1 151
Підписники
+124 години
Немає даних7 днів
+930 днів
- Підписники
- Перегляди допису
- ER - коефіцієнт залучення
Триває завантаження даних...
Приріст підписників
Триває завантаження даних...
Repost from مجلّه سياستنامه
🖊 اندیشه سیاسی ایران باستان در آیینه شاهی مسکویه رازی
📚 کشورداری ایرانی
📥 روح اله اسلامی
🖇ایرانیان دارای سبک خاصی از اندیشه سیاسی هستند که از روزگار باستان تاکنون تداوم داشته است. اندیشه سیاسی در ایران نخبه گرا، محافظه کار است و در آن شاخص های دادگری، همزادی دین و دولت و آداب حکمرانی واقع گرا قابل ردیابی است. در این نوشتار قصد داریم آداب سیاست ایرانی را از منظر مسکویه رازی بررسی کنیم. مسکویه رازی 320 تا 420 هجری قمری در اوج قدرت حکمرانان محلی ایران همچون آل بویه در زمان خلافت عباسی زندگی میکرد. او به منابع ایرانی دسترسی داشته است و روایت گری است که سعی بسیار انجام داده است تا سیاست از منظر ایرانیان را تداوم بخشد.
🖇ابن مسکویه همچون ابن مقفع، ثعالبی، طبری، ابن سینا مبانی، شاخص ها و فنون حکمرانی ایرانیان را در تفسیرهای تاریخی و فلسفی خویش جای میدهد تا نام ایران به رغم شکست های نظامی و اقتصادی باقی ماند. آل بویه به عنوان حکمرانان شیعی قدرتمند در غرب ایران قدرتی فراتر از خلافت عباسی داشتند و تقریبا در صد سال باشکوه تمدن اسلامی از اندیشمندان و صاحبان خرد حمایت میکردند. در همین زمان ابن سینا، بیرونی، خوارزمی و اخوان الصفا در حال تولید نظام های اندیشه گانی بودند.
🖇مسکویه با توجه به ریاست کتابخانه، تدریس و مشاوره و هفت سال وزارت ابن عمید منابع زیادی در اختیار داشت و مخازن دانش به روی او باز بود. او زبان فارسی باستان را میدانست و راه ابن مقفع را ادامه داد به نحوی که توانست تربیت سیاسی ایرانیان را با ترجمه و تفسیر اندرزنامه های ایران باستان به جهان اسلام منتقل کند. مسکویه در کتاب تجارب الامم سعی کرده است حافظه تاریخی ایرانیان را زنده گرداند و در جاویدان خرد به این ظاهر تاریخی، پوشش و محتوای ایرانی بخشیده است. آداب فرس در این رساله آمده است که عبارت است از اندرزهای آذرباد، پندهای بزرگمهر به کسری، سخنان انوشیروان، حکمت هایی از بهمن پسر اسفندیار، عادت سیاسی حکمرانان ایرانشهر، وصیت ملوک پارس همچون جمشید و هرمز.
🖇مسکویه همانند همه اندرزنامه های ایرانی اعتقاد دارد که سیاست ظاهر است و بر جان انسان ها سلطه امکان پذیر نیست. دو مقصود از این عبارت حاصل است اول اینکه حکومت آگاه باشد علت اطاعت مردم ترس است و دوم اینکه بر نیت ها و ذهن مردم حکمرانی کردن ناممکن است. در وصیت بزرگمهر به کسری آمده است: « و بدان به درستی که حکومت و سلطنت ملوک دنیا نیست به جز بر بدنها و ظاهر امور کسانیکه آن ملوک بر ایشان حکومت و مالکیت دارند و اما بر باطن و نیت های رعیت و آنچه غایب است از نظر ایشان از امور رعیت، هیچ راهی نیست ملوک را برآنچه غایب است از نظر ایشان زیرا که آن در غیب است و پنهان و پوشیده است از ملوک و غیر ملوک. بنابراین سزاوار نیست مر ملوک را گرفت کنند بر رعیت جز بر آنچه ظاهر و آشکار است برایشان از حال رعیت، می¬باید گمان و ظن را درباره ایشان ترک کنند و به مجرد ظن و گمان بر ایشان گرفت نکنند زیرا که ظن و تخمین به تهمت کشد و تهمت به بلاها دعوت میکند.
🖇مسکویه در تداوم اندرزنامه نویسی های ایرانی اعتقاد دارد که حکومت و مردم بر یکدیگر حقی دارند. جمشید میگوید «شهریار را بر مردم حقی است و مردم را بر وی حقی. حق شهریار بر مردم آن است که از او فرمان برند و با او یکرنگ باشند و با دشمنانش بجنگند. حق مردم بر شهریار آنکه روزی شان به هنگام دهد چه مردم را پشتوانه ای و سودایی جز او نباشد. حق مردم بر شهریار آن است که در کارشان نیک بنگرد، با ایشان مهر ورزد، بیش از توان بارشان نکند.
🔹متن کامل این مقاله را میتوانید در شماره هفتم سیاستنامه مطالعه کنید.
🦉@goftemaann
Repost from مجلّه سياستنامه
🖊 دیباچهای درباره شارل موراس
📚 ستارۀ آسمان محافظهکاری اروپا
📥 مهدی تدینی
🖇شارل موراس، ادیب، متفکر و سیاستمدار فرانسوی (1868ـ1952)، یکی از ستارههای درخشان آسمان محافظهکاری اروپا بود. بسیاری از اندیشههای محافظهکارانهای که در یک صد سال اخیر مطرح شده است، نخستین صورتبندی خود را در اندیشههای شارل موراس یافته بودند. در این شمارۀ سیاستنامه با فراز و فرود این متفکر محافظهکار فرانسوی آشنا خواهیم شد.
🖇نولته در کتاب «فاشیسم در دوران آن»، که کتاب اصلی او در حوزۀ فاشیسمپژوهی است، سه جنبش فاشیستی مهم را بررسی میکند: «آکسیون فرانسز»، جنبش فاشیستی فرانسه، «فاشیسم» ایتالیا و «ناسیونالسوسیالیسم» آلمان. نولته در قالب آنچه پدیدارشناسی فاشیسم مینامد، این سه جنبش را به عنوان سه شکل پدیدارشدۀ فاشیسم در کنار یکدیگر قرار میدهد تا از تلفیق این سه، پُرترهای تا حد امکان کامل از فاشیسم ـ فاشیسم به عنوان پدیدهای عام ـ ترسیم کند. او آکسیون فرانسز را «فاشیسم آغازین»، فاشیسم ایتالیا را «فاشیسم عادی» (نورمال) و ناسیونالسوسیالیسم را «فاشیسم رایکال» نامگذاری میکند.
🖇در تمایزی ساده میتوان گفت: در آکسیون فرانسز تئوری سترگ و پراکسیس ضعیف، در فاشیسم ایتالیا پراکسیس سترگ و تئوری ضعیف و در ناسیونالسوسیالیسم تئوری و پراکسیس پابهپای هم سترگ بودند. آکسیون فرانسز، جنبشی که شارل موراس نه بنیانگذار آن، اما پدر معنوی و شخصیت کلیدیاش بود، از این جهت بسیار مهم است که اوج اندیشهورزی فاشیستی را نشان میدهد.
🖇البته این بدان معنا نیست که هر آنچه در آکسیون فرانسز آمده است، فاشیسم ناب است. این گونه نیست، زیرا آکسیون فرانسز پیوندهای محافظهکارانۀ خود را تا حد زیادی حفظ کرده بود و به همین دلیل به بسیاری از ویژگیهای چپگرایانهای که در فاشیسمهای بعدی ظهور کرد چندان تن نداد. از این رو، نمیتوان آکسیون فرانسز را برترین نمونۀ فاشیسم در نظر گرفت، اما میتوان آن را نمونهای از جنبشی فاشیستی دید که «اندیشه» در آن حرف اول را میزد و نظام نظری آن انسجام و صیقلخوردگی خیرهکنندهای داشت.
🖇برای آشنایی با آکسیون فرانسز باید به شارل موراس پرداخت. موراس خاستگاهی محافظهکارـکاتولیک داشت. شنواییاش را در نوجوانی از دست داد و چندی بعد ایمان مذهبیاش را هم کنار گذاشت. ادبیات، فلسفه و سیاست سه دلمشغولی اصلی او بود. در این میان برای او سیاست در کانون باقی ماند و ادبیات و فلسفه به ابزارهایی برای درک، تبیین و تبلیغ اندیشۀ سیاسیاش بدل شد. موراسِ هوشمند فراگرفت که صنایع ادبی را به ابزاری برای تبیین سیاسی ـ البته طبعاً ابزاری ناروا ـ تبدیل کند.
🖇او دیگر استدلال به معنای منطقیاش انجام نمیداد، بلکه تمثیل میآورد، تشبیه میکرد، استعارهسازی میکرد و با ترفندهای ادبی و تراشیدنِ نوعی زیباییشناسیِ اسطورهپردازانۀ سیاسی مخاطبانش را «مجاب نمیکرد»، بلکه «سحر میکرد». موراس نه از «کشور» فرانسه، بلکه از «ایزدبانوی فرانسه» سخن میگوید؛ این ایزدبانو نماد و مطلقِ زیبایی است. اما به گمام او، این زیبایی از هر سو در معرض کینتوزی بدخواهان و تبربهدستانی بود که روزبهروز خُردهای از پیکر این ایزدبانو را تخریب میکردند و چیزی نمانده بود ایزدبانوی فرانسه به طور کامل فرو ریزد. در نظر موراس، یکی قاتلان اصلیِ این ایزدبانو، دموکراسی بود.
🔹متن کامل این مقاله را میتوانید در شماره هفتم سیاستنامه مطالعه کنید.
🦉@goftemaann
Repost from مجلّه سياستنامه
🖊 چگونه فروغی کوششهایی برای کار به سیاق حرفهای به عمل آورد ؟
📚 پنج حرفه فروغی
📥 مقصود فراستخواه
🖇حرفه، کمبود بزرگ تاریخی ایران است. حرفه در ایران همواره ضعیف مانده و نیاز به تقویت داشته است و هنوز هم این ضعف به قوت خود باقی است. بدون حرفه و حرفهگری، نمیتوان جامعهای مستقل و پویا داشت. فروغی کوششهایی برای کار به سیاق حرفهای به عمل آورد. اگر بخواهیم حوزههای کنش حرفهای فروغی را دستهبندی کنیم، شاید پنج خوشة حرفهای بارزتر است.
🖇اولین خوشه، حرفۀ ژورنالیسم است که در نخستین نشریه غیردولتی ایران یعنی «تربیت» میبینیم. نشریهای که فروغی پدر در عهد مظفری به وجود آورد و فروغی پسر نیز به او پیوست و در آن تا سال پیروزی مشروطه قلم زدند. محمدعلی فروغی در مکتب پدر تربیت یافت و نویسندۀ پای ثابت و مدیر مجله تربیت شد. از این طریق فروغیها از مروّجان مشروطیت در اواخر دوره قاجار و پیش از پیروزی این قیام بودند.
🖇دومین خوشه، حرفۀ آموزش و یادگیری آکادمیک است. پدر از استادان دارالفنون و خود از دانشآموختگان و سپس مدرسان آن بود و در مدارس ادب و علمیه درس میداد؛ بزرگانی مثل فروزانفر از محضرش بهره گرفتهاند. اوج این نقش را در استادی و مدیریت مدرسه سیاسی میبینیم. فروغی در دارالفنون تاریخ و علم سیاست درس داد و در مدرسه سیاسی نیز تاریخ و حقوق بینالملل. طولی نکشید که معاون پدرش در مدرسة سیاسی شد و بعد از او ریاست مدرسه را برعهده گرفت.
🖇سومین خوشه، حرفۀ مترجمی و نویسندگی است. کنش حرفهای علمی در فروغی از دورۀ جوانی آغاز شد؛ وقتی که از طریق پدر وارد دارالترجمه وزارت انطباعات شد و متون تاریخی را از زبان فرانسه و انگلیسی به فارسی برگردانید. بعدها که وارد مدرسه سیاسی شد، از فعالترین اعضای هیأت علمی و از جمله مدیران آن در ترجمه و تدوین متون درسی بود. در چند حوزه: 1. تاریخ ایران 2. علوم پایه؛ کتابی با عنوان «چرا؟ به این جهت» که کتاب درسی فرانسوی بود و قبلاً بخشی از آن را میرزا کاظم به فارسی برگردانیده بود. فروغیِ پسر، ترجمه را تکمیل، و فروغیِ پدر آن را ویرایش کرد. 3. اقتصاد سیاسی.
🖇چهارمین خوشه، حرفۀ سیاستورزی بود. سیاست یک حرفه است و نه تفنن. نظام هنجارینی میخواهد. نخستین تجربههای کار سیاسی حرفهای فروغی در چهار دوره میبینیم: یک) آستانة مشروطه که همراهی با پدر داشت در فعالیتهای انجمنی و کمیتههای انقلابی. فروغی پدر عضو انجمن میکده در خیابان قزوین همراه با کسانی چون میرزا سلیمان میکده، دولتآبادی، رشدیه، اسدالله خرقانی، حاجی سیاح و صور اسرافیل بود. دو) اوایل پیروزی مشروطه به صورت عضویت در جامعه آدمیت به رهبری عباسقلیخان آدمیت که مشی لیبرالی محافظهکار را دنبال میکرد و دیگر اعضای آن کسانی مثل مصدق وکمالالملک و سیدنصرالله تقوی بودند. سه) پایهگذاری لژ فراماسونری در خانة ظهیرالدوله با رویکرد مقاومت در برابر استبداد صغیر و جلب حمایت رؤسای ایلها برای دفاع از مشروطه. چهار) یک تجربه درخشان دیگر از سیاستورزی فروغی با مضمون عمیق فرهنگی، آموزشی و اجتماعی و ادبی را در تاسیس «شرکت فرهنگ» از سالهای نخست بعد از مشروطه یعنی اواخر دهة 1280 میبینیم.
🖇پنجمین خوشه، کارگزاری حرفهای در دولت بود. فروغی عمدۀ حیات سیاسی خود را خصوصاً طی نیمه دوم عمرش به جای تشکیلات حزبی بیرون دولت، از طریق ورود به دولت و با کارگزاری حرفهای در دولت دنبال کرد. کارگزاری شاید سختترین و خطرخیزترین خوشه حرفهای بود که فروغی خود را با آن موج بلا زد. با رضاخان قبل از رسیدن به سلطنت در کابینههای مستوفی و مشیرالدوله آشنا شد. نرمخویی و اعتدال فروغی کنار دانش و ادب و حرفهگریِ وسیعش کافی بود که رضاخان اقتدارگرا ضمن اینکه به کارگزاری چون او احساس نیاز کند، از جانباش تهدیدی نیز متوجه خود نبیند. فروغی نیز مثل بسیاری دیگر از روشنفکران، صفت آمرانۀ رضاخان را که اکنون دیگر از او حضرت اشرف نیز یاد میشد، برای امنیت، نظم و نوسازی کشور به فال نیک گرفت؛ غافل از اینکه روزی با وجود همه خدماتش، از سوی او مغضوب خواهد شد. فروغی در دوره احمدشاه ابتدا تلاشی برای تبدیل نظام سلطنت قاجار به نظام سیاسی جمهوری مصروف داشت اما با عدم توفیق در این مسیر، جزو واسطههای تغییری شد که سلطنت را از قاجار به رضاشاه منتقل کردند. این چنین بود که فروغی نخستین رئیسالوزرای دولت شد.
🔹متن کامل این مقاله را میتوانید در شماره هفتم سیاستنامه مطالعه کنید.
🦉@goftemaann
Repost from تاریخ سیاه و سفید جهان
وقتی شیخ ابوالقاسم کرکانی بر جنازه فردوسی نماز نخواند!
چون فردوسی وفات کرد، شیخ ابوالقاسم کرکانی بر او نماز نکرد و گفت که وی مداح کفار بوده و کسی اجازه ندارد او را در گورستان مسلمانان دفن کند.
برخی بزرگان توس قصد داشتند برای پادرمیانی نزد شیخ ابوالقاسم کرکانی بروند تا نظر وی را تغییر دهند اما تنها فرزند فردوسی که دختری با نام آسیمن بود، مانع شد و گفت پدرم نیز اگر زنده بود، هرگز اجازه چنین کاری نمیداد و سپس جسد فردوسی را به باغ شخصی خودش در توس برده و در آنجا دفن کردند.
عطار نیشابوری در اسرارنامه این واقعه را شرح میدهد و در پایان نیز داستانی به آن میافزاید و مینویسد:
شیخ ابوالقاسم کرکانی شبی در عالم خواب دید که فردوسی در بهشت برین جای گرفته است؛ شیخ با تعجب از فردوسی پرسید به چه چیز خدای تعالی تو را آمرزید و در جنت ساکن گردانید؟!
فردوسی گفت به دو چیز: یکی اینکه تو بر من نماز نکردی! و دیگری آنکه این بیت را در وصف او (خدا) گفتهام:
جهان را بلندی و پستی تویی
ندانم چهای، هر چه هستی تویی
پینوشت: بخش اول این روایت تاریخی موثق است اما بخش دوم روایت و خواب دیدن شیخ، داستانی است که عطار نقل کرده و احتمالاً هدف عطار از روایت چنین قصهای، نشان دادن جنبهای از معنویت در اشعار فردوسی بوده است. چیزی که شیخ ابوالقاسم کرکانی با تعصب کورکورانه آن را ندیده بود!
منابع
ظفرنامه (مقدمه کتاب) حمدالله مستوفی.
اسرارنامه عطار نیشابوری بخش بیست و دوم، الحکایه و التمثیل.
🆔 @World5History
❤ 2
Repost from وارثون
Фото недоступнеДивитись в Telegram
.
🔹 یکبار به علامه طباطبایی گفتند :
فلان کس از شما انتقاد کرده است !
🔸 علامه فرمودند : " من که رسوای جهانم !
عیب من یکی دوتا نیست ، خوب این هم روش !"
📗 کتاب ز مهر افروخته ، صفحه ۳۳ .
@varesoon
❤ 7
Repost from مجلّه سياستنامه
Фото недоступнеДивитись в Telegram
📰نسل اول روشنفکران ایران در مسیر علم جهانی حرکت و تلاش کردند ایران را بهسمت تجربیات بشری سوق دهند. نسل دوم متاثر از مارکس و نسل سوم، مفسران هایدگر بودند و نسل اخیر نیز شارحان پسامدرن هستند. سه نسل بعدی حاشیههای جریان اصلی علم را جدی گرفتند و اندیشههای مارکس، هایدگر و فوکو را به جریان اصلی اندیشه در ایران تبدیل کردند. دستاورد روشنفکران ایران جز نسل اول، قابل دفاع نیست و نتیجه کارهای آنها دشمنی با علم است. نسل اول نه بهلحاظ عقلی و خرد انتقادی، بلکه بهلحاظ حسی و شهودی توانست مسیر علمی را تشخیص دهد اما در ترسیم مبانی، اجرای محتاط و محافظهکار داشت و در ارزیابی دستاوردها کاهلی بهخرج داد. شاید بههمین علت سه نسل بعدی بهطور کلی، از علم رویگردان شدند. در نسل اول نیز دستهبندیهایی وجود دارد که بهعنوان مثال میتوان به طالبوف، مستشارالدوله، آخوندزاده و کرمانی و همینطور حسن تقیزاده، فروغی، کاظمزاده ایرانشهر، قزوینی، حکمت و پورداوود اشاره کرد. نسل اول اشرافی و از طبقات بالا بودند و اغلب کشورهای اروپایی و دانشگاههای تراز اول جهان را دیده بودند🗞
🔖متن کامل: 3600 کلمه
⏰زمان مطالعه:18 دقیقه
@goftemaann🦉
Repost from مجلّه سياستنامه
🖊نسبت آموزه های نخستین اسلامی و اقتصاد سرمایه داری
📚بورژوارزی در حجاز
📥محمد ماشینچیان
🖇«صدر اسلام و زایش سرمایهداری » (۲۰۱۴) عنوان کتابی است به قلم بندیکت کُلر که راقم این سطور به همراه دکتر جعفر خیرخواهان همینک در حال ترجمهی آن است. ترجمهی فصل نخست این کتاب در همین شماره در دسترس خوانندگان سیاستنامه قرار گرفته. چنان که از عنوان کتاب بر میآید مدعای کُلر این است که نخستین جلوهی آن نظام اقتصادی و اجتماعی را — که به باور من به غلط — سرمایهداری نام گرفته میتوان در صدر اسلام و در حجاز ذیل فرمان پیامبر اسلام به وضوح مشاهده کرد.
🖇مدعای کُلر شاید برای ما بدیع و غریب جلوه کند، اما بهواقع سخن جدیدی نیست و کتابِ یکصدهزار کلمهای او گزارشی مستند و شستهرفته است از آنچه دیگر تاریخنگاران اقتصادی پیشتر حول این موضوع نوشتهاند. تعریف سرمایهداری مبهم باقی مانده چون خود سرمایهداری بنا بر طبیعتش پدیدهایست منعطف و متغیر، و تمایز میان علتها و معلولها گاه دشوار. اما همان تعریف حداقلی از سرمایهداری که هایک پیشنهاد داده، برای کُلر کفایت میکند: سرمایهداری یک نظم اقتصادی و اجتماعی است با محوریت بازار.
🖇کُلر از هایک آموخته است که هر جا و هر گاه که دادوستدِ سودانگیختهی بازاری محور حیات جمعی باشد، بهناگزیر به طرزی خودجوش یک نظم اقتصادی و اجتماعی بالندهی موسعتر و پیچیدهتر سربرمیآورد و یک شبکهی تشریک مساعی اجتماعی درهمتنیده شکل میگیرد که از دلش ثروت و رفاه خلق میشود و میپراکند. از این رو، بر کُلر واضح و مبرهن است که بین آن رونق اقتصادی و شکوفایی علمی که در عصر طلایی تمدن اسلامی در پهنهی سرزمینهای اسلامی — از خراسان تا اندولس — سربرآورد، و آن بذر اقتصاد بازار که پیامبر اسلام در مدینه کاشت، یک رابطهی علی و معلولی وثیق وجود دارد.
🖇آن انقلابی که پیامبر اسلام در نظم اقتصادی و اجتماعی در افکند—که در ادامه شرحش میدهم—بر بستری محقق شد که نیاکان ایشان در شکل دادن به آن مستقیماً نقشآفرینی کرده بودند. مراد آن تجارت شکوفایی است که با مرکزیت مکه از چندین و چند نسل پیش از پیامبر اسلام برقرار شده بود. جد پدری پیامبر اسلام و بنیانگذار طایفهی قریش قصی نام داشت. قصی یک دیپلمات تجاری توانا و طراح یک نوآوری تجاری بیسابقه بود—یک پیماننامهی تجاری به نام «ایلاف» که به موجب آن قبایل بادیهنشین میپذیرفتند که امنیت کاروانهای تجاری را حفظ کنند و در مقابل کاروانداران قریش میپذیرفتند که در میانهی راه کالاهای بادیهنشینان را برگیرند و در بازار شام و مکه و یمن بفروشند و سودش را با ایشان تقسیم کنند.
🖇 به این ترتیب، به موجب «ایلاف»—که نام یک سوره از سورههای قرآن نیز به آن اختصاص یافته—بادیهنشینان در سود تجارت کاروانداران شریک شدند، و در نتیجهی همسو شدن منافع طرفین، یک راه تجاری امن بین یمن و شام شکل گرفت که هزینهی تأمین امنیت آن با نوآوری قصی به طور قابل ملاحظهای پایین آمده بود. به روایت تاریخنگاران، حملهی سپاه ابرهه و اصحاب فیل به مکه که کوتاه زمانی پیش از تولد پیامبر اسلام اتفاق افتاد، نیز به خاطر تبدیل شده مکه به مرکز تجاری و استقلال یافتن نسبی تجارت سودآور از قدرت حاکمان یمن بود که سهم ایشان را از سود تجارت کاهش داده بود.
🖇جالب است که جوانه زدن بورژوازی و اقتصاد بازار در حجاز از همان الگویی پیروی میکند که در ظهور بورژوازی و اقتصاد بازار در ونیز و در هلند قابل مشاهده است؛ در هر سه نوبتی که آشکارا ظهور نظم اقتصادی و اجتماعی بهاصطلاح سرمایهدارانه را میتوان مشاهده کرد، آن حادثه خارج از قلمرو یک حکومت مقتدر اتفاق شد. حجاز خارج از امپراتوری ساسانی و خارج از حوزهی قدرت حبشه و یمن قرار داشت، و ونیز و هلند نیز به ترتیب از سیطرهی امپراتوری روم و اسپانیا خارج بودند. چونان که بر میآید، هر بار این در خلاء قدرت فائقهی سیاسی بوده که اقتصاد بازار جوانه زده.
🔹متن کامل این مقاله را میتوانید در شماره چهارم و پنجم سیاستنامه مطالعه کنید.
@goftemaann🦉
Repost from مجلّه سياستنامه
🖊 درباره نادانی روشنفکری ایرانی در مواجهه با منافع ملی
📚 روشنفکران علیه ایران
📥جواد طباطبایی
🖇آنچه در سادهلوحی روشنفکرانه –– که دکانداران آن با حسن نیّتهای خود تاکنون جز راه جهنم را نتوانستهاند سنگفرش کنند –– نمیدانیم این است که همۀ این ایدئولوژیها از کشورهایی صادر میشوند که نیرومندترین دولتهای ملّی را دارند و این دولتهای ملّی کوچکترین مجالی به رشد نیروهای گریز از مرکزی که اخلالی در نظام دولت ملّی ایجاد کنند نمیدهند. روشنفکران آلمان، فرانسه، ایالات متحده و ... تولید کنندگان این ایدئولوژی های پسا... هستند، اما این کشورها، به درجات مختلف، نیرومندترین دولتهای ملّی متمرکز نیز هستند و چون دولتهای ملّی متمرکز هستند میتوانند در مواردی عدم تمرکزهایی را تحمل کنند. از ناحیۀ بیست تا سی میلیون اسپانیاییتبار مقیم ایالات متحده هیچ خطری نمیتواند دولت مرکزی آن کشور را تهدید کند.
🖇وضع ایران با هیچ یک از این کشورها قابل مقایسه نیست. تا زمانی که بر روی دادههای واقعی تاریخ ایران، به عنوان واحد بنیادین ملّی، اجماعی حاصل نشده باشد، نمیتوان دربارۀ اصلاحاتی که باید برای به رسمیت شناختن جایگاه کثرتها صورت گیرد بحثی کرد و به نتیجهای رسید. آنان که خود را متولیان این کثرتها میدانند، برای اینکه بتوانند سهمی در این گفتگوی ملّی داشته باشند باید وحدت ملّی را بپذیرند.
🖇همین متولیان نیز بد نیست بدانند که بسیاری از روشنفکران سخنان نسنجیده بسیار میگویند و مبادا با طناب آنان در چاه افتند و آنچه به طور تاریخی داشتهاند، در بحرانی که میآفریند، از دست بدهند –– و من اعتقاد دارم که بحث دربارۀ همۀ افراد مردم ایران، اعمِّ از قومی، فرهنگی، مذهبی، زبانی و ... باید با آگاهی و دانش کافی انجام شود و نه با دنبالهروی از شعارهای نسنجیده که در این یادداشت به برخی از آنها اشارهای میکنم. سفسطههایی که در جملهها جاری است، سخن آدمی است که دربارۀ تاریخ ایران هیچ نمیداند. اینجا ایران است، با مرزهای جغرافیایی مشخص، که جهان آن را به رسمیت میشناسد، با همان منطق که مرزهای نزدیک به دویست کشور عضو سازمان ملل را همۀ این اعضاء به رسمیت میشناسند. این مرزها تاریخی دارند که جغرافیای سیاسی تاریخی آنها به رسمیت شناخته است، حتیٰ مناقشات بر سر مرزها نیز به طور تاریخی روشن و مشخص است. با یک ذرّه جدلهای کلامی که نمیتوان سر تاریخ را کلاه گذاشت!
🖇اینکه افغانستان تا زمانی بخشی از ایران بزرگ بوده و دیگر نیست، دلیل روشن نبودن وحدت سرزمینی ایران نمیشود : به لحاظ جغرافیای سیاسی، افغانستان ایالتی از ایران بزرگ بود، امروز کشوری مستقل است؛ به لحاظ فرهنگی و زبانی، افغانستان بخشی از ایران بزرگ فرهنگی بود و هست؛ به لحاظ قومی افغانها از اقوام ایرانی به شمار میآیند، با آمیزشهایی که در برخی ناحیهها صورت گرفته است. با هیچ منطقی نمیتوان گفت که چون ایران در زمان هخامنشیان، اشکانیان، آل بویه و ... مرزهای دیگری داشته، امروز، نمیدانیم ایران کجا! من عبارتی از استاد را زیر نقل میکنم تا خود بخواند و انصاف دهد که آیا خندهدار نیست؟ ترجیح بلا مرحج چه ربطی به تحول تاریخی مرزهای یک کشور دارد؟ استاد میداند که حتیٰ الاغ بوریدان هم قبل اینکه مشکل منطقی ترجیح بلا مرجح را حل کند از خوف سقط شدن از گرسنگی به یکی از تودههای علف حمله میکند.
🖇به قول استاد : «متدولوژی تحقيق آكادميك اين نيست» که رطب و یابس را در هم آمیزیم. همین منطق، به عنوان مثال، در مورد فرانسه و زبان و فرهنگ آن نیز مصداق دارد. بلژیک، ناحیههایی از سویس، ایالتی از کانادا و مستمرههای در آفریقا همه بخشهایی از قلمرو زبان فرانسه هستند، کشورهای آفریقایی همه استقلال دارند و بخشی از سرزمین فرانسه به شمار نمیآیند، بخشهایی از بلژیک و سویس زمانی به قلمرو سرزمینی آن کشور تعلق داشتند، اما دیگر ندارند، همچنانکه ناحیههایی از فرانسه مدتها جزئی از خاک آلمان به شمار میآمد. روسو در سویس امروزی زاده شده، اما مدتها در پاریس به سر میبرده و در همان جا به شهرت رسیده، جایزۀ فرهنگستان فرانسه را برده، و نوشتههای خود را در پاریس منتشر کرده است، اما نویسندۀ بزرگ زبان فرانسه و شهروند ژنو است و ... همین را میتوان در مورد افغانستان، «آزربایجان»، بحرین، مولوی، ابن سینا و ... گفت.
🔹متن کامل این مقاله را میتوانید در شماره چهارم و پنجم سیاستنامه مطالعه کنید.
@goftemaann🦉
سلام و درود بر همراهان گرامی.
همان طور که آگاه هستید و در روزهای پشین طی پیامی که جانب عسگری منتشر کردند، کانال را به بنده واگذار نمودند. دوستانی که قصد ارتباط با ایشان را دارند از طریق لینک زیر در پلتفرم ایکس ( توییتر) قادر به برقراری ارتباط می باشند.
https://x.com/mehdias03281708?t=e3SHYlTq0oGgGJC3fIhU2w&s=09
در حال بررسی و اندیشه برای ادامه فعالیت کانال بوده و قصد دارم رویکردی متفاوت را در پیش بگیرم. امید است همچون گذشته ما را از دانشتان بهرهمند فرمایید.
مهدی عسگری (@mehdias03281708) on X
بماند یادگار
Оберіть інший тариф
На вашому тарифі доступна аналітика тільки для 5 каналів. Щоб отримати більше — оберіть інший тариф.