🎼 ܭߊ‌ܦ̇ܘ ܥ‌‌ܭܠܩܘ ܢܚ݅ܫܝ‌ ܝ݆ߺܝ‌ܢܚࡅ࡙ߊ‌ࡅ߭ߊ🎼

وقتی که داشتم برگه های طلاق رو امضا می کردم؛ برگشتم بهش گفتم: انگار این صحنه رو قبلا هم دیده بودم! به این میگن دژاوو!  فکر می کنم این لحظه چند بار واسم اتفاق افتاده، ما از هم جدا میشیم و بعد بدون اینکه ما متوجه بشیم زمان به عقب بر می گرده،  و ما دوباره همدیگر رو می بینیم و بهم علاقه مند میشیم و پس از چند سال باز به مشکل بر می خوریم و از هم جدا میشیم، و بعد دوباره زمان به عقب بر می گرده... فکر می کنم اگه الان هم دوباره به گذشته برگردم باز هم عاشقت بشم، من باور دارم که اشتباه خوبی بود،  چون حس هایی که تجربه کردم و چیزهایی که یاد گرفتم واسم خیلی ارزشمندن. تنها خواسته ای هم که ازت دارم اینه که نذاری بمیرم،  به نظرم آدم ها وقتی از دنیا میرن نمی میرن، فقط واسه یه مدت طولانی نیستن،  وقتی می میرن که فراموش بشن، وقتی می میرن که هیچ حرفی ازشون زده نشه و کسی به یادشون نیفته،  پس فراموشم نکن، این تنها چیزیه که ازت می خوام ... #روزبه_معین »»———❁ 🔱 ❁———««       @cafe_persyana »»———❁ 🔱 ❁———««

شهین و مهین در سربازی ((قسمت دوم)) طنز نقش ها: 🔴شهین ⚫️مهین 🛂فرمانده(آقا) ☠قدرت(آقا) 🛂 این دو خانوم به عنوان دو سرباز نمونه اومدن جلوی صف خب کلاه روی سرتون و بردارید زود.... 🔴ب ب ب ب بخشید قربان میشه یک نفر دیگه بیاد من من من خجالت میکشم ... ⚫جناب این شهین اگه کلاهشو برداره بقیه مریض میشن بیخیال شین... 🛂چی؟؟ نفهمیدم چیشد رو دستور من حرف اووومد؟؟؟ قدررررت ....قدرررررت ..... ☠(باصدای نازک ) جااااانه قدرت ...... 🔴(باتعجب😳) یا حضرت هرکووول این دیگه چیه؟ ⚫(😳با تعجب) آررررره ....اما چرا صدا و تصویرش باهم نمیخونه؟ 🛂سااااکت توجه کنین این ارشد گروهان اسمش قدرته ۱۰ سال اضاف خدمت داره ...مرتکب قتل شده .... 🔴(با ترس)  😱ب ب ب ب بخشید چه قتلی؟!!! 🛂قدرت خودت بگوو.... ☠(باصدای نازک) پنج سال پیش ۲۰ تا از دخترای این گروهانو کباب کردم خوردم.... ⚫ببخشید میگم حالا با برنج میخورید یا بی برنج میخورید... ☠(صدای نازک)  با نون ساندویچی....ها ها ها ها 🛂خااااموش ....کی گفت از جاتون تکون بخورید...از جلوووو نظاااااام ...به فاصله ی یک دست از نفر جلوییی....خانوم سوم از صف سوم با شماااااام به عنوان تنبیه میری دفتر ارشد گروهان (قدرت جان) ظرفاشو میشوری..... شما دوتا سرباز کلاه سرتون و بردارین...سربااااز شهین 🔴 ب ب ب ب بله چشم ....بفرمائید...اینم کله ی کچل.... 🛂آفرین//// نوبت توهه سرباااااز مهین.... ⚫ رضا گامبو خدا لعنتت کنه😭 لعنت به فرانسه که ۲۰۶ طراحی کرد... بفرماااایید اینم کله ی کچل من... ❌دو نقش آقا همزمان بخندن❌ 🛂ههههه ههههه..... ☠(باصدای نازک) ها ها هاهاه ها ها..... 🛂بسه ساکت.... سرباز مهین همین امروز به علت این تتوی روی کله ات میری جلو دستشویی یه آفتابه میزاری کنارت نگهبانی آفتابه میدی....فهمیدی؟؟؟ ⚫️ب ب ب ب بله قررربان اطاعت... 🔴 مهین جونم فدات بشه شهین جونم ....بمیرم این روزا رو نبینم 😭 که دوست عزیزم بره نگهبانی آفتابه بده.... 🛂سرباز شهین ...کی گفت تو دلسوزی کنی؟ همین الان ۲ روز اضافه خدمت میره تو پروندت...قدررررت گروهان و ببر میدون صبحگاه تا من بیاااام... ☠(باصدای نازک) چشم قربان....همه با فرمان من ...یک دو سه...چهار ....یک ....دو سه چهار.... ❌ساعت نگهبانی مهین جلوی دستشویی❌ ⚫خدایاااا....این چه بدبختی بود؟ الان این چیه من باید نگهبانی شو بدم؟؟ ایششش ....لعنت به ویزا ....لعنت به کسی که قانون خدمت زنا رو تصویب کرد.... 🛂بله بله.... نفهمیدم....موقع نگهبانی و توهین به مقااااامااااااات؟؟؟؟؟ همین الان ۴۰۰ تا بشین‌پاشو میری زوووود.... ⚫س س س سلام شما از کجا یهو ظاهر شدین...؟ 😭 بخدا غلط کردم ببخش دیگه فرمانده....نگاه لاغر شدم پوست و استخون شدم توروخدااااا رحم کن....بخدا بخدا دیگه تکرار نمیشه......😭 🛂بسه بسه کافیه........هومممم...همین یکبار و میبخشم اما اگر تکرار کنی خودت میدونی برو آسایشگاه استراحت کن.... ⚫واااای واقعا آخ جون دلم میخواد بغلت کنم.... 🛂خاااااموووووش ....فاصله ۳ متری رعایت بشه تا پشیمون نشدم بسلامت.... ☠(با صدای نازک فریاد بزنین) قررربااااااان قرررررباااااان.... 🛂چیه....؟ چیشده قدرت؟ ☠(نفس نفس بزنید با صدای نازک) قررربان تشریف بیارین آسایشگاه ....سرباز مهین دوسه تا از دخترا رو جمع کرده دارن پشت سرتون غیبت میکنن..... 🛂😡چی گفتی؟؟؟؟؟؟؟ 😄پایان قسمت دوم😄 #مصطفی_ساروی »»———❁ 🔱 ❁———««       @cafe_persyana »»———❁ 🔱 ❁———««

شهین و مهین در سربازی ((قسمت اول)) طنز نقش ها : 🔴شهین ⚫مهین  🛂فرمانده(آقا) 🔴میگم مهین جونم با این قانون جدید مجبوریم بریم سربازی چاره ایی نیست ... ⚫غصه نخور عزیزم چیکار کنیم نصف بچه های دانشگاه همه رفتن ماهم باید بریم... 🔴پس حداقل بیا دفترچه خدمت سربازی و باهم پست کنیم که یکجا بیفتیم.. ⚫️میگم فقط مرز زاهدان نیفتیم اونجا خطریه جنگه... 🔴نگران نباش عزیزم آشنا دارم درست میکنم میفتیم تهران ❌چند روز بعد .... آمدن جواب اعزام❌ ⚫شهین....وااای 😭 🔴جووونم مهین بدبخت شدیم آموزشی افتادیم زاهدان ⚫شهین مگه نگفتی درست میکنم تهران بیفتیم؟ 🔴مسئولش دوست پسر قبلیم بود لج کرد انداخت زاهدان مارو ⚫کدوم دوست پسرت؟ 🔴رضا گامبو...دیگه ۲۰۶ گوجه ایی داشت ⚫خاک بر سرت کنن شهین ....الهی رضا گامبو با ۲۰۶ بره زیر تریلی بشه رب گوجه فرنگی... 🔴میگم حالا وسایل چی برداریم ؟ ⚫وسایلو ول کن باید کچل کنیم تازه...😭 🔴چی...؟ من کچل نمیکنم این داستانا چیه؟ اصلا خدمت نمیرم.... ⚫مجبوریم 😭 من تازه دکولوره کرده بودم واسه رفتن اونور آب ولی بخاطر ویزا باید خدمت بریم حتما ....کچلی اجتناب ناپذیره 🔴خب من رو کلم اسم رضا گامبو رو تتو کردم دوست ندارم کسی ببینه....😭 ⚫ای خاک برسرت کنن شهین ...خاااک ❌روز اعزام به آموزشی❌ ⚫شهین ...چقد ضایع شدی 😂😂 تتو رضا گامبو رو ...😁😁 چقدم بزرگ زدی ... اوا خاک عالم😂😂 🔴نخند مهین ...نخند....😭 تو آموزشی مسخرم میکنن میدونم ... ⚫ولش کن وسایل چی گرفتی حالا... 🔴من ..شامپو...لاک...کرم ضد چروک...کرم لایه بردار...مداد چشم....رژ لب...ناخن مصنوعی و سشوار ⚫سشوار چرا ما که کچل کردیم😂 🔴وای نگو به یادم نیارررر😭 ❌پادگان مرزی زاهدان❌ 🛂خب ..خب ...خب توی مدرسه که یادتونه چجوری بود ...همه گوش کنن از جلووو نظااااااااام....خبرررررر داررررررر... دوتا خانوم صف جلویی مگه نمیگم خبردار؟ یعنی تکون نخورین... 🔴(باصدای آهسته) وااای مهین منظورش مائیم تکون نخورررر .... ⚫(باصدای آهسته) چقدر عصبانیه فک کنم خانومش بهش صبحانه نداده ...هیسسسس.... 🛂ساااااکت....حرف نباشه اینجا دیگه مجلس زنونه نیست اینجا پادگانه....شما ۶۰ تا دختر اومدین آموزش ببینین ...اول کلاه سرتون و بردارین بازدید کوتاهی موی سره..... ⚫(باصدای آهسته و هیجان)وااای شهین بدبخت شدی.... 🔴(باصدای آهسته و بغض) وای مهین یه کاری کن... 🛂آهااای شما دو نفر ...بیایین جلو ...مگه نگفتم حرف نباشه ...از همین دو نفر شروع میکنیم.... 😄پایان قسمت اول😄                          #مصطفی_ساروی »»———❁ 🔱 ❁———««       @cafe_persyana »»———❁ 🔱 ❁———««

❤️چون خواب ناز بود که باز از سرم گذشت نامهربان من که به ناز از برم گذشت 💙چون ابر نو بهـار بگریم درین چمن از حسرت گلی که ز چشم ترم گذشت ❤️منظور من که منظره افروز عالمی ست چون برق خنده‌ای زد و از منظرم گذشت 💙آخر به عزم پرسش پروانه شمع بزم آمد ولی چو باد به خاکسترم گذشت ❤️دریای لطف بودی و من مانده با سراب دل آنگهت شناخت که آب از سرم گذشت 💙منّت کش خیال تواَم کز سر کَرم همخوابه‌ی شبم شد و بر بسترم گذشت ❤️جان پرورست لطف تو ای اشک ژاله، لیک دیر آمدی و کار گل پرپرم گذشت 💙خوناب درد گشت و ز چشمم فرو چکید هر آرزو که از دل خوش باورم گذشت ❤️صدچشمه اشک غم شد و صدباغ لاله داغ هر دم که خاطرات تو از خاطرم گذشت 💙خوش سایه روشنی است تماشای یار را این دود آه و شعله که بر دفترم گذشت ❤️خانم 💙آقا #هوشنگ_ابتهاج »»———❁ 🔱 ❁———««       @cafe_persyana »»———❁ 🔱 ❁———««

من یار تو بودم ولی ؛ تو یار فرد دیگری ماه شبش بودی و من یک ادم بی مشتری بی تو مهتاب شبی؛ اصلا ولش کن بی خیال در نقش دلبر آمدی؛ قلبم را بردی سرسری لجبازم و یک دنده ترین عاشق شهرم گفته بودم، به تو می آید؛ رنگ سبز روسری گفتم بهارم میشود ؛چون یار؛یاور میشود تا به خود آمده ام؛ دیدم که اصلا بازیگری کاش میشد؛ تا خودم را؛ ناگهان راحت کنم دیدم در انگشت چپت؛  یک حلقه ی انگشتری تکیه گاهی هم ؛ ندارم بعد از این ها دلبرم شاید کنارش ؛بیشتر از قیامت ؛خوشحالتری مدتی هست نمی آید ؛ به این خانه کسی رنگ بوی زندگیم؛ بعد تو؛ شده خاکستری #بداهه ✍ #امیر_قیامت »»———❁ 🔱 ❁———««       @cafe_persyana »»———❁ 🔱 ❁———««

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🎼 ܭߊ‌ܦ̇ܘ ܥ‌‌ܭܠܩܘ ܢܚ݅ܫܝ‌ ܝ݆ߺܝ‌ܢܚࡅ࡙ߊ‌ࡅ߭ߊ🎼 📝به قلم:#🦋 🎙گوینده:#علی_خردمند سنین عشقینده جانیم چیخسادا پِشمان اولماز... #صدای_ماندگار #آنچه_شما_خوانده_اید »»———❁ 🔱 ❁———««       @cafe_persyana »»———❁ 🔱 ❁———««

والایار 💜💜 بازی 😔😔😔

دکلمه🎤 دلتنگ که باشی هیچی برات مهم نیست گاهی وقتها آدم ادای رفتن در میاره‌. میخواد بزاره بره‌. اما فقط خودت میدونی که چقدر تنهایی. چقدر دلشکسته هستی‌. فقط خودت میدونی که چقدر روحت خسته است‌.. یه نگاه به چمدونت میکنی‌. که چقدر خالیه و نای رفتن نداری‌. دلتنگیات رو زیر بغلت میزاری. و تو تنهایی خودت فقط زجه میزنی‌. دلت قصد کندن داره که فقط بری و بری. اما هر چی نگاه میکنی‌ جز چمدونی که فقط کلی درد ریختی توش هیچی نیست. ادای رفتن در میاری.بلکه دستی از آستین در بیاد‌. و دو دستی بازوت رو بچسبه. اما هیچکس نیست. چشات پر از اشک اما خالی نمیشی‌. دوس داری یکی باشه فقط. فقط تمام حرفهات رو بشنوه‌. با چشمات زل میزنی به آلبوم خاطراتت که فقط توی قاب گوشیت‌ جمع شدن. دلت میخواد داد بزنی‌. و تو چقدر به گوش شنوا محتاجی. اما هر چی نگاه میکنی‌ کسی نیست گاهی ادای رفتنی ها رو در میاری فقط میخوای بری‌. بری اونم از کنار کسایی که درکت نمیکنن. چون کسی خواهان موندنت نیست‌. چون کسی نیست. امان از وقتی که کسی نباشه. الا چمدون خالی و پای بی اراده و دل جامونده آخه کجا میشه رفت. کجا بری که درکت کنن. میدونی چقدر بده شبانه روزت بشه نوشتن. اونم واسه کسی که نیست . کسی که نمیخونه. باور کنین آدم از یه جا به بعد کنار میکشه، اهلی خودش میشه‌.، مگه یه آدم چقدر میتونه مهربون باشه، و تو هی سیلی بزنی به احساست خودت. چقدر بده خودت قانع کنی‌. ولی این قلب لعنتی فقط دلبر میخواد‌. دلتنگی یعنی فاصله ی کسی که عاشقش هستی و با هیچ بهونه ای پر نمیشه. دلتنگی یعنی تمام نوشته هات یه مخاطب داشته باشن همه بخونن بجز خودش من این روزا از لحاظ روحی نیاز دارم: نیاز دارم به دل کندن و رفتن، اونم با یه یادداشت چسبیده به در یخچال: دنبالم نگردین قول میدم حالم که بهتر شد برگردم پیشتون. باور کنین این ادای رفتن نیست. این خوده رفتنه. من دیگه خسته ام خسته فقط میخوام برم قول میدم قول میدم حالم که بهتر شد برگردم پیشتون اینبار از عشق بنویسم و استاد #راحم_تبریزی چه زیبا گفت چون کتاب کهنه هستم ... اندرون گنجه ای ، اول و آخر ، ز دلبر گفته ام ... یادش بخیر ،، رفتی و کنار بی کسی هام نموندی ولی همچنان هروز با قلب زخمی مینویسم برات که دوستت دارم و تو هیچ وقت نخوندی. #مهــدی_محمـــودی »»———❁ 🔱 ❁———««       @cafe_persyana »»———❁ 🔱 ❁———««

🎤  دکلمه ای جان جانانم بانوی من بیا و مرا بخوان به بوسه عشق با زیباترین نجوای عاشقانه مرا بخوان. دوستت دارم هایت را با عطر خواستن بپاش بر حریر تنم تا ساقه های تنم رشد کند و پیچک وار بر ریشه وجودت رخنه کند. امشب میان پیچک وحشی تنهائیم میخواهم تکه ای از قلبم را برداشته و به دورترین سرزمین بروم و با آیینه ها سخن بگویم که همه حروف الفبا را به خاطر تو از نو میخوانم و مینویسم. و همه ثانیه ها را از نو زندگی میکنم اما بانوی من رفتنت آتشی به جانم زد که سالهاست میسوزم و خاکسترم‌. تو با من چه کرده ایی جانا که نگاهم بر هر گوشه ای از این جهان هر چه می‌بیند همه اش نقش تورا به یادم می آورد. تو هیچ وقت نفهمیدی که من می خواستم نهایت عشق را در تو بجویم در هوایِ تو و در آغوشِ تو و شاید هم همین جا در قلبِ تو. دوستت دارم نه آنچنان زیاد که بسوزانمت نه آنچنان که پیدا نباشد من دوستت دارم آرام، و آهسته.. اما فراوان ای یار دورِ از من ای دوست داشتنی من. این خط خطی‌هایم را‌ بخوان و بدان که دلگیرم آنجایی که تو هستی ، غروب نم نم میرسد. اما اینجاخورشید به یکباره غروب می‌کند و دلبرانه هات چه زیبا به آغوش غروب میرود. ماه هم کم کم آسمان را بغل میکند. ولی تو هیچ کجا نیستی جز در اندیشه من. امشب می‌بویم گیسوانت را تا فرشته ها حسادت کنند. شانه میزنم موهایت را تا حوری ها سرک بکشند از بهشت برای تماشایت بیایند تا نجوای شعرم همه را به رقص در بیاورد و باز هم میگویم برای تو تا کلمات مست شوند بمیرند. بانوی زیبای من چشمهای تو بکرترین جنگل دنیاست و من عاشق ترین جنگلبان نگاه تو شده ام. مرا با چشمانت بخوان فقط میخواهم از تلالو نگاهت مجنون ترین درخت دنیا را به تصویر بکشم. #مهــدی_محمـــودی »»———❁ 🔱 ❁———««       @cafe_persyana »»———❁ 🔱 ❁———««