7 752
Підписники
-1424 години
-337 днів
+25530 днів
- Підписники
- Перегляди допису
- ER - коефіцієнт залучення
Триває завантаження даних...
Приріст підписників
Триває завантаження даних...
👌🏻مجموعه ای از کانال های تخصصی که منابع لازم را به صورت #رایگان در اختیار شما قرار میدهد
‼️ لیست به زودی حذف خواهد شد....
👍 1
Repost from تبادلات علوم انسانی 💯
💥امشب میخوام یه فرصت در اختیارت بزارم که با عضو شدن توی کانالای زیر بتونی معلومات خود را بالا ببری و به کانالهای که میخواهی رایگان دسترسی پیدا کنی 👇
https://t.me/addlist/nZEzYWvpCnJhMWYx
10:56
Відео недоступнеДивитись в Telegram
هشدار احمد بخارایی، جامعهشناس: به فروپاشی اجتماعی و جنگ مسلحانه در ایران بسیار نزدیک شدهایم!
شبكه رسانه ای بیان
╔═.🍃.══════╗
🆔 @Discourseees
╚══════.🍃.═
هشدار_احمد_بخارایی،_جامعهشناس:_به_فروپاشی_اجتماعی_و_جنگ_مسلحانه.mp415.75 MB
👍 8👏 1
10:19
Відео недоступнеДивитись в Telegram
محمد فاضلی: رای بدیم یا نه؟!
╔═.🍃.══════╗
🆔 @Discourseees
╚══════.🍃.═
محمد فاضلی: رای بدیم یا نه؟!.mp411.94 MB
🤬 4
16:35
Відео недоступнеДивитись в Telegram
تغییر شخصیت علی خامنه ایی قبل و بعد از رهبری
Mehdi Khalaji
╔═.🍃.══════╗
🆔 @Discourseees
╚══════.🍃.═
-1002110824952-28409.mp426.79 MB
👍 3
خاطرات ناصرالدین شاه
۱۲۸۲ قمری
در سر نهار صحبت عجیبی یحییخان کرد. پریشب شب عید مولود حضرت عیسی علیهالسلام بوده است. وزیرمختار انگلیس بعضی از نوکرهای ما را مهمانی کرده بوده است کشیکچیباشی هم آنجا بوده است، دست وزیرمختار انگلیس را گرفته بوده است رقص میکرده است و به میز مثل دمبک میزده است؛ هر دو میجستند به هوا، تصنیف«بورِبورِ دخترو بورِبورِ» میخواندند. یعنی کشیکچیباشی به الیسون این تصنیف را که از همه تصنیفهای شهر رذلتر است یاد میداده است. فردایش هم رفته بودند در دریاچهء قصر که یخ بسته بود زلداق[لیز] خورده بودند.
محمدعلیخان میگفت وقتی که ما را گذاشتید در دره، همه نشسته بودیم در حضور عینالملک؛ همه خوانین، امراء، شاهزادهها صحبت میکردند، تماشای قوشها را میکردند. یکدفعه در این بین بدون خبر، حسین آدم عینالملک آمد وسط مجلس، بنا کرد تصنیف دختری بورِ بورِ را خواندن و تصانیف دیگر و قر دادن و قمه بالا انداختن؛ به طوریکه عینالملک بالمره تمام شد و همه نوکرهای متشخص که آنجا بودند خفیف شدند.
╔═.🍃.══════╗
🆔 @Discourseees
╚══════.🍃.═
👍 2
خاطرات ناصرالدین شاه
۱۲۸۲ قمری
رفتیم به شهر. صبح زود برخاسته... کل دنیا یخ کرده بود... پای محمدعلیخان را سرما زده بود... چشم پسر بهاءالملک را دیروز برف زده بود امروز به فلاکت میآوردندش. وارد کوچهها که شدیم، چه شهری همه را برف خراب کرده است. توی کوچهها از بس برف هست امکان عبور نیست مگر از راه باریکی. معرکه است همچه برف و سرما دیده نشده است. از دربچه وارد شدیم.... عجب دیوانخانه[ای] برف ساخته است جمیع سروها شکسته، خراب، خم شده. دالان پروزولی یکجا شکسته افتاده خراب، نردهها خراب. کاج بزرگ باغ آبدارخانه که کنج بود از کمر شکسته است.
در بینی که میرفتیم عکاسباشی آمد گفت گربه مرده است. به طوری کسل شدم که به وصف نمیآید. رفتم اطاق خلوت نماز کرده چای خوردم. پسر آقارجب دو سه تا گربه آورد یکی خوب بود نگاه داشتم... شب را در نهایت کسالت و نجاست و کثافت صبح کردیم.
الحمداللهتعالی علی کلحال
╔═.🍃.══════╗
🆔 @Discourseees
╚══════.🍃.═
👍 1
یک مرد رهگذر هداوندی بسیار کثیف، ریش سفید و سیاه، چشمها ترکیب غریبی، آمد بگذرد آوردم پیش صحبت کردیم. میگفت هیچ ندارم نه خانه نه اولاد شب هم جا ندارم بخوابم. یک تومان دادم. کلاه نمد چرک پاره داشت سر معیرالممالک گذاشتم، کلاه معیر را سر او. وقتی کلاه به سرش گذاشتم معقول مردی شد بسیار شبیه به وزیر وظایف حاجی میرزامحمدخان شد.
خاطرات ناصرالدین شاه
╔═.🍃.══════╗
🆔 @Discourseees
╚══════.🍃.═
👍 1
در بین راه به نهارگاه نرسیده شخصی میآمد یک پسر هم داشت. رفتم نزدیک گفتم کیستی گفت سید لواسانی هستم. ریشش هم قرمز بود. کلاه رویه ماهوت زیرپوست هم داشت. یک الاغ هم داشت بار کرده بود. گفتم چه چیز است گفت ماهی است برای شاه از لار گرفتهام میبرم. سید خوبی بود چهار باجاقلو به او دادم.
خاطرات ناصرالدین شاه
╔═.🍃.══════╗
🆔 @Discourseees
╚══════.🍃.═
👍 2