته باشی که بتوانی نتیجه درست بگیری یعنی کسی که راه ورود به جایی یا بحثی و گفتگویی را نمی داند گم می شود و نمی تواند خودش را پیدا کندویا تضاد او با روایت سیاسی موجود از جهان به انزوا و فراموش شدگی او منجر می شود . #رحمان_کاظمی
Hammasini ko'rsatish...
26👍 6👏 2