صالح نیکبخت
کانال رسمی صالح نیکبخت 🌿🌺☘️⚘️🌾🍀🌹 در باب حقوق ؛ جامعه ؛ فرهنگ ؛ سیاست ؛ تاریخ و زندگی
Ko'proq ko'rsatishMa'lumot yuklanmoqda...
Find out who reads your channel
This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.Postlar | Ko'rishlar | Ulashishlar | Ko'rish dinamikasi |
01 ✍مرتضی عباد
حوصله حاشیه ندارم.
ربطی به انتخابات هم نداره.
ولی امروز که حرف دانشگاه تبریز و اون روز وحشتناک شد دلم نیومد چیزی که به چشم دیدم رو گواهی ندم:
من اون روز دانشگاه تبریز بودم. پزشکیان رییس علوم پزشکی بود و وقتی دانشجوها رو میگرفتن و میزدن اومد کمک و درهای بیمارستان مدنی رو باز کرد که دانشجوها قایم بشن و حتی تا اتاق های عمل بیمارستان هم راه دادن دانشجوها رو و آخرش هم خودش رو هم کتک زدن.
شاید برای خیلی ها صرفا یه روایت باشه ولی من اون روز رو زندگی کردم و هنوز هم استرسش رو دارم. هر کسی که دانشجوی دانشگاه تبریز نبود و از خارج دانشگاه اومده بود یا دانشجوی آزاد یا سهند بود رو اگه میگرفتن میبردن. یه رفیق داشتیم که پسر خیلی آرومی بود دامپزشکی می خوند، بردن و ۴۰ روز نگه داشتن و بعدها خودکشی کرد(رضاییان)
دلم نیومد شهادت ندم که اون روز پزشکیان کنار دانشجوها ایستاد و خیلیا رو نذاشت ببرن، یه جوری ادای دین بود به کسی که میتونست بی تفاوت باشه ولی طرف دانشجوهاش ایستاد. | 276 | 3 | Loading... |
02 دکتر جلیلی توضیح دهند
یکی از نامزدان رئیس جمهوری در ایران(سعید جلیلی) گفته است: به جای آن دو سه کشور می توان با 200 کشور جهان تعامل گسترده داشت.
صرفنظر از احتمال امکان برقراری مناسبات جمهوریاسلامی با 200 کشور، نکته مهمتر آن است که شمار کشورهای عضو ملل متحد تا امروز، ۲۴ خرداد ۱۴۰۳(13 جون 2024), فقط 193 واحد است؛ شگفت آن که از این تعداد نیز تنها 187 کشور از دیدگاه و چارچوب های ملل متحد، دارای حاکمیت بلامنازع هستند. نمی دانم دویست و اندی کشور(واحد سیاسی مستقل با حاکمیت بلامنازع) مدنظر دکتر جلیلی کی و چگونه تکوین یافته است.
#یدالله_کریمی_پور | 322 | 5 | Loading... |
03 یک گام به پیش
✍🏻علیرضا علوی تبار، نویسنده و نظریهپرداز سیاسی
🔹۱- ایران نیازمند «اصلاحات بنیادی» است. مشکلات در هم پیچیده و تثبیتشده ایران که هر کدام با فشار و حمایت «گروه ذینفع» قدرتمندی تداوم یافته و در مقابل هر راهحلی مقاومت میکند، با تغییر برخی از مسئولان سیاسی و برخی از راهبردها و خطمشیها قابل حل نیستند. باید نظام تصمیمگیری و اداره امور عمومی بهگونهای بنیادی تغییر کند. حداقل تغییرهای ضروری همان است که در پانزده محور بیانیه آقای سیدمحمد خاتمی آمده است.
۲- اصلاحات بنیادی هنگامی بهگونهای مسالمتآمیز در کشور تحقق خواهد یافت که نخست در درون حکومت درکی از این واقعیت پیدا شود که تداوم وضع موجود منجر به «بحران» و در نهایت «فاجعه» خواهد شد. پس از پیدایش این درک، گرایشی برای «بهبودخواهی حکومتی» شکل بگیرد و آمادگی پذیرش تغییر پدید آید، حداقل با هدف بقای بلندمدت. از سوی دیگر، نیروهای اجتماعی دگرگونیخواه بتوانند سازمانیافته و منضبط و با «آرمانگراییِ واقعبینانه» جنبش اجتماعی قدرتمندی را با بهرهگیری از همه ابزارهای مسالمتجویانه پیش ببرند. با همسویی این دو (بهبودخواهی حکومتی و جنبش اجتماعی)، در نقطهای، توافقی ملی برای دگرگونی مسالمتآمیز و کمهزینه شکل میگیرد و آهسته و پیوسته در مسیری پرسنگلاخ پیش میرود.
📌متن کامل:
https://hammihanonline.ir/fa/tiny/news-17271
@hammihanonline | 440 | 2 | Loading... |
04 Media files | 758 | 11 | Loading... |
05 🔵 "انتخابات" و عواطف ما
"بحران انتخاب"
در هنگام نزاع عقل و عاطفه، جانب کدام را میگیریم؟
✍️ علی زمانیان
در بسیاری از گفتگوها و نوشتارها در باب مشارکت و یا عدم مشارکت مردم در انتخابات، و یا در تحلیلها و یافتن راه حلها و چه باید کردها، چیزی کمرنگ و یا مفقود است و آن، توجه به "نقش عواطف در تصمیمگیریهای سیاسی" است.
✅ بیشتر کسانی که دیگران را به شرکت در انتخابات دعوت میکنند، عمدتا با رویکرد پیامدگرایانه، بر محاسبات عقلانی سود و زیانِ مشارکت در انتخابات میپردازند. که البته توجه به تبعات محاسبهپذیر کنش، امر مهمی است. اما این توصیهها، نسبت به یک متغیر بسیار تاثیرگذار غفلت میورزند؛ و آن "عواطف انسانی" است. آنان وزن استدلال خود را بر نتایج و پیامدهای انتخاب میگذارند و با توجه به نتایج و پیامدها، حکم به مشارکت میدهند.
اما مگر همهی کنشهای آدمی، تحت تاثیر محاسبات سود و زیان و استدلالات عقلانی شکل میگیرد؟ نقش عواطف و احساسات در انتخابها چیست و چگونه میتوان آن را به رسمیت شناخت؟
"عواطف" و "عقل"، دو رکن و پایهی اصلی در تصمیمگیری آدمی محسوب میشود. "عواطف"، تاثیر بسزایی در رفتارها و همهی تصمیمات و منجمله، تصمیمهای سیاسی دارد. یکی از تصمیمات سیاسی عامهی مردم، حضور و یا عدم حضور در انتخابات است؛ از اینرو افرادی که مردم را به مشارکت و یا عدم مشارکت دعوت میکنند، ضرورت دارد به اتمسفر روانشناختی و فضای عاطفی جامعه نیز توجه نمایند. بدون در نظر گرفتن عواطف جامعه، نمیتوان آنها را به مشارکت دعوت کرد. جامعهی زخمخورده، آسیبدیده، جامعهای که عواطف او در جریانهای تلخِ تکرار شونده، جریحهدار شده است، چگونه میتواند صرفا به استدلالات و محاسبههای عقل ابزاری توجه کند؟
وقتی پای عواطف و احساسات، به داوری سیاسی باز شود، "دلایل سرد" رویکرد پیامدگرایانه، رنگ میبازد و تاثیر چندانی نخواهد داشت.
🔻اگر عقل (در اینجا یعنی محاسبهی سود و زیان کنش) را با عواطف (جهتگیریهای منفی و یا مثبت عاطفی) در کنار یکدیگر قرار دهیم و هر دو را در تصمیمگیری مهم بشماریم، آنگاه با چهار وضعیت مواجه میشویم:
❗️۱. موقعیت اول، وقتی که عقل، پس از محاسبات سود و زیان و با نگاه به فواید، توصیه به مشارکت میکند و عواطف مثبت نیز با هماهنگی و موافقت با عقل، به شخص، انگیزهی کنش میدهد.
❗️۲. موقعیت دوم، وقتی عقل محاسبهگر با رویکرد تجاری، توصیه به مشارکت میکند، اما عواطف منفی، مانع مشارکت میشود.
❗️۳. موقعیت سوم، که معکوس موقعیت دوم است. یعنی عقل توصیه به مشارکت نمیکند، اما عاطفهی مثبت، فرد را به سوی مشارکت سوق میدهد.
❗️۴. و بالاخره، وضعیتی که در آن، نه عقل و نه عاطفه، همراه نیستند و هر دو، آدمی را از کنش باز میدارند.
بدیهی است که تصمیمگیری در موقعیت اول و چهارم، سهل و آسان و بدون تنش است، اما در وضعیت دوم و سوم و بهویژه در موقعیت دوم، تصمیمگیری بسیار سخت و تنشزا خواهد بود. وقتی زخمها التیام نیافتهاند، وقتی عاطفهی جمعی، آسیب دیده است و هنگامی که مرهمی بر رنجی عمیق نگذاشتهاند، آنگاه چگونه میتوان انتظار داشت که کنشگران، صرفا بهحکم عقل و بدون در نظر گرفتن عواطف، پای در میدان مشارکت بگذارند.
در تحلیل شیوهی تصمیمگیریهای سیاسی جامعه، نقش عواطف را باید پر رنگتر کرد و اگر نوشدارویی برای زخمخوردگان عاطفی دارند به میان آورند. در غیر این صورت، استدلال عقلانی و محاسبات سرد سود و زیان، (گرچه مهم است اما)، چندان کارساز نیست. در عموم کنشگران، نقش عواطف و احساسات، بیش از محاسباتی است که عاقلان انجام میدهند.
یکی از موقعیتهای تراژیک انسانی، تقابل و یا دستکم ناسازگاری میان عقل و احساس است. ستیز و رویارویی آشتیناپذیر که آدمی را به دوراهی انتخابِ دردناک میرساند. شرایطی سخت که نمیداند کدام را برگیرد و کدام را وابنهد، عقل را یا احساس را؟ چنین موقعیتی را میتوان "بحران انتخاب"، نام نهاد.
✅ از ویژگیهای "حکمرانی بد" ایجاد تقابل و پیکار مکرر عقل و احساس در عرصهی زندگی سیاسی است. گذرگاهی که عبور از آن، چون عبور از باریکهای خوفناک است. لحظهای که آدمی میداند هر تصمیمی که میگیرد، در پایان، پشیمان خواهد شد. "بحران انتخاب"، (در اینجا)، بحران سابجکتیو است نه آبجکتیو. یعنی سرگشتگی و نزاع میان دو گزینهی بیرونی نیست. بلکه این بحران، دقیقا ناظر است به قوای درونی انسان. در اینجا، چالش آدمی با خویش است. بنبستی برگرفته از سرگردانی میان عقل و احساس.
به تعبیر حافظ:
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار از این بیابان وین راه بینهایت | 744 | 4 | Loading... |
06 🔴صندوق به مثابه انتخاب
🔺اعتماد ۲۲ خرداد ۱۴۰۳
✍️عباس عبدی
🔘تقریباً سعی کردهام که در هر انتخاباتی رویکرد خود و دلیل مشارکت را به طور کامل توضیح دهم، آخرین آن در سال ۱۳۹۶ بود. پس از آن در سالهای ۱۳۹۸، ۱۴۰۰ و ۱۴۰۲ شرکت نکردم، در حالی که همواره عقیده داشتم که شرط عبور به سوی اصلاحات و بهبود جامعه؛ به رسمیت شناختن یکدیگر و خارج کردن ذهنیت حذفگرا است، و این نگاه نیز از خلال انتخابات خود را نشان خواهد داد.
🔘البته میدانم که انتخابات صفر و یک نیست بلکه صفر و صد است، که صد آن وضعیت ایدهآل و مطلوب است و صفر نیز یک صندوق کاملاً صوری و خالی از مضمون انتخاب. اینکه در کدام عدد میتوانیم شرکت کنیم یا شرکت نکنیم، از طریق گفتگوی آزاد و عرف عمومی طرفداران اصلاحات انجام میشود.
🔘رفتن به پای صندوقی که زیر این نقطه باشد، خدمت به نهاد انتخابات و تثبیت آن به عنوان شیوه مسالمتآمیز حل اختلاف نیست، همچنان که نرفتن به پای صندوقی که بالای این نقطه باشد، از دست دادن فرصت و بستن راه اصلاح مسالمتآمیز است.
🔘در این میان حس مردم خیلی مهم و تعیین کننده است. در واقع فهم عمومی مردم، سیاستسنج (مثل دماسنج) دقیقی است که در هر سه انتخاب گذشته درست عمل کردند، ولی اکنون رفتار دیگری را از خود نشان میدهند. به همین علت میخواهم توضیح دهم که چرا در این انتخابات فعال خواهم بود و از آقای پزشکیان حمایت میکنم؟
🔘پیش از ورود به بحث چند نکته را توضیح دهم. اول اینکه رویکرد من هیچ ارتباطی با اقدامی که تحت عنوان روزنهگشایی یا راهگشایی معرفی شده است ندارد. البته آنان افراد و دوستان محترمی هستند ولی بنده در زمستان ۱۴۰۲ نقد خودم را نوشتم، این بار هم همان نقد را دارم، اصولاً این رویکرد با اصالت دادن به صندوق و فراموش کردن انتخاب، به جا انداختن و اعتبار این نهاد مهم سیاسی کمک نمیکند، سهل است که آن را بیاعتبار میکند.
https://telegra.ph/صندوق-به-مثابه-انتخاب-06-10 | 430 | 1 | Loading... |
07 #سعدی_نامه
حکیمی پسران را پند همیداد که جانان پدر هنر آموزید که ملک و دولت دنیا، اعتماد را نشاید و سیم و زر در سفر بر محل خطر است یا دزد به یکبار ببرد یا خواجه به تفاریق بخورد. اما هنر چشمه زاینده است و دولت پاینده وگر هنرمند از دولت بیفتد غم نباشد که هنر در نفس خود دولت است، هر جا که رود قدر بیند و در صدر نشیند و بی هنر لقمه چیند و سختی بیند.
سخت است پس از جاه تحکم بردن
خو کرده به ناز جور مردم بردن
وقتی افتاد فتنهای در شام
هر کس از گوشهای فرا رفتند
روستازادگان دانشمند
به وزیری پادشا رفتند
پسران وزیر ناقص عقل
به گدایی به روستا رفتند | 1 565 | 12 | Loading... |
08 سخنان ژیگولی خاتمی
(برشی از کتاب منتشرنشدهی زندگی و زمانهی سیدمحمد خاتمی؛ جعفر شیرعلینیا، انتشارات سایان.)
محمدعلی ابطحی، از مجمع روحانیون مبارز: «یادم هست در اولین سخنرانی، آقای خاتمی در اوجش راجع به مسائل جامعهی مدنی حرف زد. این سخنرانی در مورد جامعهی مدنی و اعتقادات آقای خاتمی پیرامون جامعهی مدنی که پخش شد، برای تیپهای عملگرایی مثل ما که در ستاد آقای خاتمی بودیم، خیلی تلخ بود. حتی فردای آن روز آقای محمدعلی نجفی و آقای کرباسچی و شخص دیگری... آمدند و گفتند: برویم پیش آقای خاتمی که بگوییم این بحثها خوب نیست. همانجا بحث و جدل خیلی زیادی شد و آقای خاتمی گفت اینها مبناست. ما باید بدانیم و آن را برای آینده روشن کنیم.» محمدعلی ابطحی از مجمع روحانیون مبارز.
محسن امینزاده، مسئول ستاد تبلیغاتی خاتمی، میگوید: «آقای خاتمی هر جا میرفت، در دانشگاه یا جمع عمومی مردم، همیشه با زبان و ادبیات فاخر صحبت میکرد.» و آنها از خودشان میپرسیدند که آیا مردم با این ادبیات ارتباط برقرار میکنند؟ اما به تدریج به نتیجه رسیدند این نوع سخن گفتن «منفی نیست و نتایج مثبتی هم دارد.» تاجزاده میگوید برخی از دوستانشان به ادبیات و محتوای سخنان خاتمی انتقاد داشتند اما خودش معتقد است این ادبیات جواب گرفت و برخی عبارتها مانند «جامعهی مدنی» به خوبی در جامعه جا افتاد.
هادی خانیکی میگوید برخی مانند بهزاد نبوی جنس حرفهای خاتمی دربارهی جامعهی مدنی را به اصطلاح «ژیگولی میدانستند.» بهزاد نبوی تایید میکند و میگوید: «یکی از کسانی بودم که خیلی عصبانی بودم که چرا آقای خاتمی اصلا شعار اقتصادی عدالت اجتماعی نمیدهد؟ میگفتم رأی نمیآورد، مردم نمیدانند توسعهی سیاسی چیست، جامعهی مدنی چی هست. واقعا هم مردم شاید نمیدانستند و الان هم نمیدانند. خود من هم نمیدانم، توسعهی سیاسی یعنی چه؟ جامعهی مدنی یعنی چه؟ چه برسد به مردم.»
خانیکی میگوید بهزاد نبوی معمولا برای پذیرفتن نظراتش پافشاری میکرد و اصرار او عصبانیت خاتمی را در پی داشت و خاتمی گفت: «من نمیتوانم دروغ بگویم، حرفهایم همینهاست؛ جامعهی مدنی و آزادی. اگر اینها را نمیخواهید، دنبال کس دیگری بروید.»
حالا پس از سالها که بهزاد به آن روزها نگاه میکند نتیجه میگیرد: «خاتمی جامعه را بهتر از ما میشناخت.» اما تاجزاده به نکتهی مهمی اشاره میکند و میگوید به تدریج مشخص شد مردم از خاتمی خوششان آمده و «طبیعتا در این حالت نقاط ضعف دیده نمیشود و فقط نقاط مثبت را میدیدند.»
در این روزها برشهایی از این کتاب را در کانال میگذارم؛ کتابی که نمیدانم چه زمانی منتشر خواهد شد.
این برشها مربوط به متن کتاب پیرامون انتخابات دوم خرداد ۱۳۷۶ است.
مقصود از انتشار این بخشها مقایسهی شرایط امروز با آن روزها یا مقایسهی یکی از نامزدها با سیدمحمد خاتمی نیست اما ممکن است برای شرایط امروز نکات قابل تأملی داشته باشد.
امیدوارم در دولت جدید امکان انتشار این کتاب و همچنین کتاب توقیف شدهی «نکتههای تاریخی» فراهم شود. | 669 | 3 | Loading... |
09 فرق بین روزهای خوب وبدمیدونی چیه؟
روزهای بد روهمون موقع میفهمی
ولی روزهای خوب رو بعدا میفهمی ...
بچه که بودیم،
آرزومون بزرگ شدن بود
بزرگ که شدیم،
حسرت برگشتن به بچگی رو داریم
بچه که بودیم،
درد دل را به یک ناله می گفتیم،
همه میفهمیدند
بزرگ که شدیم، درد دل را به صد زبان میگوییم و کسی نمیفهمد
بچه که بودیم، دلمان به جوجههای
رنگیمان خوش بود
بزرگ که شدیم، همه دلخوشیهایمان
رنگ باخت
بچه که بودیم، چه دلهای بزرگی داشتیم
حالا که بزرگیم، چه دلتنگیم
کاش دلهامون به بزرگی بچگی بود
کاش همان کودکی بودیم که حرفهایش
را از نگاهش می توان خواند......
| 713 | 6 | Loading... |
10 ✍در نظامهای سیاسی مبتنی بر رای اکثریت یا بهاصطلاح دموکراسیها، صاحبان قدرت سیاسی خود را نمایندگان اکثریت مردم میدانند و اینگونه وانمود میشود که تصمیمات آنها تجسم اراده اکثریت مردم است. حتی اگر فرض را بر درستی این ادعا بگذاریم باز هم اتخاذ سیاستهای مبتنی بر اقتصاد دستوری قابل دفاع نخواهد بود.
✍واقعیت این است که اگر هدف جاری کردن اراده عموم مردم در خصوص زندگی اقتصادی باشد باید به دموکراسی بازار روی آورد که در آن تکتک آحاد جامعه با تصمیم به خرید یا امتناع از خرید در بازار نظر خود را برای تخصیص بهینه منابع کمیاب مستقیما ابراز میدارند.
✍ دموکراسی بازار این مزیت را بر دموکراسی سیاسی دارد که در اولی رای همگانی مستقیما لحاظ میشود درحالیکه در دومی رای اکثریت آنهم بهطور غیرمستقیم و به نمایندگی از سوی سیاستمداران ملحوظ میشود.
✍به این ترتیب واضح است که اگر واقعا به انتخاب و رای مردم احترام بگذاریم باید دموکراسی بازار را بر دموکراسی سیاسی در تصمیمگیریهای اقتصادی ترجیح دهیم.
✍ حال این پرسش اساسی پیش میآید که چرا سیاستمداران مدعی مردمی بودن از دموکراسی بازار هیچ نمیگویند؟ علت روشن است، تکیه بر اقتصاد بازار، قدرت سیاستمدار را محدود میکند و این محدودیت خوشایند صاحبان قدرت نیست.
✍ خلاصه سخن اینکه اقتصاد دستوری علتالعلل معضلات اقتصادی کشور ما و در راس آنها تورم است. هیچ سیاستمداری بدون عزم جزم به برچیدن بساط اقتصاد دستوری نخواهد توانست وعده بهبود وضعیت اقتصادی را تحقق بخشد. | 622 | 0 | Loading... |
11 📝 *ضرورت برچیدن بساط اقتصاد دستوری*
✍ دکتر "موسی غنینژاد"، اقتصاددان لیبرال، در یادداشتی برای دنیای اقتصاد نوشت:
✍ در شرایطی که تورم مزمن دورقمی با بیارزش کردن پول ملی امان مردم را بریده است طبیعتا وعده بهبود وضعیت اقتصادی سکه رایج تبلیغات انتخاباتی نامزدهای ریاستجمهوری پیشرو خواهد بود. بنابراین تامل در شرایط لازم برای تحقق این وعده انتخاباتی ضروری به نظر میرسد.
✍معضلات اقتصاد ایران از سوی کارشناسان و اقتصاددانان به خوبی احصا شده و اینجا نیازی به توضیح تفصیلی آنها نیست، فقط اشاره میکنیم که تورم مزمن سالانه در حدود ۴۰ درصد در پنج سال گذشته ملموسترین مشکلی است که اکثریت قریب به اتفاق مردم با آن دستبهگریباناند و از آن بهشدت رنج میبرند.
✍ ضرورت برچیدن بساط اقتصاد دستوری
برای حل این مشکل اغلب بهدرستی روی این واقعیت تکیه میشود که در درجه نخست باید فکری برای کسری بودجه دولت کرد، چراکه علت اصلی تورم در اقتصاد ایران به همین مساله برمیگردد.
✍واضح است که برای حل این مساله باید از هزینههای دولت کاست و بر درآمدهایش افزود. اما مساله به این سادگیها نیست. سوای اینکه کاستن از هزینهها و افزودن به درآمدهای دولت در اغلب موارد موجب نارضایتی عمومی میشود و بنابراین دولتها کمتر تمایلی به چنین سیاستهایی دارند، موضوع تورم در ایران علل مهم دیگری نیز دارد که نباید از آنها غافل بود.
✍نظام بانکی در کشور ما بهشدت دولتزده است بهطوری که سیاستهای پولی نسنجیده و دستوری دولت اکثریت قریببهاتفاق بانکها را به سوی ناترازی سوق میدهد.
✍ تعیین دستوری نرخ بهره سپردهها، نرخ بهره وامهای بانکی و البته تسهیلات تکلیفی جملگی موجب ناترازی منابع و مصارف بانکها میشود و آسانترین راه برای حل این مشکل توسل به منابع بانک مرکزی است که به افزایش پایه پولی، نقدینگی و نهایتا تورم میانجامد.
✍بنابراین نخستین گام برای رفع ناترازی بانکها کنار گذاشتن سیاستهای دستوری در نظام بانکی و روی آوردن به منطق اقتصادی نظام بازار است. بانکها باید مانند بنگاههای اقتصادی متعارف، نرخ محصولات خود را بر اساس سازوکار بازار تعیین کنند و مسوولیت تصمیمات خود را بر عهده گیرند.
✍ به این ترتیب است که میتوان بانکها را وادار به پاسخگویی کرد و با آنهایی که با وجود آزادی عمل در چارچوب نظام بازار رقابتی زیانده هستند مطابق با قانون تجارت رفتار کرده، نهایتا درِ آنها را بست.
✍ اما خسارت اقتصاد دستوری به اقتصاد ملی منحصر به این مورد نیست. سیطره اقتصاد دستوری در کم و بیش همه بازارهای کشور کلِ اقتصاد ملی را از نفس انداخته که تورم مزمن و مهلکِ دورقمی تنها یکی از نتایج آن است.
✍نتایج دیگر اقتصاد دستوری اتلاف گسترده منابع کمیاب و ذیقیمت ملی و بروز فاجعهبار فسادهای شگفتانگیز است که اعتماد عمومی و سرمایه اجتماعی را بر باد میدهد.
✍ تعیین دستوری بیاعتنا به منطق بازارِ قیمت حاملهای انرژی سالانه میلیاردها دلار به اقتصاد ملی ضرر میزند. قیمتگذاری دستوری کالاها و خدمات تولیدی بخش خصوصی واقعی، بزرگترین مانع افزایش تولید و رشد اقتصادی پایدار در کشور ماست.
✍اقتصاد دستوری منحصر به قیمتگذاری نیست بلکه ایجاد هر مانعی بر سر راه اقتصاد آزاد به معنی اعمال اقتصاد دستوری است.
✍ ایجاد موانع تعرفهای و غیرتعرفهای برای واردات و صادرات نیز مشمول سیاستهای دستوری است که با شکل دادن به امضاهای طلایی بر فساد در نظام تدبیر کشور دامن میزند.
✍ آنچه گفته شد مساله آنچنان پیچیدهای نیست که فقط برای اقتصاددانان قابل درک باشد، بلکه هر عقل سلیمی میفهمد که رفتار با آنچه ارزشمند است به عنوان کالایی بیارزش یا کمارزش، موجب اتلاف و غارت آن میشود.
✍کسی که سکههای طلای خود را به عنوان سکههای مسی در معرض فروش میگذارد موجب اتلاف ثروت خود شده و افراد را به غارت آن تشویق میکند. چنین کاری که از سوی هر انسان عادی بافراستی طیره عقل تلقی میشود در «منطق» اقتصاد دستوری به عنوان سیاستی ناظر بر «عدالت اجتماعی» مورد تاکید قرار میگیرد.
✍به راستی چگونه است که صاحبان قدرت چنین سیاست عقلستیزانهای را در پیش میگیرند و آن را برای عامه مردم توجیه میکنند؟
✍ برای توضیح این امر باید دقت کنیم که سیاستمداران الزاما و همیشه مطابق منطق اقتصادی و منافع عمومی درازمدت رفتار نمیکنند و بیشتر اوقات درصدد کسب و حفظ قدرت در کوتاهمدت هستند. از اینرو دغدغه آنها اغلب کسب رضایت آنی و کوتاهمدت مردم (رایدهندگان) است تا منافع ملی درازمدت. | 612 | 0 | Loading... |
12 مرگی که باعث عبرت دیگران نشد
✍ناصر مهدوی
مرگ ابراهیم رئیسی؛ مرا به یاد کتاب مهم لئو تولستوی بنام «مرگ ایوان ایلیچ» انداخت. در آن کتاب کمحجم اما بسیار عالی؛ قهرمان داستان شخصی است بنام ایوان ایلیچ که درست در شرایطی که خود را در اوج موفقیت میدید؛ ناگهان مرگ به سراغش میآید و همه آرزوهای او را برباد میدهد۰ مطالعه سرگذشت ایوان ایلیچ و از راه رسیدن مرگ نابهنگام ابراهیم رئیسی؛ آدمی را در فکر فرو میبرد که گویا شباهتهای تأمل برانگیزی میان این دو مرگ وجود دارد که اندیشیدن به آن فارغ از غوغاهای سیاسی ممکن است عبرتانگیز و آموختنی باشد۰ این شباهتهای چندگانه عبارتند از:
۱-هر دو شخصیت این ماجرا یعنی ایلیچ و آقای رئیسی؛ به نوعی حرفه قضایی داشتند یکی قاضی و دیگری دادستان بود ؛ با تفاوتهایی که میدانید.
۲-هر دو شخصیت در میان سالی از موفقیتهای شغلی و اجتماعی نسبتاً بالایی برخوردار میشوند ۰ ایلیچ به مقام قضاوت و ابراهیم رئیسی به مقام ریاست جمهوری دست پیدا میکند ۰
۳-ایوان ایلیچ در اوج موفقیت و اینکه پس از سالها رنج و تلاشی که او را به آرزویش رسانده بود؛ ناگهان از نردبانی سقوط میکند و باشکستگی استخوان؛ دچار بیماری لاعلاجی می شود و به شکل نابهنگامی تسلیم مرگ شده و با زندگی وداع میکند۰ ابراهیم رئیسی نیز درست زمانی که غرق در آرزوهای حتی بزرگتر از رياست جمهوری بوده ناگهان در اثر سانحه سقوط هلیکوپتر تسلیم مرگ شده و با آرزوهایی که در سر داشت؛ زیر خروارها خاک دفن میشود۰
اما مهمتر از همهی این شباهتها؛ شباهت دیگری است که آدمی را به فکر فرو میبرد و دچار حیرت میکند .
آن شباهت نهایی این است که چه در مرگ ایوان ایلیچ و چه در مرگ ابراهیم رئیسی؛ نشانی نمییابیم که بازماندگان این دوشخصیت؛ پندی و عبرتی از مرگ این دو گرفته باشند و با خود بیندیشند که شاید مرگ فردا به سراغ آنها بیاید۰ بازماندگان با خود نمیگویند که اگر ما گذشته را تباهکردیم چقدر بختیاریم که هنوز فرصت جبران و ساختن آینده را داریم.
نه ؛؛؛ بجای تأمل در خویشتن؛ حرفهای بازماندگان این چنین است،همکاران و دوستان ایلیچ مدام از خود میپرسند جانشین او کیست؛ میراثش به چه کسی خواهدرسید و خانواده او چه میشوند؟
پس از مرگ رئیسی نیز بهنظر نمیرسد که کسی از این واقعه پند و عبرتی گرفته باشد۰
یک روز پس از مرگ آقایرئیسی همهی حرفها این است که جانشین او کیست؟ به همین منظور سیرکی تقریبا خندهآور از ضعیفترین و بیکفایتترین افراد(به جز تنی چند) به سالن وزارت کشور هجوم میآورند تا مالک سمت و صندلی خالی رئیسی شوند۰ در میان این جماعت شاید بهسختی بتوان یک یا حداکثر دو نفر را نام برد که درد کاستن از رنج مردم را دارند. اما کم نیستند افرادی که بیشتر آنها صاحب منصبانی هستند که شاید هیچ هدفی جز پاسخ دادن به امیال سرکش نفسانی خود و دستیابی بیشتر به اموال و ثروتهای عمومی ندارند ۰
تأکیدم بر این است که وقتی آدمیان از مرگ دیگران عبرت نمیگیرند و تصور میکنند که دیگران میمیرند و آنها همیشه زنده خواهندماند؛ چنین انسانهایی از اصالت تهی و اسیر بردگی و حقارت نفس میشوند و بجای ترک خصلتهای منفی و زدون غبار بداخلاقی؛ زندگی خود و دیگران را تباه میکنند۰
وای اگر چنین کسانی مدیریت کلان کشور را به دست گیرند!
جمله مهمانند در عالم ولیک
کم کسی داند که او مهمان کیست | 1 229 | 28 | Loading... |
13 یکبار دوست نازنینی که از همسرش جدا شده بود تعریف میکرد که از کابوسهایش یکی هم همین است که درب خانه آرام کنونیاش را باز میکند ولی به خانه جهنمی قدیمی، همان که خاطرات تلخ بسیار از آن داشت، پا میگذارد.
مدتهاست، از همان روزی که این کابوس را شنیدم، به ترسناکی آن فکر میکنم. وحشتی آشنا برای همه آنها که حلقه به در بهشت کوفتهاند و پا به جهنم گذاشتهاند. همه آنها که جایی به وعدهای، به کلمات زیبایی، به لبخند و کرشمهای دل دادهاند و دل هایشان شکسته است.
در کتاب خواندهام که ما منکم الا واردها - و همه شما در آستانه آتش خواهید ایستاد- و همین واقعیت هم هست که کار ما را سخت میکند، اینکه همه ما همیشه در آستانه فریب خوردن ایستادهایم. همه ما پیش رویمان دربهایی هست که راه به مقصد مطلوب نمیبرد، کلماتی هست که دروغ از کار در میآید، ابلیسهایی هستند که چون فرشتگان در گوش ما نجوا میکنند.
پس فرض و فرضیه نخست ما نبرد با دروغ است، رنگ پاشیدن بر درهایی که رو به آتش باز میشود، به زمین گذاشتن بارهای سنگین فریب، پرهیز از پلیدی و فرومایگی، و ایستادگی، تا زمانش برسد، تا همراه پرهیزگاران نجات پیدا کنیم.
مولانا از سیمین بری میگفت که یکروز رو مینمایاند، از ساقیای که یاد مستان خواهد کرد، از نوبهار حسنی که میآید، از دری که (بالاخره ) باز خواهد شد، بلی.
یک روز کابوسهای ما تمام خواهد شد. | 713 | 2 | Loading... |
14 ریش یا ریشه...؟!
✍️علی مرادی مراغه ای
امروز، زادروزِ پطر كبير، نامورترين امپراتور روسيه (۱۶۷۲م) است...
دکتر علی شریعتی در مورد او سخنِ تمسخرآلودی دارد، می گوید:
پطر کبیر پس از بازگشت از هلند از عقب ماندگی کشورش روسیه ناراحت بود و برای از بین بردن عقب ماندگی، ریش گذاشتن را ممنوع کرد و دستور داد هر کجا ریشوها را دیدند ریش شان را بزنند... او خواست ریشه عقب ماندگی را پیدا کند اما بجای ریشه به ریش چسبید.... (بازگشت به خویشتن... ص۵۳)
اما برعکس داوریِ پرتِ شریعتی، پطر کبیر کاملا به ریشه چسبید و هم ریش را اصلاح کرد و هم ریشه را.
دوران زمامداری پطر کبیر مصادف است با زمامداری شاه سلطان حسین صفوی. و هر دو نیز همزمان درگذشته اند در سالهای ۱۷۲۵م و ۱۷۲۶م.
اما یکی از آن دو، یعنی پطر کبیر ظهور دنیای جدید و ضرورت اصلاحات را با گوشت و پوست خود احساس کرد و دیگری غرق در دنیای هپروت و جهالت و حرمسرای خود بوده که حتی زمانی که محمود افغان ایران را درنوردیده و به دروازه های پایتختش اصفهان می رسد، شاه سلطان حسین برای دفع دشمن، به نذری شلّه زردِ زنان حرمسرایش متوسل میگردد! و سرانجام نیز با دست خود، تاج از سر خویش برداشته بر سر محمود افغان ۲۱ ساله میگذارد و میگوید تقدیر چنین بوده...!
پطر کبیر در ۱۷۱۵م سفيرى بنام وولينسكى را به دربار ايران فرستاد تا قرارداد تجاری ببندد، سفیر چنان هوشمند بود که بزودی فهمید که شاه سلطان حسین آخرین روزهایش را سپری میکند و در بازگشت به روسیه، به پطر کبیر گزارش داد كه ايران در معرض خطر افغانهاست و مردم هیچ امیدی به دربار شاه سلطان حسین ندارند. (نوایی، اسناد و مکاتبات سیاسی ایران ...ص۵۴)و سفیر بعدی پطر کبیر، خود را به محمود افغانِ فاتح معرفى می نماید...!
اما برگردم به اصلاحات پطر کبیر.
رضاقلی خان هدایت، گزارش دست اولی از خصوصیات پطر کبیر و تلاشهای ارزنده اش برای نجات کشور عقب مانده روسیه بدست می دهد:«طبعی ارجمند داشت و از صغر سن در وجودش آثار کبار بود چه زحمات کشیده و چه مرارت چشید، در تقویت و تربیت ملت خود چه سعی ها کرد، هنگامیکه ایلچی به جانب هولاند(هلند) می فرستاد خود نیز در سلک ملازمان ایلچی خود منسلک شده چون به دارالملک هولاند رسید خود را به کشتی جنگی انداخته به میان نجاران رفت و در این علم زحمت کشیده و از آنجا به انگلیس رفته در آنجا نجاری نمود تا به مقامی رسید که او را استاد پطر نجار میخواندند... شبها به جهت استحضار بر قواعد و قوانین آن دیار در کوچه ها و برزن همی گشت و روزها نجاری و درودگری همی کرد و پس از رجوع به مُلک خود، مردم را به سیاحت امر فرمود و مردم آن ملک را که از همه صناعات محروم بودند در اندک زمانی پخته و کامل و صاحب صنعت نمود و قوانین نظام در آن ملک رایج کرد و خود در مشق نظام و تغییر لباس تقدم فرمود تا در اندک وقتی سی هزار سپاه نظامی آراست و بتدریج صنایع در ملک او قوت گرفت تا ماهوت بافتند و کاغذ ساختند...»
(تاریخ روضه الصفای ناصری...ج۹ص۷۴۰۶)
و بعدها نیز، زین العابدین مراغه ای در ستایش از پطر کبیر می نویسد:
«... سياحت را بايد مانند پطر كبير كرد كه هجده ميليون جمعيت ملت روس در سايۀ آن سياحت حالا به يكصد و هجده ميليون رسيده...نتيجۀ سعى و عمل و همت به جز نيك نامى و افتخار نخواهد شد؛ چنانكه پطر كبير از نتايج حسنۀ آن زحماتى كه در باب ترقى ملت و آبادى مملكت بر خود هموار نمود، زندۀ جاويد است...»(سیاحتنامه ابراهیم بیگ...ج۱، صص۱۳۲ و ۲۹۸)
و سالها بعد، ناصرالدین شاه در سفر سومش به فرنگ، وقتی به بندر هارلم در هلند می رسد می نویسد:«پطر كبير امپراطور روسيه در زمان سياحت به فرنگستان در اينجا مدتى بود علم كشتى سازى ياد میگرفت و خود او در كشتى سازى كار میکرد، در اينجا منزل داشت، اطاقى كه آنجا منزل داشت با مخلفات محفوظ مانده...»(روزنامه خاطرات سفر سوم فرنگ، ص ۲۶۷)
و یکصد سال بعد، ایرانیان در جنگ با روسیه، دقیقا از همان ارتش و سلاحهای مدرن روسیه شکست خوردند و سر از جهنم ترکمنچای درآوردند که پایه و اساس آنرا پطر کبیر گذاشته بود.
اما سوال اینست که چرا ۱۵۰ سال پیش، امثال رضاقلی خان هدایت و زین العابدین مراغه ای که نه غرب را دیده و نه از دانشگاه سوربن فرانسه دکتری گرفته بودند ارزش اصلاحات و تلاشهای پطر کبیر را درست تشخیص دادند اما کسانی ضد مدرنیته چون دکتر علی شریعتی به خطا رفته و آنرا در حد ریش به تمسخر گرفت؟
آیا این خطای دید، ناشی از چپ زدگی روشنفکران دهه چهل نبود که نگاهی معیوب و کژاندیشانه نسبت به مفاهیم و تحولات غرب داشتند و همه چیز را در حد رابطه استعماری غرب تعبیر و تفسیر می کردند...؟
یادتان باشد!
همیشه، بخش اعظم بدبختی یا خوشبختی فرزندان، نه محصول مستقیمِ عملکردهایِ خودِ آنها، بلکه محصولِ مستقیمِ عملکردهای پدرانشان و نسلهای قبلی بوده است... | 1 631 | 30 | Loading... |
15 «آلن مور» (Alan Moore) یکی از مشهورترین و محبوبترین خالقان کمیکبوک در دنیاست که کارنامه پرباری از خود به جا گذاشته است.
آلن مور اغلب با یکی از انقلابیترین و تأثیرگذارترین کمیکهای دهه ۸۰ میلادی یعنی V For Vendetta شناخته میشود. کمیک V For Vendetta داستان یک پادآرمانشهر را به تصویر میکشد که تحت تسلط یک دولت کنترلکننده قرار گرفته است.
او در سال ۱۹۸۶ موفق شد کمیک «نگهبانان» (Watchmen) را منتشر کند که بهنظر بسیاری از منتقدین، برترین کمیک تاریخ است. همچنین یکی از بزرگترین خدمتهای مور به جامعه کمیک، خلق شخصیت «جان کنستانتین» (John Constantine) است که تا کنون در فیلمها و انیمیشنهای زیادی وارد شده است.
«داستانگرد» | 643 | 4 | Loading... |
16 🔺قطعنامه آژانس و گذار به دوره فرابرجام!
بالاخره بعد از کش و قوسی پیش نویس قطعنامه تروئیکای اروپایی در شورای حکام آژآنس بینالمللی انرژی اتمی تصویب شد. این سومین قطعنامه شورای حکام پس از امضای برجام پس از دو قطعنامه دیگر در سال 2022 است. قبل از پرداختن به محتوای قطعنامه و دلالتهای آن جا دارد به موضع آمریکا از مخالفت تا موافقت با قطعنامه پرداخت.
رفتار آمریکا حداقل در بعد اعلامی در ارائه قطعنامه اخیر متفاوت با قبل بود. قبلا آمریکا چه از طریق ایفای نقش در تهیه پیش نویس چه حمایت از تصویب آن خود بخشی از روند تهیه و تصویب قطعنامه بود؛ اما این بار گفته شد که دولت بایدن به دلیل شرایط انتخاباتی ابتدا با ارائه این قطعنامه تروئیکای اروپا در این بازه زمانی مخالف بوده و سپس به دنبال تعدیل آن از تصویبش حمایت کرده است.
ناگفته نماند که پیشتر هم اروپاییها در موارد و مقاطعی مواضع سختگیرانهتری داشته و نمونه آن موضع تندتر فرانسه در روزهای آخر منتهی به امضای برجام بود. اما با این حال، دو فرضیه در خصوص موضع نسبتا متفاوت آمریکا در روند ارائه قطعنامه اخیر مطرح است؛ نخست این که این موضع آمریکا محصول یک نوع تقسیم کار با تروئیکای اروپایی است؛ به این معنا که دولت بایدن از ابتدا حامی قطعنامه بوده است؛ اما برای کنترل واکنش تهران و همچنین تنش احتمالی متعاقب صدور قطعنامه در این شرایط انتخاباتی نخواسته است که خود در صف اول قرار گیرد و اروپاییها را پیش فرستاده است.
دوم این که آمریکا واقعا به دلیل نگرانی از تبعات چنین قطعنامهای در جهت تشدید تنشها و آماده نبودن برای تمرکز بر آن در این شرایط انتخاباتی و در سایه تنشهای فزاینده در منطقه در پی تداوم جنگ غزه تمایلی به تصویب آن نداشته است؛ اما پس از پافشاری اروپا با تصویب آن پس از تعدیلش موافقت کرده و نخواسته است از متحدان اروپایی عقب بماند.
در صورت صحت فرضیه دوم، تداوم مخالفت آمریکا چه بسا دولت بایدن را در مظان اتهام کوتاه آمدن در برابر ایران قرار میداد و همین حملات و انتقادات جمهوریخواهان و چه بسا لابی اسرائیلی را به دنبال داشت.
اما در عین حال نیز این واقعیت را نباید نادیده گرفت که شکل روابط آمریکا و اروپا به گونهای نیست که آمریکا در صورت مخالفت جدی و قاطع با تصویب قطعنامه نتواند مانع متحدان اروپایی خود شود. در خوشبینانهترین حالت میتوان گفت آمریکا تمایلی نداشته اما مخالفتی جدی هم با تصویب قطعنامه نکرده است.
اما در مورد محتوا و ادبیات قطعنامه سوم شورای حکام پس از تصویب برجام میتوان آن را تندتر از دو مورد قبلی دانست. در کنار آن، قطعنامه جدید بیشتر بر مسائل پادمانی و متهم کردن ایران به نقض موافقتنامه پادمان متمرکز است و گزارش جامعی هم که قطعنامه خواستار تهیه آن شده، در این زمینه است. خطر قطعنامه هم اینجاست؛ به این معنا که از نظر طرف مقابل دیگر مساله کاهش تعهدات "داوطلبانه" برجامی ایران مهم و مطرح نیست؛ بلکه"نقض" موافقتنامه الزام آور پادمانی را برجسته میکند؛ این در حالی است که تهران همچنان خود را متعهد به اجرای این توافقنامه میداند و واکنشها به قطعنامههای شورای حکام را در چارچوب آن تفسیر میکند.
همین اتفاق خود واجد دلالتهای خاصی در جهت بازگشت به نقطه صفر و دوران قبل از برجام است و قطعنامه اخیر را میتوان مقدمهسازی برای گذار حقوقی و قانونی به دوران فرابرجامی دانست. هر چند از چند سال پیش جز اسم چیزی از توافق هستهای نمانده است؛ اما گویا که طرف آمریکایی و اروپایی بر این باور هستند که ایران تحت پوشش همین زندگی نباتی و حقوقی برجام اقدامات هستهای خود را تفسیر میکند و به پیشرفت برنامه هستهای ادامه میدهد. از این رو، چاره کار را در گذار به ما بعد برجام با اعلام مرگ حقوقی و رسمی آن دانسته و برای تحقق این هدف هم در جهت فعال کردن مکانیسم ماشه تا اکتبر 2025 حرکت میکنند؛ چون از این تاریخ به بعد دیگر قابلیت اجرا ندارد.
اما بعید است که این اتفاق حداقل قبل از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در نوامبر آینده بیفتد و افزایش قابل توجه تنش هستهای قبل از این تاریخ چندان محتمل نیست و بعد از آن نیز باید منتظر نتایج انتخابات آمریکا ماند؛ این که بایدن دوباره انتخاب یا ترامپ برنده شود. در صورت پیروزی ترامپ که تکلیف تا حدودی مشخص است؛ اما در صورت انتخاب دوباره بایدن نیز اگر گشایشی جدی در مذاکرات عمان تا اکتبر 2025 در جهت دستیابی به توافقی دیگر رخ ندهد، احتمال فعال شدن اسنپ بک زیاد است که برخلاف برخی نظرات امکان استفاده از وتو از جانب روسیه و چین برای جلوگیری از آن وجود ندارد.
در کنار نتایج انتخابات آمریکا چه بسا ترکیب نهایی نامزدهای ریاست جمهوری ایران و نتایج انتخابات نیز تا حدودی دورنمایی از ماهیت اینده این تنش چه در جهت توافق چه تشدید تنشها را نشان دهد.
#صابر_گل_عنبری | 664 | 6 | Loading... |
17 Media files | 612 | 1 | Loading... |
18 ✅اخراج یک مجری اسرائیلی که در مورد ظاهر سرحال اسیر اسرائیلی اظهار نظر کرده بود!
🔹"لمی طاطور" بازیگر و مجری شبکه ۱۲ اسرائیل به دلیل انتشار یک پست در حساب اینستاگرام خود برکنار شد. وی در پست خود، نسبت به ظاهر نوعا آرگامانی اسیر اسرائیلی آزاد شده توسط ارتش اسرائیل از اردوگاه النصیرات سوال پرسیده بود.
🔹طاطور تصویر این اسیر را در استوری صفحه اینستاگرام خود منتشر کرده و نوشته بود: "واقعا این چهره کسی است که ۹ ماه به گروگان گرفته شده؟ ابروهای او از ابروهای من زیباتر است! پوست او؟ موی او؟ ناخن های او؟ این دیگه چیه؟! آیا لازم بود به خاطر این فرد، کودکان و زنان و بی گناهان تکه تکه شوند!"
🔹این جملات او اشاره به جنایتی است که در اردوگاه النصیرات رخ داد و منجر به شهادت و مجروحیت صدها فلسطینی و کشته شدن یک افسر در نیروهای ویژه اسرائیل شد.
🔹با انتشار ویدیو لمی طاطور بین کاربران شبکه های اجتماعی، انتقادها علیه او شروع شد و درخواست ها برای اخراج و مؤاخذه او شدت یافت و سپس اخراج شد.سلمان کدیور | 913 | 13 | Loading... |
19 رییسجمهور دلخواهم کیست؟
✍️ نعمتالله فاضلی
دوستی پرسید اگر حکومتی دموکراتیک و انتخاباتی رقابتی و حزبی داشتیم، رییس جمهور دلخواهت چه ویژگیهایی داشت؟
▫️گفتم حال که نه حکومت دموکراتیک داریم نه انتخابات رقابتی.
▪️گفت با این فرض که دموکراتیک و رقابتی باشد، رییس جمهور دلخواهت چه ویژگیهایی خواهد داشت؟
▫️گفتم سیاستمدار و فعال سیاسی نیستم، اما در مقام شهروند ایرانی، ویژگیهای رییس جمهور دلخواهم را برایت میگویم.
🔻گفتم کسی که ایران را عاشقانه دوست بدارد و در عمل و نظر اولویت اول و آخرش آبادی و آزادی ایران و خوشبختی ایرانیان باشد. مسالهاش ایران باشد نه هیچ آرمان ایدیولوژیک دیگری. کسی که مفهوم منافع ملی ایران را خوب بشناسد.
🔻کسی که افتخارش این است که شایستگیهایش اکتسابیاند نه وراثتی و انتسابی. سید بودن افتخارش نیست، بل افتخارش باسوادی است؛ سواد سیاسی، سواد اقتصادی، سواد فرهنگی، سواد اجتماعی، سواد ارتباطی، سواد هنری و دیگر سوادها را به حد کفایت مقام رییسجمهور ایران دارد. کسی که آگاهی ملی دارد و می داند آگاهی ملی یعنی چه.
🔻کسی که افتخار میکند در مقام رییسجمهور و برگزیده ملت ایران "اندیشهای مستقل" دارد نه "اندیشهای منقاد و مقلد و مطیع". افتخارش خلاقیتها و شهامت در اظهار نظرهایش باشد نه تبعیت و بله قربانگوییهایش.
🔻کسی که افتخار کند چنان عالی مدیریت می کند که وقت کافی برای استراحت، مطالعه و تفکر دارد؛ نه این که خسته و آشفته و مدام در حال دوندگی باشد. در یک کلام، افتخارش داناییاش باشد نه دوندگیاش.
🔻کسی که افتخار کند در کارنامه و زندگیاش فکر و اندیشهای را پی گرفته و کتابی ارزشمند یا اثر هنری قابل و ماندگاری را خلق کرده است؛ نه این که به شعارهای ساده زیستی و زهدمآبیاش ببالد.
🔻کسی که در حکمرانی، الفبای "حکمرانی خوب" را بشناسد و عمیقا درک و درونی کرده باشد و در عمل آن را نشان دهد. نه این که معیار حکمرانیاش جلب رضایت عده ای خاص باشد. عقلانیت هدایت کننده اش باشد نه تعصبات سیاسی و دینی و فرقه ای.
🔻کسی که عمیقا باور دارد و افتخار می کند نماینده و برگزیده همه شهروندان ایران است، چه مسلمان یا غیرمسلمان، چه شیعه یا غیرشیعه، چه مومن یا غیرمومن. نه این که افتخارش تندرویی و افراطگرایی باشد. ساده بگویم، کسی که متفکران به او افتخار کنند نه مداحان.
🔻کسی که احتمال بدهم دهه ها و حتی سدههای آینده، مردم ایران به او افتخار کنند و به نیکی یاد کنند، کسی مثل میرزا تقی خان امیرکبیر.
🔻کسی که افتخار کند در کارنامه اش تلاش خستگیناپذیر برای گسترش عدالت، آزادی، مدارا و عقلانیت هست، نه سرکوب و تحقیر و دوختن دهان آزاداندیشان و دگراندیشان و اندیشمندان.
🔻کسی که در پایان دوره ریاستش، ایران را چند قدم به نظام سیاسی دموکراتیک و جامعه ای توسعه یافته نزدیکتر کند نه دورتر. کسی که قرن ها ستایش خردمندان را برانگیزد.
🔻در یک کلام کسی که در کل مردم ایران او را قلبا دوست بدارند و صداقت، صلاحیت و صلابت و سرمایههای وجودی و فکری و سیاسیاش را در مقام رییس جمهور کشور ایران ستایش کنند.
▪️دوستم گفت: "چنین آدمی با این ویژگیها را میشناسی؟"
▫️گفتم شما پرسیدید رییس جمهور مطلوبم کیست و منم پاسخ دادم. امیدوارم روزی روزگاری چنین آدمی سکاندار دولت ایران شود.
▪️گفت چنین روزی میآید؟
▫️گفتم اگر همگان بخواهند و برایش بکوشند و بجوشند و منتظر قسمت و تقدیر یا دست روزگار نمانند، قطعا چنین روزی خواهد آمد. | 1 520 | 21 | Loading... |
20 Media files | 1 148 | 15 | Loading... |
21 Media files | 733 | 9 | Loading... |
22 "باور"
به مناسبت درگذشت #ناظم_حکمت
باور نمی کند دلِ من مرگِ خویش را
نه، نه من این یقین را باور نمی کنم
تا همدم من است نفس های زندگی
من با خیالِ مرگ دمی سر نمی کنم
آخر چگونه گل خس و خاشاک می شود؟
آخر چگونه این همه رؤیای نو نهال
نگشوده گل هنوز
ننشسته در بهار
می پژمرد به جان من و خاک می شود؟
در من چه وعده هاست
در من چه هجرهاست
در من چه دست ها به دعا مانده روز و شب
اینها چه می شود؟
آخر چگونه این همه عشّاقِ بی شمار
آواره از دیار
یک روز بی صدا
در کوره راه ها همه خاموش می شوند؟
باور کنم که دخترکانِ سفید بخت
بی وصل و نامراد
بالای بامها و کنارِ دریچه ها
چشم انتظار یار سیه پوش می شوند؟
باور کنم که عشق نهان می شود به گور
بی آنکه سر کشد گُلِ عصیانی اش ز خاک؟
باور کنم که دل
روزی نمی تپد؟
نفرین برین دروغ، دروغِ هراسناک
پل می کشد به ساحلِ آینده شعرِ من
تا رهروانِ سرخوشی از آن گذر کنند
پیغام من به بوسه ی لب ها و دست ها
پرواز می کند
باشد که عاشقان به چنین پیکِ آشتی
یک ره نظر کنند
در کاوشِ پیاپی لب ها و دست هاست
کاین نقشِ آدمی
بر لوحه ی زمان
جاوید می شود
این ذرّه ذرّه گرمیِ خاموش وارِ ما
یک روز بی گُمان
سر می زند ز جایی و خورشید می شود
تا دوست داری ام
تا دوست دارمت
تا اشکِ ما به گونه ی هم می چکد ز مهر
تا هست در زمانه یکی جانِ دوستدار
کی مرگ می تواند
نامِ مرا بروبد از یادِ روزگار؟
بسیار گُل که از کفِ من برده است باد
اما منِ غمین
گل های یاد کس را پَرپَر نمی کنم
من مرگِ هیچ عزیزی را
باور نمی کنم
می ریزد عاقبت
یک روز برگِ من
یک روز چشمِ من هم در خواب می شود
-زین خواب چشمِ هیچ کسی را گریز نیست-
امّا درونِ باغ
همواره عطرِ باورِ من، در هوا پُر است
زنده یاد #سیاوش_کسرایی | 640 | 7 | Loading... |
23 سوم ژوئن سالروز درگذشت یکی از بهترین و بزرگترین شاعران قرن بیستم ناظم حکمت است
تصویری از بدن بی جان ناظم حکمت و آخرین نگاهان اندوهگین و عاشقانه همسرش ...
یادش گرامی
@Salehnikbakht | 662 | 9 | Loading... |
24 Media files | 800 | 6 | Loading... |
25 هیچ کتاب تاریخی به مانند اثر هنری، آینه و بازتاب اجتماع و روح و فرهنگ زمانه خود نیست. پاریس نیمه اول قرن نوزدهم و پاریس نیمه دوم قرن نوزدهم را هیچ تاریخ نگاری به مانند بالزاک و زولا به تصویر نکشیده است.مجموعه عکس هایی که اخیرا از دوره قاجار منتشر شده است را با دقت بنگریم. این وضعیت اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و ظاهر و پوشش و بافت شهری ایران در حدود ۱۵۰ سال قبل است. در این سالها در آلمان، بیسمارک حکومت میکرد، فیلسوفش نیچه بود و گوته و هگل و کانت از دنیا رفته بودند. در آمریکا دانشمندان هر روز در زمینه های علمی اختراعات جدیدی ثبت میکردند و در انگلیس جام حذفی فوتبال برگزار میشد.
وقتی امروز خود را با آمریکا و آلمان مقایسه میکنیم باید دیروزی هم شبیه آنها داشته باشیم.
منبع: خرمگس | 773 | 9 | Loading... |
26 #سعدی_نامه
یکی را از وزرا پسری کودن بود. پیش یکی از دانشمندان فرستاد که مر این را تربیتی میکن مگر که عاقل شود. روزگاری تعلیم کردش و مؤثر نبود. پیش پدرش کس فرستاد که این عاقل نمیباشد و مرا دیوانه کرد.
چون بود اصل گوهری قابل
تربیت را در او اثر باشد
هیچ صیقل نکو نداند کرد
آهنی را که بدگهر باشد
سگ به دریای هفتگانه بشوی
که چو تر شد پلیدتر باشد
خر عیسی گرش به مکه برند
چون بیاید هنوز خر باشد
با کانال ما در تلگرام و واتساپ همراه شوید
🌿🌺☘️⚘️🌾🍀🌹
آدرس کانال در تلگرام
https://t.me/salehnikbakht
🌿🌺☘️⚘️🌾🍀🌹
در باب حقوق ؛ جامعه ؛ فرهنگ ؛ سیاست ؛ تاریخ و زندگی
🌿🌺☘️⚘️🌾🍀🌹
آدرس کانال در واتساپ
https://whatsapp.com/channel/0029VaDTBJRGk1Fty2qqpD2P | 817 | 6 | Loading... |
27 وقتی آقاعلی دید اختراع تفنگ تهپر مورد توجه شاه قرار گرفت، گفت آماده است برای قشون ایران -اگر شاه قصد بازپسگیری شهرهای ایرانی را داشته باشد- کالسکهای بسازد که هم حرکت کند و هم توپ داشته باشد، شاه گفت: ما جز رعیت خود با کسی جنگ نداریم.
گویند، ناصرالدین شاه پس از آنکه ساعت معروف و نمونه کالسکه (اختراعات آقا شیخعلی استرآبادی) را دید برای اینکه دماغ آن مرحوم را بسوزاند گفت حیف، صد حیف که فکر شما در مقام صنعت صرف شود، شما باید این هوش خداداده را مصروف دین و علم و مذهب بفرمائید.
از آن مرحوم شنیدم که گفت: به ناصرالدین شاه گفتم اگر مخارج یک مدرسه را بدهید من یک مدرسه تشکیل می دهم که در هر اطاقی از آن مدرسه یک علم صنعتی تدریس شود و پس از زمانی قهرأ صنایع ایران در تحت علمیت خواهد آمد. و نظر آن مرحوم به مدرسه دارالفنون بوده، ولی ناصرالدین شاه چون دید این مدرسه اگر منعقد گردد اصلاح اهالی ایران را منتج خواهد گردید، لذا جواب داد حیف است که فکر شما در جزئیات خراب شود. به هر جهت دماغ آن مرحوم سوخت چنان که دماغ دیگران سوخته گردید رحمة الله عليه.
تاریخ بیداری ایرانیان
ناظمالاسلام کرمانی | 993 | 11 | Loading... |
28 پول و خوشبختی
بعید است که ثروت، هرگز کسی را بدبخت کند. ولی اصل استدلال «اپیکور» این است که اگر پول داشته باشیم ولی از نعمت «دوستان»، «آزادی» و «زندگی تحلیلشده» محروم باشیم، هرگز واقعا خوشبخت نخواهیم بود. و اگر از این سه نعمت برخوردار باشیم ولی پول نداشته باشیم، هرگز بدبخت نخواهیم بود.
از کتاب «تسلیبخشیهای فلسفه»
اثر «آلن دوباتن» | 848 | 10 | Loading... |
29 مردم جهان سه گروه بیشتر نیستند. گروهی هستند که دانش و بینش و فضیلت را برای آن میخواهند که از آن، خود لذت ببرند و کام جان را شیرین کنند و در آغوش لذایذ معنوی روزگار را به خوشی بگذرانند و البته این گروه شریفترین مردم جهانند .
گروه دوم کسانی هستند که هرگز از دانش و برتری اخلاقی لذت نبرده و در این میدان هم دعوی ندارند و مردمی بیآزارند که به سادگی میآیند و به سادگی میروند و زیانی به کسی نمیرسانند همچنان که سودی هم نمیبخشند.
گروه سوم مردمیاند میانه این دو گروه یعنی کسانی که دعوی دانش و برتری دارند و اندکی هم در پی دانش میروند و تنها به برتری ظاهری به اندازهای که مردم پی به باطن خبیث و پستشان نبرند قناعت میکنند و دانش را برای تأمین منافع و زندگی مادی خود و التذاذ جسمانی و به عبارت دیگر سور چرانی و شکم خوارگی و حلق و جلق و دلق میخواهند. مطلقا این گروه خراج جامعه انسانی و سرچشمه همه بدبختیها و تیرهروزیها هستند.
رمان «نیمه راه بهشت»
نوشته سعید نفیسی
امروز زادروز سعید نفیسی است
ویدیو: بخشهایی از برنامه رادیویی در مکتب استاد با حضور سعید نفیسی
منبع : کانال سهند ایرانمهر | 745 | 19 | Loading... |
30 با کانال ما در تلگرام و واتساپ همراه شوید
🌿🌺☘️⚘️🌾🍀🌹
آدرس کانال در تلگرام
https://t.me/salehnikbakht
🌿🌺☘️⚘️🌾🍀🌹
در باب حقوق ؛ جامعه ؛ فرهنگ ؛ سیاست ؛ تاریخ و زندگی
🌿🌺☘️⚘️🌾🍀🌹
آدرس کانال در واتساپ
https://whatsapp.com/channel/0029VaDTBJRGk1Fty2qqpD2P | 670 | 8 | Loading... |
31 نیاز روسیه به جمهوریاسلامی
ولادیمیر پوتین در آخرین گفتگویش با رسانه ها، تمرکز زیادی بر جمهوری اسلامی داشت. کار به جایی رسید که با وجود آن که به قول خودش بی ادبانه بود، به روشنی خطاب به سه قدرت اروپایی خواهان صدور قطعنامه شورای حکام آژانس انرژی اتمی گفت: احمق ها!!! این چه حرف مزخرفی است که ایران به تعهداتش پایبند بماند؟ وی همچنین پس از صدور قطعنامه شورای حکام علیه ایران گفته است: "چنان چه غرب این روند ادامه دهد، شاید ایران نیز دیگر به تعهداتش عمل نکند". پرزیدنت پوتین هم چنین با گپ و گفت مفصل در باره مناسبات ایران- روسیه گفت:
"ایران کشور قدرتمندی است و قرار نیست کسی برده و یا زیر پرچم غربیها باشد. ایران بهطور کامل به تعهدات خود در قبال آژانس بینالمللی انرژی اتمی عمل میکند و آنها را نقض نکرده. منتظر برگزاری انتخابات ریاستجمهوریِ ایران هستیم. امیدوارم با رئیسجمهور جدید در محل برگزاری رویدادهای بینالمللی و سازمان همکاری شانگهای و بریکس دیدار کنم. آمریکاییها باید در نگاه خود بازنگری داشته باشند، دنیا برپایۀ همکاری کشورها شکل گرفته، شاهد همکاری روسیه چین، ایران و دیگر کشورها هستیم. ایران و روسیه دو کشور نوظهور در حوزۀ اقتصادی هستند و این همان چیزی است که سیاستمداران اروپایی را نگران کرده(است)".(کانال تلگرامی ستاد سایبری سپاه پاسداران)
به گمانم روسیه در شومترین دوره تاریخ معاصر خود به سر می برد، حتی شومتر از حمله بارباروسای آلمان نازی. به گونه ای که پرزیدنت ولادیمیر پوتین برای نخستین بار چنین تهدید می کند:غربی ها فکر می کنند که ما از سلاح های هسته ای استفاده نخواهیم کرد( کانال تلگرامی یورونیوز). چالش بزرگ امروز فدراتیو آن است که در برابر جبهه متحد، کثیر و توانمند ۹۳ دولتی غرب، شامل پیمان های ناتو، اوکاس، اوکیناوا و... تقریبا تنها مانده است. در برابر این جبهه فراگیر جهانی، دوستانی مانند سوریه، زیمبابوه، نیکاراگوئه، کوبا، میانمار، نیجر، بلاروس، کره شمالی و چند کشور نه چندان توانای دیگر، چه کمکی به مسکو خواهند کرد؟! واقعیت محض شوم برای کرملین، تنهایی استراتژیک در میدان عمل است. جمهوری خلق چین هرگز قصد همراهی با روسیه را تا سرحد رویارویی مستقیم با غرب ندارد. مراودات پکن- مسکو و همدلی آنان در سطح مناسبات نا آشکار و حمایت های پنهان کمتر تعیین کننده از کرملین باقی خواهد ماند. اهمیت برونرفت از این انزوای استراتژیک به جایی رسیده است که همین دیروز ۱۷ خرداد(۶ جون) به دستور پرزیدنت ولادیمیر پوتین طالبان از فهرست سازمان های تروریستی روسیه خارج شد و وی به شرط تشکیل حکومتی فراگیر خواهان روابط رسمی با امارت اسلامی افغانستان شد.
می دانیم که همین هفته با اجازه ناتو اوکراین فعلا اجازه پیدا کرده که از تسلیحات اهدایی غرب برای هدفگیری سازه های نظامی در محدوده داخلی مرزی روسیه نیز استفاده نماید و تنها از آنها برای پدافند بکار نگیرد، روس ها هم در واکنش به این طرح، هدفگیری کشورهای حامی اوکراین را به صراحت در دستور کار قرار داده اند. حال در چنین فضا و اوضاع واحوالی برونرفت جمهوری اسلامی از جمع دوستان نزدیک فدراتیو، برای کرملین خطرناک نیست، بلکه به گمانم کشنده و مقهور ساز خواهد بود. روسها از دستیازی به هر کاری که جمهوری اسلامی را به سمت بیطرفی محض هل دهد، ابایی نخواهند داشت.
#یدالله_کریمی_پور | 696 | 4 | Loading... |
32 به بهانه ۱۹ خرداد سالروز درگذشتِ ذبيح اللَّه منصوری...!
✍️علی مرادی مراغه ای
به درازای تاریخ در این کهن دیار غالبا، نوشتنِ (واقعی) نه نان آوری که بریدن نان بوده و گویی از فراز قرنها، این حکایتِ تلخ قابوسنامه همچنان تر و تازه است كه مردی فرزند سركش و لاابالی خود را نصيحت میکرد كه اگر دوباره سركشی كند او را به مكتبخانه خواهد گذاشت تا درس بخواند و دانشمند شود تا يك عمر فقير و گرسنه بماند!
۱۹ خرداد سالروز درگذشت منصوری است نمی خواهم به نقد آثارش بپردازم اما در این شکی نیست که او بسیاری را کتابخوان کرد و از وقتی كه گوتنبرگ اين دستگاه چاپ را به دست بشر سپرد، هيچكس به اندازه مرحوم ذبيح الله منصوری مطلب ننوشته است! یعنی 1290 جلد ترجمه کرده که 150 عنوان منتشر شده و البته هر جلدش کمتر از 500صفحه نبوده...!خدابيامرز هشت صفحه مقاله را برمیداشت در هشتصد صفحه ترجمه ميكرد!
نوشته هایش نه تاريخ بود، نه رمان. اما همين بس كه در اين سرزمين كه كتاب نخواندن هنر اصلی مردم است بسياری را اهل مطالعه كرد.
منصوری میگفت وقتيكه به مكتبخانه میرفتم شاگردان پيش ميرزای مكتبخانه از حافظه و ذكاوت من تعريف كردند معلم برای امتحان هوش من شعر بلندی از مثنوی به من داد و گفت در عرض ده دقيقه حفظ كن.حفظ كردم و بدون غلط برايش خواندم...
ميرزای پيرمان نزديك شد، دست بر پشت من زد و با حالت افسوس گفت:
«پسرم تو يكی از بدبخت ترين مردمان اين سرزمين خواهی بود چون در اين سرزمين برای خوشبختی چيزهايی لازم است كه تو نداری. اما برای بدبخت شدن هر آنچه لازم است تو به کمال داری!»
ميرزایِ مكتبخانه درست گفته بود، چرا که پيرمرد(منصوری) بيش از شصت سال قلم زد و ترجمه كرد چون دست راستش فلج شد، با دست چپ نوشت، بیشترِ عمرش مستأجر بود، هرگز صاحب ماشین نشد!
آخر سر توانست آپارتمانی دست و پا کند و در آنجا بمیرد. البته شانس آورد که عاقبت به عنوان حروفچین، از سوی اتحادیه حروفچینان توانست بیمه شود!
برای سعادت یک ملت، اسباب زیادی لازم است اما بدون شک برای بدبختی اش تنها همین کافی خواهد بود که با کتاب و مطالعه بیگانه باشد و قدر و منزلتِ مفاخر فکری و فرهنگی خود را نداند!
سخنانی که عمیق اند هرگز کهنه شدنی نیستند و تاریخ مصرفشان به قدمت حیات انسانی است.این سخن سعدی یکی از این نمونه هاست:
«آورده اند که فقیهی دختری داشت به غایت زشت به جای زنان رسیده و با وجود جهاز و نعمت کسی در مناکحت(ازدواج)او رغبت نمینمود...فی الجمله بحکم ضرورت عقد نکاحش با ضریری(نابینایی) ببستند. آورده اند که حکیمی در آن تاریخ از سرندیب آمده بود که دیده نابینا روشن همی کرد فقیه را گفتند داماد را چرا علاج نکنی گفت ترسم که بینا شود و دخترم را طلاق دهد شوی زن زشت روی، نابینا به.»
اما برای تشخیص زشت از زیبا، باید بینا بود و مدام باید بهترین ها را خواند و خواند و خواند و لذتِ کشف را لحظه به لحظه تجربه کرد... | 793 | 23 | Loading... |
33 👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆
🔺این که چه اتفاقی افتاد که در دوران اشکانی و ساسانی نام ماد به جای زاگروتی یا زاگرس که خاستگاه پادشاهان ماد بود ، نشست از حوزه این یادداشت خارج است؛ اما اعراب مسلمان که آمدند؛ چنانکه گفته شد جبال را برای ترجمه کلمه ماد یا ماه به معنای کوهستان به کار بردند که طبعاً همان قلمرو زاگرس بود. رشته کوه زاگرس در تعریف جغرافیایی امروز خود مجموعه کوهستانی بزرگی است که از نزدیکی های ساحل خلیج فارس در خوزستان و فارس آغاز و در مسیر شمال غربی به کوههای آرارات در نزدیکی وان در ترکیه امروزی منتهی میشود. با نگاهی به تاریخ باستان مشخص می شود که خاستگاه همه سلسلههای پیش از عیلام و ماد مانند کاسیها، لولوبیها، ماناها، اورارتوها، گوتی و هوریها زاگرس بوده است. همچنین عیلام و ماد، هخامنشیان و ساسانیان هم در کوهپایههای زاگرس تشکیل شده اند. اشکانیان نیز هرچند در شرق ایران کنونی برآمدند؛ اما بی درنگ به غرب آمدند و دولت و دیوان و دربار خود را در کوهپایههای زاگرس بنا نهادند و پس از ۴۰۰ سال حکومت در این منطقه چنان در فرهنگ و زبان آن ادغام شدند که زبان شناسان زبانهای رایج در زاگرس را پهلوی یا همان زبان اشکانیان نامیده اند که در عربی به فهلوی شهرت یافته است.
🔺چرا چنین شد؟ و چرا زاگرس خاستگاه همه دولتهای پیش از ماد و پس از ماد گردید که امروز به نام دولتهای ایران باستان شناخته می شوند؟ والبته که فرهنگ و تاریخ و تمدن ایرانی با هر تعریفی که از آن داشته باشیم برخاسته از زاگرس است. یک علت اصلی آن میتواند آب فراوان در زاگرس باشد که اقوام شرقی و غربی را در زمانهای خشکسالیهای شدید به آنجا کشانده است.
🔺مخلص کلام این که زاگرس علت وجودی اولیه پدیده ای است که دولت و تاریخ و تمدن و فرهنگ و دین ایرانی در مقطع پیش از آمدن اسلام نامیده میشود و در صورت ثانویه خود از آنجا به شرق و غرب زاگرس و تا دور دستها امتداد و گسترش تاریخی یافته است. نقش هویتی و تمدن ساز زاگرس هرچند پس از اسلام با آمدن اعراب مسلمان از غرب و سپس ترکان سلجوقی از شرق کمرنگ شد؛ اما هرگز از بین نرفت. زاگرس در طول تاریخ همیشه و همیشه پناهگاه همه ایرانیان در عصر خشکسالی و در هنگام حمله دشمنان بوده است؛ ضمن این که جغرافیایش آن را به مرکز اصلی تولید دام وبسیاری محصولات کشاورزی و باغی تبدیل کرده که منبع غذایی مطمئن برای ساکنانش و نیز مردم دشت و کویرنشینان بوده است.
🔺آتش گرفتن زاگرس و نابود شدن زیست بوم و اکوسیستم آن با سوختن جنگلهایش و از بین رفتن کوهستانهایش تنها مسئله مردم کرد و دیگر ساکنان جغرافیای آن نیست، بلکه مسئله کل مردم ایران است. آتش گرفتن زاگرس تنها موضوعی زیست محیطی و جغرافیایی نیست، بلکه مطلبی هویتی، تاریخی، دینی، فرهنگی و تمدنی است. آتش سوزی زاگرس تنها مسئله و مشکل دیروز و امروز نیست، بلکه مهم تر از آن تولید معضلی برای فردای این سرزمین است. به راستی اگر دوران جدیدی از خشکسالی در مناطق کویری و مرکزی و شرقی ایران پیش بیاید؛ چنانکه از الان همه جغرافیدانان وقوع زود هنگام آن را هشدار میدهند چه پناهگاهی جز زاگرس وجود دارد؟ بنابراین از همگان خواهش میکنم به خاطر تاریخ و تمدن دیروزمان، به خاطر زندگی امروزمان و به خاطر بقای پناهگاهی محکم و مطمئن برای فرزندان و نسل فردایمان از زاگرس مراقبت کنیم. زاگرس مادر مهربان ما در طول تاریخ چند هزار ساله بوده است. نیاکان ما به مثابه فرزندان راستین زاگرس آن را به ما رساندند؛ مبادا که فرزندی ناخلف شویم و حرمت مادر مهربان خود را نگه نداریم. اجازه ندهیم که آتش، زاگرس را بسوزاند که این، مانند آن است که به دست خود خانه آبا و اجدادی و هویت و دین و تاریخ و تمدنمان را آتش بزنیم.
https://t.me/kurdistanname | 660 | 12 | Loading... |
34 🔶آتش به جان من نزن
✍ اسماعیل شمس
⏪ توضیح کردستاننامه
این یادداشت ۴ سال پیش در چنین روزی ۱۷ خرداد ۱۳۹۹ که فعالیت کانال کردستاننامه هنوز آغاز نشده بود با عنوان "آتش به جان تاریخ و تمدن زاگرس" در کانالها و سایتهای مختلف منتشر شد.متٲسفانه پس از گذشت ۴ سال هنوز هم آتش، بیرحمانه جنگلهای زاگرس را از سردشت تا هورامان و از آنجا تا آبدانان و شهرکرد در کام خود فرو میبلعد.امیدوارم بازنشر این یادداشت در کانال تلگرامی کردستاننامه آگاهی همه ما را نسبت به گنجینه زاگرس و ضرورت حفظ آن بیشتر کند.⏪
🔺آنچه که در این مدت از مطالعه مطالب مرتبط با زاگرس در رسانههای صوتی و تصویری و نوشتاری، چه درعالم واقعی و چه در دنیای مجازی، استنباط کرده ام، این است که تصویر زاگرس در حافظه عمومی مردم ایران، چه زاگرس نشینان و چه سایرنقاط ، مجموعهای کوهستانی و جنگلی در غرب ایران است که هر از گاهی مانند سایر جنگلهای ایران و جهان به سهو یا به عمد گرفتار آتش میشود؛ بخشی از جنگلها و مجموعه گیاهی و جانوری موجود در آن میسوزند و در نهایت با تلاش گروههای داوطلب مردمی و برخی ارگانهای دولتی خاموش میشوند.به نظرمیرسد ذهنیت مسئولان کشورهم ازآتش سوزیهای زاگرس با کمی فراز و نشیب چیزی بیشتر از این نیست که اگر بود ما هر ساله و هر ماهه شاهد تکرار چنین آتش سوزیهایی نبودیم.
اما مدعا و حرف اصلی این یادداشت چیست؟
زاگرس تنها یک مجموعه جنگلی و کوهستانی و مسکونی با قلههای بلند و رودهای فراوان که زیست بوم جانوران و گیاهان و درختانی خاص ومربوط به بخشی از جغرافیای ایران یعنی غرب آن است، نیست، بلکه همزمان نوعی فرهنگ، تاریخ، هویت و علت وجودی نه تنها آن جغرافیای خاص، بلکه کل ایران است.
🔺نام زاگرس البته که در ادبیات فارسی و عربی و حتی مجموعه زبانهای زاگرس نامی جدید است و عمری حداکثر ۱۵۰ ساله دارد و نخستین بار اعتماد السلطنه آن را به نقل از منابع یونانی به کار برده است. پیش از آن زاگرس در متون فارسی به صورت کوهستان و در متون عربی به نام قهستان(قوه)، جبال و گاه “جبال الاکراد” و این اواخر کردستان آمده است که خود ترجمه ماه ساسانی و ماد پیش از آن است؛ اما یونانیان این نام را از کجا گرفتند و این نام چگونه وارد فرهنگ و زبان یونانی شد؟ در فرهنگنامه های یونان، زاگرس با پسوند ” وس” یونانی به معنای فرزند زئوس یا خدای مقدس یونان آمده است. برخی با استناد به این مطلب مدعی شده اند که زاگرس در اصل کلمه ای یونانی است؛ اما این ادعا نادرست است و زاگرس در اصل کلمه ای بومی و برخاسته از همان جغرافیا است؛ یونانیها نیز به سبب آن که پس از سقوط هخامنشیان به دست اسکندر نزدیک به یک قرن بر آن منطقه مسلط بودند و آنجا در واقع بخشی از قلمرو یونان فرهنگی شده بود آن واژه رایج را یونانیزه و وارد زبان خود کردند.
🔺فرضیه نگارنده این یادداشت برای وجه تسمیه زاگرس که اصل آن به صورت مقاله ای مفصل در ذیل مدخل زاگرس در جلد ۲۶ دائره المعارف بزرگ اسلامی چاپ خواهد شد، این است که این نام از قبیله ساگارتی (Sagartioi) گرفته شده که در الواح آشوری به صورت زکرتو و زاکروتی هم آمده است. به نظر میرسد، قبیله زاکروتی (ساگارتی) خاستگاه خاندان شاهی ماد بود و آشوریان نخستین بار که از دیاکو یاد میکنند او را فرمانروای دژ زاکروتی میدانند که پژوهشگران، مناطق مختلفی از شاهین دژ کنونی در آذربایجان تا منطقه ای در غرب همدان و اطراف ملایر را به عنوان محل کنونی آن ذکر کرده اند.
🔺نام ساگارتی یا اسگرته در فهرست ممالک شاهنشاهی هخامنشی در کتیبه داریوش در تخت جمشید آمده و قلمرو آن در شرق دجله ذکر شده است و این، دقیقاً با حوزه زاگرس کنونی مشابه است. نکته مهم آن است که در این کتیبه، زاگرس نه نام کوه، بلکه نام سرزمین، قلمرو و ایالت است. در کتیبه بیستون هم آنجا که داریوش اول از سرکوب مخالفان حکومتش سخن میگوید دو نفر از آنها را مادیهای ساگارتی معرفی میکند که لباس خاصی به تن دارند.
🔺به این ترتیب، نیک روشن است که یونانیان آنگاه که هخامنشیان را ساقط کردند نام ساگارتی یا زاگروتی را از فهرستهای اداری و دیوانی هخامنشیان گرفتند و به زبان و فرهنگ یونانی منتقل کردند. در این جا یک پرسش وجود دارد و آن این که چرا این نام باستانی وقتی یونانیزه شد به معنای فرزند زئوس به کار رفت؟ حدس نگارنده پیوند این مفهوم با بیستون کنونی در کرمانشاه است که در تلفظهای کهنتربه شکلهای بهستون، بگستان و بغستان به معنای مکان و محل خدایان به کار رفته است.
https://t.me/kurdistanname
👇👇👇 | 638 | 13 | Loading... |
35 Media files | 911 | 15 | Loading... |
36 🔴دلیلی ندارند مردم در انتخاباتی شرکت کنند که معنای واقعی انتخابات در آن شکل نگرفته
عباس عبدی، روزنامهنگار و تحلیلگر مسائل سیاسی:
🔘یک گروه میآید و نامزدهایی که در ساختار میتوانند کار کنند را معرفی میکند، اگر تایید صلاحیت گرفتند دنبال ادامه کار میروند.
🔘در ادامه به شرایط نگاه میکنند اگر بشود انتخابات معناداری شکل بدهند این کار را انجام میدهند اما اگر دیدند که معنا دار نیست، چرا باید در کاری شرکت کنند که صندوق به معنای رای نیست! | 717 | 5 | Loading... |
37 Media files | 1 049 | 11 | Loading... |
38 🔴از روشنفکری مرزی تا سیاستورزی بدون مرز
🔺گفتگوی رضا خجسته رحیمی با محمد فاضلی و عباس عبدی در اندیشه پویا خرداد ۱۴۰۳ شماره ۹۰
فایل pdf
🔘این گفتگو به پیشنهاد آقای رضا خجسته رحیمی انجام شد که دقیقا روز پیش از سقوط بالگرد بود. بنابر این در لحظه انجام گفتگو تصوری از این که بزودی انتخابات دیگری پیشرو خواهد بود وجود نداشت. ولی رویکردهای مطرح شده برای این انتخابات هم کارساز و قابل فهم است. | 668 | 6 | Loading... |
39 مدیرعامل والمارت کاندیدای ریاست جمهوری نمیشود
✍ محمدرضا اسلامی
مولوی بیت زیبایی دارد که شرح احوال این روزهای ثبت نام انتخابات ریاست جمهوری است:
«شکر که آن ماه را هر طرفی مشتری است!»
نیست ز دلّالِ گفت، رونقِ بازار من
مولوی به کنایه می گوید: نگاه کنید و ببینید که همه مشتریِ “آن ماه” هستند. این حکایتِ جایگاه ریاست جمهوری در کشور ماست که از بذرپاش تا زاکانی … همه مشتریِ نشستن بر این صندلی هستند.
سوالی که پیش می آید این است که آیا در ده ها سال گذشته شنیده شده که مدیرعامل تویوتا کاندیدای نخست وزیری در ژاپن بشود؟ یا اینکه مدیرعامل اَپل (یا مدیرعامل والمارت) کاندیدای ریاست جمهوری در آمریکا بشوند؟ خیر.
چرا همه راه ها به رم ختم می شود؟
در کشور ما تفکر غالب «نگاه دولتی» به اداره امور کشور است. تنها امر جذاب و تنها راهکار «منشاء اثر» بودن/شدن (و حتی تنها راه توسعه فردی!) «وصل شدن» به امر حاکمیتی است. مدیرعامل والمارت و اپل کاندیدای ریاست جمهوری آمریکا نمی شوند چون باور دارند کاری که می کنند «مهمتر از ریاست جمهوری» است.
آنچه که آنها در عرصه بخش خصوصی انجام می دهند چنان وسیع و اثرگذار است که هرگز به صندلی ریاست جمهوری فکر هم نمی کنند. «همه راهها» به رم ختم نمی شود و توسعه فردی/اثرگذاری اجتماعی به ریاست جمهوری ختم نمی شود؛ بلکه عرصه های وسیعی برای «کار» وجود دارد. گردش مالی آرامکو عربستان از فروش نفت در سال ۲۰۲۲ معادل ۵۳۵ میلیارد دلار بوده است در حالی که گردش مالی شرکت آمازون در سیاتل ۵۷۴ م د بوده است! (چنین عرصه ای از کار در بخش غیردولتی شکل گرفته)
اسماعیلی وزیر ارشاد است و در تمام عمرش به غیر از جایگاه دولتی، هرگز منشاء اثر ویژه ای نبوده، لذا حالا اگر بخواهد «کاری» کند (یا مطرح شود) چاره ای به غیر از کاندیدای ریاست جمهوری شدن ندارد. «گزینه دیگری» ندارد! او مثل مدیرعامل هوندا نیست که سالها هدایت پیچیده ترین بنگاه صنعتی-اقتصادی را انجام داده باشد و امروز برای «سی سالِ آینده هوندا» برنامه و کار دارد.
مدیرعامل نیسان بودجه ای را مدیریت می کند که ۳۱ برابر «بودجه شهرداری تهران» است. اما زاکانی اگر می خواهد کاری کند فقط از مسیر «امر حاکمیتی» است و هرگز توان/انگیزه شکل دادن ساختاری را نداشته که طی مثلا 30 سال آینده منجر بشود به «نیسان یا سونی ایرانی».
از این منظر فرق چندانی بین بذرپاش و آخوندی نیست. اینها با اینکه دو تفکر سیاسی متفاوت دارند ولی هیچ یک توان شکل دهی “ساختار” در بخش خصوصی را نداشته و ندارند. آخوندی این پتانسیل را داشت که یک شرکت پیمانکاری بین المللی ایجاد کند که رقیب پیمانکارهای ترکیه ای بشود ولی «کار» در ذهن آخوندی فقط به عرصه دولت محدود می شود. بذرپاش در ۲۷ سالگی بدون هیچ تجربه و تخصص بر صندلی یکی از تخصصی ترین بنگاههای صنعتی کشور نشست و مدیرعاملی یک خودروساز بزرگ «ولی دولتی» را تحویل گرفته است! او در تمام این سالها تمام سلولهای مغزش دولتی بوده و دولتی تر هم شده!
ما ایرانیان در گذشته کارهای بزرگ را «شاهکار» خطاب می کرده ایم؛ یعنی کارِ شاه. اساسا پس زمینه فکری و تاریخی در ذهن ایرانی این است که «کار بزرگ» مربوط به امر حاکمیتی است. پروژه های بزرگ مربوط به بخشی خصوصی نیست بلکه «شاه کار» است. سابقه این نگاه، تا اینجا می رسد که وحید حقانیان هم بعد از ۴۵ سال کار در دولت، هنوز می خواهد مابقی سالهای زندگی را به «فعالیت دولتی» اختصاص دهد. در مختصات فکری حقانیان هرگز این مفهوم جایگاهی نداشته که «میتسوبیشیِ ایرانی» را بنیانگذاری کند.
در منظومه فکری حقانیان شکل گیری هیتاچیِ ایرانی یا سامسونگ ایرانی «وظیفه دیگران» است و او هرگز گمان نمی کند که پس از ۴۵ سال کار دولتی چرا باید باز دوباره بیاید «در همین عرصه» کار کند؟ او از خود نمی پرسد که اگر قرار بود منشاء اثر در عرصه حاکمیت شده باشد، خب تا کنون شده بود.
به بیان دیگر «اولویت ذهنیِ» حقانیان، امر دولتی است؛ دقیقا مشابه بذرپاش و آخوندی و زاکانی و دیگران.
لذا فرق چندانی میان این اسامی نیست.
سه سوال مشخص در انتخابات ریاست جمهوری امسال مطرح است:
✔️چرا فقط و فقط چهره های با سابقه/کارنامه دولتی در میان داوطلبان هستند؟ آیا این به نفع کشور است؟
✔️چرا هیچ یک از این انبوه نامهای علاقمند به حضور در عرصه ریاست جمهوری هیچ گاه انگیزه حضور در بخش خصوصی نداشته اند؟ و منشاء اثری در آن عرصه نبوده اند.
✔️آیا چهره های با کارنامه دولتی (که همیشه در حاشیه امن زیست دولتی بوده اند)، درک روشنی از مختصات دنیای جدید و چالشهای ثروت آفرینی و کارآفرینی بین المللی دارند؟
🔷 غایبِ این انتخابات ۱۴۰۳ چهره های با تفکر (کارنامه) غیردولتی است. | 907 | 7 | Loading... |
1- ایران نیازمند «اصلاحات بنیادی» است. مشکلات در هم پیچیده و تثبیتشده ایران که هر کدام با فشار و حمایت «گروه
🔺اعتماد ۲۲ خرداد ۱۴۰۳ ✍️عباس عبدی 🔘تقریباً سعی کردهام که در هر انتخاباتی رویکرد خود و دلیل مشارکت را به طور کامل توضیح دهم، آخرین آن در سال ۱۳۹۶ بود. پس از آن در سالهای ۱۳۹۸، ۱۴۰۰ و ۱۴۰۲ شرکت نکردم، در حالی که همواره عقیده داشتم که شرط عبور به سوی اصلاحات و بهبود جامعه؛ به رسمیت شناختن یکدیگر و خارج کردن ذهنیت حذفگرا است، و این نگاه نیز از خلال انتخابات خود را نشان خواهد داد. 🔘البته میدانم که انتخابات صفر و یک نیست بلکه صفر و صد است، که صد آن وضعیت ایدهآل و مطلوب است و صفر نیز یک صندوق کاملاً صوری…