1 242
Obunachilar
-124 soatlar
-37 kunlar
-2230 kunlar
- Kanalning o'sishi
- Post qamrovi
- ER - jalb qilish nisbati
Ma'lumot yuklanmoqda...
Obunachilar o'sish tezligi
Ma'lumot yuklanmoqda...
پزشکیان و صندوق پاندورا:
پاندورا شخصیتی اسطورهای و اولین زنی است که توسط خدایان یونان خلق شد. او که بهدلیل دزدیده شدن آتش بهدست پرومته (از اجبار با پاندورا نامزد کرده بود) بخشی از جریمهٔ بشریت محسوب میشد، جعبهای از زئوس دریافت کرد تا به انسانها هدیه دهد و سفارش کند که هرگز آن را نگشایند؛ ولی پاندورا پس از ازدواج با برادر پرومته، یعنی اپیمتئوس خودش دچار وسوسه شده طاقت از دست داده وجعبه را گشود و بلاها و شوربختیها از داخل آن سرریز کرده و بر روی زمین پراکنده شدند. رنج و بیماری، پیری و مرگ، دروغ، دزدی و جنایت در همه جا را گرفتد پاندورا که از بیرون جهیدن بدیها وحشت کرده فورا در جعبه را بسته و رویش مینشیند. در بهت و سکوت صدایی از درون صندوق میشنود که به او میگوید در را باز کن تا من هم بیرون بیایم وگرنه طولی نمی کشد که نسل تانمنقرض شود. پاندورا میپرسد: تو کی هستی؟ صدای داخل صندوق میگوید من"امید"هستم.
آن چه ما را به تفکر درباره تفکرات دوران طفولیت بشر که ناماش را اسطوره میگذاریم وا میدارد این است که چرا نیاکان ما، آنان که در تلاش بودند تا پاسخی برای سوالات بی شمار خود بیابند، امید را نیز در جعبه پاندورا نهادند؟
این عالم سختیهای زیادی را به انسان ارزانی داشته است اما شاید یکی از سختترین سختیهایش این باشد که فاصله بین احساسهای مثبت و منفی، درست و نادرست، مفید و مضر بسیار باریک است. ما به راحتی میتوانیم خساست را قناعت، گستاخی را صراحت لهجه، رکود را صبر، غرور را حرمت نفس و انفعال را امیدواری بنامیم بی آن که خود متوجه این اشتباه بزرگ باشیم.
امیدوار کسی نیست که وقتی جنگلی به تمامی میسوزد و خاکستر میشود صرفا به تماشای آن بنشیند به امید این که خودش دوباره بروید و سبز شود. امیدوار کسی است که با اطمینان از این که قادر است به احیای سلولهای بنیادین آخرین برگ یا تنها ریشه زنده بپردازد و کشتاش دهد و تکثیرش کند، امیدوارانه به دنبال آن میگردد تا نشانی از حیات در این برهوت خاکستر شده بیابد.
من از روز اول به آقای پزشکیان و به طور کلی این اتفاق تایید صلاحیت ایشان بدبین بودم و هستم اما از اعماق یاس و خشم و نفرت، پزشکیان برای ما همان امید داخل صندوق پاندوراست. شاید بهتر بود پاندورا در صندوق را باز نمبکرد و بشر در جدال با مصائب و بدبختی ها و فلاکت ها شانس خود را برای بقا می آزمود اما این امید لعنتی از صندوق بیرون آمده و مدام در گوش ما زمزمه میکند همه چیز درست خواهد شد. روزهای خوب از راه خواهند رسید، قوی باش و ادامه بده.
#صالح_سجادی
@salehsajadi
👏 18👍 7❤ 5👎 1
Repost from Goroob online | گروه رسانه ای
Photo unavailableShow in Telegram
شماره 32 مجله «غروب»
شماره 32 مجله غروب در 330صفحه و با قیمت 300 هزار تومان- تا اواخر خرداد ماه- عرضه خواهد شد. علاقمندان می توانند برای پیش خرید نسخه کاغذی مجله (به همراه ارسال پستی) مبلغ 330 هزار تومان به شماره کارت 5859831065829292 (بانک تجارت/ علی حامد ایمان) واریز کرده و تصویر فیش واریزی را برای ما ارسال نمایند.
آنچه در این شماره از مجله «غروب» می خوانید:
👤@goroobonline
👇
❤ 3👍 1
Repost from Goroob online | گروه رسانه ای
■ امضا
- جمهوریت بی چهره!، چگونه جامعه می تواند چهره خویش را بازیابد؟/ علی حامد ایمان
■ پرونده
- نصرت الله فتحی، تاریخ نگاربرجسته مشروطیت/ رضا همراز
- ستارخان به روایت نورالهخان/ دکتر محمدحسن پدرام
- یادی از نصرت اله فتحی/ جواد ابوالحسنی
- شهریارا تعظیم/ حمید واحدی
- دیداری کوتاه با مرحوم نصرت الله فتحی در شب شعر شهریار/ ابوالفضل علیمحمدی
- یک نامه منتشر نشده از استاد نصرت الله فتحی به علی ترابی اورموی/ جمشید ترابی
- دو نامه از استاد نصرت الله فتحی به علامه جعفر سلطان القرائی/ محمد امین سلطان القرائی
- رفتار عجیب امیرکبیر با ناصرالدین شاه/ نصرت الله فتحی
■ اندیشه
- چامسکی، اندیشمندی کلیدی در فلسفه زبان/ نویسنده: جان کالینز، ترجمه: داود کوهی
■ دیدگاه
- محمود افشار، مبدع ایده پان ایرانیسم در ایران، علی بابا زاده اورموی
■ نگارگری تاریخ
- اندیشه های کارآفرینی میرزا حسن خازن لشکر (ناشناخته های دارالسلطنه تبریز- بخش سوم)/ دکتر رضا طهوری
■ تاریخ شفاهی
- خاطرات ناگفته اکبر گهرخانی از تسخیر رادیو و تلویزیون تبریز به دست حزب خلق مسلمان/ گفتگو: حسن علیزاد پروین
■ تاریخ
- از تبریزِ عباس میرزا تا تبریزِ فیروز/ یعقوب اسعدی
- اولین اقدام ملی پارلمان ایران برای تاسیس بانک ملی (وجه تمایز نمایندگان صدوبیست سال پیش با نمایندگان امروزی)/ ناصر شفیعی
- چند سند منتشر نشده از حمزه میرزا حشمت الدوله/ رضا بالابیک نژاد
- شواهد و قرائن در منشأ آذربایجانی و ترک بودن صلاح الدّین ایوبی/ دکترحسین فیض اللهی وحید
- تقویم در فلات ایران باستان/ دکتر امیرعلی نثار نوبری
- خط ترکی باستان برآمده از هزاره های فلات ایران و آذربایجان/ مهدی حسنی اردبیلی
- اونودولمایان توپونیملر (ارمنستان توپونیملری)/ دوقتور فیروز رفاهی علمداری
- دیدگاه و عملکرد شیخ محمد خیابانی در ترویج زبان ترکی/ یاشار ناهیدی آذر
- کئچهنین ملّی گئییم مدنیتینین انکشافیندا یئری/ یازیچی: گلزاده عبدلاوْوا- کؤچورن: یوسف شیرینپور
- اهمیت شهر باسمنج و روستاهای همجوار آن/ جعفر سامعی پتاوا
■ شعر جهان
- از پس توفان تا احوال دنیا، گفتگوی «نورای سالمان» با «متین چنگیز»/ ترجمه: مجتبی نهانی
- اشعاری از: طغرل کِسکین- عمر بورچین اوزکیشی- الهامی باتی- هاکان کایا- اِدیز سروان اردینچ- عثمان بوزکورت- حیدر اَرگولَن- تورگوت اویار
■ تئاتر
- سخن دبیر سرویس تئاتر/ فرزاد تقی لر
- رد پای تفکر پاد آرمانشهر بر درام کشورهای بلوک شرق، بعد از فروپاشی کمونیست/ صحرا فیروزی- ائلمان نیکمندان
- اشمئزاز، «یک اتفاق نرم بیست در بیست»/ مرتضی ولی زاده
■ هنر
- اشعار ترکی در آثار خوشنویسان بزرگ تاریخ/ محمدنقی نوعی پور
■ ادبیات کلاسیک
- شیخ نصیرالدین ابوالحقایق محمود ابن احمد الخویی (اخی ائورن)/ دکتر محمدرضا کریمی
- اشعار ترکیِ جغتایی واله داغستانی/ علی برقی
- سبک آذربایجانی حلقۀ مغفولۀ سبک شناسی شعر فارسی/ دکتر محمّد بهرامی اصل
- حسن اوغلو فاجیعه نین آرتیق بیر یاشی اولور/ دوقتور فیروز رفاهی
- شرح حال شتابزده استاد سخن مرحوم آقا میرزا رضا عدل امینی/ صالح سجادی
■ روایت
- شب حاج حسین آقا نخجوانی، به مناسبت پنجاهمین سال درگذشت/ مجله غروب با همکاری اتاق تبریز برگزار کرد
■ نقد کتاب
- سعادتین آدی سئوگیدیر! («اکبر رضاپور» یازمیش «قار گؤیلومه دوشوب» کیتابیندان «اؤزومو قویوب گلمیشم» حیکایهسینین آیدینلاماسی)/ محمد رمضانی
- این زن «بینام» است، (نگاهی به «نکته جزئی» اثرِ عدنیه شبلی)/ سارا مصطفیپور
- پزشک-شاعری که دغدغه جامعه دارد (به بهانۀ انتشار «کوچهی تاریک جهان»، گزیدۀ اشعار دکتر رضا نعمتی)/ غلامرضا رزمی
■ نگاه
- میشا، خزان ندارد/ باقر رشادتی
■ کتابگردی
■ نکته ها
■ راه های ارتباطی با مجله
- واتساب/ تلگرام: 09147760366
- آدرس ما در صفحات مجازی: goroobonline
- ایمیل: [email protected]
👍 11❤ 5
Hammasini ko'rsatish...
Destroyers of Azerbaijani civilization ویرانگران تمدن آذربایجان/ Azərbaycan varlıqın məhv edənlər
❤ 10
تقدیم به ساحت بانوان آذربایجانی
بخش دوم:
ملا طوبو نیسه (طوبی نساء)(تاریخ تولد نامعلوم فوت1297ق1918م)
در نیمه دوم قرن 19 میلادی به دنیا آمده است تحصیلات اولیه را در منزل از پدرش و در ادامه از شخصی به نام «ملّا چیمناز»آموخته است. بر تاریخ و ادبیات احاطه داشته است در(16) سالگی با مردی فقیر ازدواج کرده و از او صاحب( 5) فرزند میشود. در حدود (23) سالگی همسرش برای همیشه مفقود میشود و او برای امرار معاش خود و فرزندانش در مراسم سوگواری مردم به مرثیه خوانی و قرآن خوانی روی میآورد.
وی به سال( 1918)درتجاوزات ارامنه در شاماخی کشته شده است.
بولاق سنده داشام من/ایسلانمیشام یاشام من/ درد منی اؤلدورمهدی/نه پیس اوزلو داشام من
باش خانیم شفیع قیزی(1328-1255ق1949-1876م) روستای داشکند شهرستان گؤيچه
او تحصیلات اولیهاش را از برادرش ماللا رحیم آموخت و در باسواد شدن بانوان دیگر نیز نقش زیادی داشته است. دو فرزند خود را در جنگ از دست ده است
از بایاتی هایش چنین برمیآید که از فرط گریه در غم شهادت فرزندان بینایی چشمانش را دست داده است اما در همین بایاتی ها زنان و مادران را به حمایت و تشویق و روحیه دادن به فرزندانشان فرامیخواند.
ائل اوبا جفادادی/توپ توفنگ هاوادادی/آنالار آلقیش دئیین/اوغوللار داعوا دادی
نایب صمدزاده نیاز قیزی«نایب شیروانی»(1263ق1884م-1285ش1906م)شاماخی
وی در خانوادهای روحانی به دنیا آمد در کودکی مادر خود را از دست داد. به تفلیس نزد دایی خود رفت. او بسیار با استعداد بود و در( 16) سالگی به زبان فارسی و روسی مسلط شد و به معلمی مشغول شد. بعدها با آرزوی تاسیس مدرسهای دخترانه به زادگاه خود برگشت. لیکن به جهت وقوع زلزله در شاماخی و ویرانی شهر بالاجبار به شهر«هشترخان» مهاحرت میکند و در آنجا در مکتبی مخصوص دختران مسلمان به معلمی میپردازد. در سال(1283ش )او را به ازدواج پیرمردی به نام«حاجی مختار» در میآورند. و در نتیحه او را به جدا شدن ار کار در مکتب مجبور میکنند. شاعر که روزگار خود را سیاه میبیند دو سال بعد با خوردن زهر به زندگی خود پایان میدهد. از وی اشعار بسیاری به زبان های ترکی و فارسی موجود است
دینمه دئییبب باغلاییبدیر دیلیمی/سیندیریبدیرقلم توتان الیمی/دال ائیلهییب اليف اولان بئلیمی
بئله گوندن یئسَم آغی یاخشیدیر
ام کلثوم خانیم(متولد1278ش1899م-1323ش1944م)باکو
او دختر عموی«محمدامین رسولزاده»روزنامه نگار روشنفکر بنیانگذار فرقه دمکرات ایران و بنیانگاذار اولین استقلال و جمهوریت آذربایجان در سال(1918) پس ازسقوط تزاریسم در روسیه بود. ام کلثوم با سرودن اشعار ملی و حماسی به همراه همسرش«سید حسین» در این اعلام استقلال حضوری فعال داشت و پس از شکست جمهوریت خود و همسرش دستگیر شدند ام کلثوم به سیبری تبعید شد و در سال(1944) در انجا فوت کرد
منیم گؤزلریمدن گونش چکیلدی/پارلاق حیاتیما ظلمت تؤکولدو/ورملی قلبیمه اوخلار دیکیلدی/قوي آخسین قانلان، سارما دئدیلر.
گونشیم بیر داها دوغماياجاقمی؟/وحشی قارانلیغی بوغماياجاقمی؟/کؤلگهلری شفق قويماياجاقمی؟
سوردوم، اومیدینی قیرما دئدیلر.
عاشیق بستی کربلايی بايرامعلی قیزی(تولد حدود 1295 وفات1395ق(1396م)روستای "لئوی"از ماحال "کلبجر"
نام او در در جامعه عاشیقهای آذربایجان جایگاهی ویژه و منحصر به فرد دارد دارد
در مجالس بزرگانی مانند «آشیق علسگر» و «آغدابانلی قوربان» حضور یافته و از آنها درس بسیار آموخته است.
او بیسواد بود اما بیار تیزهوش و در صنعت عاشیقی استعداد درخشانی داشت.
در (17 )سالگی دچار محبت شدیدی شده و به جوانی چوپان که از دلاوران و پهلوانان عصر خود به حساب میامده دلباخته است لیکن این جوان به دست بیگ¬ها به طرز فجیعی به قتل رسیده و همین ضربه سنگین دلیل ورود بستی خانم به دنیای شعر و موسیقی شده است.
نقل است که هنگام خواندن اشعار خود اشک از چشمانش جاری میشده و از همین رو بعد از مدتی بینایی خود را از دست میدهد. مردم گاهی او را "کور بستی" خطاب میکردند.
در اواخر عمر به روستای زادگاهش باز گشته و در صد سالگی همانجا بدرود حیات گفته است
چوخ آختارديم تاپانمادیم بیرچارا/بَیلر گونوموزو ائیلهدى قارا/بونلار کی وار «بستی» داها داغلارا
نه یازگلمز، نه یای اولماز، آی اولماز
منابع:آذربایجان خانیم شاعیرهلری،رضا غفاری
آذربایجان قادین شاعیرلر آنتولوژیاسی، نیگار رفیع بیلی
قویما منی قان آپاریر ایکینجی جیلد
#صالح_سجادی
@salehsajadi
👍 21❤ 11
تقدیم به ساحت بانوان آذربایجان:
بخش اول:
تا زمانی که جامعه ترک شکارگر و کوچ نشین بود ناخودهگاه مادرسالار نیز بود زیرا مرد مدام در دشت و صحرا در جستجوی شکار یا نبرد با دشمنان و اقوام دیگر بود و جامعه یا همان "اوبا" توسط زنان به اصطلاح"آغ بیرچک"(زنی که گیسوان بناگوشش سفید شده باشد، پیرزن دارای احترام، معادل ریش سفید برای زنان) اداره میشد زن ترک نیز در جامعه دارای نقش و ارزش و اهمیت بود. زیرا جامعه کوچ نشین به حداکثر نیروی کار موجود(اعم از زن و مرد) نیازمند است همچنین تا زمانی که ترکان اسلام را نپذیرفته بودند به گواهی اسناد تاریخی اعم از سفرنامه ابن فضلان، دده قورقود و... زن ترک دارای آزادی حضور در جامعه، حق انتخاب پوشش و ارزش نظر و رای و سخن بود حتی در برخی روایتها زنان دارای اولویت بودهاند چند سال پیش در همین پیج عرض کردم که اولین نمونه اعتقاد و عمل به اصطلاح
"بانوان مقدمند"را در داستان(قانتورالی و سئلجان خاتون) در کتاب دده قورقود میبینیم. همچنین در خمسه نظامی نمونههایی وجود دارد که مردان ترک در برابر فشار حکام و فاتحان برای پوشاندن چهره و گیسوان زنانشان مقاومت نموده و حجاب را در چشمان مرد متصور شده اند. در کتاب دده قورقود زنان حتی در کسوت جنگجو در کنار مردان با دشمنان جنگیده شمشیر زده کشتی گرفته و تیر انداخته و اسب تازانده اند. و همواره در کنار قهرمان مرد یک قهرمان جنگجوی زن نیز هست که در بزنگاههای سخت از راه رسیده و قهرمان را از چنگ دشمن نجات میدهد. در داستانهای حماسی بعد از اسلام در میان ترکان نیز حتی نمونههایی از این حضور را میبینیم (کوراوغلو و نیگار، قاچاق نبی و هجر(هاجر) و.. گواه این مدعاست. لیکن به مرور زمان تغییرات عمدهای در شیوه زندگی و اعتقادات ترکان پیش آمد که عرصه فراخ زنان در جوامع ترک روز به روز تنگتر و بستهتر شد. و جامعه مادرسالار ترک به جامعه پدر سالار تغییر شکل داد. روی اوردن از شکارگری به دامپروری و کشاورزی و حضور بیشتر مردان در جامعه، یکجا نشینی و احداث سرپناه دائمی و برای زندگی و درنهایت پذیرش دین اسلام که خواه ناخواه بخشهایی از آداب و رسوم و عرف و سنت عرب را با همراه خود به نام دین وارد جوامع ترکان نمود که دید ناموسی و محدودگرای اعراب به زن که از جمله این عادتها بود همه و همه روز بروز از ارزش و اهمیت زنان در جوامع ترک از جمله ترکان آذربایجان کاست و متاسفانه علاوه بر این محدویتها ظلم به زن در قبای ناموس، آبرو، مردسالاری دین و مذهب و... نیز رواج یافت. لیکن زن ترک من جمله زن آذربایجانی در تمام این دوران صبورانه و با چنگ و دندان برای حفظ حقوق خود جنگیده و به شیوههای مختلف اعتراض خود را به این ظلم و جور مردان نشان داده و امروزه به لطف همین مبارزات حداقل در کشورهایی همچون ترکیه و آذربایجان و کشورهای شرق خزر بخشی از آن ارزش و اهمیت و حقوق باستانی خود را باز یافته است. در تحقیقی که پیرامون زنان شاعر آذربایجان در دست انجام دارم به موارد دلخراش و تلخی از مظلومیت زنان آذربایجانی که در قرون (18 و 19 میلادی )زندگی میکردند برخوردم که عمیقا انسان را تحت تاثیر قرار میداد. همراه با مصیبتهای آنان گریستم و به همت مبارزه و صبوری این زنان هزاران آفرین گفتم. در ادامه چند تن از این بانوان بزرگ را معرفی میکنم:
گولگز ماقصود قیزی(قاراباغلی قیزی)(متولد1255م.1876 ق) روستای باجیروان قاراباغ
وی در خانوادهای کوچنشین(عشایری)به دنیا آمده و تحصیلاتی نداشته است. در 16 سالگی او را در «گؤیجه»به مردی شناخته شده به نام«کالوالی جمال آغا» که از همسر قبلی(فوت شده)اش هفت فرزند یتیم داشت به زنی دادند. و چنانچه از قراین پیداست در زندگی خود از آنها بسیار ستم دیده. چنانکه او را نه با نام خود و یا نه با لفظ «مادر» که به شکل تحقیر«قاراباغلی قیزی»صدا میکردند. تاریخ وافاتش معلوم نیست.
نئجه خارا ايیلیم/چکمیر آتا مئيیلیم/يآخام يئتیم الینده/کالوايی عزرائیلیم.
پوسته شیکار قیزی(1326- 1259ق.1947-1880م)
طایفه مورادلی از عشایر تکله شیروان میباشد.اطلاعات چندانی از او در دست نیست. جز آنچه خود در شعرش اورده میدانیم در 13 سالگی ازدواج کرده و در طول حیات سختیهای فراون دیده چنانکه سه فرزند از 4 فرزندش را از دست داده است. او زنی مبارز بود بایاتی های او سراسر مبارزه با ظلم و ستم خان و ارباب است:
اورهییم قاندی تاری/دردیم قالاندی تاری/خالقی سويوب تالايان/ بَيایله خاندی تاری
عزیزینم اؤز ارکیم/اؤز آهیم وار اؤز ارکیم/بالام اؤلور ایز قالمیر/من دؤزورم، دؤزر کیم؟
#صالح_سجادی
@salehsajadi
👍 18❤ 7
Repost from Turkkitabxanasi تورک کیتابخاناسی_ کتابخانه ترکی
01:00
Video unavailableShow in Telegram
قسمتی از اجرای رقص شله قوی توسط گروه زنگان دنس در فرهنگسرای امام زنجان
اینیستاگرام
https://www.instagram.com/zangan_dance/
7.45 MB
👍 19❤ 8💯 1
Photo unavailableShow in Telegram
در آخرین شماره مجله غروب از من بخوانید
👏 21👍 6❤ 1
Boshqa reja tanlang
Joriy rejangiz faqat 5 ta kanal uchun analitika imkoniyatini beradi. Ko'proq olish uchun, iltimos, boshqa reja tanlang.