Chaosmotics | کائوسموتیکس
🔊درسگفتارهای فلسفه معاصر | سروش سیدی ◇Researcher at the New Centre for Research and Practice
Більше1 909
Підписники
+424 години
+267 днів
+13130 днів
- Підписники
- Перегляди допису
- ER - коефіцієнт залучення
Триває завантаження даних...
Приріст підписників
Триває завантаження даних...
نگاهی انتقادی به اندیشهی ایرانشهری سید جواد طباطبایی
سروش سیدی
@chaosmotics
نگاهی_به_اندیشه_جواد_طباطبایی_سروش_سیدی.m4a175.32 MB
👍 20
Eleni Karaindrou, Closed Roads
@chaosmotics
Concert In Athens CD 1 TRACK 3 (320).mp312.99 MB
👍 16
این تصور در بن ذهن خیلیها جای گرفته که بدون دولت زیستن و اندیشیدن و عمل ممکن نیست. این همان منفیتی است که در بطن زبان نهفته است. بازنمایی یعنی تندادن به اینکه بخشی از توان ما هرگز قابلبیان نیست. این تقابل بیان و بازنمایی است که اهمیت دارد. بیان ضد بازنمایی است. آنچه بیان میشود، برخلاف آنچه بازنمایی میشود، قدرتی است که اساسا قابلسلب یا تفویض نیست. مهمترین ادای سهم فیلسوفانی چون اسپینوزا، مارکس و نیچه ارائه مفهومی از قدرت است که سلب آن ممکن نیست. تصور بازنمایی سیاست و زندگی را به نوعی رنج یا باری بر دوش تبدیل میکند، چیزی که باید برایش کفاره داد. در نتیجه نهادهای سیاسی (جامعه مدنی، دولت، حزب، انتخابات، ...) همه برای سوژهای که بازنمایی میشود، جایگزین نهادهای اعترافی ماقبلمدرن شدهاند. سیاست به عرصهی مراقبت و تنبیه فروکاسته میشود. دولت انضباطی مدرن همواره دولتی تنبیهگر است (بدهی، چنان که نیچه گفته بود، شکل عام این تنبیه است). درون معماری انضباطی-تنبیهی جامعه مدرن، تضادها اغلب رونوشت یکدیگرند. شکلهای مختلف مشارکت یا عدممشارکت در آنچه "سیاست" نام گرفته همه بدیلهای شکلهای فعلی تنبیه و مجازات هستند. روی دیگر سکه این آکندگی تنبیهی، وجدان معذب و نوستالژی گذشته است: در این آرزومندی نیز همچون مجازات همواره با جدایی بدن از آنچه میتواند کرد روبرو هستیم، با تفویض و تنبیه. شیفتگی مدرن به تنبیه و کنترل و انضباط که تبدیل به امری رایج شده، یک فضای سادومازوخیستی بیپایان بنا میکند. ما هرگز گویی به سرحد نقد دولت به مثابه یک شکل (state-form) نمیرسیم. آنچه به خصوص اندیشههای لیبرال و دستراستی درکی از آن ندارند نقد بنیادینی است که اندیشهی رادیکال، نه به فلان شکل دولت، بلکه به خود دولت به مثابه یک فرم یا شکل وارد میکند. دولت بازماندهای از دوران پیشامدرن است. این ایدهای است که از نیچه و وبر و مارکس تا فوکو و هایدگر و دلوز بر آن تاکید دارند: تلاش برای تخیل و ساختن یک حیات جدید همواره با موانعی برخورد میکند که دولت ماتریس انتزاعی آنها را تشکیل میدهد. نقد بنیادین فرهنگ بشری، نزد این متفکران، نقد شکل حیاتی است که در تاریخ انسان استیلا داشته. هسته اصلی این نقد این بود که فرهنگ هرگز چیزی نبوده جز ابزارهای مختلفی برای کنترل و تنبیه و منضبطکردن افراد. به همین سبب است که تاریخ یا تبار این فرهنگ را تنها از روی هیروگلیفهای زخم بر بدنهای رام سوژهها میتوان نگاشت. در دوران مدرن، به استثنای متفکرانی چون اسپینوزا، تصور غالب این است که دوران بردگی به پایان رسیده و روشنگری ما را به موجوداتی مختار بدل کرده است، موجوداتی که دیگر تابع نیستند. اما مدرنیته هرگز پدیدهای یکپارچه و معطوف به اختیار و آزادی نبوده است، برعکس، آن میزان آزادی حاصلشده ناشی از مقاومت در برابر روندهای انقیاد بوده است. نقد این متفکران بر مدرنیته، برخلاف تصورات سطحی رایج، زیرسوالبردن دستاوردهای مدرنیته نیست بلکه اتفاقا تحقق تام آنهاست رها از منطق پیشامدرنی که در پس مفاهیمی مثل لیبرالیسم و دموکراسی و دولت خود را پنهان میکند. رهایی مدنظر مدرنیته، آرزویی که در سر داشت، در عمل نقابی شد بر شکلهای مختلف مقاومت در برابر مدرنیته، یعنی بازتولید شکلهای انقیاد به صور مختلف با ابزارهای جدید. دولت مدرن چیزی نیست جز مگاماشینی که تمام این ابزارها را سازمان میدهد تا یک فرایند تنبیهی سراسری را برسازد. به همین سبب است که دولت مدرن نه با قهر، بلکه با تبدیل سوژهها به همدستان خود تحقق یافت. این همه زمانی ممکن شد که حیات با انضباط، سود و مجازات گره خورد، با کنترل آشوب و با وحشت از بازگشت چیزی به نام وضع طبیعی. دولت مدرن در ریشههایش با مفهومی از زیستن گره خورد که آن را به عامترین معنای کلمه به فرمانبری فرومیکاست. تاکید بر نقد state-form یا دولت به مثابه شکل تاکید بر این است که دولت مدرن، علیرغم تفاوتهای ظاهری مصادیق، هرگز چیزی جز بازیافت همان مکانیسمهای تنبیهی ماقبلمدرن و تجهیز آنها با تکنولوژیهای متفاوت و کارآمدتر نبوده است. (این نزاعی است به قدمت تاریخ، بین دو شکل کلی زیستن، شکل کوچگر و شکل ساکن، شکل آفریننده و شکل فرمانبر، سیلان و سکون). مهمترین شکل این تنبیه چیزی نیست جز تفویض قدرت برسازنده. پارادوکس اینجاست که آنچه با هیاهوی بسیار همچون دستاوردی مدرن تبلیغ میشود چیزی نیست جز محولکردن قدرت تنبیه و کنترل افراد به خودشان، که حالا تبدیل به چیزی به نام سوژه یا شهروند شدهاند. فقدان تخیل و ناتوانی در تجسم صور بیسابقه و آزاد زیستن خود را در قالب جدلهای بیپایانی نشان میدهد که دو سوی آن همواره از منطق واحدی پیروی میکنند، منطق کنترل و انضباط.×
@chaosmotics
👍 36
Фото недоступнеДивитись в Telegram
" از دل ظلمت غیرقابلتصور فراسوی درخشش جزامی آن شعلهی سرد، از دل فرسنگها فرسنگ ژرفنای دوزخی که در آن رودهای نفت به شکلی غریب میغلتید، فوجی از موجودات بالدار مرکب رام و دستآموز بیصدا و بدون اینکه توجهی جلب کنند، با ضرباهنگی منظم در پرواز بودند، چنان که هیچ چشم سالمی نمیتوانست هرگز آنها را کاملا درک کند و هیچ مغز سالمی هرگز نمیتوانست کاملا به یادشان آرد. نه کلاغ بودند نه موش کور نه شاهین نه مورچه نه خفاشان خونآشام و نه انسانهای تجزیهشده، بلکه چیزی که نمیتوانم و نمیبایست به یاد آورم. به سستی به پیش میغلتیدند، نیمی با پاهای تارعنکبوتی و نیمی با بالهایی غشایی، و چون به فوج انبوه شرکتکنندگان در مراسم رسیدند، این هیاکل رداپوش آنها را گرفته بر ایشان سوار شدند، و یکبهیک در امتداد رود ظلمت به پیش راندند، به درون مغاکها و سردابههای وحشت که در آن چشمههای زهر به آبشارهای مخفی هولناک میریخت".
اچ. پی. لاوکرفت، مناسک
@chaosmotics
👍 20
01:02
Відео недоступнеДивитись в Telegram
Scene from The Tragedy of Macbeth (2021), Joel Coen
@chaosmotics
4.81 MB
👍 10
Фото недоступнеДивитись в Telegram
Land and his leftist children drawing numograms, 2016, Bridgeport
@chaosmotics
👍 21
Rachmaninoff, Preludes in C-sharp minor
@chaosmotics
Rachmaninoff-Prelude-in-C-Sharp-Minor-Op.-3-No.-2_63399883.mp33.54 MB
👍 14
Repost from تعمّق - فلسفه، علم و تاریخ
ساد و آشکارگیِ معنای سیاسیِ جنسیت و حیات فیزیولوژیکی
سادومازوخیسم دقیقاً آن تکنیک جنسیتیای است که به موجب آن حیات برهنۀ شریک جنسی آشکار میشود. نهتنها ساد آگاهانه [میل جنسی] را به قدرت حاکم تشبیه میکند (او مینویسد: «هیچ مردی نیست که در هنگام نعوظ نخواهد حاکمی مستبد باشد»)، بلکه همچنین در اینجا تقارنی مییابیم بین هومو ساکر و حاکم، در همدستیای که مازوخیست را به سادیست پیوند میزند، قربانی را به سلّاخ.
مدرن بودن ساد به این سبب نیست که او تقدم غیرسیاسی جنسیت را در عصر غیرسیاسی ما پیشبینی کرده بود. برعکس، ساد بهشدت معاصر ماست زیرا به شکلی بیبدیل معنای مطلقاً سیاسی (یعنی «زیستسیاسی») جنسیت و حیات فیزیولوژیکی را برملا کرده است. خصلت توتالیتر سازماندهی حیات در قلعۀ سیلینگ ــ با مقررات ریز و دقیقش که هیچ جنبهای از حیات فیزیولوژیکی را به حال خود رها نمیکنند، حتی کارکرد هاضمه، که به شکلی وسواسی رمزگذاری و عمومی میشود ــهمچون اردوگاههای مرگ در عصر ماــ ریشه در این واقعیت دارد که آنچه اینجا برای نخستین بار مطرح میشود عبارت است از سازماندهی بهنجار و جمعی (و در نتیجه سیاسی) حیات انسانی منحصراً بر پایۀ حیات برهنه.
﹏﹏✎ #جورجو_آگامبن
در «هوموساکر؛ قدرت حاکم و حیات برهنه»
ترجمه: #سیدمحمدجواد_سیدی
#مارکی_دوساد، #سادومازوخیسم، #جنسیت، #سیاست
Taamoq | تَعَمُّق
👍 13
Оберіть інший тариф
На вашому тарифі доступна аналітика тільки для 5 каналів. Щоб отримати більше — оберіть інший тариф.